۱۳۹۸ خرداد ۲۷, دوشنبه

درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(4)


درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم
و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(4)

چگونه سران کمونیسم کارگری از سران حزب توده یاد گرفتند!
رحمان حسین زاده سپس حرکات سران تروتسکیست کمونیسم کارگری را با حرکات  سران رویزیونیست حزب توده مقایسه می کند. اما این مقایسه از راه درستی صورت نمی گیرد و از این رو آب پاکی هم بر سر سران خائن و خود فروخته حزب توده ریخته می شود و هم بر سر سران کمونیسم کارگری:
«در آن مقطع حزب توده یکی از پرچمداران حرکت "همه باهم" برای سرنگونی سلطنت و همراهی با "جریان فوق ارتجاعی خمینی" بود. علاوه بر نگرش "ضد امپریالیستی گری"(!؟) و همگامی با سیاستهای آن دوره شوروی، بخشی از محاسبات بی پایه حزب توده بر این استوار بود، به همراه جریان بورژوا اسلامی در قدرت قرار میگیرند و در این توهم ارتجاعی بسر میبردند، عاقبت روزی امام "رفیق کیا" را (منظور کیانوری دبیر کل وقت حزب توده) را فرامیخواند و کلید بارگاه نخست وزیری را به وی میسپارد و آنوقت بخش زیادی از برنامه های حزب توده اجرایی میشود. با این خط مشی حزب توده قربانی سیاسی و فیزیکی این واقعه شد.»( مقاله «تز"پوزیسیون اپوزیسیون نشویم" راست روی افراطی است»علامت داخل پرانتز از ماست)
نخست اینکه انتقاد جناب حسین زاده به حزب توده در مورد ضد امپریالیسم بودن کاملا بی معنا و بی محتوی است.
دلیل این است که سران حزب توده نه تنها«ضد امپریالیستی گری»(عبارتی از آن دارودسته های حکمتی - تروتسکیستی که برای به سخره گرفتن ضدیت با امپریالیسم آمده است!)(1) نداشتند، بلکه نوکر امپریالیسم یعنی امپریالیسم شوروی بودند؛ همانگونه که حضرات تروتسکیست های«کمونیسم کارگری» و همچنین جناب حسین زاده و حزب حکمتیست اش، بر خلاف شعارها و هیاهوهای پوچشان، ضد سرمایه داری نیستند و یا بنا به اصطلاح حسین زاده«ضد سرمایه داری گری» ندارند. مخالفت سران حزب توده با آمریکا نیز، صرفا در چارچوب دعواهای امپریالیسم آمریکا و امپریالیسم شوروی بود. در این دعوا، آنها ضد دولت آمریکا و طرفدار و جاسوس امپریالیسم شوروی و برخی از آنها از اعضاء ک- گ- ب بودند؛ امری که حسین زاده با عبارت شل و ول و بی خاصیت«همگامی با سیاستهای آن دوره شوروی» آن را بیان می کند.
 و دوم اینکه مقایسه دیپلماسی سران حزب کمونیست کارگری با سران حزب توده از راه نادرستی صورت گرفته است.
 سران حزب توده جاسوس شوروی امپریالیستی بودند. آنها به انواع و اشکال تلاش می کردند که با خمینی و سران حکومت مانند بهشتی یا رفسنجانی نزدیک شوند، تا جای پایی برای امپریالیسم شوروی باز کنند. جای پایی آشکار یا پنهان به ویژه در نهادهای امنیتی و نظامی، تا اگر توانستند به حکومت اسلامی جهتی«شوروی یایی» بدهند و این حکومت و در آن زمان حزب جمهوری اسلامی را، همچون احزاب بعثی سوریه و عراق، در خدمت روسها و در بلوک این کشور یا بلوک شرق در آورند و اگر موفق نشدند در موقع مقتضی کودتایی را سازمان دهند.
 اما بیشتر سران تروتسکیست های «کمونیسم های کارگری» با هر گونه برچسب و نام، مریدان، مزدوران بی جیره و یا با جیره و یا جاسوس های سلطنت طلبان و امپریالیست های آمریکایی هستند. شیوه خدمت آنها به سران حکومت کنونی و طبقات حاکم بر جمهوری اسلامی- که در عین حال شیوه خدمت به امپریالیستها و سلطنت طلبان نیز هست- عمدتا در همان تلاش های آنها برای تسلط اکونومیسم بر جنبش کارگری(یعنی همان دیدگاهی که زیر نام «استقلال طبقه کارگر» از جنبش های طبقات دیگر تبلیغ می کردند و منظورشان صرفا استقلال اقتصادی بود)(2) و دیگر جنبش های اجتماعی از جمله جنبش ملی - مردمی خلق کرد و تسلط  آشفتگی تئوریک و انشعاب و پراکندگی سازمانی بر چپ برای متلاشی کردن چپ و جنبش کارگری و... بوده است.
 جز این اما، آنها همواره  و عمدتا در صف طبقه بورژوازی کمپرادور سابق و امپریالیسم آمریکا بوده اند؛ و جدا از این که خط آنها از همان آغاز، مخالف هر گونه جهت گیری ضد امپریالیستی بود، هر زمان که بوی تهاجم به مشامشان خورد، این جنبه خط خود را بیشتر آشکار کرده و بیشتر به اربابان خود نزدیک شده اند تا سهم خود از قدرت سیاسی را، و البته پس از تسلط سلطنت طلبان و یا جمهوری خواهان هوادار امپریالیسم بر کشور، کسب کنند. سهمی که آنها می توانند با توجه به خدماتی که به این اربابان کرده و می کنند، از آنها طلب کنند، و اگر به آنها داده نشود- که بعید است- و به بازی گرفته نشوند، جدا باید سلطنت طلبان و امپریالیسم آمریکا مورد بازخواست و شماتت قرار گیرند که چرا چنین نوکران خوبی و با چنین خدماتی به نظام سرمایه داری و امپریالیستی را به بازی نگرفته اند!
 اگر آنها به سران حکومت کنونی نزدیک شده بودند و می خواستند که به وسیله امثال خامنه ای و یا مثلا  لاریجانی ها، ناطق نوری ها و یا حتی کروبی ها به قدرت نزدیک شوند و جای پایی برای امپریالیسم آمریکا درست کنند و یا در شرایط مناسب، ترتیب کودتایی را به نفع امپریالیسم آمریکا بدهند، آنگاه این مقایسه می توانست درست باشد. اما نه اینها مانند سران و کلا حزب توده، نافذ و دارای اندکی پایگاه طبقاتی در لایه های مرفه خرده بورژوازی و همچنین کادرهای کهنه کار فراوان بودند، و نه پشتوانه ای در نیروهای ارتش داشتند که بخواهند دست به کودتا زنند. اگر امپریالیسم آمریکا می خواست نفوذی در ارکان نظام بدست آورد و یا کودتایی ترتیب دهد، خیلی این حضرات تروتسکیست ها به دردش نمی خوردند و راههای دیگری را دنبال می کرد(که قطعا کرده است). وظیفه آنها تبلیغ و رواج تروتسکیسم در میان چپ ها، طبقه کارگر، زنان، جنبش خلق کرد و ... بود تا این جنبشها را به انحراف بکشانند و متلاشی کنند. همین خدمات هم امپریالیست های آمریکایی را بس است که جایی هم برای آنها در نظر گیرند.
 نزدیک شدن آشکارای تروتسکیست های کارگری به سلطنت طلبان و امپریالیست ها و صحبت «از اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن» و «جبهه متحد با سلطنت طلبان نوکر امپریالیسم» که این روزها بدون ترس از انگ خوردن، راحت و خیلی بی شیله و پیله آن را بیان می کنند، نیز به هیچوجه تازه نیست(3) و هم چنانکه پایین تر اشاره خواهیم کرد، قابل مقایسه با نزدیک شدن برخی سران حزب توده به شاه سابق دارد. این نزدیک بودن در ریشه های باورها تروتسکیستی و خط آنها نهفته بود؛ جدا از نام هایی همچون«مارکسیسم انقلابی»،«کمونیسم کارگری» و یا« حکمتیسم»(گویا از دوران طرح «حزب و قدرت سیاسی» یعنی نظری که حکمت و پس از وی حزب «کمونیست کارگری» بر مبنای آن، نزدیکی به سلطنت طلبان و امپریالیستها را توجیه کرده و می کنند و اتفاقا افرادی مانند حسین زاده نیز با آن توافق داشته اند و گویا در تجارب حزب کمونیست کارگری عراق بکار گرفته اند) که این خط به خود گرفته است.
حسین زاده ادامه می دهد:  
«ادامه این راست روی افراطی رهبری حزب کمونیست کارگری با اتیکتهای "دیپلماسی کمونیستی" و "اپوزیسیون اپوزیسیون نشویم" حزب کمونیست کارگری را به چنین مسیری انداخته و البته شخصا هنوز علاقمندم این خط مشی به غایت راست در حزب کمونیست کارگری ادامه پیدا نکند و امیدوارم سرنوشت غم انگیز حزب توده نه تنها برای حزب کمونیست کارگری، بلکه برای هیچ بخشی از اپوزیسیون چپ تکرار نشود.»
ما جدا باور داریم که تجربه «غم انگیز»حزب توده(4) نه تنها برای سران حزب کمونیست کارگری تکرار نخواهد شد، بلکه وضع می تواند کاملا برعکس هم بشود. زیرا این امکان وجود دارد که همچنانکه شاه سابق، سران فرصت طلب و خائن حزب توده را در«بارگاه» خود راه داد، و آنها به دلیل خیانت های بی پایان خود به طبقه کارگر و خلق ایران، حتی به رهبری حزب رستاخیز و پست های مهم دولتی(و از جمله امنیتی) رسیدند، امپریالیسم آمریکا نیز در صورت تغییر حکومت ایران و به روی کار آوردن سلطنت طلبان نوکر صفت و یا جمهوری خواهان وابسته به خود، از آنها بخواهد که سران چاپلوس و نوکر صفت حزب کمونیست کارگری را به «بارگاه»خود و  شاه شان راه داده و آنها بتوانند همچنانکه حسین زاده بر می شمارد، از این دیپلماسی«هوشیارانه» خود بهره ها ببرند!؟(5)
 ما محتمل می دانیم که در آن صورت، و با توان«گذشت و بخشش» پایان ناپذیری که در تروتسکیستها سراغ داریم! و «احترام» متقابلی که آنها برای یکدیگر قائلند!، هم کیشان خود را در حزب حکمتیست همین جناب رحمان حسین زاده و نیز دارودسته حزب حکمتیست- خط رسمی، که عموما فرصت طلبانه به نقد سیاست سران حزب کمونیست کارگری می پردازند، خواهند بخشید و جایی نیز برای آنها باز کرده و پست هایی را کنار خواهند گذاشت!
 پنبه شدن رشته های تروتسکیسم کمونیسم کارگری
رحمان حسین زاده سپس به سراغ دانشجویان و علی نژاد می رود:
«اعتراض مهم و جسورانه دانشجویان در روز ۲۳ اردیبهشت به دلیل شعاری علیه علینژاد با تعرض لیدر حزب کمونیست کارگری روبرو شد و نقد و اعتراض برحق فراوانی را به همراه داشت. اعضای دیگری از رهبری حزب که متوجه شدند، لیدرحزب خراب کرده است، گامی عقب نشستند و با موضع سانتریستی و مصلحت گرایانه، نوشتند و گفتند، آگاهگری از عناصر و پروژه های راست لازم است، اما نباید به شعار تبدیلش کرد؟!»
نکته ای که در این جا اهمیت دارد و باید بیشتر روی آن تاکید کرد، این است که شعار مزبور دانشجویان دانشگاه تهران صرفا علیه نظرات مسیح علی نژاد یعنی علیه نظرات یک فرد نیست، که اگر مشکل نظرات یک فرد خاص بود، نه دانشجویان سراغ شعار دادن علیه اش می رفتند و نه حتی اگر می رفتند، اهمیت کنونی را کسب می کرد، بلکه علیه یک  اندیشه زیان بار، یک دیدگاه و خط سیاسی ارتجاعی یعنی خط وابستگی به امپریالیسم و خدمت به سرمایه داری، علیه یک طبقه و یک جریان ارتجاعی یعنی جریانهای سلطنت طلب و جمهوری خواه نوکر امپریالیسم و علیه قدرت های جهانی یعنی امپریالیسم غرب به ویژه امپریالیسم آمریکا است.
موضع گیری درست در مورد این امور، همچون موضع گیری درست در قبال حکام جمهوری اسلامی و حکومت استبداد دینی کنونی آنها، برای  طبقه کارگر و انقلاب ایران اهمیتی همچون مرگ و زندگی دارد. و همین موضع است که همچون آبی در خوابگه مورچگان جاری شده و سران تروتسکیست کمونیسم کارگری را دیوانه  کرده و موجب آن گشته که چنین جار وجنجالی به پا کنند.
باری، قضیه ساده است: بوی تمام رشته ها پنبه شدن آمده است! گور، دهان باز کرده و«چپ سنتی»  و « ضد امپریالیست» بارها و بارها به خاک سپرده شده، دوباره در حال برآمدن است! و این به کام حضرات تروتسکیست ها که کلی از جانب امپریالیستها و بورژوازی بوروکرات- کمپرادو پشتیبانی  معنوی و مالی شده اند، خیلی تلخ است!
 یک طبقه و نیروی ارتجاعی
از سوی دیگر، رحمان حسین زاده (و  نه تنها وی بلکه تمامی تروتسکیست های رنگارنگ) نیروهای سلطنت طلب مزدور را «اپوزیسیون راست بورژوایی» ،«ناسیونالیسم ایرانی پرو غرب»،« اپوزیسیون راست پرو غربی»، «اپوزیسیون راست برانداز» (تماما از همین مقاله رحمان حسین زاده)می خواند. اما همچنانکه در بخش های دوم و سوم این مقاله اشاره کردیم، این نیروها نه اپوزیسیون هستند و نه صرفا «راست». آنها طبقه بورژوازی کمپرادور، ارتجاعی و یکی از دشمنان اصلی طبقه کارگر و خلق ایران و جزیی از پوزیسیونی به نام امپریالیسم هستند. «برانداز بودن» آنها نیز امری مستقل و متکی به نیروهای خودی نیست، بلکه  تنها در چارچوب میل و خواست امپریالیستها  و در چارچوب تضادهای امپریالیسم آمریکا با حکام کنونی، می تواند طرح شود و یا تحقق یابد.
از این گذشته، این نیروها به هیچوجه «ناسیونالیست»نیستند. زیرا ناسیونالیست به جریان ها یا نیروهای طبقاتی گفته می شود که منافع ملی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ملت خود را در اولویت قرار دهند و به واسطه آن با نیروها و قدرت هایی که این منافع را تهدید می کنند و یا میخواهند زیر پا بگذارند، به هر درجه ای که بتوانند، بستیزند. از این دیدگاه، مصدق یک ناسیونالیست و در زمان وی، شاه و دربارش نماینده نیروهای ضد ناسیونالیسم، وطن فروش و خواهان نوکری برای امپریالیستها بودند.
 بر این سیاق، سلطنت طلبان وابسته را که تداوم همان درباری ها در زمان شاه سابق هستند، به این علت که دم از کوروش و سلسله پادشاهی پیش از اسلام و مثلا تجزیه نشدن ایران( که بخشا بر مبنای نفی حق ملل در تعیین سرنوشت خویش و بخشا بر علاقه شان به داشتن «ایران بزرگ» استوار است) نمی توان «ناسیونالیست» نامید. آنها وطن فروش و همچون گذشته آماده نوکری و خدمت به امپریالیسم هستند.
همچنین  فرق است بین «راست» جبهه ملی و «راست» سلطنت طلب مزدور امپریالیسم. یکی اصلاح طلب است و ضد انقلاب و از این رو«راست» خوانده می شود و دیگری  مزدور امپریالیسم و ماهیتا ارتجاعی است؛ و انقلاب که سهل است، حتی اصلاح طلبی احزابی همچون جبهه ملی را بر نمی تابد. همانگونه که در پنجاه سال سلطنت پهلوی برنتابیدند. و این بسیار جالب است که حزبی که بورژوازی ملی ایران و جبهه ملی را «اسطوره» می نامد، بورژوازی تا مغز استخوان وابسته به امپریالیسم را «ناسیونالیست» می خواند!؟
یک دیدگاه و خط ارتجاعی
 بر این مبنا، بینش و خط سیاسی ای که دنباله رو نیروهای نوکر امپریالیسم است و جبهه متحد با آنها را پیشنهاد می کند، «راست روی» ویا « اپورتونیسم راست» نیست. خطی است ارتجاعی که زمینه  ساز تسلط امپریالیستها و صاحبان انحصارات بزرگ سرمایه داری امپریالیستی بر کشور زیر سلطه و تداوم سرمایه داری بوروکرات - کمپرادور در کشور ما است. این خط، مزدور امپریالیسم شدن و خیانت به طبقه کارگر و تمامی زحمتکشان و خلق ایران است. «خط راست»برای گرایش اپورتونیسم راست درون جریانهای سالم چپ، درون یک حزب کمونیست سالم است، نه برای افرادی و جریانهایی که پیرو امپریالیسم هستند؛ خواه نوع رویزیونیسم توده ای- اکثریتی و خواه نوع تروتسکیستی آن.
این نظرات در صورتی که می خواستیم آن را در مورد علی نژاد بکار بریم، زمانی درست در می آمد، که وی به جریانهای ملی مثلا به جریان شیرین عبادی و افرادی همچون وی می پیوست. که اگر چنین بود، نه آنچنان پیکان تیز حمله متوجه این فرد می شد و نه سران کمونیسم کارگری برای شعار دانشجویان، چنین به درو دیوار می کوبیدند و حنجره خود را پاره می کردند.
خدمات سران کمونیسم کارگری به جمهوری اسلامی
حسین زاده کمی پایین تر، برخی دیگر از تحرکات از نظر خودش «راست» حزب کمونیست کارگری را طی یک سال گذشته بر می شمارد:
«این اتفاق زمانی نگران کننده تر است که در طول یکسال گذشته در چند مورد دیگر سیاست راست را پیشه کرده، که فورا در فضای مبارزاتی جامعه ایران منعکس شده و به عنوان نیروی چپ به شدت از آن لطمه خورده اند. از جمله در جریان اعتصاب پرشکوه نیشکر هفت تپه تبلیغات حزب عملا با اعتصاب شکنان همراهی کرد، که مجبور شدند، طی اعلامیه ای این اشتباه را اصلاح کنند. مورد دیگر توطئه دولت علیه سندیکای شرکت واحد زیر پوشش گمراه کننده "برگزاری مجمع عمومی" مورد تایید حزب کمونیست کارگری قرارگرفت و هنوز هم لیدر حزب از آن سیاست راست دفاع می کند. کمپین ناموجه و راست علیه فعال کارگری رضا شهابی در سال گذشته و مورد اخیر با دفاع از عنصر راست معلوم الحالی چون مسیح علینژاد در مقابل تظاهرات رادیکال دانشجویان چپ و آزادیخواه تهران عملا راست رویهای افراطی رهبری حزب کمونیست کارگری به نقطه غیر قابل تحمل رسیده است.»
خوب! بد نیست! برشمردن برخی از اعمال تخریب گر تروتسکیست های کمونیسم کارگری در مبارزات کارگران! اما اینها در یکسال اخیر «راست» را پیشه نکرده اند. از همان اولش یعنی از همان دوران«مارکسیسم انقلابی»(باید خواند تروتسکیسم، ضد مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم)خط شان مزدور پرور و خودشان مزدور امپریالیست ها بودند که ظاهر دروغین «چپ» پیشه کرده بودند.  این خط به وجه روشن و بارزی خود را در نظریات حکمت در «حزب و قدرت سیاسی» آشکار کرد. گویا از نظر حسین زاده مواضعی که حکمت در مورد تهاجم امپریالیسم آمریکا به افغانستان یا عراق در پیش گرفت،«راست» نبوده اند!
اختلاف بین جریان های حکمتیست بر سر موضع دانشجویان بر سر چیست؟
 و اما نکته پایانی ما اشاره به اندرزهای حسین زاده به سران حزب کمونیسم کارگری برای «باز کردن چشمانشان بر روی واقعیت» است:
«رهبری حزب کمونیست کارگری چنان از شعار علیه "علینژاد" ناخرسند است، چشمشان را برروی این واقعیت بستند، که دارند در مقابل حرکت چپ و رادیکالی قرار میگیرند، که در همان روز بدوا با شعارهای روشن علیه حجاب و پوشش اسلامی و با درگیر شدن با دم و دستگاه سرکوب نظام، کلیت جمهوری اسلامی را زیر سئوال بردند.» و
«سخن آخر اینکه زیر لوای "اپوزیسیون اپوزیسیون نباید شد" رهبری حزب کمونیست کارگری ایران مقابل تحرک اعتراضی رادیکال دانشجویان قرار گرفت و این راست روی افراطی را توجیه میکنند.»
 به این ترتیب، انتقاد رحمان حسین زاده به سران حزب کمونیست کارگری این است که با چنین موضع گیری هایی «مقابل» حرکات دانشجویان قرار می گیرند.
گویا رحمان حسین زاده و حزب حکمتیست، نه به این دلیل که دانشجویان موضع درستی گرفته اند، بلکه به این دلیل که  نمی خواهند«در مقابل حرکات چپ و رادیکال» و«مقابل تحرکات اعتراضی رادیکال دانشجویان» قرار گیرند، مواضع آنها را تایید می کنند.
اما این نه تنها درست نیست!« به این دلیل که مقابل دانشجویان قرار نگیری، باید با موضع آنها کنار بیایی!»، بلکه موضعی است  همچون دیگر مواضع تروتسکیست ها، نان را به نرخ روز خوردن و عمیقا فرصت طلبانه.
یا یک موضع درست است و یا نادرست. در صورتی که موضعی درست باشد، باید آن را تایید کرد و در عین حال تا جایی که ممکن است گستره و ژرفای آن را بیشتر روشن کرد و تبلیغ و ترویجش نمود. در صورتی که نادرست باشد، باید با آن مبارزه کرد، حتی اگر این امر به مقابل آن قرار گرفتن بینجامد.(6)
 اگر نظر سران حزب کمونیست کارگری در مورد نادرستی شعارهای دانشجویان علیه ارتجاع خواندن نیروهای پیرو امپریالیست، درست بود، این هیچ عیبی نداشت که آنها را نقد کنند و در مقابل دانشجویان قرار گیرند. حتی اگر دانشجویان چنانچه حسین زاده اشاره می کند و از سران کمونیسم کارگری می خواهد که به  آن توجه کنند!«شعارهایی روشن علیه حجاب و پوشش اسلامی» داده باشند و یا «با درگیر شدن با دم و دستگاه سرکوب نظام، کلیت نظام را زیر سئوال» برده باشند.
 اتفاقا سران حزب کمونیست کارگری نکته اخیر را به خوبی و بسیار بهتر از رحمان حسین زاده می دانند و به اصطلاح«فوت آب هستند». برخلاف نظر حسین زاده، مشکل آنها این نیست که چرا دانشجویان به جای مبارزه با حکومت، علیه علی نژاد شعار داده اند. زیرا دانشجویان چنین نکرده اند و گردهمایی و تظاهرات آنها اساسا علیه حجاب اجباری(امری که مسئله حکومت اسلامی است و نه مسئله علی نژاد) و یک سلسله مسائل دیگر از جمله بیکاری، بیگاری، اختناق و غیره بوده، و در نتیجه تضاد عمده ای که آنها با آن درگیر  بودند، تضاد بین خلق و ارتجاع حاکم و نوک تیز حمله شان متوجه حکومت کنونی بوده است. مشکل آنها این نیست که آنها فکر می کنند این دانشجویان عوامل حکومت و یا حامل نظرات انجمنهای اسلامی و یا توده ای- اکثریتی ها هستند؛ حتی اگر به دروغ اتهاماتی این چنین بار دانشجویان کنند.
مشکل آنها این است که چرا آنها تنها علیه حکام کنونی شعار نداده و شعارهایی هم علیه «اپوزیسیون راست» یعنی علیه سرمایه داران سلطنت طلب و امپریالیسم داده اند و آنها را ارتجاع خوانده اند! آخر از نظر سران تروتسکیست های ایرانی (و از جمله رحمان حسین زاده و حزبش) اینها ارتجاع نیستند. تنها «راست» هستند! و چون قرار است «همه» طبقات (از طبقه کارگر تا بورژوازی کمپرادور) در یک «با همی» علیه حکومت مبارزه کنند، لذا نیازی نیست که در اپوزیسیون، علیه نیروی دیگری از اپوزیسیون شعار داد.(7)
 اما جدای از اینکه رحمان حسین زاده خود را به «فهم نادرست» از ارزیابی سران کمونیسم کارگری از حرکت دانشجویان می زند، و هواداران حزبش را فریب می دهد، توصیه وی به سران حزب کمونیست کارگری، مشی موذیانه و« روشن بین» وی را نیز آشکار می کند:
اگر میخواهید تروتسکیست و جیره خوار سرمایه داران سلطنت طلب بودن و مزدورامپریالیست بودن خود را افشا نکنید، مقابل حرکات دانشجویان نایستید!
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه نخست خرداد 98
یادداشتها
1-   کاربرد چنین واژه ای نشان از ماهیت مشترک تروتسکیست های «کمونیسم کارگری» در آرایش و بزک کردن امپریالیسم و در ماهیت امر، سرمایه داری به عنوان یک نظام اقتصادی- سیاسی دارد. یک ضد امپریالیسم، ممکن است ضد سرمایه داری نباشد، اما یک ضد سرمایه داری، قطعا باید ضد امپریالیسم باشد. البته بیشتر سران احزاب حکمتیست برای اینکه هواداران خود را فریب دهند، گاه و بیگاه و در برخی از مقالاتشان از این واژه استفاده می کنند و به اصطلاح آن را هم اینجا و آنجا می پرانند. برای نمونه، نگاه کنید به مقاله خالد حاج محمدی از حزب حکمتیست - خط رسمی با نام میلیتاریزم آمریکا، اپوزیسیون و جمهوری اسلامی (6 ژوئن 2019)که روغن ضد امپریالیستی تقلبی اش گویا کمی داغ هم هست!
2-   این دیدگاه در سیاست، آنجا که پای تضادهای درون خلق مطرح است، یا زیر نام استقلال طبقه کارگر، سیاست نفی اتحاد طبقه کارگر با دیگر طبقات خلقی را طرح کرده و به جای آن تضادهای درون خلق را به تضادهای آنتاگونیستی تبدیل می کند(حزب دموکرات کردستان و بورژوازی ملی)، و یا زیر نام اتحاد و«همه با همی» استقلال طبقه کارگر رانفی می کند(سیاست در قبال جریان سبز)؛ و آنجا که پای تضادهای خلق با ضدخلق و دشمنانی چون بورژوازی سلطنت طلب وابسته به امپریالیسم آمریکا و غرب مطرح است، بطور کلی هر گونه استقلال طبقه کارگر را نفی کرده و هنگامی که وقت عمل فرا می رسد، زیر نام سیاست «همه با همی»، رفتن زیر سیاست یکی از ارتجاعی ترین بخش های بورژوازی را پیشه کرده و می کند!
3-   نگاه کنید به مقاله اقبال نظرگاهی از حزب کمونیست کارگری با نام اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن یک سیاست اصولی است (7 ژوئن 2019) که ضمن توجیه نظرات تقوایی، آشکارا و روشن از جبهه متحد با سلطنت طلبان صحبت می کند. به نظر می رسد که در میان مقالاتی که از این دارودسته تا کنون منتشر شده است، مقاله اقبال نظرگاهی از جهت بیان روشن مواضع تروتسکیستی نمونه باشد! این مقاله و کلا بیشتر مقالات این روزهای این دارودسته را باید با مقدمه های  اسطوره بورژوازی ملی و مترقی منصور حکمت با هم خواند تا ژرفای فریب و دروغ های حضرات تروتسکیست و همچنین حکمت فریبکار را بهتر بدست آورد.
4-   البته که «عاقبت به خیر» نشدن مشتی سران متقلب و حقه باز باید برای یک حکمتیست «غم انگیز» باشد! و او  برای مشتی سران رویزیونیست خائن به طبقه کارگر و خلق ایران، فرصت طلب، فریبکار، لو دهنده رهبران و کادرهای جریانهای سیاسی انقلابی، جاسوس و کودتا پیشه، که سرنوشتی «تراژیک» پیدا می کنند!؟ «دلسوزی» کند! براستی که این دلسوزی بی مایه، نباید بی دلیل باشد!؟ و قطعا ریشه ها و خطوط مشترکی بین رویزونیسم حزب توده و تروتسکیسم دارودسته های حکمتیست وجود دارد!
5-    همین جا باید اشاره کنیم که در صورتی که این بساط «کمونیسم های کارگری» و کلا تروتسکیسم از چپ ایران جمع شود(که قطعا خواهد شد)سرمایه داران سلطنت طلب و امپریالیستها سران کمونیسم کارگری از هر رنگ و دسته را مورد مواخذه قرار خواهند داد که چرا وظایف خود را خوب انجام نداده اند! شاید برای همین است که حضرات کنترل خود را از دست  داده و مقابل دانشجویان ایستاده اند که چرا علی نژاد یعنی در حقیقت سلطنت طلبان و امپریالیسم آمریکا را ارتجاع خوانده اند! به این عبارات از مقاله پیش گفته اقبال نظرگاهی توجه کنیم: «گروهی هم علی نژاد را همسان و همتای ارشاد قرار دادند. این گروه خط انجمنهای اسلامی و یا استحاله چی های توده ای - اکثریتی بودند. آنها از طریق علی نژاد سلطنت طلبها و دولت آمریکا را نشانه رفتند و آن را ارتجاع نامیدند. در واقع این شعار دوز ضد امپریالیستی انجمنهای اسلامی توده ای و اکثریتی را نشان می داد.»(تاکید از ماست) البته اقبال خان چاره ای ندارد جز آنکه دانشجویان چپ را پیرو «خط انجمنهای اسلامی» و یا «استحاله چی های توده ای- اکثریتی» معرفی کند!
6-   برای نمونه  بخشی از محتوای درونی شعار کارگران فولاد اهواز« دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست» که فرافکنی های حکومت اسلامی را نشانه گرفته است، و به قصد روشن کردن حضور و  جایگاه حکومت اسلامی در جبهه دشمن کارگران، داده شده است، نادرست است. زیرا در ماهیت امر  دشمن ما هم طبقه حاکم بر جمهوری اسلامی و هم امپریالیسم آمریکاست.  یکی از آنها عمدتا اینجاست و دیگری یعنی امپریالیسم آمریکا هم اینجا و هم در آمریکا! ما به سهم خود هرگز خسته نخواهیم شد که اگر با این گونه شعارهایی که فورمولبندی آنها نادرست است، و حتی آنچه در آن درست است، در هاله ای از نکات نادرست بیان می شود، مخالفت و مبارزه کنیم و مقابل این گونه نظرات بخش هایی از کارگران قرار بگیریم.
7-    البته این اشتباه خواهد بود اگر تضاد عمده، حکومت اسلامی، و دشمن عمده، حکام کنونی باشند، و در تظاهرات هایی این چنین، با عمده کردن شعارها علیه دشمن دیگری که در حال حاضر عمده نیست، پیکان تیز حمله تغییر کند و نه متوجه تضاد عمده و دشمن عمده، بلکه علیه دشمن غیر عمده شود. اما چنین اشتباهی  به هیچوجه در مبارزه دانشجویان وجود نداشت.  



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر