۱۳۹۹ خرداد ۱۶, جمعه

دستگاه دولت بورژوازی جدا شده از واقعیت های جامعه


دستگاه دولت بورژوازی جدا شده از واقعیت های جامعه


ناتوانی حیرت انگیز سیا و اف بی آی و تمامی سازمان های امنیتی در فهم اوضاع کنونی در آمریکا و وضع توده ها، نشان دهنده ی بیگانگی بیش از پیش دستگاه دولتی از توده های مردم و انحطاط و پوسیدگی عمیق این دستگاه ها است!

این دستگاه ها هر گونه رابطه زنده با واقعیت را از دست داده و نمی توانند درکی روشن از امور عینی داشته و اوضاع را پیش بینی کنند. بنابراین زمانی که جنبش های بروز می کنند، تنها راه چاره برای آنها سرکوب مستقیم جنبش به وسیله دستگاه نظامی شان است!

جنبش کنونی در آمریکا ناتوانی همه جانبه ی طبقه ی طفیلی سرمایه داران و امپریالیسم فرتوت را نشان می دهد و بیانگر امکانات انقلاب سوسیالیستی در کشورهای سرمایه داری غربی است!

شوک به بورژوازی آمریکا
چرا بورژوازی آمریکا  دچار شوک شده است و او را ترس و وحشت فرا گرفته است؟ آیا این بورژوازی امپریالیست، بزرگترین و پرقدرت ترین نیروهای پلیس و ارتش مجهز به مرگبارترین سلاح ها را ندارد؟ آیا این شوک، این ترس و وحشت، جزیی از زندگی بورژوازی نیست؟
هراس بورژوازی آمریکا
 این بورژوازی از چه می هراسد؟ از این که شعارهای مبارزه به سوی شعارهای رادیکال تر تکامل یابد و شورش های گسترده تر و ژرف تر شود و او مجبور شود در ابعاد گسترده ای از نیروهای نظامی و ارتش استفاده کند؟ اگر چنان شود و چنین کند، چه خواهد شد؟
آیا از شعارهایی علیه سرمایه و سرمایه داران می هراسد؟ اگر چنین باشد، آیا این گواهی بر این امر نیست که آنها خود بر فاصله طبقاتی واقعی بین اقلیتی سرمایه دار و توده های میلیونی آگاهی دارند؟
چرا مردمی که ظاهرا مرفه ترین مردم( یا یکی از مرفه ترین) در میان مردم کشورهای جهان نشان داده می شوند، به سوپر مارکت ها و فروشگاه های بزرگ که عموما متعلق به کمپانی ها و انحصارات بزرگ هستند، حمله می کنند و لوازم آنها را می برند؟ چرا این امر در بیشتر شورش های اجتماعی در این کشور اتفاق می افتد؟  
به راستی این ها چه کاره اند که کالاهای فروشگاه ها را حق خود و از آن خود می دانند و آن ها را به نفع خود مصادره می کنند؟
 آیا آنها پولدارها و یا  احزاب و گروه های رقیب هستند؟ آیا آن ها باندها و سارقین حرفه ای هستند؟ آیا آنها مغازه داران کوچکی هستند که لوازم را برای فروش درمغازه های کوچک خود می برند؟ شکی نیست که فرصت طلبان و سارقین حرفه ای از فرصت استفاده می کنند، ولی بسیار نادرست است که آنها را جز بخش بسیار کوچکی از این گروه های مهاجم بدانیم. 
آیا این امر به وسیله توده های فقیر و محروم جامعه آمریکا صورت می گیرد؟ اگر چنین باشد، که عموما چنین است، این امر نکات معینی را در خود پنهان ندارد؟ آیا سرمایه داران حاکم از چنین وجوه مستتری آگاه نیستند؟
موقعیت امپریالیسم آمریکا در میان امپریالیسم های هم پیمان و رقیب
 آیا بورژوازی آمریکا نگران موقعیت خود در میان دوستان اروپای غربی و نیز در مقابل ابرقدرت روسیه و بلوک وی است؟
شکی نیست که در درون هر کشوری که شورش صورت بگیرد، و بسی بدتر از آن، اگر دولت حاکم در آن کشور به دستگاه نظامی و ارتش پناه برد و از سلاح استفاده کند و کشتار به راه اندازد، از نظر درونی نا امن و ضعیف نشان خواهد داد و موقعیت بین المللی وی از نظر تضادهای آن با با دیگر امپریالیست ها، خواه امپریالیست های هم پیمان و خواه رقیب، حداقل برای مدتی تضعیف خواهد شد. و این زمانی بدتر است که این کشور سرکردگی امپریالیسم حداقل بخش غربی آن را- که عجالتا پرقدرت تر از بخش شرقی آن است-  داشته باشد.
جدا شده گی نظام سیاسی- امنیتی از زندگی مردم
یکی از افراد پلیس آمریکا با همدستی سه پلیس دیگر، فرد سیاه پوستی را می کشند بی آنکه به عواقب آن فکر کنند و یا حتی آن را حدس بزنند. گویا آنها نمی دانستند که عمل شان به چنین نتایجی می انجامد. زیرا مشکل اگر می دانستند، باز هم این قتل آشکار را انجام می دادند. و مشکل تر از آن این که اگر رؤسای آنها چنین نتایجی را پیش بینی می کردند، به آنها توصیه می کردند که با وجود چنین نتایجی باز هم به چنین اعمالی دست زنند؟
 واقعیت این است که گویا نه تنها پلیس هایی که دست به این عمل شنیع زدند، بلکه فرماندهی پلیس ایالتی و اساسا پلیس کشور آمریکا مسخ شده و در اوهام به سر می برد و از اوضاع واقعی و آنچه در زیر پوست جامعه آمریکا می گذرد، روشن و آگاه نیست.  بر مبنای همین است که رفتارشان کور است و به افراد پلیس توصیه های لازم برای چنین مواردی- که به دلیل ابهام در خبرها می توان گفت در بدترین حالت قصد سرقتی کوچک بوده است- نمی شود. افراد پلیس نیز در ذهنیات دور از واقعیت خود به سر می برند و به این ترتیب دست به عملی می زنند که به هیچ وجه عواقب و نتایج آن را پیش بینی نمی کنند و نمی توانند پیش بینی کنند. و تازه وقتی وضع بدتر به نظر می رسد که این گونه رفتارها در گذشته رخ داده و همواره واکنش های شدیدی به دنبال داشته است.
 مسخ شدگی و در اوهام به سر بردن تنها شامل دستگاه پلیس نمی شود. در حقیقت سازمان های سیا و اف بی آی نیز رابطه شان را با اوضاع واقعی از دست داده اند و فهم شان از درک اوضاع واقعی قاصر است. زیرا پرسش ساده این است که چرا سیا و اف بی آی دو به ظاهر«غول امنیتی» کشورهای امپریالیستی که همه نوع امکانی را برای داشتن انواع  اطلاعات و  فهم وضع عینی توده ها دارند و علی القاعده در این دوران حاد کرونا و این میزان مرگ و میر و این بیکاری گسترده و به همراه آن فقر شدید باید داشته باشند، نتوانستند چنین عواقب و چنین جنبشی را پیش بینی کنند؟
  به نظر می رسد که این وضع تنها شامل دستگاه پلیس و سازمان های اطلاعاتی نیست، بلکه کل دستگاه دولت و رهبری سیاسی را در بر گفته است. درست است که با آمدن ترامپ  و نوع افکار و تبلیغات نژاد پرستانه وی و پشتیبانی دستگاه دولتی ترامپ از گروه های نژاد پرست، وضع تا حدودی به نفع این گروه ها تغییر یافت، و در دوره ها و شرایطی معین، این گروه ها مورد همه گونه پشتیبانی دستگاه دولتی ترامپ قرار گرفته و می گیرند، اما مشکل که اگر ترامپ می دانست، در چنین اوضاعی، چنین اعمالی، چنین عواقبی را به دنبال دارد، مرتکب چنین درجه ای از بلاهت و حماقت می شد و اجازه این کار را می داد.
چرا زمانی که فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر می شود و طبقه کارگر، خواه به طور مطلق و خواه به طور نسبی فقیرتر می شود، زمانی که کرونا در این کشور بنا به ارقام رسمی دولتی جان بیش 100 هزار نفر را گرفته است، و زمانی که بنا به گزارش ها، بیش از 40 میلیون نفر شغل شان را از دست داده اند و تقاضای بیمه بیکاری کرده اند- و روز به روز بیشتر هم می شوند- آن گاه نه تنها ظاهرا کوچک ترین توصیه ای به پلیس برای مدارا با کسانی که مرتکب تخلفی شده اند، نمی شود، بلکه آنچه در عمل صورت می گیرد، در جهتی معکوس است؛ یعنی بیشتر نشانگر شواهدی بر توصیه هایی، در بهترین حالت ناگفته و بر زبان نیامده و همچون قوانین مرئی و نامریی موجود در نظام حاکم که عملکرد خود را دارند، می باشد. به عبارت  ساده تر، دیدگاه هایی همچون نژاد پرستی چنان جزیی از این نظام شده است که بی توجه به اوضاع و احوال واقعی و نتایج آن و در واقع بی توجه به منافع  طبقه حاکم، همواره در عمل خود را بروز می دهند.
 و بر این وجوه باید اضافه کرد وجود این رئیس جمهور و دستگاه های امنیتی بیگانه با اوضاع واقعی را که شرایط را به نفع چنین جریاناتی تقویت کرده و موجب این می گردند که پلیس  هارتر و مهاجم تر از پیش شده و چنان رفتار وحشیانه ای با فرد سیاه پوست دستگیر شده از خود بروز دهد.
روشن است که جدا از انواع تبعیضات نهادینه شده، یکی از علل اساسی چنین وضعی، فاصله گرفتن بیش از پیش دستگاه دولتی از توده مردم و بیگانه شده این دستگاه ها با وضع توده ها است. این مسخ شده گی نظام، این دچار اوهام در مورد وضع کشور بودن سران بورژوازی و سیستم امنیتی و پلیسی، این بلاهت و از دست دادن هر گونه رابطه ی زنده با واقعیت جاری در عمق این نظام رخنه کرده است. آنان بی آنکه بخواهند، مرتکب بلاهت و حماقت های تمام نشدنی می شوند!
مرگ بر امپریالیسم
پر توان باد مبارزه طبقه کارگر و توده ها
زنده باد کمونیسم
گروه مائوئیستی راه سرخ
 ایران
15 خرداد 99










هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر