۱۳۹۸ خرداد ۱۸, شنبه

درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(3)


درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم
و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(3)

دعوای تروتسکیست ها با یکدیگر
 اکنون به نمونه هایی از جروبحث های  تروتسکیست- حکمتیست های کمونیسم کارگری یعنی تروتسکیست هایی که در دو حزب حکمتیست و حکمتیست - خط رسمی جمع شده اند با حضرات تقوایی و دوربری هاش بپردازیم.
رحمان حسین زاده لیدر حزب حکمتیست مقاله ای به نام «تز "اپوزیسیون، اپوزیسیون نشویم" راست روی افراطی است!»( 31 مه 2019) در رد نظرات تقوایی نوشته است. در این مقاله اشاراتی به برخی نکات شده که از نظر ما هم برای شناخت جریان تقوایی و هم خود حزب حکمتیست دارای اهمیت است. پس از بررسی این مقاله، به نظرات یکی از لیدرهای حزب حکمتیست- خط رسمی می پردازیم.
«راست روی» در کمونیسم کارگری
 حسین زاده در آغاز مقاله خویش چنین می نویسد:
«از مقطع تظاهراتهای گسترده و بزرگ دی ماه ۹۶ تا بحال رهبری حزب کمونیست کارگری ایران به نحو برجسته تر و لجوجانه بر تز راست روانه "اپوزیسیون، اپوزیسیون نشویم" میکوبد. معنی عملی این جهت گیری چیزی جز حرکت "همه با همی" با کل اپوزیسیون در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. این پافشاری راست و پوپولیستی در بطن شرایط پولاریزه سیاسی ای اتفاق میافتد...»
پس از نظر حسین زاده، رهبری حزب کمونیست کارگری از دی ماه سال 96 کارزارهای فریبنده خود را که مدت حدود 30 سال با آنها مانور می داد، یعنی آن خط تمایزی که ظاهرا بین طبقه کارگر و بقیه طبقات می کشید و کوچکترین اتحادی را بین طبقه کارگر و خرده بورژوازی و بورژوازی ملی(که آن را «اسطوره» می دانست) بر نمی تابید و بر همین مبنا هم کل جریانهای دیگر و از جمله کل جریان چپ«تا کنونی»(1) را جریان های بورژوایی می دانست، کنار گذاشته و از آن زمان به «نحو برجسته تر و لجوجانه بر تز راست روانه "اپوزیسیون، اپوزیسیون نشویم" میکوبد» و شعار«همه با همی» را می دهد.(2)
 به این  ترتیب و بر مبنای این نقد که یک تروتسکیست به تروتسکیست دیگر می کند، آن همه جار و جنجال بر سر«پوپولیسم» در جنبش چپ و آن استقلال دروغینی که حضرات کمونیسم کارگری ها همواره  وعده آن را به طبقه کارگر می دادند، و جهان بینی و خط ترتسکیستی خود را نماینده این استقلال می دانستند، تماما بر باد رفته و جای آن را خط «همه با همی» یعنی پوپولیسم و درهم شدن خطوط طبقات مختلف، که عملا تسلیم شدن به جهان بینی و خط بورژوایی است، گرفته است؛ و این حضرات که  الم شنگه ای بر سر نام بورژوازی ملی در ادبیات مارکسیست - لنینیست های خط سه و «اسطوره» بودن آن در جامعه ما به راه انداخته بودند، اینک با هر نیروی بورژوایی و البته به ویژه بورژوازی کمپرادور و سلطنت طلب سابق( چنانکه بر مبنای نظر حسین زاده هم خواهیم دید)حاضرند در یک «همه با همی»( و همچنانکه در ادامه مقالات خواهیم دید در یک«جبهه متحد» با بورژوازی بوروکرات - کمپرادور سلطنت طلب) برای سرنگونی حکومت اسلامی شرکت کنند.
اما گذاشتن نام« پافشاری راست و پوپولیستی» روی این خط ، نشانگر« اغماض» و«کم لطفی»!جناب حسین زاده است. زیرا این خط، «پافشاری روی راست» و «راست روی» در نیرویی که اصالتا جزو نیروهای مخالف بوده و در امر مبارزه  صداقتی داشته، نیست. این نیروی تروتسکیست، و البته  منصور حکمت، عزیز و دُردانه رحمان حسین زاده، در صدر آن، اساسا و از همان آغاز پادوی ارتجاعی ترین نیروها و امپریالیست ها بوده است. تنها در آغاز تلاش می کرده که ماهیت خود را بپوشاند و لو ندهد.
تروتسکیست ها و حکمت مبشر استقلال طبقه کارگر!؟
حسین زاده سپس به مسئله استقلال طبقه کارگر اشاره می کند که همواره ورد زبان تروتسکیست هاست، و البته منظورشان همانگونه که ما طی مقالات خود درباره آنها گفته ایم، خلاصه کردن مبارزات طبقه کارگر در مبارزه اقتصادی است که قاعدتا طبقه کارگر در آن تنهاست:
«اولین تجربه مهم برگرفته از انقلاب سال ۵۷ برای طبقه کارگر و کمونیستها این درس بدیهی بود که حتی در بطن جنبش عمومی برای سرنگونی یک رژیم مستبد و ارتجاعی، به مثابه صف مستقل و متمایز سیاسی، سازمانی و جنبشی باید عرض اندام کرد و مداوما فضای سیاسی را پولاریزه کرد و عرصه را بر نیروهای راست در مسیر سرنگونی و مدافع حفظ کاپیتالیسم تنگ کرد.»
 و آنگاه شروع می کند مشتی چرند سرهم کردن در مورد منصور حکمت:
 «پافشاری بر این درس و تجربه و حدادی کردن آن را در ابعاد تئوریک، سیاسی ، برنامه ای، استراتژی و تاکتیک و تحزب و سروسامان دادن به یک جنبش متمایز کمونیستی و کارگری آماده بکار که در بطن تحولات سیاسی و به ویژه در مقاطع حاد تعیین تکلیف سیاسی عرض اندام کند، قبل از همه و بیش از همه مدیون دیدگاه و حرکت مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری به رهبری منصور حکمت بوده و هستیم.»
اینها مشتی فریب و دروغ محض است که از جانب این تروتسکیست همچون گذشته به خورد هوادارانشان به ویژه در کردستان داده می شود.
 آنچه حکمت مروج و مبلغ آن بود نه استقلال «تئوریک، سیاسی، برنامه ای، استراتژی و تاکتیک و تحزب» طبقه کارگر و تدوین خط و مرزهای این طبقه با طبقه دیگر یعنی بورژوازی(زیرا از نظر حکمت و کمونیسم تروتسکیستی اش، طبقات دیگری در جامعه وجود نداشتند وهمه «اسطوره» شده بودند به جز بورژوازی کمپرادور یعنی طبقه نوکر امپریالیسم که تنها چیزی که حکمت نمی خواست، استقلال طبقه کارگر از جهان بینی و ایدئولوژی این طبقه  ارتجاعی بود) بلکه از یک سو استقلال ایدئولوژیک طبقه کارگر از مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم  یعنی جهان بینی خود طبقه کارگر و الحاق این طبقه به ایدئولوژی تخریب گر و منفور تروتسکیستی بود، و از سوی دیگر پیاده کردن برنامه های ایدئولوژیک - سیاسی امپریالیست ها در عمل  و تخریب مبارزه مستقلانه سیاسی طبقه کارگر.(3)
 شاهد مثال آنکه طبقه کارگر در طول این چهل سال اخیر هرگز نتوانسته استقلال تئوریک- سیاسی و تشکیلاتی ای را کسب کند، و به ویژه تا جایی که به حضرات تروتسکیست ها ربط می یابد، به وسیله آنها و یا رهبری آنها«در مقاطع حاد تعیین تکلیف سیاسی (که روشن نیست کدام مقاطع بوده اند!)عرض اندام کند».
تروتسکیست های«روشن بین» در مقابل تروتسکیست های تاریک اندیش
 حسین زاده سپس در نقد سران حزب کمونیست کارگری می نویسد:
« اکنون و درست سر بزنگاه طنز تلخ مساله اینست حزبی که خود را به آن سابقه و منصور حکمت منتسب میکند، آن هم خطاب به بخش مهمی از کمونیست کارگری های حکمتیست و چپ ها و کمونیستهای قاطع سرنگونی طلب در داخل و خارج اندرز میدهد، که "فرقه بازی" در نیاورید و "اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید". صاف و ساده میگویند، "علیه راست شعار ندهید، شلوغ نکنید، فضا را به هم نزنید"، اجازه بدهید "همه با هم" رژیم را سرنگون کنیم. تازه آنوقت نوبت "شعار علیه راست ها میرسد". در تحولات سیاسی و قطبی شده این بار جامعه ایران، این خط مشی به شدت راست روانه نه از جانب صف چپ و کمونیست و به ویژه کمونیستهای کارگری روشن بین و نه از طرف نیروهای راست آگاه به منافع جنبشی و طبقاتی خود جدی گرفته نمیشود...»
 مواضع تروتسکیستی و ارتجاعی تقوایی که اکنون به فشرده ترین شکل خود در عبارت «اپوزیسیون، اپوزیسیون نشوید»(که منظور از آن این است که مخالف هر جریانی که می خواهید، بشوید، اما مخالف عملی نیروهای سلطنت طلب ارتجاعی وابسته به امپریالیسم غرب نشوید!) بیان شده و وی رابسی بیش از پیش رسوای عام و خاص کرده است، برآمده از ویژگیهای شخصی خودش و یا دیگر عناصر حزب «کمونیست کارگری» نیست، بلکه برآمده از مواضع حکمت و خود تقوایی است که در نظر و خط این دو( از همان نوشته های آغازین اتحاد مبارزان کمونیست و جزوات آنها) پنهان بود و اکنون «سربزنگاه» (4)آشکارا بیان می شود.
ممکن است که حسین زاده بگوید که «چرا ما که خود را منتسب به خط حکمت می کنیم به چنین  نظراتی نرسیده ایم».
به نظر ما، شما هم کمابیش پیرو همین نظرات هستید! تنها تفاوت شما با تقوایی این است که تقوایی باطن«تاریک اندیش» خود را هر چه بیشتر آشکار کرده و رسوایی دیگری به رسوایی های ببار آورده «تا کنونی» خود افزوده است، اما شما هنوز تلاش می کنید ماهیت واقعی خود را بپوشانید. ظاهرا شما «روشن بین»ترید و می دانید که مواضع تقوایی و حزبش موجب آن می گردد که کسی آنها را «جدی نگیرد». به این ترتیب، شما از ترس اینکه مبادا کسی در میان مخالفین حکومت شما را «جدی نگیرد» و هواداران خود را به ویژه در کردستان از دست بدهید، هنوز پیشه فریبکاری و دروغ را رها نکرده اید.  
آیا سلطنت طلبان و جمهوری خواهان وابسته به امپریالیسم نیروهای راست اپوزیسیون هستند؟
حسین زاده ادامه می دهد:
«نیروها و احزاب و سازمانهای رادیکال کارگری و کمونیستی که در تقابل و تمایز نیروهای راست اپوزیسیون هستند، "اپوزیسیون" آنها نیستند، به درست در تقابل جریانات راست و منزوی کننده آنها هستند...»
اینجا یکی از مهمترین مواضعی که بین حضرات حکمتیست ها مشترک است، بیان می شود: بورژوازی بوروکرات وابسته به امپریالیسم «اپوزیسیون راستی» (و نه نیرویی ارتجاعی) خوانده می شوند که باید «منزوی» شود. به عبارت دیگر بجای تعلق طبقاتی و سابقه آنها، واژه «اپوزیسیون راست» به کار می رود.
اما ای جناب تروتسکیست! اینها همان ارتجاع کریه سابق هستند که انقلاب 57 علیه حکومت پنجاه ساله آنها بود. طبقه ای که ایران را به  لجن خانه و ملک طلق امپریالیست های مرتجع غربی و در صدرشان دولت غارتگر و جنایتکار آمریکا تبدیل کرده بودند. همان سرمایه داران فراری، همان طبقه ای که گرد شاه سابق بود و استبداد سلطنتی بورژوازی بوروکرات - کمپرادور را اعمال می کرد و اینک بخشی از آنها پیرامون پسر وی گرد آمده اند و تمام هم وغمشان این است که به یاری امپریالیست ها به قدرت سیاسی برسند. زمانی که ما می گوییم که ریشه های شما با تروتسکیسم کمونیسم کارگری تقوایی مشترک است منظورمان چنین چیزهایی است. علت این است که آبشخور شما از جای واحدی است!
 از سوی دیگر، اینها طبقه و نیروی سیاسی ای هستند که هم اکنون از جانب امپریالیست ها پشتیبانی می شوند و در صورت تهاجم و تغییر حکومت اسلامی نخستین گزینه امپریالیستها برای تشکیل حکومت هستند و بنابراین کسی یا جریانی نمی تواند آنها را«منزوی» کند، همچنانکه کسی نمی تواند امپریالیسم آمریکا را«منزوی» کند.
معرفت یا مصلحت
سپس حسین زاده به  تحلیل علل اتخاذ این موضع از جانب سران حزب کمونیسم کارگری می پردازد:
 «اختراع و بکارگیری این تزپا درهوا از جانب رهبری حزب کمونیست کارگری ایران معرفتی نیست، بلکه در خدمت منفعت و مصلحت زمینی کنکرتی است.»
اینجا یک فریبکاری دیگر به وسیله حسین زاده صورت می گیرد. وی «معرفت» را از «مصلحت» جدا می کند با این نیت که بگوید ریشه های این مواضع در مواضع خود حکمت و خود این حضرات و به طور کلی تروتسکیسم، یعنی  دیدگاهی که در کشورهای زیر سلطه برای امپریالیست ها نوکر و مزدور تربیت می کند، نیست.
اما مصلحت و معرفت از یکدیگر جدا نیستند. مصلحت یا مفید طلبی هر طبقه ای (یا هر فردی) بر مبنای جهان بینی و معرفت یا شناخت آن طبقه و استراتژی آن برای تغییر جامعه صورت می گیرد. اگر در معرفت تقوایی هر گونه اتحاد با بورژوا- کمپرادورها ممنوع بود و باید همواره با آنها در تقابل می بود، خوب این باید خود را در مصلحت طلبی های وی هم نشان می داد. اما درست تقوایی و همپالگی هایش زمانی آتش می گیرند و کنترل خود را از دست می دهند که یکی از لبه های حمله دانشجویان متوجه مسیح علی نژاد و در حقیقت متوجه بورژوازی بورکرات - کمپرادور سلطنت طلب و نوکر امپریالیسم می شود.
و اما آن کدام منفعت و «مصلحت» است که باید مورد ملاحظه قرار گیرد. حسین زاده پس از شرح «راست روی» های حزب کمونیست کارگری بالاخره سراغ نیروهای وابسته به امپریالیسم می آید:
«اکنون و بعد از دی ماه ۹۶ قصد نزدیکی با ناسیونالیسم ایرانی پرو غرب، عمدتا حول و حوش رضا پهلوی و عناصر نزدیک به آن را با همین تز "اپوزیسیون، اپوزیسیون نمی شویم"توجیه می کنند. مساله این نیست، به طور کلی و عمدتا در شرایط عادی ناسیونالیسم پروغرب و "حقوق بشر کورش" را نقد نمی کنند، یا دلخوشی از آنها دارند(اگر دلخوشی از آنها نداشتند که اینگونه از شعارهای دانشجویان برافروخته نمی شدند و «سر بزنگاه» خود را لو نمی دادند!)، بلکه تلاش برای این نزدیکی با راست پرو غربی به این محاسبه گری سطحی و راست روانه متکی است، که فکر میکنند، در محاسبات "آلترناتیو سازی" آمریکا و غرب بخشهایی از اپوزیسیون راست پروغربی خواهان "براندازی" در بورسند. پس لازم دیده اند همگامی با "اپوزیسیون راست برانداز" داشته باشند. لازم می بینند، حلقه ارتباطی با آنها را بیابند. تقلای ماههای اخیر لیدر حزب کمونیست کارگری ، تحت نام "دیپلماسی کمونیستی" و تایید دیدار عنصردلالی مثل مسیح علینژاد با وزیرخارجه دست راستی ترین دولت تاکنونی آمریکا و...در خدمت این هدف زمینی است که بلکه رهبری حزب کمونیست کارگری در معادلات "آلترناتیو سازی" مورد نظر آمریکا و غرب و "اپوزیسیون راست" مورد توجه قرار گیرد. بلکه خانم علینژاد دلال و کارچاق کن به لابی آنها هم در کاخ سفید و نزد رضا پهلوی تبدیل شود. دیدارهایی را برای شخصیتهای رهبری حزب با مامورین دست چندم کاخ سفید و البته در "سورپرایزی" شاید با خود "جناب پمپئو" ترتیب دهد و به این ترتیب مسیر "دیپلماسی کمونیستی" با دولت آمریکا و سران اپوزیسیون راست هموار شود.»( عبارت داخل پرانتز از ماست)
می بینیم که آنچه ما از حدود بیش از ده سال پیش از این، آغاز به نقد مفصل آن نمودیم و از وابستگی عملی این جریان به نیروهای سلطنت طلب و جمهوری خواه هوادار امپریالیسم سخن گفتیم، اکنون آشکارا و به روشنی، از سوی یکی از افرادی که سالها در این جریان بوده، در مورد اهداف و اعمال آن بیان می شود.
فریبکاری حسین زاده در این است که وی این امر را تازه می بیند. در حالیکه برقراری چنین پیوندی، برای کسی که نظرات آنها را از همان آغاز فعالیت شان دنبال کرده باشد، به هیچوجه تازگی ندارد و تعجب آور هم نیست. علت این است که ریشه های چنین «دیپلماسی»  و اعمالی در اندیشه و خط تروتسکیستی آنها(و کلا جریانهای تروتسکیستی که خدمتگزار امپریالیست ها هستند) و در نظرات تئوریک - سیاسی منصور حکمت  و تقوایی  از همان آغاز نهفته بوده است، و حتی پیش از این هم می شد در حضور آشکار تروتسکیست ها در برنامه های مشترک با سلطنت طلبان(روابط پشت پرده و پنهانی آنها جای خود دارد) و ناز و عشوه های آنها برای یکدیگر دید.
 در بسط بیشتر گفته های خود، حسین زاده چنین ادامه می دهد:
«لابلای سخنرانیها و مصاحبه های لیدر حزب و "قطعنامه اخیر دفتر سیاسی شان" به روشنی می بینید که این راست روی بی پرده را به این شکل برای صفوف خود قابل توجیه کرده اند، که "آنها تنها حزب چپ و رادیکال هستند در پایین جامعه موقعیت شان محکم است"، الان نوبت آن است در بالا هم جزو بازیگران سیاسی به حساب آورده شوند. اگر به این طریق به قدرت نزدیک شوند، برنامه های انقلابی خود را فراتر از چارچوب "آلترناتیوسازی مورد نظر آمریکا و غرب و اپوزیسیون بورژوایی" اجرا میکنند و به این منظور بعد از "سرنگونی جمهوری اسلامی تازه نوبت قطبی کردن و منزوی کردن اپوزیسیون راست میرسد". این محاسبه گری سطحی و اپورتونیستی مبنای چنین راست روی افراطی است.»
در شرح حسین زاده از برنامه های حزب کمونیست کارگری، فرو رفتن آشکارا در چنین منجلابی، یک برنامه تاکتیکی است که وی آن را نوعی «محاسبه گری سطحی و اپورتونیستی و مبنای راست روی افراطی» این حزب می داند. حال آن در واقع، این تاکتیک نیست،بلکه یک استراتژی سیاسی است؛ و اکنون موضعی که دانشجویان گرفته اند و علی نژاد را نماد ارتجاع خوانده اند، آنها را به اجبار سوی آن رانده که مواضع واقعی خود را بی پرده تر و دریده تر از پیش آشکار کنند.
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه دوم خرداد 98
یادداشتها
1-   تکیه کلام دارودسته های تروتسکیست حکمتی که در مورد کل چپ، اما اساسا یا بیشتر در مورد مارکسیست - لنینیست ها و مائوئیست ها، به کار می رفت؛ زیرا به هر حال، اینها نیز خود عقبه ای داشتند که برخی از آنها تلاش می کردند آن را در خط سلطانزاده که با چنین خطوط وابسته به امپریالیستی بیگانه بود، و همچنین برخی افراد تروتسکیست نشان دهند.
2-   چنانکه ما در مقالات گوناگون و از جهات گوناگون در مورد لیدر اصلی این جریان یعنی منصور حکمت صحبت کرده ایم، مبارزه این جریان با پوپولیسم و خط و مرز با دیگر طبقات، همواره فریبکارانه و  دروغین بوده است. دروغین بودن آن، از همان آغاز در نظر و خط حکمت که آبشخور همه جریان های کمونیسم کارگری از جمله جناب حسین زاده و تروتسکیست های حکمتیست - خط رسمی است، نیز قابل ردیابی است. ضمنا اگر بخواهیم زمانی برای بیرونی و برجسته شدن بیشتر این خط بیابیم، باید آن را از زمان «بهار عربی» که بار دیگر نادرستی تزهای تروتسکیستی در مورد انقلاب سوسیالیستی را ثابت کرد، بدانیم.  نگاه کنید به مقاله نگارنده با نام تضادهای کنونی جهان و نظرات تروتسکیستی، بخش سوم که با نام پوپولیسم کمونیسم کارگری در مرداد 91 نوشته شده است.
3-   در این مورد نگاه کنید به مقالات نگارنده زیر نام نگاهی به نظرات اسطور شناسان اقتصاد ایران به ویژه بخش اول- قسمت دهم که به رابطه نظریات ترتسکیستی حکمت با امپریالیست ها می پردازد. در آن بخش ها آمده است که «اسطوره» کردن بورژوازی ملی برای پاک کردن چهره بورژوازی کمپرادور وابسته به امپریالیسم و حذف آن از ادبیات چپ است.
4-   چندان هم این« سر بزنگاه» نیست. مواضع حکمت از همان زمان حمله نخست امپریالیسم آمریکا به افغانستان«تابلو» بود و نشان می داد که این عنصر سرتا پا فریب و دروغ تا چه حد خود فروخته و وابسته به امپریالیست های غربی است. مواضع کنونی حضرات حزب حکمتیست و حزب حکمتیست - خط رسمی در مورد احتمال تجاوز امپریالیسم آمریکا به ایران(و کلا نظریات این جریان ها در مورد امپریالیسم) نیز در همان چارچوبی است که نظرات حکمت و کمونیسم کارگری قرار داشته و دارد. هم در همین مقاله و هم  بیشتر در ادامه مقالات مستقلی که با نام فتنه گری امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه نوشته شده است، به ریشه های مشترک و هم سنخی نظرات آنها با تقوایی و حزبش که زمینه ساز آمدگی آنها برای هر گونه کنار آمدن با کمپرادورها و امپریالیست هاست، اشاره خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر