۱۳۹۸ آذر ۸, جمعه

جهش هایی تازه در جنبش دموکراتیک و ضد استبدادی(3)


   
جهش هایی تازه در جنبش دموکراتیک و ضد استبدادی(3)

موزونی و ناموزونی در اشکال تکامل جنبش انقلابی دموکراتیک
در بخش پیشین اشاره کردیم که گردهمایی و راهپیمایی مسالمت آمیز خیابانی و یا تظاهرات هایی با درگیری های کوچک و بزرگ قهر آمیز به عنوان بخشی از مبارزه، و مبارزات اعتصابی  اقتصادی و سیاسی بخش دیگر مبارزه توده هاست. همچنین ضمن مقایسه فرایند انقلاب 57 با جنبش 20 ساله اخیر، به سیر ناموزون این دو  شکل اساسی مبارزه در آن پرداختیم. و نیز اشاره کردیم که در فرایند جنبش های انقلابی 20 ساله اخیر به ویژه از 88 به این سو این عدم توازن و نیز عدم توازن های ریز و درشت دیگر در هر کدام از دو فرایند، نسبت به انقلاب 57 با شدت بیشتری  خود را نشان داده است و برعکس تا کنون موزونی کمتری نسبت به آن انقلاب در آن مشاهده شده است. نکته اخیر، البته نفی این مسئله نیست که جنبش های جاری در هر حرکت و خیزش و اوج گیری بیش از حرکت پیش از آن، به موزونی هایی دست یافته است؛ همچون نطفه ای که اجزاء آن در یک فرایند به تدریج تکمیل می شوند.
در اینجا نخست توجه خود را معطوف مبارزه خیابانی می کنیم و سپس به مسئله مبارزه اعتصابی خواهیم پرداخت.  باید توجه داشت که آنچه در مورد این جنبش ها استنتاج می شود، بر مبنای داده های موجود و شرایط کنونی آنها استوار است. به واسطه پیچیدگی تکامل فرایند مبارزه توده های زیر استثمار و ستم ایران و شرایط جنبش خلق ها در خاورمیانه و نیز اوضاع بین المللی و مواضع امپریالیست ها، سخن های شسته رفته و یا نهایی در مورد این جنبش اکنون مقدور نیست.
توده ها برای پیروزی به میدان می آیند
در صورتی که مبارزه تداوم یابد که تا کنون ادامه یافته و شواهد چنین است که ادامه خواهد یافت، توده ها در پی راه های مقابله با نیروهای مسلح رژیم خواهند بود. آنها برای این به میدان نمی آیند که شکست بخورند و کشته و یا به زندان رفته، و یا با سری افکنده به خانه های خود برگردند، بلکه برعکس به میدان می آیند که پیروز شود و به بساط این نظام متعفن و موجودات چندش آوری که از موجودیت آن ارتزاق می کنند، پایان دهند. توده ها به اشکال گوناگون مبارزه دست می زنند. هر کدام از این اشکال متوقف شود، شکل دیگری از مبارزه جای آن را می گیرد.
جنبش خیابانی
ناموزونی مورد بحث ما در هر دو فرایند، و همچنین گردهمایی های خودبخودی با ویژگی هایی این چنین، از یک سو سبب بقاء و پایداری نسبی مبارزه می شود؛ این وضعیت به این ترتیب پدید می آید که هر گاه یکی از دو فرایند، به سبب سرکوب، و تحلیل رفتن نیرو و توان، دچار افت نسبی شده است، فرایند دیگر به اشکال گوناگون سر بلند کرده و موجب جنب و جوش تازه ای در حوزه هایی متفاوت شده است. از سوی دیگر، چنین ناموزونی هایی، تنها برای مراحل نخستین مبارزه می تواند موجه باشد و تا حدودی جواب دهد و به مرور در تقابل با نیروهای رژیم، نابسندگی خود را نشان خواهد داد. زیرا به رژیم فرصت تامل و جمع و جور کردن نیروهای خود را خواهد داد، و امکان تراکم و تمرکز نیروهای آن را برای سرکوب هر گونه و شکل از مبارزه را در هر مکان منفردی داده و می دهد. در عوض و به طور متقابل با وجود عدم اتحاد بین نیروهای جاری و عدم یکدست بودن و موزون بودن مبارزه، شرایط انفراد و شکست این اشکال مبارزه را فراهم خواهد کرد.
این گونه جنبش های خیابانی و درگیری های کوچک و بزرگ در محدوده های جاری، قطعا می تواند و باید ادامه یابد. اهمیت آنها در این ابعاد و حدود، بدان سبب  نیست که می توان به وسیله آنها قدرت سیاسی را سرنگون کرد و قدرت سیاسی تازه ای، یعنی قدرت توده ها و حکومتی مردمی را برقرار کرد، بلکه بدان دلیل است که یک سبک و سنگین کردن نیروی توده ها و نیروی رژیم  و ارزیابی از چند و چون آنهاست؛ فعالین را آبدیده و برای نبردهای بزرگتر و دامنه دارتر آماده می کند، نیروهای آنها را بیشتر می کند و راههای پیشرفت را به آنها می شناساند. آنها تنها مقدمه و طلایه های درگیری های سخت تر هستند. مانند تمرین های پیش از بازی بزرگ می مانند. گسترش و رشد آنها نشانگر آماده شدن برای نبردهای بزرگتر و تعیین کننده تر است.
باید روشن باشد که تمامی هدف شدت سرکوب از جانب رژیم درست برای این است که این گردهمایی ها و راهپیمایی ها، میلیونی، گسترش یافته به تمام مناطق، شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ و نیز جاری و متداوم نشود. برعکس، گرایش گردهمایی ها و راهپیمایی ها این است که هر چه بیشتر گسترده شده، به تمامی نقاط دور و نزدیک کشور بسط پیدا کند و به اتحاد و یگانگی بیشتری دست یابد. به مرور اهداف خود را مشخص تر کند و تاکتیک ها و اشکال نبرد خود را ارتقاء دهد. هدف سران جنایتکار رژیم به اصطلاح این است که این مبارزات در «نطفه خفه شود». اما هدف «نطفه» این است که نه تنها «خفه» نشده، بلکه رشد یابد و به تولد و بالندگی برسد. سیر فرایند تا کنون نشان داده است که موفقیت با توده ها بوده است.
گسترش
نخستین نکته در مورد این فرایند، هر چه بیشتر گسترش یافتن آن است. گسترش این فرایند از یک سو خودبخودی است و از سوی دیگر آگاهانه.
خودبخودی بودن گسترش آن از دو سو است. یکی از سوی توده های مردم است. این گسترش نخست به سبب وجود تضادها در ساخت اقتصادی، بحران  همه جانبه و عمیق اقتصادی، فقر و فلاکت روز افزون و شکاف گسترش یابنده بین طبقات بالا و پایین است که نه تنها تحتانی ترین و فقیرترین توده ها را به میدان مبارزه کشانده و می کشاند، بلکه هر روز گروه های بیشتری از طبقات میانی و پایین جامعه را به سوی جنبش و خیابان می راند.
 وجه دوم قضیه به فشارهای روز به روز افزاینده سیاسی و فرهنگی بر می گردد. فشارهایی که نه تنها هیچگاه حدی و مرزی برای خود قائل نبوده و پایان نیافته، بلکه همواره گسترش بیشتری یافته و شدیدتر شده است. این هر دو امر به واسطه تضادهای افزایش یابنده و در تمامی وجوه و ابعاد( تضاد میان پایینی ها با بالایی ها و تضاد میان بالایی ها)متوقف شدنی نیستند.
 سوی دوم خودبخودی بودن آن از برنامه ریزی ها و سرکوب های خود نظام بر می خیزد. این  برنامه ریزی ها و به ویژه سرکوب ها، واکنش و عکس العملی را بر علیه خود برانگیخته و  روز به روز مردم بیشتری را به افکار روشنی در مورد این نظام و سران آن و خشم و کینه افزون تری می کشاند. به ویژه باید به نقش سرکوب ها و زدن ها و کشتارها اشاره کرد. این سرکوب ها به جای متوقف کردن گردهمایی ها و راهپیمایی ها، روز به روز توده های بیشتری را به آگاهی و پیوستن به آنها کشانده است. آتشی را که هیزمش تمامی ندارد، نمی توان با فوت کردن خاموش کرد. از سوی دیگر فردی که جان خود را در مبارزه از دست می دهد، یک فرد تنها نیست. او اگر حتی مجرد باشد و همسر و فرزندی نداشته باشد، فامیل و اقوام دارد. در جامعه ما و به خصوص در برخی از اقوام و به ویژه اگر فرد جانباخته، جوانی باشد، که عموما چنین بوده است، جانباختن وی در سرکوب های رژیم، عده بیشتری را در دور بعدی خیزش به میدان می کشاند. به این ترتیب، رژیم بر خلاف گمان خود که  با سرکوب می تواند ندای توده های زحمتکش را خاموش سازد، این ندا را قوی تر و رساتر می سازد.
سرکوب ها
در اشاره به سرکوب باید بگوییم، سرکوب گاهی جواب می دهد و گاهی جواب نمی دهد. سرکوب در سالهای 58 به بعد جواب داد و حکومت کنونی را بر سرکار آورد. اما به همین راحتی نمی توان گفت که چون سرکوب در سالهای 58 و برخی از مقاطع نتیجه داده پس همیشه جواب و نتیجه خواهد داد.
این که سرکوب جواب می دهد یا نمی دهد، و موفق می شود صدای توده را خاموش سازد یا خیر، نه به نفس خود سرکوب، بلکه به مقطع یا شرایطی که سرکوب در آن صورت می گیرد، بستگی دارد. یعنی به وضع تضاد اساسی جامعه و تضادهای ریز و درشت در روساخت های سیاسی و فرهنگی، وضع روانی توده ها، شرایط پیشروان فعال توده ها و غیره. البته وضع احزاب و سازمان های طبقات نیز در این امر وارد است. اما در شرایط فعلی که احزاب نیستند، ما تاکید را روی خود شرایط جنبش توده ای قرار می دهیم.
اما مسئله مقطع:  باید توجه شود که سرکوب کردن و خاموش کردن نهایی توده ها باید در یک مقطع صورت گیرد. زیرا چنان چه سرکوب مجبور شود به یک فرایند تبدیل گردد، آنگاه ضد خود را نیز پرورش خواهد داد یا می تواند پرورش دهد. یعنی ضد سرکوب.  برای نمونه  سرکوب در سال 60 در یک مقطع معین صورت گرفت و شرایطی که در این مقطع جوشان و بر ضد حکومتگران مرتجع نوکیسه بود، به نفع سرکوبگران پایان یافت.
 اما سرکوب اخیر فرایند است؛ یا بهتر بگوییم همواره از جانب رژیم این گونه و با این هدف بوده که در مقطعی صورت گیرد و پایان یابد. به اصطلاح خواسته اند و گفته اند که این دفعه دیگر با یک سرکوب خونین گسترده و  درست و حسابی و با کشتار و زندان و غیره بساط این جنبش را جمع می کنیم . اما شرایط در مجموع برخلاف نظر رژیم پیش رفته است و به سبب برآمد دوباره جنبش توده ها، تبدیل به یک فرایند شده است. یعنی سرکوب در آن مقطع نتوانسته مقاصد رژیم را برآورده سازد و جنبش توده ای  دوباره رشد کرده است. برای همین هم ما با مقطع 78 یا 88 یا 96 طرف نیستیم، که سرکوب در هر کدام از آنها از جانب حکومتگران با این هدف صورت گرفته بود که دیگر اثری از جنبش باقی نماند، بلکه با فرایندی طرفیم که سالهای 78، 88، 96 و 98 برآمد داشته است. هربار رژیم گمان کرده این بار آخر است، تمامی نیروی خود را بیرون ریخته و تا توانسته کشته و زندان کرده و انواع سیاست ها بکار برده تا جنبش را خفه کند، اما به واسطه تداوم جنبش توده ای و تبدیل شدن سرکوب ها به یک فرایند، موجب بی نتیجه شدن سرکوب های پیشین شده است.(1)
 و اما آگاهانه بودن: نخست اشاره کنیم که منظور ما از آگاهانه بودن این نیست که  اکنون حزب و سازمانی در پیشاپیش طبقات زحمتکش و توده های مردم حرکت می کند و آگاهی آنها را با باورهای تئوریک- سیاسی خود رشد میدهد و پیشروان آنها را متشکل می کند. منظور ما آن آگاهی است که از خود تجارب خودبخودی مردم بر می خیزد و موجب  ارتقاء سطح مبارزه از جانب آنان و زدودن برخی جوانب عقب مانده در مبارزات خودبخودی و نیز پخش کردن تجارب خویش  می شود.
بخش مهمی از توده هایی که به میدان مبارزه خیابانی می آیند، جدا از فشارهای اقتصادی، سیاسی وفرهنگی که به دوش خود حس می کنند، در میدان اعتراض، شیوه سرکوب خونین نظام را مشاهده می کنند، بازداشت ها و کتک خوردن ها و شکنجه ها و زندان ها را می بینند یا از جانب نزدیکان و دوستان خود می شنوند. درون این درگیری ها و پیرامون آنهاهزاران ساعت بحث و گفتگو صورت می گیرد و مطالب زیادی خوانده و تحلیل می شود. این امور تماما، آگاهی جنبشگران را گرچه نه آرمانی بلکه تا حدود زیادی ارتقاء می دهد. به آنها می فهماند که آنچه خوانده ، شنیده و یا دیده بودند، راست است. در آنها  خشم و کینه ژرف تری ایجاد می کند. وادارشان می کند که تماس خود را با یکدیگر بیشتر کنند و گونه ای سازمان یافتگی بین خود ایجاد کنند و در دفعات بعدی متحدتر، متشکل تر و با برنامه تر عمل کنند. اهداف مشخص تری برابر خود قرار دهند و نیز به مرور نکات قوت و ضعف رژیم  و خود را شناسایی و با چشمان بازتری به نبرد برخیزند.
بدینسان هم جنبش توده ای گسترش می یابد و هم سطح آگاهی آن بالا میرود.   
 فعالین و رهبران
 مسئله بعدی فعالین و رهبران است. شکی نیست که جنبش توده ای به عنوان یک کل، نه رهبری دارد و نه فعالینی که به تمامی جوانب آن اشراف و تسلط داشته و آن را سازماندهی و رهبری کنند.  فعالین و رهبران، موضعی، محلی، منطقه ای، شهری و در بهترین حالت در حد چند شهری هستند که خودشان فک و فامیل و دوست و آشنا و یا همکلاسی دارند.
 این فعالین  و رهبران از زن و مرد که در حال حاضر بیشترشان در سنین جوانی هستند، می توانند یکدیگر را جدا از گردهمایی ها و راهپیمایی ها به وسایل گوناگون دیگر بیابند، بشناسند، و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. و از این شناسایی ها به نفع اتحاد و هماهنگی در حرکت جنبش و رهبری و سازماندهی نسبی آنها استفاده کنند. از سوی دیگر فعالین باید بسیار مراقب بوده و نباید اجازه دهند که مفت و مجانی دستگیر شوند و به گوشه زندان بیفتند تا تداوم جنبش میسر گردد.
چنانچه فرایند جنبش توده ای در وجوه گوناگون آن ادامه یابد- که ادامه یافته است- این امکان که از درون آن فعالین و رهبرانی پیگیر بیرون بیایند، بسیار زیاد است. همچنین از درون تداوم جنبش توده ای در اشکال گوناگون آن است که این امکان که فعالین و رهبرانی که از طبقه کارگر و توده های زحمتکش شهری و روستایی هستند و نیز روشنفکرانی که خود را در این جنبش ها می افکنند، جذب آگاهی سوسیالیستی انقلابی شوند و محافل کمونیستی و در تکامل آن حزب کمونیست انقلابی را پدید آورند.  درست است که در دوران کنونی اندیشه کمونیستی در شرایط مناسبی قرار ندارد، اما تاریخ نشان داده که جنبش های توده ای متداوم و یا نسبتا ادامه دار، می تواند شرایط بازسازی این اندیشه را به وجود آورد و گرایش  روشنفکران و عناصر پیشرو طبقه کارگر و توده های زحمتکش به آن را تقویت کند.  
درگیری در محلات- از محلات دورافتاده از مرکز به سوی مراکز
بر مبنای آنچه که تا کنون از مبارزات خیابانی  و کمیت شرکت کنندگان بر می آید، می توان چنین تصور کرد که می توان از تمرکز مبارزه در نقاطی که دشمن قوی است یا می تواند به سرعت قوی گردد، خودداری کرد و امر قربانیان، زخمی ها و دستگیرشدگان را به حداقل رساند.
چنانچه فعالیت ها هماهنگ  و سازماندهی شده باشد، باید از گردهمایی و راهپیمایی و همچنین درگیری در مناطق مرکزی شهر به ویژه هنگامی که دشمن در آنجا متمرکز است، خودداری کرد و مبارزه را به محلات و مناطق کشاند. بر همین سیاق و بطور کلی، مبارزه  در شهرها را از محلات و مناطقی که کمتر زیر کنترل هستند، و به دلیل بی اهمیت بودن آنها، دشمن در آنها ضعیف است و یا امکان رساندن فوری نیروهای خود را به محل ندارد، آغاز کرد. باید گردهمایی و راهپیمایی مواج و متحرک را جایگزین گردهمایی های ثابت نمود. چنین امری اگر سازمان داده شود، بین چندین گروه  تقسیم می شود. گروهی در جایی آغاز می کند و با پایان آن، گروهی در محل و منطقه ای دیگر آغاز می کند. یا برعکس به یک باره در یک سلسله مناطق آغاز می کنند و پایان می دهند. باید با تاکتیک های متفاوت و متغیر و مواج نیروهای دشمن را خسته کرد و به ستوه آورد و در عین حال توده های بیشتری را جذب کرد.
حملاتی را که قرار است در شهرها به اهداف معینی  صورت داد، نخست به دفترهای امام جمعه و حوزه های مذهبی کوچکتر ترتیب داد. در این خصوص تجربه شهر صدرا در استان فارس بسیار قابل توجه است.
 باید از مقابله با دشمنی که قوی تر است، خودداری کرد. در جایی که امکان پیروزی وجود ندارد و یا درصد آن ناچیز است، باید از مقابله پرهیز کرد. از پیروزی قطعی و صد درصد در نبردها مطمئن بود و بر این مبنا یورش ها را سازمان داد. باید با ده نفر به یک نفر حمله کرد و با صد نفر به ده نفر؛  قهرمانی توده ای را جایگزین قهرمانی انفرادی نمود و از گونه قهرمانی ها اخیر جدا خود داری کرد.
می توان از تمامی شیوه های زد و خورد، پیشروی در زمانی که نیروهای سرکوب کم و تعداد تظاهر کنندگان زیاد است و عقب نشینی هنگامی که نیروهای سرکوب با تعداد زیاد به تظاهرات حمله می کنند، استفاده کرد. زمانی که نیروی دشمن کم است و در نتیجه یورش مبارزین، فرار می کند، باید تا جایی که می شود وی را تعقیب نمود؛ در صورت امکان گوشمالی داد و در صورت مسلح بودن خلع سلاح کرد. سلاح بدست آمده را حتما تا زمان لازم برای کاربرد آن مخفی نمود و نباید آن را از دست داد.
در هفته پیش خامنه ای دوباره بسیج اش را احضار کرد تا نیروی تازه ای در آن بدمد. آنچه که جالب است این است که خامنه ای متوجه نقش محلات  شده و تمرکزی ویژه روی آن گذاشته است.  اما خامنه ای نیروهای معینی دارد و با این نیروها نمی تواند همه محلات و مکان ها را در تمامی شهرها و روستاها پوشش دهد. از سوی دیگر، چنانچه وی نیروهای خود را پخش نماید، از قدرت آنها کاسته خواهد شد. در نتیجه می توان نقاطی را که وی ضعیف تر است، شناسایی کرد و به آنها حمله نمود.
همچنانکه در شهرها از محلات و مناطقی که کمتر زیر کنترل هستند، باید آغاز کرد، باید مبارزه را به روستاها و شهرها و مناطق دورافتاده تر گسترش داد و رژیم را مجبور کرد که یا نیروهایش را پخش کند، و یا آنها را در مراکز عمده و در شهرهای مهم متمرکز نماید. به این ترتیب  درگیری در روستا ها و شهرها می تواند از کوچک و دورافتاده آغاز شده و به بزرگتر و مرکزی تر گسترش یابد. این روستاها و شهرها عموما در استان های محروم تر و به ویژه در مناطقی که ستم ملی وجود دارد، قرار دارند.
 باید توجه داشت که خلق های ستمدیده کرد، ترک، عرب و بلوچ  جز استثمار و ستم عمومی که بر خلق ایران می رود، زیر ستم ملی نیز هستند و در شرایط بسیار سخت تر و مصیبت بارتری زندگی می کنند و در نتیجه شور مبارزاتی بیشتری دارند. درست به همین سبب و به دلیل ترس، رژیم آنها را بیشتر کشتار می کند. از این رو هر چه بیشتر مبارزات نخست در میان این خلق ها متمرکز شود، بهتر است.(2)
روشن است که در صورت امکان باید توانست جبهه های مبارزه مسلحانه مستقل در مقابل رژیم گشود. بهترین محل ها برای گشودن این جبهه ها در مناطقی از کردستان، بلوچستان و آذربایجان است. در خوزستان و یا ترکمن صحرا به دلیل موقعیت شهری این مناطق و فواصل نزدیک شهرها و روستاها، این امکان کمتر می تواند مورد بهره برداری قرار گیرد. در این مناطق بیشتر از یک جبهه مستقل مبارزاتی، نبردهای منفرد شهری، ترورهای روستایی و شهری احتمالا بهتر جواب می دهد.
با پیشرفت مبارزه، خامنه ای و سران پاسدارش شیوه های شدیدتر سرکوب را اعمال خواهند کرد
 شکی نیست که در صورت بروز گروههای پارتیزانی روستایی و شهری و به ویژه به وجود آمدن جبهه های مستقل نبرد با رژیم و یا در تداوم آنها مناطق آزاد شده، حکومت اسلامی به سبعانه ترین شیوه ها و با سنگین ترین سلاح ها به این محل ها یورش برده و سعی در خاموش کردن فوری و بدون فوت وقت آنها را خواهد کرد. اقدامی که می تواند سکوت امپریالیست ها و دولت های ارتجاعی منطقه را نیز همراه خود داشته باشد. در نتیجه باید از پیش برای چنین واکنش هایی به دقت آماده شد و تا آنجا ممکن است این جبهه های مستقل نبرد را مواج و در حرکت ساخت و از اطراق در مناطق مشخص پرهیز کرد. مگر اینکه این مناطق از نقطه نظر هوایی و زمینی حداکثر موقعیت دفاعی را داشته باشند.
می توان مناطق و شهرهای دور افتاده اگر شرایط اجازه داد زودتر با شورش و قیام فتح کرد و شوراهای شهری تشکیل داد. این شوراها باید از دل شوراهای کارگران، کشاورزان، کارمندان، کسبه و بازاریان، دانشجویان و نیروهای انقلابی و نظامی تشکیل گردد. تجریه کردستان در زمان انقلاب و تشکیل شوراهای شهر مهاباد و سنندج می تواند نمونه های قابل تامل و بررسی باشند.
چپ های سوسیال دموکرات
 ایراد بسیاری از سازمان های «شبه چپ» کنونی ایران این است که توان انجام چنین مبارزاتی را ندارند. و این البته غریب نیست.  در سالهای 60 تا 70 برخی از آنها آمادگی بیشتری داشتند، اما اغلب گله می کردند که توده ها از ما پشتیبانی نمی کنند.  بسیاری از دیدگاهها به نقد توده ها دست می زدند که چرا توده ها در سال 67 مقابل کشتار زندانیان بدون واکنش بودند. به نظر می رسد که توده ها در دوران مزبور آمادگی پیشروی نداشتند و جنبش به طور کلی در حال عقب نشینی بود. اما اکنون وضع فرق می کند و توده ها آمادگی بیشتری برای مبارزه  و پیشروی دارند.
 در حال حاضر بخشی از این شبه چپ ها- تروتسکیست های حکمتی - به سلطنت طلبان و جمهوری خواهان طرفدار امپریالیسم غرب پیوسته اند و منتظرند که یا مردم پس از مبارزه برایشان فرش قرمز پهن کنند و یا آمریکا بیاید و رژیم را بردارد و آنها را سر کار بیاورد.  بیشتر گروه های دیگر سوسیال دمکرات و مسالمت جو شده اند و اغلب مایلند که کار با خیر و خوشی ادامه و پایان یابد!
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه نخست آذرماه 96
یادداشتها
1-     سرکوب های نتیجه داده در مقطعی معین در تاریخ ایران مانند کودتاهای 1299، 1332 و نیز خرداد 60.  در کشورهای دیگر نیز سرکوب هایی در مقاطعی معین صورت گرفته است و توانسته برای مدتی جنبش توده ها را به پس راند. در مورد مسئله تبدیل شدن مقطع به فرایند، نیز باید بگوییم که این امر به این معنا نیست که با تبدیل شدن سرکوب ها به یک فرایند طولانی و عدم نتیجه بخشی و موفقیت کامل رژیم در هر کدام از آنها، دیگر امکان کسب پیروزی نهایی به وسیله حکومتگران وجود ندارد. چنین امری می تواند صورت گیرد. یعنی کاری که در یک مقطع نتیجه نداده، با یک سلسله سرکوب ها در مقاطع متفاوت نتیجه دهد. صحبت ما بر سر به وجود آمدن یک تکرر و تناوب و ایجاد یک همگونی مشخص در فرایند سرکوب توده ها از سهاویی و برخاستن دوباره توده از سوی دیگر است. یعنی شرایط مشخصی که تا کنون در ایران و در مورد حکومت جاری و تقابل توده ها موجود بوده است. این در حالی که می تواند با سرکوب نهایی پایان یابد، می تواند برعکس آن نیز شده و توده ها را آگاه تر، متحدتر و قوی تر و جنبش آنها را ادامه دارتر کند. ادامه دار شدن جنبش شرایط  را برای تکامل بیشتر و پر کردن خلاء های آن آماده می سازد.
2-   چند روز پیش از آغاز جنبش توده ای آبان ماه، در اهواز، مرتجعین یک روشنفکر هنرمند عرب را به قتل رساندند و شورش خلق عرب در مناطقی از اهواز پاسخ گوی این اقدام جنایتکارانه  آنان بود. در جنبش اخیر در مریوان کردستان، مرتجعین باز به راحتی کشتار کردند. تا مغز استخوانشان را ترس و وحشت از خلق های زیر ستم ملی فرا گرفته است.  در عین حال جنایات و کشتاری که در این مناطق می کنند، فزون از حد است.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر