۱۳۹۸ خرداد ۳۱, جمعه

درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(5)


درباره مبارزه دانشجویان علیه ارتجاع و امپریالیسم
و رسوایی«کمونیسم کارگری» امپریالیستی(5)

همچنان که در بخش های پیشین این مقاله نوشتیم، موضع گیری های جاری بر سر شعار ضد ارتجاع سلطنت طلب و ضد امپریالیستی دانشجویان، از جمله موقع مناسبی شده تا تروتسکیست های رنگارنگ ماهیت خود را بیشتر آشکار کنند. برخی همچون «کمونیسم کارگری ها» آشکار و روشن مواضع رسمی خود را بیان کنند و نشان دهند که مزدور اینک با جیره و مواجب نیروهای وابسته به امپریالیسم غرب هستند، و برخی دیگر از آنها که در احزابی مانند حزب حکمتیست و یا حزب حکمتیست - خط رسمی گرد آمده اند، در ظاهر با این مواضع «کمونیسم کارگری ها» به مخالفت برخیزند، اما در این مخالفت ها، درست همان اندیشه ها و دیدگاه هایی  را موذیانه پیش برند که در آنها اساسا با کمونیسم کارگری ها مشترک اند. وظیفه عمده اینان، تیره و تار و کُند کردن اندیشه و خط دانشجویان علیه ارتجاع سابق و امپریالیسم و راست و ریست کردن آن در مسیری نادرست است.
  در دو بخش گذشته به بررسی مواضع رحمان حسین زاده  سرکرده حزب حکمتیست پرداختیم، اکنون به مقاله ای از حزب حکمتیست - خط رسمی به نام  واقعیات پشت پرده چپ "تقواییستی"( به تاریخ 28 مه 2019) بپردازیم که به وسیله ثریا شهابی  یکی از سرکردگان این جریان نوشته شده است.
«مسئله حاشیه ای»
شهابی پس از اشاره به گردهمایی دانشجویان و شعار«علی نژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد»می نویسد:
«این شعار در نقد مسیح علی‌نژاد هم در طیف "راست در اپوزیسیون" و هم در " چپ در اپوزیسیون" به مباحثات بسیار فراگیر تر از خود این تجمع اعتراضی، سرکوب و حلقه های بعدی پیشروی آن، دامن زده است. مباحثاتی که هرچند در نقطه شروع ممکن است بنظر بر سر یک مسیله "حاشیه ای" صورت گرفته باشد، اما عملا میدانی باز کرده است که سخنگویان جنبش های مختلف به صراحت و روشنی دورنمای فعالیت هایشان، افق پیروزی از زاویه دیدگاه خود را به اطلاع افکار عمومی برسانند.»
  ثریا شهابی خیلی راحت شعار دانشجویان را که نقطه شروع این مبارزات است، یک «مسئله "حاشیه ای"» می نامد، هر چند که می گوید که «به نظر بر سر یک مسئله«حاشیه ای» صورت گرفته باشد» و واژه حاشیه را در گیومه می گذارد. در واقع، عبارات و کل مضمون مقاله وی نشانگر این است که وی می خواهد آن را حاشیه ای وانمود سازد.
اما  شعار علیه سلطنت طلبان و امپریالیست ها و ارتجاع خواندن آنها، در هر مورد و شکل خاصی که بروز کند و هر مضمون ویژه ای که داشته باشد، نه تنها« حاشیه ای» نیست، بلکه از شعارهای اساسی انقلاب ایران و علیه یکی از دشمنان اصلی انقلاب می باشد و این ُلب موضع دانشجویان است. بدون موضع گیری درست و اصولی، روشن و آشکار بر سر امپریالیسم و ارتجاع وابسته به آن و عوامل و پادوهای آن، و مبارزه نظری و عملی هم جانبه و ژرف با آنها، هر گونه استقلال و آزادی و برقراری جامعه ای دموکراتیک و سوسیالیستی در ایران غیرممکن است.
بنابراین نخستین مسئله ای که این شعار برای هر سازمان سیاسی می تواند تعیین کند این است که اصلا موضع شما در مورد یک پادوی سلطنت طلبان و امپریالیستها و اساسا در مورد خود آنها چیست؟ آیا این نیروها ارتجاعی هستند یا نه؟ آیا جزو دشمنان اصلی انقلاب ایران هستند یا نه؟ آیا باید با آنها مبارزه ای دائمی و پیگیر کرد یا نه؟ روشن کردن مواضع ابتدایی در مورد این شعار بسیار مهم است و خود تا حدود زیادی نشانگر روشن کردن «دورنمای فعالیت» و یا اینکه در«افق پیروزی» چه پیش می آید، از دیدگاه هر سازمان سیاسی است. 
اما شهابی در حالیکه  خود از «صراحت و روشنی» حرف میزند، به جای طرح صریح و روشن موضع دانشجویان، که باید موضع اساسی سازمان های انقلابی، واقعی، اصیل و مردمی باشد، و پیش از اینکه در مورد مضمون و ماهیت واقعی شعار صحبتی بکند  به یکباره به نظرات سازمان ها می پرد و با عباراتی در مورد این که شعار مزبور موجب گشته تا«سخنگویان جنبش های مختلف به صراحت و روشنی دورنمای فعالیت هایشان، افق پیروزی از زاویه دیدگاه خود را به اطلاع افکار عمومی برسانند»  قضیه را خیلی سرسری و «دیپلماتیک» برگزار می کند. وی به «دورنما»، «افق» می پردازد تا حال و آغاز را یواشکی تیره و تار و حاشیه ای کند.
تقلیل مبارزه دانشجویان
 اکنون ببینیم که موضع ابتدایی وی در مورد شعار دانشجویان و تیره و تار کردن آن چگونه است. وی می نویسد:
«اما موضوع چه است و چه نیست! دانشجویان در دل اعتراض خود به بیکاری و بیگاری و تبعیض و سرکوب و حجاب و بی حقوقی زن، ضمنا شعاری هم علیه خانم مسیح علینژاد در اپوزیسیون، بعنوان مشاور و کارچاق کن حمایت از طرح تحریم و گسترش فضای جنگی در خاورمیانه، داده بودند. تا به این ترتیب دلال های تحریم و جنگ در کریدورهای قدرت های ارتجاعی بین الملی و محلی را منزوی کنند.»
 اگر از واژه «ضمنا» بگذریم که باز قصد کم اهمیت جلوه دادن شعار دانشجویان علیه ارتجاع امپریالیستی و نقش همان «حاشیه» ای جلوه دادن مبارزه  مذکور را دارد، شعار دانشجویان، شعاری در مخالفت با «طرح تحریم» و یا «گسترش فضای جنگی در خاورمیانه»  خوانده می شود.
 به عبارت دیگر، زمانی که نه تحریمی در کار باشد و نه فضای جنگی، وضع خوب می شود و لابد نیازی به چنین شعارهایی نخواهد بود. از این راه، یک شعار که در بطن خود اهداف استراتژیک انقلاب ایران را آشکار و دنبال می کند، یعنی  شعاری که علیه نیروهای سلطنت طلب وامپریالیست هاست و چنین ابراز می کند که سلطنت طلبان و امپریالیست ها نیروهایی ارتجاعی هستند و افتادن دنبال  آنها( که راه مسیح علی نژاد تنها یکی از اشکال خاص آن است) نتیجه ای جز نیمه مستعمره شدن ایران نخواهد داشت، تبدیل به یک شعار و یا خواست صرفا تاکتیکی می شود و یا به آن کاهش داده می شود. یعنی این مسئله اساسی که آیا طبقه کارگر و دیگر طبقات مردمی ایران باید دنبال انقلاب و آزادی و استقلال خویش و بنا کردن جامعه ای دموکراتیک و سوسیالیستی باشند، و یا نه، به ارتجاع امپریالیستی و نوکران آنها یعنی رضا پهلوی و سلطنت طلبان اقتدا کنند و به جای جمهوری اسلامی، به زیر سلطه امپریالیستها و نوکران آنها بروند، صرفا تبدیل به این می شود که:
آی« قدرت های ارتجاعی بین المللی» (منظور کدام قدرتهای ارتجاعی بین المللی است؟) و« اپوزیسیون راست» مواظب ما باشید و دست از تحریم بردارید و فضای جنگی به وجود نیاورید!
از این گذشته، موضع ثریا شهابی در مورد سلطنت طلبان و امپریالیست ها نیز در نوع خود جالب است. وی همانند تمامی تروتسکیست ها، آنها را« طیف راست در اپوزیسیون»،«صف اپوزیسیون راست»، «گرایشات راست»،«فعالین راست» و «جنبش راست»!( منظور شهابی «جنبش» سلطنت طلبان و «جنبش» امپریالیست هاست! به به! چه جنبشهایی!؟) می خواند. این واژه ها و این نامیدن ها وظیفه دارند که تضاد طبقه کارگر و خلق ایران و امپریالیسم را ماست مالی کرده و به سوی نوعی همزیستی غیر آنتاگونیستی و در نهایت تبعیت طبقه کارگر از بورژوا- کمپرادورها و از امپریالیست ها کانالیزه کنند.
 وی  در مورد این نیروهای ارتجاعی چنین می نویسد:
« آنها فعالین جنبشی هستند که از دانشجویان دانشگاه تهران تا طبقه کارگر و همه محرومین در ایران با همه نفرت و انزجارشان از جمهوری اسلامی ایران نمی خواهند سرباز بی جیره و مواجب آنها در پروژه های شان، از جمله در پروژه "ققنوس" و "فرشگرد" و "جنبش میدان فیروزه ای"، آنها شوند.»
 بنابراین مشکل صرفا این است که  طبقه کارگر و دانشجویان و محرومین در ایران نمی خواهند «سرباز بی جیره و مواجب» پروژه هایی همچون «ققنوس و فرشگرد و  جنبش میدان فیروزه ای» و غیر آنها شوند. لابد اگر جیره و مواجبی داشتند، «سرباز» آنها می شدند!؟(همچنانکه تروتسکیست های رنگارنگ شده اند).
خیر! صحبت از یکی از تضادهای اساسی انقلاب ایران نیست! صحبت از «جنبش» هایی همچون «ققنوس» و «فرشگرد» و «میدان فیروزه ای» است!؟
 می بینیم که چگونه تضاد طبقه کارگر و دیگر طبقات خلقی ایران با امپریالیست ها و نوکرانشان به «حاشیه» رفته و به چه درجه نازلی تقلیل داده شده است.
و این ها از زمره تروتسکیست ها یعنی مدعیان دروغین ضد سرمایه داری هستند. براستی که این چگونه ضد سرمایه داری بودن است، هنگامی که شما مخالفت با بزرگترین و پر قدرت ترین دولتهای سرمایه داری جهان، که کل کشورها را زیر سلطه خود دارند، به مخالفت با چند پروژه تبلیغاتی از جانب برخی از نوکران آنها تقلیل می دهید؟ آیا هدف جز در سایه قرار دادن مبارزه با بزرگترین قدرتهای سرمایه داری جهان و در واقع نظام سرمایه داری است؟
 در بخش گذشته اشاره کردیم و اکنون تکرار می کنیم که یک ضد امپریالیسم می تواند ضد سرمایه داری نباشد و یا یک ضد سرمایه داری رادیکال و پیگیر نباشد، اما هر ضد سرمایه داری رادیکال و پیگیری باید ضد قدرتهای بزرگ سرمایه داری یعنی قدرتهای امپریالیستی باشد. در صورتی که وی ضد امپریالیسم یعنی عالی ترین مرحله نظام سرمایه داری نباشد که جهان را در چنگال خود دارد، نمی تواند ضد سرمایه داری باشد. و امثال ثریا شهابی از همین طیف تروتسکیست هایی هستند که در واقع پیرو امپریالیست ها و نوکرانشان و بزک کنندگان آنها هستند و به دروغ خود را نیروهایی علیه سرمایه داری می نامند.(1)
ثریا شهابی ادامه می دهد:
نفی ماهیت استراتژیک شعار دانشجویان
شهابی نظر خود را باز هم بیشتر در مورد شعار دانشجویان باز می کند:
« این شعار نه در مورد حجاب و مسیله زن، چپ و راست در مورد مسیله زن است و نه اساسا علیه جبهه راست و افق راست بطور کلی است!»
راستی! پس این شعار«نه اساسا علیه جبهه راست»(یعنی اساسا علیه سلطنت طلبان و امپریالیستها) و نه اساسا علیه «افق راست به  طور کلی»(یعنی علیه نیمه مستعمره بودن ایران) است. (باید دانشجویان مراقب باشند که شعاری «اساسا علیه جبهه راست و یا علیه افق راست بطور کلی» ندهند که قطعا به قبای این تروتسکیست با جیره و مواجب برخواهد خورد!)یعنی شعاری علیه دشمنانی مشخص و استراتژیک نیست و علیه گروهها و گرایش هایی و همچنین تاکتیکی و موقتی است. لابد برای همین بود که شهابی واژه حاشیه را در گیومه گذاشت! لابد برای همین است که گفت دانشجویان «ضمنا» یک شعارهایی هم بر ضد علی نژاد داده اند!؟
 اما ای تروتسکیست تاریک فکر ماست مالی کن! وقتی که از «جبهه راست» و« افق راست» با نام ارتجاع و انقیاد یاد می شود و اینها در کنار ارتجاع حکومت اسلامی قرار می گیرند، آنگاه چگونه ممکن است که اساسا علیه «جبهه راست» و یا «افق راست» یعنی رفتن زیر سلطه امپریالیست ها و ارتجاع وابسته به آنها بطور کلی نباشد؟
البته این سخن بسیار درستی است که شعار بر ضد علی نژاد بر خلاف ظاهر آن، شعاری در مورد مسئله حجاب و یا مسئله آزادی زنان نیست. زیرا در حقیقت، این شعاری است عام علیه سلطنت طلبان و امپریالیست ها. عامی که تنها با توجه به شرایط ویژه و هدف آن گردهمایی که به طور عمده مبارزه با حکام مرتجع کنونی ایران و در زمینه های گوناگون است، تجلی خود را در یک خاص یعنی راه و روش علی نژاد نشان داده است.  در واقع  مسیح علی نژاد و دیدگاههایش بهانه ای بوده اند برای چنین شعارهایی. آنچه می توانست این «بهانه» را به موردی برای بیان و یا تجلی نظرات دانشجویان تبدیل کند، به ویژه بودن وی در جبهه سلطنت طلبان و امپریالیستها، پشتیبانی های سلطنت طلبان و امپریالیست ها از وی و از همه مهم تر ملاقات وی با جان بولتون بوده است.  
اما شعار دانشجویان علیه کدام بخش از ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیسم نیست؟
سپس وی در شرح این بخش از نظر خود می نویسد:
«این شعار تحرک معین، ویژه و در جریان، در میان بخشی از راست سناریو سیاهی را هدف اعتراض خود قرار داده است. بخشی که پا به پا و همچون هییت حاکمه آمریکا، خواهان گسترش تحریم ها و فضای جنگی، (نه الزاما خود جنگ)، هستند.»
پس این شعار تنها متوجه «تحرک معین و ویژه و در جریان بخشی از راست» است و نه علیه تمامی تحرکات، و تمامی بخش های سلطنت طلبان مرتجع، و تمامی نیروهای وابسته به امپریالیسم و از جمله خود تروتسکیست های کمونیسم کارگری و حکمیست که بزک کنندگان سلطنت طلبان و امپریالیست ها و جیره بگیر آنها هستند.
 زمانی که ما می نویسیم که این جناب تروتسکیست وظیفه خود می داند که شعار دانشجویان را به شعاری «حاشیه ای» تبدیل کند و از دامنه و ژرفای آن بکاهد، منظور چنین نظراتی است.
 می توان پرسید که براستی کدام بخش از «راست» باقی مانده که منظور شعار دانشجویان نبوده است؟  لابد بخشی که «خواهان گسترش تحریم ها و فضای جنگی» نیست؟ اما مخالفت با علی نژاد مخالفت با تجلی یک عام است نه یک بخش خاص از نیروهای وابسته به امپریالیسم یا یک دیدگاه معین! نه صرفا بخشی که «خواهان گسترش تحریم ها و  فضای جنگی» است!
 لابد این بخش باقیمانده از ارتجاع که مخالف« گسترش تحریم ها و فضای جنگی» است، همان بخشی است که ثریا شهابی  خود پیرو آن است و اینجا می خواهد آن را از زیر ضرب دانشجویان بیرون آورد و نجات دهد تا زمانی که خود خواست در کنار آنها قرار گیرد، مرتجع و وابسته به امپریالیسم به شمار نیاید!( نگاه کنید به یادداشت یک)  
شهابی  تلاشش را برای گنگ و گیج و مغشوش کردن شعار ادامه می دهد:
«تحرکی که یک گوشه آن رجوی و مجاهد است، گوشه های دیگر آن باند زحمتکشان و عبدالله مهتدی و دستجات قوم پرست کرد و ترک و بلوچ و عرب و .. . جریاناتی که همگی شان چشم به برکات جانبی پروژه های مخرب ترامپ و آقای پمپو و سایر قدرت های مرتجع منطقه دوخته اند. کسانی که بعنوان عناصر ابزاری در اپوزیسیون، در اجرای طرح های مخرب، از یک طرف به عمر رژیم و امکان سرکوب آن می افزایند و از طرف دیگر شرایط سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را مخاطره آمیز میکنند.»
جناب تروتسکیست! اگر اینها که شما نام می برید، یعنی «رجوی و مجاهد، باند زحمتکشان و عبدالله مهتدی»، «عناصر ابزاری در اپوزیسیون» یعنی ابزار دست امپریالیست ها«در اجرای طرح های مخرب» هستند، اگر اینها و البته به اضافه تمامی دارودسته های سلطنت طلب و جمهوری خواه نوکر امپریالیسم و از جمله رضا پهلوی، به « برکات جانبی پروژه های مخرب ترامپ و آقای پمپئو» یعنی رهبران امپریالیسم آمریکا «چشم دوخته اند»، آنگاه مخالفت با اینها، صرفا مخالفت با تنها «تحرک معین، ویژه و در جریان بخشی از راست» نیست، بلکه در اساس مخالفت با ارتجاع امپریالیسم و تمامی نیروهای وابسته به آن است.(2)
از سوی دیگر مشکل اساسی این نیست که اینها در راه مبارزه با حکومت اسلامی با« اجرای طرح های مخرب از یک طرف به عمر رژیم و امکان سرکوب آن می افزایند...»(گویا مشکل خود اینها هم نیستند و صرفا جمهوری اسلامی است و اگر اینها چنین طرح های مخربی اجرا نمی کردند و بر عمر رژیم نمی افزودند، وضع می توانست خوب باشد و دوستی با آنها مجاز!) و یا« از طرف دیگر شرایط سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را مخاطره آمیز میکنند». زیرا اینها و در واقع پشتیبانان آنها یعنی امپریالیستها، نه تنها کم از رژیم قرون وسطایی حاکم بر ایران ندارند، بلکه خود به سهم خود از دشمنان اصلی طبقه کارگر و خلق ایران به شمار می روند. اینها و حکومت اسلامی دو ارتجاع و انقیاد هستند. هرکدام را طبقه کارگر و خلق ایران بزند، دیگری را تضعیف کرده است و در عین حال هر کدام را سرنگون کند، سرنگون کردن دیگری دیگری در انتظار وی خواهد بود؛ و این به ویژه در مورد امپریالیستها راست درمی آید که دست از توطئه، حمله و تجاوز دست بر نخواهند داشت، و مبارزه و جنگی طولانی با آنها  در انتظار طبقه کارگر و خلق ایران خواهد بود.
 دو روی یک سکه
شهابی سپس به تقوایی می پردازد و وی را به این دلیل که نظر« اپوزیسیونِ اپوزیسیون نشوید» را طرح کرده، مورد ملامت قرار می دهد. اگر از انتقادهای آبکی وی بگذریم که محتوای انتقادهای تمامی تروتسکیست های حزب حکمتیست و حزب حکمتیست - خط رسمی به تقوایی و نظر وی است، در پایان مقاله خویش می گوید:
« صورت مسیله تقوایی در این پلمیک، علینژاد نیست. صورت مسیله این است که "اپوزیسیون من" نشوید! چرا که "من هم جنبشی" آن تحرکی هستم که شما چپ های "فرقه ای" و "ایدیولوژیک" و "پروحکومتی" مشغول عقب زدن اش در مبارزه زنده و روی زمین سفت هستید! این واقعیت است که او را چنان ملتهب به میدان کشانده است. نه آن شعار چنان تاثیرات معجزه اسایی داشت و نه گردی بر دامان خانم علینژاد نشسته است.»
 این هم یکی دیگر از شیوه هایی که این تروتسکیست پیش گرفته است برای اینکه اصل قضیه را گم و گور کند.
 گفته می شود که مسئله تقوایی در این پلمیک علی نژاد نیست؛ و البته این تا حدودی درست است. زیرا آنچه تقوایی از آن به حرص و جوش آمده، صرفا شعار علیه یک فرد نیست که البته برخلاف نظر شهابی«گرد» زیادی هم بر فکر وی«نشسته است»(بدتر از اینکه دانشجویان وی را مزدور سلطنت طلبان و امپریالیست ها و ارتجاع نامیده اند)، بلکه شعار علیه ارتجاع و امپریالیسم است.  در واقع، در مقابل تمایل تقوایی به «هم جنبشی» بودن با سلطنت طلبان و امپریالیست ها، که البته وی در آن تنها نیست و همه تروتسکیست ها و از جمله شهابی با وی علق مشترک و از صمیم قلب دارند، اندیشه و خطی طرح می شود که ضد ارتجاع سابق و ضد امپریالیستی است. اندیشه و خطی در میان دانشجویان که پس از چهل سال تبلیغ و ترویج تروتسکیسم و با این همه امکانات، همچون پتکی گران بر سر دارودسته های تروتسکیست و حکمتیست ها فرود آمده است و آنها را به «کما» برده است. و به راستی از این جنبه که مشوق این جریان ها در لو دادن و آشکار کردن مقاصد شان باشد،«تاثیرات معجزه آسایی» داشته است.(3)
تقوایی برای خود و حزبش (و البته وی استثنایی میان تروتسکیست ها نیست، بلکه همه دارو دسته های مارکسیسم انقلابی ، کمونیسم کارگری و حکمتیست از یک قماشند) این وظیفه را قائل بوده و هست که نقش نماینده سلطنت طلبان و امپریالیست ها را در«شبه چپ» ایران بازی کند.  از این رو طبعا از نظر وی، هر گونه مخالفتی با ارتجاع پیشین و امپریالیستها، نفی کننده اندیشه و خط تروتسکیستی  وی است. بر همین مبنا هم تمایلی ندارد که جریانی اپوزیسیون وی شود و دیدگاه وی را نقد کند.
 به این ترتیب قضیه از ارتجاع سابق و امپریالیست ها آغاز می شود و به تقوایی می رسد و نه برعکس. این مسئله بدانسان که شهابی آن را طرح می کند و تلاش می کند که آن را در تمایل تقوایی یعنی تمایل یک فرد خلاصه کند، تیره و تار کردن اصل قضیه است.
همچنانکه دیده می شود، تمامی تلاش شهابی در این مقاله و به عناوین مختلف، این است که اصل مسئله را نفی کرده و آن را از روشنی و صراحت انداخته و به گونه ای دیگر و گنگ و همان «حاشیه ای» وانمود سازد.
 و باز در همین راستا:
«این تعرض تقوایی، بیش از همه دفاع از خود است تا از هیچ کس و هیچ جنبش دیگری!»
خیر جناب شهابی! برعکس شما ما گمان می کنیم که این تعرض تقوایی به دانشجویان بیش از اینکه دفاع از خود باشد، در درجه نخست و بیش از همه، دفاع از ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیست هاست. تقوایی فرد «فداکاری» است و در راه منافع سلطنت طلبان و امپریالیستها حاضر است از خود نیز بگذرد!؟
 اگر« سیاست منسجمی» وجود دارد که « شعار[اپوزیسیونِ اپوزیسیون نشوید] بهانه و هدف» خود را«دفاع» از آن می داند، اگر اینها از جریانی سر می زند«که بنام کارگر و کمونیسم، رویکرد معینی در اپوزیسیون را نمایندگی میکند»، آنگاه این به غایت انحرافی است که ما اینها را صرفا«متحد آن اپوزیسیون های راستی» بدانیم که« زیر ضرب رفته اند». اینها نماینده  طبقات دیگری که متحد این جریان «اپوزیسیون راست» یعنی سلطنت طلبان مرتجع باشند، نیستند، تو گویی ما با دو طبقه مختلف و یا دو جریان مختلف طرف باشیم. تقوایی و تروتسکیست ها نماینده سیاسی مثلا لایه هایی از خرده بورژوازی نیستند، اگر چه در میان تروتسکیست ها ممکن است افرادی باشند که از لایه هایی از طبقه خرده بورژوازی باشند و هنوز در گیجی و گنگی به سر می برند. آنها خود نمایندگان سیاسی و بازتاب دهنده منافع  جریان های سلطنت طلب و جمهوری خواهان وابسته به امپریالیسم و در یک کلام امپریالیست های غربی در چپ ایران هستند. وظیفه آنها دفاع از منافع این نیروهای ارتجاعی است. روشن است که فرد یا سازمانی که نماینده سیاسی یک جریان و طبقه  است از دیدگاه و خط خود دفاع می کند، اما نه در خلاء و صرفا در دفاع از خویش جدا از منافع آن طبقه و جریان سیاسی و یا قدرت بین المللی.
تقوایی و پیش از او حکمت  دو فرد نیستند. آنها نماینده یک گرایش، یک دیدگاه و خط سیاسی- ایدئولوژیک معین و مشخص ارتجاعی هستند. دیدگاه و خط آنها، از همان سرآغاز، تجلی منافع یک طبقه و نیروی ارتجاعی است. هر فردی، حتی از طبقات خلقی(کارگر، دهقان، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی) تروتسکیسم را به عنوان جهان بینی خود انتخاب کند، صرف نظر از اینکه تمایلات قلبی پاک یا آلوده ای داشته باشد، خود را به عنوان نماینده ارتجاع و امپریالیسم معرفی کرده است. این حکمی قطعی است و تمامی تجارب تاریخی تمامی کشورها، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم و بنیان نهادن انترناسیونال چهارم، بر آن گواهی داده است. تروتسکیسم یعنی نماینده  انحصارات سرمایه داری امپریالیستی، یعنی نماینده تراست و کمپانی های بزرگ، یعنی نماینده سرمایه داری، یعنی نماینده امپریالیسم و ارتجاع. تروتسکیستها در کشورهای امپریالیستی  نماینده انحصارات و کمپانی ها بزرگ سرمایه داری در اتحادیه های کارگری هستند و در کشورهای زیر سلطه نماینده ارتجاع سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور.
اما این میان « دانشجوی چپ و رادیکالی که در نبرد روی زمین سفت، تلاش میکند که ارتجاع معین و فعال در صحنه ای را عقب بزند» نیز هدف آنها قرار می گیرد. زیرا اینجا از زبان این دانشجویان درست شعاری یا شعارهایی شنیده می شود که منافع  آن طبقات ارتجاعی و امپریالیست ها را هدف گرفته است.
به گمان مان همین ها شهابی را بس باشد!
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه دوم خرداد 98
یادداشتها
1-   همین جا اشاره کنیم که ثریا شهابی به عنوان یکی از افراد عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری، یکی از سخنرانان  مراسمی بوده که حزب کمونیست کارگری در شهر تورنتو کانادا مشترکا با همین «اپوزیسیون راست» و یا «فعالین راست»  و کلا «جنبش» راست یعنی سلطنت طلبان نوکر امپریالیسم بر گزار کرده است.( نگاه کنید به کتاب  در این بن بست، رضا مقدم، ص 34) البته خود رضا مقدم و ایرج آذرین نیز از قماش همین تروتسکیست ها و آن هم  از بدترین نوع آنها هستند. در نوشته های ضد تروتسکیستی ما به دیدگاه و خط آنها مداوما اشاره شده است.
2-    شهابی در این نام بردن از گروههای مختلف، بیشتر قصد گنگ کردن اصل را در حاشیه دارد. وی از «دستجات قوم پرست کرد و ترک و بلوچ و عرب» نام می برد. حال آنکه شعار دانشجویان در این جهت نیست. زیرا اصل و عمده جنبش هایی که در میان  خلق های کرد، ترک، بلوچ و عرب وجود دارد، قوم پرستی نیست، بلکه خواست حق تعیین سرنوشت است که خواست برحقی است. درهم کردن این اصل با فرع یعنی دستجاتی که ممکن است از زاویه «قوم پرستی» در این ملت ها وجود داشته باشند، و جا زدن فرع به جای اصل و درهم کردن این مجموعه با مبارزه ضد نیروهای ارتجاعی وابسته به امپریالیسم و خود امپریالیست ها، یکی از شیوه های تروتسکیستها و رویزیونیستهاست. تا جایی که به سلطنت طلبان مربوط  است، بیشتر آنها مخالف هر گونه تجزیه ایران هستند. امپریالیست ها نیز بسته به شرایط، نیروهای وابسته به خود را در جهت ماندن و یا تجزیه هدایت می کنند.
3-   این امکان همواره وجود داشته و دارد که تروتسکیست ها در شناسایی جریانهای چپ ضد امپریالیست در میان دانشجویان، با دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی همکاری کنند و اگر بتوانند نقش جاسوس آنها را در شناسایی دانشجویانی که این اندیشه و خط را دنبال می کنند، بازی کنند. همانگونه که رویزیونیست های توده ای - اکثریتی چنین کردند(نگاه کنید به مقاله آذر ماجدی یکی دیگر از حضرات تروتسکیست ها با نام ضد رژیمی گری راست تقوایی  سلبی اثباتی بی تقصیر است که برای وی برخی اشارات تقوایی به دانشجویان چپ، تداعی کننده برخی رفتار برخی جریان ها در چپ طی سالهای 57- 60 و دهه شصت است). دانشجویان  چپ و دموکرات باید بشدت مراقب باشند و صمن آنکه مبارزه علنی را با مبارزه مخفی پیوند می دهند، اساس را بر مبارزه مخفی قرار دهند.



 







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر