آموزش بزرگ مارکس دیکتاتوری پرولتاریا است!(1)
به مناسبت دویستمین سالگرد تولد کارل مارکس
روز 18 ماه مه دویستمین سالگرد تولد کارل مارکس بنیانگذار جهان بینی علمی بود.
مارکس دانشوری بود که فلسفه، اقتصاد،
جامعه، سیاست و فرهنگ را زیرو رو کرد و در
هر زمینه ای کشف های نو و خیره کننده ای ارائه داد و علمی نوین، علم طبقه کارگر را
آفرید.
مارکس تنها یک تئوریسین نبود، بلکه در عین حال یک عملگرای انقلابی بود. برای
او که یک دیالکتیسین بزرگ بود، تئوری و عمل دو جزء پدیده ی واحدی بودند و تئوری تنها می توانست از دل جنبش و عمل
انقلابی توده های عظیم بیرون آید و بر این مبنا به آن خدمت کند. بنابراین برای یک انقلابی شرکت در این جنبش و تلاش در
تغییر انقلابی جهان از اصلی ترین وظایف به شمار می آمد.
مائو تسه دون درباره مارکس و در مقابل افرادی در حزب کمونیست چین که بر وجه تئوریسین بودن مارکس بیش از حد تاکید
می کردند و در برابر آنها که «مارکسیسم کتابی» را قدر می نهادند، چنین می گوید:
«مارکس در پراتیک جنبش انقلابی شرکت جست و تئوری انقلابی آفرید. او از ساده
ترین عنصر سرمایه داری یعنی کالا آغاز کرد و بررسی کاملی از ساختمان اقتصادی جامعه
سرمایه داری به دست داد. این کالا را میلیونها نفر هر روز می دیدند و مورد استفاده
قرار می دادند ولی چنان عادی به نظرشان می رسید که کسی توجهی بدان نمی داشت. فقط
مارکس کاملا آن را به طور علمی بررسی کرد. او
درباره جریان تغییر شکل کالا، کار تحقیقی عظیمی انجام داد و از این پدیده عام یک
تئوری کاملا علمی به دست داد. او طبیعت، تاریخ و انقلاب پرولتاریائی را مورد پژوهش
قرار داد و ماتریالیسم دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی و تئوری انقلاب پرولتاریائی را
آفرید. بدین ترتیب مارکس به صورت کامل ترین روشنفکر درآمد، قله دانش و خرد انسانی گردید.
او از بیخ و بن با آنهائی که فقط معلومات کتابی دارند، متفاوت است.» (سبک کار حزبی
را اصلاح کنیم، منتخب آثار، جلد سوم، ص55)
افزون براین ، مارکس همواره تمامی ذهن
و قلبش، تمامی وجودش برای کارگران و زحمتکشان می تپید. از زندگی بورژوایی خود برید
و از محیط طبقات بالا کند و به میان کارگران و زحمتکشان رفت؛ در کنار آنها و همچون
یکی از آنها زندگی کرد، در جلسات تشکلات صنفی و سیاسی و مبارزات آنها شرکت کرد و
از نزدیک با آنها دوست شد و شریک زندگی و غم و درد و محنت آنها و وفادار به آنها و
اصلا یکی از خود آنها گشت.
این همه با هم بود که به او امکان داد که آموزگار کارگران و زحمتکشان گردد و
کارگران و زحمتکشان نیز عاشقانه وی را دوست داشته باشند و وی را یکی از خودشان
بدانند. و برای همین هم بود که انگلس دیگر آموزگار بزرگ کارگران و دوست و همرزم
همیشگی وی، مارکس را نه صرفا یک محقق و دانشمند،
بلکه نخست و پیش از هر چیز یک انقلابی
نامید.(سخنرانی انگلس در مراسم تدفین مارکس)
مارکس از بیخ و بن با این روشنفکران از دماغ فیل افتاده«کتابی» و «معلوماتی» و
ایضا وراج و روده دراز فرق بنیادی داشت و اساسا غیر قابل مقایسه بود. روشنفکرانی که
مارکس از دهان شان نمی افتد و همه با هم به مارکس همواره و یک روز پس از روز دیگر
رجعت می کنند و اصلا جز مارکس هیچ کسی را قبول ندارند و از او این طرف تر نمی آیند،
اما نه به آموزش های اساسی و مرام و عقیده وی علاقه و وفاداری ای دارند و نه به نوع
زندگی وی که اگر از آن صحبت کنی آخ و اوخ شان براه می افتد. تاریک فکرانی که با یک
شکست طبقه کارگر نه تنها به همه چیز پشت پا می زنند، بلکه به شکل ضد مارکسیست هایی
دو آتشه نیز در می آیند. گشنه«چیزدان»هایی که با افت جنبش انقلابی تمامی آمال و
آرزوهای خود را کنار گذاشتند و یکباره یاد برخی چیزهای از دست داده در زندگی خود
گشتند و تمامی تلاش شان این شد که آرزوهای جامانده و پس مانده ی خود را که از سطح
حقیرترین آمال و آرزوهای یک خرده بورژوای ندید - بدید فراتر نمی رفت، تحقق بخشند و ورد
زبانشان این شد که« «آخه مگر مارکسیسم برای
رفاه طبقه کارگر به وجود نیامده؟ پس چرا ما نباید رفاه داشته باشیم»!؟.
مهم ترین آموزش مارکس دیکتاتوری پرولتاریا است
در میان آموزش های مارکس، آموزش ماتریالیسم و دیالکتیک در فلسفه، ماتریالیسم
تاریخی در جامعه و تاریخ، ارزش اضافی و بحران های اقتصادی در اقتصاد، دیکتاتوری
پرولتاریا و قهر انقلابی در سیاست، تغییر جهان بینی و فرهنگ بورژوایی فردگرایانه
موجود به فرهنگ جمع گرایانه نوین پرولتری و به طور کلی چگونگی تغییر جهان درونی،
جهان حسی و فکری خود پرستانه بورژوایی خود که اساس اش دنبال منافع شخص خود بودن است،
به جهان حسی و فکری پرولتری که منافع جمع را در درجه نخست اهمیت قرار میدهد، بر
مبنای مبارزه انقلابی خود کارگران برای دگرگون کردن جهان بیرونی جایگاهی والا
دارند.
اما آموزش مرکزی و بزرگ مارکس نه به گونه ای مجزا در فلسفه است نه در تاریخ ونه در علم اقتصادسیاسی و در عین حال از همه ی آنها ریشه گرفته و بر مبنا و چکیده ی آنهاست. بزرگترین جایگاه را در
آموزش نوین مارکس دیکتاتوری پرولتاریا دارد که نشانگر چگونگی سیاست های
انقلابی طبقه کارگر در تبدیل نظام سرمایه داری به نظام کمونیستی است.
مارکس در نقد برنامه بزرگترین
و مهم ترین حزب روزگارخویش می گوید« بین
جامعه سرمایه داری و جامعه کمونیستی دوران گذار انقلابی اولی به دومی قرار
دارد، منطبق با این دوران یک دوران گذار سیاسی نیز وجود دارد که دولت آن،چیزی جز دیکتاتوری
انقلابی پرولتاریا نمی تواند باشد»(نقد برنامه گوتا، تاکید از مارکس است).
بدون دیکتاتوری پرولتاریا و ادامه انقلاب
زیر دیکتاتوری پرولتاریا، رسیدن به نظام کمونیستی غیر ممکن است و حرف مفت و کشک است.
برای همین است که مارکس خود این آموزش
را کشف نو خود و دارای کیفیتی متفاوت و بسیار فراتر از دیگر کشف های خود نامید و
درست برای همین است که لنین گفت کسی که نظریات مارکسیستی را تا تئوری جهانشمول
دیکتاتوری پرولتاریا ارتقاء ندهد، اصلا مارکسیست نیست. همین آموزش است که مرکز
بزرگترین دشمنی ها و تحریفات و از قلم انداختن تمامی بورژوازی، رویزیونیست ها،
ترتسکیست ها، سوسیال دمکرات ها و غیره در
جهان است؛ و همین آموزش است که به بهانه
دویستمین سالگرد مارکس به وسیله ی ورشکستگان و
فسیل های چپ ایران، شبه چپ های ترتسکیست و رویزیونیست، دموکراسی بورژوایی پرستان،
یا از قلم انداخته می شود و اصلا صحبتی درباره آن نمی شود و یا پیرامون این آموزش به تکرار نظرات مشتی ترتسکیست غربی از
قماش هال دریپر و دیگر شرکاء دست می زنند که با« اصطلاح بازی» ها و « تعریف بازی»های
صنار و سی شاهی از قماش کائوتسکی، سر و ته اش را زده و اصل آن را با پهن کردن
دایره تعریفات تاریخی و قیقاج دادن در تاریخ گذشته(درست همان گونه که کائوتسکی
انجام میداد) خفه کرده و«سر به نیست» می کنند .
اما دیکتاتوری پرولتاریا چیست؟
هرمز دامان
نیمه نخست
خرداد 97
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر