۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

گام هایی به پیش - نگاهی به قطعنامه ی تشکل های صنفی و مدنی به مناسبت روز معلم و اول ماه مه روز جهانی کارگر

گام های رو به پیش
 
نگاهی به
قطعنامه ی تشکل های صنفی و مدنی به مناسبت روز معلم و اول ماه مه روز جهانی کارگر
 
این قطعنامه را بیشتر تشکل هایی که منشور دوازده ماده ای را نوشته بودند و به ویژه تشکل های کارگران و فرهنگیان امضا کرده اند. قطعنامه ی مزبور در برخی نکات نسبت به منشور مورد اشاره گام های رو به پیش برداشته است. این پیشرفت ها اگر چه هنوز ایرادات و کمبودهای منشور انقلابی را به طور کامل رفع نمی کند با این همه  در حد خود در خور ستایش است. در زیر به بررسی این گام ها و در عین حال ایرادات قطعنامه می پردازیم اما پیش از آن باید به دو نکته اشاره کنیم.
یکم این که منشور دوازده ماده ای برنامه ای برای پیشرفت انقلاب ایران و به همراه قطعنامه تلاش هایی ذهنی در تشریح واقعیت عینی یا به بیان دیگر برآمد عین در عرصه ی ذهن است. این برآمد هر چه  دقیق تر و روشن تر و صریح تر واقعیت رو به تکامل جاری جنبش را بازتاب دهد و آینده آن را در پیش چشم آورد، تاثیر بیشتری در روند رو به پیش جنبش می گذارد.
 و دوم: اکنون جنبش خلق ما در عرصه ی عملی گام های ارزشمندی به پیش برداشته و در عرصه ی ذهنی نیز گام های مثبت در بیان این که چه نمی خواهیم و چه می خواهیم. در این خصوص هم منشور 12 ماده ای و هم منشور خواست های پیشرو زنان در خور اهمیت هستند. آنچه که در کنار این برنامه ها دارای اهمیت جدی است بردن این منشورها به میان مردم و بالا بردن فهم و درک توده ها از آنها و به طور کلی توده ای کردن آنها است. و منظوراز توده ای کردن  آگاه کردن لایه های میانی و به ویژه کم تر رشد یافته ی توده های طبقه ی کارگر و زنان و دیگر طبقات زحمتکش است. توده ای کردن و در عین حال مقایسه برنامه ها و تحلیل جزء به جزء و نقد آنها می تواند جنبش ما را در دو عرصه یعنی آگاهی نسبت به آنچه می خواهد و همچنین عمل انقلابی در جهت رسیدن به آن پیش براند. در مورد جنبش زنان باید به این نکته اشاره کنیم که این جنبش زمانی به اوج واقعی خود دست می یابد که زنان کارگر و کشاورز و به طور کلی زنان استثمار شده و ستمدیده ی محروم را در بر گیرد و آنها را نسبت به حقوق خویش آگاه سازد و به جنبش درآورد.
بررسی قطعنامه:
 این حکومت شایسته ی بقا نیست
الف- «این حکومت نه شایسته بقاست و نه قادر به ادامه حیات است»
الف- از این دو موضع به ویژه موضع «نه شایسته ی بقاست» در خور تامل است و نشان از خواست رشدیافته سازمان های مبارزه توده ای کنونی دارد. از این دیدگاه حکومت کنونی باید در نبرد تاریخی توده های رنج کشیده ایران با آن سرنگون شود.
این موضع گامی است ارزشمند و خط مشخصی میان جنبش طبقه ی کارگر و توده های گسترده ی مردم و حکومت می کشد. توده های مردم پیش از این و در مبارزات خود این خط را کشیده اند و برآمد ذهنی آن در قطعنامه و تلاش برای تشخص بخشیدن به آن شایسته ی ارج گذاشتن است. اکنون این برآمد ذهنی باید به عینیت تبدیل شده و باز هم بیشتر و به گونه ی گسترده تری توده ای شود. 
ب- «دیگر بر هر ناظر روشن بینی پر واضح است که‌ در پی نزدیک به هشت ماه خیزش سراسری مردم ایران، اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور به روال سابق باز نخواهد گشت و جنبش انقلابی مردم ایران به پیشروی خود تا ایجاد تغییرات بنیادین در کشور ادامه خواهد داد.»
ب- بر این مبنا قطعنامه  تاکید می کند که جنبش و انقلاب کنونی ایران به پیشروی خود تا ایجاد تغییرات بنیادین در کشور- به معنای سرنگونی حکومت - ادامه می دهد هر گونه تلاشی را از جانب حکومت برای به پس راندن آن در هم می شکند. زیرا از دیدگاه قطعنامه با وجود این حکومت هیچ تغییر بنیادینی در شرایط زندگی مردم امکان ندارد.
پ- «بر متن این شرایط عینی و بشدت متلاطم و متحولی است که مدتهاست جناحهای مختلف طبقه حاکم بر ایران چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون سراسیمه تر از هر دوره تاریخی دیگری دست بکار بند و بست با قدرتهای جهانی و رقم زدن تحولات سیاسی از بالای سر مردم ایران شده اند تا همچنان به سبک و سیاق گذشته، اینبار نیز آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ایران را قربانی مطامع ضد انسانی خود و غارتگران و جنایتکاران بین المللی کنند.»
پ- نکته ی نخست در این متن خط و مرز کشیدن با جناح های مختلف حاکم بر ایران چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون است. جناح هایی که دست به کار بند و بست با قدرت های جهانی و رقم زدن تحولات از بالای سر مردم ایران شده اند تا همچنان به سبک و سیاق گذشته، اینبار نیز آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ایران را قربانی مطامع ضد انسانی خود و غارتگران و جنایتکاران بین المللی کنند.
این اشارات به پوزیسیون و اپوزیسیون از یک سو نکات مثبتی دارد به این معنا که بین جنبش طبقات استثمار شده و ستمدیده ی کارگر، کشاورز، لایه های پایین خرده بورژوازی و جنبش های زنان، دانشجویان و کلا جوانان و ملت های زیرستم با تمامی جریان هایی که به نوعی با حاکمیت بوده و یا به دلیل موقعیت اقتصادی و اجتماعی خویش- مثلا سرمایه دارانی که از قدرت سیاسی حال حاضر سهمی ندارند- از زمره ی طبقات مرفه هستند، و به هر حال در پی  دنبالچه کردن جنبش توده ها برای سهم گرفتن از قدرت می باشند خط و مرز می کشد. جنبش طبقات استثمار شده و ستمدیده به ترسیم روشن و صریح این خط و مرزها نیاز مبرم دارد و باید آن را در هر شرایطی تداوم بخشد.
 امر بالا به ویژه در مورد طبقه ی کارگر صادق است که تنها طبقه ی پیگیر و حامل تغییرات انقلابی گسترده در ایران و جهان است و باید رهبر انقلاب شود. این طبقه نیاز دارد که در هر گام انقلابی خویش استقلال داشته باشد و با تمامی جریان های طبقاتی غیر خود( بورژوایی و خرده بورژوایی) خط و مرز خویش را رسم کند. منظور از ترسیم خط و مرز تدوین تمامی تفاوت ها و اختلافات و تضادهایی است که موضع طبقه ی کارگر خواه در مسائل استراتژی و خواه در مسائل تاکتیکی و نیز در مورد هر مساله ی مشخصی که در پیش پای حرکت و تکامل انقلاب به وجود می آید با دیگر طبقات و یا لایه های درونی هر طبقه ی مشخص دیگر و هر گرایش های انقلابی غیر کارگری و یا گرایش های اصلاح طلبانه (رفرمیستی) دارد.
اما از سوی دیگر نباید اجازه داد که این نوع خط و مرز کشیدن های ضروری به مانعی در راه اتحادهای موقتی و نسبی میان طبقه ی کارگر با دیگر طبقات خلقی و یا با طبقات و جریان هایی بیرون از صف خلق که می توان علیه دشمن مشترک با آنها وارد اتحادها و ائتلاف های نسبی شد بشود. باید توجه داشته باشیم که تمامی خط و مرز ها در طبیعت و جامعه نسبی است و به یکدیگر تبدیل می شوند و این به این معنا هم هست که در شرایط مشخص سیاسی، دوست به دشمن و دشمن به دوست تبدیل می شود.
در مورد پوزیسیون:
در اینجا روشن نیست که پوزیسیون کدام جریان است. هم می تواند جریان احمدی نژاد باشدهم جریان روحانی و هم موسوی و کروبی و جریان های اصلاح طلب. اما این منطقی نیست که تمامی این جریان ها پوزیسیون دانسته شده و با یک چوب رانده شوند. باید خواه بین دشمنان و خواه بین مخالفین دشمنان فرق گذاشت و از سیاست استفاده از تضادها و برقرار کردن اتحاد های مشروط و موقتی و نسبی در عین مبارزه ی بی امان و مطلق پیروی کرد. از این دیدگاه ما باید از تضاد هر جریانی- که البته در حال حاضر مثلا موسوی و جریان هایی که از نظرات وی در مورد تغییر قانون اساسی پیروی می کنند دیگر پوزیسیون نبوده بلکه خود اپوزیسیون هستند- با جناح خامنه ای و دفتر رهبری استفاده کنیم و آن را شدت ببخشیم و بدینسان از یک سو مانع یک دستی و اتحاد دشمنان طبقاتی خود شویم و از سوی دیگر دشمن عمده در هر مرحله را به انفراد هر چه بیشتری در آوریم. به این ترتیب نیروهای ما در مقابل دشمن عمده بیشتر خواهد بود و ما صرفا به نیروهایی که داریم محدود نخواهیم شد و در نتیجه پیروزی بر دشمن عمده آسان تر خواهد بود.
 باید توجه داشت که هر گونه خط و مرز کشیدن مطلق - یا زنگی زنگ یا رومی روم - با دشمنان و یا دوستان نیمه راه انقلاب، این امکان را ایجاد می کند که در جنبش طبقات متحد خلق یا دوستان انقلاب بازتاب یابد و به دامن زدن و یا برجسته کردن اختلافات درون خلق بینجامد و موجب جدایی و تفرد جریان های درون آن گردد. امری که می تواند نیروی انقلاب را ضعیف کرده و به سستی و شکست بکشاند.
 در مورد اپوزیسیون: 
«جناح هایی که دست به کار بند و بست با قدرت های جهانی و رقم زدن تحولات از بالای سر مردم ایران شده اند تا همچنان به سبک و سیاق گذشته، اینبار نیز آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ایران را قربانی مطامع ضد انسانی خود و غارتگران و جنایتکاران بین المللی کنند.»
 این امر نیز تا آن جا که در مورد سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان است کاملا درست است. زیرا آنها جزو نوکران قدرت های جهانی و غارتگران و جنایتکاران بین المللی هستند و در خدمت آنها به تخریب در امر انقلاب ایران مشغول اند.
اما این جا نیز ما باید بین جریان های اپوزیسیون فرق بگذاریم. جریان هایی را که مزدور قدرت های بزرگ هستند از جریان هایی که مزدور نیستند تفکیک کنیم و مبارزات جریان هایی را که مزدور نیستند مورد بررسی قرار داده و نسبت به مواضع آنها مواضع متضادی در پیش گیریم. از جریان هایی که با جمهوری اسلامی از دیدگاه یک حکومت ملی نوع مصدقی مخالف اند تا جایی که با حاکمین کنونی مبارزه ی عملی می کنند پشتیبانی کنیم و در عین حال تمامی ضعف ها و کمبودها و اختلافات خود را با آنها در مساله ای که در مورد آن مبارزه صورت گرفته بیان کنیم و نیز سست عنصری، ضعف و سازش آنها را در این مبارزه افشا و به شدت با آن مبارزه کنیم. همچنین هر گونه خط و مرز کشیدن آنها را با قدرت جهانی مورد پشتیبانی قرار داده و در عین حال با هرگونه سازش آنها با این قدرت های غارتگر مبارزه کنیم. ما نمی توانیم و نباید همه ی را یکی کنیم و همه را با یک چوب برانیم.
مبارزاتی که خلق ایران در پیش دارد مبارزاتی بسیار بزرگ و درازمدت است- پایین تر خواهیم دید که قطعنامه اشاره ای بسیار آشکار و ارزشمند به این امر می کند- و طبقه رهبری کننده و دیگر طبقات خلقی باید با دقت و وسواس فوق العاده ای مواضع هر طبقه، هر جریان طبقاتی و هر بخش و گروه و فرد با نفوذی در هر عرصه ای، از اقتصادی گرفته تا سیاسی و فرهنگی و در مورد هر مساله ای را تجزیه و تحلیل کنند و با دقت هر چه تمام تر ازهر موضع  این جریان ها که می توان در خدمت تضعیف دشمن مشترک و تکامل مبارزات خلق بهره گرفت پشتیبانی کرده و هر موضع آن را که به نفع دشمن و علیه تکامل جنبش خلق است به سختی به مبارزه گیرند و هر سازش وی را در مورد هر مساله ی در خور اهمیتی افشا کنند.
باید توجه کنیم که انقلاب ایران با دشمنان داخلی و بیرونی طرف است و در هر حرکت خود نیاز به گسترده ترین اتحاد در صفوف خود را دارد. باید از هر جریانی هر چه که بتواند و از آن برآید به نفع انقلاب استفاده کرد و در هر مرحله و آنی از مبارزه، از تضادهای درون صفوف دشمن به شکلی درست و به نفع جنبش طبقه ی کارگر و خلق بهره برد و نیروهای آن را به حداقل آن چیزی که می تواند باشد کاهش داد.
ما باید یاد بگیریم که یک سویه نیاندیشیم، بلکه در اساس دو سویه و بنابراین در پدیده های مرکب و پیچیده که تضادهای زیاد دارند، در مورد هر مساله ای چند سویه بیندیشیم. ما نیاز داریم که بر بینش دیالکتیکی در برخورد به هر پدیده ای مسلط شویم. دیالکتیک که ریشه های آن در اندیشه های نیاکان ما نیز موجود است به ما می آموزد که هر پدیده و جریانی را از هر دو دیدگاه مثبت و منفی و خوب و بد و زیبا و زشت و مفید و مضر و قوت و ضعف و پیگیر و ناپیگیر و مبارزه و سازش و مطلق و نسبی طرح و بررسی کرده و نتیجه را ملکه ی ذهن خود سازیم. ما باید این دیدگاه را در هر برخوردی به دوست و دشمن به کار گیریم.
 اکنون از زوایه ای دیگر به بند مزبور توجه می کنیم:
ت- «جناح هایی که دست به کار بند و بست با قدرت های جهانی و رقم زدن تحولات از بالای سر مردم ایران شده اند تا همچنان به سبک و سیاق گذشته، اینبار نیز آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ایران را قربانی مطامع ضد انسانی خود و غارتگران و جنایتکاران بین المللی کنند.»
ت- در این جا قطعنامه از قدرت های جهانی و غارتگران و جنایتکاران بین المللی- یعنی امپریالیست ها - نام می برد. قطعنامه با اشاره به این نکته نسبت به  منشور گامی بسیار ارزشمند و در خور تحسین به پیش بر می دارد. این جا مشخص است که ما تنها با جمهوری اسلامی روبرو نیستیم بلکه با دشمنانی غارتگر و جنایتکار که در خارج کشور برای انقلاب ما توطئه می چینند روبروییم. روشن است که از میان این دو دشمن، حکومت اسلامی عمده است و عمده مبارزه ی طبقات انقلابی خلق ما باید علیه این دشمن باشد.اما غیر عمده بودن حال حاضر این دشمنان خارجی یعنی «قدرت های جهانی و غارتگران و جنایتکاران بین المللی» به این معنا نخواهد بود که آنها اکنون بی اهمیت اند و یا در آینده عمده نخواهند شد. در این بخش با هشدار قطعنامه در مورد توطئه هایی که این قدرت های جهانی علیه انقلاب ما می چینند و نیز عواملی که در اپوزیسیون دارند- این عوامل همان سرمایه داران کمپرادور فراری و یا تازه به دوران رسیده هستند و همچنین جریان های سست عنصر و دوستان نیمه راهی که می توانند از ترس جنبش طبقه ی کارگر و خلق با آنها به سازش برسند- می توانند انقلاب ما را به کجراه برده و«همچنان به سبک و سیاق گذشته، این بار نیز آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ایران را قربانی مطامع ضد انسانی خود و غارتگران و جنایتکاران بین المللی کنند.»
ث- «اما آن پدیده ای که امروز در صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران جاری است، جنین رشد یافته انقلابی را در خود دارد که می تواند سرآغاز یک انقلاب بزرگ اجتماعی در ایران و منطقه خاورمیانه باشد و تاریخی نوین را در این منطقه مهم و استراتژیک از جهان کنونی رقم بزند.»
ث- این جا یکی از مهم ترین و کلیدی ترین گام ها نسبت به منشور به پیش برداشته می شود. تفسیر آن چنین می تواند باشد:
انقلاب ایران در صورتی که به وسیله ی طبقه ی کارگر رهبری شود و در صورتی که به ترسیم درست خواست ها در هر مرحله دست زند و در صورتی که تمامی متحدین خود را به درستی تشخیص داده و یک جبهه ی متحد خلق را علیه دشمنان خویش سازمان دهد می تواند یک انقلاب اجتماعی بزرگ - از دیدگاه ما در حال حاضر انقلاب دموکراتیک نوین- را به پیش برد. این می تواند سرآغاز یک انقلاب اجتماعی بزرگ در ایران و خاورمیانه باشد و تاریخی نوین را در این منطقه ی مهم و استراتژیک از جهان کنونی رقم زند.
چنین دیدگاه و چنین چشم اندازی به طبقه ی کارگر و همه ی ما یاری خواهد کرد که وظایف خود را بسیار بزرگ تر و سنگین تر از اکنون بببینم و نیز به نیروی اراده ی ما خواهد افزود که با شوق فراوان امر انقلاب خود را به پیش بریم.
ج-«اگر چه منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی در میانه ی خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی و از متن و دل جامعه سر بر آورده است و قطب نمای مبارزات همین امروز ما برای شکل دهی به ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آینده ایران است با این حال با توجه به کل شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی و سیاسی حاکم بر کشور، ما بر این باوریم که طبقه کارگر ایران با قرار گرفتن در مرکز ثقل تحولات سیاسی آتی، قادر خواهد شد افق رهائی بخش و تاریخی خود را بطور حداکثری به پیش برد.»
ج- در این بخش باز به یکی از مهم ترین گام های منشور به پیش بر می خوریم.
طبقه ی کارگر ایران باید در مرکز ثقل تحولات سیاسی ایران قرار گیرد. باید رهبر انقلاب شود.(1) تنها این طبقه است که در صورتی که به درستی متشکل شود و سازمان یابد(2) می تواند انقلاب را با آگاهی و اراده ی سترگ خویش پیگیرانه ادامه دهد و به پیروزی رساند. تنها این طبقه است که می تواند مهلک ترین ضربات را بر پیکر ارتجاع و هر گونه قدرتی که در مقابلش علم شود وارد کند و تنها این طبقه است که می تواند انقلاب دموکراتیک نوین را به انقلاب سوسیالیستی تکامل دهد و جامعه ایران را به سوی کمونیسم پیش برد.
چ- «ما با حمایت از اعتصاب گسترده کارگران پروژه‌ای نفت و گاز و پتروشیمی، بار دیگر و به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر، با قرار دادن مطالبات دوازده‌گانه‌ی منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی، به مثابه خواست‌های حداقلی خود در این قطعنامه، کارگران و معلمان، زنان، دانشجویان و عموم توده های ستمدیده مردم ایران را فرا میخوانیم با سازمانیابی در تشکلها و شوراهای محیط کار و محلات، مبارزات خود را برای گذر از شرایط ضدانسانی موجود و شکل دهی به آینده ای مبتنی بر تحقق خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه، متکی به اراده و اتحاد و همبستگی خود سازند.»
چ- مهم ترین نکنه در این بند اشاره به فراخواندن توده ها به سازمان یابی و تشکل به ویژه در «شوراهای محیط کار» است. تمامی کارگران و زحمتکشان و لایه های مزدبگیر و حقوق بگیر و خلاصه هر جا که مزد بگیران جمعی را تشکیل می دهند و در هر جا که امکان هست باید شوراهای کارگری، کشاورزان، معلمان، کارمندان، پرستاران و کارکنان بیمارستان ها و...را تشکیل دهند. حکومت آینده حکومت دموکراتیک این شوراهای انقلابی خواهد بود.  
 هرمز دامان
نیمه ی نخست اردیبهشت 1402
یادداشت ها
1-    البته رهبری انقلاب با گفتن و کلام به وجود نمی آید و نیز با گفتن به هیچ طبقه ای داده نمی شود. برای رهبری انقلاب باید طبقه ی کارگر در نظر و عمل نشان دهد که آگاه ترین و سازمان یافته ترین و با انضباط ترین و مبارزترین و پیگیرین و فدارکارترین طبقه در راه انقلاب است و توانایی رساندن تمامی توده های زحمتکش (کشاورزان و دیگر لایه های استثمار شده و ستمدیده ) و زنان و ملیت ها را به خواست ها و آزاد کردن شان را دارد. آنچه تا کنون طبقه ی کارگرانجام داده است گام هایی است در این راه.
2-    این واقعیتی است که تشکل های کنونی طبقه ی کارگر در حد وظایف بزرگ و تاریخی این طبقه خواه در ایران و خواه در منطقه نیست. از این رو نه تنها تشکل های صنفی کارگری باید گسترش یابد و تمامی مراکز کارگری را در بر گیرد بلکه باید حزب کمونیست این طبقه با جهان بینی مارکسیستی - لنینیستی - مائوئیستی تشکیل شود تا بتوان این طبقه را برای رهبری آماده کرد.  

۱۴۰۲ اردیبهشت ۹, شنبه

بیانیه ی احزاب مارکسیست - لنینیست و مائوئیست به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر

 


بیانیه ی احزاب مارکسیست - لنینیست و مائوئیست
 به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر
 
پرولتارها و توده های زیر ستم سراسر جهان متحد شوید!
 
تنها راه رهایی طبقه کارگر این است که نظام سرمایه داری
را به یاری تمامی نیروهای مردمی نابود کند.
 
اول ماه مه روز نبرد همه ی کارگران جهان با امپریالیسم و ارتجاع است*
اول ماه مه علیه امپریالیسم، ارتجاع، فلاکت و جنگ برخیزیم و برای انقلاب پرولتری و سوسیالیستی در سراسر جهان مبارزه کنیم!
اول ماه مه روزی است که در آن طبقه ی کارگر به عنوان یک طبقه ی جهانی به همراه توده‌های استثمار شده ی جهان به میدان‌ها و خیابان‌های همه کشورهای جهان می ریزند و علیه استثمار جهانی سرمایه‌داری به نبرد برمی خیزند.
در این روز کارگران و توده‌های مردم، سلطه ی نظام سرمایه ‌داری و حکومت امپریالیستی را بر جهان و کشورهای زیر ستم افشا می‌ کنند و با اتحادیه های کارگری زرد و احزاب«کارگر فروش» که آشتی با استثمارگران و انحصارهای بزرگ امپریالیستی که سود و ثروت انباشته می کنند و تداوم استثمار کار مزدی را موعظه می‌کنند، مقابله می‌کنند.
بحران اقتصادی در کشورهای امپریالیستی -  نابودی محیط زیست
اکنون قیمت کالاهای اساسی به بالاترین قیمت در 40 سال گذشته افزایش یافته است. دستمزدهای واقعی طبقه کارگر بیش از پیش کاهش یافته است. بیکاری و کاهش نیروی کار به گونه ی چشمگیری در تمام صنایع بزرگ در جهان در حال افزایش است. طی 10 سال گذشته، 99 درصد از ثروت جهان در اختیار 1 درصد سرمایه داران بوده است .
تخریب سرمایه داری محیط زیست و طبیعت بیش از پیش شده است و این موجب سرعت بخشیدن به بلایای طبیعی و افزایش آنها شده است.
 این همه، نابرابری های اجتماعی را به تراژدی های وحشتناکی برای مردم جهان تبدیل کرده است.
سرمایه داران مالکیت وسائل تولید را در دست خود دارند و زندگی طبقه ی کارگر و توده های مردم را در چنگال خود گرفته اند
سرمایه داری سیستم انباشت سود و استثمار طبقه ی کارگر است. تولید سرمایه داری با تولیدی که هر چه بیشتر اجتماعی می شود و تصاحب خصوصی هر چه بیشتر ثروت های آفریده شده به وسیله کارگران و زحمتکشان مشخص می شود. همین تضاد اساسی است که باعث زوال اجتناب ناپذیر این نظام  می گردد.
همان گونه که مارکس اشاره کرد ازهر منفذ سرمایه و از سر تا پای آن چرک و خون می چکد و تنها راه رهایی طبقه کارگر، نابود کردن نظام سرمایه داری به وسیله ی تمامی نیروهای لازم است.
مارکس: مبارزه ی طبقاتی لوکوموتیو تاریخ است و طبقه ی کارگر با مبارزات انقلابی خود نظام سرمایه داری را به گور خواهد سپرد
مارکس و کمونیست ها می گویند که مبارزه ی طبقاتی لوکوموتیو تاریخ است و آن را به پیش می برد. امروز جهان با یک وضعیت تاریخی روبرو است که از یک سو امپریالیسم در بحران است و این بحران را به دوش پرولتاریا و توده های مردم  می اندازد و مبارزه ی سازمان های پرولتری و کمونیستی را سرکوب می کند و از سوی دیگر، پرولتاریا و توده‌های مردم درگیر مبارزات و شورش‌های گسترده ‌ای هستند که دولت‌های امپریالیستی و ارتجاعی، دولت‌های بورژوایی و کل نظام اجتماعی سرمایه‌ داری امپریالیستی را به چالش می گیرد.
هم اینک تمامی جهان، جنبش طبقاتی و مبارزاتی طبقه کارگر و توده های زحمتکش مردم را علیه اصلاحات حقوق بازنشستگی دولت مکرون و چگونگی تصرف خیابان ها در پاریس و دیگر شهرهای فرانسه می بیند. در کنار آن مبارزات بزرگی نیز در بریتانیای کبیر، آلمان، سوئیس شکل گرفته است.
و اما دولت امپریالیستی فرانسه به این مبارزات بزرگ با سرکوب پاسخ می دهد. سرکوب اما نمی تواند  مبارزه ی توده های زحمتکش را متوقف کند، بلکه به مبارزه ی پرولتاریا و توده‌های مردم دامن می‌ زند مردمی که مبارزات ستیزه جویانه ی خود را بر لبه ی دموکراسی بورژوایی گسترش می‌دهند. اکنون دیگر بورژوازی نمی تواند با پارلمان و انتخابات حکومت کند؛ از دید پرولتاریا و توده ها انتخابات پارلمانی جایگاه پیشین خود را از دست داده است.
امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار است که این سرمایه داران امپریالیست هستند که مانع پیشرفت های اجتماعی می شوند؛ آنها طبقه ای انگلی هستند و باید از روی زمین نیست شوند.
پرولتاریا و توده های مردم مداوما در برابر حملات پیاپی سرمایه داران به دستمزد، شغل، بهداشت و شرایط معیشتی مقاومت می کنند. آنها  باید مبارزه را تا از بین بردن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و استثمار که موجب برتری و امتیازات طبقات حاکم است پیش ببرند. آنها باید مبارزه را تا حد نهایی آن یعنی در اختیار گرفتن محصول کار خود تکامل دهند.
امپریالیست ها در رقابت امپریالیستی برای تقسیم دوباره ی جهان جنگ های امپریالیستی به پا می کنند
تاریخ نشان داده است که امپریالیسم برای غلبه بر بحران اقتصادی جهانی به سمت جنگ برای تقسیم جهان و فتح بازار جهانی می رود. یک جنگ امپریالیستی و یک قصابی تازه برای تقسیم جدید جهان.
کشورهای امپریالیستی، ایالات متحده، روسیه، چین، اروپا، ژاپن، فعالانه برای جنگ جهانی آماده می شوند. آنها از تمام سلاح های خود که از قبل در دسترس هستند استفاده می کنند و در عین حال زرادخانه های خود را به سلاح های پیشرفته تازه مسلح می کنند. آنها با دامن زدن به جنگ ها و با فروش سلاح های پیشرفته ی خود سودهای عظیم انباشته می کند.
جنگ روسیه و اوکراین نتیجه ی رقابت امپریالیستی بین روسیه و آمریکا است. این جنگ تقسیم جهان برای کنترل انحصاری منابع طبیعی است. از آغاز جنگ، سود صنایع جنگی، شرکت‌های نفت و گاز دو برابر شده، در حالی که شرایط طبقه کارگر، دهقانان و توده‌ های مردم بدتر شده است.
نیاز به کمونیسم نیاز بشریت استثمار شده و ستمدیده است
نیاز به سوسیالیسم و کمونیسم از بحران امپریالیسم، از مبارزات پرولتاریا و توده های سراسر جهان سرچشمه می گیرد. مبارزات پرولتاریا، قیام توده ها، جوانان، زنان، مهاجران، همگی خواستار اتحاد، سازماندهی و رهبری، برنامه ای برای سرنگونی و ساختن قدرت نوین برای جامعه ای نوین است.
طبقات حاکم و نوکران کشورهای زیر ستم در همراهی با چیدن مقدمات جنگ جهانی به وسیله ی امپریالیست ها، برخلاف منافع طبقه ی کارگر و توده های کشور، خود را در خدمت اربابان امپریالیست شان قرار داده اند.
طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش و ستمدیده نیروهای اصلی انقلاب در جهان هستند
تنها نیروی اجتماعی که قادر است با جنگ مخالفت کند و وقتی آغاز شد آن را به یک جنگ انقلابی تبدیل کند، پرولتارها هستند. آنها باید مانع استقرار نیروها، اسلحه ها، استخدام پرولتاریا به عنوان«گوشت دم توپ» برای یک جنگ ناعادلانه شوند. طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده در کشورهای زیرسلطه ی امپریالیسم، باید مبارزه ضد امپریالیستی و جنگ های توده ای را تشدید کنند. اتحاد و مبارزات انقلابی پرولتاریا و توده های سراسر جهان می تواند مقدمات یک جنگ امپریالیستی و خود جنگ را به یک جنگ داخلی انقلابی، به جنگ توده های مردم برای از بین بردن سلطه امپریالیستی و شکست قدرت سرمایه در همه کشورها تبدیل کند.
وظیفه ی احزاب مارکسیست- لنینیست- مائوئیست در کشورهای امپریالیستی و زیر سلطه تبدیل بحران و جنگ به انقلاب پرولتری و جنگ انقلابی داخلی است
همه احزاب و سازمان‌های مارکسیست- لنینیست- مائوئیست جهان باید بحران کنونی امپریالیسم و جنگ امپریالیستی را به جنبش‌های پرولتاریا و توده‌های مردمی در جهان با هدف انقلاب پرولتری و سوسیالیستی تبدیل کنند.
این بر کمونیست هاست که نمونه ای از اتحاد انترناسیونالیستی و مبارزه علیه تدارک یک قتل عام امپریالیستی جدید جهانی باشند و فعالیت های خود را در جهات زیر سازمان دهند:
اتحاد و هماهنگ کردن تلاش ها در همه کشورها برای ترویج مبارزه ی انقلابی ارتش های پرولتاریا و توده های مردمی علیه استقرار نیروها و سلاح ها برای جنگ های امپریالیستی، جنگ های ارتجاعی و جنگ های ناعادلانه؛
در یک جبهه مشترک با تمام نیروهای انقلابی، ضد امپریالیستی، دموکراتیک واقعی که مخالف جنگ و پشتیبانی نظامی رژیم‌های مزدورکشورهای زیر سلطه از اربابان امپریالیست خود در سراسر جهان به ویژه در کشورهای نیمه استعماری و نیمه فئودالی هستند، ایستادگی کنند؛
طرد و افشای رفرمیست ها و نیروهای اپورتونیست سوسیال دمکراتیک که گاه به نام پرولتاریا و توده های مردم از یکی از جناح های امپریالیستی پشتیبانی می کنند و همگی دشمنان میرنده ی استثمار شوندگان و ستمدیده گان جهان هستند؛
تشدید مبارزه ی طبقاتی، تقویت ابزار مقاومت و دفاع از کارگران در اتحادیه های طبقاتی واقعی، یعنی سازمان هایی که مبارزات کارگری را در کارخانه ها و در بخش هایی که بالاترین درجه ی استثمار وجود دارد و همچنین تعیین دستمزد کارگران در شرایط نوپدید کار را سازمان می دهند؛
پشتیبانی از مبارزات بزرگ توده های دهقانان و بر مبنای این که زمین به کسانی که روی آن کار می کنند تعلق دارد؛
گسترش جنبش مردمی زنان و مبارزات انقلابی پرولتری برای حقوق زنان، علیه تبعیض، نابرابری، زن کشی و تجاوز جنسی، انکار حق سقط جنین، ستم مضاعف قرون وسطایی و مدرن در کشورهای امپریالیستی و بندگی فئودالی در کشورهای زیر ستم امپریالیسم؛
تشدید مبارزه ستیزه جویانه علیه فاشیسم و نژادپرستی، سازماندهی مبارزه ی مهاجران به ویژه در کشورهای امپریالیستی برای پذیرش و حق پناهندگی، آزادی حرکت، حق کار، دستمزد، مسکن، علیه کشتار در دریا و خشکی؛
تکیه بر شورش توده های جوان و سازماندهی آنها به عنوان خط مقدم مبارزه انقلابی علیه دولت بورژوازی؛
مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و همه برادران طبقاتی محبوس در زندان های امپریالیسم و رژیم های ارتجاعی؛
جوهر انترناسیونالیسم پرولتری اتحاد پرولتاریای کشورهای امپریالیستی و طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده در کشورهای زیر سلطه برای بنای جهان نوین کمونیستی است
همه ی ما بر باوریم که وحدت پرولتاریای جهانی، اتحاد پرولتاریای کشورهای امپریالیستی و توده های زیرستم جهان جوهر انترناسیونالیسم است. 
احزاب نوین کمونیستی انقلابی را سازمان دهیم و بین الملل نوینی بسازیم
انترناسیونالیسم مستلزم آن است که در هر کشوری طبقه ی کارگر در حزب سیاسی مستقل خود، حزب کمونیست-  امروزه حزب مارکسیست- لنینیست- مائوئیست - سازماندهی شود و احزاب کمونیست همه کشورها در یک کنفرانس بین المللی واقعی متحد شوند تا یک بین الملل واحد بسازند و از دیدگاه و چشم انداز انترناسیونال کمونیستی نوین سازمان یابند.
کمونیست های مارکسیست- لنینیست- مائوئیست در راهپیمایی بزرگ خویش هستند. آنها باید از تجربیات، از اشتباهات، از کاستی های تاریخی که آنها را از آمادگی برای شرایط تاریخی جدید باز داشته، درس بگیرند.
احزاب کمونیستی نوین باید با رویزیونیسم در اشکال کهنه و نو آن مبارزه کنند تا بتوانند مبارزات را به گونه ای انقلابی رهبری کنند
احزاب پرولتری و انقلابی واقعی، احزاب کمونیستی مارکسیست- لنینیست- مائوئیست، باید واحدهای پیشرو متناسب با کشورهای گوناگون و در مراحل مختلف را مدیریت کنند. آنها می تواند از اشکال قانونی و غیرقانونی سازماندهی و مبارزه استفاده کنند، آنها باید بتوانند از توده ها بیاموزند و از شر رویزیونیسم پوسیده و از اشکال کهنه و جدید آن خلاص شوند بدون اینکه در دام افراط گرایی خرده بورژوازی عقیم، بازنده، ایده آلیست، سوبژکتیویست و میلیتاریستی بیفتند.
ما نیاز به ساختن جبهه ی متحد ضد سرمایه داری، ضد فاشیستی و ضد امپریالیستی در کشورهای مختلف داریم. چنین جبهه ای برای دستیابی به رهبری واقعی توده های گسترده و سود بردن از تضادهای درون دشمن طبقاتی، با توجه به شرایط موجود در این کشورها ضروری است.
ارتش پرولتاریا، جنگ طبقاتی انقلابی طولانی خود را گسترش خواهد داد
ما باید نیروی جنگنده ای را به دنیا بیاوریم که ارتش پرولتاریا را بسازد، بتواند جنگ طبقاتی، جنگ انقلابی، جنگ طولانی خلق را گسترش دهد.
مرگ بر امپریالیسم
 بیایید برای سوسیالیسم و کمونیسم مبارزه کنیم!
 
زنده باد مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم!
 
زنده باد انترناسیونالیسم پرولتری!
 
 
اتحادیه کارگران کمونیست(mlm) کلمبیا  
کمیته سازنده ی حزب کمونیست مائوئیست گالیسیا
حزب کمونیست مائوئیست - ایتالیا
حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
حزب کمونیست هند (مائوئیست)
حزب کمونیست نپال (اکثریت)
حزب کمونیست نپال (مائوئیست-انقلابی)
راه سرخ ایران (گروه مائوئیست)
حزب پرولتری پوربا بنگلا (PBSP/بنگلادش)
حزب کمونیست ترکیه مارکسیست لنینیست
حزب کارگران و دهقانان بلغارستان
لیگ انقلابی مائوئیست (MRL) - سریلانکا
مائوئیست های روسیه
حزب کمونیست سویس
اتحادیه کمونیست های جوان- سویس
* تمامی عنوان ها در متن بیانیه از گروه مائوئیستی راه سرخ ایران است.

۱۴۰۲ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

روز اول ماه مه( 11 اردیبهشت) بر کارگران و زحمتکشان جهان فرخنده باد

 
روز جهانی کارگر روز مبارزه ی گسترده ی کارگران برای ایجاد جهان نوین کمونیستی است!

با توجه به اینکه اعلامیه احزاب مارکسیستی - لنینیستی و 
مائوئیستی بزودی در وبلاگ قرار خواهد گرفت تلاش کرده ایم 
   بیشتر به مسائلی که در آن متن کمتر اشاره شده و به ویژه
 به مسائل ایران توجه کنیم

جنگ اوکراین و انداختن بار جنگ به دوش کارگران و زحمتکشان
اوائل سال گذشته جنگ اوکراین آغاز شد و تا کنون ادامه یافته است. در این جنگ و در رقابت برای تصرف اوکراین، کشور امپریالیستی روسیه از یک سو و امپریالیست های غریی به همراه دولت فاشیست حاکم بر اوکراین از سوی دیگر به جان یکدیگر افتادند و توده ی کارگر و زحمتکش روس و اوکراین را گوشت دم توپ خود ساختند.
اکنون بیش از پیش روشن می شود که آنکه نقش اصلی را در ایجاد و دامن زدن به این جنگ داشته است امپریالیست های غربی بوده اند( گرچه این امر در ماهیت امپریالیستی آن تاثیری ندارد). آنها در یک بحران اقتصادی عمیق به سر می بردند و باید بهانه ای برای گسترش بیکاری و بالا رفتن تورم و قیمت ها و انداختن بار بحران به دوش کارگران و زحمتکشان مزد بگیر در جوامع شان می یافتند. جنگ اوکراین چنین نقشی را بازی کرد و با تبلیغات کر کننده ی امپریالیست ها هر نوع صدایی در میان کارگران و زحمتکشان در کشورهای غربی خفه شد.
این جنگ بیش از پیش نشان داد که تا زمانی که امپریالیسم و سرمایه داری هست، و تا زمانی که ساخت تسلیحات و به ویژه سلاح های اتمی هست، جنگ هم هست و کشت و کشتار و نابودی هم هست و بشر روی خوش صلح میان ملت ها را نخواهد دید.
بحران اقتصادی در کشورهای امپریالیستی
بحران اخیر در کشورهای امپریالیستی کالاهای اساسی را در بر گرفته و بیشتر آنها تا 50 و حتی 100 درصد افزایش یافته اند و این در 40 سال اخیر بی سابقه بوده است. بخشی از بالا رفتن قیمت ها از جمله نان و روغن متاثر از جنگ اوکراین بوده است اما افزایش قیمت کالاها در نتیجه ی جنگ، با افزایشی که نتیجه ی دوران کرونا و بحران اقتصادی و تورم افسار گریخته بوده درهم آمیخته و تمامی بار آن به دوش طبقه ی کارگر و زحمتکشان این جوامع انداخته شده است.
از سوی دیگر در شرایط عادی، تورم معمولا بین 10 تا 15 درصد است(خودشان اغلب می گویند 7 یا 8 درصد است) و اگر در این کشورها نگاهی به قیمت اقلامی مانند مواد غذایی، سوخت و یا مسکن در ده سال اخیر کنیم می بینیم که قیمت ها از 10 سال پیش تا کنون بین صد تا صد و پنجاه درصد افزایش یافته است و این در حالی است که طی 10 سال اخیر مزد کارگران چیزی حدود 30 درصد افزایش یافته و در نتیجه قدرت خرید کارگران و بنابراین پایین آمدن استانداردهای زندگی آنها به کمی بیشتر از نصف 10 سال پیش کاهش یافته است.  
مبارزات کارگران
بحران جاری و سیاست های ضد کارگری دولت های مرتجع حاکم در کشورهای امپریالیستی که بیشتر راست ترین جناح ها هستند، مبارزات توده های کارگر و زحمتکش را برانگیخته است. این مبارزات و به خصوص مبارزات طبقه ی کارگر در فرانسه و انگستان و آمریکا در دو دهه ی اخیر نشان داد که این وضعی نیست که امپریالیست ها بتوانند ادامه دهند.
در مورد کشور فرانسه می توان گفت این مبارزات همواره وجود داشته است. پس از مبارزات جلیقه زردها اینک و در هفته های اخیر کارگران و زحمتکشان به افزایش سن بازنشستگی از 62 به 65 سال واکنش شدیدی نشان داده و دست به مبارزات بزرگی زدند که با وجود این که نتوانستند به خواست خود برسند اما تاثیر زیادی روی کارگران در کشورهای دیگر گذاشتند.
شکی نیست که با تداوم بحران جاری و تورم افسار گسیخته، دور تازه ای از مبارزات کارگری در این کشورها آغاز خواهد شد.
موانع اساسی شکل گیری جنبش انقلابی کمونیستی در کشورهای امپریالیستی
چند مانع مهم در راه اوج گیری مبارزات کارگران و زحمتکشان در این کشورها وجود دارد:
اتحادیه های زرد
یکم: رهبری اتحادیه های زرد که عموما خادم طبقه ی سرمایه دار حاکم هستند و همچون سدی در مقابل خروش کارگران می باشند.
بافت متضاد جمعیت کارگران
دوم: بافت متضاد جمعیت به ویژه بین«سفید»ها و مهاجران. وضع کارگران و زحمتکشان سفید عموما بهتر از مهاجران است. مهاجران خود نیز بافت بسیار گوناگونی دارند و بیشتر شامل چینی ها و کشورهای جنوب شرقی آسیا و و هندی ها و نیز کشورهای افریقایی می باشند. بسیاری از کارگران و زحمتکشان متعلق به این بافت و به ویژه آنها که در سال های اخیر از کشورهای فقیرتر مهاجرت کرده اند، تفاوت چشمگیری بین دستمزد و شرایط زندگی خود در این کشورها با کشور مبدا می بینند و همین امر به همراه پایین بودن سطح آگاهی، موجب سکوت و تمکین آنها در مقابل شرایطی می شود که در این کشورها به آنها تحمیل می گردد.
وضع کمونیسم در سراسر جهان
 سوم: فقدان و یا افت احزاب کمونیست انقلابی در این کشورها. اگر در دهه های شصت و هفتاد این سازمان ها وجود داشتند - برای نمونه می توان به مبارزات مائوئیست ها در فرانسه دهه ی شصت و نیز مبارزات آنها در پرتغال دهه ی هفتاد اشاره کرد - در دوران کنونی این ها یا وجود ندارند و یا اگر وجود دارند عموما نفوذی در طبقه ی کارگر ندارند و بنابراین در معادلات سیاسی جاری نمی توانند نقشی درخور داشته باشند.
فعالیت جریان های رویزیونیستی و ترتسکیستی
از سوی دیگر جریان های رویزیونیستی  و ترتسکیستی با برچسب های گوناگون در این کشورها فعالیت می کنند و یکی از موانع اساسی شکل گیری جریان های انقلابی کمونیستی- مائوئیستی می باشند.
دیکتاتوری طبقه ی سرمایه دار و سرکوب مبارزات کارگران
به این ها باید دیکتاتوری سرمایه داران حاکم در کشورهای امپریالیستی را افزود که از یک سو تبلیغات کر کننده ی آنها تصور توده ها را از کمونیسم تا حدود زیادی تخریب کرده و از سوی دیگر هر گونه ندای کمونیسم در این کشورها را به انواع حیل خفه می کند.
ایران زیرسلطه ی امپریالیست ها و مرتجعین جمهوری اسلامی
ایران کشوری است که از نظر اقتصادی زیرسلطه ی امپریالیست هاست و در آن یکی از انواع سرمایه داری زیرسلطه یعنی سرمایه داری تک محصولی و نفت فروش حکمفرماست.
 وضع اقتصادی ایران با توجه به تقسیم کار جهانی امپریالیستی که ایران را در زمره ی کشورهای خام فروش قرار داده است، از یک سو تابع وضع عمومی بین المللی و بحرانی است که در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی وجود دارد و از سوی دیگر معلول حکومت استبداد دینی 40 ساله در کشور.
به این ترتیب کشور ما یکی از کشورهایی است که بحران جاری، هولناک تر از هر جای جهان و تورم و گرانی و بی ارزش شدن پول کشور و رانده شدن اکثریت توده های کارگر و زحمتکش به زیر خط فقر چندین برابر کشورهای بحرانی است.
مرحله ای نوین در انقلاب دموکراتیک
از سوی دیگر در کشور ما بیش از 7 ماه است خیزش و انقلابی دموکراتیک و ضد امپریالیستی ( در مرحله ی کنونی با شعار«زن زندگی آزادی») در جریان است و توده های گسترده ی مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان شهر و روستا، طبقات میانی، زنان و دانشجویان و ملیت و اقلیت های دینی زیر ستم در یک سو و حکومت فاسد و شیاد و جنایتکار جمهوری اسلامی در سوی دیگر ایستاده است.
مبارزات طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش
بحران اقتصادی کنونی که در دهه و به ویژه سال های اخیر اوج زیادی گرفته مبارزات اقتصادی و اعتصابات بسیاری را در میان طبقه ی کارگر و دیگر لایه های حقوق بگیر و زحمتکش برانگیخته است. این اعتصابات از دو دهه پیش تا کنون ادامه داشته و نه تنها از سیر اوج گیری آن کاسته نشده بلکه گستره و شدت آنها نیز بیش از پیش گردیده است.
اعتصاب کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی
اعتصاب کنونی در صنایع نفت و پتروشیمی و فولاد و نیز نیروگاه ها نتیجه ی فشارهولناک به طبقه ی کارگر و در ابعادی گسترده نتیجه ی فشار بر تمامی زحمتکشان مزد بگیر و تمامی توده هایی است که زیر فشار خرد کننده اقتصادی قرار گرفته و له شده اند. اما باید این اعتصابات اقتصادی به اعتصابات سیاسی آشکار و تبدیل شود.
مساله ی تکامل مبارزات اقتصادی به سیاسی
مشکل اساسی در کشور ما تکامل مبارزات اقتصادی به مبارزات سیاسی انقلابی- کمونیستی است. برخی عوامل این تبدیل نشدن مبارزات اقتصادی به سیاسی- انقلابی با عواملی که در کشورهای امپریالیستی وجود دارند مشترک است. از یک سو افت جهانی کمونیسم و نبود حزب کمونیست انقلابی مسلح به جهان بینی مارکسیسم - لنینیسم - مائوئیسم که اتکا به این طبقه کند و مبارزات آن را به مبارزات سیاسی- انقلابی کمونیستی تبدیل کند و از سوی دیگر جولان دادن انواع ایدئولوژی های رویزیونیستی و خروشچفیستی و ترتسکیستی و تشکل هایی «شبه چپ» که به هیچ جهان بینی و اندیشه ی انقلابی پایبند نیستند.
با این حال تفاوت هایی اساسی در کشورها ما با کشورهای امپریالیستی وجود دارد که از جمله می توان به نبود آزادی اعتصاب و دیگر آزادی های سیاسی و نیز جلوگیری از تشکیل سندیکاها و اتحادیه های کارگری اشاره کرد.
در کنار این ها می توان از تغییر بافت نسلی کارگران نام برد. نسلی که بخش های مهمی از آن تا حدودی متاثر از وضع عمومی نسل های تازه است و پس از شکست حکومت های طبقه ی کارگر در شوروی( در سال 1957) و چین ( 1976)، گرایش به آرمان های انقلابی در آن ضعیف شده است. به این ها باید تکه تکه کردن کارگران و تقسیم آنها به گروه های مجزا از طربق سپردن کار به پیمانکاری های خرد را افزود.
تحرکات کنونی طبقه ی کارگر و چشم انداز آینده
در مقابل اما استبداد دینی حاکم فشار به طبقه ی کارگر را به حدی رسانده که امکان حرکت های بزرگ و تاریخ ساز از جانب این طبقه در چشم انداز دیده می شود. حرکت های بزرگی که می تواند امکانات تازه ی برای تحول جنبش کارگری و توده ای بگشاید و زمینه ی مناسبی برای رشد جهان بینی مارکسیستی - لنینیستی - مائوئیستی و تشکیل حزب کمونیست انقلابی طبقه ی کارگر و مبارزه ی انقلابی توده ای ایجاد کند.
برای نمونه چنانچه همین مبارزات کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی که تازه آغاز شده گسترده شود و عمق یابد و چنانچه کارگران بیشتری به آن بپیوندند و چنانچه این اعتصاب مزد بگیران بیشتری و از جمله کارمندان دولت را در بر بگیرد این امکان که شرایط برای اعتصابات سیاسی آشکار در آینده ی نزدیک فراهم شود بیشتر می شود.
و هر چقدر که اعتصابات سیاسی در میان طبقه ی کارگر و لایه های زحمتکش طبقه ی میانی گسترش یابد، و بر متن رشد آن، این امکان که بسیاری از مسائل و مشکلات پیش رو را حل و فصل کرد و امکان تضعیف همه جانبه ی حکومت مرتجع حاکم را بیشتر فراهم کرد، آماده تر می شود و چنانچه این امکان ها فراهم گردد می توان گام های بیشتری در راه ایجاد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر برداشت.

فرخنده باد روز اول ماه مه (11 اردیبهشت) روز جهانی کارگر
زنده باد کمونیسم
سرنگون باد جمهوری اسلامی
برقرار باید جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری  طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
7 اردیبهشت 1402

خروش توده ها در فنوج

 
 
خشم توده های فنوج از پاسداران و نیروهای انتظامی جنایتکار
 
خروش توده ها در فنوج
در فنوج بلوچستان نیروهای پاسدار و انتظامی دو موتورسیکلت را دنبال می کنند و آن ها را زیرمی گیرند. یک بلوچ جوان جان می بازد و سه نفر دیگر به سختی مجروح می شوند که حال یکی از آنها وخیم گزارش شده است.
توده های بلوچ در فنوج از این اقدام نیروهای پاسدار و انتظامی به خشم و خروش آمده و در اعتراض به آن پیرامون پاسگاه شهر جمع می شوند( ما هنوز نمی دانیم که در پی این جمع شدن جز شعار دادن چه اتفاقی افتاده است). نیروهای پاسگاه دست به تیراندازی با گلوله جنگی می زنند که در نتیجه ی این تیراندازی ها سه نفر مجروح می شوند کنند که حال یکی از آنها نیز خوب نیست.
در این که نیروهای سپاه و انتظامی دیواری کوتاه تر از بلوچستان و کردستان و به اصطلاح کم هزینه تر از کشتار توده های ستمدیده ی بلوچ و کرد نیافته اند شکی نیست. آنها به بهانه های گوناگون در این مناطق و به ویژه در بلوچستان کشتار می کنند و مردم بیشتری را به خاک و خون می کشند.
 در کنار این کشتارها که همه روزه انجام می شود بیدادگاه ها و قاضیان خونخوار و جنایتکار بلوچستان و کردستان مداوما حکم اعدام برای جوانان مبارز بلوچ و کرد می دهند. و این تازه جدا از حملات شیمیایی ای است که به وسیله سازمان حفاظت سپاه و اطلاعات جمهوری اسلامی به مدارس این مناطق به ویژه کردستان می شود.
به این ترتیب خامنه ای و سران پاسدارش برای این که کشتارعمومی توده ها در سراسر ایران قطع نشود، از یک سو بار اصلی کشتار را به این دو منطقه و به ویژه بلوچستان کشانده اند و از سوی دیگر به وسیله ی احکام اعدام برای جوانان بلوچ و کرد آن را شدت بخشیده اند. اگر این کشتارهای و صدور احکام اعدام را در مناطق اشاره شده در کنار حملات شیمیایی به مدارس و افتادن به جان زنان برای بی حجابی قرار دهیم آن گاه این مساله بیشتر خود را نشان می دهد که  خامنه ای و سران پاسدارش تلاش می کنند که ابتکار عمل را در مقابل توده ها از دست ندهند و مرکز این ابتکار عمل هم باید سرکوب متوالی و به شکل های گوناگون جنبش توده ها و به ویژه پیشروان آنها و گرفتن هر گونه تحرک در مسیر تکامل انقلاب از جانب آن ها باشد.  
واکنش توده های فنوج  و گردآمدن در مقابل پاسگاه شهر در اعتراض به چنین کشتارهایی است و در آینده به جای این که این کشتارهای و اعدام ها و حملات شیمیایی بتواند توده ها را مرعوب سازد این توده ها خواهند بود که دست به مرعوب کردن سران حکومت خواهند زد.   
 
ترور یک امام جمعه و عضو مجلس خبرگان در بابلسر
عباسعلی سلیمانی عضو کنونی مجلس خبرگان و به مدت 17 سال از( از سال 80 تا 97) نماینده خامنه ای در بلوچستان و امام جمعه زاهدان و سپس امام جمعه کاشان بوده است. آخوندی از مریدان ابلیس و فاسد و کثیف و هرزه که نفرت و خشم و کینه ی بسیاری را در میان مردم بلوچ و بابلسر برانگیخته بود.
وی امروز در بابلسر به وسیله ی فردی که گفته می شود از نگهبانان بانک بوده است ترور و به دیار مریدان ابلیس فرستاده شد.
از اخباری که تا کنون رسیده کمتر به نظر می رسد که این اقدامی از جانب خود حکومت یعنی  تسویه حساب های درونی و یا خودزنی برای آتو کردن آن برای سرکوب بیشتر جنبش توده ها و اعدام ها باشد؛ هرچند که این امکان ها را در مورد هر تروری که شکی در آن می  رود می توان در نظر داشت. 
ترورهای انقلابی و نیرو بخش
در کل این ترورها را خواه خود به خودی و خلق الساعه ای و عکس العملی( که به نظر می رسد این ترور که فردی بازنشسته ی نیروهای انتظامی و مسن آن را انجام داده است از این زمره  باشد) به دلیل خشم  و کینه و نفرت انباشته شده در توده ها از حکومت باشند، و خواه آگاهانه و با برنامه و به وسیله ی گروه های مبارز انقلابی - نظامی خودجوش و یا سازمانی، باید یکی از شکل های مهم اما هنوز غیرعمده ی مبارزه در انقلاب کنونی دانست. مبارزه ای در جبهه ی نظامی. جبهه ای که بهترین شکل حرکت آن در حال حاضر می تواند همین ترورها و حمله به پاسگاه های کوچک دور از مرکز برای به دست آوردن سلاح و به آتش کشیدن مراکز حکومت آخوندی باشد. می توان یورش توده ای به کلانتری ها و پاسگاه ها در متن خود جنبش را که از حوزه ی«مبارزه ی مسالمت آمیز» و «نافرمانی مدنی» خارج می شود و به حوزه ی مبارزه ی قهرآمیز و«غیرمدنی» پا می گذارد نیز از این زمره دانست.
این جبهه  تا آنجا که آگاهانه و کنترل شده و با برنامه پیش می رود، در شرایط کنونی از تکامل مبارزه ی توده، باید از هر گونه عملیات گسترده  که نیاز به جمعی زیاد داشته باشد دوری کند و به وسیله ی گروه های بسیار کوچک، پراکنده و پخش شده در تمامی کشور صورت گیرد. گروه هایی که مسائل پنهانکاری را به شدیدترین شکل خود عملی می کند و به عملیاتی همانند آنچه که در بالا بیان شد دست می زنند.
مرگ بر عوامل و مزدوران ولایت فقیه
زنده باد انقلاب توده ها
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
ششم اردیبهشت 1401
  

 

۱۴۰۲ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

جدال درنده ترین گرگ ها

 
جدال درنده ترین گرگ ها
و رانده شدن خامنه ای و دفتر رهبری به گوشه ی انزوا
 
این تنها مردم نیستند که علیه خامنه ای و دفتر رهبری و سران پاسدار و بسیج شعار می دهند. و باز این تنها جریان های اصلاح طلبی نیستند که بخش های بیشتری از آنها به قول خودشان از ولایت فقیه و خامنه ای و جمهوری اسلامی می گذرند و خواهان یک حکومت سکولار می شوند، بلکه هر روز که می گذرد بخش هایی بیشتری از نمایندگان اصلی جناح های گوناگون طبقه ی حاکم نیز در مقابل خامنه ای می ایستند و او مجبور است که پاسخ دهد و هر پاسخ اش، وی و دفتر رهبری را بیشتر در انزوا قرار می دهد.
جدال بین گرگ ترین گرگ ها
ما در این جا از احمدی نژاد که وی را«شیطان» خطاب می کند( ببینیم که کار به کجا رسیده که کسی که خود را به و او را به خود«نزدیک ترین فرد» می داند و بنابراین باید وی را خوب بشناسد«شیطان» خطاب اش می کند) صحبت نمی کنیم و از مهدی نصیری نیز که سالیان دراز در رکاب خامنه ای بود صحبت نمی کنیم بلکه از محسنی اژه ای رئیس دستگاه قضایی و یکی از جانیان و جلادان حاکم صحبت می کنیم. او در پی نصایح پایان ناپذیر و بی خاصیت خامنه ای که از سه دستگاه قانونگذاری و قضایی و اجرایی خواسته بود که مانع کار یکدیگر نشوند و با هم کنار بیایند با صراحت بی مانندی می گوید که:
«هماهنگی قوای سه گانه با حرف زدن(بخوانید با نصایح صد من یک غاز تو خامنه ای!) قابل تحقق نیست.»
منظور از این «هماهنگی» چیست؟
منظور از«هماهنگی» نرفتن بخش مهمی از منابع اقتصادی به کام یک باند در کنار خامنه ای یعنی دارودسته ی رئیسی و علم الهدی و تمامی شبکه ی خانواده ها، فامیل و اقوام و نزدیکان و دوستانی است که گرد آنها جمع شده اند. این باندها در حال حاضر گرد سران سه دستگاه و معاونان و سردمداران شان جمع شده اند و نمی توانند ببینند که مثلا در دولت عده ای حریصانه در حال قورت دادن منابع( برای مثال قورت دادن منابع گرد وزیر صمت) هستند و سر آنها از این خوان یغما بی کلاه مانده باشد.
روشن است که از میان سه دستگاه، دستگاه اجرایی دارای پست های بسیار نون و آبدارتری است و دعوا بر سر این دستگاه بسیار بیشتر از دعوا بر سر دستگاه های دیگر مثلا مجلس و یا دستگاه قضایی و دیگر ارگان های حکومتی است. زیرا شریان های حیاتی اقتصادی کشور و مال خوری های بسیار کلان در دست این دستگاه است و بنابراین درآمد آن از منابعی که در اختیار دارد قابل مقایسه با مجلس و دستگاه قضایی نیست. تازه این در حالی است که امثال اژه ای یا قالیباف و باندهای پیرامون آنها نیز تا حلقوم شان خورده اند.
اما مال خور کردن منابع به وسیله ی باند رئیسی و علم الهدی و خانواده و فامیل ها و ... خطری دهشتناک برای دو دستگاه دیگر دارد. چنانکه این ها پروارتر از اینی که هستند بشوند که خواهند شد، آنها نیز خواهان «حاکمیت یکدست» شده و به احتمال چندان بیمی از دست درازی به موقعیت اقتصادی دم و دستگاه های دیگر نخواهند داشت. به عبارت دیگر فردا که این ها توانستند جای خود را در دستگاه دولت و وزارت خانه ها محکم کنند، نوبت گسترش حکمرانی آنها به دستگاه های دیگر می رسد آنگاه دیگر باندهای گرد آمده در این دم و دستگاه ها نمی توانند در امان باشند. بنابراین امثال قالیباف و اژه ای و باندهای مربوطه نمی توانند نسبت به آینده خود بیمناک نباشند.
یعنی در حقیقت این امکان در پیش روست که همان بلایی که خود خامنه ای به سر رقبای اقتصادی و سیاسی اش از رفسنجانی و احمدای نژاد گرفته تا روحانی و برادران لاریجانی آورد فردا به وسیله ی باند رئیسی و مجتبی که به احتمال با وی متصل است بر سر این رقبای امروزی بیاورند. تاریخ اسلام تاریخ فرقه گری و فرقه بازی بوده است و این در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی به وسیله ی دعواهای پایان ناپذیر دسته ها و باندها و جناح ها بر سر قدرت و ثروت خود را نشان داده است.
بر این مبنا در جمهوری اسلامی هیچ شخص و نیرو و قدرت و باندی در امان نیست. همه علیه یکدیگر در حال توطئه هستند و با توجه به رشد جنبش توده ها، این توطئه ها و برای یکدیگر زدن ها به اوج خود رسیده است.  از این رو ناراحتی اژه ای و زدن چنین حرف هایی علیه ولی نعمت خویش قابل درک است. این جنگی است بین گرگ ترین گرگ ها.
جنبش کنونی هر روز که پیش می رود و حتی همان زمان که به نظر می رسد متوقف است در حال شخم زدن زمین سیاست ایران است. فعل و انفعالات در اصلاح طلبان و در میان جریان هایی که روز به روز بیشتر فکرشان متوجه آینده می شود و نیز در میان باندهای حکومتی نشان از تکامل رو به پیش اوضاع دارد و نشانگر قطب بندی طبقات و مهر خوردن نقش هر طبقه و گروه در میدان مبارزه ی طبقاتی جاری است. این اوضاعی است که در آن خامنه ای و دفتر و باند رئیسی و علم الهدی در مقابل عزیز دُردانه هایی مانند محسنی اژه ای و قالیباف قرار می گیرند و به دریدن و تکه و پاره کردن یکدیگر روی می آورند.
این وضع طبعا شکاف در میان نیروهای مسلح حکومت به ویژه سپاه و بسیج و تکه پاره شدن آنها را بیش از پیش کرده و نیروی تقابل با جنبش توده ها و سرکوب از جانب آن ها را به حداقل ممکن خواهد رساند.
در عین حال این احتمال را که این چند پاره گی ها منجر به حرکاتی کودتا مانند از جانب طبقه ی حاکم علیه خامنه ای و دفتر رهبری شود بیش از پیش به میان خواهد آورد. طبقه ای که باید بخشی از خود را قربانی کند تا بتواند در قدرت بماند.
مرگ بر ولایت فقیه
سرنگون باد جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
پنجم اردیبهشت 1402

اعتصاب کارگران پروژه ای نفت و گاز و پتروشیمی و...



اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای نفت و گاز و پتروشیمی و...
 
 
مبارزه کنونی کارگران پروژه ای رشته ی نفت و گاز و پتروشیمی علیه شرایط ناگوار اقتصادی جزیی از تکامل مبارزه علیه جمهوری اسلامی و برای سرنگونی آن است.
 
خواست های کارگران اعتصابی خواست تمامی کارگران ایران است
خواست های اساسی کارگران اعتصابی در بخش نفت و گاز خواست های تمامی طبقه ی کارگر ایران است.
 
خواست لغو افزایش 30 درصدی شورای عالی کار که حدود یک سوم آن افزایشی است که باید اعلام می شد خواست تمامی طبقه ی کارگر و مزدبگیران زحمتکش است.
 
خواست دستمزد و توانایی سامان دادن شرایط زندگی منطبق با استانداردهای پیشرفته ی زندگی در زمان کنونی و افزایش مزد منطبق با بالا رفتن تورم و افزایش هزینه ها ی زندگی، خواست تمامی طبقه ی کارگر ایران، مزدبگیران و حقوق بگیران زحمتکش است.
افزایش دستمزد کارگران اثری در بالا و یا پایین رفتن قیمت کالای ارائه شده و تورم ندارد
این دروغ و فریب بزرگی است که افزایش دستمزد کارگران منجر به افزایش تورم می شود و بنابراین نباید آن چنان که کارگران می گویند افزایش یابد. افزایش تورم ربطی به افزایش دستمزد کارگران ندارد. افزایش دستمزد، تنها از سود سرمایه دار و پیمانکار مربوطه و دزدی های آنها می کاهد و به دستمزد کارگران می افزاید. یعنی تنها در رابطه ی دستمزد و ارزش اضافی(که شکل سود به خود می گیرد) موثر است. این افزایش، تاثیری در قیمت کالای ارائه شده ندارد. قیمت کالای ارائه شده به وسیله ی میانگین ارزش کاری که صرف آن شده( کار اجتماعا لازم) و در شرایط سرمایه داری به وسیله ی ارزش بازار تعیین می شود. بنابراین چه پیمانکار و سرمایه دار آن کالا که در رقابت با دیگر کالاهای مشابه پا به میدان بازار می گذارد به کارگرش برای 8 ساعت کار 300 هزار تومان داده باشد و چه 600 هزار تومان، آن کالا در رقابت با دیگر کالاها از همان قیمت بازار که برای دو کالای مشابه، همانند خواهد بود تبعیت خواهد کرد. اگر کارگران در کارخانه سرمایه داری که به کارگران برای هشت ساعت کار 300 هزار تومان می داد اعتصاب کنند و پس از پیروزی اعتصاب برای هشت ساعت کار 600 هزار تومان بگیرند کالای آن کارخانه کماکان همان ارزشی و همان قیمت بازاری را دارا خواهد بود که پیش از این داشت و ریالی بالا نخواهد رفت. به عبارت دیگر چه دستمزد کارگران بالا باشد و چه پایین و چه سود سرمایه دار بالا باشد و یا پایین، آن کالا نمی تواند بیشتر از ارزش بازار آن که به وسیله عواملی مانند عرضه و تقاضا بالا و پایین می رود( شرایط اقتصادی و سیاسی ای که جمهوری اسلامی درست کرده ویژه است. صحبت ما عام است و این عام در جمهوری اسلامی هم اساس است) به  فروش رسد. اگر هم در صورت افزایش دستمزد کارگران و بنابراین بالا رفتن قدرت خرید آنها، کالاها در بازار کمیاب شود و قیمت آنها بالا رود این موقتی بوده و بازهم با عرضه لازم آن کالا قیمت آن ها پایین می آید. بنابراین در صورت افزایش دستمزدها تنها از سودها و دزدی های پیمانکاران در رشته ی مربوطه( نفت، گاز و پتروشیمی و نیروگاه ها و ...) کم خواهد شد و کارگران سهم بیشتری از ارزش کالایی که تولید کرده اند دریافت خواهند کرد.
 
خواست 8 ساعت کار در روز( و 40 ساعت در هفته) و در مجموع منطبق به شرایط کار کارگران در هر رشته و بخش، خواست تمامی کارگران و مزدبگیران زحمتکش است.
 
خواست بهبود شرایط کار و ایمنی آن در هر رشته و صنعت و بخش خواست تمامی کارگرانی است که شرایط آنها منطبق با استانداردهای شرایط کار در آن رشته و صنعت و کارخانه و کارگاه نیست.
 
خواست عقب نیانداختن حقوق و پرداخت به موقع آن خواست بخش بزرگی از طبقه ی کارگران ایران است.
 
خواست های کارگران اعتصابی  خواست های تمامی و یا بخش های اصلی و مهمی از طبقه ی کارگر ایران و تمامی مزدبگیران زحمتکش است.
 
پیوستن کارگران رشته ها، بخش ها، کارخانه ها و کارگاه ها به این اعتصاب و تبدیل آن به  یک اعتصاب عمومی به تمامی کارگران یاری می کند تا به خواست های خود دست یابند.
 
پشتیبانی تمامی جنبش های اجتماعی و سیاسی و طبقات مردمی از کارگران جزء ضروری تکامل اوضاع است
همه ی ما - و در راس ما جنبش های دانشجویی و زنان - باید با پشتیبانی بی دریغ نظری و عملی از این اعتصاب به آن یاری دهیم و به کارگران در رسیدن به اهداف اعتصاب شان کمک کنیم.
پشتیبانی عملی نه تنها یاری به کارگران در مشکلاتی که دارند بلکه به شکل پیوستن به جمع های آنها در هر شهر و محل و جایی است که جمعی و اعتراضی را در مقابل دستگاه های حاکم سازمان دادند.

این اعتصاب می تواندکلید تکامل اوضاع سیاسی کنونی به اوضاع و شرایطی بالاتر باشد.

طبقه ی کارگر تنها طبقه ای است که در صورت رهبر انقلاب شدن می تواند آن را به سوی پیروزی هدایت کند.

حکومت
حکومت چند راه بیشتر ندارد:
یا باید اعتصاب را به دو شکل خشن و یا توطئه چینی سرکوب کند. 
برخورد خشن، حمله به کارگران در هر جا آنها تحرک بیشتری داشته باشند و ضرب و شتم آنها و بازداشت و زندانی کردن کارگران اعتصابی و یا رهبران آنها است.
برخورد توطئه گرانه، پراکندن دروغ و شایعه و یا ایجاد جدایی در بین کارگران وابسته به قوم ها و خلق های گوناگون است که در اطلاعیه ی شورای اعتراضات کارگران پیمانی نفت به آنها اشاره شده است.
 
و یا باید تمامی و یا بخشی از خواست ها را بپذیرد( این بستگی به توازن نیروی کارگران و حکومت دارد).
در این صورت حتی اگر در اوضاع کنونی این اعتصاب نتواند آن جور که باید و شاید به دیگر رشته ها و بخش ها و کارخانه ها گسترش یابد، بدون تردید پس از پیروزی نسبی و یا مطلق آن به رشته های دیگر گسترش خواهد یافت و کارگران بسیاری را به حرکت در خواهد آورد.
 
پیروز باد اعتصاب کارگران نفت و گاز و پتروشیمی
درود به کارگران مبارز
سرنگون باد حکومت ولایت فقیه
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
پنجم اردیبهشت 1402

۱۴۰۲ اردیبهشت ۲, شنبه

آغاز اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای در بخش نفت



آغاز اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای در بخش نفت
 
کمپین 1402 نامی است که کارگران به مبارزات بزرگ خویش داده اند و اکنون و هر لحظه بیش از پیش  کارگران بسیاری از پروژه ها و پیمانکاری هایی دست به اعتصاب زده و به این کمپین پیوسته اند و یا خواهند پیوست.
 جدا از هر چیز دیگری این اعتصابی است علیه افزایش ناچیز دستمزد کارگران به وسیله ی حکومت که تاثیری در شرایط زندگی کارگران با گرانی هولناک کنونی و نیز ابر تورم سال 1402 نخواهد داشت. کارگران خواهان افزایش دستمزد منطبق بر لیست پیشنهادی خود شده ی و خواهان افزایش 79 درصدی می باشند.
خواست های کارگران به قرار زیر است:

79درصد افزایش دستمزد با در نظر گرفتن نرخ واقعی تورم

کاهش ساعات کار روزانه از 10 ساعت به هشت ساعت

واریز به موقع حقوق

 واریز حق بیمه متناسب با عنوان شغلی

 تحویل یک نسخه قرار داد بر روی سربرگ شرکت به کارگر

حذف دوره 15 روزه کار بدون مزد پیش از استخدام

حذف بندی از قرار داد کار که کارگران را از اعتراض به شرایط کار منع می کند

از شواهد کنونی به نظر می رسد که در صورت تداوم، این یکی از اعتصاب های بزرگ تاریخ جنبش کارگری در پس از انقلاب باشد. و نیز این مساله مهم است که در بخش های وابسته به مهم ترین صنایع ایران یعنی نفت و گاز و پتروشیمی و همچنین صنایع فولاد به وقوع می پیوندد. چنانچه این اعتصاب تداوم یابد تاثیر زیادی بر دیگر بخش های طبقه ی کارگر و به ویژه بر بخش صنعتی طبقه ی کارگر خواهد گذاشت.
آنچه این اعتصاب علیه آن است شرایط زندگی در حکومت استبداد دینی جمهوری اسلامی می باشد و آنچه بر طبقه ی کارگر و تمامی مزدبگیران و دیگر طبقات زیرستم می رود.
وظیفه مرکزی همه ی ما، همه طبقات، گروه ها و بخش های خلق ما پشتیبانی بی دریغ از اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای نفت و پتروشیمی است. هر گونه کوتاهی در این امر به این بهانه که مبارزه ای است اقتصادی و صرفا برای منافع کارگران پروژه ای است، اشتباهی است بزرگ. حتی اگر این مبارزات خواه به دلیل عقب نشینی حاکمان و پذیرفتن تمامی خواست های کارگران و یا پذیرفتن نسبی آنها دیر نپاید و کارگران پیروز شده و به اعتصاب خود پایان دهند اما دست زدن به آن و حرکت کارگران با یکدیگر برای گرفتن بخشی از حقوق خود تاثیر خود را در رشد بعدی اشکال مبارزه ی طبقه ی کارگر خواهد گذاشت.
 از سوی دیگر شکل تکامل مبارزه طبقه ی کارگر در ایران به دلیل استبداد وحشتناک جمهوری اسلامی حرکت از مبارزه ی اقتصادی است اما این مبارزات به دلیل این امر که انگیزه های محرک آن تنها خواست های اقتصادی نیست و با بسیاری خواست های ابراز نشده و نفرت و کینه از حکومت اسلامی قرین است می تواند در آینده ی نزدیکی به مبارزات سیاسی علیه حکومت مستبد تبدیل شود و نیروهای توده های مردم را برای سرنگونی حکومت هزاران بار افزایش دهد و گذار خیزش و انقلاب کنونی را به یک انقلاب توده ای واقعی فراهم سازد.
  
زنده باد کمپین 1402 کارگران
درود به طبقه ی کارگر
پیروز باد مبارزات طبقه ی کارگر
مرگ بر سرمایه داران بزرگ و سالوسان و دزدان حاکم
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم اریبهشت 1402