۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۲, چهارشنبه

جمهوری نکبت آخوندها و جسد رضاخان



جمهوری نکبت آخوندها و جسد رضاخان

حکومت نکبت و بدبختی، حکومت ریا و فریب، حکومت جانیان فاسد و دزد، حکومت آخوندهای و مکلاهای متحجر چنان گندابی ببار آورده است که رضا خان میر پنج در میان این کوران یک چشم «پادشاه» شده و سران کریه این حکومت باید از جسد وی بترسند! شگفتا که روزگار و تاریخ چه بازی ها که نمیکند!

***
گویا جسدی پیدا شده که گفته میشود رضا شاه است. شاهی سرور و ارباب مردم خویش و مطیع و منقاد امپریالیستها.
 وی با کودتای امپریالیستی  انگلیس در سال 1299 و با رهبری آیرون ساید ژنرال انگلیسی و کمک سید ضیاء خائن و نوکر حلقه بگوش و سرسپرده انگلستان بر سرکار آمد. این سگ زنجیری انگلستان مدت بیست سال ایران را جهنم  مردم و آزادیخواهان و مبارزان ایران ساخت. فقر و قحطی و فلاکت تقریبا بیست ساله برای مردم و اسارت و دربندی برای پیشروان فرهنگ و سیاست. وی بسیاری از روشنفکران و انقلابیون  را یا دربند کرد و یا کشت که برخی از آنها همچون میرزاده عشقی، فرخی یزدی و تقی ارانی از بزرگترین استعدادها و نوابغ این مملکت بودند. تمام املاک کشور را با دسیسه بازی و ریا کاری و کاغذ بازی و زور بالا کشید وثروتمندترین مرد کشور شد.
پس از آغاز جنگ جهانی دوم و موضع گیری رضاخان به نفع آلمان هیتلری، امپریالیسم انگلستان که با  آلمان در جنگ بود رضا خان را برداشت و به جزیره موریس در افریقای جنوبی فرستاد و بنا به گفته ای رایج در تمامی  دهه های پس از آن میان مردم«آنکه آوردش، بردش».
 پس از شهریور بیست و رفتن رضا خان قلدر، مردم ایران و بویژه رنجبران و محرومان که در فقر و فاقه وصف ناشدنی میزیستند برای نخستین بار و پس از دوران انقلاب مشروطه نفس راحتی کشیدند و مشکل که میشد در آن زمان فردی را یافت که برای وی دلسوزی کرده باشد. در دوران پس از حکومت وی که مردم توانستند تا حدودی روزنامه های آزاد داشته باشند، تمامی کاسه و کوزه رضا خان و تمامی جنایت ها، دزدی ها و مال  و ملک و املاک بالا کشیدن های وی بوسیله نیروهای پیشرو افشا گردید و مردم و بویژه کارگران و زحمتکشان وی را بیشتر شناختند. وضع این شخص به گونه ای بود که پسرش نیز در ظاهر به دوخت و دوز و رفوگری دزدیهای و غصب اموال مردم بوسیله وی پرداخت؛ و بالاخره، حتی پس از کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد 32 در مدت بیست و پنج سال حکومت  مستبدانه پسرش نیز دفاع از وی براحتی و حتی از مجاری رسمی ممکن نبود و یا بردی نداشت.

***
اکنون آخوندها و مکلاهای تباه وضع را بگونه ای درآورده اند که قلدری حقیر در تاریخ این مملکت«شاه»ی شده است. و برخی در میان مردم، خود خواسته و بواسطه برخی اقداماتی که در جهت از بین بردن خانخانی، یگانه کردن کشورو مدرن کردن اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران در زمان وی انجام شد، و یا در نتیجه تبلیغات سلطنت طلبان آمریکایی که مشتی یاوه در مورد نقش وی در مقابله با  آخوندها و مذهب و بهبود اوضاع ایران تحویل مردم میدهند، باید برای رضاشاه آه بکشند و یاد دوران وی کنند و بیش ازجایگاه  این اقدامات در تاریخ اقتصادی- سیاسی ایران به آنها ارج گذارند. اقداماتی که اولا بجز بخشی ناچیز بوسیله وی صورت نگرفت، بلکه بدستور امپریالیستها و در راسشان امپریالیسم انگلستان و در جهت پاسخ گویی به نیازهای نوین امپریالیستی و نیز در تقابل با انقلاب سوسیالیستی اکتبر روسیه صورت گرفت؛ و دوما به هر حال پس از انقلاب بزرگ مشروطه و برای خاموشی شور انقلاب و رشد سیاسی مردم و بویژه  طبقه کارگر و زحمتکشان ایران بناچاراین اقدامات را باید صورت میداد.  
آخوندها و مکلاهای مذهبی چهل سال مملکت را در دست خود گرفته اند و چنان گندابی ببار آورده اند که اقدامات ناچیز انجام شده دردوران وی بزرگ جلوه میکنند. اقداماتی که بسیاری از آنها از سوی بسیاری از رهبران مبارزه و انقلابی و ملی نقد شده است؛ و محال که بتوان چیزی در رسای این اعمال رضاخان در هر کتاب تاریخی که واقع بینانه و منصفانه نوشته شده، یافت .

***
یک نکته مهم این میان وجود دارد و آن این است که برخی از میان جوانان از دست آخوندهای متحجر به رضاشاه پناه میبرند. آنان نکاتی را در رضا شاه، برجسته میکنند که درست در تقابل با حکومت متحجر کنونی اسلامی است. یعنی اعمالی که در جهت مدرن کردن جامعه انجام داد و مثلا حجاب از سر زنان برداشت و یا برخی اوقات و البته نه همیشه و به عنوان یک سیاست کلی، رفتاری که با آخوندها که عموما جیره خوار و پشتیبان شاهان بودند، در پیش گرفته و آنها را در چارچوبهای معینی منکوب کرد.
اما اکنون حکام مستبد وحشتزده جسد وی را درجایی خاک میکنند(اگر خاک کرده باشند!؟ و دود نکرده باشند) و اجازه نمیدهند که عموم مردم بفهمندکجاست!؟
باری این حکومتیان چه کرده اند که باید از جسد یک هیولا بترسند؟ آیا این نیست که اینها هیولاتر از وی بوده اند؟ اینانی که  با ادعای پاکی آمدند و از خودشان ناپاک تر نبود! با ادعای صداقت و راستی آمدند و از خودشان سالوس تر، دروغ گوتر و فریبکار تر نبود! با ادعای پرهیز کاری آمدند و از خودشان پر خواب و خور و حریص تر در جمع آوری مال دنیا و شهوتران تر نبود؛ با ادعای افتادگی و فروتنی آمدند و از خودشان خودپرست تر، بخیل تر و انحصارطالب تر نبود! با ادعای وارستگی آمدند و از خودشان جانی تر و کریه تر نبود!
هیچ عجیب نیست که در مقابل اینان رضا خان، رضا «شاه» شود و در مقابل این متحجرین جامه ای نو بر تن کند!  

***
  از نظرکمونیستها این جسد کوچکترین اهمیتی ندارد. شصت سال وجود داشته و مردم و بویژه کارگران برایش تره هم خرد نمیکردند. اما اکنون که صحبت آن در میان برخی جوانان و مردم مطرح شده و سلطنت طلبان نیز پیرامون آن جار و جنجال براه میاندازند، درست آن است که مردم بدانند که در کجا دفن شده است تا هر کس دوست دارد برود و زیر پرچم رضا خان قلدر قرار گیرد و برای یکی از مستبدترین و جنایتکارترین شاهان تاریخ ایران سینه چاک دهد و یاد دوران وی را بکند. 
اسلاف ما کمونیستها با زنده ی رضاخان و حکومتش شجاعانه و تا پای جان نبرد کردند؛ آنها نه از رضا خان  ترسی داشته اند و نه از بزرگتر از رضاخان. براستی این او (و اربابان انگلیسی و آلمانی او) بود که  از کمونیستها وحشت داشت و حتی مذهب و روحانیون را در مقابل آنان همواره تقویت کرد و جاه و مقام بخشید. 
اما جسدش: وظیفه ما این است که با سلاح قلم و تصویر و خاطره و تاریخ ذهن جوانان مملکت را نسبت به دوران وی روشن کنیم چرا که جمهوری اسلامی و حکومت آخوندهای فاسد و دزد گندابی ببار آورده اند که برای نخستین بار در تاریخ، جسد وی اهمیت پیدا کند و عده ای را بدنبال سرنوشت خود بکشاند!
هرمز دامان
اردیبهشت 96

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر