۱۳۹۷ خرداد ۱۰, پنجشنبه

یادداشت هایی در باره برخی مسائل در جنبش خودبه خودی یادداشت نخست: در مورد مراسم خاکسپاری یک بازیگر سابق سینما


یادداشت هایی در باره برخی مسائل در جنبش خودبه خودی

یادداشت نخست: در مورد مراسم خاکسپاری یک بازیگر سابق سینما

 چند روز پیش (6 خرداد 96)مراسم خاکسپاری بازیگر سینمای زمان شاه سابق(ناصر ملک مطیعی) تبدیل به یک تظاهرات ضد حکومتی شد. در این مراسم شعارهایی همچون«مرگ بر دیکتاتور»  و نیز شعارهایی علیه صدا و سیما وهمچنین نیروی انتظامی داده شد که در صدد بود مراسم را برهم زند.
***
این مسئله که  در برخی دوره های بحرانی حتی مراسم هایی معمولی که ظاهر خیلی  و بگونه ای مستقیم به سیاست ربطی ندارد، تبدیل به مراسمی سیاسی میشود، البته  نه خاص ملت ایران است و نه خاص این دوره ویژه. ما هم در گذشته و طی انقلاب 57 از این گونه حوادث داشتیم و هم در آینده خواهیم داشت. این هم که در دوره کنونی، هر مراسمی و هر رویدادی میتواند در خدمت اهداف مردم برای مخالفت با و یا کلا سرنگونی حکومت کنونی در آید، در مجموع  امری مثبت است.
 آنچه که لازم است این است که در مورد هر کدام از این رویدادها مستقلا اندیشید و وجوه مثبت و منفی، خوب و بد، مفید و مضر  بحال آینده خلق را در آنها از یکدیگر تشخیص داد. این امر اکنون که خصلت ویژه جنبش کنونی خودبخودی بودن آنست، اهمیت بیشتری کسب میکند.

***
این بازیگر تنها در زمان شاه سابق فیلم بازی کرد. فیلمهای وی نه نشانگر خصوصیات بازیگری فوق العاده ای در این بازیگر بود و نه نشانگر کوچکترین تعهد اخلاقی یا اجتماعی- سیاسی از جانب  وی نسبت به توده های اصلی مردم کشور خویش.
تقریبا تمامی فیلمهای وی، حتی فیلمهای باصطلاح هنری و دارای مفاهیم  اجتماعی- سیاسی(از «قیصر» جناب مسعود کیمیایی گرفته تا «طوقی» و «بابا شمل» و «قلندر» علی حاتمی و «سه قاپ» ذکریاهاشمی که سازندگان آنها مثلا تعهد اجتماعی داشته اند) یا جزء سینمای(اگر با مفاهیم عمومی رایج صحبت کنیم) پیش از «گنج قارونی»( فیلمهای درام شبه هندی و یا خاچیکیانی شبه هیچکاکی) هستند، یا «گنج قارونی» و یا باصطلاح سینمای«جاهلی» که همه بلااستثناء نقش مشخصی در مجموعه توپخانه و ارتش فرهنگی نظام محمد رضا شاهی داشتند و وظیفه شان سرگرم کردن مردم با مضامین فرهنگی  بشدت نادرست و کهنه ( خرافی و ضد علمی، ضد پیشرفت اجتماعی، ضد توده های زحمتکش، آلوده به شوینیسم فارس، ضد زن و...) ضد اخلاقی، منحرف و آلوده به انواع بد آموزی(و ظاهرا خوب آموزی های مذهبی) بود.

***
در این نکته که مضامین بسیاری از این فیلمها و بویژه فیلمهای باصطلاح «جاهلی» در برخی وجوه خود در جدال بین سنت و مدرنیته ی اصیل (و نه تقلبی و دروغین)، جانب سنت را میگرفتند و زمینه ساز رشد فرهنگی جریان مذهبی و برقراری حکومت اسلامی کنونی شدند، کمتر میتوان تردید کرد. منظورمان جدای از تقدیس برخی آداب و سنن کهنه ی متکی به وجوهی عقب مانده همچون «تعصب» و «غیرت مردانه»، پدر سالارانه و مرد سالارانه، بویژه نقش مذهب- گیرم مثلا سطحی و یا بدلی-  و تا حدودی عرفان و درویشی باسمه ای در تفکر و روحیات جاهلهای «لوطی» و«جوانمرد» است و علائق آنها به رعایت قواعد و اصول مذهبی بویژه در مورد زنان و مسائل آنها از جمله حجاب، «آب توبه» ریختن بر سر زنان و رفتن بیشتر آنها به مشهد و یا شاه چراغ و غیره برای نزدیک شدن به خدا و پیمان بستن با وی که چنین و چنان کنند.
البته جبهه فرهنگی حکومت اسلامی(کیهان، جمهوری اسلامی) پیرامون جنبه های غیر اخلاقی این سینما، های و هوی راه میاندازند، حال آنکه خودشان روی گرده ی وجوه مذهبی همین فیلمها، سوار شدند. اما  درمورد جنبه های اخلاقی این فیلمها روشن است که خود هزار مرتبه بدتر از این فیلمها و کلا زمان شاه سابق کردند وگنداب و لجنی ببار آورده اند که آن سرش ناپیداست!
***
این مسئله که جمهوری اسلامی مانع بازی کردن این فرد درسینما شد(بجز این فیلمی که چند سال پیش بازی کرد) البته یک ستم به این بازیگر است که ممکن بود و میتوانست مثلا تغییر رویه دهد و بازیگری مثبت  شود؛ و همین هم این فرد را در مسئله فرهنگی فردی زیر ستم میکند و پشتیبانی مشروطی را از امثال وی جایز. این بسیار خوب است که  بازیگر یا هنرمندی که زیر ستم قرار میگیرد از جانب توده های پایین و میانی مردم مورد پشتیبانی قرار گیرد.
 از سوی دیگر این بازیگر از ایران بیرون نرفته و علیرغم مهجور ماندن در تمامی مدت این 40 سال، در ایران باقی مانده است و همین  به محبوبیت وی در میان لایه هایی از مردم که بخشهایی از آنها را توده های زحمتکش شهر و روستا تشکیل میدهند، کمک کرده است.«مظلوم واقع شدن» این بازیگر، احساس همدردی مردم را برانگیخته  و این نیز موجب گشته که عده بیشتری  به مراسم  تدفین این بازیگر بپیوندند.  
افزون بر اینها،  بازیگرانی  از این دست برای مردم بویژه مردم کوچه و بازار خاطراتی را زنده میکنند که  تعفن و جامعه ی بدون شادمانی و سرگرمی ای که جمهوری اسلامی آفرید، آن ها را برای مردم به بخشی از خوش ترین خاطره ها (و متاسفانه بدون مضامین ارزشمندی در آنها) تبدیل کرده است.
***
به این نکته هم اشاره کنیم که سینمای کنونی ایران از نظر محیط درونی همچنانکه بسیاری از دست اندرکاران بویژه زنان بازیگر گفته اند بسیار آلوده و کثیف است و از نظر آنچه بیرون میدهد چنانچه  خیلی خوشبین باشیم باید بگوییم بیش از 90 درصد فیلمهایی که تولید میشوند، فاقد مضامین بدرد بخورد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هستند و عموما به سطحی ترین، لوس ترین و جوان پسندترین اشکال خود باصطلاح میخواهند «شاد» باشند و جوانان را «سرگرم» کنند.
در حقیقت در این سینما،  فیلمسازانی که حرفی برای گفتن دارند در اقلیت هستند و این اقلیت یا فیلمش توقیف میشود و یا به فیلمش در سینما حمله میشود و یا اینکه به زندان میافتد. ستمی که بسیاری از اهل فرهنگ در زمینه های مختلف از اشکال مختلف آن رنج میبرند.

***
این مسئله که کسانی بیایند و افراد و هنرمندانی را که  نه بازیگران فوق العاده ای بوده اند(گرچه بازیگری هنرمندانه  بخودی خود فاقد ارزش آنچنانی است  و تنها در کنار تعهد اجتماعی هنرمند است که ارزش میابد) و نه کوچکترین تعهد اجتماعی داشته اند و اکنون هم  بیشتر آنها، پشتیبان برگشت نظام سلطنت و امپریالیسم آمریکا به ایران هستند(بسیاری از مشهورترین آنها در دوره کنونی فعال شده، برخی از آنها دشمنی ها و کدورت های پیشین را کنار گذاشته و  به یکدیگر گل میدهند و عده ای نیز چپ و راست بدیدار همسر شاه سابق میروند و با وی  و لابد سلطنت پسر وی «بیعت» میکنند) را بیش از آنچه هستند بزرگ کنند و فردی را که صرفا زیر ستم فرهنگی بوده و یا از ایران خارج نشده و در بهترین حالت مثلا «جوانمردی » کرده و با مردم هم رابطکی هم داشته است(نمونه  محمد علی فردین) را تبدیل به  بازیگرانی کنند که گویی تعهد فرهنگی بالایی داشته اند، کاری است بس نادرست و خدمتگزار نه به هنر و هنرمندان، بلکه خدمتگزاز  بازگشت سلطنت طلبان و امپریالیسم پرستان و کسانی که گمان میکنند که زمان شاه، مردم زندگی خوش و شیرینی داشتند. این داستان از جانب برخی از هنرمندان  داخل گویا دارد در مورد یکی دیگر از پول پرست ترین و فاسدترین بازیگران زمان شاه سابق که برای بازگشت نظام سلطنتی و امپریالیسم آمریکا له له میزند نیز تکرار میشود.

***
 برخوردهایی نادرست مانند آنچه ما  در بالا در مورد واکنش به درگذشت این بازیگر تشریح کردیم، متاسفانه در فقدان احزاب پیشرو در پیشاپیش طبقات خلقی و وضع خودبخودی جنبش توده ای، هر آن ممکن است پیش بیاید و هر اتفاق و حادثه ای، مضامین مندرج در چنین برخوردها و مراسمهایی را تقویت کند . درصورتی که احزاب انقلابی و مترقی در پیشاپیش طبقات خلقی بودند، نگارنده گمان نمیکند چنان تجلیلی از این بازیگر و یا بازیگران مشابه صورت میگرفت و در صورتی هم که صورت میگرفت، آنگاه به موضوع از تمامی جنبه های خود پرداخته میشد و نه اینکه از یک بازیگر با چنان ویژگیهایی، بگونه ای یک جانبه یک اسطوره ساخته شود. روشن است که تنها جریانها و احزاب سلطنت طلب و جمهوریخواه طرفدار آمریکا از چنان برخوردها و مراسمهایی سود میبرند و این امری است که بحال زحمتکشان بسیار مضر است.

***
نکته دیگر اینکه در این مراسم از سوی عده ای معدود، شعاری سخیف داده شد که «قیصر کجایی که مردمو کشتند»( امثال چنان شعارهای مزخرفی در برخی از دیگر تظاهراتها نیز داده شده است). چنین شعارهای سخیف و مزخرفی تنها از عهده عده ای ناپخته، نادان و بی تعهد بر میاید. اگر بتوان یکی از ستون های فرهنگی  که این حکومت اسلامی بروی آن خود را استوار کرد بر شماریم، باید از همین «قیصر»(علیرغم برخی جنبه ها در آن که در بهترین حالت میتوانست تمثیلی برای مبارزات مسلحانه انفرادی بحساب آید) و فیلمهای«قیصری» یاد کنیم. فراموش نکنیم که این سازنده «قیصر» بود که در آستان انقلاب 57 فیلمی ساخت بنام «سفر سنگ» که درونمایه ای عمدتا مذهبی داشت و قهرمان آن یک سید پیرو علی امام اول شیعیان بود.(فیلمهایی مانند «گوزنها» که بخشا سند گویایی است از وضع فقیرانه و نکبت بار زندگی توده ها در زمان شاه سابق، و هر جوانی که میخواهد بفهمد در آن زمان چه خبر بود حداقل باید کاروانسرای این فیلم را ببیند، در کارنامه این فیلمساز براستی تک افتاده اند) و همین فیلمساز بود که پس از روی کار آمدن حکومت کنونی تا آنجا که توانست با آنها همکاری کرد و برخی از قهرمانان فیلمهایش را از میان عوامل حکومت انتخاب کرد(«تیغ و ابریشم»، «ضیافت» و غیره)؛ و در آنها تا توانست نیروهای دمکرات و انقلابی را مواخذه کرد و به  آنها بد بیراه گفت. همین فیلمساز بود که بیشترین همکاری را با سعید امامی معاون امنیتی سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی کرد که گندش تمامی یک جو وجه مثبتی که در کارنامه وی وجود داشت، به باد داد.

یادداشت دوم : در حاشیه اعتصاب کامیون داران
مطلبی دیگر که مایلیم بروی آن انگشت گذاریم  فیلم گرفتن از برخی رویدادها و حوادث و در آنها فحش و بدوبیراه گفتن و سپس آنها را در معرض دید مردم قرار دادن است.
برای نمونه اخیرا کامیونداران اعتصاب کننده، راننده یک کامیون اعتصاب شکن را مورد شماتت قرار داده و از وی خواسته اند که جمله ای را بگوید که شکل بد«غلط کردم» است. خوب، ما در فرهنگمان برخی از این چیزها که کم هم نیستند داریم( و گاه حتی اظهار محبتهامان نیز با برخی  ناسزاها توام است) اما در عین حال بسیار فحشها در این ویدیو شنیده میشود که حتی درست نیست به یک اعتصاب شکن داده شود، چه برسد به اینکه فیلم آن را گرفته و برای عموم مردم پخش کنند.
 البته این که مردم عصبانی و خشمگین هزار و یک کار میکنند یک سوی قضیه است و میتوان در مورد برخی مسائل با اغماض روبرو شد، اما اینکه جنبشی  که میخواهد اوج بگیرد، دائما باید خود را مورد انتقاد قرار دهد و به سلامت و پاکی گراید، چیزی دیگر. نباید اولی را فدای دومی کرد و نه دومی را فدای اولی. باید عصبانی و خشمگین بود، جروبحث کرد، فریاد کشید و خشم فروخورده را بیرون داد و مانع فعالیت اعتصاب شکنان شد. اما در عین حال باید متین شد،  دشنام و فحش آنهم برای پخش عمومی نداد و سعی کرد که اعتصاب شکنان و مردمان مردد را قانع کرد به اعتصاب کنندگان بپوندند.

م- دامون
10 خرداد 97      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر