۱۴۰۱ آبان ۲, دوشنبه

راه های پیشرفت انقلاب

 
راه های پیشرفت انقلاب
 
اهمیت رشد کمی اعتصابات کارگری
اعتصابات طبقه ی کارگر حلقه ی کلیدی انتقال از وضع کنونی به وضع پیشرفته تر و تکامل یافته تر در انقلاب است. بدون گسترش اعتصابات طبقه ی کارگر و در محدوده ی مبارزات و اعتصابات کنونی باقی ماندن، جنبش را در مرحله ی مشخصی از تکامل خود دچار ایستایی می کند و موجب انفعال آن می شود. و این در حالی است که جنبش و انقلاب برای ایستا نبودن باید خواه از نظر کمی و خواه از نظر کیفی رشد و تکامل یابد.
و اما در لحظه ی کنونی، رشد و تکامل جنبش نه تنها نیازمند رشد کیفی اعتصابات طبقه ی کارگر است بلکه بیش از آن نیازمند گسترش کمی اعتصابات کارگری و سراسری شدن عملی آن است. هر چه این کمیت گسترده تر شود و هر چه طبقه ی کارگر در سراسر کشور و به گونه ی  متحدتری به اعتصابات بپیوندند، شرایط برای گذار به مراحل بالاتر کیفی در تمامی مبارزات بیشتر فراهم می شود.
در مورد کیفیت نیز در اینجا منظور، طرح خواست های پیشرفته تر تمامی طبقات خلقی و نیز خود طبقه ی کارگر و در چارچوب این خواست ها، به میان آوردن شعارهای مورد نیاز، اشکال سازماندهی و اشکال مبارزه با حکومت جنایت و خیانت جمهوری اسلامی است. 
در راستای طرح خواست های تمامی طبقات مردمی، طبقه ی کارگر می تواند در حالی که شعار «زن، زندگی و آزادی» را که محور کنونی اتحاد طبقات خلقی است حفظ کند، در عین حال و در کنار آن شعارهای مشخص تری که هم وضع عمومی تمامی طبقات مردمی را در بر گرفته و آن ها را به پیش راند و هم وضع خاص طبقه ی کارگر را در نظر گرفته و خواست های ویژه ی این طبقه را بیان کند، به پیش کشد.
در مورد وضع عمومی طبقات خلقی، طبقه ی کارگر جدا از توجه به دانشجویان و دانش آموزان و به طور کلی فرهنگیان، باید توجه ویژه ای به خواست های کشاورزان و کارگران و نیمه کارگران روستا کرده و خواست ها و شعارهای آن ها را بازگو کند.
در مورد تشکلات کارگری، پیشروان طبقه ی کارگر در کارخانه ها و موسسات باید بی مهابا، اما با رعایت اصول پنهانکاری به سازماندهی کمیته های اعتصاب و سندیکاها و شوراهای کارگری بپردازند.
همچنین کارگران باید به محض پیوستن هر شرکت و کارخانه و موسسه، از اعتصاب آن پشتیبانی کنند. این پشتیبانی می تواند هم به شکل بیانیه دادن و هم جایی که امکان دارد(مثلا در یک شهر و یا در یک استان و یا نخست در رشته های نزدیک به هم و...) به گونه ای عملی و با فرستادن نماینده صورت پذیرد و جدا از محکم کردن بندهای اتحاد طبقه ی کارگر، نیرو و انرژی اعتصاب کنندگان را بالا ببرد.
ارتباط عملی بین تشکل های کارگری مؤسسات و کارخانه ها و شرکت ها و کارگاه ها می تواند شرایط را برای شکل گیری سازمان های صنفی سراسری طبقه ی کارگر آماده سازد و فرایند تحول این یک نیز به نوبه ی خود می تواند زمینه ساز شکل گیری حزب سیاسی طبقه ی کارگر شود.
در این روند و تنها در این روند است که طبقه ی کارگر ایران که در شرایط استبداد تاریخی بیش از85  سال( 20 سال استبداد رضا خان، 25 سال دوران سلطنت مستبد محمد رضا شاه، و 40 استبداد مذهبی جمهوری اسلامی) محروم از تشکل های صنفی و سیاسی خود بوده است، به مرور به ماهیت و جایگاه و موقعیت تاریخی جنبش خود و نیز جنبش دیگر طبقات خلقی و ضد خلقی پی خواهد برد و توانایی رهبری جنبش و انقلاب را کسب خواهد کرد.
جنبش دانشجویی
در حالی که در جنبش کارگری، در حال حاضر گسترش کمی یعنی گسترش عددی اعتصابات عمده و ارتقاء کیفی آنها غیرعمده است، در جنبش دانشجویی و دانش آموزی که همراه با جنبش فرهنگیان( این ها همه در طبقه ی بسیار گسترده ی خرده بورژوازی می گنجند) رشدیافته ترین جنبش های حال حاضر هستند، وضع بر عکس است.
در اینجا رشد و ارتقاء کیفی مهم تر است؛ و این به این علت است که جنبش دانشجویی تا حدودی گسترش کمی کرده و تقریبا در بیشتر دانشگاه ها اعتصابات و اعتراضات شکل گرفته و نیز تشکیلات به نسبه در خوری ایجاد کرده است و نیاز به آن دارد که از نظر کیفی ارتقاء یابد.
در این جا کیفیت به ویژه در مورد خواست ها و شعارها صدق می کند. جنبش دانشجویی باید خواست های تازه تر و کامل تری پیش گذاشته و شعارهای نوتری طرح کند و به آن شعارها که در نفی حکومت ننگین جمهوری  اسلامی است بیفزاید تا پیشرفت های بعدی این جنبش و نیز جنبش خلق را تحقق بخشد.

مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
2 آبان 1401

۱۴۰۱ مهر ۳۰, شنبه

گام های انقلاب

 
گام های انقلاب
 
هر روز و هر هفته که می گذرد انقلاب گامی به پیش بر می دارد چندان که از بسی جهات وضع کنونی آن با ماه پیش قابل قیاس نیست.  
مهم ترین تغییر و تحول را در پیشرفت انقلاب، طبقه ی کارگر با اعتصابات سیاسی خود رقم زد. طی هفته ی اخیر کارگران در صنایع و کارخانه های بیشتری در همبستگی با مبارزات خیابانی دست به اعتصاب زدند. امروز شنبه هم قرار بود که کارگران صنایع ملی فولاد اهواز با خانواده های خود دست به راهپیمایی بزنند. همچنین رانندگان کامیون و کامیون داران نیز گفته اند که در روز 30 مهر دست به اعتصاب خواهند زد. پیش از این رانندگان تانکرهای حمل سوخت در پالایشگاه اعتصاب کرده بودند و تاثیرات اعتصاب بسیار با اهمیت آنها در روزهای آتی مشخص خواهد شد.  
در تبریز نیز  توده های این شهر روز پنجشنبه حماسه ی تازه ای خلق کردند و با شرکت پر شور خود در خیابان ها نیروی تازه ای به جنبش دمیدند. در پی این خیزش خیابانی کارکنان شرکت  شکلات سازی برادر( آیدین) تبریز نیز دست به اعتصاب زدند. دیر نیست که کارخانه های بزرگ این شهر به مبارزه و انقلاب بپیوندند و شور تازه ای در این استان و ایران ایجاد کنند.
به طور کلی تا کنون زنان، دانشجویان و دانش آموزان و فرهنگیان در پی آنها کارگران نیروهای اصلی مبارزه کنونی بوده اند. و این در حالی است که در کردستان و کرمانشاه به همراه زنان و جوانان، کسبه نیز با اعتصابات خود نقش چشمگیری در رشد جنبش در این استان ها داشته اند.  
با این همه و با وجود تغییرات چشمگیری که در این خیزش بزرگ به وجود آمده است اما هنوز جا دارد تا به یک انقلاب توده ای واقعی و عمیق تبدیل شود.
جدا از دانشجویان و دانش آموزان و فرهنگیان که مبارزات و جنبش آنها به سرعت گسترش یافت و سراسری شد، طبقات دیگر به ویژه طبقه ی کارگر، کارمندان دولت و نیز کسبه و بازاریان هنوز آن چنان که باید و شاید به جنبش نپیوسته اند.
 در مورد طبقه ی کارگر باید گفت که در حال حاضر تنها بخشی از کارگران در جنوب دست به اعتصاب زده اند. این میان، کارگران پیمانی نفت که نخستین اعتصاب کننده گان طبقه ی کارگر بودند فشار زیادی را به دوش می کشند. طبق گفته ی شورای سازماندهی کارگران پیمانی نفت که با رهبری خود اعتصابات را به پیش می برد در عسلویه 250 نفر از کارگران بازداشت شده اند و این بسیار سنگین است. چنانچه کارگران در استان ها و مناطق دیگر به اعتصابات بپیوندند تا حدودی بار سنگین از دوش این بخش از کارگران برداشته خواهد شد و این جدا از نقش این اعتصابات است که نه تنها نیرو و انرژی بسیار زیادی به جنبش خیابانی خواهد داد و آن را به پیش خواهد راند بلکه حکومت را در بدترین تنگنای ممکن قرار خواهد داد.
در هر صورت آنچه رویدادها نشانگر آن است گسترش و رشد اعتصابات و خیزش های خیابانی است.
نقش گردهمایی و راهپیمایی خارج از کشور
هم میهنان ما در خارج کشور نیز به فراخوان خانواده های هواپیمای اوکراینی پاسخ مثبت داده و در برلین گردهمایی بزرگی برپا کردند. 
اهمیت مبارزات در خارج کشور از این روست که می تواند صدای ملت ایران را به گوش جهانیان برساند و نیز اگر در چارچوب برنامه های خود دولت های امپریالیست غربی قرارنگیرد و بازیچه ی آنها و مزدوران آنها یعنی سلطنت طلبان نشود می تواند این دولت  ها را که جز به منافع اقتصادی- سیاسی خود نمی اندیشند، تا حدودی زیر فشار قرار داده و هزینه ی رابطه با جمهوری اسلامی و کمک به آن را برای آنها بالا برد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
30مهر 1401
   
 
 

 

۱۴۰۱ مهر ۲۸, پنجشنبه

مزدوران سلطنت طلب

 
مزدوران سلطنت طلب و رهبری تراشی برای جنبش خلق
 
به خلق ایمان آوریم و نه به نیروهای امپریالیستی
افراد صادقی که امید به نیروهای امپریالیستی بسته بودند باید نظرات خود را تغییر دهند. این گونه افراد نیروهای رژیم را بسیار زیاد و قوی و نیروی توده های مردم را بسیار کم و ضعیف تصور می کردند و از یک سو به توانایی خلق اعتماد نداشته و بدبین بودند و از سوی دیگر به گونه ای غریب و باورنکردنی به نیروهای امپریالیستی غربی( و به ویژه چند سال پیش به ترامپ) امید بسته بودند و نگاه شان این بود که این نیروهای امپریالیستی به ایران حمله کنند و ایرانیان را از شر آخوندها نجات دهند! این گونه افراد اکنون باید نظرات خود را تغییر دهند و به قدرت خلق باور آورند. تازه آنچه تا کنون دیده ایم« از نتایج سحر است و بگذار تا صبح دولت ات بدمد!»
مزدوران امپریالیسم
 و اما حساب خائنین و خودفروخته گان سلطنت طلب و مزدوران امپریالیست که بخش هایی از آن ها را اصلاح طلبان سابق و البته مزدور کنونی تشکیل می دهند، جداست.
این ها کسانی اند که از بوق های امپریالیستی تلویزیون فردا، بی بی سی و اینترناسیونال و من و تو و... به نفع رژیم سلطنت سابق و سلطنت طلبان کنونی تبلیغ می کنند. از سوی دیگر همین ها به طور مدام در مورد «انقلاب اشتباه» مردم ایران در سال 57 صحبت می کنند و یا آن را«انقلاب اسلامی» می نامند. گویی که طبقات خلقی ایران و در صدر آنها طبقه ی کارگر در سال 57 انقلاب کردند که به 1000 سال پیش برگردند و کهنه پرستی و قدرت و ثروت دوستی و خباثت و جنایت را حاکم کنند!
 آنان مطلقا حاضر نیستند در این مورد صحبت کنند که توده های کارگر و دهقان و دانشجویان و زنان و همیچنین خلق های کرد و عرب و ترکمن و ترک و به همراه آنها سازمان های انقلابی چپ طی سه سال 1360- 1357 به چه مبارزات بزرگی علیه خمینی و جمهوری اسلامی اش دست زدند تا حقوق خود را بستانند و این رژیم نتواند خود را مستحکم کند، اما به یاری همین سران ارتش شاهی همچون تیمسار ظهیرنژاد( از ژنرال های همان رژیم شاه و فرمانده ارتش در حمله به کردستان) و سپهبد قره نی و مدنی و دیگران، این مبارزات به خاک و خون کشیده شد و هزاران کشته بر جای گذاشت.
اقلیت سلطنت طلب و جمهوری خواه مزدور امپریالیسم
تاریخ جنبش انقلابی ایران طی 30 سال اخیر نشان داده که آنها نه تنها در داخل نیرویی در میان طبقات خلقی و به ویژه زحمتکشان ندارند بلکه در خارج نیز نیرویی نبوده و نیستند و تنها به زور پول و کمک امپریالیست های تاراجگر و تاسیس رادیو و تلویزیون های مزدور، خود را بیش از آن چیزی که واقعا هستند و گنده نشان می دهند.
به این ترتیب، این جاروکشان امپریالیسم و کسانی که امید شان امپریالیست ها و استعمارگران است، کسانی که خود را در خدمت پهلوی چی ها و جمهوری خواهان هوادار استعمار و امپریالیسم قرار داده اند، امیدی به داخل و داشتن نیرو در بین طبقه ی کارگر، معلمان، کسبه، دانشجویان و دانش آموزان و دیگر طبقات و گروه های خلقی ندارند و اساسا به مهاجران کشورهای خارجی امید بسته اند. اینان می خواهند با مصاحبه و قلدر بازی و جار و جنجال راه انداختن در اینترنت سوار مبارزات آنها شوند.
 در میان مهاجران هم تنها اقلیتی بسیار ناچیز هوادار سلطنت و یا جمهوری وابسته به کشورهای امپریالیستی غرب هستند. و این از فراخوان هایی که خود دارودسته ی سلطنت طلبان و نفوذی های شبه چپ شان( دارودسته های کمونیسم کارگری، بخوانید کمونیسم سلطنت طلب امپریالیستی ) می دهند و کمیت افراد شرکت کننده در این گردهمایی ها که همیشه تعداد بسیار کمی بوده و هستند مشخص است. اما این ها می خواهند به کمک این اقلیت ناچیز و اکنون توزیع  پرچم دوران سلطنت سابق و آن هم زورکی در بین مهاجرانی که دست به گردهمایی در پشتیبانی مبارزات توده های داخل کشور می زنند و اکثریت آنها هم هیچ گونه اعتقادی هم به حکومت سلطنتی ندارند، مبارزات اکثریت مهاجران را مصادره کنند و به نام خود زنند و به پشتیبانی آنها دولت پهلوی چی ها را تشکیل دهند و جایگزین دولت جمهوری اسلامی کنند!
اکثریت مهاجران آزادیخواه و استقلال طلب اند
در واقع مهاجران به دسته ها و گروه های طبقاتی گوناگون تقسیم می شوند. آنها در چارچوب طبقات درون کشور و (به ویژه خرده بورژوازی) می گنجند و نمی توانند هویتی مستقل از طبقات خلقی و ضد خلقی درون کشور و نیروهای آزادیخواه و استقلال طلب انقلابی و مترقی از یک سو و نیروهای هوادار استبداد و دیکتاتوری سلطنتی و وطن فروشان ضد انقلابی و ارتجاعی از سوی دیگر داشته باشند. در کل مهاجران آزادیخواه و میهن دوست که اکثریت مهاجران را تشکیل می دهند تابع مبارزه ی داخلی هستند و نه تابع برنامه های سلطنت طلبان و امپریالیست ها. آنها  آگاه هستند و خود را داخل باند سلطنت طلبان و بازیچه ی سیاست های کثیف آنها نمی کنند.
سلطنت طلبان و مزدوران شان جزو خلق ایران نیستند  
پهلوی چی ها و سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار استعمار و امپریالیسم غرب  به هیچ وجه جزو صف خلق نیستند بلکه به نیروهای ارتجاعی تعلق دارند و دشمنان خلق ایران به شمار می آیند. توده های مردم یک بار برای همیشه آنها را روفته و به زباله دانی تاریخ انداخته است و دیگر به آن نظام مرتجع پادشاهی و برده گی امپریالیست ها باز نخواهند گشت. خلق ایران با شعار«مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر» به روشنی به آنها موضع خود را نشان داده است.اما اگر در حال حاضر دشمنی که لبه ی تیز مبارزه و حمله ی خلق متوجه آنها باشد نیستند به این دلیل است که خلق ایران با خامنه ای و حکومت مذهبی جمهوری اسلامی روبروست و این دشمن عمده  مقابل وی قرار گرفته است. این هرگز به این معنا نیست که تضادی که توده ها با این مزدوران و سرمایه داران وابسته به امپریالیست ها دارند برای یک لحظه فراموش می شود.
خانواده های جانباخته گان هواپیمای اوکراینی
خانواده های هواپیمای اوکراینی بخشی از خلق ایران هستند و مردم همدرد آنها. آنها باید به دقت مواظب باشند که مبارزه ی به حق شان برای مجازات مسئولین  شلیک موشک و کشتار هموطنان ما، در داخل و خارج و برای سرنگونی جمهوری اسلامی دستاویز توطئه های ارتجاع سلطنت طلب و امپریالیست ها برای تبدیل کردن آنها به زائده ی قدرت گیری مشتی سرمایه دار مزدور و زیر پا گذاشتن استقلال ایران قرار نگیرد. آنها و به ویژه حامداسماعیلیون سخنگوی آنها که مورد احترام مردم است هرگز نباید به خاطر مشتی مرتجع امتحان پس داده و برای خوش آمد آنها اجازه دهد که از مبارزات آنها و اعتماد  توده های مردم به آنها سوء استفاده شود. مبارزات آنها جزیی از مبارزات خلق ایران است و نه مرتجعین سلطنت طلب پهلوی چی. فعالیت سیاسی این خانواده ها باید در چارچوب منافع خلق ایران و آزادی و برقراری یک حکومت دموکراتیک مردمی و استقلال ایران باشد.
استقلال ملت ایران به جان اش بسته است!
طبقه ی کارگر و کشاورز و دانشجویان و جوانان دختر و پسر و تمامی طبقاتی که در ایران دست به انقلاب زده اند، هرگز در مورد استقلال کشور ایران با هیچ نیرویی مماشات نخواهند کرد! خلق ما نمی خواهد هیچ قدرت خارجی برای وی «شورا» و«دولت موقت» بسازد. خلق ما از سلطنت طلبان و همچنین جمهوری خواهان مزدور هوادار امپریالیسم بیزار است و پنجاه سال پیش به حکومت استبدادی جنایت پیشه و ننگین و فاسد و وطن فروش آنان پایان داد. خلق ما هرگز از انقلاب خویش علیه این مزدوران امپریالیست ها پشیمان نبوده و نخواهد شد. آنچه خلق از آن پشیمان است دادن امکان استفاده از این خیزش انقلابی بزرگ به مشتی آخوند کهنه پرست و مرتجع است که انقلاب را به انحراف کشیدند و به شعارهای اساسی آن یعنی استقلال و آزادی خیانت کردند.
خلق ایران تمامی تاریخ خویش را برای حفظ کشور خود و فرهنگ و شئون خود مبارزه کرده است و به خود می بالد که توانسته با خرد و درایت خویش پس از حمله های بزرگ نیروی خارجی و به ویژه سه حمله ی هولناک اسکندرمقدونی، مسلمانان عرب و مغول ها خود را بازسازی کند و کشور خود را از آنها پس بگیرد و بازسازی کند.
 ملت ایران در دوران کنونی بیش از یک قرن برای استقلال کشور خویش مبارزه کرده است و اکنون نیز برای آن نیز مبارزه می کند. خلق ایران استقلال کشور خود را از جان اش بیشتر دوست دارد و همواره برای آن مبارزه خواهد کرد.
ملت ایران از همه ی خائنین و خود فروخته گان و وطن فروشان و سلطنت طلبان مزدور امپریالیست ها بیزار است و هرگز به آنها اجازه سوء استفاده از جنبش بزرگ خود را نخواهد داد.

مرگ بر ستمگر
چه شاه باشد، چه رهبر

مرگ بر جمهوری اسلامی

برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر 

 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
29 مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۲۷, چهارشنبه

توده ها باید بدانند چه حکومتی را می خواهند جایگزین کنند!

 
 
توده ها باید بدانند چه حکومتی را می خواهند جایگزین کنند!
 
این درست نیست که بگوییم:
«این ها بروند، مهم نیست که چه حکومتی بیاید.»
 و یا:
«هر حکومتی بیاید بدتر از این نخواهد شد.»
 این ها ناشی از توجیه ناآگاهی و انفعال در مورد حکومت جایگزین است و برای جنبش و انقلاب ما مانند زهر است. این ها تنها به نفع کنار گودنشینان و موج سواران و نیروهای وابسته به قدرت های خارجی است.
اتفاقا این مساله ای بسیار مهم و حیاتی است که توده های ما چه حکومتی  می خواهند برقرار کنند.  
توده ها باید خواست های سیاسی - انقلابی خود را در تراکت ها و اعلامیه ها و همچنین در و دیوار بنویسند. تنها آنچه نمی خواهند کافی نیست. آنچه می خواهند و بیان روشن و آشکار آن نیز بسیار مهم است.
رهبران شوراها و سندیکاهای کارگری که اکنون فعال اند به روش های مستقیم و یا غیرمستقیم باید خواست های سیاسی طبقه ی خود و نیز چگونگی حکومتی را که باید سرکار آورد مشخص کنند.
قرار نیست که طبقه ی کارگر و کشاورز و معلمان و کارمندان و دانشجویان و کسبه و زنان و جوانان و خلق های ستمدیده ی ما این همه قربانی بدهند و بعد یک مشت گرگ و لاشخور بیایند و جای گرگ ها و لاشخورهای کنونی را بگیرند و تمامی زحمات و رنج های توده ها را نقش بر آب کنند.
در این جا به ویژه منظور ما جریان های شاه پرست و سلطنت طلب پهلوی چی وابسته به امپریالیسم است که چهل سال است در کشورهای غربی جا خوش کرده اند و حالا شاخک هایشان تیز و شش دونگ شده اند که وقت اش رسیده است و می توانیم سوار توده های محروم شویم و حکومت خودمان را تشکیل دهند. مردم جان دهند و ما بیاییم و حکومتی که نه 50 سال بلکه 2500 سال امتحان پس داده را دوبار به گرده ی مردم سوار کنیم.  
باید این را که تمامی طبقات زحمتکش و خلقی ما جمهوری اسلامی و حکومت مذهبی را نمی خواهند و می خواهند که آن را سرنگون کنند با این که چه حکومتی می خواهند جایگزین کنند کامل شود.
تنها جمع شدن زیر شعار«مرگ بر جمهوری اسلامی»برای تکامل جنبش کنونی کافی نیست.
باید نه تنها بدانیم که چه نمی خواهیم بلکه همچنین بدانیم که چه می خواهیم و چه حکومتی را می خواهیم جایگزین کنیم.
از این دیدگاه باید بپرسیم  و در میان خود به گفتگو بگذاریم که: 
آزادی یعنی چه و از دیدگاه هر طبقه و گروه و بخش چه معنایی دارد؟
دمکراسی یعنی چه و باز از دید هر طبقه و گروه سیاسی چه معنایی دارد؟
ستم بر زنان چیست و چگونه در زمینه های گوناگون اعمال می شود؟ برابری واقعی زن و مرد یعنی چه؟
آیا خواست زنان تنها برداشتن حجاب و آزادی پوشش است؟ اما مگر نه این که این ها در زمان سلطنت نیز وجود داشت و در غرب هم وجود دارد! اما می دانیم زنان هم در غرب زیر ستم مردسالاری قرار دارند و هم در زمان سلطنت سابق زیر چنین ستمی قرار داشتند.
 خواست های جوانان و به ویژه دانشجویان و دانش آموزان پرشور و مبارز ما چیست و چه حکومتی می خواهند؟
 در این مورد کمی صحبت کنیم:
 آیا آن آزادی که می خواهند صرفا برخی از آزادی های اجتماعی است که در زمان سلطنت سابق وجود داشت؟ آیا همین آزادی هایی است که در کشورهای پیشرفته ی غرب وجود دارد؟ ولی درغرب جوانان آزادی واقعی ندارند و مغزهاشان مدام به وسیله تبلیغات کور کننده ی روزنامه ها و رادیو و تلویزیون و سینما(نگاه کنید به فیلم هایی ابرقهرمانی و کمیک بوک ها که مورد علاقه ی آنهاست) شست و شو داده می شود. در غرب نیز حکومت های سرمایه داران امپریالیست ایدئولوژی طبقه ی حاکم را  منتهی به سبک و سیاقی غیرمستقیم و پیچیده پخش می کنند و نشر می دهند. اکنون بیشتر جوانان غرب( از به اصطلاح سفیدها گرفته تا مهاجران که اکثریت آنها را مهاجران چین و هند تشکیل می دهند) جزو غیرسیاسی ترین و بی تفاوت ترین و منفعل ترین جوانان دنیا هستند و جنبشی بزرگ نیاز است تا از این شرایط بیرون بیایند و بهتر و تکامل یافته تر از آن چیزی شوند که در دهه ی شصت میلادی بودند.
 زمان سلطنت استبدادی نیز آنچه که بود صد پله بدتر از آن چه که در غرب وجود دارد بود. دانشجویان در دانشگاه ها نمی توانستند نفس بکشند. خاطرمان باشد که شاه  بود که روز 16 آذر روز خونین دانشگاه را که روز دانشجو نامیده شد درست کرد و دانشجویان را در پیشگاه ارباب نیکسون اش قربانی کرد. اینها هرگز اجازه آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی اجتماعات ندادند و شما هرگز نمی توانید یک اجتماع توده ای را که رژیم سلطنتی به آن اجازه ی برگزاری اعتراضی علیه شاه و دولت وی را داده باشد بیابید. آنها حتی به گردهمایی های جریان های ملی به یاد مصدق حمله کردند و آن را به خاک و خون کشیدند. آنها صدای دانشجویان، کارگران، زنان و اصناف را خفه کردند. آنها تنها به یک حزب اجازه فعالیت دادند و آن هم حزب شاه یعنی حزب رستاخیزاش بود.
آیا جوانان ما می خواهند چنین رژیمی داشته باشند؟  
ادامه دهیم:
«نان، مسکن، آزادی» یعنی چه و چگونه در شرایط کنونی و در روابط میان طبقات می توان آن را برقرار کرد.
«برابری» به چه معناست و چگونه در شرایط کنونی در روابط اقتصادی- اجتماعی و سیاسی و فرهنگی می توان به آن جامه ی عمل پوشاند.
استقلال یعنی چه؟
حکومت دموکراتیک و مستقل یعنی چه؟
 این ها باید از نظرات و شعارهای عام به گفته ها و برنامه ها و شعارهای خاص تبدیل شود. یعنی شکسته و ریز شود و مشخص گردد. 
مثلا منظور از آزادی و دمکراسی به گونه ای بسیار مختصر، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن نماینده در شوراهای انقلابی تمامی طبقات خلقی از کارگران و کشاورزان و فرهنگیان گرفته تا دانشجویان و استادان و دیگر گروه ها و بخش های جامعه است.
 و یا مثلا منظور از استقلال مختصرا این است که ملت ما روی پای خودش یعنی روی تولید خودش بایستد و به هیچ کشوری وابسته نباشد و باج ندهد. و اگر قرار است با کشورهای دیگر رابطه ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی  داشته باشد باید رابطه ای برابر و بر مبنای نفع متقابل و از دیدگاه منافع تمامی طبقات مردمی خلق ما باشد.
مرگ بر ستمگر
 چه شاه باشد، چه رهبر
سلطنت طلبان و جمهوری خواهان هوادار امپریالیست های غربی به هیچ وجه با آزادی و دموکراسی موافق نیستند بلکه می خواهند استبداد سلطنتی و یا جمهوری ارتجاعی وابسته به کشورهای غربی را جایگزین جمهوری اسلامی کنند. در این چنین حکومتی نه آزادی وجود خواهد داشت و نه استقلال. 
از این رو هر طبقه باید خواست های سیاسی و حکومت دلخواه خود را از هر راه ممکن بیان کند تا نقطه های اتحاد و یگانگی طبقات بر سر خواست ها در این مرحله مشخص گردد.
این کار به همه ی طبقات کمک می کند تا بر مبنای برنامه های مشخصی که در نظر دارند با یکدیگر متحد شوند و اتحادشان کور و بر مبنای مشتی کلیات نباشند.
اتحاد کور و بدون روشن کردن خواست ها و حکومت جایگزین جمهوری اسلامی در درجه ی نخست و بیش از هر چیز به ضرر طبقه ی کارگر، کشاورزان و طبقات میانی است و دودش به چشم آنها می رود.
اتحاد کور، طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش را یا به زیر رهبری های اصلاح طلبانه می برد و یا به زیر رهبری نیروهای ارتجاعی پهلوی چی. چنانچه سلطنت طلبان پا بگیرند یک نظام استبدادی و سرمایه داری وابسته به کشورهای غربی درست می کنند؛ درست مثل همین چیزی که در سیاست و اقتصاد جمهوری اسلامی وجود دارد؛ کمی غیرمذهبی و کمی با بزک و دوزک.
 طبقه ی کارگر باید روشن باشد که این طبقات به هیچ وجه شعارهایی مانند «برابری» و یا«نان، مسکن، آزادی» را که می توانند مکمل شعار«استقلال و آزادی» بشوند قبول ندارند. آنها نمی خواهند طبقه ی کارگر، کارخانه ها و موسسات وابسته به سران جمهوری اسلامی و بستگان آنها و نیز سپاه پاسداران را به نفع خود مصادره کند و از طریق شوراهای انقلابی خود اداره کند و به این طریق بر سرنوشت خود مسلط شود.  
یک جمهوری دموکراتیک مردمی مستقل،
این است خواست اصیل تمامی طبقات خلقی در مبارزه ی یک صد ساله شان!
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
28 مهر 1401

دفاع وتهاجم در مبارزه ی انقلابی کنونی

 
 
 
دفاع و تهاجم در مبارزه ی انقلابی کنونی
 متن تازه با بازنگری و افزوده ها
 
تدافع و تهاجم در خیزش بزرگ خلق
جنبش کنونی خلق تنها تدافعی نبوده بلکه در عین حال تهاجمی است.
«دفاع مشروع»( یا در بهترین حالت دفاع فعال) که از آن صحبت می شود در حالی که نسبت به دفاع غیرفعال گامی به پیش است اما ماهیت آن در نهایت تصرف قدرت از طریق مبارزه ی مسالمت آمیز است. «دفاع مشروع» یکی از دو جنبه را می بیند و جنبه ی دیگر را از نظر فرو می گذارد و یا عمدا چشم بر آن می بندد.
تمامی حملات خلق به پایگاه ها و حوزه های مقاومت بسیج( آخرین تا چند روز پیش در نازی آباد تهران بوده است) کلانتری ها، فرمانداری ها، زندان ها و دیگر محل های حکومتی و تسخیر آنها و سپس رها کردن آنها در مرحله ی کنونی مبارزه، در چارچوب تدابیر و اقدامات تهاجمی قرار می گیرد.
تمامی شناسایی و تهاجم به نیروهای پاسدار، بسیجی و انتظامی و لباس شخصی ها و به درک واصل کردن برخی از تنفربرانگیزترین آنها در چارچوب تهاجم قرار می گیرد.
برخی شورش ها در بلوچستان و کردستان در این راستا قرار می گیرد.
جنبش ها و خیزش های انقلابی که به ناچار باید به سمت شورش ها و قیام های مسلحانه ی توده ای و یا جنگ های خلقی سوق یاید تهاجمی است. بدون وجود تهاجم در حرکات ریز و درشت و کوچک و بزرگ خلق و در کنار حرکات تدافعی، مبارزات خلق نمی تواند به شورش و قیام های مسلحانه برای سرنگونی تکامل یابد.
 در حقیقت از این چنین حملاتی است که شورش ها و قیام های مسلحانه و یا جنگ های توده ای آینده زاده می شوند.
اما این خود به خودی نیست بلکه مشروط به این است که از میان کارگران و زحمتکشان و توده های ستمدیده و دیگر گروه ها به ویژه جوانان( دانشجویان و دانش آموزان دختر و پسر)، دسته ها و گردان های مسلح انقلابی که برای یک جمهوری دموکراتیک انقلابی می جنگند، شکل بگیرد. 
در زمان انقلاب 57 دسته های مسلح در همان دوران یک ساله ی انقلاب شکل گرفتند. همچنین سازمان هایی مانند چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق که مسلح بودند و نیز تا حدودی هم پیوستن برخی دسته های مسلح ارتش ( خواه پیش و خواه پس از باز کردن انبارهای اسلحه) به جبهه ی انقلاب، این خلاء را پر کردند.
در حال حاضر در مناطقی مانند کردستان، بلوچستان، خوزستان این چنین دسته هایی وجود دارند. همچنین  برخی از قوم ها مانند لرها، بختیاری ها و قشقایی ها و ... در شرایط  اوج گیری انقلاب گرایش به استفاده از سلاح دارند. باید برنامه ریزی برای  بالابردن آگاهی سیاسی- انقلابی و سازماندهی این دسته های مسلح توده ای داشت و به آنها برای روز شورش و قیام آموزش داد.
 و اما در مورد  رویزیونیست ها و سوسیال دمکرات ها؛
برخی از حضرات رویزیونیست خروشچفی از جمله طوایف راه کارگری به همراه سوسیال دمکرات های رفرمیست که بخشی از راست های «شبه چپ» ایران را تشکیل می دهند پیوسته هوار می کشند:
 «الان وقت قیام مسلحانه نیست!»
تو گویی کسی گفته همین الان مردم قیام مسلحانه کنند!
حضرات قیافه ی افراد «پخته» و «با تجربه» را به خود می گیرند و شروع به نصیحت کردن می کنند:
« قیام مسلحانه الان مانند سم است»!
تو گویی عده ای الان توی خیابان می خواهند قیام مسلحانه کنند!
این طوایف فسیل و گروه های سوسیال دمکرات به رد نظراتی خیالی که خود ساخته اند می پردازند. آنها را باید از جمله دسته هایی به شمار آورد که با فرسنگ ها فاصله در پی مردم روان اند.
و بعد همین حضرات با «عقل» و «درایت» فوق بشری و حیرت انگیز خود می گویند:
 «مردم که توی خیابان زیاد و میلیونی شدند و اعتصابات هم که زیاد شد، مردم خودشان قیام مسلحانه می کنند»!؟
و سپس با همین «عقل و درایت»  اعجاب آور و باور نکردنی ادامه می دهند:
« آخر ما می دانیم که این رژیم با اعتصاب و مبارزه ی خیابانی سرنگون نمی شود.»
به راستی که چه چیزهای گنده گنده ای می دانید حضرات رویزیونیست!؟
و بالاخره به سراغ این مساله باید آمد که حالا که وقت قیام نیست پس وظیفه این فسیل ها در مورد شورش و قیام مسلحانه چیست!
دفاع یعنی تهاجم و تهاجم یعنی دفاع. جنبش دفاعی در عین حال تهاجمی است و جنبش تهاجمی در عین حال دفاعی. این ها حقایق بسیار ساده ای هستند. در جنبش دفاعی، دفاع فعال عمده و تهاجم غیرعمده است. در جنبش و مبارزه ی تهاجمی، تهاجم عمده و دفاع غیرعمده است.
 بدون همراهی تهاجم در دفاع فعال که البته در مرحله ی کنونی غیرعمده است، یعنی تنها به طور مطلق دفاع کردن هر چقد هم فعال باشد نمی تواند ثمر بخش باشد.
از سوی دیگر اگر قرار است حکومت سرنگون شود و به وسیله شورش و قیام مسلحانه هم سرنگون شود، آن گاه باید عناصر جنینی این شورش ها و قیام های مسلحانه را در همین زد و خوردهای خیابانی و در این تهاجم غیرعمده یافت.
ما در بالا اشکال کنونی این تهاجم را برشمردیم که از گذشته وجود داشته و هر روز هم که می گذرد بیشتر رشد می کنند. کسانی که به این اشکال دست می زنند نطفه هایی را تشکیل می دهند که از آنها می تواند دسته های مسلح خلق زاده شود و البته زاده هم شده و باز هم می شود.
 به مرور و با رشد جنبش خیابانی و اعتصابی و به موضع انفعال رانده شدن نیروهای نظامی رژِیم، در بسیاری مناطق امکان دست زدن به مبارزات ریز و درشت گروه های مسلحانه شهری و روستایی فراهم می شود. این در تمامی انقلابات و از جمله انقلاب 57 بوده است و امری مختص خیزش انقلابی کنونی ما نیست.
حال این حضرات رویزیونیست وارد می شوند و می گویند:
«دسته های مسلح خلق یعنی چه؟ اینها دیگر چیست که سرهم می کنید؟ هر وقت زمان قیام مسلحانه رسید مردم خودشان دسته های قیام کننده را تشکیل می دهند.»
پس وظیفه حضرات بیان این است که «مردم خودشان وقت اش که رسید کارهای را که نیاز است سامان دهند انجام خواهند داد»!
اینجا عمق این انفعال سیاسی و نظامی به چشم می خورد و این حضرات که عشق بیان کردن نظرات«مکُش مرگ ما» و البته بی خاصیت خود را در تلویزیون های بی خاصیت ترشان دارند به خوبی آن را نشان می دهند.
در مورد برخی گروه های مسلح کرد که اسم خودشان را کمونیست گذاشته اند باید بگوییم این ها هیچ کدام مارکسیست- لنینست نیستند و سال هاست که با آن بدرود گفته اند. این ها تماما یا ترتسکیست هستند( که بیشتر آنها مثل عبدالله مهتدی با آمریکا سروسر ی دراز داشته و دارند) و یا سوسیال دمکرات اند و ماهیتا رفرمیست و دنباله رو.
 روشن است که زمانی که جنبش در کردستان رشد بیشتری کند و این ها مجبور به دخالت شوند نباید این دخالت را از روی نفشه بلکه باید به معنای فرصت طلبی برای گرفتن سهم از قدرت دانست.
در مورد بلوچستان باید گفت که رهبری جنبش در بلوچستان دست نیروهای انقلابی نیست بلکه در دست محافظه کارترین نیروهای مذهبی سنی است که بخشا یا به جمهوری اسلامی وصل اند و یا بدون اینکه وصل باشند خط سازش و مدارا را با حکومت دنبال می کنند. روشنفکران و انقلابیون بلوچ ما باید با این رهبری محافظه کار مذهبی در چارچوب بستیزند و شرایط را برای رشد بیشتر خود آماده کنند.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
27 مهر 1401
 

۱۴۰۱ مهر ۲۶, سه‌شنبه

درود به کارگران مبارز پارس جنوبی و نیشکر هفت تپه

 
درود به کارگران مبارز پارس جنوبی                      درود به کارگران مبارز نیشکر هفت تپه
            
            درود به کارگران مبارز کیان تایر
 
اعتصاب طبقه ی کارگر روز به روز گسترده تر می شود!
 
اکنون نسبت به روزهای و هفته های پیشین کارگران بیشتری و آن هم در بسی از رشته های مهم صنعتی اعتصاب کرده اند.
طبقه ی کارگر آهسته و پیوسته و استوار گام بر می دارد.
پیش از این کارگران پتروشیمی های عسلویه و بندرعباس و آبادان و بوشهر و پترو پالایش کنگان و فولاد غدیر نی ریز فارس و و نیز کارگران و کارمندان صنعت نفت دست به اعتصاب زده بودند.  پس از این  کارگران مبارز پتروشیمی پارس جنوبی اعتصاب کردند و امروز سه شنبه 26 مهر هم کارگران مبارز نیشکر هفت تپه طبق اعلام پیشین خود دست به اعتصاب زدند و به هم طبقه ای های خود پیوستند. و این در حالی است که کارفرما می خواست 7 میلیون پاداش به حساب کارگران این شرکت واریز کند.
با وجود این که کارگران نیشکر هفت تپه به اعتصاب پیوستند و اکنون اعتصابیون کارگر بیش از گذشته شده است، اما هنوز تا زمان شرکت گسترده ی طبقه ی کارگر در این مبارزه راهی دراز در پیش داریم. در مراکز استان ها بسیاری از کارخانه های کلیدی هنوز دست به اعتصاب نزده اند و دیر یا زود خواهند زد. پیوستن اکثریت این طبقه به انقلاب، انقلاب را به معنای واقعی خود یعنی یک انقلاب توده ای نزدیک تر خواهد کرد.
طبقه ی کارگر متمرکزترین و نظم پذیرترین و پرشورترین و فداکارترین و مبارزترین و پیگیرترین طبقه ی جامعه ما در کسب آزادی و استقلال و برقراری جامعه ای دموکراتیک و پیشرفته است. هیچ طبقه ای در جامعه ی ما نمی تواند نقشی را که طبقه ی کارگر می تواند ایفا کند بازی کند. از این روست که این طبقه و تنها این طبقه باید رهبر انقلاب بزرگ خلق ما شود.
و اما رهبری این طبقه تنها و تنها از طریق تشکلات صنفی سراسری و سازمان واحد سیاسی این طبقه می تواند تحقق یابد.
درود به کارگران از خود گذشته ی پتروشیمی عسلویه، بندرعباس، بوشهر و پارس جنوبی
کارگران مبارز پالایشگاه آبادان 
کارگران فولاد نی ریز 
کارگران نیشکر هفت تپه
درود به طبقه ی کارگر ایران

در ستایش زنان مبارز خط شکن
الناز رکابی ورزشکار سنگ نوردی ایران در مبارزات قهرمانی آسیا در کره جنوبی بدون حجاب  شرکت کرد و برای نخستین بار خط حاکم جمهوری اسلامی را شکست.
این است آنچه نیاز مبارزات توده هاست.
خلق خود قانون وضع می کند و خود آن را به اجر می گذارد.
زمان، زمان انقلاب است و باید خط شکنانه عمل کرد.
درود بر النار رکابی و دیگر ورزشکاران مبارز
 
  زاد روز ستارخان سردار ملی
 گروه های مبارز و پیشرو تبریز فراخوانی داده اند و از توده های دلاور تبریز خواسته اند که در روز پنجشنبه که زاد روز ستارخان قهرمان و سردار بزرگ ملی ایران است دست به گردهمایی بزنند.
تبریز و آذربایجان همواره بر تارک آگاهی ملت ایران درخشیده اند. چهره های بزرگ فلسفه و سیاست و هنر از این خطه برخاسته اند. تبریز شهری بود که به واسطه ی قیام ستارخان، انقلاب مشروطه را ورق زد و به پیش برد. تبریز به همراه تهران یکی از دو شهری بود که بار انقلاب مشروطه بر دوش آنها بود. تبریز و آذربایجان یک پای مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ی مردم ایران بوده اند و مبارزات بزرگی را در این خصوص دامن زده اند. تبریز و آذریایجان مهد سوسیالیسم و کمونیسم ایران بوده است.
همه توده ها در ایران از دل و جان از مبارزات زنان و مردان و جوانان دختر و پسر تبریز این فرزندان ستارخان قهرمان ملی ما پشتیبانی می کنند.
 
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
26 مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۲۴, یکشنبه

گروگان گرفتن زندانیان کشور

 
گروگان گرفتن زندانیان کشور برای جلوگیری از تداوم انقلاب
 
اخباری که عامدانه جورواجور است
از اخباری که سران حکومت در مورد حوادث اوین می دهند چند نکته بارز است:
یکی این که چند وچون جنایتی که در اوین صورت گرفته بسیار پیچیده تر و گسترده تر از آنی است که حکومتیان می گویند. اکنون آنها به خوبی می دانند که مردم به اخبارشان اعتماد ندارند و بنابراین به گونه ای اخبار را می دهند که مردم خود آنها را ساخته و ابعادی برای اقدامات جنایت بار رژیم در زندان اوین تصور کنند. این تصورات می تواند با واقعیت تطبیق کند و می تواند کم تر و یا بیشتر از آن باشد. در هر صورت هر چقدر هم که مردم دامنه ی این جنایت را بزرگ تر تصور کنند از نظر جمهوری اسلامی خوب و مفید است.
آنها بها احتمال نه اتفاقی و بر مبنای ناهماهنگی بین بخش ها، بلکه عامدانه اخبار جورواجور و ضد و نقیض می دهند تا مردم را به حدس و گمان وا دارند و به ویژه به مرور آنها را عصبی کنند و از نظر روانی دچار گونه ای انفعال و وابسته به اخباری که بخشا قطره چکا نی از سوی حکومت می رسد.
مساله ی ابتکار عمل در مبارزه
دوم این که اجازه ندهند که ابتکار عمل در مبارزه به دست مردم بیفتد و آن را در دست خود بگیرند و بر این مبنا بتوانند از نظر روانی و عملی بر کنش توده ها مسلط شده و آن را یا به انفعال کشانده و یا به مسیری که خود می خواهند هدایت کنند.  
طی یک ماه گذشته خامنه ای و پاسداران اش هر حرکت توده های مردم را به ویژه در روزهای شنبه با حرکت جنایت باری، از نظر خودشان خنثی کرده اند؛ به این معنا که هر ضربه ی توده ها را با ضربه ای پاسخ داده اند. یک بار موشک به اقلیم کردستان شلیک کردند؛ بار دیگر جمعه ی خونین زاهدان را به پا کردند؛ یک بار به دانشگاه شریف حمله کردند و این شنبه به زندان اوین.
 به این ترتیب آنها یک رشته برنامه و نقشه در تقابل با جنبش تدوین کرده اند که به مرور به اجرا در آورده اند. مراکزی که تا کنون اقدامات بر مبنای این برنامه و نقشه را صورت داده اند ملت های ستمدیده، دانشجویان و زندانیان سیاسی بوده است. تمامی این ها و به ویژه این آخری که زندان اوین بوده است دقیقا برای میخکوب کردن مردم و گرفتن ابتکار عمل در دست و تابع کردن مبارزات توده ها به حرکات خود و در نهایت به انفعال کشاندن آنها بوده است.
اعلام گروگان گرفتن زندانیان
و سوم این که به گونه ای برای مردم این تصور و فکر را به وجود آورند که اتفاقات در دو زندان رشت و اوین نشانگر نوعی گروگان گیری است و بیان این است که جمهوری اسلامی برای ماندنش از هیچ جنایتی رویگردان نیست و چنانچه قرار باشد برود جان گروگان ها یعنی زندانیان که طبعا بیشتر منظور زندانیان سیاسی و عقیدتی است( گرچه جان همه ی زندانیان در خطر است و این احتمال نیز هست که بسیاری از خانواده های بازداشت شده گان هنوز ندانند که فرزندان بازداشت شده شان کجا هستند) در خطر قرار خواهدگرفت.
در حقیقت منظور خامنه ای از این که«غلط می کنند بخواهند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند» و یا این که جمهوری اسلامی «درخت تناور» است درست در این است که برنامه ها و نقشه های جنایت بار گوناگونی که مرحله به مرحله و پا به پای پیشرفت جنبش پیش خواهد رفت و شدت خواهد گرفت در دست اجرا دارند که یکی از مهم ترین آنها گروگان گرفتن زندانیان است. البته آنها به خوبی می دانند که چنین اقداماتی کوبیدن میخ آخر بر تابوت شان است.
 به طور کلی صحبت شان این است که اگر قرار باشد جمهوری اسلامی سرنگون شود و ما برویم، ملت ایران باید هزینه ی بسیار گزافی بابت آن بپردازد.
روشن است که تنها می خواهند بمانند و به هر قیمتی.  
راه حل جلوگیری از کشتارهای بیشتر   
ضعف اساسی کنونی انقلاب عدم پیوستن طبقات دیگر جامعه است که می توانند با اعتصاب و دیگر شکل های مبارزه وضع را به نفع انقلاب تغییر دهند و بر ضد ارتجاع بگردانند.
این میان مهم ترین بخش ها، طبقه ی کارگر است که تا کنون تنها کارگران پیمانی نفت در پالایشگاه آبادان و نیز پتروشیمی عسلویه و چند جای دیگر دست به اعتصاب زده اند و این به هیچ وجه کافی نیست.
 چنانچه طبقه ی کارگر به یاری هم طبقه ای های خود و نیز تمامی زنان و جوانان دلاور درگیر در مبارزه بشتابد و در موسسات و کارخانه های کلیدی کشور دست به اعتصاب بزند، هم نیروی جنبش بسیار قوی تر می شود، هم ریزش نیروهای دشمن شدت بیشتری می گیرد و بیت رهبری زیر پایش بیشتر خالی می شود و هم ابتکار عمل در مبارزه به دست توده ها می افتد.
زنده باد انقلاب
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق ایران به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
25 مهر 1401