۱۴۰۲ فروردین ۲۸, دوشنبه

احکام دادگاه های خامنه ای در مورد متهمان شلیک به هواپیمای اوکراینی

 
احکام دادگاه های خامنه ای در مورد متهمان شلیک به هواپیمای اوکراینی
 و
 
درباره ی رفتن در پناه قدرت های امپریالیستی برای سرنگونی جمهوری اسلامی
 
 
متهمان دست چندم پرونده ی کشتار مسافران هواپیمای اوکراینی
دادگاه های نظامی خامنه ای ده نفر از نیروهای نظامی را در پرونده ی شلیک به هواپیمای پی اس 752 محکوم کرده و برای برخی از آنها مجازات زندان از دو تا سه سال و برای متهم اصلی 13 سال تعیین کرده است که ده سال آن قابل اجرا است.
 این احکام برای متهمانی صادر شده که یا هیچکاره بوده اند و نقشی در شلیک به هواپیما و کشتار به عهده نداشته اند و یا اگر داشته اند متهمان ردیف های آخر هستند. در مقابل متهمان ردیف نخست خامنه ای، حاجی زاده، سلامی، شمخانی و باقری می باشند و این ها هستند که باید در دادگاه های مردمی خلق ایران محاکمه شوند.
 با این همه مردم این دادگاه ها و این  احکام را نیز به تمسخرمی گیرند. آنها مثلا مجازات 13 سال زندان برای متهم اصلی را که 176 نفر را کشته است با احکام اعدام مبارزین خیزش مقایسه می کنند و می گویند این بیدادگاه ها کسانی را برای آتش زدن یک سطل آشغال اعدام کردند و یا زنانی را به دلیل به عهده گرفتن وکالت کارگران و یا اعتراض به نابرابری حقوق زنان به ده ها سال زندان محکوم کردند و آن وقت برای متهم ردیف اول شلیک موشک به هواپیما و کشتن 176 نفر تنها 13 سال زندان تعیین کرده اند!
روشن است که خامنه ای و سران پاسدار و نظامی جنایتکار دست خود را نمی برند و برای این که آنها در جایگاه متهمین اصلی پرونده - و نه تنها این پرونده بلکه بسیاری پرونده ها- قرار گیرند باید این حکومت سرنگون شود و این دیری نخواهد پایید.
به هر ترتیب آنچه که مهم و اساسی است این است که این حکومت باید به وسیله ی خلق ایران سرنگون شود و محاکمه این متهمان اصلی در اساس باید به وسیله ی مردم ایران صورت گیرد و هر گونه رجوع به دولت های امپریالیستی و خواهش و تمنا از آنها برای سرنگونی دولت کنونی و مثلا محاکمه ی این متهمان- حتی به فرض دو تابعیتی بودن قربانیان- خطا است. در این خصوص توجه ما به بخش هایی از خانواده های قربانیان هواپیمای اوکراینی است که نگاه شان به این دولت های امپریالیستی است و نه به مردم خود.    
پرسش این است که آیا قرار است دیگران برای ما کاری را انجام دهند که گمان می کنیم خود ناتوان از انجام آن هستیم؟ آیا این درست است که بخش هایی عزیز و گرامی از ملت ما به این درجه از بی باوری به توان خود برسند که رو به سوی دولت های دیگر بیاورند؟
***
حکومت جمهوری اسلامی هواپیمای مسافری بری (پی اس 752) را سرنگون می کند و  176 زن و مرد و کودک را می کشد و تا اینجا یکی از بزرگترین جنایت های سده ی اخیر را مرتکب می شود. این جنایت در اساس علیه خلق ایران است. خلقی که تاریخی دراز دارد و توده هایش در تاریخ اساسا متکی به خود بوده اند و علیه هر گونه تسلط بیگانه و یاری از بیگانه برای سرنگونی حکومت های مرتجع داخلی، ستیزی دراز داشته اند. ستیزی که  به دوران معاصر نیز کشیده است و دولت های پلید و تجاوزکاری مانند روسیه و انگلیس و آمریکا و نیز این اواخر چین را( برای بستن یک قرارداد استعماری) در برگرفته است.
اما چرا بخشی از خانواده های جانباخته گان شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی که جزوی از خلق ایران هستند و تمامی مردم ایران خود را با آنها عمیقا همدرد احساس می کنند و گمان می کنند که فرزندان خودشان را از دست داده اند، باید برای محاکمه کردن سران جمهوری اسلامی به کشورهای آمریکا و اروپای غربی روی آورند؟( روشن است که این گرایش با خواست محاکمه در دادگاه بین المللی که حکم آن بیشتر صوری است ومجازات عملی منطبق با خواست مردم ندارد، متفاوت است.)
آیا قرار است انتقام قربانیان از جمهوری اسلامی را دولت های امپریالیستی غربی بگیرند؟ آن هم دولت هایی که خود دستی دراز در امثال این گونه جنایت ها داشته اند؟ دولت هایی که خود با جریان های کثیف حاکم بر ایران به سازش رسیدند و از حاکم شدن آنها بر ایران پشتیبانی کردند و کمابیش چهل سال با جنایت هاشان کنار آمدند؟
باید توجه داشته باشیم که اگر می بینیم  دوره ای است که این دولت ها تا حدودی با این حکومت بد افتاده اند نه از سرعلاقه به دادخواهی ملت ایران و خواست آزادی و دموکراسی برای این ملت و یا محاکمه ی عاملان قربانیان هواپیما بلکه از سر این است که حکومت برای این که از جانب آنها برای بقای خود تضمین قطعی بگیرد جفتک می اندازد و بامبول در می آورد و یا به رقبای جهانی آنها مانند روسیه پناه می برد.
آیا آنچه دولت های امپریالیست غربی از خود نشان داده اند نشانگر این نیست که این ها تنها به منافع خود فکر می کنند و چنانچه حکومت کنونی رام شود به ساده گی با آن کنار می آیند و  پشیزی هم برای جان باخته گان هواپیما و نیز تمامی آنها که طی این چهل سال کشت ارزش قائل نیستند؟
آنها نه تنها برای این هم کشته و جانباخته ارزش قائل نیستند بلکه پشیزی ارزش برای استقلال ایران هم قائل نیستند.
 با این حال، حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که روزی رای شان براین شود که به ایران حمله کنند و رژیم کنونی را سرنگون کنند و آن را با رژِیمی دیگر که دست نشانده ی خودشان باشد، جابجا کنند و در این راه برخی از سران آن را هم قربانی کنند- همچون صدام و برخی از سران کشور عراق- این هرگز حتی یک مثقال هم برای خاطر خانواده های جانباخته گان هواپیما و ملت ایران و جانباخته گان ملت ایران نخواهد بود بلکه آنها جزو گروه هایی خواهند که امپریالیست ها پشت آنها پنهان شوند( چنانچه پشت برقراری دموکراسی و آزادی در عراق پنهان شدند) تا منافع خویش را پیش ببرند. در بهترین حالت برخی از افراد و خانواده ها مقام می گیرند و موقعیتی پیدا می کنند و در بدترین حالت که بیشتر محتمل است سرمایه داران بزرگ وابسته سر آنها را شیره خواهند مالید و در نهایت عددی به حساب نخواهند آمد و از گردونه خارج شده و به فراموشی سپرده خواهند شد.
بنابراین در بهترین حالت این خانواده های دادخواه نقش جاده صاف کن مزدوران امپریالیست و نوکرصفتانی همچون رضا پهلوی و دیگر خائنین خارجه نشین را بازی خواهند کرد.
انتظار همه ی ملت ایران از بخش هایی از خانواده های جانباخته گان هواپیما که امید به این دولت ها بسته اند این است که به خودشان و به ملت ایران اتکا کنند و نه به دولت های جهانخوار. نه به این مزدورانی که حاضرند تا کمر مقابل اربابان امپریالیست خود خم شوند و ته کفش شان را بلیسند.
آنها باید قدرت واقعی را در خودشان و خلق ایران جستجو کنند.
 
مرگ بر متهمان اصلی شلیک به هواپیمای اوکراینی
خلق ایران خود خامنه ای و سران پاسدارش را محاکمه خواهد کرد
سرنگون باد حکومت ولایت فقیه
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 28 فروردین 1402
 
 
 

۱۴۰۲ فروردین ۲۷, یکشنبه

مبارزه با حجاب اجباری، حمله شیمیایی به مدارس

 
مبارزه با حجاب اجباری، حمله شیمیایی به مدارس
و نبرد با سازمان دزد و فاسد اوقاف
 
خواست اساسی زنان ایران برابری واقعی با مردان است
مبارزه زنان با حجاب اجباری در روزهای شنبه و یکشنبه 26 و 27 فروردین ادامه یافت وهنوز روشن نیست که کار برنامه هایی که قرار بود از جانب جنایتکار فاسدی به نام رادان آغاز شود به کجا کشیده شده است.
برخلاف توپ پُر سران سیاسی و قضایی و نظامی حکومت و جوجه متعصبین احمق و نیز ملاهای مفت خور جمعه که قرار بود یکدست بودن جناح های حکومت را در بوق کنند و بگویند همه با هم و به هر شکل شده دوباره ی حجاب اجباری را برقرار خواهند کرد شکافی است که در مورد این مساله و  بسیاری از مسائل دیگر بین جناح های گوناگون و حتی جناح خود خامنه ای به وجود آمده است. جدا از ایستاده گی جانانه ی و شجاعانه ی زنان مبارز ایران برای گرفتن حق و حقوق خویش، این تضادها و شکاف ها بین جناح ها و نیز در خود جناح خامنه ای و حتی دفترش، توش و توان حکومت را برای اجرای سرکوب، ضعیف و بُرد عملیاتی حکومت را بسیار محدود کرده است.
با این حال آنچه جنبش زنان بیش از هر چیز نیازمند آن است در عین در دست گرفتن محکم خواست لغو حجاب اجباری، هوشیار بودن در مورد محدود نکردن دامنه ی خواست های خود به آزادی حجاب است. باید توجه کرد که به دست آوردن آزادی حجاب و نوع پوشش و برخی دیگر از آزادی های اجتماعی مانند دوچرخه سواری زنان و یا رفتن به اماکن ورزشی و... که در ایران آخوندهای متحجر اجازه ی آنها را به  زنان نداده اند به هیچ وجه تاثیری اساسی در ایجاد برابری واقعی میان زنان و مردان ندارد. می دانیم که در زمان شاه سابق در ایران این آزادی ها وجود داشت و درحال حاضر در بسیاری از کشورهای جهان چنین آزادی هایی وجود دارند اما خواه در دوران شاه سابق و خواه اکنون در کشورهای دیگر زنان حقوق برابر با مردان نداشته و ندارند و زیر ستم مردسالاری و پدرسالاری  بوده و هستند. از این رو زنان پیشرو در ایران نباید اجازه دهند که نگاه جنبش زنان به چنین آزادی هایی در دوره ی سابق در ایران و یا کشورهای دیگر دوخته شود و حد و حدود خود را نیز همین آزادی ها قرار دهند. برعکس بر بستر خیزش بزرگ کنونی، جنبش زنان در ایران می تواند خود پیشگام جنبش زنان در سطح جهانی باشد و از حد و حدود آزادی های اجتماعی بگذرد و در چشم انداز برابری واقعی حقوق زنان با مردان را قرار دهد و با تنظیم جزء به جزء خواست ها، توده ای کردن آنها و تداوم مبارزات خویش به سوی آن پیش رود.
حملات شیمیایی به مدارس
تداوم حملات شیمیایی به مدارس نشانگر نوعی اعلام جنگ آشکار از جانب خامنه ای و سران پاسدارش به مردم است. مهم ترین اهدافی که این حملات دنبال می کند جدا از ضربات جسمی و سرکوب دانش آموزان مبارز، ضربات روانی به توده ها و از کار انداختن میل و تصمیم  و اراده ی آنها برای پیگیری مبارزات خویش علیه جمهوری اسلامی است. همان گونه که در بازجویی ها تهدید می کنند که برادر یا خواهر یا پدر و یا مادر و یا بستگان تو را بازداشت و شکنجه خواهیم داد و یا خواهیم کشت تا اراده ی فرد مبارز را درهم شکنند در این حملات نیز فرزندان کودک و نوجوان مردم را نشانه و به گروگان گرفته اند تا اراده ی توده های مردم را در مبارزه با حکومت فاسد و جنایتکار کنونی سست کنند و توده ها از پیگیری جنبش و انقلاب خویش دست بردارند.
 از سوی دیگر یکی از مهم ترین و کلیدی ترین مبارزاتی که می تواند حکومت را فلج  و زمین گیر کرده و به سوی سرنگونی پیش برد مبارزات اقتصادی طبقات زحمتکش و حقوق بگیر و به ویژه طبقه ی کارگر و گسترش آنها و بدتر از آن تبدیل این مبارزات به مبارزات سیاسی همه جانبه است. در حال حاضر برای حکومت هیچ چیز ترسناک تر از گسترش اعتصابات کارگری و به ویژه تبدیل آنها به اعتصابات سیاسی و رفتن به سوی خواست سرنگونی حکومت نیست و برای همین تمامی تلاش خود را می کند که این مبارزات مرکز ثقل جنبش کنونی نشود. از این رو باید بخشی مهم از اهداف تداوم حملات شیمیایی را سرگرم کردن توده ها به این حملات دانست تا ذهن آنها روی مبارزه برای خواست های اقتصادی خود متمرکز نشود.
با این همه، خود این  حملات واکنش مبارزه جویانه ی توده ها را در پی داشته و اینک پس از سقز و مهاباد و دیگر شهرهای کردستان که به شکل های گوناگون مبارزه از جمله گردهمایی و راهپیمایی و پایین کشیدن پرچم حکومت و اعتصاب( کسبه و بازاریان) دست زدند این توده های مردم شاهین شهر هستند که شورش می کنند و می خروشند و با حکومت درگیر می شوند.
این ها نخستین واکنش ها در قبال حملات شیمیایی به کودکان و نوجوانان مردم هستند و چنانچه حکومت مصر به ادامه ی اعمال جنایتکارانه ی خویش باشد، به دنبال این استان ها و شهرها، استان ها و شهرهای دیگر خواهند خروشید. امری که می تواند مبارزات را به مراحل تازه ای سوق دهد.
توده های روستای دانیال در متل قو ساختمان اوقاف را به آتش کشیدند!
در روستای دانیال متل قو در استان مازندران سازمان کثیف و دزد اوقاف با مشتی سند سازی دروغین برنامه ی مصادره ی هکتارها زمین از روستاییان را پیش می برد اما در مقابل توده ها از حقوق خود دفاع کرده و ایستاده گی و مبارزه می کنند. در پی آن تفنگ به دستان خامنه ای و آخوندهایش وارد شده و به سرکوب خونین مبارزات توده ها دست می زنند. در این درگیری سیامک کلاری و میرزا کلاری دو تن از مبارزان محل جان می بازند و برخی دیگر نیز زخمی می شوند. در ادامه ی درگیری ها توده های به خشم آمده ساختمان اوقاف را به آتش می کشند.
در ادامه پاسداران جسد دزد خامنه ای برنامه ی ربودن اجساد جانباخته گان را از بیمارستان شهسوار دنبال می کنند اما به دلیل مقاومت توده ها موفق به این کار نمی شوند.
 آنچه این واقعه را در اوضاع جاری ایران با اهمیت می سازد، تضاد روستاییان با سازمان دزد و فاسد و زمین خوار اوقاف و مبارزه با دست درازی های این سازمان به زمین هایشان است. به دلیل کثافتکاری های این سازمان مالخور که دشمن دهقانان است، این امکان هست که چنین درگیری هایی در مناطق دیگر نیز به وجود آید.
زنده باد مبارزه و انقلاب
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
  27 فروردین 1402

۱۴۰۲ فروردین ۲۴, پنجشنبه

مساله ی حذف امپریالیسم در منشور بیست تشکل

 
مساله ی حذف امپریالیسم در منشور بیست تشکل
 
یکی از مهم ترین کمبودهای منشوربیست تشکل اشاره نکردن به امپریالیسم و دوران کنونی به عنوان دوران امپریالیسم است. یعنی دورانی که در آن کشورها به دو گروه بزرگ کشورهای امپریالیستی و کشورهای زیرسلطه تقسیم شده اند.
بر این مبنا منشور به این امر مهم که ایران از نظر اقتصادی کشوری زیرسلطه ی امپریالیست هاست و یکی از وظایف اساسی حکومت انقلابی برگزیده ی توده ها( از نظر ما جمهوری دموکراتیک انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر) بریدن اقتصاد از وابستگی به امپریالیست ها و برقراری استقلال ایران در تمامی زمینه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است، اشاره نمی کند. تنها در بند 12 به مساله ی روابط خارجی پرداخته و خواننده باید از این بند دیدگاه منشور را بیرون آورد.
در بند دوازده منشور چنین آمده است:
«عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.»
نخست آنچه را ما در نقد این بند نوشتیم می آوریم:
«در این بند خواست«عادی سازی روابط خارجی ...با  همه ی کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل» آمده است. و این در حالی است که کشورهای جهان به دو گروه بزرگ کشورهای امپریالیستی و کشورهای زیر سلطه ی امپریالیسم تقسیم می شوند. ندیدن این تقسیم و ندیدن این که ایران کشوری زیر سلطه ی امپریالیسم است و امپریالیست ها به راحتی به آن اجازه داشتن یک حکومت مردمی و به ویژه از آن استثمارشده گان و ستمدیده گان را( آن گونه که منشور تا حدودی طرح می کند) نمی دهند، و یا در صورت بر سرکار آمدن چنین حکومتی اولا و علیرغم هر گونه«نیت خیر و دوستانه» ی دولت استثمار شده گان و ستمدیده گان، با آن وارد روابط برابر و عادلانه نخواهند شد و و دوما تلاش خواهند کرد به هر شکلی آن را سرنگون کنند و یا به استحاله کشانند، ندیدن یکی از مهم ترین مسائل انقلاب ایران و یکی از بزرگترین دشمنان آن است و جز عدم پذیرش موجودیت امپریالیسم و همچنین تضاد کشور زیرسلطه با امپریالیست ها، خوش خیالی نسبت به امپریالیست ها و واردکردن خرافات خرده بورژوایی و لیبرالیسم در برخورد به امپریالیست ها در جنبش خلق نیست.( بررسی و نقد گرایش های متضاد در منشور 12 ماده ای- بخش دوم)
 به آنچه گفته شده می توان افزود که اولا اشاره به «عادی سازی روابط خارجی» به این معناست که کشور ما کشوری زیرسلطه ی امپریالیست ها نیست و مشکل تنها رابطه ی«غیرعادی» جمهوری اسلامی با کشورهای دیگراست و چنانچه روابط«غیرعادی» به «روابط عادی» تغییر یابد مشکل حل خواهد شد؛
و دوما گرچه آوردن مفاهیمی مانند«رابطه ی عادلانه بر مبنای احترام متقابل»در بطن خود به این معناست که مساله استقلال ایران مهم است و«شورا یا دولت انقلابی» به هیچ گونه رابطه ی«ناعادلانه» و رابطه ای که مبنای آن«عدم احترام به طرف مقابل» باشد - یعنی رابطه ی سلطه و زیر سلطه - تن نخواهد داد و بنابراین ما با آن کشور وارد رابطه نخواهیم شد، اما در این جا مشکل با چنین نتیجه ی گیری ای نمی تواند حل شود. چرا که در متن نه تنها اساسا سخنی از امپریالیسم و کشورهای سلطه جو به میان نیامده است و متن نه تنها چشم خود را بر تاریخ جهان در صد سال اخیر و به ویژه لشکرکشی ها و تجاوز نظامی امپریالیست ها به کشورهایی مانند افغانستان و عراق و لیبی و سوریه بسته است و نه تنها به تمامی سیاست های مداخله جویانه آنها در کشور مصر چشم برهم گذاشته بلکه چشم خود را بر تمامی دخالت ها و جنایت ها و کثافتکاری امپریالیست ها در کشور خود ما از مشروطه به این سو و به ویژه کودتای 28 مرداد و دخالت در ایران برای منحرف کردن انقلاب 57 بسته است.
ما در همان متن  چنین ادامه دادیم:
«به راستی آیا این برای خلع سلاح کردن جمهوری اسلامی از دروغ های «ضد آمریکایی» بودن و«ضد امپریالیسم» بودن اش است و یا خیر این تصور وجود دارد که امپریالیست ها با یک کشور با مشخصاتی که ترسیم می شود وارد رابطه ی«عادلانه»...و«احترام متقابل» می شوند؟
بر مبنای آنچه در متن منشور آمده می توان این گونه اندیشید که منشور با بیان مساله به این شکل گویا خواسته است مضامین چند گانه ای را طرح کند:
از یک سو- چنانچه اشاره شده است- هدف آن خلع سلاح کردن جمهوری اسلامی از دروغ ها و فریب های ضد امپریالیستی است و اینکه مردم ایران خواهان روابطی عادی با کشورهای دیگر هستند؛ از سوی دیگر از نظر منشور در حال حاضر مساله عمده ی انقلاب جاری مستقیما خود کشورهای خارجی(امپریالیست ها) نیستند و بنابراین نباید تاکیدی روی آن انجام گیرد و از سوی سوم می خواهد بگوید که دولت جایگزین جمهوری اسلامی و برگزیده ی خلق خواهان هیچ گونه ایجاد اختلال در روابط اش با دیگر کشورها نیست. و البته این برداشت ها چنانچه درست باشد خلا مزبور را پر نمی کند.
اکنون باید به بیان این نکته بپردازیم که ما به عنوان یک جریان مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی با اندیشه ی رابطه با کشورهای جهان بر مبنای رابطه ی اقتصادی برابر موافقیم. اما مساله موافق بودن با این نوع رابطه یک چیز است و مساله ی امکان برقرار کردن آن چیزی دیگر.
تجارب تاریخی صد سال اخیر گواه بر این اند که امپریالیست ها اولا تا آنجا که توانسته اند با تمامی ابزارها از روی کار آمدن حکومت های انقلابی جلوگیری کرده اند و دوما جز به زور و در شرایط معینی به دلیل رقابت شدید میان خودشان، هرگز حاضر به رابطه ی برابر با کشورهای زیرسلطه و به ویژه با کشورهایی که حکومت آن ها- اساسا در مبارزه با تسلط امپریالیست ها- به دست توده های مردم و طبقه کارگر و حتی سرمایه داران ملی افتاده  نبوده اند و به ساده گی با این حکومت ها کنار نیامده اند. و آنجا هم که در نتیجه شرایط ویژه جهانی مجبور به کنار آمدن شده اند پنهانی به توطئه گری مشغول بوده و تمامی تلاش خود را کرده اند تا این حکومت ها را سرنگون کنند. تمامی تجارب حکومت های طبقه ی کارگر از انقلاب اکتبر به این سو گواه این امر است. به گفته ی مائو امپریالیست ها هرگز سلاح به زمین نخواهند گذاشت و بودا و صلحدوست نخواهند شد.( نقل به معنی)
در نهایت باید توجه داشت که مبارزه با سرمایه داری بوروکرات - کمپرادور بدون مبارزه با امپریالیسم ممکن نیست و برعکس. حذف هر کدام از این دو جهت مبارزه را به کجراه می برد.
در مورد شعارهای دروغین جمهوری اسلامی
در مورد جمهوری اسلامی نیز باید گفت که نه این ها علیه امپریالیست ها هستند( 40 سال تاریخ این حکومت نشانگر هزاران بند رابطه با امپریالیست های غربی و شرقی به وسیله ی این هاست) و نه امپریالیست ها آنچنان علیه اینان. با نگاهی به زمان روی کار آمدن روحانی و بستن قرارداد برجام( گونه ای«عادی سازی روابط خارجی») می بینیم چگونه حتی کمپانی های آمریکایی ها راه ایران در پیش گرفتند و قرارداد فروش هواپیمای بوئینگ را هم بستند. آنچه مشکل ایجاد کرده است این است که یک جناح در قدرت حاکمه می خواهد همه چیز در دست وی باشد و این جریان از یک سو پایه ی چندانی درون مردم ندارد و از سوی دیگر با برخی از سیاست های جاه طلبانه اش در مورد تولید سلاح اتمی خصال یک نوکر خوب را از خود نشان نداده است. با این همه امپریالیست ها آماده اند تا در صورتی که این جریان با آنها کنار بیاید با وی نیز روابط عادی برقرار سازند.
بنابراین آوردن این خواست به این شکل نقشی دوگانه پیدا می کند:
 از یک سو علیه جمهوری اسلامی است و به اصطلاح شعارهای ضد امپریالیستی وی و چنین می گوید که ما به عنوان نمایندگان بخش هایی از توده های مردم ایران خواهان رابطه ی غیر عادی و پر تنش با کشورهای دیگری نیستیم بلکه خواهان رابطه بر مبنایی عادلانه و بر مبنای احترام متقابل هستیم (راست اش نمی دانیم که اگر در کشوری، طبقه ی کارگر و توده های مردم انقلاب کردند در صورت رابطه ی «عادی» و با توجه به«احترام متقابل»از این جنبش ها پشتیبانی خواهیم کرد و یا خیر!؟)
و از سوی دیگر خود را به عنوان یک خواست تاکتیکی نشان می دهد: چنانچه جامعه نوین برقرار گردد این جامعه خواهان «عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی» است.
در نهایت این خواست به دلیل اشاره نکردن به وجود کشورهای امپریالیسم و سلطه جو  و امکان ایجاد روابط ناعادلانه بر مبنای سلطه ی کشور از نظر اقتصادی قوی تر، نوعی خرافه ایجاد می کند که گویا در جهانی این چنین و با وجود امپریالیست ها چنین روابطی امکان پذیر است.
 هرمز دامان
نیمه ی دوم فروردین 1401   
 

۱۴۰۲ فروردین ۲۳, چهارشنبه

شب قدر و خالی شدن زیر پای حکومت

شب قدر و خالی شدن زیر پای حکومت آخوندهای متحجر

روزهای 19 تا 21 رمضان به همراه تاسوعا و عاشورا از روزهایی است که مبلغان و مروجان مذهب حاکم برای تسلط بر آگاهی و روان توده ها بر آنها متکی بوده اند. این ها روزهایی است که حاکمین کنونی از آنها برای مسخ توده ها و گیرانداختن توده ها در تارهای دین و مذهب و برای تداوم تسلط خویش به بهترین شکل ممکن بهره برداری کرده اند. گذشته ی فرهنگی و دینی ایرانیان به ویژه وجوهی در دین زرتشتی و مانوی و نیز اسطورهای باستانی همچون سیاوش و فزون بر اینها غم ها و محنت ها و سرگشتگی های ملت ایران در طول تاریخ پر درد و رنج خویش، در ساختن اسطوره های مذهبی و برقراری آیین ها و سنن مذهبی و در نتیجه پذیرش و تن دادن به این مسخ شده گی و اسارت ذهنی و روانی موثر بوده است. تمامی حکومت های طبقاتی فئودالی به ویژه پس از تسلط سلسله ی صفویه از این بینش و آیین و سنن به نفع خود استفاده کرده اند و توده های زحمتکش را در غل و زنجیر استثمار و ستم نگه داشته و فرصت نفس کشیدن و تعمق در حال و روز خویش را به آنها نداده اند. 
اما انگار که جمهوری اسلامی این دیو پلیدی که از اعماق تاریخ سر برآورد تا تمامی این وجوه را به کمال نهایی خویش رساند در عین حال ناخواسته نقش«فرشته ی نجات» توده های ایران از این اسارت و بندگی را اجرا کرده است
این گفته متضاد می نماید اما واقعیت دارد. به واقع چه کسانی بهتر از این آخوندهای متحجر مال پرست و جنایتکار و چه حکومتی بهتر از یک حکومت دینی در سده ی بیست و یکم، حکومتی که مایه شرم و سرافکنده گی هر ایرانی آگاه و آزادیخواه و میهن دوست شده است می توانست مردم را چنین متوجه باورهای خویش درباب هستی و جهان پیرامون و  حال و روز اسفبار خویش سازد و موجب نقد گسترده و عمیق آنها شود؟
آگاه شدن توده ها دشمن تمامی آن چیزهایی که آنها را در بند و اسارت نگه می دارد. و حکومت چهل ساله ی آخوندهای متحجر با این درجه از پرستش مال و ثروت، با این درجه از سالوسی و ریا و با این درجه از پلیدی و جنایت و این همه دزدی و غوطه ور شدن در کثافت و تعفن بهتر و بسیار بهتر از هر تبلیغ و ترویجی، توانست توده ها را نسبت به باورهای مذهبی خویش دچار شک کند، بر آگاهی آنها بیفزاید و ضرباتی جدی بر پیکر خرافات، مهملات و بینش های عقب مانده و آیین و سننی بزند که خود حاکمین در پی تبلیغ و ترویج آنها بوده و هستند.
اکنون تضاد و شکاف بین آنچه این حضرات تبلیغ و ترویج اش می کنند با آنچه که توده های مردم در این چهل سال از آنها دیده اند و به ویژه در این سال ها و این شش و هفت ماه اخیر شاهداش بوده اند به شدیدترین وجه خود رسیده است چندان که دیگر با روشنی خیره کننده ای دیده می شود.
اکنون بیش از هر زمان دیگر و امسال بیشتر از هر سال دیگر زیر پای تبلیغات کَرکننده ی آخوندها خالی شده است و سخن ها و حکایات این مزوران تاریخ، نزد توده ها به بی ارزش ترین زمان خود رسیده است.
در شرایط کنونی بیش از هر کسی این توده های آگاه و پیشرو و به ویژه خانواده های جانباخته گان هستند که مبشران این بریدن از تبلیغ و ترویج مذهبی حاکم و این گسست از هر آنچه خرافی و مایه وهن هر فرد پیشرو است، شده اند.
مرگ بر آخوندهای متحجر جنایتکار
زنده باد انقلاب
برقرار باد حکومت جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
24 فروردین 1401
 
 
 

 


۱۴۰۲ فروردین ۲۱, دوشنبه

دست و پا زدن های خامنه ای و سران پاسدارش برای بقا

 
حملات شیمیایی به مدارس دخترانه نشانه ی
دست و پا زدن های خامنه ای و سران پاسدارش برای بقا
 
حمله ی شیمیایی دارودسته ی متحجرین و دزدان و جنایتکاران خامنه ای به مدارس دخترانه نشانه ی قدرت و قدرت نمایی نیست؛ نشانه ی تسلط بر اوضاع کشور نیست؛ نشانگر به دریوزه گی افتادن خامنه ای و دست و پا زدن برای بقا است. نشانه های های فلاکت و به پیسی افتادن در مقابل جنبش توده ها و دیدن سقوط محتوم در افق است؛ و گرنه نظامی که حتی ذره ای به خود اطمینان داشته باشد که این موج جنبش را از سر می گذارند و دوباره بر اوضاع مسلط می شود دست به چنین اعمال پلید و جنایتکارانه علیه فرزندان کودک و نوجوان مردمی که بر آنها حکومت کرده و می کند، نمی زند.
اما خامنه ای و سران پاسدارش و همچنین مشتی متحجر جاه طلب و مالپرست و جنایتکار که دور خودش جمع کرده به هیچ وجه به آینده ی خود مطمئن نیستند. این جناح به خوبی می داند که چنانچه جنبش گستره و عمق بیشتری یابد توان« جمع کردن» آن را نخواهد داشت. می داند که روز به روز بیشتر درون جناح های حاکم به انفراد و انزوا کشیده شده و جریان های بیشتری علیه  این جریان شده و خواهند شد. و نیز می داند که نیروهای انتظامی و بسیجی و پاسدار در هر دور سرکوب آب می روند و نیروی روانی و ذهنی و توان شان برای سرکوب کمتر و کمتر می شود و نیز از درون دچار اضمحلال و ریزش است. همین هاست که موجب می شود دست به تهاجم احمقانه ای مانند حمله ی شیمیایی به مدارس زند تا شاید توده ها دچار هراس و وحشت شده و از ادامه دادن جنبش خویش پشیمان شوند و سر به علامت تمکین به این حکومت فرود آورند.
وضع کنونی بیش از پیش نشان می دهد زمانی که توده ها آگاهی و هوشیاری بیشتری پیدا می کنند و توانایی عملی و خلاقیت بیشتری نشان می دهند دشمنان شان برعکس به حماقت و کودنی بیشتری افتاده و توانایی عملی خود را از دست می دهند و جز تکرار برنامه هایی که اینک برای توده ها فهم این که این ها از سر ترس و وحشت از مردم دست به چنین کارهای پلید و ابلهانه ای می زنند ساده است، کار دیگری نمی تواند انجام دهد.
دور تازه حملات شیمیایی خامنه ای و مجتبی و نیروهای اطلاعاتی اش کماکان با همان اهدافی صورت می گیرد که در گذشته صورت گرفته است. این حملات کثیف و بزدلانه را لباس شخصی و اطلاعاتی های وزارت کشور و حفاظت سپاه، پنهانی انجام می دهند. دولت حاکم نیز در کنار آنها با نظرات و اطلاعات مسخره ای که به مردم می دهد به گونه ای بازی کثیف با احساس و روان مردم دست زده است(یک بخش انجام می دهد بخش دیگر هم  ادا و اصول در می آورد وحرف شان این است که شما مردم علیه ما و خواهان سرنگونی ما هستید و آن وقت از ما می خواهید امنیت فرزندان شما را حفظ کنیم)! 
از سوی دیگر آنها اجازه نمی دهند توده ها از ترکیب مواد مصرف شده اطلاعی به دست آورند و در نتیجه در این هراس بمانند که آیا فرزندان شان که در معرض این گازهای سمی بوده اند در آینده دچار بیماری هایی خواهند شد و یا نه.   
این هجوم  پلید را تنها باید با مبارزه توده ای گسترده پاسخ داد. همان گونه که توده های شهر سقز، شهر مهسا، شهر زنان مبارز و شهر کردهای مبارز با  راهپیمایی و شورش پاسخ دادند.
 
مرگ بر خامنه ای و سران اطلاعاتی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
23 فروردین 1401  

۱۴۰۲ فروردین ۲۰, یکشنبه

مبارزه ی دختران و زنان

 
مبارزه ی دختران و زنان برای تحکیم مواضع به دست آمده 
 
دشمن خونین توده ها
اکنون برای بسیاری از توده های مردم ایران این امر روشن شده است که نه تنها خامنه ای خودش دزدترین و سالوس ترین و جنایتکارترین فرد در جمهوری اسلامی است بلکه هر چه سالوس و ریاکار و اختلاس گر و دزد و جنایتکار است نیز گرد خویش آورده و بر راس امور گماشته است. او نه تنها  افرادی از این دست از پاسداران تا غیر نظامی ها را در دفترش گرد آورده و آن را به کنام کثیف ترین و جانی ترین عناصر نظام حاکم تبدیل کرده است بلکه هر فرد را که دارای این صفات و مورد نفرت و کینه ی مردم بوده و حتی افشا شده است دوباره در پست و مقامی در حکومت نشانده تا به مردم بگوید که این من هستم که تصمیم می گیرم چه کسانی بر شما حکومت کنند.
نگاهی به جنتی یکی از کثیف ترین و جانی ترین افراد در جمهوری اسلامی که رئیس مجلس خبرگان است، رئیسی جلاد بر راس دولت، محسنی اژه ای فاسد و جنایتکار در راس دستگاه قضایی، قالیباف به عنوان رئیس مجلس و بسیار افرادی همانند این ها در راس دستگاه های اداری و نظامی تهران( نگاه کنید به سخنان رئیس دانشگاه فرهنگیان که نشان می دهد وی اصلا این کاره نبوده بلکه از پاسداران جنایتکار و اطلاعاتی های خدمتگزار خامنه ای و مجتبی بوده است) و شهرستان ها نشان می دهد که سیاست پلید خامنه ای جز این نبوده است. افرادی که به این ترتیب مدیون و مطیع و خدمتگزار وی می شوند و هر کاری بخواهد برایش انجام می دهند.  
و آن وقت این فرد مستبد و جاه طلب و تمامی افراد دوربرش  که خودشان تا مغز استخوان مرید و نوکر و جاسوس روسیه و چین و کشورهایی مانند انگلستان و آلمان و فرانسه و آمریکا ... هستند چپ و راست هر حرکت اعتراضی مردم و از جمله جنبش زنان را منتسب به دشمن کرده و مردم شریف ایران و زنان آگاه و هوشیار و مبارز را متهم می کند که بازیچه دست دشمنان هستند. دشمنانی که تنها روی کاغذ موجوداند و گرنه جمهوری اسلامی دشمن آنچنانی ندارد و حتی چنانچه امپریالیست بتوانند خامنه ای و پاسداران اش را اندکی رام کنند و به آنها اطمینان دهند که قصد سرنگونی آنها را ندارند و نمی خواهند به جای آنها نوکر دیگری بیاورند، دیر یا زود جریان های دست پرورده ی خود را برای بقایش خواهد فروخت و با اسرائیل هم کنار خواهد آمد. همان گونه که با عربستان چنین کرد و مشغول فروش حوثی هایش شد.
 احمدرضا رادان اختلاسگر و جنایتکار
باری این فرد جانی اکنون در مبارزه با دختران و زنان مبارز ایران که حق و حقوق خود را می خواهند یکی از همین دزدان و جنایتکاران کثیف یعنی احمدرضا رادان را به سمت فرمانده ی نیروی انتظامی منسوب کرده تا مردم را سرکوب کند.
با این که پس و پیش کردن مهره ها و به ویژه از دور خارج کردن مهره هایی که منفور هستند- برای مدتی و یا برای همیشه - از سیاست های هر حکومت ستمگر و استثمارگر خواه دولت های امپریالیستی غرب و خواه حکومت زیر سلطه است اما به نظر می رسد که رادان جزو یکی از باندهای حاکم بوده و احتمالا باندهای دیگر با وی میانه ی خوشی نداشتند و همین هم موجب شد که برای مدتی از وی در جنایت و سرکوب جنبش توده ها استفاده نشود.
سیاست سرکوب مبارزه ی زنان
در هر صورت سیاست های کلی حکومت در مورد ایستادن مقابل دختران و زنان و بازگرداندن آنها به وضع پیشین گویا به یک وحدتی رسیده و اکنون در سخنان و برنامه های احمدرضا رادان برای سرکوب آشکار شده است. وی است که پیش افتاده تا مساله حجاب اجباری را دوباره برقرار کند. و اوست که شاخ و شانه می کشد و زبان به تهدید دختران و زنان ایران می گشاید.
با این وصف در این که هجوم های تازه ای علیه زنان سازمان داده خواهد شد شکی نیست، اما با توجه به وضع کنونی جنبش و ایستاده گی دختران و زنان این که این دارودسته بتوانند موفقیتی به دست آورند بسیار محل تردید است. آنچه بیشتر به نظر می رسد این است که به دلیل تضادهای درونی شان و نیز وضع به هم ریخته ی و مختل شده ی نیروهای سرکوب که روز به روز هم بیشتر می شود توان کافی نخواهند داشت که به گونه ای همه جانبه سیاست سرکوب خود را پیش برند و کنترلی جامع بر اوضاع به دست آورند.
مهم تر از وضع خودشان و بُرد قدرت و توانایی شان، عدم امکان به پیروزی رساندن سیاست سرکوب این است که اکنون و نسبت به مراحل پیشین انقلاب ایران، هوشیاری توده ها به ویژه دختران و زنان و روح مبارزه جویی و مقاومت در آنها بسیار زیاد شده است و مردم اتحاد بسیار بیشتری نسبت به گذشته به دست آورده اند. همچنین خلاقیت و نوآوری و ایجاد شکل های نو مبارزه برای پراکنده کردن نیروهای سرکوب و زمینگیر کردن خامنه ای و سران پاسدارش بیش از گذشته است.
هراس و وحشت خامنه ای و سران جمهوری اسلامی از وضع کنونی
چرا خامنه ای و سران حکومت اش تصمیم به سرکوب مبارزه زنان گرفته اند؟ علت این است که خامنه ای و دارودسته اش گمان می کنند وضع کنونی غیر از وضع پیشین است و باید جلوی آن ایستاد و چنانچه نایستند مبارزات توده ها گسترده تر خواهد شد و خواست های تازه تری را پیش خواهد گذاشت.
مبارزه زنان همواره رو به پیش بوده است و اوضاع کنونی تکامل اوضاع پیشین است
اما این تکامل وضع پیشین است و سرخود به وجود نیامده است. این رشد همان تضادهایی است که در بطن جامعه وجود دارد و همین مبارزه و رشد تضادها است که اوضاع و احوال تازه ای را به وجود آورده است. در مورد جنبش زنان نگاهی به گذشته نشان می دهد که مسیر جنبش زنان جسته و گریخته رو به تکامل بوده است.
می پرسیم: آیا پیش از جان باختن مهسا حجاب زنان کامل بود؟
خیر! این چنین نبود! آن اوضاع و شرایط با مبارزات زنان و تغییرات تدریجی در نوع پوشش زنان، بر بستر یک جنبش عمومی جهش کرد و وضع کنونی بر اساس تصمیم زنان به اختیاری بودن حجاب شان از درون آن در آمد.
لزوم دفاع از سنگرهای به دست آمده
آشکار است که دختران و زنان ایران در مقابل سرکوب از هر آنچه که با مبارزات و خون ها و آسیب دیدن های بسیار به دست آورده اند با چنگ و دندان دفاع می کنند و افزون بر آن حملات خود را در دیگر نقاط علیه نظام استبداد دینی و برای احقاق حقوق برابر با مردان نیز آغاز خواهند کرد.
آنچه تا کنون دیده شده این است که جوانان پسر و مردان از مبارزه ی زنان برای حقوق خویش دفاع می کنند و به اشکال گوناگون و از جمله دست زدن به اشکال تازه ای از مبارزه به آنها یاری می دهند که جنبش خود را پیش برند. چرا که این تنها جنبش زنان نیست بلکه جنبش خود آنان نیز هست.
منافع دختران و زنان منافع خلق است!
از دیدگاه منافع کلی انقلاب دموکراتیک در مرحله ی کنونی مبارزه زنان برای آزادی و برابری یکی از حلقه های مهم زنجیر مبارزه است و باید محکم به آن چسبید. بر این مبنا هر گامی که دختران و زنان به پیش بردارند و حکومت را مجبور کنند به عقب برود گامی است به نفع طبقه ی کارگر و کشاورز و معلم و دانشجو و اهل دانش و هنر و کاسب و بازاری و وکیل و دکتر و مهندس ...و انگار آنها هستند که گامی برای گرفتن حقوق خود و آزادی و دموکراسی برداشته اند. تمامی آزادی های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به هم وابستگی دارند و دفاع و پیشروی در هر کدام به معنای دفاع و پیشروی در امور دیگر است.
حکومت متحجر مردنی است!
حکومت خامنه ای و  ولایت فقیهی اش تنها با یک مساله روبرو نیست. این سدی است که ده ها شکاف در آن به وجود آمده است. هر کدام را که بتوانند با زور زدن زیاد - و از جمله با تکنولوژی به روز شده شان- ببندند شکاف دیگری بیشتر باز شده و جنبش از آن جا سرریز خواهد کرد.
علت این است که این سد کهنه و فرسوده و پوسیده و پوکیده است و ده ها شکاف در آن است و اساسا کل اش خراب است. اگر خامنه ای و سران پاسدارش تمامی نیروی خود را در یک نقطه یا چند نقطه جمع کنند و با شدیدترین سرکوب ها مانع فرو ریزش سد از آن نقاط شوند، فشارپشت سد به سرعت در نقطه ی دیگری جمع شده و از آن جا بیرون خواهد زد. کما اینکه پیش از خیزشی که پس از جانباختن مهسا شروع شد ما با جنبش دختران و زنان و حتی ملیت ها در این ابعاد حداقل در آن برهه ی زمانی روبرو نبودیم. پیش از مرگ مهسا، جنبش ما جنبش کارگران، جنبش کشاورزان و جنبش های ریز و درشت در خوزستان و استان چهارمحال و آبادان و دیگر نقاط ایران بود. این خامنه ای و حکومت اش بود که عمدا فشاررا به روی دختران و زنان انتقال داد تا این جنبش ها در سایه قرار گیرند و ابعاد آنها گسترده تر نشود. اما این بار همین جنبش زنان مفری برای بروز کل جنبش شد.
 بنابراین با توجه به این که تمامی این جنبش ها مترصد فرصت اند که سربرآرند، سرکوب جنبش دختران و زنان اگر حتی در بدترین حالت منجر به یک عقب نشینی از سنگرهایی شود که دختران و زنان و کل جنبش خلق به دست آورده، این نمی تواند نه مانع رشد کلی جنبش شود و نه آن را به پس برگرداند. جنبش آماده گی آن را دارد که اگر از نقطه ای به عقب رانده شد از نقطه ای و جایی دیگر پیش آید و سنگرهای تازه ای را فتح کند.
جامعه ی ایران رو به تحولات بزرگ دارد
جامعه ی ایران نه آرام است و نه آرام خواهد شد. حرکت و جنبش های تقریبا سی ساله ی اخیر تماما از ضرورت های تاریخی جامعه ی ایران بر می خیزند. این ضرورت از عدم همخوانی این حکومت از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با نیازها و خواست های طبقات مردمی ایران از کارگران و کشاورزان و زحمتکشان شهر و روستا گرفته تا طبقات میانی بر می خیزد. اگر چه تمامی طبقات مردمی ایران و فرد فرد مردم ایران با تصمیم و اراده ی جمعی و فردی خود به مبارزه دست می زنند، اما آنها در اختیار و تصمیم  و اراده ی فردی خود بیانگر حرکت تاریخ اند. این ضرورت تاریخی است که آنها را به جنبش و مبارزه می کشاند و هیچ درجه ای از سرکوب و کشتار نمی تواند آنها را از آنچه می خواهند بازدارد و به پس برگرداند. درنهایت، این توده ها هستند که پیروزمند تاریخ خواهند بود.
 
استوار باد مقاومت دختران و زنان و تمامی خلق در مقابل ارتجاع
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
21 فروردین 1402
 

 

 

۱۴۰۲ فروردین ۱۸, جمعه

زنان مبارز در صف نخست

 
زنان مبارز در صف نخست جنبش
 
شیرزنانی که در صف نخست مبارزات ایستاده اند و جنبش را به پیش می برند
در خیزش بزرگ هفت ماه اخیر دختران و زنان زیادی در صف نخست مبارزات قرار گرفته و با افشا کردن برنامه های خامنه و دسته های پاسدارش و با آگاهی دادن به مردم و جانفشانی در راه انقلاب نقش بزرگ و مهمی در ایستاده گی و پایداری جنبش و پیشبرد آن داشته اند.
سپیده قلیان که هنگام آزادی شعار داد«خامنه ای جلاد، می کشیمت زیر خاک» و آزادی اش را با زندان عوض کرد، وکیل مبارز نسرین ستوده که در دوره ی کوتاه مرخصی اش با تحلیل مبارزات زنان در هفت ماه اخیر و این که این مبارزات به شکل های دیگری تداوم یافته و تداوم خواهد یافت به مبارزان آگاهی و امید داد و دیگر زنان مبارز همچون نرگس محمدی و آتنا دائمی و... که در زندان به سر می برند و هر دم وضع آزادیخواهان داخل زندان را از داخل زندان برای مردم می فرستند و دختران و زنان و مردان ایران را به تداوم مبارزه می خوانند از زمره ی این زنان پیشرو و مبارز هستند.
در کناراینان زنانی هستند بیرون زندان که هر کدام نقشی درخور در پیشبرد مبارزه داشته و دارند. ماه منیر مولایی راد مادر کیان پیرفلک از زمره این شیر زنان مبارز است. این زن آگاه نقش بزرگی در ایستاده گی و پیشرفت مبارزه خواه در ایذه و در میان بختیاری ها و خواه در میان تمامی ملت ایران داشته است. پس از اینکه عوامل و مزدوران کثیف رژیم بر سر مزار کیان مشتی شعار نوشتند وی چنین گفت:«اگر یکی بزنید ده تا می خورید!» و به راستی که آماده است که هر ضربه ی این موجودات به گفته ی وی«احمق و ترسو و حقیر» را با ده ضربه پاسخ گوید.
 آتش شاکرمی خاله ی نیکای شاکرمی یکی دیگر از زنان مبارزاست. وی نیز از همان زمان جان باختن نیکا به ستیز برخاسته، همواره دست به افشاگری زده و همچون مبارزی پاکباخته در پیشاپیش زنان به مبارزه ی بزرگ دختران و زنان و مردان سرزمین اش برای آزادی شور و جان داده است. آخرین اقدام او در مبارزه نقد برنامه ی تلویزیونی مهمانی بود. او در این نقد خود شوخی و دستمایه ی طنز قراردادن مرگ مبارزان و جان باختن آنها که خانواده های آنها و ملتی را داغدار کرده است را مذموم دانسته و به شدت تقبیج کرده است.
از تعداد زنان پیشرو زندانی و از این شیرزنانی که با رزم بزرگ خویش مشوق مبارزات به پیش هستند و بسیاراند به خوبی می توان فهمید که خامنه ای و سران پاسدار و آخوندهایش نمی توانند جنبش و خیزش کنونی را متوقف کنند و دختران و زنان ایران را وادار به تمکین به حکومت کثیف شان کنند.
 کیومرث پوراحمد
در مورد پوراحمد هنوز چیزی روشن نیست. گفته شده است که این هنرمند فیلمساز خودکشی کرده است. اما سخت است پذیرفتن این امر و مشکل به نظر می رسد که این هنرمند که به تازه گی فیلمی را برای نمایش آماده کرده بود و نیز از همان زمان مرگ مهسا همراه با دیگر هنرمندان در کنار مردم مبارزه را پیش برده و خودش هم حاضر نشده در جشنواره ی فجر شرکت کند خودکشی کند. بیشتر به نظر می رسد که در این اوضاع و احوال هنرمند مردم دوستی مانند وی با توجه به گذشته ی هنری و قهرمانان مبارزش در فیلم قصه های مجید و شب یلدا به شور بیاید و به سهم خود در مبارزات هنرمندان و مردم بدمد و در آن نقش داشته باشد و نه اینکه مثلا به این دلیل که زیر فشار حکومت بوده است خودکشی کند و اندوه و یاس بپراکند!
خودکشی هایی این چنین یک شمشیر دو لبه در دست حکومت است و یا می شود: از یک سو آن را مروج افسرده گی و اندوه و یاس و ناامیدی می کند و از سوی دیگر ایجاد و رواج ترس و وحشت و هراس؛ یعنی همان که همواره انجام داده است:«یکی از این هنرمندان را بکشیم تا بقیه حساب دست شان بیاد!»  
بسیاری می گویند مگر کم بوده خودکشی هایی در این 30 سال که بعد روشن شده است به قتل رسیده اند!؟
زنده باد انقلاب
مرگ برجمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
17 فروردین 1402