۱۳۹۸ خرداد ۱۱, شنبه

درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(1)


درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم
و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(1)

مبارزه دانشجویان علیه حجاب اجباری
در روز 23 اردیبهشت ماه سال جاری گردهمایی و تظاهراتی به وسیله دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در محوطه دانشگاه صورت گرفت. این گردهمایی در اعتراض  به طرحی بود به نام «طرح حجاب و عفاف» که قرار است در دانشگاهها اجرایی شود. اعتراض دانشجویان صرفا در حد مخالفت با حجاب اجباری باقی نمانده و شعارهایی که دادند چنین محدوده ای را پشت سر گذاشته و به مسائل کارگران و طبقات گوناگون مردم و تضادهای اساسی جامعه ایران کشیده شد.
 این گردهمایی و اعتراض دانشجویی در شرایطی برگزار شد که  دستگاههای امنیتی و پلیسی روی دانشگاهها نیروی ویژه ای را متمرکز کرده اند و می خواهند به هر رو که شده دانشجویان نتوانند آنچنان که باید و شاید در جنبش دموکراتیک جاری فعالیتی اساسی داشته باشند و نقش شایسته و پیشرویی را بازی کنند. آنها به خوبی می دانند که دانشگاه، دانشجو  در ایران  چه نقش سترگی را در ارتباط با جنبش های انقلابی پیش از انقلاب، انقلاب 57  و جنبش های پس از سالهای 70 داشته و چه نقشی را می تواند در ارتباط با جنبش کنونی و به ویژه در ارتباط با طبقه کارگر و زحمتکشان داشته باشد.
در واقع، آنها در 18 تیر 78 با ریختن نیروهای خود به دانشگاهها و مغول وار ضرب و شتم کردن دانشجویان تلاش کردند از دانشجویان و دانشگاهها چنان زهر چشمی بگیرند که آنها تا مدتها، دیگر هوس مبارزه کردن به سرشان نزند. از آن زمان تا کنون که بیست سال می گذرد، دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی حاکم به شیوه های گوناگون دانشجویان را زیر فشارهای چند جانبه قرار دادند. از محرومیت موقت از تحصیل تا محرومیت دائمی،  از بازداشت ها و زندان های کوتاه مدت تا دراز مدت، از شکنجه تا کشتن. این دستگاهها تلاش کردند که  دانشگاهها را تبدیل به موسسات پلیسی تمام عیاری کنند و استاد و دانشجو را زیر کنترل خود درآورند، به این امید که بتوانند دانشگاهها را به سکوتی تاریخی بکشانند و خیال خود را از بابت دانشجو و استاد و دانشگاه راحت کنند.
آنها تا حدودی در این کار موفق شدند. زیرا دانشگاهها با فضای پلیسی که دستگاه امنیتی نظام حاکم از درون و بیرون ایجاد کردند، تا حدودی دچار ضعف، اختلال و کندی حرکت شدند. فضای مزبور از درون، با تلاش در تغییر بافت دانشجویان به وسیله راندن افراد وابسته به ارگان ها، سازمان ها و بنیادهای وابسته به حکومت و کلا دانشجویان مذهبی وفادار به خودشان به درون دانشگاه صورت گرفت و از بیرون  به وسیله فشارهای مداوم سپاه پاسداران، بسیجی ها و نیروهای لباس شخصی منسوب به این ارگانها.
 همچنین، این ضعف، اختلال و کندی حرکت، با حضور و تبلیغات جریان های منسوب به اصلاح طلبان در دانشگاهها و میان دانشجویان تشدید می شد که از سالهای خرداد 76 تا  دی ماه 96 که دانشجویان شعار«اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» را سر دادند، تقریبا جریان مسلط بودند.
اما پیروزی دستگاههای امنیتی نظام تنها تا حدودی بود. دانشجویان، خواه درون دانشگاهها و موسسات عالی و خواه بیرون از دانشگاه، دسته دسته به  طبقات مبارز پیوستند و در جنبش های 88 و 96 و نیز بسیاری از گردهمایی ها و تظاهرات ها نقش قابل توجهی را از نظر آگاهی بخشیدن به مردم و تشویق آنها به پیشروی بازی کردند. بخش هایی از آنها که هوادار طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان  زیر ستم بودند(و هستند) در مبارزات این طبقه، از جمله در روز کارگر و یا روز آموزگار امسال که منجر به بازداشت تعدادی از آنها نیز شد، پنهان و آشکار به آن پیوستند و تلاش کردند نقش بزرگ خویش را در بالا بردن سطح آگاهی طبقاتی این طبقه اجرا کنند.با توجه به نکات بالاست که این گردهمایی اهمیت والایی می یابد.
شعارهایی که در این گردهمایی داده شد، نیز بسیار ریشه ای(رادیکال) بودند. دانشجویان هم چنانکه شایسته لایه های پیشرو جامعه  است، نگذاشتند که شعارها صرفا در چارچوب مبارزه با حجاب اجباری باقی بماند. آنها شعارها را گسترش داده و به مسائل مهم و اساسی جامعه کشاندند و بین مبارزه خود علیه حجاب اجباری با مسائل و مبارزات دیگر وحدت و هماهنگی ایجاد نمودند.
 توجه به این شعارها نشان می دهد که دانشجویان در اساس دو جبهه را نشانه گرفته بود: جبهه ارتجاع و جبهه امپریالیسم.
مهمترین شعارهایی که در ارتباط با ارتجاع حاکم بود، عبارت بودند از: «دانشگاه پول گردان، ستم علیه زنان»،«دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد»،«بیکاری، بیگاری، حجاب اجباری»، حجاب اختیاری، حق مسلم ماست» و «نان، کار، آزادی، حجاب اختیاری» و بالاخره شعار بسیار مهم«علی نژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد» که پایین تر درباره آن صحبت خواهیم کرد. شعارهایی نیز در چارچوب همین این دیدگاه بر پلاکاردهایی به رنگ سرخ دیده می شد.
 نظام، برای مقابله با این گردهمایی کارهایی را که در شرایط فعلی از دستش برمی آمد، انجام داد. از ضرب و شتم تا لشکرکشی های کلیشه ای همیشگی اش از بیرون محوطه دانشگاه. دستگاه پلیسی و امنیتی که به دانشجویان اجازه نمی دهد بیرون بروند و اگر آنها را در گردهمایی و تظاهرات کارگران، آموزگاران یا دیگر لایه های زحمتکش جامعه یافت، بازداشت و زندان می کند، دستگاهی که به غیر از دانشجو اجازه نمی دهد کسی به دانشگاه وارد شود، خود گروه گروه  افرادی را که دانشجو نبودند، به دانشگاه وارد می کند تا رعب و وحشت در دل دانشجویان ایجاد کند.
 اما ارتجاع دیگر نمی تواند به تیرماه 78 برگردد و گرچه تلاش می کند که دانشگاهها را در کنترل همه جانبه خود داشته باشد، اما دیگر توانا نیست وضعی مانند تهاجم تیرماه 78 به وجود آورد. وضع به واسطه به هم خوردن تعادل نیروهای اجتماعی و نیز شرایط ویژه پس از دی 96 تا حدود زیادی متفاوت شده و اعمالی این چنین می توانند نقطه آغاز یک شورش عمومی در شهر گردد. بنابراین ارتجاع و دستگاه پلیسی و سپاه و بسیج اش از شیوه هایی دیگر استفاده می کنند.
یک شعار ضد ارتجاع و انقیاد
برگردیم به شعار مورد بحث ما یعنی «علی نژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد» و شعار دیگری با این عبارات که مسیح علی نژاد را هدف گرفته است.
 مسیح علی نژاد، در گذشته وابسته به اصلاح طلبان بود، اما با چرخش هایی در گرایش های سیاسی اش، وابسته به سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار امپریالیسم آمریکا و غرب گردید و اینک نماینده و نماد این نیروها شده است. مبارزه وی و دسته وی با حکومت کنونی و برای رفع حجاب اجباری و حقوق زنان، در چارچوب مبارزه فرهنگی- حقوقی سلطنت طلبان و هواداران امپریالیسم آمریکا و غرب  با حکومت جمهوری اسلامی است و نه چیزی بیشتر. دیدار او با مایک پمپئو بورژوا - امپریالیست وزیر امور خارجه دشمن شماره یک طبقه کارگر و تمامی زحمتکشان و خلقهای ایران و جهان یعنی آمریکا، اکنون شهره آفاق است و تردیدی باقی نمی گذارد که وی در جبهه نیروهای وابسته به امپریالیسم آمریکا و غرب قرار دارد و این آنها هستند که از وی پشتیبانی می کنند.
 حمله به علی نژاد، حمله به یک فعال دموکرات یا لیبرال حقوق زنان، حمله به یک فمینیست صرف غیر وابسته به بلوک های سیاسی، حمله به یک اصلاح طلب غیرحکومتی نیست؛ که اگر چنین بود، نه لزوما می توانست در این ابعاد(یعنی قرار دادنش در کنار ارتجاع حاکم) درست باشد و نه می توانست اهمیت کنونی را در مبارزه دانشجویان کسب کند. حمله به علی نژاد، حمله به امپریالیسم آمریکا و اساسا امپریالیست ها و جیره خواران سلطنت طلب و جمهوری خواه آنها است، و تلاشهای این امپریالیست ها، خواه در سازش هایشان با حکومتگران بورژوا- بوروکرات مرتجع کنونی و خواه در پشتیبانی از دارودسته مستقیما وابسته به خود یعنی سلطنت طلبان.
به این ترتیب واژه های «ارتجاع» یا «انقیاد»هر کدام را در نظر بگیریم واژه هایی شایسته برای توضیح امپریالیسم هستند. امپریالیسم یعنی نهایت ارتجاع، یعنی نهایت انقیاد ملی.
مگر همین چند روز پیش ترامپ، که گویی اخبار رسیده به وی حکایت از آن دارد که خامنه ای حاضر به مذاکره است و تنها شرطش، پذیرش باند وی برای حکمفرمایی بر ایران است، چنین نگفت که «ما قصد تغییر حکومت ایران را نداریم و گمان می کنیم که ایران با همین حاکمان نیز می تواند آینده خوب و روشنی داشته باشد.»(نقل به معنی از سخنان ترامپ در ژاپن)
 از سخنان ترامپ پیداست که آنها به روال عمومی و همیشگی خود، آماده کنار آمدن با یک ارتجاع متعفن و قرون وسطایی مانند حکومت کریه جمهوری اسلامی ایران هستند، تنها به این شرط که اوامر امپریالیسم را اجرا و منافع وی را در کشور خویش پاسداری کنند. پس چه جای مدرنیت و فرامدرنیت!
بنابراین، شعار بالا در ماهیت خود یک شعار ضد امپریالیستی است و این نکته ای اساسی است.
 و درست همین نکته اساسی در شعار بالا است که لیدر حزب کمونیست کارگری یعنی جناب تقوایی را  از کوره بدر برده است.
 اگر این شعار، ضد یک فعال لیبرال حقوق زنان همچون شیرین عبادی و یا یک فمینیست غیر وابسته به امپریالیسم بود، تقوایی نه تنها ککش هم نمی گزید، بلکه (به ویژه در مورد فعال ملی لیبرال) بسیار خوشحال هم می شد.

نقره داغ شدن جریان تروتسکیسم حکمتی
هم چنانکه اشاره شد، این شعار و یکی دیگر از شعارهایی که با مضمونی همانند و با این عبارات«علی نژاد و گشت ارشاد، یکی با دوربین یکی با چماق، دو یک سوی ارتجاع، علیه زنان»به روی پلاکاردی سرخ رنگ نوشته شده بود، مذاق لیدر حزب کمونیست کارگری(بخوانیم حزب تروتسکیست سلطنت طلبان و امپریالیستها) را خوش نیامده، و وی این جملات اکنون شهره در میان دوستان پیشین خود یعنی شبه چپ های حزب حکمتیست(ایضا تروتسکیست و امپریالیستی) را به زبان آورده است:
«نباید اپوزیسیون اپوزیسیون بود.»
و به این وسیله ممنوعیت مبارزه اپوزیسیون علیه اپوزیسیون را اعلام کرده است.
براستی که برای بیان این جملات، باید مجسمه ای از تقوایی درست کنند و در موزه های تروتسکیستی قرار دهند. زیرا که او توانسته با بیان این عبارت که در تقابل با شعارهای دانشجویان علیه مسیح علی نژاد و امپریالیست ها است، ماهیت خود و ژرفای یک جریان سیاسی تروتسکیستی را به خوبی نشان دهد.
باید توجه داشت که این عبارت از زبان شخصی و جریانی بیان می شود که از آغاز درست شدنش، درست اپوزیسیون اپوزیسیون بوده است. یعنی چپ ترتسکیستی با نامگذاری حکمت تروتسکیست به نام«کمونیسم کارگری».
این تروتسکیسم ایرانی درست در تقابل اساسی با مارکسیسم- لنینیسم و مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم به میان آمد. اندکی مطالعه در تاریخ این حزب نشان می دهد که اینها در حقیقت اپوزیسیون حکومت جمهوری اسلامی نبودند، بلکه اپوزیسیون اپوزیسیون جمهوری اسلامی یعنی چپ های انقلابی خط سه و دیگر جریانهای مارکسیستی - لنینیستی و تمامی جریانهای دموکرات و لیبرالی بودند که به درجات متفاوتی علیه جمهوری اسلامی مبارزه می کردند.
 کار اپوزیسیون اپوزیسیون بودن این حضرات از حد چند تا مقاله و اعلامیه و شعار و پلاکارد هم گذشت. آنها در کردستان جز اینکه مّشوق مبارزه کومله، یکی از اپوزیسیون های چپ حکومت در کردستان، با اپوزیسیون دیگر حکومت در کردستان یعنی حزب دموکرات شوند که نیروی پیشمرگه زیادی داشت و به ویژه در لایه های خرده بورژوا و بورژوازی خلق دارای نفوذ بود، کاری نکردند.
وظیفه امپریالیستی محول شده به حکمت و تقوایی تروتسکیست و دارو دسته شان، داغان کردن جنبش مسلحانه خلق کرد از طریق نفوذ در سازمان های پیشرو این خلق بود. آنها از نیروهای وابسته به خود همچون عبدالله مهتدی به خوبی بهره بردند؛ و هم از درون و هم از بیرون شرایط را برای تاثیر تروتسکیسم حکمتی آماده کردند. آنها نیروی  پیشمرگه های خلق کرد را در این مبارزه هدر دادند و خدمتی دو گانه، هم به امپریالیست ها  که آرزوی نابودی نیروهای پیشمرگه  را داشتند و هم حکام جمهوری اسلامی(یا بنا به قول خودشان«اسلام سیاسی»)کردند که تمامی هدفشان از پس از تابستان 58 نابودی جنبش خلق کرد بود. جای شکی نیست که هم امپریالیست ها و هم حکام سرمایه دار جمهوری اسلام سیاسی برای این حکمت و تقوایی و دیگر« کمونیست کارگری» ها کف فراوان زدند و از آنها تشکر فراوان کردند!
 آیا از این اپوزیسیون اپوزیسیون بودن بیشتر می توان سراغ گرفت؟
آنها بسیاری از کادرهای روشنفکر و کارگر جریان های کمونیستی را به چنان  فساد و تباهی ای دچار کردند که اکنون جز مشتی موجود بی خاصیت، منفعل،  وراج و بد دهن که با یکدیگر ذره ای پیوند و الفت واقعی ندارند و در فضای مجازی به ویژه در فیسبوک مشغول دادن بدترین دشنام ها به یکدیگرند، چیزی از آنها باقی نمانده است.
 آیا از این اپوزیسیون اپوزیسیون بودن بیشتر می توان سراغ گرفت؟
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه نخست اردیبهشت 98



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر