۱۳۹۷ تیر ۱, جمعه

خودزنی و تهاجم به خلق


خودزنی و تهاجم به خلق

محمد ثلاث درویش زندانی، مبارزی از میان توده های عادی، اعدام شد؛ و این اعدام همچون دیگر اعدام ها، زندانی ها، بازداشت ها، ضرب و شتم و بگیر و ببندها قرار است که هم نقش بازدارنده مبارزه دراویش برای گرفتن حق آزادی خویش و ساکت کردن آنها را بازی کند و هم  در ابعادی باز و گسترده تر نقش بازدارنده خلق قهرمان ایران را برای پیگیری خواستهای دموکراتیک و آزادی خواهانه اش را. چنین اعدام و اعدام هایی ممکن بود در شرایط مشخص سالهای شصت بتوانند چنین نقشی بازی کنند و بازی کردند، اما در  شرایط کنونی که چهل سال از این حکومت ننگ و نکبت میگذرد و مردم بجان آمده به هزار و یک دلیل، دیگر تحمل آن را ندارند، نه نقش بازدارنده، بلکه راهگشا برای خلق بازی کرده و وضع را برای جمهوری اسلامی و حکومت کریه آخوندهای متحجر و پاسداران محافظ آن بدتر خواهد کرد.
این اعدام در شرایطی صورت گرفت که وکیل مبارز محمد ثلاث اطلاعات جدیدی درباره پرونده وی افشا کرد و گفت که تمامی اعترافات پیشین ثلاث زیر شکنجه صورت گرفته است و وی اساسا روز پیش از حادثه بازداشت شده و بوسیله شکنجه های بی حد و حصر مجبور به این اعترافات شده است.
اطلاعات مکملی که این وکیل مبارز و شجاع در اختیار عموم قرار داد و خود نیز پس از آن دستگیر شد، پرده از روی یکی از خودزنی های جمهوری اسلامی برداشت. این اطلاعات بوسیله برخی رفتارهای حکومت همچون عدم توجه به خواست ثلاث به رسیدگی دوباره به پرونده، کافی دانستن صرف اعترافات وی و تایید انگشت نگاری نشدن اتوبوس، اعدام سریع ثلاث و مخفیانه خاک کردن  وی تقویت و تایید شد.
خودزنی در اصطلاح سیاسی یعنی طبقه حاکم و یا جناح هایی از آن با برنامه ریزی ای پشت پرده ای و بسیار مخفی که بعضا همه باندها از آن مطلع نبوده و نخواهند شد، حمله ای را که میتواند اشکال بیشمار و متنوعی داشته باشد( ایجاد انفجار در یک محل گردهمایی نیروهای حکومت، تیراندازی پنهانی به نیروهای خودی، ترور برخی از شخصیت های خودی، حمله به یک تظاهرات و...) به نیروهای خود میکند و سپس آن را به نیروهای مخالف نسبت داده و از آن برای حمله نیروهای خود به جریان مخالف، که عموما طبقات توده ای کارگر، کشاورز، خلقها و ملیتهای دربند، مذاهب دیگر و غیره هستند، بهره برداری میکند و جنبش آنان را به شدت سرکوب میکند. در این موارد به اصطلاح خوراک تهاجم به خلق را همان خودزنی حکومت آماده میکند. در پی آن، مراسمی راه میاندازند و آه و ناله و گریه برای «کشتگان» خود سر میدهند و سپس خشمی مصنوعی و کاذب ایجاد میکنند و بر مبنای این خودزنی، دلایلی برای تهاجم خود بوجود میاورند. خودزنی اخیر نیز خوراکی برای دستگیری گسترده دراویش زن و مرد و بویژه عناصر کلیدی آنها، ضرب و شتم گروهی و شکنجه وحشتناک آنها در بازداشت، زندان های طویل بریدن برای آنها و خلاصه سرکوب جنبش آنها که انگار خاری در گلوی حکومت مذهبی و آخوندهای نکبت زده آن بوده اند، بازی کرد.
حکومت نیز پس از بیانات و افشاگریهای وکیل مبارز وی، بسرعت کار را یکسره کرد تا سکوت بر این پرونده حاکم کند. علت این است که آنها نمیخواستند افشاگری های بیشتری صورت گیرد. چنانچه این افشاگری ها بیشتر شده و وجوه بیشتری از پرونده افشا میشد، آنگاه خودزنی رژیم در پیشگاه خلق آشکار شده و امر را از دو سو برای حکومت دشوار میکرد.
یکی از جانب مردم از ستم و استثمار به تنگ آمده ای که اکنون کوچکترین بهانه ها نیز آنها را به خیابان میکشاند و برای خواسته خود فریاد سر داده و دست به مبارزه میزنند و مبارزه جاری نیز میرود که فرد فرد مردم ایران و هر کدام را به شکل و شیوه ای دربر میگیرد و به تمامی سلول های جامعه جاری شود. اطلاع مردم از شیوه های مبارزه حکومت با جنبش مردم و بویژه خودزنی های آن، جنبش مردم را نه تنها جری تر و مهاجمتر در مقابل حکومت میساخت، بلکه باهوش تر و داناتر میکرد.
از سوی دیگر، و این بسیار مهم است، اطلاع تمامی نیروهای خُرد انتظامی، پاسدار، بسیجی و ارتشی از این شیوه های خود زنی حکومت است. در واقع راهی جز اعدام ثلاث باقی نمانده بود و اگر وی اعدام نمیشد حکومت بر خودزنی خود صحه گذاشته بود. پی بردن این دسته ها نیز برای حکومت بسیار خطرناک بوده و باید باشد. این نیروها میتوانند پی ببرند و چه بسا که بسیاری از آنها تا کنون پی برده اند که این حکومت برای بقای خویش هیچ ترسی از قربانی کردن نیروهای خویش از کوچک تا بزرگ(برخی مواقع که کار به جاهای باریک میکشد)را ندارد. خانواده های نیروهای انتظامی ای که در جریان راندن اتوبوس میان آنها کشته شدند، اکنون میتوانند بدانند که این پروژه ای از جانب خود حکومت بود و نه از جانب دراویش. این امر میتواند به آنها یاری کند که در انتخاب بین حکومت و مردم، مردم را انتخاب کنند و به جنبش گسترده توده ها بپیوندند.
 حکومت قرون وسطایی آخوندهای بورژوا - کمپرادور غاصب، ناتوان از حل ساده ترین مسائل اقتصادی و سیاسی توده ها و در حالیکه سرتاپایش را فسادی متعفن و درمان ناپذیر فرا گرفته مانند همیشه  کشتار خلق را راه چاره میداند. این حکومت هر روز بیش از روز پیش در انزوا قرار گرفته و نمیتواند جز آنچه انجام میدهد، راه چاره ی دیگری بجوید. اینها بسود طبقه کارگر و توده های زحمتکش است. باشد که خلق بتواند از فرصت استفاده کند.
هرمز دامان
نیمه نخست تیرماه 97     


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر