۱۴۰۰ تیر ۱۰, پنجشنبه

درباره ی اعتصاب سراسری کنونی کارگران پیمانی نفت

درباره ی اعتصاب سراسری کنونی کارگران پیمانی نفت

     بیش از یک هفته از آغاز دور نوین اعتصاب کارگران نفت وگاز، پتروشیمی  و نیروگاه های وابسته به نفت می گذرد. دامنه ی این اعتصاب در کشور تا کنون روز به روز گسترده تر شده و مناطق تازه و لایه های بیشتری از کارگران را در بر گرفته است. اینکه آیا اعتصاب کنونی علیرغم گسترش آن، صرفا به کارگران نفت محدود خواهد ماند و یا به کارگران کارخانه ها و کارگاه ها و موسسات دولتی و از آنجا به لایه ها و دیگر طبقات مردمی کشیده خواهد شد دیر یا زود مشخص خواهد شد.
خواست های اقتصادی کارگران
محوری ترین خواست کارگران چنانکه شورای سازماندهی کارگران طرح کرده پرداخت 12 میلیون به عنوان حداقل حقوق برای کارگران نفت است.
در بیانیه ی نخست «شورای اعتراضات کارگران پیمانی نفت» به تاریخ 30 خرداد آمده است:
« مزد هیچ کارگر شاغل در نفت نباید کمتر از ۱۲ میلیون باشد و باید فورا سطح دستمزدها افزایش یابد و به نسبتی که قیمت اجناس افزایش می یابد سطح مزد کارگران نیز بالا رود. به علاوه سایر سطوح مزدی کارگران باید بر اساس توافق با نمایندگان منتخب کارگران صورت گیرد.»
شورا در بیانیه دوم به تاریخ 5 تیرماه 1400 خود از این خواست به عنوان«خواست محوری»  نام می برد و می نویسد: 
«دیگر ما کارگران فقر، بی‌تامینی، تبعیض و نابرابری و محرومیت از اولیه ترین حقوق انسانی مان را بر نمی‌تابیم. همان طور که اعلام کرده‌ایم با توجه به گرانی سرسام‌آور اجناس، دستمزد هیچ کارگری امروز نباید از ۱۲ میلیون کمتر باشد. ضمن اینکه حق همکاران ماست که متناسب با سطوح تخصص کاری خود دستمزدشان افزایش یابد. همکاران رسمی ما نیز اعتراضشان به کاهش هر روزه قدرت خریدشان و نحوه افزایشات مزدی سال ۱۴۰۰ است که در واقع تعرضی به زندگی و معیشت‌شان است.»
 این خواست اساسی با بحران اقتصادی کنونی، بی ارزش شدن پول ایران، تورم، گرانی سرسام آور و در نتیجه پایین آمدن هولناک قدرت خرید کارگران و رانده شدن اکثریت آنان به زیر خط فقر در ارتباط است.
در کنار این خواست یعنی حداقل حقوق که خواست کل طبقه ی کارگر ایران در تمامی رشته ها و کارخانه ها و از پیمانی تا رسمی است، خواست های دیگری همچون بیست روز کار و ده روز مرخصی (موسوم به طرح بیست ده) قرار گرفته و در کنار اینها «اعتراض» به قرار دادهای موقت و وجود پیمانکاران  طرح شده است. خواست هایی نیز در مورد بهبود شرایط ایمنی و رفاهی کار از جانب کارگران به میان آمده است که کارگران آن را همچون شرایط بردگی و غیر قابل تحمل خوانده اند.( بیانیه نخست)
خواست های سیاسی - مساله ی تشکیلات
مهم ترین خواست کارگران در این مورد به این شکل بیان شده است:
« ما کارگران نفت از امنیتی بودن محیط های کارمان به ستوه آمده ایم و باید به این وضعیت خاتمه داده شود. تشکل و تجمع و اعتراض حق مسلم ماست.»( همانجا)
به این ترتیب، کارگران درخواست پایان دادن به امنیتی کردن محیط کار را دارند و نیز خواهان حق خود برای داشتن تشکل، تجمع و اعتراض هستند.
مساله ی مهم این است که این «حق مسلم» در رده بندی درخواست های کارگران به عنوان آخرین خواست و خیلی فشرده و گذرا طرح شده است. و این در حالی است که مساله ی تشکل، تجمع و اعتراض در میان این خواست ها، اساسی و واقعا «حق مسلم» کارگران است. زیرا این داشتن تشکل است که می تواند کارگران را در مقابل پیمانکاران و یا وزارت نفت، متحد و دارای اقتدار کند و آنها را توانا سازد که از حقوق خود دفاع کنند و اجازه تعرض به حداقل معیشت، ساعات و شرایط ایمنی و رفاهی کار و نیز حقوق سیاسی خود را به سرمایه داران متحد که دارای سازمانی قدرتمند همچون دولت( در ایران نه تنها دستگاه اجرایی) هستند ندهند. نگاهی به تاریخ 40 سال اخیر و بلکه تاریخ جنبش کارگری نشان می دهد که آنچه کارگران را در چنبره ی فقر و فلاکت و بی حقوقی سیاسی نگه داشته و اجازه به بلند شدن صدای آنها نداده، فقدان تشکیلات صنفی مانند سندیکا در میان کارگران بوده است. برعکس، هر گاه کارگران تشکل و سازمان محکم داشته اند توانسته اند از حقوق خود دفاع کنند و اجازه ی تعرض به آن را به سرمایه داران ندهند.
برخورد پیمانکاران با خواست های اقتصادی و صنفی کارگران
در مورد خواست های اقتصادی و صنفی کارگران این احتمال که پیمانکاران بر مبنای شرایط موجود قراردادهایشان با وزارت نفت، با این خواست ها موافقت کنند بسیار ناچیز خواهد بود.
می دانیم که پایه و اساس پیمانی کردن کارها به وسیله ی مؤسسات بزرگ نه تنها در ایران بلکه عموما در جهان و از جمله در نظام های سرمایه داری امپریالیستی این است که مؤسسات و کارخانه های بزرگ حداقل کارگر رسمی را داشته باشند و مجبور نباشند که دستمزد و مزایایی را که به کارگران رسمی می پردازند، به تمامی کارگرانی که طی فرایند تولید و خدمات خود به آنها نیازمندند، پرداخت کنند. آنچه آنها می خواهند این است که حقوق کارگران را عملا به زیر حداقل دستمزد برسانند. از نظر تشکیلاتی نیز هدف اساسی آنها این است که طبقه ی کارگر را پراکنده کرده و از اتحاد و یگانگی این طبقه خواه برای مبارزات اقتصادی و خواه برای مبارزات سیاسی جلوگیری کنند.
 بنابراین، زمانی که دستمزد کارگران پیمانی نفت در ایران به این درجه نزول می کند که فاصله ای بین حقوق کارگر پیمانی نفت که 5 یا 6میلیون است و خط فقر که حدود 12 میلیون است می افتد آن وقت باید گفت این احتمال که پیمانکاران با آن موافقت کنند، ضعیف خواهد بود. آنها سودهای نجومی می خواهند و روشن است که دو برابر شدن دستمزد کارگران چنین سودهای نجومی را بسیار کاهش خواهد داد. تمایل آنها این است که بیشتر کارگران اعتصابی را تا جایی که این کارگران بر سر خواست های جمعی خود می ایستند و حاضر به معامله ی فردی با پیمانکار نمی شوند، اخراج و به جای آنها نیروی تازه به کار گمارند. در این مورد، استثنا برخی کارگران خواهند بود که تخصص شان کمیاب است و پیمانکار مجبور است با آنها کنار آید. در مورد اخیر نیز ماندن کارگر متخصص بستگی تام به کنار آمدن وی با پیمانکار و جدا شدن وی از مجموعه ی کارگران دارد.
از این گذشته، اگر هم  تمام یا برخی پیمانکاران بپذیرند که با کارگران کنار بیایند بدون شک حدودی را که کارگران مشخص کرده اند نخواهند پذیرفت و کار در بهترین حالت به چک و چانه زدن بر سر میزان حقوق درخواستی و دیگر شرایط امنیتی و رفاهی کار که کارگران خواهان آن شده اند، کشیده خواهد شد. روشن است که هر یک از پیمانکاران که عموما سپاه پاسداران و یا عناصر وابسته به حکومت هستند، سعی خواهند کرد بین کارگران تفرقه بیندازد و همچنان که گفتیم با برخی از آنها که بیش از همه به آنها نیازمند هستند  تا اندازه ای کنار بیایند و در مورد بقیه هم حدود کمی را بپذیرند.
 البته این ها به شرطی است که خود دولت یعنی وزارت نفت که گفته است این مساله به وی مربوط  نیست تا حدودی مبالغ قرارداد با پیمانکاران را افزایش دهد و یا «ضرر و زیان» های دولت و پیمانکار یعنی در واقع تحقق سودهای کمتری برای آنها نسبت به آنچه اکنون می برند، میان دو طرف تقسیم شود.
از سوی دیگر، وارد مذاکره و گفتگو شدن با پیمانکاران و چک و چانه زدن با آنها و بستن قرارداد موقت حتی با افزایش نسبی در حقوق، خود نفی یکی از مسائل کارگران یعنی اعتراض به قراردادهای موقت و پیمانکاران خواهد بود؛ خود این اعتراض به این معنا است که کارگران خواهان گفتگو با وزارت نفت هستند و نه پیمانکاران.
البته زمانی که در بیانیه ی دوم کارگران از خواست حداقل حقوق 12 میلیونی به عنوان «خواست محوری» نام برده می شود این برداشت می تواند به وجود می آید که مسائل دیگر از جمله اعتراض به« پیمانکاران» و یا« قرار دادهای موقت» و یا «خواست تشکل و تجمع و  اعتراض» محوری نیستند و کارگران  به شرط دریافت حقوق مکفی و بهبود برخی شرایط کار حاضر هستند در مورد آن ها سازش کنند.
برخورد حکومت خامنه ای با خواست های اقتصادی- سیاسی کارگران
حکومت خامنه ای و شرکای  پاسداراش دشمن بزرگ طبقه کارگر ایران در داخل هستند. آنها مدت 40 سال است که طبقه ی کارگر ایران را در چنبره ی محیط کار امنیتی شده نگاه داشته و هیچ گونه مبارزه ی کارگری را حتی برای عقب افتادن حقوق ها تحمل نکرده اند. آنها مبارزه ی کارگران خاتون آباد کرمان را با سلاح به خون کشیدند. نمایندگان کارگران سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و حومه و کارخانه ی نیشکر هفت تپه را زبان بریدند، زیر شکنجه قرار دادند و زندان کردند. آنها با گروه های شبه نظامی خود به کارگران هپکو و آذرآب اراک حمله کردند. این همه نشان می دهد که خامنه ای و دم و دستگاه اش که خود مشتی سرمایه دار گردن کلفت هستند، هیچ چیز جز مشتی برده ی مطیع نمی خواهند. بنابراین آنها از همان آغاز اعتصاب کارگران با آن در مخالفت بوده و در حال دسیسه، توطئه و برنامه ریزی برای بهترین شکل سرکوب مبارزه ی کارگران اعتصابی نفت هستند.
نسبت دادن اعتصاب کارگران به احزاب سیاسی
 آنها جدا از جاسوسی کردن درون کارگران و ایجاد خفقان در محیط کار برای خاموش نگه داشتن کارگران، هر گونه حرکت و خواست و اعتصابی از جانب کارگران را سریعا به گروه های سیاسی کمونیستی نسبت می دهند. و این در حالی است که آنها گروه های کمونیستی را از چهل سال پیش« گروهک» خطاب می کردند و اکثریت افراد همین« گروهک» را یا کشتند و یا با زندانی کردن های طولانی شیره ی جانشان را گرفتند.
گفتنی است که در حال حاضر گروه ها و افرادی که واقعا جهانبینی انقلابی کمونیستی داشته باشند اقلیتی بسیار ناچیز هستند و اکثر آنها که زیر نام «احزاب کمونیست» فعالیت می کنند، گروه های رویزیونیست  توده ای- اکثریتی، کمونیسم کارگری ها و ترتسکیست های حکمتی که بیشترشان با سلطنت طلبان بوده و هستند، خروشچفیست و سوسیال دمکرات هستند. بیشتر اینها نیز بیش از هر چیز«زبان» و «حرف» و وراجی آن هم  صرفا در سایت های اینترنتی هستند و جز اینجا و آنجا داشتن تک و توکی کادر و یا عضو، حضور عملی موثری در طبقه ی کارگر ایران ندارند و تازه آنجا هم که هستند جز اکونومیسم چیزی را میان کارگران تبلیغ نمی کنند. از این رو، حکومت به خوبی می داند که به هیچ وجه خطری از جانب آنها متوجه اش نیست.
 در واقع، حکومت خامنه ای و سازمان های امنیتی اش با جار و جنجال در مورد سوء استفاده این گروه ها از اعتصاب و یا نسبت دادن مبارزه ی کارگران به این دسته ها، از آنها به عنوان آتویی برای مرعوب کردن کارگران، سرکوب آنها به این عناوین و بهانه داشتن برای بازداشت کردن و زندانی کردن کارگران استفاده می کند و قصد اساسی اش هم این است که از رادیکال شدن جنبش کارگری، به خصوص سیاسی شدن کارگران و بروز گرایش های اصیل و انقلابی کمونیستی در آن ها جلوگیری کند.
 از سوی دیگر همین حکومت و سازمان های امنیتی اش حاضرند با برخی از همین گروه های رویزیونیست ها و ترتسکیست ها کنار بیایند و حتی تشکل هایی را که ظاهر«آزاد»، «مستقل» و «کارگری» دارند اما به نوعی عناصرشان وابسته به همین جریان های رویزیونیست و ترتسکیست و کلا اکونومیست هستند را با مانع آنچنانی ایجاد نکردن در راه تبلیغات شان، برای روز مبادا در آب نمک بخواباند.     
بنابراین روشن است که حکومت خامنه ای و شرکا به خواست های کارگران وقعی نخواهند گذاشت و دنبال این خواهند بود که به سرعت آن را سرکوب کنند. پذیرش کامل یا بخشی از خواست های کارگران از جانب حکومت خامنه ای، جدا از تسلیم شدن اش به خواست های همین کارگران و در نتیجه ایجاد نیرو در آنها و«یاد دادن راه به آنها» برای اینکه اگر پیمانکاران و کلا کارفرماها به دستمزدهای کارگران، ساعات کار و شرایط کار آنها یورش بردند، کارگران دوباره دست به اعتصاب بزنند، موجب این هم خواهد شد که کارگران دیگر رشته ها و کارخانه های بزرگ خواست هایی مشابه و به ویژه حداقل دستمزدی را که یک کارگر در شرایط کنونی نیاز دارد، طرح کنند. چنین اعتراضاتی به روی وضع عمومی جنبش مردم تاثیرات بلاواسطه ای خواهد داشت و این همه بقای حکومت کنونی را در معرض خطر قرار خواهد داد.
  مخالفت حکومت خامنه ای و پاسدارانش در مورد آن خواست های کارگران که جنبه ی سیاسی دارند، مانند لغو امنیتی کردن محیط کار، حق ایجاد تشکل کارگری مستقل و یا حق برگزاری گردهمایی و اعتراض کردن بسیار بیشتر خواهد بود. تا جایی که از هم اکنون می توان گفت که  دستگاه حکومتی مستبد و جانی حاضر که مدت چهل سال است هر گونه تشکل کارگری را درهم کوبیده است و کارگران بسیاری را به دلیل وابستگی به تشکیلات صنفی و یا سیاسی شکنجه داده،  شلاق زده، به زندان انداخته و کشته و اعدام کرده است، به هیچ وجه با آن موافقت نخواهد کرد. از این رو در صورتی که این خواست برای کارگران ضرورت و اهمیت داشته باشد( که لزوما و ماهیتا باید این گونه باشد) باید خود را برای یک نبرد جدی برای ایجاد آن و تحمیل کردن آن به حاکمیت همچون سندیکای شرکت واحد و یا سندیکای نیشکر هفت تپه آماده کنند.
 کارگران« خوب» از نظر حکومت کنونی
از دیدگاه خامنه ای و سپاه پاسداران و سازمان های اطلاعاتی اش کارگران اعتصابی «خوب» هم وجود دارند که آنها این گروه کارگران را نه زیر تاثیر گروه های سیاسی خارجی می دانند و نه ضد حکومت. ویژگی های این کارگران «خوب» این است که پس از اعتصاب در محل کار گردهمایی ترتیب نمی دهند. به خیابان نمی روند و به تنهایی و یا به همراه خانواده ی خود راهپیمایی نمی کنند، پلاکارد حمل نمی کنند و شعار هم نمی دهند. این کارگران «خوب» پس از طرح خواست خود و اعتصاب، راه خانه در پیش می گیرند و منتظر می مانند تا نظر پیمانکار و کارفرما را در مورد خواست های خود وصول کنند. در صورت توافق به سر کار برمی گردند و در صورت  عدم توافق به سراغ جای دیگر و کارفرمای دیگری می روند. نه کسی آنها را به زور وادار به کار کردن می کند و نه آنها حق دارند پیمانکار را به زور وادار به پذیرش خواست های خود نمایند! روشن است که چنین کارگران اعتصابی «خوب» را همه ی سرمایه داران حلوا حلوا هم می کنند. 
اشاره ای به ایرادها و کمبودهای مبارزه ی کنونی کارگران
صنف گرایی در میان کارگران رشته های گوناگون
در حال حاضر کارگران پیمانی نفت خواست های اقتصادی صنف خود را دارند و این در شرایط کنونی ایران که طبقه کارگر از حق سازمان های صنفی همچون سندیکا و اتحادیه ی سرتاسری و در نتیجه از امکان تصمیم گیری و برنامه ریزی به همراه دیگر رشته ها برای مبارزه و یا اعتصاب محروم است تا حدودی غریب به نظر نمی رسد. از سوی دیگر بین این کارگران و کارگران رسمی نیز تضادهای معینی وجود دارد که اساسا به وسیله حکومت و برای جلوگیری از اتحاد و یگانگی میان کارگران به وجود آمده است.(1)
 همچنین به واسطه استبداد چهل ساله( و بلکه تقریبا 70 ساله) و سرکوب سازمان ها و احزاب سیاسی کمونیست، کار جدی و متداومی درون کارگران صورت نگرفته است که اکنون از هر اعتصاب و مبارزه، انتظار یک طبقه ی کارگر متحد و یگانه را داشته باشیم. اگر در کنار این ها گرایشات رویزیونیستی  و ترتسکیستی و دیگر جریان های منحط درون« شبه چپ» ایران از جمله«کارمزدیان» و «شوراگرا» های دروغین و بی خاصیتی را در نظر گیریم که پشت نظرات آنها نه تنها دیدگاه انقلابی واقعی در مورد حکومت شورایی طبقه کارگر وجود ندارد بلکه آنها ضد حزبیت انقلابی و ضد حکومت طبقه کارگر و در واقع پیروی سیاست اکونومیستی می باشند، آن گاه اینکه چرا در یکی از صنعتی ترین رشته ها و بلکه اساسا کلیدی ترین رشته ی اقتصاد، کارگران حداقل تا کنون در چارچوب صنف و رشته ی خود اندیشیده و دست به مبارزه زده اند، بیشتر روشن می شود.
تاکتیک«غیر سیاسی» بودن
این تاکتیک تقریبا در شرایط استبدادی کنونی عمومی شده است. بسی از کارگران اعتصابی می گویند که جز خواست صنفی خود چیز دیگری نمی خواهند و به گروه ها و دسته ها و احزاب هم وابسته نیستند. این که کارگران تا حدودی و به وسیله حکومت کنونی و سازمان های اطلاعاتی و امنیتی اش و به ویژه سپاه پاسداران به طرف چنین مواضعی رانده می شوند یک مساله است و اینکه در میان خود کارگران نیز نظریه صنفی گرا و اقتصاد گرا( نظری که تنها می خواهد وضع کارگران یک رشته و صرفا از نظر دستمزد و شرایط کار بهبود یابد) دارای تاثیر و نفوذ و قدرت است مساله ی دیگری. 
پرهیز از ایجاد اتحاد عملی و روشن با کارگران کارخانه ها و موسسات دیگر
این کار نه تنها نفعی برای کارگران ندارد بلکه در عمل به حکومت مستبد کنونی کمک می کند تا برنامه های خود را برای در انزوا قرار دادن کارگران و محدود کردن مبارزات آنها، تفرقه انداختن میان کارگران و بخش بخش کردن آنها پیش برد و به راحتی اعتصاب بی پشتیبان و منزوی شده ی آنها را درهم شکند.
پرهیز از گردهمایی و راهپیمایی
این کار نیز ممکن است در زمانی بسیار کوتاه مدت و برای اینکه به حکومت  بهانه  داده نشود تا تهاجم به کارگران را آغاز کند و نیز به آن فرصت داده شود تا به خواست کارگران رسیدگی کنند سودمند باشد، اما در دراز مدت و زمانی که حکومت با خواست های کارگران موافقت نکند و دنبال توطئه های خود باشد مانند سم برای مبارزه و اعتصاب کارگران است. تازه همان گونه که در بیانیه سوم شورای کارگران پیمانی نفت آمده فقدان گردهمایی کارگران در محل کار، امکان به کار گماردن نیروهای تازه را به وسیله پیمانکار را ساده تر می کند.
باید توجه داشت که شکل اعتصاب یکی از اشکال مبارزه ی طبقه ی کارگر است. اما این شکل برای به پیروزی رسیدن نیازمند اشکال تکمیلی دیگری به ویژه ریختن به خیابان، برگزاری گردهمایی ها و راهپیمایی های ادامه دار، راه بندان ها، درخواست از دیگر زحمتکشان برای پیوستن به آنها و غیره است. طبقه کارگر خواه از نظر نقش در تولید و خدمات و خواه از نظر جمعیت نیروی عظیمی است. بخش مهمی از این نیرو و قدرت و عظمت از طریق همین ریختن به خیابان، گردهمایی و راهپیمایی های بزرگ نشان داده می شود. نگاهی به مبارزات کارگران نیشکرهفت تپه، فولاد اهواز، هپکو و آذرآب اراک نشان می دهد که چنانچه کارگران به گردهمایی ها و راهپیمایی ها دست نمی زدند و مردم زحمتکش و تهیدست شهر را با خود همراه نمی کردند اعتصاب شان دیری نمی پایید و به سرعت منزوی شده و شکست می خورد.
 بیانیه سوم کارگران گویایی این امر است که کارگران پیشرو خود در این مورد آگاهی دارند و می دانند که چنین نظراتی از جانب کدامین گرایش ها در میان آنها طرح می شود.
هرمز دامان
9 تیر 1400 
یادداشت
1-   به نظرمی رسد که دولت روحانی با وعده هایی که به کارگران و کارمندان رسمی داده است در صدد منفعل کردن این کارگران و جدا کردن آنها از کارگران پیمانی است.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر