۱۴۰۲ شهریور ۱, چهارشنبه

درباره ی کودتای 28 مرداد- ناصر زرافشان

 
درج دو متن زیر به معنای تایید گرایش ها و نظرات حزبی ناصر زرافشان و یرواند آبراهامیان و یا تایید کامل نظرات آبراهامیان در دیگر کتاب هایش در مورد تاریخ ایران( ایران بین دو انقلاب و یا تاریخ ایران مدرن ) نیست. در مورد کتاب کودتا نوشته ی یرواند آبراهامیان همچنان که زرافشان می گوید کتابی است متکی به آخرین اسناد منتشر شده و به نظر ما کتابی است که باید آن را خواند.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
1 شهریور 1402
 
متن نخست
از سایت وکلا پرس
گفت و گو با وکیل ناصر زرافشان درباره کودتای ۲۸ مرداد به بهانه ترجمه کتاب «کودتا» از یرواند آبراهامیان
۲۹مرداد ۱۴۰۱
 
وکلاپرس -  وکیل ناصر زرافشان مترجم کتاب « کودتا » نوشته « یرواند آبراهامیان » درباره ماهیت کودتای ۲۸ مرداد و نقش شاه و مصدق در این واقعه با شرق به گفت و گو پرداخت.
به گزارش وکلاپرس، وکیل ناصر زرافشان در گفت و گویی با روزنامه شرق دیدگاه خود درباره ماهیت کودتای ۲۸ مرداد، عوامل طراحی و اجرای این کودتا و نقش آمریکا و انگلیس در این رخداد را بیان کرده است.
آقای زرافشان انگیزه شما از ترجمه کتاب «کودتا» چه بود؟ آیا تشابه خط فکری شما با آقای آبراهامیان در این زمینه مؤثر بوده است؟
کتاب «کودتا» بیان اعتقادات یا نظرات شخصی آبراهامیان نیست تا تشابه خط فکری من با مؤلف در انتخاب این کتاب برای ترجمه تأثیری داشته باشد. آبراهامیان یک تاریخ‌نگار صاحب اعتبار است و کتاب هم یک بررسی تاریخی مستند است که ربطی به خط فکری آبراهامیان ندارد. به انبوه مدارک و مستندات و مآخذ آن نگاه کنید تا متوجه این ویژگی کار او بشوید.
اما در مورد انگیزه‌های من در ترجمه این کتاب: در این کتاب اولاً جنبه‌های تازه‌ای از کودتای ۲۸ مرداد مورد بررسی قرار گرفته است که در کارهایی که پیش از این کتاب در این زمینه منتشر شده به آن توجه نشده است و ثانیاً کتاب از جهت مستندات متکی بر اسناد و مدارک تازه‌ای است که در زمان بررسی‌های قبلی درباره این کودتا هنوز این اسناد علنی نشده بودند. مؤلف خود در این زمینه به شرح زیر توضیح می‌دهد:
«درباره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بسیار نوشته‌اند. درباره بحران نفتی ۳۲-۱۳۳۰ هم مطالب بسیاری نوشته شده است. پس، این پرسش ممکن است برای کسی مطرح شود که چرا با این وصف باز هم باید کتاب دیگری راجع به همین موضوعات نوشته شود؟
 هدف کتاب حاضر این است که تصور عرفی و رایجی را که تحت تأثیر نوشته‌های قبلی در‌این‌باره شکل گرفته است در دو زمینه متفاوت به چالش بکشد: کتاب، نخست این تصور عمومی و رایج را زیر سؤال می‌برد که انگلیسی‌ها با حسن نیت مذاکره می‌کرده‌اند و ایالات‌ متحده به‌عنوان یک «میانجی درستکار» اقداماتی جدی برای پادرمیانی به عمل آورده است. اما مصدق به دلیل کله‌شقی‌اش که منشأ آن - بنا به این ادعا- به «ساختار روان‌شناختی» شخصی او مربوط می‌شده، نتوانسته است با آنها به سازشی برسد.
حتی نویسندگانی هم که نسبت به مصدق همدلی دارند اعلام می‌کنند که اگر او فقط کمتر کله‌شقی می‌کرد، می‌توانست با آنها به یک سازش عادلانه و منصفانه برسد و باید این کار را می‌کرد. مثلا ویلیام راجر لوئیس که نویسنده برخی از کامل‌ترین آثار درباره انحطاط امپراتوری بریتانیا به‌طور اعم و بحران انگلیس و ایران به‌طور اخص می‌‌باشد، استدلال می‌کند که بریتانیا اصل ملی‌شدن را پذیرفت اما به همراه آمریکا متفقاً تصمیم گرفتند مصدق را به دلیل «رفتار غیرمنطقی‌اش» سرنگون کنند».
کتاب حاضر به‌عکس ثابت می‌کند که چنین سازشی به این دلیل ساده قابل حصول نبود که در قلب این کشمکش، این سؤال رک و راست و بی‌تعارف قرار داشت که صنعت نفت -اکتشاف، تولید، ‌استخراج و صدور آن- تحت کنترل چه کسی باشد؟ آیا قرار است این صنعت تحت کنترل ایران باشد، یا تحت کنترل شرکت نفت انگلیس و ایران یا احتمالاً تحت کنترل کنسرسیومی از شرکت‌های بزرگ نفتی که در آن زمان به «هفت‌ خواهران» معروف بودند؟
برای ایران ملی‌‌شدن، به معنای کنترل دولت بر این صنعت بود. برای شرکت‌های نفتی هم ملی‌شدن مورد نظر ایرانی‌ها به معنای از دست رفتن کنترل غرب بر این صنعت بود؛ چیزی که در سال‌های اولیه دهه ۱۹۵۰ هنوز برای آنها غیرقابل قبول بود. ملی‌شدن ظاهری و کاذب -‌ملی‌شدن در شکل نه در ماهیت، در حرف اما نه در عمل- اگرچه از طرف انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها در همه‌جا به‌عنوان یک «سازش عادلانه» جار زده شد، اما در واقعیت امر، این ادعا در بهترین حالت آن یک نقیض‌گویی بی‌معنی و در بدترین حالت آن یک پوشش عوام‌فریبانه برای پنهان نگه‌داشتن واقعیت امور بود. در فاصله سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ نه انگلیسی‌ها و نه آمریکایی‌ها، هیچ‌یک به هیچ طریق، حاضر به قبول ملی‌‌شدن واقعی نفت نبودند.
در مرحله بعد، ‌کتاب این تصور عمومی و رایج را زیر سؤال می‌برد که کودتا را مستقیماً و یکسره در متن جنگ سرد -‌در متن تضاد بین شرق و غرب، بین اتحاد شوروی و ایالات ‌متحده، بین بلوک کمونیست و به‌اصطلاح «دنیای آزاد»- قرار می‌دهد.
مارک گازیورُوسکی -‌نویسنده دقیق‌ترین آثار درباره کودتا- وقتی استدلال می‌کند که کودتا ارتباط چندانی با نفت نداشت، اما بسیار به ژئوپلیتیک، به ترس از کمونیسم و تهدید شوروی مربوط می‌شد، نظر بسیاری از کسانی را بیان می‌کند که دراین‌باره مطلب نوشته‌اند. گازیوروسکی می‌نویسد:
«در ابتدا ایالات ‌متحده تصمیم گرفت خارج از این نزاع بماند. این کشور بریتانیا را تشویق کرد ملی‌شدن نفت را بپذیرد و کوشید برای حل‌وفصل این منازعه، پادرمیانی کند و بریتانیا را از حمله به ایران منصرف سازد.ایالات ‌متحده این موضع بی‌طرفی را تا پایان دولت ترومن در دی‌ماه ۱۳۳۱ حفظ کرد، گرچه در همین زمان هم بسیاری از مقامات رسمی ایالات ‌متحده فکر می‌کردند خودداری مصدق از حل‌وفصل منازعه نفت دارد بی‌ثباتی سیاسی ایجاد می‌کند که ایران را در خطر سقوط به پشت پرده آهنین قرار می‌دهد».
به‌عکس، این کتاب سعی می‌کند کودتا را به‌طور کامل و قطعی در چارچوب تضاد بین امپریالیسم و ناسیونالیسم، بین جهان اول و جهان سوم، بین شمال و جنوب، و بین اقتصادهای توسعه‌یافته صنعتی و کشورهای توسعه‌نیافته‌ای قرار دهد که به صادرات مواد خام خود وابسته‌اند. از آنجا که نزاع بر سر نفت بود، این کتاب توضیح می‌دهد که ایالات ‌متحده در این بحران همان‌قدر سرمایه‌گذاری کرده بود که بریتانیا کرده بود. به این ترتیب آن‌قدرها که ترس ایالات ‌متحده از بازتاب‌های ملی‌شدن نفت در جاهای دوری مانند اندونزی و آمریکای جنوبی، در شرکت‌کردن این کشور دخیل بود، ترس آن از خطر کمونیسم در ایران، در این کار دخیل نبود و این تازه در حالتی است که از بازتاب‌های این ملی‌‌شدن در بقیه خلیج‌فارس هم سخنی به میان نیاوریم.
«کنترل بر تولید نفت سرانجام در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی (دهه ۱۳۵۰ شمسی) از شرکت‌های غربی به دولت‌های محلی منتقل شد. اما چنین باختی برای غربی‌ها در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی (اوایل دهه ۳۰ شمسی) غیرقابل قبول تلقی می‌شد».
من از آن‌رو این سه پاراگراف نسبتاً طولانی را از زبان خود مؤلف در اینجا نقل کردم که این پاراگراف‌ها نشان‌دهنده تفاوت‌های اساسی کتاب حاضر با نوشته‌های دیگری است که پیش از این در مورد کودتای ۲۸ مرداد منتشر شده‌اند.
  برخی تاریخ‌نگاران می‌گویند در ۲۸ مرداد کودتا رخ نداده و این مصدق بوده است که کودتا کرده. دراین‌باره چه می‌گویید؟
ادعای بچگانه و بسیار مضحکی است. با قبول این ادعا باید به این نتیجه رسید که همه اسناد و مدارک موجود در این زمینه از قبیل اسناد وزارت امور خارجه انگلیس و وزارت امور خارجه آمریکا و متن مکاتبات روزمره وزارت خارجه آمریکا که سالانه زیر عنوان «روابط خارجی ایالات ‌متحده» منتشر می‌شوند و مطالب و مندرجات کتاب‌های تاریخ که دهه‌ها پیش در خود آمریکا منتشر شده است (مثلاً کتاب «از یالتا تا ویتنام» نوشته دیوید هوروویتس که یک کتاب تاریخ دانشگاهی است) و مطالب و مندرجات روزنامه‌های انگلیسی‌ و آمریکایی همان زمان، گزارش‌های مأموران اطلاعاتی ام.‌آی.‌سیکس و سیا از قبیل خاطرات کرمیت روزولت و از همه مهم‌تر سند ویلبر… و اسناد دیگر از همین قبیل همگی ساختگی است و آنها را از دهه‌ها پیش ساخته‌اند تا نظر این به قول شما تاریخ‌نگاران وطنی را بی‌اعتبار کنند که معتقدند در ۲۸ مرداد کودتایی رخ نداده! حتی پوزش‌خواهی رسمی وزارت خارجه آمریکا (در دوران تصدی خانم آلبرایت) بابت کودتا در ایران هم باد هوا بوده است، زیرا اصلا کودتایی در ایران صورت نگرفته و کرمیت روزولت لابد برای خوردن فالوده‌شیرازی به ایران آمده بوده است!
می‌گویند مصدق خود کودتا کرده. علیه کدام دولت؟ علیه خودش؟ کودتا، اقدام سیاسی یا نظامی علیه قدرت مستقر است، البته نه از سوی مردم بلکه به ‌وسیله بخش دیگری از طبقه حاکم. در آن مقطع مصدق نخست‌وزیر و خود در قدرت است. آیا او علیه خود کودتا کرده است؟ یعنی مصدق خانه خود را به توپ بسته، خود و اعضای دولت خود را بازداشت کرده و موجی از سرکوب و اعدام علیه هواداران خود و کسانی که برای ملی‌‌کردن نفت مبارزه کرده بودند به راه انداخته است. آیا برای لجبازی با واقعیت باید زبان را هم تحریف و واژه‌ها را هم از معنا تهی کرد؟
  تاریخ‌نگارانی که از آنها نام بردید می‌گویند در زمان تعطیلی مجلس، شاه می‌توانسته نخست‌وزیر را عزل کند. نظر شما چیست؟
اولاً این ادعا که در زمان تعطیلی مجلس، شاه می‌توانسته نخست‌وزیر را عزل کند، حرفی بی‌اساس است. قانون اساسی رژیم گذشته پیش‌روی ما است. این ادعا را از کجا آورده‌اند؟ ثانیاً چگونه می‌توان یک رستاخیز بزرگ ملی مانند جنبش ملی‌‌کردن نفت و مسائل آن را صرفاً به یک بحث اخته حقوقی تقلیل داد؟
کودتای ۲۸ مرداد در ایران جزئی از مجموعه رویدادهای یک دوره پرتلاطم تاریخ معاصر ایران، یعنی جنبش ملی‌‌کردن نفت است و بحث درباره این کودتا و درک ماهیت و منشأ آن، با جدا‌کردن این جزء از کل آن جنبش و بدون اطلاع از چگونگی شکل‌گیری آن جنبش و آگاهی از صف‌بندی نیروهای اجتماعی و سیاسی در آن مقطع تاریخ ما ممکن نیست.
کودتا واکنش بریتانیا و آمریکا در برابر این جنبش است و بدون شناخت این جنبش که آن واکنش را برانگیخته، شناخت ماهیت این کودتا هم ممکن نیست. من می‌خواهم از این هم فراتر بروم و بگویم جنبش ملی‌‌کردن نفت در ایران هم خود بخشی از یک سلسله‌‌جنبش‌های مشابه این و شاید نخستین این جنبش‌ها در کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین برای به دست گرفتن کنترل منابع طبیعی و ثرو‌ت‌های ملی خویش بود که در جریان جنبش‌های رهایی‌بخش ملی این کشورها در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم در این کشورها پا گرفت.
در‌خصوص نفت، این جریانی است که در دهه‌های بعد بالاخره به تشکیل اوپک منجر شد. اما برای تهی‌کردن رویدادها از مضمون و معنای واقعی آنها، سر و دُم آنها را می‌زنند، موضوع را به گوشه کوچکی از یک کل بزرگ محدود می‌سازند و همان رویداد را هم که ذاتاً و صد درصد سیاسی است به یک بحث حقوقی بی‌معنی تقلیل می‌دهند تا بتوانند با این ترفندها تفسیر مضحک خود را مطرح کنند.
به همین دلیل هم یکی از دغدغه‌های بزرگ بریتانیا و ایالات‌ متحده در جریان مذاکراتی که پیرامون مسئله نفت ایران بین آنها صورت می‌گیرد و رد این نگرانی را در اسناد و مدارک مختلف مربوط به این مذاکرات می‌بینیم، نگرانی از بازتاب و تأثیر ملی‌شدن نفت ایران در سایر کشورهای خاورمیانه و دورتر است.
برای اینکه نمونه‌ای از این بازتاب و تأثیر را ملاحظه کنید به‌عنوان مثال نگاه کنید به کتاب «فلسفه انقلاب مصر» نوشته جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور این کشور که در آن خود را «طفل دبستان مصدق» می‌نامد. ثالثاً به گواهی اسناد موجود، در جریان این کودتا شاه کاره‌ای نبوده است که بتوان از تقابل او با مصدق و اینکه شاه علیه مصدق کودتا کرده یا مصدق علیه شاه سخن گفت.
کودتا را بریتانیا و ایالات‌ متحده علیه مصدق سازمان‌دهی و اجرا کرده‌اند. شاه در ابتدا با کودتا موافق نبوده زیرا با توجه به تجربه قیام سی تیر از آن بیم داشته است که این بار اساس سلطنت بر باد رود و از این‌رو از امضا و ارسال‌ آن دو نامه کذایی ابا داشته است. روزولت وقتی از تردید شاه اطلاع می‌یابد شبانه به دیدار او می‌رود و وقتی شاه دلیل تردید خود را بیان می‌کند، مأمور سیا به او می‌گوید «تصمیم به انجام این کودتا گرفته شده است با شما یا بدون شما». شاه آن دو نامه را امضا می‌کند و به کلاردشت می‌رود تا در صورت عدم موفقیت کودتا بتواند از ایران خارج شود که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به همین شکل هم عمل کرده و به رم می‌رود. رفتن شاه به کلاردشت هم به همین دلیل صورت می‌گیرد که تصمیم کودتا، تصمیم شخصی او نبوده است و او پس از امضای نامه‌ها هم به موفقیت کودتا اطمینان نداشته است، زیرا اگر این تصمیمی بود که خود او شخصاً گرفته بود برای اجرای آن نیز خود در ایران می‌ماند.
به این ترتیب هم تصمیم به انجام کودتا در ایران را انگلیس و آمریکا از پیش گرفته بودند و هم سازمان‌دهی و اجرای آن به‌ وسیله خود آنان و مأموران آنها صورت گرفته است. مخصوصاً بریتانیا به دلیل سابقه دیرینه حضورش در منطقه و ایران، امکانات و شبکه‌ای را در کشور داشته که بدون واسطه با آنها در ارتباط بوده و کار می‌‌کرده است.
آبراهامیان در این زمینه می‌نویسد «انگلیس با پنج قلم آورده عمده خود» همراه آمریکا برای کودتا به میدان آمد و امکانات پنج‌گانه بریتانیا را در ایران به شرح زیر توضیح می‌دهد:
«آنها در مرتبه نخست کارشناسان خبره‌ای داشتند که چون در ایران کار کرده بودند تجارب بسیار داشتند، زبان این کشور را خوب می‌دانستند و پیوندهای شخصی نزدیکی با نخبگان قدیم کشور [هزار‌فامیل] به وجود آورده بودند. این مجموعه کارشناسان خبره را لانسلوت پایمان… که از اواخر دهه ۱۳۱۰ در وزارت خارجه انگلیس همواره مسئول میز ایران بوده بود، نورمن داربی شایر، افسر ام.‌آی.‌سیکس که در طول بخش اعظم جنگ جهانی دوم در ایران مستقر بوده بود، ‌سرهنگ جئوفری ویلر، افسر دیگر ام.‌آی.‌سیکس که از ۱۲۹۹ به بعد مکرراً و به‌تناوب گاه در ایران و گاه خارج از ایران بوده، روبین زاهنر، وابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس که کارشناس عرفان بوده و مدت کوتاهی بعد استاد مذاهب و اخلاق شرقی در آکسفورد می‌شود… سم فال، دستیار زاهنر که عمدتاً مسئول امور سیاست‌مداران جوان‌تر بود، و خانم آن لمبتون، وابسته مطبوعاتی پیشین سفارت انگلستان در تهران… تشکیل می‌دادند.
در مرحله دوم، انگلیسی‌ها در بطن نیروهای مسلح ایران یک شبکه غیررسمی داشتند. این شبکه از همان زمان جنگ جهانی دوم از افسران محافظه‌کاری تشکیل شده بود که بیشتر آنان به خانواده‌های اعیان تعلق داشتند و عبارت بودند از سرلشکر حسن ارفع، رئیس سابق ستاد ارتش که رقیبش رزم‌آرا زیرآب او را زده بود و دوره بازنشستگی خود را در املاکش در ورامین می‌گذراند، سرهنگ تیمور بختیار پسرعموی ملکه ثریا، سرهنگ هدایت گیلانشاه خلبان تربیت‌شده انگلیس و آجودان شاه، سرهنگ حسینقلی اشرفی فرمانده تیپ پادگان تهران، و مهم‌تر از همه سرهنگ حسن اخوی که سالیان متمادی رئیس رکن ۲ ستاد ارتش -‌سازمان اطلاعاتی نیروهای مسلح- بود (که حسین فردوست، عضو محفل خصوصی شاه بعدها او را «مغز متفکر واقعی» جناح ایرانی کودتا که در پشت این رویداد قرار داشت توصیف می‌کند). ام.‌آی.‌سیکس به کمک این شبکه یک بانک اطلاعاتی درخور توجه از نظامیان را حاوی اطلاعاتی راجع به بسیاری از افسران معروف ارتش در اختیار داشت که سیا به‌شدت به آن نیازمند اما فاقد آن بود -‌به گفته دونالد ویلبر، بخش بزرگی از تدارکات کودتا در لندن شامل بررسی این پرونده‌های شخصی بود
سوم، ام.‌‌آی.‌سیکس از مدت‌ها قبل یک شبکه غیرنظامی بومی و ثابت در ایران داشت که سه برادر ظاهراً تاجر به نام‌های اسدالله، سیف‌الله‌ و قدرت‌الله رشیدیان آن را اداره می‌کردند… آنها در ظاهر با انگلستان یک رابطه تجاری برای واردکردن فیلم‌های انگلیسی به ایران داشتند و از این پوشش به‌صورت کانالی برای منتقل کردن پول‌های ام.‌آی.‌سیکس به هواداران بومی انگلیس از‌جمله سیدضیاء و حزب اراده ملی او استفاده می‌کردند… وود هاوس تخمین می‌زند که رشیدیان‌ها هر ماهه بیش از ۱۰ هزار پوند بین برخی روحانیون، روزنامه‌نگاران و سیاست‌مدارانی که نام آنها فاش نمی‌شد -به‌ویژه نمایندگان مجلس- پخش می‌کردند… منشأ قدرت اصلی و عمده رشیدیان‌ها در بازار تهران بین اصناف قصاب، نانوا و شیرینی‌فروشی‌ها، ‌بین میدانی‌هایی که در کار عمده‌فروشی تره‌بار بودند، بین کشتی‌گیران زورخانه‌های محلی و بین وعاظ سطح پایین بود. در یک تحلیل طولانی راجع به فداییان اسلام که مدت کوتاهی پس از آنکه این گروه سعی کردند فاطمی را ترور کنند، نوشته شده است، روبین زاهنر به بیان مرموزی می‌نویسد هیچ دلیلی وجود ندارد که انگلستان و فداییان اسلام نتوانند همکاری با یکدیگر علیه جبهه ملی را «ادامه دهند»… . ارتباط رشیدیان‌ها با زورخانه‌ها از طریق دو لوطی معروف برقرار بود: شعبان بی‌مخ و طیب حاج‌رضایی… .
چهارم، سفارت انگلیس جلسات منظمی با مجموعه بزرگی از سیاست‌مداران بانفوذ داشت که عبارت بودند از ارنست پرون، ‌دوست دوران کودکی شاه در سوئیس، احمد هومن نایب‌رئیس تشریفات دربار، شاهپور ریپورتر… شیخ هادی طاهری و هاشم ملک‌مدنی نمایندگان کهنه‌کار مجلس و البته سیدضیاء که در جلسات منظم خود با سفارت درباره ملاقات‌های هفتگی خود با شاه به آنها گزارش می‌داد. او علاوه بر این درباره دیدارهای هرچند یک‌ بار خود با آیت‌الله کاشانی هم به آنها گزارش می‌داد
و سرانجام انگلیسی‌ها با سرلشکر فضل‌الله زاهدی از همان مهرماه ۱۳۳۱ تماس برقرار کرده بودند… او خود را به‌عنوان رهبر ایده‌آل کودتا به آنها عرضه کرده و لاف زده بود که در نیروهای مسلح هواداران گسترده‌ای دارد… در کانون افسران بازنشسته هم به‌ویژه در میان آن ۱۳۵ نفری که رزم‌آرا و مصدق آنها را تصفیه کرده بودند، حمایت‌هایی از زاهدی وجود داشت… .
آمریکایی‌ها هم به‌نوبه خود سفارتشان در تهران و روابط آن را با محافل محلی، اصل چهار ترومن و عوامل آن و سه هیئت مستشاری نظامی و تعداد زیادی عوامل اطلاعاتی داشتند.
به ترتیبی که گفته شد بریتانیا و ایالات‌ متحده، مستقیماً و به کمک عوامل و ایادی خود کودتایی را که از یک سال پیش در مورد آن تصمیم‌گیری و طرح آن ریخته شده بود، به اجرا درآورده‌اند و از این‌رو این بحث که شاه علیه مصدق یا به‌عکس مصدق علیه شاه کودتا کرده موضوعاً و ماهیتاً منتفی است. کودتا را انگلیس و آمریکا مستقیماً و با همراهی ایادی و عوامل ایرانی خود طراحی و اجرا کرده‌اند.
منبع - شرق
 
متن دوم
 سخنرانی ناصر زرافشان در نشستی با عنوان «۲۸ مرداد؛ دردهمیشه ماندگار!» جمعه 27 مرداد 1402
به نقل از سایت تاریخ ایران

به شکل وقیحانه‌ای با تحریف تاریخ در زمینه کودتای ۲۸ روبرو بوده‌ایم
هسته سخت و اصلی بحث بین مصدق و آمریکا و انگلیس، کنترل بر منابع ملی و ثروت ملی بود
ناصر زرافشان
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران، واکنش آمریکا و انگلیس در برابر جنبش ملی شدن نفت بود. بنابراین، بخشی جدایی‌ناپذیر از تاریخچه آن جنبش، بخش نامبارک آن بود که به سرکوب جنبش مردم منجر شد. اما طی ۷۰ سالی که از این کودتا می‌گذرد از سوی برخی محافل و نهادهای سیاسی داخلی و خارجی به شکل وقیحانه‌ای با تحریف تاریخ در این زمینه روبرو بوده‌ایم؛ گرچه هرچه بیشتر گذشته واقعیات روشن‌تر شده است. این ماهیت تاریخ است. زمان قاضی بی‌رحم و منصفی است و امروز در وضعیتی نیستیم که حتی ۱۰ سال پیش بودیم که حتی کسانی که نسبت به مصدق و ملی شدن نفت همدلی و همدردی داشتند، دچار توهم و اشتباه هستند که مصدق می‌توانست جز این کند که آثارش آثار کودتا نباشد و امروز ما در وضع بهتری باشیم.
این فعال سیاسی تاکید کرد: آنچه حساسیت داشت، هسته سخت و اصلی بحث بین دکتر مصدق و آمریکا و انگلیس، کنترل بر منابع ملی و ثروت ملی بود. خوشبختانه در ۱۰ سال اخیر و به خصوص سه چهار سال آخر به اندازه کافی مدارک و مستندات افشا شده که این توهم که می‌شد بهتر از این اتفاق بیفتد را باطل کرده است. من متأسفم که هنوز این توهم در بین بعضی از دوستان وجود دارد. اما از کسانی که دوست دارند در این زمینه بیشتر آگاه شوند دعوت می‌کنم کتاب آبراهامیان را بخوانند.
وی تصریح کرد: یکی از مسائل اصلی مورد بحث در این کتاب این است که هسته اصلی بحث درصد دریافتی‌ها، وام گرفتن، چگونگی اداره نفت و مدیریت آن نبود؛ تمام یک سال و نیم آخری که به تصور خودشان سرگرم بازی با مصدق بودند، وقت می‌خریدند؛ تصمیم کودتا ابتدا به وسیله وزرای خارجه آمریکا و انگلیس گرفته شده و به امضای رئیس‌جمهور آمریکا آیزنهاور و صدراعظم انگلیس هم رسیده بود و فقط برای تدارکش وقت می‌خریدند.
به مرور که اسرار ۲۸ مرداد ۳۲ رو شد، چهره، سناریو و برنامه‌هایشان را عوض کردند
در هر جامعه طبقاتی هر جنبش مردمی دشمنانی هم دارد
زرافشان افزود: به مرور که اسرار ۲۸ مرداد ۳۲ رو شد، چهره، سناریو و برنامه‌هایشان را عوض کردند. البته این طبیعی است که در هر جامعه طبقاتی هر جنبش مردمی دشمنانی هم دارد. صاحبان ثروت و قدرت و نظام سیاسی آنان که تأمین‌کننده و نگهبان ثروت و قدرت آن‌ها است، در حفظ وضع موجود تلاش می‌کند چون این وضع موجود تأمین‌کننده و دربردارنده منافعشان است. اما این تضاد منافع از سده نوزدهم میلادی به بعد که پدیده منحوس استعمار و قدرت‌های استعماری و امپریالیستی در نتیجه تحولات نظام سرمایه‌داری به وجود آمد، دیگر محدود به چهارچوب یک کشور نیست.
وی ادامه داد: غالبا قدرت‌های استعماری بزرگ که به منابع طبیعی، ثروت‌ها و بازارهای کشورهای مستعمره و نیمه‌مستعمره دست‌اندازی و تجاوز می‌کردند، در غارت منابع و ثروت‌های ملی با طبقات حاکم این کشورها شریک و متحد بودند. به همین دلیل در جنبش‌های رهایی‌بخش ملی که پس از جنگ جهانی دوم در این‌گونه کشورها از طرف مردم پا می‌گرفت، شاهد هستیم طبقات حاکم که سرگرم غارت ثروت‌های ملی هستند، معمولا دستشان در دست قدرت‌های استعماری و نواستعماری و نیروهای ضد مردمی است و با آن‌ها هم جهت هستند. در جنبش ملی کردن نفت ایران هم با همین پدیده روبرو هستیم.
این فعال سیاسی گفت: من در طول سه دهه اخیر دست‌کم با سه سناریو طرف بوده‌ام. اول کسانی از قیام ملی صحبت می‌کردند و اصلا بحث کودتا نبود؛ ملت قیام کردند برای اینکه پادشاه خودشان را برگردانند؛ زمانی که سرفصل «کودتای آمریکا در ایران» را در کتاب‌های درسی آمریکا تدریس می‌کردند. در شرایطی که وزیر خارجه آن کشور بابت کودتا در ایران عذرخواهی می‌کرد، هنوز ایرانیانی که کاتولیک‌تر از پاپ بودند، از قیام ملی صحبت می‌کردند. تا اینکه آنقدر مدارک و اسناد رو شد که واقعا دیگر این حنا رنگی نداشت.
وی افزود: آن وقت بحث دیگری را پیش کشیدند که شاه علیه مصدق کودتا نکرده، دربار یا آمریکایی‌ها علیه مصدق کودتا نکردند و مصدق علیه شاه کودتا کرده است. چطور پیرامون این عوام‌فریبی بحث می‌کردند؟ من معتقدم چهارچوب و بستر طبیعی آن فقط ایران هم نیست، بخشی از جنبش‌های رهایی‌بخش ملی کشورهای مستعمره و نیمه‌مستعمره دنیا بعد از جنگ جهانی دوم است. اگر جنبش ملی شدن نفت در ایران بخواهد درست بحث شود، در بستر طبیعی و با بررسی همه نیروهای دخیل و همه شرایطی که موجب به وجود آمدن آن شد، صحبت کنند.
زرافشان یادآور شد: بحث را به یک بحث حقوقی ساده تقلیل داده بودند که آیا به موجب قانون اساسی شاه می‌توانسته مصدق را معزول کند؟ گویی ما با خرید و فروش یک باغ طرف هستیم که رستاخیز یک ملت برای به دست گرفتن کنترل منابع طبیعی و ثروت‌های ملی خودش را به یک بحث ابتر حقوقی تقلیل داده‌اند، نه از این بیشتر؛ رستاخیزی که بخشی از جنبش ملت‌های تحت ستم بعد از جنگ دوم جهانی است که بعد به تشکیل اوپک و قراردادهای ۵۰، ۵۰ منجر شد.
وی تأکید کرد: سال ۳۲ سالی نبود که کشوری که همواره بریتانیا در آن دخالت داشت، پیش از تشکیل اوپک و جنبش‌های سه قاره خواهان کنترل بر ثروت‌های ملی خود باشد. اصلا شاه کاره‌ای نبود و اصلا طرفین دعوا شاه و مصدق نیستند. عامل اصلی سازمان‌دهنده کودتا در ایران این است که وقتی شاه زیر بار نوشتن نامه عزل مصدق و نصب زاهدی نمی‌رفت، به او گفتند این تصمیم گرفته شده است. رستاخیز یک ملت است. تحولات و زیر و زبر شدن‌های اجتماعی قواعد خاص خودش را در دارد؛ نه تنها قوانین کهنه بلکه شرایط مادی و اقتصادی که این قوانین را به وجود آورده هم از بین می‌برد.
این فعال سیاسی اظهار داشت: کشوری که متولی این کودتا است و بعد از ۷۰ سال هنوز جان‌سختی می‌کند، اسناد و مدارکی که شریک دیگر (آمریکایی‌ها) یک بخشی از آن را رو کرده‌اند را هنوز در مورد کودتا رو نمی‌کند، برنامه‌ای گذاشته و می‌خواهد در مورد کودتا صحبت کند. بعد یک پادوی سابق حزب رستاخیز را آورده‌اند با یک آقایی که نماینده شورای مرکزی جبهه ملی بود و به گمان من آن‌طور که حق بود جواب پادوی سابق حزب رستاخیز را نداد که می‌گفت در مورد کودتا دو نظر هست که شاه کودتا کرده یا مصدق کودتا کرده است.
وی افزود: هر پدیده و رویداد تاریخی را اگر بخواهی درست درک کنی باید در بستر طبیعی تاریخی بررسی کنی. یعنی با در نظر گرفتن همه شرایط و عواملی که آن جنبش را به وجود آورده و با در نظر گرفتن همه نیروهایی که در آن دخیل بوده‌اند. جنبش ملی کردن نفت را حتی نمی‌توان به چهارچوب ملی ایران محدود کرد. جنبش ملی کردن نفت بخشی از جنبش‌های مردم سه قاره آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین بعد از جنگ جهانی دوم است.
این که ایران چین دوم است و پشت‌ پرده آهنین خواهد رفت، قصه موهومی بود
وی تأکید کرد: این قصه که ایران چین دوم است و پشت پرده آهنین خواهد رفت، قصه موهومی بود که بریتانیا بعد از خاتمه دوران ریاست‌جمهوری ترومن و روی کار آمدن دو برادر خبیثی که دچار هیستری شدید ضد کمونیستی بودند، ساز کردند برای اینکه آن‌ها را به همکاری برای کودتا در ایران تحریک کنند. جنبش ملی کردن نفت ایران اگرچه بخشی از جنبش مردم است، ولی به هیچ وجه داستان آن‌گونه که آن حضرات وانمود می‌کردند، رفتن ایران به پشت پرده آهنین نبود. بیش از هر چیزی نیاز داریم از دیروزمان آگاهی باشیم؛ بفهمیم چه خبر بوده، چراغ راه امروز و آینده ما است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر