۱۴۰۳ دی ۲۱, جمعه

ریاکاری خامنه ای در مورد مذاکره با آمریکا

 
ریاکاری خامنه ای در مورد مذاکره با آمریکا برای
حفظ نیروها برای سرکوب جنبش خلق است!
خامنه ای در روز 19دی گفت:
« شما ملاحظه کنید که اینها حاضرند میلیون ها از مردم ایران را از بین ببرند.  شما ملاحظه کنید درباره ی غزه از آن طرف پول می دهند، سلاح می دهند به دشمن. از آن طرف دیگر هم گاهی هم اظهار می کنند که مثلا خوب است که این کارها انجام نگیرد. سخن دشمن را نباید باور کرد...»
این سخنان درباره ی سران کشور آمریکاست اما در مورد خود خامنه ای که از ریاکارترین مرتجعین و دشمن تمامی طبقات خلق ایران است نیز نه کمتر از سران کشورهای امپریالیستی و دیگر مرتجعین در جهان راست در می آید. او هم در حالی که گاهی اظهار می کند که مثلا مذاکره با آمریکا نمی کنیم اما از آن سو درحال مذاکره با آمریکا است و مداوما از طریق دولت پزشکیان که مهم ترین وزاریش را خودش انتخاب کرده است به آمریکا و ترامپ چراغ سبز نشان می دهد. سخنان وی در تمجید از پزشکیان در همین سخنرانی به معنای گونه ای پشتیبانی از اوست که البته ظاهر بی ارتباط با مذاکره با آمریکاست و در مورد نظرات وی در مورد اسرائیل است اما این پشتیبانی درست به معنای پشتیبانی از خط مذاکره با آمریکاست که دولت پزشکیان آن را در سیاست خارجی اش به رهبری ظریف پیش می برد. فردی که قطعا بدون اجازه خامنه ای نمی توانست در این زمینه نفس برآورد چه برسد به اینکه تقریبا یکه تازی کند.
از سوی دیگر در همین سخنرانی خامنه ای از ممنوع بودن مذاکره با آمریکا صحبت نمی کند بلکه مساله را از این گونه طرح می کند که :
«بعضی می گویند شما که نسبت به آمریکا نه حاضرید مذاکره کنید و نه حاضرید ارتباط برقرار کنید چرا با کشورهای اروپایی ارتباط دارید. خوب آنها هم مثل آمریکایند. چه فرقی می کند. خوب همان طور که آنها سفارت دارند اینها هم داشته باشند...». خامنه ای سپس اشاره می کند که آمریکا قصد «تملک» کشور را دارد و همواره می خواهد که در جهت « منافع» اش رفتار کنند که به این معناست که دولت های اروپایی چنین هدفی ندارند و یا خواهان رفتاری برای برآورده شدن «منافع» شان نیستند!؟
در هر حال این شکل طرح مشروط قضیه در جهتی غیر از این است که مطلقا نباید با آمریکا مذاکره کنیم و هیچکس اجازه ندارد چنین کند. نتیجه ی این گونه طرح مساله چنین است:
اگر آمریکا رفتاری مانند اروپا داشته باشد و قصد تملک کشور ما را نداشته باشد و نخواهد ما همواره طبق منافع او عمل کنیم ، ما مشکلی در ارتباط با آمریکا نخواهیم داشت.
جز این ها، دو نکته ی مهم در مورد چنین دیدگاه هایی از جانب خامنه ی وجود دارد:
 نخست این که برخلاف برخی نظرات، خامنه ای و دستگاه حاکم به این دلیل دنبال مذاکره با آمریکا نیستند که وقت بخرند و یا به هر قیمتی هست دوره ی ترامپ را از سربگذرانند. «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»، وضعیت جمهوری اسلامی به شکلی نیست که بخواهد وقت بگذراند و پس از مدتی برنامه های گذشته ی خود را از سر بگیرد و مثلا دوباره حزب الله را راه بیندازد و به حماس کمک کند و یا حشدالشعبی را سروسان دهد.
حکومت مرتجع ولایت فقیه از همه جوانب در موقعیت بسیار بد و ضعیفی قرار گرفته است. هم از جنبه ی داخلی و وجوه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به همراه محیط زیست، و خواه از جنبه ی خارجی یعنی از یک سو شکست نیروهای نیابتی در غزه و لبنان و سوریه و احتمالا به زودی در یمن و همچنین تغییر سیاست در مورد نیروهای حشدالشعبی در عراق و به طور کلی عقب نشینی های تحمیل شده به آن از سوی اسرائیل و امپریالیست های غربی، و از سوی دیگر تغییر سیاست امپریالیست هایی آمریکایی و اروپایی در خاورمیانه و روی کار آمدن ترامپ که به هر حال موجد تغییراتی تازه در منطقه خواهد شد.
 نکته ی دیگر این است که نگاه خامنه ای متوجه نیروهای داخلی هوادار حکومت به ویژه نیروهای میانی و پایه ی سپاه و بسیج است و هدف اش این است که مانع ریزش بیشتر این نیروها شود.
سخنان بهروز اثباتی از سردمداران سپاه قدس در مورد شکست نخوردن«مقاومت»
یکی دیگر از مواردی که نشان دهنده ی این توجه به ریزش نیروهاست سخنان بهروز اثباتی در مورد این است که به طور کلی«مقاومت شکست نخورده است». وی مشتی دلیل بی خاصیت هم برای اثبات آن سرهم می کند.
پیش از اشاره به اهداف این جنبه از سخنان وی به وجه دیگری از سخنان وی بپردازیم که در مورد «شکست بد در سوریه» و خیانت روسیه (به بشار اسد و سپاه قدس) است و نقش معینی در تضادها و مجادلات میان جناح های حاکم دارد.
این را که این فرد و برخی دیگر از تحلیل گران جناح های حکومت اشاره هایی این چنین به نقش روسیه می کنند می توان از زوایای گوناگون تحلیل کرد. ما در این جا به دو وجه آن اشاره می کنیم.
 نخست این که چنین نظراتی در مورد«خیانت روسیه» به معنای نقش برتر امپریالیسم روسیه در سوریه (که به گونه ای به معنای تقریبا هیچکاره بودن و یا آنچنان کاره ای نبودن جمهوری اسلامی است) و توافق این کشور با امپریالیسم آمریکا و دیگر امپریالیست های اروپای غربی برای سپردن حکومت سوریه به آنها است.
بهروز اثباتی جدا از این که از رابطه ی روسیه با اسرائیل و همکاری با این کشور برای حمله به مواضع سپاه قدس و ترور فرماندهان( خاموش کردن سیستم های راداری و برخی همکاری های دیگر برای ترور فرماندهان سپاه)حرف می زند درمورد سه حمله ی هوایی سنگین روسیه صحبت می کند که نه به نیروهای تحریرالشام بلکه یا به مردم بی دفاع  یا به بیابان ها بوده است. از سوی دیگر همین پاسدار از وابسته بودن بخشی از فرماندهان ارتش سوریه به روسیه صحبت می کند. این نیز روشن است که یکی از علل تقدیم شهرها یکی پس از دیگری به تحریر الشام از سوی ارتش به معنای همکاری فرماندهای ارتش که وابسته به روسیه بوده و از جانب این کشور توجیه شده بودند، صورت گرفته است(طبعا نیروهای آمریکایی نیز در میان بخش هایی نافذ بوده اند و آنها نیز روی همین خط تقدیم شهرها پیش رفته اند).
آشکار است که این جانیان فاسد و دروغگو با تاکید بر خیانت روسیه می خواهند شکست ها و عقب نشینی ها و سازش خودشان در سوریه و غزه و لبنان را پرده پوشی کنند و اعمال خودشان را برای پایه ها توجیه کنند. می توان از هوچی ها پرسید که آنجا که روسیه نبود و «خیانت»ی هم در کار نبود یعنی در غزه و لبنان چه کردید و در مورد حوثی های یمن و حشدالشعبی چه خواهید کرد؟
 دوم این که چنین نظراتی به این معناست که دولت روسیه به عنوان یک« متحد استراتژیک»( باید خواند یک «ارباب استراتژیک») قابل اعتماد نیست و بنابراین به احتمال باید خط وابسته بودن(یا شدن)به امپریالیسم روسیه تغییر کند.
به نظر می رسد که این وجه در مخالفت با و از دور خارج کردن جناحی و باندهایی در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و به وِیژه بخش هایی از سپاه باشد که هوادار امپریالیسم روسیه هستند. گروهی که خامنه ای نیز حداقل تا کنون از سردمداران آن بوده است. اینکه آیا بهروز اثباتی که از فرماندهان بخش فرهنگی سپاه قدس است نماینده ی خود خامنه ای است (وی در بخش هایی از سخنان اش از خامنه ای دفاع می کند)و یا نماینده جناحی از سپاه که مخالف خامنه ای و احتمالا طرفدار غرب می باشد و این حرف ها نظرات این جناح است، در آینده بیشتر روشن خواهد شد.
و اما برگردیم به مساله ی ریزش نیروها: چنان که اشاره شد صحبت در مورد خیانت روسیه و صرفا آن را در نظر داشتن به معنای فرار از پذیرش شکست و عقب نشینی سپاه قدس و خامنه ای است؛ شکست ها و عقب نشینی هایی که تردیدهایی جدی در میان پایه های حکومت به وجود آورده است. در واقع وظیفه ی چنین سخنران هایی که در حالی که به «شکست بد» در سوریه اعتراف می کنندمی گویند« مقاومت شکست نخورده است» و روز را شب و شب را روز جلوه می دهند، رفع تردیدها در میان«حزب اللهی» ها و «ارزشی» های سپاه و بسیج و خام کردن آنها و نگه داری شان پای کار جمهوری اسلامی است.   
دستگاه حاکم به پایه های حکومت برای سرکوب های مبارزات داخلی نیاز دارد
در مقاله ی تبدیل جهاد عملی خامنه ای و شرکای پاسدار به جهاد زبانی نوشتیم که«هدف جهاد زبانی خامنه ای بیشتر مصرف داخلی دارد و پر کردن زیر پایشان است که به سرعت در حال خالی شدن است.»
نظرات ابراز شده به وسیله ی خامنه ای در مورد «مذاکره با آمریکا» نیز چنین جایگاهی دارد. در واقع خامنه ای نگران ریزش هایی است که به ویژه پس از شکست های اخیر نیروهای نیابتی و سپاه قدس سرعت بیشتری به خود گرفته است.
هدف خامنه ای و امثال ثباتی پاسدار سپاه قدس و سلامی و دیگر سران پاسدار حفظ این نیروهاست، اما نه برای دنبال کردن جاه طلبی ها در خاورمیانه و بازسازی نیروهای نیابتی و دست زدن به برنامه های تازه و به گفته ی خودشان« مقاومت» در مقابل اسرائیل و آمریکا، بلکه برای سرکوب مبارزات داخلی. برای خامنه ای و باند وی هیچ چیز به این اندازه خطرناک نیست که نیروهایی که آنها می توانند با اتکاء به آنها مبارزات داخلی طبقه ی کارگر، کشاورزان، طبقات میانی، زنان و دانشجویان و خلق ها را سرکوب کنند دچار ریزش و تلاشی و فروپاشی شوند.
این هدف اصلی خامنه ای است و آن امری است که وی را وادار می کند در حرف گونه ای و در عمل گونه ای دیگر باشد.

هرمز دامان
 21 دی ماه 1403  
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر