۱۴۰۲ مرداد ۲۱, شنبه

گسترش و شدت سرکوب مبارزه ی زنان و توده ها و چشم انداز خیزش های بزرگ تر

 
گسترش و شدت سرکوب مبارزه ی زنان و توده ها و آشکار شدن بیش از پیش چشم انداز خیزش های بزرگ تر
 
 تا زمانی که شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی
 که تمامی توده های شرکت کننده در جنبش ها و
خیزش های سه دهه ی اخیر علیه آن برخاسته اند
 و روز به روز این برخاستن اشکال گسترده تر و
عالی تر و ژرف تر و شدیدتری به خود گرفته است،
رفع نشده باشد، این خیزش ها ادامه یافته
و تا سرنگونی این حکومت پیش خواهد رفت.

خامنه ای و سران پاسدار و اوباشان متحجر حکومتی شمشیر را از رو برای توده ها بسته اند. آنها می خواهند نشان دهند که هارتر و وحشی تر از همیشه هستند و هیچ گونه حرکت و مبارزه ای را از جانب توده ها بر نمی تابند. آنها هر روز می گیرند و می بندند و می کشند؛ هر کجا که برسند و هر فرد و جمعی که مقابل شان بگوید و بایستد. این جانیان می خواهند نشان دهند «خطرناک» اند و از حفظ قدرت به هر راهی و وسیله ای ترس و وحشتی ندارند.
مصوبه ی حجاب اجباری قالیباف جنایتکار و شرکایش
بنا به گفته ی محسن برهانی از ناراضیان درون حکومتی در نگارش مصوبه حجاب اجباری سه نفر یعنی قالیباف و غضنفرآبادی و محبی نقش داشته اند. این متحجرین به خیال خودشان هر گونه منفذی را که ممکن است جایی برای تنفس و اعتراض زنان باز گذاشته باشد بسته اند.
مرکب مرگ را به خیابان فرستادند
اما این موجودات پلید باز از هم از این مصوبه و از مفاد آن احساس رضایت نمی کنند. باز هم گمان می کنند ممکن است راهی باز مانده باشد. می خواهند زود نتیجه بگیرند و از این «شر» وحشتناک، شری که عاقبت شان را در پیش چشمان شان مجسم کرده و خواب و خورشان را ربوده است رها شوند. این است که های و هوی راه می اندازند که مصوبه و جریمه کافی نیست و بنابراین گشت ارشاد این مرکب های مرگ شان را دوباره به خیابان ها می فرستند و برای دختران و زنان آزاده ی ایران بندها را تنگ تر و تنگ تر می کنند.
شاخ و شانه کشیدن برای توده ها و امید دادن به دارودسته های حکومتی
باز انگار که از آنچه هم نوشته و به خیابان فرستاده اند احساس رضایت نمی کنند پس یکی پس از دیگری پشت آنچه که نوشته اند و به خیابان فرستاده اند در می آیند و برای توده ها خط و نشان می کشند. رئیسی جلاد می گوید در آینده«بی حجابی جمع خواهد شد». شریعتمداری بوق مفنگی خامنه ای و از جانیان حکومت می گوید که« در آینده زنان بی حجاب را در معابر نخواهید دید». به دنبال اینان مردک مال پرست و جنایتکار مشهد که تا خرخره خورده می گوید از بی حجابی به تنگ آمده است و خلاصه هر کدام از آنها پشت این لایحه و گشت مرگ شان در می آیند.( و این میان و در لابلای این های و هوی ضد حجاب شان تا می توانند سیاست های کثیف اقتصادی خود را همچون گران کردن نان و دیگر نیازهای توده ها پیش می برند.)
هراس به جان شان افتاده و سرگیجه گرفته اند - فروپاشی خود را می بینند
آنها از هر آنچه انجام می دهند و از هر درجه سرکوب و جنایت که انجام می دهند احساس رضایت نمی کنند. احساس رضایت نمی کنند زیرا خود را بسیار قوی تر و مقتدرتر از آنچه می بینند می پنداشتند و جنبش توده ها را بسیار ضعیف و حقیر می شمردند. آنها گمان می کردند کافی است«پخی» بکنند و یا «سوتی» بزنند تا همه دنبال گوشه ای برای پنهان شدن بگردند. (آخر مگر نه اینان همان پاسدارانی بودند که کشتارها کرده و انقلاب هایی را خفه کرده بودند؟!)اما دیدند چنین نشد و این همه گلوله ی جنگی و این همه شلیک به سرها و چشم ها کشتن مبارزین و یا بینایی آنها را گرفتن، این همه بازداشتی و زندانی و شکنجه و«خودکشی» و این همه زهر و شیمیایی خورکردن و این همه تجاوز به دختران و پسران جوان و این همه مدارس نوجوانان را به گازهای شیمیایی بستن آنچه را می پنداشتند با «سوتی» انجام دهند انجام نداده است. دختران و زنان و جوانان و توده های بی سلاح همچون پتکی فولادین چنان بر سرشان فرود آمدند و چنان ضربات مرگباری بر آنها وارد کردند و چنان بلایی بر سر آنان آوردند که با آن غرور بیشعورانه ای که اشباع شان کرده بود حتی در خیال شان نمی گنجید. پتک هایی که چنین تن و پیکر و مغزهای انباشته از تعفن و کثافات آنان را به لرزه درآورده است.
آنها از خیزش دموکراتیک انقلابی زنان و توده ها در یک سال گذشته سرگیجه گرفته اند و سرشار از عناد هستند. این است که نمی توانند خشم خود را کنترل کنند. این خشم ناشی از ترس، ترس از این جنبشی که اکنون آنها، این جانیان متحجر را ناچیز شمرده و هدف گرفته است، از آنها به شکل سراسیمه و عصبی وار بیرون زده است. وضعی زاری که پیدا کرده اند نمی بینند و حال خودشان را نمی فهمند. و اما این جز این که نشانه ای از ترس و وحشت و اضمحلال درونی و از پا افتادن و فروپاشی باشد نشانه ی چیز دیگری نیست. و راستی که مشکل است که ضرباتی همانند چون ضربه ی هولناک مهسا به آنها وارد آید و از پا نیفتند.
سالگرد خیزش ژینا
حدود یک ماه به سالگرد خیزش بزرگ انقلابی- دموکراتیک ژینا نمانده است. و بیش از هر فرد و جریان از حاکمیت، این سازمان های امنیتی و سران سپاه هستند که درمانده شده و عربده کشی می کنند تا توده ها را دچار وحشت و ترس کنند. سرانی که زمانی نه چندان دور هوار می کشیدند:«در نطفه خفه خواهند کرد»!
اما وضع این «نطفه ی خفه شده» اکنون چگونه است؟
پاسدار جانی حسین سلامی ترسیده و وحشت زده مبارزات توده ای سال گذشته را این گونه می خواند:« قوی ترین، خطرناک ترین، جدی ترین، نابرابرترین و وسیع ترین پیکار جهانی ضد نظام اسلامی». او تلاش می کند نیروهای خود را به حال آماده باش در بیاورد. خطاب به آنها چنین می گوید:
«دشمن قطعا آرزو دارد که بتواند در ماه های آینده در ایام سالگرد اغتشاشات بازهم فتنه کند. ما هر وقت آماده ایم و غافلگیر نمی شویم کاملا مسلط ایم. راز، پیشگیری است. اطلاعات را گسترش بدهید! لیدرهای جریانات را شناسایی کنید! این ها را مهار کنید! قرارگاه های ما فعال باشند. نباید پشیمان شده باشیم از اینکه کاری را نکرده باشیم. نفوذ از یک روزنه ی کوچک صورت می گیرد. گاهی یک سد بزرگ با یک ترک کوچک می شکند. یک جامعه گاهی در یک نقطه ی کوچک آسیب می بیند و این آسیب وسیع می شود. روزنه ها را ببندید!»
به زبان دیگر تا می توانید بگیرید و ببندید و بکشید تا این که روزی پیش نیاید که از این که نگرفتیم و نبستیم و نکشتیم پشیمان شویم!
 این ها اما برای نیروهایی که کارشان چهل سال است در ایران و سوریه و عراق کشتن و خفه کردن مبارزه و انقلاب بوده است جز نشانه ی سراسیمگی و وحشت و هراس نیست. وحشت و هراس از ناآماده گی!
 اما ناآماده گی چرا؟
 به دو دلیل:
جنبشی بس بزرگ و نیرومند در مقابل شان ظاهر شده است
نخست این که کار دیگر از«خفه کردن نطفه» ی انقلاب علیه جمهوری اسلامی گذشته است و «نطفه» اکنون دیگر تبدیل به «فتنه» یا جنبشی دامنه دار و«اغتشاشات» یا خیزش بزرگ انقلابی برای سرنگونی این کثافات قرون شده است.
 و اما این خیزش صرفا محصول وضعی که گشت ارشاد خامنه ای برای دختران و زنان ایجاد کرد نبوده است، بل نتیجه ی چهل سال ستم و استثمار این دارو دسته ها و تسلط بر تمامی امور زندگی تمامی توده های ایران بوده است. از جوانان ترقی خواه گرفته تا خلق های زیرستم و در کنارشان همچنین اقلیت های مذهبی زیر ستم و از طبقات زحمتکش کارگر و کشاورز تا  فرهنگی و کارمند و از خرده فروش شهری تا عمده فروش بازار و از  وکیل و دکتر و مهندس و هنرمند و ورزشکار گرفته تا سرمایه دار جزء و... این جنبشی است برخاسته از فشارهایی که این دارودسته ی مال و قدرت پرست متحجر و این کشورفروشان برای تمامی طبقات خلق و تمامی توده های این مملکت درست کرده اند.
 و باز تا زمانی که شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی که تمامی توده های شرکت کننده در جنبش ها و خیزش های سه دهه ی اخیر علیه آن برخاسته اند و روز به روز این برخاستن اشکال گسترده تر و عالی تر و ژرف تر و شدیدتری به خود گرفته است، رفع نشده باشد، این خیزش ها ادامه یافته و تا سرنگونی این حکومت پیش خواهد رفت.
همچنان که خیزش «زن زندگی آزادی»گسترده  ترین و ادامه دارترین جنبش تا سال گذشته بود خیزش بعدی می تواند بارها  گسترده تر از آن و شدیدتر از آن باشد. «هر یک نفر کشته شه هزار نفر پشتشه» یک شعار نیست بلکه امری است که تحقق عینی خواهد یافت هر چند که تحقق آن گاه تدریجی باشد و به مرور و در طول زمان صورت می گیرد.
حالا هم سالگرد این برآمد و این خیزش بزرگ نزدیک می شود و شرایط مورد اشاره صد بار بدتر از سال گذشته شده است. مدت هاست گرانی و تورم مرزهای تحمل عادی را سپری کرده است. فقر و فلاکت توده ها بیداد می کند و از کارگری که ندارد تا آن که دارد زیر فشار هستند. استبداد دینی در سیاست کاری کرده است که هیچ سخن مخالفی و شکایت ساده ای را برنمی تابد و اگر کسی دزدی و فساد فردی و یا دستگاهی را افشا کرد آنکه افشا شده«مظلوم» و آنکه افشا کرده «دشمن» خوانده می شود. و فرهنگ نیز هر روز بیشتر از پیش در چنبره ی خفقان و خرافات و دین گرایی دروغین حکام و برنامه های عمال فاسد فرهنگی شان غرق می شود.
پس  خیزش انقلاب ممکن است به زبان آنها به «چیزی» فراتر از«اغتشاشات» یعنی انقلابی واقعی تبدیل شود. چیزی که می تواند سد را فروپاشد و فروریزاند. پس باید لیدرها را بگیرند و ترک ها و روزنه ها را ببندند؛ چرا که آب بسیار پشت سد جمع شده و هر آن امکان شکستن سد می رود.
و دوم:
تزلزل حکومت و ریزش مداوم نیروها
حکومت از درون دچار تزلزل و و دو دسته گی و چند دسته گی و ریزش های پی درپی است و از آن یکدستی اکنون تنها هسته ای باقی مانده است. این تنها جناح های مخالف جناح خامنه ای از اصلاح طلبان تا اصول گرایانی مانند لاریجانی ها نیستند که با وی درافتاده اند و بدون شک این ها اگر آشکارا و زیاد نمی گویند از ترس این است که« استخر فرحی» شوند(خامنه ایی یک شعبه مرگ ویژه ی در دفتر رهبری و سازمان اطلاعات و اطلاعات سپاه دائر کرده است تا هر کدام مخالف وی حرف زدند دست به کار شود) بلکه تقریبا هر روز و با هر حادثه و رویدادی که رخ می دهد دسته ها و گروهای بیشتری از خود جناح خامنه ای ریزش می کنند. و دامنه ی این ریزش اکنون بیش از پیش به نیروهای بسیج و سپاه نیز رسیده است.
همچنین در ماه محرم پایگاه های سنتی حکومت همچون مساجد و حسینه ها شاهد چرخشی در برگزاری مراسم سوگ در روزهای تاسوعا و عاشورا بود. سوگواران آیین های سنتی را با مضامین نویی و گاه حتی اشکال نویی برگزار کردند( برای نمونه سوگوارانی که برای ادای احترام به غزاله چلابی به درب منزل وی آمدند به جای لباس سیاه لباس سفید پوشیده بودند).
و این جز این بود که بخش هایی از توده ها و به ویژه جوانان دین گریز شده و نیز به خوبی پی برده اند که هر فردی که در مراسم محرم حکومتی شرکت کند - عزاداری ها و غذا دادن و گرفتن ها و غیره - تبدیل به یک تفنگ در دست رژیم می شود تا با آن به جوانان شلیک کند. بنابراین در این مراسم اساسا شرکت نکردند.
این نارضایتی ها به حوزه های علمیه و طلاب جوان نیز کشیده شده است و دیر نیست که سرریز کند.
به این ترتیب می توان گفت که حکومت در وضعی به سر می برد که به زحمت توان آن را دارد خود را جمع کند. و تمامی فریادهای گوش خراش جانیانی همچون حسین سلامی درست به این دلیل است که آنچه از بیرون از طریق ظواهر و برخی اخبار قابل دیدن و شنیدن و تحلیل کردن است او از درون می بیند. آنچه او و دیگر سران جانی و پر های وهوی سپاه می بینند دقیقا همین وادادن ها و ریزش هاست.
مقابله با جنبش توده ها در سالگرد جنبش مهسا
برای حکومت دو راه در مقابله با سالگرد جنبش مهسا وجود دارد: یا حکومت نظامی( مستقیم و یا غیرمستقیم) ایجاد کند و یا با سیاست های پیشگیرانه شرایط و تنگناها و موانعی ایجاد کند که کسی نتواند به خیابان بیاید و بنابراین نیازی به حضور نیروهای زیاد در خیابان ها نباشد.
حکومت ظاهر راه دوم را انتخاب کرده است. از دو ماه ی محرم و صفر و کلا تابستان استفاده کرده و تمامی کانون های مبارزه انقلاب به ویژه دانشجویان و دانشگاه ها و فرهنگیان و مدارس و کارگران و محیط کار و نیز تمامی زنان و جوانان مبارز و نیز خلق های بلوچ و کرد را زیر ضرب گرفته تا فضای رعب و وحشت ایجاد کند و مانع از این گردد که توده ها به خیابان بیایند. 
مبارزه ی توده ها و دو امکان پیش رو
جدا از این که توده ها به خیابان بیایند و یا نیایند، واقعیات و سنت ها و آیین های توده ها نشان می دهد که مراسم سالگرد برگزار خواهد شد و به ویژه به این دلیل که بخش هایی از توده ها سوگوارعزیزان جان باخته ی خود هستند و می خواهند مراسم سال آنها را برگزار کنند و توده های بسیار و در کنار آنها تشکل های توده ای کارگران و فرهنگیان و دانشجویان و ... نیز آنان را همراهی خواهند کرد و در چنین صورتی هم این احتمال که مبارزات گسترده شوند و تداوم یابند زیاد است.
اما چنانچه اقدامات شبه حکومت نظامی و یا دیگر فشارها و تنگناهایی که حکومت ایجاد می کند و یا اساسا شرایط عینی و ذهنی خود توده ها امکان برآمد عمومی تری را در این روز ندهد و مانع آن شود که این روز به آن شکل که شاید انتظار آن می رود به ویژه در مناطق مرکزی (سقز و کردستان و بلوچستان که بیش از صد نفر را یک جا کشتند حکایت دیگری دارند) برگزار شود آنگاه نیرویی که باید در این روز و روزها بیرون زند با توجه به شرایط عمومی پیش گفته در زمانی دور یا نزدیک، در زمانی که شاید انتظار آن نرود بیرون خواهد زد و جنبش اوج خواهد گرفت.
همان گونه که حکومت برای تقابل با جنبش توده ها آماده می شود مبارزان توده نیز خود را برای هر وضعی آماده می کنند؛ خواه در سالگرد قتل ژینا و خواه پس از آن.
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد خیزش و انقلاب
برقراری باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
22مرداد 1402 
 
 

 

 

 

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر