۱۳۹۷ اردیبهشت ۷, جمعه

به مناسبت روز جهانی کارگر


به مناسبت روز جهانی کارگر

روز نخست ماه مه روز جهانی کارگر است. روزی برای بزرگداشت مبارزه بزرگ کارگران شیکاگو؛ و روزی برای همبستگی و مبارزه تمامی کارگران جهان و به امید و برای برداشتن گامی بسوی آینده. آینده ی سوسیالیستی و کمونیستی.  کمونیسم یعنی نظامی که در آن استثمار انسان از انسان وجود نداشته و برابری و آزادی حرف نخست و حاکم باشد؛ نظامی که در آن برابری و آزادی برای تمامی انسانها، برای فرد فرد انسانها وجود داشته باشد و هیچ فردی در جهان زیر ستم نباشد. هر فرد بخشی از جمع و هر جمع بخشی از هر فرد باشد.
 طبقه کارگر ایران بخشی از طبقه کارگر جهانی است و تلاشهای آگاهان و پیشروان صادق و وارسته این طبقه طی صدسال که از پدید آمدنش میگذرد، تماما در خدمت به آرمان سوسیالیسم و کمونیسم بوده است...

سال گذشته را میتوان سالی نامید که در آن کارگران ایران برای نخستین بار پس از سالهای 76 بیشترین حضور را در جنبش عمومی دموکراتیک خلق ایران داشتند و با اعتراضات و اعتصابات خود وجه کارگری بیشتری به این جنبش بخشیدند و رنگ کارگری بیشتری برآن زدند. جنبش بزرگ و با شکوه دی ماه 96 که تمامی ایران را لرزاند و اشکالی ابتدایی از آینده  تکامل جنبش جاری را نشان همگان داد، نیز در اساس به نیروهای کارگری و توده های زحمتکش جوان و بیکار شهر و روستا و خانواده های کارگری و دهقانی متکی بود. وجود گسترده تر و قوی تر طبقه کارگر در این جنبش ها درعین حال امکانات معین این طبقه را برای در رهبری قرار گرفتن در آن بیشتر نشان داد. کافی است مقایسه ای میان کمیت تعداد شرکت کننده در اعتصابات و اعتراضات کارگری و نیروی پنهان در این اعتصابات و اعتراضات و همچنین جنبش دی ماه، با دیگر جنبشهای جاری بعمل آید تا این امر هر چه بیشتر آشکار گردد؛ و این تازه در شرایطی است که تمامی طبقه کارگر در این مبارزات شرکت نداشته و بخش بزرگ و اصلی کارخانه ها و کارخانجات صنعتی و موسسسات تجاری و خدماتی بویژه کارگران نفت در جنبش مذکور خواه اعتصابی و اعتراضی خواه جنبش عمومی دی ماه حضوری و یا حداقل حضور محسوسی نداشتند.
 فشار طاقت فرسای بحران اقتصادی و شرایط خاصی که ایجاد کرده است یعنی بسته شدن کارخانجات، اخراج کارگران بوسیله سرمایه داران و بیکار شدن عده هر چه بیشتری از کارگران شاغل، پرداخت نکردن دستمزدها و به عقب افتادن مداوم آنها، قراردادهای سفیدی که کارگران را مجبور به امضای آنها میکنند، نبود توازن میان حداقل هزینه های زندگی و حداقل دستمزد و نیز تورم مداوم که همین دستمزد ناکافی( که تقریبا یک چهارم حداقل دستمزدی که باید در نظر گرفته شود، در نظر گرفته شده) برای حداقل نیازهای زندگی را نیز به سرعت به مقداری کمتر از ارزش واقعی آن میراند (یک چهارم خط فقر میشود یک ششم و بعد یک هشتم خط فقر) و نتیجه همه ی اینها قرار گرفتن طبقه کارگر ایران در بی چیزی و فقری بیشتر و سفره ای خالی تر، اینهاست مسائلی که در حال حاضر محرک اصلی بخشهایی از طبقه کارگر برای اعتراض، اعتصاب، تظاهراتها و متینگ های خیابانی بوده و هست.
پیگیری خواستهای صنفی و اقتصادی بوسیله کارگران به اعتراض، اعتصاب و تظاهراتهای خیابانی  انجامید و می انجامد. کارگران به این دلیل که میبینند  سرمایه دار و مدیر عامل محلی به کارگران نمیگذارد و پشیزی ارزش برای خواستهای آنها قائل نیست (و این در شرایط نبود سازمانهای  صنفی و سیاسی طبقه کارگر امری عادی است) کار را به اعتراضات خیابانی و متینگهای عمومی و تظاهرات در خیابانها میکشانند. آنان میخواهند مردم را نسبت به خواستهای برحق خود آگاه کنند و به پشتیبانی خود بکشانند و مسئولان نیز حرف آنها را بفهمند و به آنها در مجبور کردن کارفرمای منفرد آنان در دادن حق و حقوق آنها کمک کنند.
اما حکومت اسلامی که حکومت مشتی سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور آخوند و مکلای فاسد و دزد با رنگ و لعابی دینی و مذهبی است با شدت هر چه بیشتری با این اعتراضات برخورد میکند. آنها را به شدیدترین اشکال خود و با استفاده از نیروهای سپاه، بسیج و نیروهای انتظامی سرکوب میکند، پیشروترین  کارگران را دستگیر میکند و به گوشه ی شکنجه گاهها و زندانها میفرستد و هر گونه تلاش کارگران را برای ایجاد تشکل های مستقل صنفی به اشکال مختلف به شکست میکشاند.
میگوییم سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور و منظور ما سرمایه دارانی است که شریانهای اصلی اقتصاد را در انحصار خود داشته و سود بری شان از داد و ستد نابرابر تولیدی، تجاری، بانکی با انحصارات بزرگ امپریالیستی کشورهایی مانند آمریکا، انگلستان، ژاپن، آلمان، فرانسه و روسیه  و غیره است؛ که اکنون با توجه به شدت گرفتن تضادها بین حکومت اسلامی و امپریالیستها و تحریم حکومت اسلامی بوسیله آنها، نه مستقیما از طریق خود این امپریالیستها، بلکه  بوسیله واسطه های آنها مانند چین و هند و کره جنوبی و غیره صورت میگیرد. این سرمایه داران نه تنها اقتصاد را در کنترل خود دارند بلکه تمامی دولت و دستگاه فرهنگی کشور را نیز در انحصار و اختیار خود داشته و بوسیله این ارگانهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تسلط خود را به تمامی کارگران و زحمتکشان  و تمامی توده های زیر ستم تمامی طبقات مردمی اعمال میکنند .
به این ترتیب کارگران خود را نه تنها در مقابل سرمایه دار صاحب کارخانه خود، بلکه در مقابل دولت سرمایه داران متحجر و نیروها و ارگانهای نظامی و قضایی حکومت اسلامی نیز میبیند. ارگانهایی که وظیفه شان سرکوب اعتراضات کارگران است.
آنچه  که غریب است این است که کارگران یک کارخانه خواستار مقابله با کارفرمای منفرد خود بوده اند ونه با دولت و نیروهای نظامی و دستگاه قضایی اش، اما یک دفعه پای نیروهای نظامی و قضایی به میان می آید و کارگران خود را در مقابل اینان می یابند. نکته این است که آن سرمایه دارمنفردی که کارگران یک کارخانه با آن طرف بودند، تنها در اداره امور اقتصادی کارخانه خود منفرد است، اما او به همراه طبقه سرمایه دار دارای تشکیلاتی وسیع و قدر قدرت به نام دولت است که به عالی ترین و شکیل ترین صورت سازمان یافته و پیشرفته ترین دستگاهها و سلاحها را دارد. وظیفه این دولت (و در ایران نه تنها بخش اجرایی دولت، بلکه تمامی ارگانهای حکومتی که همه روی هم دولت طبقه یا طبقات حاکم را تشکیل میدهند) صرفا رتق و فتق امور جاری کشور نیست، بلکه اساسا برای حفاظت از منافع طبقه سرمایه دار بوروکرات - کمپرادور حاکم و سرکوب هر  اعتصاب و حرکت و جنبشی است که این منافع را تهدید کند. در واقع حل وفصل مسائل و امور جاری در کشور هم  بر اساس همین مسئله اساسی و کلیدی صورت میگیرد. اینجا کارگران متوجه میشوند که آنچه را که طبقه سرمایه دار به کارگران اجازه نمیدهد داشته باشند، یعنی تشکلات صنفی و سیاسی خود، خود این طبقه سرمایه دار عالی ترین اشکال آنرا دارد و به عالی ترین اشکال هم از آن برای سرکوب هر مبارزه کارگران استفاده میکند.
در نتیجه این وضعیت کارگران پی میبرند که نمیتوانند صرفا با نیروی صرف کارگران یک کارخانه در مقابل سرمایه دار منفرد خود قرار گیرند؛ زیرا در این مبارزه، دولت سرمایه داران بسرعت به کمک آن سرمایه دار منفرد و بسراغ کارگران آن کارخانه آمده و زیر نامهای مختلف به سرکوب مبارزات کارگران دست میزند. آنها بروشنی در میابند تا بشکل یک طبقه متحد نشوند و تشکلات صنفی خود را بوجود نیاورند، نمیتوانند مبارزه خود را پیش برند و مقابل یک دولت و نیروهای سرکوب نظامی و قضایی قرار گرفته و پیروز شوند.
ایجاد تشکلات صنفی ای همچون سندیکا و اتحادیه  در ابعاد وسیع نیز گرچه در این نظام و حکومت متحجر غیرممکن است، با این همه چنانچه بوسیله سیلی سنگین از مبارزات کارگران بوجود آیند - و البته بوجود آمدنشان غنیمتی برای کارگران است - باز هم نمیتوانند مشکلات طبقه کارگر را حل کنند. چرا که این تشکلات در بهترین شرایط میتوانند صرفا وضع طبقه کارگر را درهمین نظام موجودی که ماهیتا به نفع سرمایه داران متحجر وابسته به امپریالیسم است، بهبود بخشند.
 به این ترتیب دایره ای نسبتا بسته ایجاد میشود. کارگران تحت فشار قرار میگیرند و در بهترین حالت و با اعتراضات خود وضع را تا حدودی بر میگردانند و شرایط اقتصادی نسبتا مساعدی برای خود درست میکنند. اما این امر هیچ تضمینی ندارد. از یک سو هر بار با یک بحران و رکود اقتصادی وضع کارگران به هم میریزد و سرمایه داران آنها را از کارخانه ها بیرون میریزند و در بیکاری و فقر و بدیختی قرار میدهند و  از سوی دیگر کارگران در بهترین حالت مجبورند در نظامی زندگی کنند که برای سرمایه داران، آقایی و بهترین شرایط زندگی و برای کارگران بدترین شرایط یعنی بندگی و  استثمار شدن را بوسیله سرمایه داران در بر دارد. به عبارت دیگر در نظامی که استثمار انسان از انسان وجه اساسی آن است. کارگران برای اینکه به این استثمار پایان دهند، نه تنها صرفا برای بهبود موقعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خود در این نظام و برای ایجاد شرایط و موقعیت بهتر برای پیشبرد مبارزه، بلکه باید برای سرنگونی این نظام و برقراری نظامی سوسیالیستی و کمونیستی مبارزه کند.
برای اینکه کارگران بتوانند به این اندیشه و آرمان بزرگ جامه عمل پوشانند، باید نخست خود به عنوان یک طبقه و در یک حزب سیاسی یعنی حزب کمونیست متحد شوند و سپس تمامی  قشرهای زحمتکش شهری و روستایی، نیمه پرولتارها، دهقانان و کشاورزان و خرده بورژوازی را که در این نظام همچون طبقه کارگر زیر استثمار و ستم هستند، پیرامون خود متحد کنند. بدون انجام این وظایف، طبقه کارگر به تنهایی و صرفا با اتکاء به نیروی خود نمیتواند نظام کنونی را ساقط کرده و نظام دموکراتیک و سوسیالیستی ایجاد نماید.
از سوی دیگرهمانگونه که میبینیم امپریالیستها دندانهایشان را تیز کرده اند و آماده حمله به تمامی نقاطی هستند که جنبشی مردمی پا میگیرد. همانگونه که دیدیم آنها به لیبی و سوریه حمله کردند. مردم لیبی را که انقلابی برای بهبود وضعیت خود سامان دادند در وضعیت اسفناکی قرار دادند و مردم سوریه را که با تمامی وجود علیه حکومت بشار اسد انقلاب کرده بودند با پاره پاره کردن و ایجاد وضعیتی در کشور که هر قسمت آن ساز جداگانه ای زند و نیز تداوم جنگ، به سویی کشاندند که اکنون شاهد آن هستیم. وضع برای مردم تونس و مصر نیز با تفاوتهایی همین گونه است و امپریالیستها اجازه ندادند که این انقلابات منطبق با میل مردم این کشورهای سیر کند و آنها را در پیچ و خم حکومتهایی که در نهایت خودشان پشت جابجایشان بودند، گرفتار و منکوب کردند. یکی از علل اساسی این که این دو کشور وضعیتی مانند لیبی و سوریه نیافتند این است که اینها  زیر سیطره  بلوک غرب بودند، در حالیکه لیبی و سوریه زیر سیطره امپریالیسم روسیه قرار داشتند و تلاش امپریالیستهای غربی نه تنها این بود که انقلاب ملتهای لیبی و سوریه را به شکست کشانند، بلکه در عین حال این بود که در رقابت با روسیه مناطق بیشتری را از چنگ امپریالیسم روس درآورند.
 به این ترتیب طبقه کارگر ایران برای ایجاد نظامی مستقل، دموکراتیک، سوسیالیستی و کمونیستی تنها با ارتجاع متحجر کشور خود روبرو نیست، بلکه با کل امپریالیسم جهانی بویژه امپریالیسم امریکا و اروپای غربی و ژاپن روبروست که ایران را ملک طلق خود میدانند و مایلند طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا را هر چه بیشتر استثمار کرده و در عین حال مردم این کشور را صرفا به صدور یک ماده معدنی یعنی نفت وادار کرده و از هرگونه خلاقیت تولیدی آنها و ایجاد کشوری مستقل، متکی به خود و آباد که در آن استثمار انسان از انسان وجود نداشته باشد و کارگران ارباب خود باشند و آزاد و برابر در کنار یکدیگر زندگی کنند، جلوگیری نمایند.
این ها اموری است که وظایف طبقه کارگر را در ایران و نه تنها در ایران بلکه در هر کشور زیر سلطه( و نیز در تمامی کشورهای سرمایه داری اصلی)، سنگین، سخت و مشکل میکند. این وظایف نشان میدهد که چقدر ساز و کار طبقه کارگر بویژه در ایران که ما اکنون در باره آن صحیت میکنیم، در قیاس با وظایفی که بدوشش است، بدوی و عقب مانده است. برای همین است که باید گام به گام به پیش رفت و کوه مشکلات را به تدریج از پیش پای برداشت.
با توجه به وضعیت کنونی در ایران یعنی امکان تداوم بحران اقتصادی کنونی، احتمال خروج امپریالیسم آمریکا از برجام و شدت یافتن تحریم ها، دورنمای وضع زندگی طبقه کارگر و تمامی زحمتکشان و طبقات زیر ستم در سال آینده بدتر خواهد بود و به فلاکت بیشتری خواهند افتاد.این یک سوی قضیه است.
 و اما سوی دوم قضیه این است که سال نود وشش یک سال پربار نه تنها از نقطه نظر مبارزات طبقه کارگر، بلکه از نظر مبارزات  تمامی ملتهای زیر ستم، زنان، دانشجویان، جوانان، اقشار و گروههای مذهبی که زیر ظلم هستند و تمامی توده های زحمتکش بود. سالی که حکومت اسلامی آخوندها و مکلاهای متحجر سرمایه دار و مال خوار در آن به لرزه در آمد و بخش هایی از حکومتگران بنا به گفته برخی از مسئولین همین نظام، مال و اموال را برداشته و به بیرون کشور گریختند. این امر نوید میدهد که سال 97 از نظر مبارزات طبقه کارگر و تمامی زحمتکشان، ملیتها، مذاهب زیر ستم، زنان، دانشجویان و جوانان  سالی پر خروش تر و پربارتر باشد و تمامی اتفاقات و حوادث شتاب بیشتری گیرند و گاه آنچه همچون گره ای کور و بازنشدنی جلوه میکند، طی سالها و دهه ها راکد میماند و حل و فصل نمیشود، طی چند ماه، گاه چند هفته و گاه حتی چند روز باز شود و با شتابی حیرت انگیز حل و فصل گردد.
 تمامی کارگران پیشرو باید دست به دست یکدیگر دهند و گام به گام رو بجلو مسائل را حل کنند: از ایجاد تشکلات صنفی ای مانند سندیکا و اتحادیه گرفته تا تشکلات سیاسی یعنی حزب کمونیست. از تشکیل حزب تا تشکیل جبهه متحد تمامی طبقات خلقی به رهبری طبقه کارگر و ایجاد ارتش کارگران و دهقانان و زحمتکشان مسلح و از آن بسوی کسب قدرت سیاسی و برقراری یک حکومت دموکراتیک و سوسیالیستی. هر کدام از این گامها لزوما نباید تمام شود تا گام بعدی آغاز گردد و ضمنا ممکن است از نظمی که ما به آنها دادیم به گونه ای تام و تمام پیروی نکند. 
بدون تردید سال جاری بیشتر از آن طبقه کارگر ایران خواهد بود. برای کارگران روز اول ماه  مه که روز همبستگی کارگران است میتواند روزی مهم در مبارزات سال جاری باشد.  

سرنگون باد حکومت متحجر اسلامی کنونی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک مردمی
زنده باد کمونیسم
جمعی از مائوئیستهای ایران 
8 اریبهشت 1397    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر