۱۴۰۲ مرداد ۱۶, دوشنبه

در بزرگداشت انقلاب مشروطیت

 
این نوشته قرار بود برای 14 مرداد سالروزمشروطیت 
آماده و در وبلاگ گذارده شود که این امر مقدور نشد
 و چند روز دیرتر امکان گذاردن آن در وبلاگ فراهم گردید.
 
در بزرگداشت انقلاب مشروطیت
 
انقلاب مشروطیت ایران 1284- 1290 جزو نخستین انقلاب های بورژوا - دمکراتیک در کشورهای خاورمیانه و شرق بود و در کنار انقلاب ها و جنبش های انقلابی در عثمانی( انقلاب 1908 ترکان جوان)، چین( انقلاب بورژوا- دموکراتیک 1911) و جنبش های هند و مصر در آن دوران جریان یافت.
دشمنان انقلاب
 این انقلاب از نظر طبقاتی حکومت زمینداران و اشراف و روحانیون مرتجع و شاهزاده گان و درباریان و از نظر سیاسی استبداد سلطنتی شاه و در مراحل نخستین امپریالیسم روسیه و به همراه آن در مراحل بعدی امپریالیسم انگلستان را زیر حمله ی خود گرفت.
طبقات خلق
طبقات خلق را در انقلاب سرمایه داران تجاری ملی، بازاریان و کسبه، پیشه وران و تحصیل کرده گان و طلاب و روحانیون مترقی و لایه های متوسط و پایین کارکنان دیوانی و نیز توده های زحمتکش کارگران و دهقانان( عمدتا در گیلان و آذربایجان) و نیمه پرولتارها تشکیل می دادند.
هسته ی مرکزی خواست های خلق حذف اقتدار شاه و مشروط کردن سلطنت و برقراری انتخابات آزاد و تشکیل مجلس نماینده گان ملت و تدوین قانون اساسی و تشکیل دولت بر مبنای قانون اساسی یعنی در ماهیت امر برقراری دموکراسی بورژوایی(دیکتاتوری بورژوایی) بود.
سه مرحله ی انقلاب
این انقلاب از سه مرحله ی مهم می گذرد.
نخستین مرحله ی این انقلاب با امضای تشکیل مجلس شورای ملی در 13 مرداد 1385 به وسیله ی مظفرالدین شاه و صدور رسمی فرمان مشروطیت در 14 مرداد 1285  پایان می یابد. در این دوران مجلس ملی در صدر امور قرارگرفته و قوانینی که قدرت شاه و دخالت او و درباریان را در امور کشور محدود کند تصویب و اصلاحات گوناگونی در سطح کشور انجام می دهد. این مرحله با کودتای محمدعلی شاه در تیرماه 1387و به توپ بستن مجلس در دوم تیربه وسیله لیاخوف و بریگاد قزاق روس در 1387پایان می یابد و استبداد صغیر برقرار می شود.
مرحله ی بعدی این انقلاب از تیر 1387 تا تیر 1388 تداوم استبداد صغیر است. انقلاب در این مرحله با مقاومت مبارزات مردمی علیه استبداد محمدعلی شان در تبریز و به رهبری ستارخان ادامه می یابد و با  فتح تهران به وسیله ی ارتش مسلح آزادیخواهان آذربایجان و گیلان و همچنین نیروهای مسلح بختیاری ها در  25 تیر1388 به پایان و مشروطیت دوم آغاز می شود.
مشروطیت دوم از تیر 1388 تا دی ماه 1290 به طول می انجامد. در این مرحله مجلس دوم تشکیل و مبارزات طبقاتی درون و بیرون مجلس از یک سو بین انقلاب و ضد انقلاب و از سوی دیگر بین لیبرال ها و رادیکال ها( دو حزب اعتدالیون و دموکرات) درون انقلاب جریان می یابد. مهم ترین فرازهای این دوره خلع محمد علی شاه از قدرت و اعدام روحانی مرتجع و مزدور روسیه شیخ فضل اله نوری مشروعه چی است که خمینی و سران کنونی جمهوری اسلامی از فرزندان و نواده های فکری او بوده وهستند و در ارتجاعی بودن و کشورفروشی از وی نیز بدترند. سپس می توان از شدت گرفتن تضادهای درون متحدین مشروطه که طبقات انقلابی و مترقی و سنتی و مدرن و سازشکار و لیبرال و رادیکال آن را توامان تشکیل می دادند و مرتجعین نیز به درون آن راه یافته بودند نام برد که نیروهای اساسی انقلاب را به شدت تضعیف کرد و در پایان می توان از توطئه های مداوم امپریالیست های روس و انگلیس نام برد که هم توطئه چینی های خاص خود را داشتندو هم این تضادها را تشدید می کردند و نقش مهمی در شکست انقلاب داشتند. 
نهایتا این انقلاب با تجاوز امپریالیسم روسیه به ایران که پیش از آن برنامه هایی پی درپی برای مداخله در امور ایران طرح ریزی کرده بود و همچنین تآیید امپریالیسم انگلستان که در مساله ی به شکست کشاندن انقلاب مشروطه متحد روسیه بود و بالاخره سرکوب آزادیخواهان در تبریز و گیلان و تهران به پایان می رسد.
این پایان البته سرآغازی برای یک سلسله جنبش های توده ای روستایی و شهری به ویژه در گیلان و آذربایجان می شود که نهایتا با کودتای اسفند 1299 انگلیس و بر سرکار آمدن رضاخان این جنبش های سرکوب و دوران استبداد رضاخانی آغاز می گردد.
مهم ترین وجوه انقلاب
در زیر به برخی از مهم ترین وجوه پیش و پس از انقلاب که دارای اهمیت فراوان است اشاره می کنیم.
کار آگاهگرانه ی انقلابی و مترقی پیگیر و مداوم
نخستین وجه انقلاب کار آگاهگرانه ی فراوان( تئوریک و سیاسی و فرهنگی و هنری) پیش و پس از انقلاب به وسیله مشروطه خواهان است که نخست با نشر مجلات و روزنامه ها در خارج کشور و در استانبول ترکیه( اختر) و هند(حبل المتین) و لندن( قانون) و سپس در ایران (صوراسرافیل و مساوات و حبل المتین...) به ترجمه و ترویج افکار انقلابی و لیبرالی بورژوازی فرانسه و انگلستان اقدام می کنند. یک گرایش در این دوره دموکراتیسم و لیبرالیسم سکولار و گرایش دیگر پیچاندن افکار نو در اشکال مذهبی و یا آغشته کردن آنها به افکار دینی و مذهبی است.
در کنار این جریان، روزنامه ها و مجلات چپ(همچون ملانصرالدین)که از انقلاب 1905روسیه تاثیر گرفته بودند نیز نقش مهمی در کار آگاهی بخشی به کارگران و توده های زحمتکش داشتند. مکان اصلی شکل گیری جریان های چپ در آن دوران باکو و منطقه ی قفقاز بود. این ها مراکزی بودند که دهقانان و پیشه وران بیکار شده به آن مهاجرت می کردند و در آن جا کار می کردند و در مدار تبلیغات انقلابی کمونیست های روس و قفقاز( عمدتا بلشویک ها) که آن زمان نام  حزب شان«سوسیال دموکرات» بود قرار می گرفتند.
مبارزات خلق متحد
دومین وجه مهم انقلاب مبارزات طبقات متحد بود. در این انقلاب زنان و مردان و جوانان و تحصیل کرده و بیسواد و جریان های سیاسی و گروه ها و مذاهب گوناگون از مسلمان و زرتشتی و بابی و مسیحی و یهودی و آسوری... و نیز تمامی خلق ها از آذری و کرد و فارس و ارمنی  و برخی از مبارزان قفقازی و... در کنار یکدیگر علیه استبداد مبارزه کردند. یکی از دلایل اصلی پیروزی مشروطیت در مرحله ی نخست و نیز مقاومت در مقابل کودتای محمدعلی شاه و سپس فتح تهران و برقراری دوباره ی مشروطه همین اتحاد طبقات خلقی گوناگون جامعه و پشتیبانی از یکدیگر بود.  
تشکل های سیاسی مخفی، ارگان های قدرت سیاسی خلق و برپایی ارتش خلق
سومین وجه این انقلاب به وجود آوردن تشکل های سیاسی مخفی و ارگان های قدرت توده ای و سپس تشکل های مسلح توده ای بود که مهم ترین آن ها در آذربایجان و در شهر تبریز شکل گرفت و سپس به گیلان گسترش یافت.
در این خصوص می توان از سازمان اجتماعیون- عامیون (سوسیال - دموکرات) نام برد که جزو نخستین تشکل های مبارز طبقات انقلابی بود و از رده های پایین تجار آزادیخواه و لایه های خرده بورژوازی انقلابی گرفته تا طبقه ی کارگر و زحمتکش و نیز لایه های پایینی و تهیدست دهقانان را متشکل کرده بود. این تشکیلات در سال 1384 در باکو تشکیل شد و انجمن غیبی یکی از مهم ترین و انقلابی ترین سازمان های جنگنده در تاریخ ایران، شعبه ی تبریز آن به شمار می رفت که در سال 1385 تشکیل شد. 
همچنین پس از پیروزی مرحله ی نخست انقلاب انجمن های شهری در شهرها و استان ها تشکیل شد که ارگان قدرت سیاسی توده های مبارز بودند و انجمن تبریز(نزدیک ترین به شوراهای انقلابی در انقلاب 1905روسیه) مهم ترین آنها بود. 
انجمن تبریزارگان قدرت سیاسی توده های تبریز یکی از برجسته ترین و رادیکال ترین و پیگیرترین  سازمان های خلقی دوران مشروطیت به شمار می آمد که نقش و تاثیر زیادی در جهت گیری رادیکال انقلاب در رویدادی بعدی از جمله مقاومت مقابل کودتای محمدعلی شاه و سازمان دادن مبارزه هشت ماهه علیه محاصره ی تبریز به وسیله ی ارتجاع و سپس فتح تهران و نیز دوره ی بعدی مجلس و در مبارزه با امپریالیسم روسیه و انگلیس داشت.
و بالاخره می توان از سازمان مجاهدین مسلح یا ارتش خلق نام برد که زیر نظر انجمن غیبی و انجمن تبریز تشکیل شد و سپس به استان های مبارز گسترش یافت. این تشکل ها و به ویژه ارتش نیروهای مجاهدین مشروطه خواه که پیش از کودتای محمدعلی شاه تشکیل شدند و بافت اصلی آن را توده های زحمتکش کسبه و پیشه ور و تحصیل کرده گان و طلاب مبارز و کارگران و دهقانان تهیدست تشکیل می دادند نقش اساسی را در تداوم مبارزه و مقاومت و بازگرداندن مشروطه به ایران و حفظ نسبی بعدی آن اجرا کردند.
 در چارچوب مبارزه ی مسلحانه با ارتجاع باید از دست زدن به ترورهای انقلابی به وسیله ی مبارزین مشروطه، خواه پیش از انقلاب و خواه پس از آن صحبت به میان آورد. اوج این ترورهای انقلابی، ترور ناصرالدین شاه مرتجع به وسیله ی اندیشمند و مبارز بزرگ میرزا آقاخان کرمانی در اردیبهشت 1275و ترور میرزا علی اصغراتابک ملقب به امین السلطان یکی از مرتجع ترین و کثیف ترین عناصر ارتجاع حاکم به وسیله ی عباس آقا صراف تبریزی( وابسته به انجمن غیبی) در هشتم شهریور 1286 و بالاخره ترور شجاع نظام مرندی بود. برخی از این ترورها به ویژه ترور اتابک دارای نقش مثبتی در تکامل اوضاع و آماده شدن برای ایجاد تشکل های مسلح و دست زدن به نبرد مسلحانه با ارتجاع بودند. ترور انقلابی شجاع نظام مرندی نیز که با برنامه ریزی حیدرخان عمواوغلی از رهبران انقلابی و کمونیست مشروطه صورت گرفت نقش مهمی در مبارزه خلق آذربایجان علیه ارتجاع محمدعلی شاهی و شکستن محاصره ی تبریز داشت.
ضعف های اساسی انقلاب مشروطیت
نبود رهبری یک طبقه ی انقلابی
مهم ترین ضعف انقلاب نبود یک طبقه ی انقلابی در راس طبقات خلقی بود. طبقه ی بورژوازی ملی ایران که در مجموع رهبری انقلاب را در دست داشت عمدتا به بازرگانان و مالداران و  بازاریان متوسط و زمینداران ملی محدود می شد و بورژوازی صنعتی که تازه در حال پدید آمدن بود در آن جایگاهی ناچیز داشت. از نظر دیدگاه سیاسی درهم و مغشوش و از نظر سازمان و تشکیلات بسیار ناتوان بود و در مبارزه از رایکالیسم جنبش توده های تهیدست و تداوم انقلاب می ترسید و چون به وسیله ی رشته های اقتصادی و سیاسی به طبقات زمیندار و اشراف و شاهزاده گان قاجار و درباریان و روحانیون مرتجع و نیمه مرتجع و خان های عشایر وصل بود به سازش با این طبقات و جریان ها دست زد و جنبش توده ها را سرکوب کرده( حمله به نیروهای مجاهدین در باغشاه و کشتار آنها یکی از فرازهای مهم این سرکوب بود) و به رکود و انفعال کشانید. به این ترتیب ضعف درونی این طبقه یعنی بافت تجاری- مالی آن و پیوند اقتصادی و سازشکاری آن با ارتجاع مورد اشاره از یک سو و با امپریالیسم( عمدتا امپریالیسم انگلستان) از سوی دیگر و همکاری در سرکوب لایه های تهیدست خرده بورژوازی و توده های زحمتکش شهری و روستایی و نیمه پرولتاریا و دهقانان میانی و فقیر و بی زمین، نقش مهمی در به شکست کشاندن مشروطه داشت.
در مورد طبقه ی کارگر باید گفت در آن زمان همچون بورژوازی صنعتی، طبقه ی کارگر صنعتی در ایران تازه در حال پیدایش بود.  تعداد کارخانه های بزرگ کم بود و بخش مهمی از کارگران صنعتی ایران در کارگاه های کوچک کار می کردند و بخش دیگر نیز آنهایی بودند که به باکو مهاجرت کرده و در موسسات نفتی آن مشغول کار شده بودند. این بخش ها نیز بیشتر از شمال ایران به ویژه آذربایجان و گیلان بودند و زمانی که به کشور برمی گشتند در این دو استان پخش می شدند. در کل طبقه ی کارگر کمیت زیادی نداشت و بنابراین نمی توانست به عنوان یک طبقه ی تولیدی نقش اساسی در انقلاب داشته باشد. این امر مانع آن نبود که کارگران مهاجر زیر تاثیر تبلیغات احزاب سیاسی مانند همت و اجتماعیون- عامیون قرار گیرند و در مراحل گوناگون انقلاب نقش داشته باشند.  
سه تضاد مهم و ناتوانی بورژوازی تجاری در برخورد درست به آنها
سه تضادی که انقلاب با آن روبرو بود عبارت بودند از تضاد خلق و ارتجاع حاکم یعنی شاه و درباریان، زمینداران و اشراف و روحانیون مرتجع و دوم تضاد خلق با دو امپریالیسم روس و انگلیس که یکی در شمال ایران و دیگری در جنوب مستقر بود و هر کدام نیروهای وابسته به خود را در ارتجاع حاکم داشتند و سوم تضادهای درونی خلق. برخورد به این تضادها اساسا در دست طبقه ی رهبری کننده ی انقلاب یعنی بورژوازی تجاری و مالی بود که به هیچ کدام به درستی برخورد نکرد. با ارتجاع داخلی سازش کرد و به همراه آن نه تنها با سیاست های نادرست تضادهای درون خلق را تشدید کرد بلکه به سرکوب خلق یعنی نیروهای خرده بورژوازی و لایه های تهیدست شهری و روستایی و کارگران و دهقانان که پیش از آن با آنها متحد شده و از نیروی آنها برای شکست ارتجاع حاکم استفاده کرده بود دست زد. در مقابل امپریالیسم روس و سپس انگلیس نیز نتوانست مقاومت کند و از استقلال کشور دفاع کند و در برابر تهاجم آنها به کشور به انفعال درغلتید و تسلیم شد.
نقش کثیف امپریالیسم روس و انگلیس
یکی از دلایل مهم شکست انقلاب مشروطه مداخله ی امپریالیست های انگلیس و روس در ایران و کارشکنی در برنامه های انقلابی و اصلاحی مشروطه خواهان بود. این دو امپریالیسم خونخوار هر کدام جناح و نیروهای مزدور وابسته به خود را در ایران داشتند و آنها را در مقابل مشروطه خواهان واقعی مورد پشتیبانی قرار داده و توطئه ها و برنامه های خود را خواه مستقیما از طریق دولت ها و نیروهای نظامی خود و خواه از طریق عوامل کثیف خویش در حکومت ایران و نافذ شده در رهبری مشروطیت به ویژه در مجلس دوم پیش می بردند. شکست نهایی مشروطیت در نتیجه مداخله و لشکر کشی امپریالیسم روسیه به شمال ایران که همراه با تایید دولت امپریالیستی انگلستان بود و به راه انداختن کشتار خلق به ویژه در آذربایجان و گیلان  صورت گرفت.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
14 مرداد 1402

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر