۱۳۹۷ اسفند ۸, چهارشنبه

جدال درون جناح های طبقات حاکم و چرخش های تضادها


جدال درون جناح های طبقات حاکم و چرخش های تضادها

استعفای ظریف وزیر امور خارجه دولت روحانی که در پی به بن بست رسیدن برخی از مهمترین مسائل مورد اختلاف بین دولت روحانی و ظریف از یکسو و جناح خامنه ای از سوی دیگر در مورد سیاست خارجی صورت گرفته است، تضاد میان جناح های طبقه حاکم را دوباره تشدید کرد.
مهمترین مسائل مورد اختلاف در این زمینه عبارتند از مذاکرات برجام، مذاکرات با کشورهای اروپایی پس از برجام، مذاکره با ترامپ و آمریکا، مسئله لایحه FATF ، سیاستها در منطقه خاورمیانه و بویژه در کشورهایی مانند سوریه، یمن، لبنان و افغانستان و دخالت های بی پایان سپاه پاسداران (سپاه قدس) در این امور. این استعفا گویا در واکنش به آمدن بشار اسد به ایران بدون اینکه وزیر امور خارجه ایران آن را بداند و یا اساسا در جلسات وی با خامنه ای و یا روحانی حضور داشته باشد، صورت گرفته است.
پس از دورانی افت تضادها درون طبقات حاکم کنونی که پس از تهدیدهای خامنه ای علیه روحانی و بویژه اخطاری که در گردهمایی قم در مورد «استخر فرح» به وی داده شد، و پس نشستن روحانی بوجود آمد، دوباره آرام آرام براه افتاده و در روزهای اخیر بدلیل استعفای ظریف، تحرک بیشتری یافتند. این که استعفای ظریف واقعی بوده و یا اینکه صرفا مانوری از جانب وی برای زیر شعاع خود قراردادن دیدار بشار از ایران و با جناح مقابل بوده است و وی میدانسته که استعفای وی پذیرفته نمیشود، تاثیری در اینکه این استعفا در چارچوب تضادهای جناح های مختلف طبقه حاکم است بوجود نمی آورد. نپذیرفتن استعفای ظریف و برگرداندن وی به پست وزیر امور خارجه که در جهت آرام کردن اوضاع صورت میگیرد نیز نمی تواند سر و ته این تضادها را به هم آورد.

***
آنچه میتوان از سیر حرکت مبارزات طبقاتی در ایران درک کرد این است که در حال حاضر دو تضاد بیشترین تحرک را دارند.
تضاد نخست، تضاد میان تمامی خلق(طبقه کارگر، دهقانان، خرده بورژوازی شهری و روستایی و بورژوازی ملی) با طبقات حاکم که بخشی از سرمایه داران انحصار طلب بوروکرات- کمپرادور مذهبی، متحجر و فئودال مسلک جناح مسلط آن است،
 و تضاد دوم، تضاد میان جناح های طبقات سرمایه دار حاکم است. این تضاد میان جناح سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور انحصارطلب متحجر مذهبی با سرمایه داران بوروکرات - تکنوکرات ایضا مذهبی اما شبه مدرن( یا نیمه مدرن) و هوادار روابط با امپریالیستهای غربی است؛ و همین تضاد در دوره کنونی، تضاد عمده میان طبقات سرمایه دار مرتجع حاکم است(تضاد این دو جناح با باند احمدی نژاد نیز وجود دارد، اما احمدی نژاد در مرحله کنونی تا حدودی تحرک خود را از دست داده است). این دو تضاد، یعنی تضاد میان خلق و طبقات حاکم و میان طبقات حاکم، یک وحدت اضداد را تشکیل میدهند.
 بجز این دو تضاد، تضاد میان جناح های سرمایه دار بوروکرات - کمپرادور مذهبی مسلط بر حکومت با امپریالیستها و نیز تضاد میان خود جناح های طبقات حاکم نیز به نوبه خود یک وحدت اضداد دیگر را تشکیل میدهند. همچنین، تضاد میان خلق و طبقات حاکم و تضادخلق با امپریالیستها نیز یک وحدت اضداد را تشکیل میدهند.
 اینها هر کدام دو به دو، وحدت اضدادند. این تضادها در حالیکه با یکدیگر در حال مبارزه هستند، یعنی عمده شدن وجود یکی، غیر عمده شدن دیگری است، در عین حال با یکدیگر در یگانگی هستند، در یک دیگر نافذ میشوند، یکدیگر را زیر تاثیر خود قرار میدهند و به یکدیگر گذر میکنند. برای نمونه تضاد میان باند- جناح  احمدی نژاد با خامنه ای، که در چارچوب تضاد میان طبقات حاکم است، به جنبش دی ماه 96 کشیده شد و تضاد میان جناح های مختلف طبقات حاکم، به تضاد میان خلق و طبقه حاکم تبدیل گردید و تضاد توده ها و حکومت بجای تضاد میان جناح های حاکم عمده شد.
 و یا هنگامیکه مبارزات توده ای اوج میگیرد می بینیم که حرکتها و اعتراضاتی در میان افرادی از طبقات حاکم پدید میاید، نمایندگان در مجلس به سخنرانی ها دراز و اعتراضی دست میزنند و اینجا و آنجا افرادی از جناح اصلاح طلب مصاحبه میکنند و مواضعی در مخالفت با جناح مقابل میگیرند.
 از سوی دیگر ما شاهد آنیم که وقتی جنبش اوج میگیرد، تضاد میان طبقات حاکم یا جناح های مسلط و جناح های غیر مسلط زیر تاثیر جنبش توده ای قرار گرفته، بسته به شرایط جنبش توده ای، گاه دچار افت شدید شده و گاه نیز  بیشتر اوج میگیرد.
عللی که موجب افت این تضادها میشود یا از ترس خود جناح های غیرمسلط ( در اینجا ما بویژه اصلاح طلبان و برخی از جریانهای بینابینی میان اصلاح طلبان و جناح خامنه ای و جناح احمدی نژاد را در نظر داریم) از جنبش توده ای و روبیده شدن بوسیله آن سرچشمه میگیرد  و یا از ترس اتهام جناح مسلط به اینکه آنها با مواضع خود، با جنبش توده ای همراهی کرده و آن را شدت می بخشند. اما عللی که موجب اوج گرفتن آنها میشود عموما، جناح مقابل را گناهگار وضع موجود نشان دادن، استفاده کردن از جنبش توده ای برای اینکه در مبارزه با جناح مقابل موقعیت برتری بیابند و سوار بر جنبش توده ای شوند، و یا اینکه خود بوسیله جنبش توده ای منفرد نگردند و بتوانند در معادلات سیاسی جایگاه خود را نگاه دارند.

***
 تضاد میان طبقات حاکم کنونی یا میان بالایی ها از یک سو و تضاد میان توده ها و طبقات حاکم یعنی میان پایینی ها و بالایی ها از سوی دیگر مهمترین و پرتحرک ترین تضادهای مرحله کنونی است.( باید به این دو تضاد، تضاد میان امپریالیستها و  طبقات حاکم کنونی نیز افزوده گردد که آن نیز پس از روی کار آمدن ترامپ و حزب حمهوریخواه در آمریکا و  به نوبه خود تحرک زیادی یافته است).
رابطه ای که میان این دو تضاد بوجود آمده، پیچیده و متضاد است. مهمترین رابطه آنها بدین گونه است، که هر زمان که تضاد خلق با طبقات حاکم کنونی عمده میشود، تضاد میان حکام غیرعمده شده و دچار سکون نسبی میگردد؛ و برعکس هر زمان تضاد میان توده ها و حکام کنونی دچار سکون میگردد، تضاد میان حکومتگران اوج میگیرد و عمده میشود. اغلب  سیر فروکش کردن یکی، آغاز حرکت دیگری و فرایند اوج گیری آن است. مثلا، زمانی که  به پایان رشد و اوج تضادمیان  طبقات حاکم میرسیم، جهش وار به  تضاد میان توده ها و آنها سوق داده میشویم و برعکس. این را میتوان به این گونه نیز تحلیل کرد که زمانی که جنبش توده ها به اوج میرسد، روندی رو به نزول را طی میکند(در نتیجه تضادهای درونی این جنبش و کاهش نیروی متحد آن و نیز سرکوب ارتجاع حاکم از سوی دیگر) و سپس در این سکون، تضاد دیگر، آرام آرام به حرکت درآمده و به مرور اوج میگیرد، و برعکس زمانی که تضاد میان طبقات حاکم بدلیل ضعف های جناح های غیر مسلط و یا سرکوب آنها بوسیله جناح مسلط، رو به سکون میرود، جنبش توده ای آغاز به حرکت دوباره خویش میکند.  این دو تضاد هم میتوانند یکدیگر را بکار گیرند و هم از یکدیگر بگریزند و فاصله بگیرند.

***
در دوره کنونی و بویژه پس از سرکوب مبارزات کارگران هفت تپه و کارگران فولاد، جنبش توده ای تا حدودی دچار سکون نسبی شد و اکنون در قیاس با دوره ای که مثلا کارگران، آموزگاران، راننده های کامیون و کامیون داران، کشاورزان، و یا بازاریان مداوما دست به اعتصاب میزدند، گردهمایی و تظاهرات داشتند و غیره، سکون نسبی بر این بخش حاکم شده است.  
این به این معنا نیست که این جنبش به مراحل و مواضع پیشین خود عقب نشسته است. خیر! چنین وضعیتی در حال حاضرممکن نیست. زیرا تمامی دستاوردهای جنبش به شکل ریز و درشت در جامعه در حال حرکت هستند. اگر آن حرکتهای جنبش توده ای را حرکتهای جهشی  بدانیم، در قیاس با آنها، حرکتهای کنونی جنبش توده ای تدریجی است.
 مبارزه توده ای گام به گام به پیش میرود؛ گاه اوج میگیرد و گاه  دچار فرود میشود. گاه به جوشش در میاید و گاه دچار فروکش میشود. اوج و فرود و جوشش و فروکش  در مبارزات طبقاتی، وحدت اضداد هستند. گاه اوج گرفتن جهت عمده است و گاه فرود، گاه غلیان و گاه فروکش. مسیر سر راستی وجود ندارد. پس از هر اوجی، فرودی هست و پس از هر فرودی، اوجی.
این اوج و فرودها که بیان حرکت متضاد است، در یک سیر حرکت کلی رو به پیش صورت میگیرد. در مورد این حرکت کلی رو به پیش باید بگوییم که بواسطه تضادهای ماهوی در جامعه ایران و بویژه اینکه این تضادها و در میان آنها تضاد توده ها با طبقات حاکم سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور و متحجر مذهبی کنونی بواسطه شرایط جاری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تشدید شده است، این حرکت کلی رو به پیش نمیتواند بایستد.
 به عبارت دیگر، در هر فرود هنگامی که کل جنبش در حال پیشرفت و تکامل است و ناسازگاری بین توده ها و حاکمیت کنونی وجود داشته و مداوما جوشش میکند، بازگشت به مواضع پیشین صورت نگرفته، بلکه باصطلاح در دوران های فرود و فروکش، بشکل حرکتهای آرام و خزنده به پیش میرود. این حرکتهای آرام و خزنده را باید اشکال پیشرفت تدریجی جنبش و استحکام مواضع بدست آمده در حرکتهای تند و جهنده دانست.
برای نمونه برگرداندن کلی وضع کنونی به پیش از جنبش دی ماه 96، ممکن نیست. برگرداندن سطح آگاهی و بعضا تشکیلاتی کارگران، آموزگاران و دیگر لایه ها و اقشاری که در حال مبارزه با حکومت هستند، به پیش از مبارزات یکساله اخیر، ممکن  نیست؛ و یا برگرداندن وضع جنبش زنان به پیش از این ممکن نیست؛ در این مورد اخیر، مبارزه انفرادی جهش گون زنان برای آزادی- بویژه دختران انقلاب- که در حال حاضر عمدتا گرد حجاب است، اکنون به پیشرفت تدریجی و حرکتهای آرام و خزنده آنها در جامعه انجامیده است و نیروهای پاسدار، بسیجی در این مورد نمی توانند کار زیادی را انجام دهند.

***
اینکه سرانجام مبارزه درون طبقات حاکم به کجا انجامد، هنوز روشن نیست. آنچه  که ما میتوانیم بر مبنای تجارب چند دهه اخیر استنتاج کنیم این است که جناح خامنه ای یعنی سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور انحصار طلب متحجر مذهبی  تا زمانی که بطور مطلق بر حاکمیت مسلط نشوند به قلع و قمع جناح های ریز و درشت مقابل خود ادامه خواهند داد. آنها به این جناح ها و گروههای ریز و درشت در چارچوب سیاست مسلط شدن کامل خود بر حکومت نیاز دارند. به گونه ای، از آنها به مانند نردبان و برای گذراندن پیچ و خم ها و رسیدن به یکدستی  طبقات حاکم استفاده میکنند و بیرون از این چارچوب برای آنها کوچکترین ارزشی ندارند. میتوان گفت که اتفاقاتی مانند استعفای ظریف و یا حتی استعفای دولت روحانی- که امر بعیدی است- تنها در مرحله کنونی که با دو تقابل مهم  با آمریکا و با مردم روبرویند، ممکن است خوشامد آنها نباشد، و گرنه آنها در نهایت مایل به تسلط کامل بر دستگاه حکومت و حذف اینها هستند.
تا کنون واکنش جناح خامنه ای به استعفای ظریف به شکل  دو برخورد متضاد بوده است: یکی برخورد تند که نمونه هایی از آن عبارتند از پخش کردن شیرینی در مجلس بوسیله یکی از نمایندگان مجلس، درخواست ممنوع الخروجی وی از جانب دستگاه قضایی، درخواست احضار وی به دادگاه و بازخواست از وی در مورد خیانت به منافع ملی ایران در برخی مذاکرات از جمله برجام و...  و  رفتن به سوی واردکردن اتهام جاسوسی به برخی از اعضای وزارت امور خارجه و...؛
 و دیگری برخورد آرامش دهنده و دلجویی کردن  از وی که نمونه های مهم و کلیدی آن جدا از شایعات مربوط به مخالفت خامنه ای با استعفا، درخواست شریعتمداری در روزنامه کیهان از وی برای پس گرفتن استعفا(که  ظاهرا فرقی با درخواست خامنه ای ندارد) و صحبت های قاسم سلیمانی در مورد نبودن هماهنگی در مورد حضور ظریف در مذاکرات با روحانی بوده است. این دو نوع برخورد نمونه هایی از برخوردهای آینده آنها به جناح مقابل است که بسته به مورد و منافع جناح خامنه ای، یکی از آن دو عمده خواهد شد.
پی نوشت:
اکنون که این مقاله نوشته میشود، روحانی استعفای ظریف را نپذیرفته و وی نیز قرار است به سرکار خود بازگردد؛ تضادها اما، ادامه خواهند یافت.
   هرمز دامان
نیمه نخست اسفند 97


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر