۱۴۰۰ شهریور ۹, سه‌شنبه

دولت جدید خامنه ای: حریصانی آماده برای چاپیدن ثروت و مترسک هایی برای ترساندن توده ها

 

 
دولت جدید خامنه ای:
حریصانی آماده برای چاپیدن ثروت
و  مترسک هایی برای ترساندن توده ها

بالاخره خامنه ای با از دور خارج کردن همه ی رقبای رئیس جمهوراش به وسیله ی شورای نگهبان اش، رای اعتماد وزرای دولت اش را هم از مجلس اش گرفت و  آن را مشغول به کار کرد!
 این دولتی است که خامنه ای یک بار روی کار آورد اما نتوانست آن گونه که می خواست تداوم اش بخشد؛ و این به دلیل تضادهای حل ناشدنی ای بود که بین آن دولت کذایی و باندها و جناح های گوناگون و از جمله باند خامنه ای و سپاه پاسداران اش به وجود آمد و به آن منجر شد که احمدی نژاد، این «نازنین» یار رهبر، مقابل خامنه ای بایستد.
اکنون و پس از یک «خانه تکانی» دیگر خامنه ای، یعنی بیرون کردن تتمه ی اصلاح طلبان و همچنین قدر قلدرهایی همچون لاریجانی ها دوباره به آرزوی اش رسید و دولت اش را که خود آن را «حزب اللهی» می خواند و دیر نیست که دورقاب چینان حکومت، «دولت امام زمان» بخوانندش تشکیل داد و این دولتی است که خامنه ای یکی از جلادان بارگاه خلافت اش یعنی رئیسی را مامور تشکیل آن کرد.
بافت دولت خامنه ای
 برخلاف نام های اجباری، این دولت رئیسی نیست؛ زیرا تنها کاری که رئیسی از همان جوانی اش خوب بلد بوده و در آن «استاد» شده اعدام کردن جوانان و کشتار آزادیخواهان بوده است و بنابراین چیزی از دولت داری سرش نشده و نمی شود( خودش هم به این بی اطلاعی اعتراف می کند و می گوید از طریق مشاوره با افراد متخصص از دولت داری سر در خواهد آورد) بلکه دولت خامنه ای و پاسداران اش زیر نام رئیسی است. پس اگر ما از «دولت رئیسی» نام می بریم صرفا به این واسطه است که این دولت را این گونه می خوانند. در حالی که اکثریت مردم می دانند که نه نمایندگان مجلس را آنها انتخاب کرده اند و نه رئیس جمهور کذایی را. و نیز می دانند که تمامی وزرا به وسیله ی دفتر خامنه ای انتخاب شده اند و احتمالا در انتخاب آنها رعایت سهم باندهای اصلی دور و بر خامنه ای منظور شده است.
در واقع بافت این دولت ترکیبی از افراد دارای موقعیت اطلاعاتی در دفتر خامنه ای، جانیان و چپاولگران سپاه و سران لاشخور بنیادهای اقتصادی زیر نظر خامنه ای است. برخی از این وزرا در دولت احمدی نژاد نیز بوده اند و این از وحدت نسبی میان این دو دولت یعنی دولت هایی که مراد دل خامنه ای بوده اند، حکایت می کند.
 چنانچه از نظر اقتصادی به این دولت نگاه کنیم این ها نماینده ی جناح ها و باندهایی هستند که مسببین اصلی وضع اقتصادی بحرانی کنونی می باشند. اینها افرادی از موسسات اقتصادی ای هستند که بخش مهمی از اقتصاد کشور را در دست داشته اند و مدیریت اصلی آنها در دست دفتر رهبری و سپاه بوده است؛ و در حالی که در استفاده از رانت ها در تجارت و تولید و مناقصه ها و امور مالی و در واردات و صادرات نقش اصلی را داشته و دارند و بیشتر امور در کنترل شان بوده و هست اما هیچ  حساب و کتاب عیان و آشکاری ندارند و چیزی پس نمی دهند. از جمله ی اینها آستان قدس رضوی که از تمامی امکانات  دولتی استفاده می کند اما مالیات نمی دهد.
چنانچه از نظر سیاسی و گسترش دادن و شدت بخشیدن به استبداد سیاسی نگاه کنیم، حمله به روزنامه ها و در دوران اخیر به فضای مجازی و اساسا محدودیت مطلق ایجاد کردن در آزادی بیان، سرکوب هر فعالیت حزبی حتی احزاب جناح هایی که از همین حکومت بوده اند( مانند حزب مشارکت و کارگزاران)، حمله ی حزب اللهی ها و لباس شخصی ها به اجتماعات ساده ی کارگران و کشاورزان و دیگر اقشار و رهبری تمامی کشتارهای از سال 60 به این سو( از جمله کشتار زندانیان در تابستان67) و  از آن هم بیشتر از  دهه ی هفتاد به این سو، بیشتر در دست اینها متمرکز بوده است. تمامی ترورهای روشنفکران چپ و دموکرات و لیبرال خواه در داخل و خواه در بیرون کشور را همین ها انجام داده اند. تمامی و یا بخش مهمی از ماجراجویی های منطقه ای( از جمله سازمان دادن حزب الله لبنان، کشتار خلق سوریه، ترور آزادیخواهان در عراق و سازمان دادن جریان های وابسته به خود در یمن) و حتی بین المللی به وسیله ی این ها صورت گرفته و بالاخره تمامی و یا بخش مهمی از کار شکنی ها و توطئه های اصلی بر علیه دولت هایی که از جانب خودی ها بوده نیز از جانب همین جناح و یا همان دولت پنهان شکل گرفته و عملی شده است. به عبارت دیگر اگر دولت های بیست چهار سال اخیر یعنی دولت روحانی و پیش از آن دولت های همین احمدی نژاد و نیز خاتمی شکست خوردند بخشی از آن به دلیل خواست های فراتر از معمول اقتصادی - سیاسی و دخالت ها و سنگ اندازی هایی بوده است که در برابر هر کدام به دلایلی گوناگون انجام داده اند. 
 از نظر فرهنگی نیز همین ها عامل اساسی شدت بخشیدن به فشارها به جوانان و زنان و هنرمندان و استادان مبارز و آزادیخواه دانشگاه ها و وکلایی شده اند که خواستار حق و حقوق خود بوده اند. تعصبات کور را همین ها شدت بخشیده اند. غلظت مراسم مذهبی را همین ها زیاد کرده اند و خلاصه وضع فرهنگی کنونی کشور از جانب همین ها به هزارو چهارصد سال عقب تر برگشته است. 
اما همین ها با توجه به اینکه در تمامی امور اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در دست خودشان بوده است( در دولت های پیشین هم جدا از وزیر دفاع، وزرای کشور، اطلاعات و خارجه نیز با نظر خامنه ای و عموما از لیست پیشنهادی وی انتخاب می شد) همین ها با این عقبه ی تخریب گر حالا که دوباره بخش باقی مانده ی قدرت یعنی دستگاه اجرایی را در دست گرفته اند از همان آغاز شروع کرده اند به از یک سو همه ی کاسه و کوزه ها را بر سر دولت های پیشین که «غیر حزب اللهی» بوده اند شکستن و از سوی دیگر وعده و وعید دادن که چنین و چنان می کنیم.
مسائل اساسی پیش پای دولت رئیسی
این هم رسم معمول در حکومت های استبدادی و اساسا حکومت های ضد مردمی است و هم برای این است که این دولت زمان بخرد برای اینکه بتواند برخی از ستون های لازم را برای بقای حکومت در زمین فرو برد. این را که خامنه ای هم می گوید بروید و واکسن بخرید جدا از فشاری که مرگ و میر وحشتناک از کرونا در کشور ایجاد کرده و خشم و نفرت و کینه ی مردم را صد چندان کرده است و جدا از پول و پله ای که می توانند از وارد کردن واکسن به جیب بزنند این هم هست که اینها می خواهند اگر هم گشایشی حاصل شد و میزان مرگ و میر کم شد آن را به حساب دولت خود بریزند و آن کاری را که اجازه ی انجام اش را به روحانی ندادند، خود انجام داده و در نتیجه به نام خود به پایان برند.( احتمالا این امری است که ممکن است در مورد روابط خارجی کشور نیز به وجود آید).
کرونا
 در آغاز سال نو 99 در اعلامیه ی ای به مناسبت سال نو با نام سال نو، ویروس، مرگ، حکومت کفتاران و امید های بی پایان چنین نوشته شد:
« می توان اطمینان داشت که خامنه ای و دارودسته اش از زمانی که متوجه شدند این ویروس در شهر قم گسترش یافته و موجب مرگ و میر شده است، نه تنها اقدامی اساسی برای پیش گیری از گسترش آن نکردند، بلکه گویا که آن را «موهبتی نیک» و «هدیه ای خدادادی» به شمار آوردند که به کمک آنها و نیز آخوندها و سپاه پاسداران شان آمده است تا بقای نظام کریه و کثیف شان را تأمین کند، پس تا جایی که توانستند مانع شیوع و گسترش آن نشدند. در نتیجه در حالی که این امکان وجود داشت که با قرنطینه کردن کامل یک شهر و بسیج تمامی امکانات برای آن شهر، به سرعت نسبت به حفظ سلامت مردم تمامی ایران و نیز مردم گرامی آن شهر اقدام کنند، نه تنها از چنین امکانی استفاده نکردند، بلکه برعکس گذاشتند تا جایی که می شود مرگ و میر همه جا را فرا گیرد و مردم ایران درگیر چنین فاجعه و مصیبت بزرگی کردند.
 این سان- اگر از نگرانی های آنها از شرکت مردم در تظاهرات 22 بهمن و انتخابات مجلس بگذریم- آنها نه تنها این مسئله را مسئله اساسی جامعه کردند و به این ترتیب  فضای جامعه و اتحاد روز به روز گسترش یابنده تمامی طبقات خلقی را در مقابل نظام کریه خود، تحت الشعاع شیوع این ویروس و مرگ و میر ناشی از آن ساختند، بلکه به این ترتیب با رها کردن بیماری درون جامعه، به نوعی انتقام از مردمی گرفتند که حکومت  آنان را بر نمی تافتند.
روشن است که تا زمانی که خامنه ای و آخوندهای مومیایی و سران جنایتکار سپاه پاسداران هستند، وضعیت هایی این چنین که بارها در این 40 سال مردم ایران شاهد آن بوده اند، وضعیت هایی که هنگام زلزله ها، سیل ها و نیز دیگر رویدادهای طبیعی پیش آمد، هرگز پایان نخواهد یافت. از آنان که از هر اقدام کثیف و جنایتکارانه ای برای بقای خود فروگذار نیستند و مردم را به راحتی به گلوله تیربار می بندند هرگز نمی توان انتظار داشت که مسئولیتی در خود به عنوان سران حکومت، در حفاظت از جان مردم در مقابل بلایای طبیعی احساس کنند.( پنجشنبه 29 اسفند 99)
دو سال اخیر ثابت کرد که اینها را با حفظ جان مردم کاری نیست. به خصوص که اکثریت مردم خواه انتخابات مجلس شورای اسلامی و خواه همین انتخابات اخیر را تحریم کردند و به گزینه های خامنه ای رای ندادند. و از نظر اینها مردمی که به آنها رای نداده اند شایسته ی هر مصیبتی هستند. از نظر اینها چنین مردمی را باید گذاشت تا هر گونه بلایی به سرشان آید!؟ آیا اسم این جز انتقام گرفتن از مردم است؟(  این ها به این معنا نیست که اگر مردم تحریم نمی کردند با مردم مهربان می شدند بلکه نشانگر بدتر شدن وضع و توجیه کردن اعمال کثیف شان است).
 حال آیا از دولتی که از این لاشخورها و گرگ ها تشکیل شده است یعنی از باندها و جناحی که تنها فکر دزدی و اختلاس و بهره بردن است می توان انتظار داشت که در حل مشکل بیماری همه گیر کوشا باشند واکسیناسیون عمومی را در اسرع وقت انجام دهند. خامنه ای خود از روند واکسیناسیون به دلایل مالی و سیاسی - امنیتی جلوگیری کرد و مانع از ورود واکسن های اهدایی و نیز واکسن های ساخت کشورهای غربی شد و گفت نروید از این کشورها واکسن بخرید و حال به دولت اش می گوید بروید و زود اقدام کنید!   
 بحران، تورم، بی ارزشی پول ملی، گرانی، رکود تولید و بیکاری
 چنانکه اشاره شد، این ها رهبری بخشی از مهم ترین موسسات  اقتصادی کشور را به مدت بیش از سی سال در دست داشته اند. حتی پیش از اینکه تحریم ها به وجود آید اقتصاد ایران، اقتصادی ناتوان و متزلزل بود. کافی است که دلار 7 تومانی پیش از انقلاب را با دلار حدود 100 تومان همان ساله های نخستین دهه شصت و حدود هزار تومان اوائل دهه هشتاد مقایسه کنیم. جدا از جنگ با عراق که خود همین جانیان در تداوم آن نقش داشته اند( چنانکه می دانیم عراق پس از شکست و عقب نشینی از خرمشهر در سوم خرداد 61 خواستار صلح شد) زیرا تداوم جنگ را به نفع بقا و استحکام حکومت خود می دانستند، علت اساسی آن توجه حضرات به مال خوری هزار و یک نهاد حکومتی و موسسه ی فقهی از بودجه ی نفتی، خرج این بودجه برای تسلیحات و ماجراجویی های منطقه ای، توجه به تجارت و بی توجهی به تولید بود.
آیا اینها می توانند در این وضع تغییر اساسی پدید آورند؟ شاید! اما به این شرط که برخلاف آن چه تا کنون گفته اند، «فتیله ی» شعاری های دروغین شان علیه آمریکا و غرب را «پایین بکشند» و آماده نوشیدن جام زهرکذایی شان شوند و برخلاف آنچه در مقابل دولت های پیشین به ویژه دولت روحانی شعارش را داده اند و های و هوی پیرامون اش به راه انداخته اند، آماده پذیرش خواست های آمریکا و غرب شوند.   
سیاسی  
همچنان که در نام این مقاله بدان اشاره شده است، خود رئیس جمهور به همراه قالی باف رئیس مجلس و نیز محسنی اژه ای رئیس دستگاه قضایی مترسکی و برای ترساندن مردم هستند. به اینها باید اضافه کرد احمد وحیدی وزیرکشور و نیز اسماعیل خطیب وزیر اطلاعات را تا شمایل ظاهری این مترسک، ترسناک تر شود. به این ترتیب جدا از سران سه دستگاه، بخش سیاسی داخلی این دولت یعنی وزارت کشور و نهادهای اطلاعاتی در دست سپاه پاسداران و باندهای آدمکش منسوب به خامنه ای است. و این یعنی آن استبداد سیاسی و فرهنگی که تا کنون بر ایران حاکم بوده است، نه تنها به بقای خود ادامه خواهد داد، بلکه وضع بدتر از پیش خواهد شد. این را از همین آغاز کار و برنامه ی صیانت فضای مجازی و برقراری اینترنت ملی می توان حدس زد. به همین ترتیب که به فضای مجازی حمله می شود به همان درجات و بسا بیشتر به روزنامه ها و مجلات و از آن هم بیشتر به تحرکات جریان های خودی( احزاب غیر خودی که همه حذف شده اند)عکس العمل نشان داده خواهد شد و آنجا که نتوان تحمل شان کرد همچنان که یک حکومت نسبتا با ثبات ممکن است برخی اعتراضات را که نزدیک به نق نق کردن باشد حتی از جانب جناح های غیرحکومتی تحمل می کند، قطعا شاهد خواهیم بود که اینها را( مثلا انتقاداتی مانند انتقادات سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی از روند انتخابات و انتقادهای پس از آن وی از انحصار قدرت در دست یک جناح) نیز تحمل نخواهد کرد.( نگاه کنید به شاخ و شانه کشیدن میرسلیم برای کسانی که از دولت کنونی ایراد می گیرند).
فرهنگی
در مورد وضع فرهنگی نیز شاهدیم که وزیری فرهنگ و ارشاد اسلامی هنوز نیامده شمشیر را تیز کرده است و از اینکه مثلا وضع هنر و سینمای کشور منطبق با حکومت مذهبی کشور نیست داد سخن داده است.
 این دیگر به مرده چوب زدن است؛ و به راستی چه نوع فعالیت مثلا هنری در این فرهنگ آزاد است که کسی بیاید و بگوید که وضع آن چنان که باید نیست. هارت و پورت این «نخبه» ی اطلاعاتی خامنه ای صدای اعتراض افراد فعال در حوزه ی سینمایی کشور را در آورده است. اگر وزرای دولت احمدی نژاد در آغاز روی کار آمدن خود حتی به دروغ می گفتند که مثلا به موسیقی و آواز فولکوریک مناطق ایران توجه خواهند کرد اینها حتی از گفتن دروغ هایی از این هم کمتر، ابا دارند و بخشا از آن جهت که می خواهند بقای خود را در پست وزارت تامین کنند و کسی مخل کارشان نشود.
فساد
بخش اصلی فساد در کشور محصول تسلط دفتر خود خامنه ای و موسسات زیر نظرش و عاملین جناح وی در دستگاه های گوناگون است. رئیسی که شعارش مبارزه با فساد است به فساد کسانی و باندهایی توجه داشته که از اطرافیان خامنه ای نیستند و قرار بوده حذف شوند. نگاهی به افشاگری هایی که از سوی دستگاه قضایی پیگیری نشده است از جمله مهم ترین آنها دزدی های قالیباف نشان می دهد که افراد نزدیک به باند و جناح خامنه ای از مصونیت کامل برخوردارند. در مورد فساد این را هم باید گفت که این محسنی اژه ای یکی از تجلیات ادغام جلادی و فساد است. او در کنار فلاحیان و حسینیان، از مهم ترین عناصر سازمان دهنده ی قتل های وزارت اطلاعات و البته پیش و پس از افشای محدود این قتل هاست. در عین حال این فردی است که دست خود و بستگان اش در فراری دادن یکی از دزدها و اختلاس گران بزرگ کشور یعنی جناب خاوری رئیس بانک ملی در کار بوده است.
 حال از مجموعه ای که رئیس مجلس اش قالیباف است و رئیس دستگاه قضایی اش محسنی اژه ای و وزرای آن مشتی از دزدان و اختلاس گران و جانیان هستند چگونه می توان انتظار داشت که مثلا با فساد مبارزه کنند. آنچه گفته می شود جز مشتی وعده و وعید دروغین و پوچ چیز دیگری نیست.  
اختلافات درونی
 پیش از این و در نوشته های پیشین به این اشاره کرده ایم که نه تنها جریان محافظه کاران خود به جناح های گوناگون تقسیم می شوند بلکه جناح خامنه ای که مهم ترین جناح این جریان است نیز به باندهای گوناگون، خواه در دفتر رهبری، خواه در سپاه و خواه در اداره ی موسسات زیر نظر خامنه ای و... تقسیم می شوند. همین که قرار شده بود«دولت جوان حزب اللهی» تشکیل شود از اینجا و آنجای سپاه «متحد» صداهای نامتحدی برخاست و هر کدام خود را نماینده ای شایسته برای پست ریاست جمهوری و گرفتن مقام در حد وزیر و معاون وزیر در این دولت معرفی کردند. یادمان هست که چندین و چند پاسدار خود را برای ریاست جمهوری کاندید کردند و اگر خامنه ای بساط «جوان» بودن دولت اش را جمع و جور و به گونه ای تازه تفسیر نکرده و به همان «حزب اللهی» بسنده نکرده بود، این گونه صداها بیشتر می شد.
به برخی از این جدال ها و سروصداهای پیرامون آن در مقالات پیشین اشاره شده است اکنون نیز تنها به این توجه کنیم که چه جنگی بر سر تصرف مقام شهردار تهران بین باند چمران و زاکانی هوچی و متقلب به راه افتاد و این هر دو به یک جناح یعنی به جناح محافظه کار تعلق دارند. تازه این از نتایج سحر است!
 از سوی دیگر اینها عجالتا تقسیماتی میان خودشان صورت داده اند و به نظر می رسد که تمامی افراد موثر باندهای پیرامون خامنه ای که از آغاز فرایند انتخابات ریاست جمهوری به نفع رئیسی دست اندرکار شدند پست و مقامی گرفته اند و حوزه ای را در کنترل خود در آورده اند. این حوزه ها گرچه علیه یکدیگرند، اما در فرایند حل تضادهاشان احتمالا اتحادهایی میان برخی با برخی دیگر پدید خواهد آمد. البته همه اینها گمان شان این است که پشت شان گرم است و در عین حال از جیک و بوک یکدیگر خبرهای دقیق دارند. علائمی که بیرون زده است نشان می دهد که جنگ گرگ هایی که دولت را در چنگ شان گرفته اند می تواند بسیار شدیدتر از جدال احمدی نژاد و باندش با خامنه ای باشد.
این را هم باید اضافه کرد که بر انتقاد باندهای مسلط شده از یکدیگر و افشای یکدیگر برای مدتی می تواند سرپوش گذاشت. انتقادهایی که علیه دولت روحانی تا آنجا پیش رفت که صحبت از «ای که استخر فرح در انتظارت» نیز به میان آمد تا روحانی از ترس مرگ، خاموشی گزیند. پس از مدتی این نوع انتقادها آشکارا طرح خواهد شد و یا به گونه ای پنهان و از طریق اشخاص ثالث به بیرون درز خواهد کرد.( شاید افشای تصاویر زندان ها از جانب باندها و جناح هایی باشد که سهم کمتری گرفته اند و برای تخریب دولت رئیسی باشد). 
 مساله ی ارتباط با کشورهای امپریالیستی - شرق  یا غرب
به نظر ما هنوز به طور قطعی روشن نشده است که آیا روابط نهایی حکومت با امپریالیسم غرب خواهد بود و یا با امپریالیسم  شرق. آنچه که روشن است این است که حضرات از همان زمان دولت احمدی نژاد خواهان روابط با غرب بوده اند و نیز همان گونه که ظریف وزیر امور خارجه دولت روحانی به آن اشاره کرد «مدام به غربی ها پیام می دادند که این دولت رفتنی است و منتظر بمانید تا ما به سرکار بیاییم»( نقل به معنا). البته می توان این گونه خرابکاری ها را برای اخلال در برقراری روابط با غرب از سوی دولت روحانی و نیز زمان خریدن برای پیش بردن برخی برنامه های پنهانی نیز دانست، اما نمی توان همه چیز را به این ها فرو کاست.
حکومت ایران نفت فروش است و برای فروش نفت نیاز به مشتریان درست و حسابی دارد. این اساس نیاز حضرات به رابطه با غرب است. از سوی دیگر صنایع ایران عمدتا وابسته به غرب است و نیز تجارت عمده ی آن و امور مالی اش نیز با کشورهای غربی بوده است. این ها بخشی از معضلات است. در کنار اینها مساله ی خواست های مشخصی که امپریالیسم آمریکا و غرب از حکومت کنونی و دولت اش دارند نیز خود مساله ی مهمی است. چنانچه اینها به برجام نروند روشن نیست چه وضعی پیش خواهد آمد و غرب چگونه موضع خواهد گرفت.
و نیز نکته ی آخر اشارات مدام از درون دولت است به این است که ما نه از این راهی که آنها پیش گذاشته اند، بلکه از«راهی  دیگر» با دولت های غربی کنار خواهیم آمد و مساله ی تحریم ها را رفع خواهیم کرد. اگر فرض را بر این بگذاریم که این مانوری برای فریب غربی ها و زمان خریدن نباشد، می تواند حدس زد که اینها برنامه هایی دارند و می خواهند به برجام بروند اما در عین حال راهی را انتخاب کنند که هم بتواند توجیهی برای پایه های حزب اللهی شان در کشور و به ویژه در سپاه داشته باشند و هم برای برخی  نیروهای وابسته به اینها در کشورهای منطقه.
 از سوی دیگر علائمی همچون قرارداد با چین و نیز قراردادهایی با روسیه و نیز پشتیبانی این ها از حکومت خامنه ای نشان می دهد که چرخش هایی جدی به نفع  این دو کشور و جناح هایی که در خدمت امپریالیسم روس هستند وجود دارد. این میان البته تضادها نیز کم نیستند. مثلا کافی است که به نوع برخورد روس ها در سوریه به پاسداران و حکومت ایران و همچنین در مقابل اسرائیل نگاه کنیم تا پی ببریم که روس ها برخی اولویت های در سیاست های بین المللی شان دارند که بر مبنای آن لازم است تا آن گونه که حضرات خامنه ای و پاسداران می خواهند نتوانند روابط فی مابین را سامان دهند.
به هر صورت هم جناح های وابسته به امپریالیسم امریکا و غرب و هم جناح ها و باندهای وابسته به امپریالیسم روس و همچنین چین فعال اند و جدال میان آنها تعیین کننده ی نهایی نوکری تام و تمام خامنه ای برای امپریالیسم غرب و یا شرق خواهد بود.   
خطر پذیرش وعده و وعیدها از جانب بخشی از توده ها
وعده و وعید دادن گاه موثر است. خواه از جانب حکومت به توده های مردم باشد و خواه از جانب مردم به خودشان.
زمانی که جنگ با عراق بود بخش هایی از مردم می گفتند بگذاریم جنگ تمام شود آن وقت تکلیف خود را با اینها روشن می کنیم!
جنگ تمام شد و دوران سازندگی آغاز شد. سازندگی ای که نتایج آن ویرانی بود. امیدهای  پدید آمده نقش بر آب شد. دوران ویرانی بالاخره با شورش ها توام شد.
 دوران اصلاحات آغاز شد و بخش هایی از مردم امید به اصلاحات بستند و گفتند ببینیم این اصلاحاتی ها چه می کنند. سرانجام، اصلاحات به تنها چیزی که نینجامید، اصلاحات بود.
دوران اصلاحات تمام شد و بخش هایی از مردم فریب احمدی نژاد را خوردند و امید بستند که این «بسیجی ساده پوش» کاری برای آنها صورت دهد:«بگذاریم ببینیم این چه می کند»!
دوران احمدی نژاد جز دزدی و اختلاس و فساد به بار نیاورد. و مردم امید به روحانی بستند و وی با رای بالا انتخاب شد. این دوران نیز بی تحقق هیچ نتیجه و امیدی به پایان رسید. و این بالغ بر بیش از سه دهه می شود.  
اکنون باید ترسید که بخش هایی از مردم، آن هم پس از مبارزات بزرگ در دو دهه گذشته، فریب این جلاد خون ریز که از بیست سالگی- و یا شاید زودتر هم- یا فرزندان ملت را به قتل رسانده است و یا در قتل آنها دست داشته است را بخورند و چنین دلخوش کنند که:
 بگذاریم ببینیم که این «مبارز ضد فساد» چه می کند!
تکامل جنبش توده ها
در مقابل این روند که به هر حال از بی تفاوت ها تا برخی از توده های فعال را در بر می گیرد، روندی است معکوس از رشد بی اعتمادی توده ها به این حکومت. یعنی آنچه کارگران، کشاورزان و نیز لایه های خرده بورژوازی ایران به آن پی برده اند این است که تمامی جناح های جز به فکر دزدی، اختلاس و مال اندوزی دنبال چیز دیگری نیستند. گسترش هر روزه اعتصابات و رشد مبارزات توده ها نیز همین را نشان می دهد.
نکته ی مهم در این خصوص این است که اکثریت این اعتصابات که اکنون دیگر لایه های پایینی کارگران را در بر گرفته است برای عقب افتادن حقوق هاست. و روشن است که دادن به موقع حقوق ها مشکلاتی را که کارگران با آن درگیرند رفع نمی کند. حتی افزایش جزیی حقوق نیز با این بحران و تورم و گرانی، مرهمی بر دردها و رنج های کارگران نخواهد بود. از سوی دیگر کارگران آگاه پی می برند که حتی اگر همه چیز بر وفق مراد گردد و حقوق ها به موقع پرداخت شوند و حتی در بهترین شرایط افزایشی نسبی یابند( امری که ممکن است در پی اعتصابات کلیدی رخ دهد) تنها مشکلات کنونی شان از نظر اقتصادی کمی حل شده است اما ریشه ی استثمار کنده نشده و استبداد سیاسی و فرهنگی نیز به جای خود باقی است. از دید کارگران و اکثریت توده ها خانه از بُن  ویران است و تغییراتی در نقش ایوان نمی تواند مشکل کارگران، کشاورزان، آموزگاران، پرستاران، تولید کننده و کسبه ی خرد و زنان، جوانان، ملیت ها و مذاهب زیر ستم را رفع کند.
به این ترتیب شکل تکامل رویدادها به گونه ای است که از یک سو حکومت هر چه بیشتر رو به انحصار و استبداد خواهد گذاشت و از سوی دیگر اعتراضات و مبارزات توده ها هر چه بیشتر گسترش و عمق و شدت خواهد یافت و اشکالی توفانی و سرنگون کننده را به خود خواهد گرفت. اگر پس از 4 سال دولت احمدی نژاد با آن صدور و افزایش قیمت نفت و نبودن تحریم های این چنینی، توده ها مبارزات 88 را به رهبری خودی های حکومتی همچون موسوی و کروبی رقم زدند، این بار اما «هشتاد و هشتی» در کار نخواهد بود.  
 هرمز دامان
نیمه نخست شهریور ماه 1400
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر