۱۴۰۱ خرداد ۱۱, چهارشنبه

درباره برخی مسائل هنر(20)

 
درباره برخی مسائل هنر(20)
 
هنر و مخاطب
 
طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش در آثار هنری- ایران
در ایران نیز خواه در شعر و رمان و داستان کوتاه و خواه در نمایشنامه و فیلم به طبقه کارگر و دهقانان و دیگر طبقات زحمتکش پرداخته شده است.
هنر مردمی مشروطیت
حضور توده های زحمتکش و طبقه کارگر در آثار ادبی در کشور ما از مشروطیت آغاز شد. در اینجا ما با یک رخداد انقلابی در هنر ایران روبروییم. هنر روی به سوی کسانی می آورد که تولید کنندگان اصلی کشور هستند یعنی کارگران و دهقانان و توده های تهیدست خرده بورژوازی شهری؛ آنها را مورد خطاب قرار می دهد و برای آگاهی و اعتلای احساسات آنها و انگیختن شان جهت دگرگون کردن جهان می کوشد.
 هنگامی که صحبت بر سر هنر مردمی مشروطیت  و نواقص و کمبودهای آن است باید به این اشاره کرد که امر هنری بودن نسبی است و نه مطلق. به عبارت دیگر هنرمطلق وجود ندارد. هنر ممکن است در مورد یا مواردی باشد و در مواردی نباشد. عالی ترین آثار هنری و ادبی نیز از ضعف و نقصان خالی نیستند. انقلاب و جهش در هنر می تواند هم در مضمون صورت بگیرد و هم در شکل. گاه انقلاب در مضمون عمده است و گاه در شکل و سبک. از این گذشته، هم مضمون و هم شکل دارای عناصر و اجزایی هستند و انقلاب و جهش خواه در مضمون و خواه در شکل می تواند در اجزایی صورت  گیرد و در اجزایی صورت نگیرد. انقلاب در هنر و ادبیات مشروطیت به ویژه شعر مردمی و توده پسند مشروطیت باید از این نقطه نظر ارزیابی شود.
متاسفانه برخی ها- و بخشی کاملا عامدانه و برای تحقیر نفس ادبیات و هنر مردمی- مثلا به مقایسه آثار ادبی این دوران با برخی از آثار هنری پیش و یا پس از آن و یا کشورهای دیگر می پردازند و احکامی این چنین صادر می کنند که مثلا «اینها هنر نیست. مشتی نوشته های منظوم و یا مشتی شعار است».
اگر از آنها که در هنر، معبودشان شکل و ساختار است و می گویند «هنر یعنی شکل هنری و تکنیک» بگذریم، آنچه این گروه ها خواهان آن هستند یک انقلاب موزون و همه جانبه و ژرف است. و این اگر نگوییم نشدنی است، عموما مقدور نیست و بسیار کم پیش می آید. علت این است که تکامل ابزار و آلات مورد استفاده در هنرهای گوناگون، رشته های هنری، سبک های هنری و ادبی و بالاخره تکامل شکل و محتوی اساسا متضاد و ناموزون است.
در رنسانس و یا قرون هجدهم و یا نوزدهم اروپا نیز که جنبش های هنری و ادبی یکی پس از دیگری بروز کرد و تغییرات و انقلابات پی در پی در هنر صورت گرفت همه چیز یکباره انجام نیافت، بلکه طی یک فرایند و دوره ی چندین ده ساله و کلا چندین قرن رخ داد. افزون بر آن ارتباط بین ملل اروپا با یکدیگر بسیار و خیلی نزدیک بوده است و در نتیجه تاثیر هنر و ادبیات این کشورها به روی یکدیگر به سرعت صورت گرفته است. و این با ایران ما که تازه از مرحله پایانی حکومت قاجار، مراودات بیرونی آن شکل منظم تری گرفته و گسترش می یابد بسیار متفاوت است.
این البته یک حکم کلی است که در تغییرات و تحولات هر امری با این فرایند روبرو نیستیم که در تمامی موارد و جزء به جزء و بنابراین مطلق و کامل باشد( به همین دلیل است که پدیده های نو عموما آثاری از کهنه را تا مدت ها با خود حمل می کنند و تا از آنها خلاصی یابند زمانی طول می کشد). از این رو باید مشروطیت را با نتایج بعدی آن یک جا و به عنوان یک فرایند کلی بررسی کرد.  
پس اگر ما در هنر مشروطیت آن ژرفا و غنای هنری و یا آن شعریت را نمی بینیم که در آثار فردوسی و یا حافظ  و مولوی و دیگر شعرای برجسته ی پیش از مشروطیت وجود دارد و یا  پس از آن در نیما و شاملو و فروغ و دیگر شعرا به وجود می آید، دال بر این نیست که هنر و ادب مشروطیت، هنر و ادب نیست و مشتی کلام منظوم و یا مشتی شعار است. این هنر تغییرات و انقلاب هایی که در عرصه ی مضمون، خواه از نظر توجه به مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روانشناسی و غیره کرد، خواه از جهت توجه به مخاطبین که توده ها را مورد توجه قرار داد و خواه از جهت زبان که واژه ها و جملات را به سادگی و مضامین را بی پرده و با روشنی و صراحت طرح کرد( و مگر تغییر زبان ادبی از زبانی ثقیل و دیرهضم به زبانی ساده و برقراری ارتباط با توده های گسترده خود تکاملی در ادبیات نیست؟) تحولاتی شگرف ایجاد کرد و همین ها هم کافی است تا ما ارزش والای آن را در تکامل هنر و ادب ایران تصدیق کنیم. بر مبنای همین تحولات انقلابی بود که پس از مشروطیت، جهش های بزرگتری در ادبیات( به ویژه شعر و داستان نویسی) کشور ما به وجود آمد.
در ضمن باید این را هم در نظر داشت که این دوران یک دوران گذار انقلابی بود که هنرمندان به درون آن پرتاب شدند. به عبارت دیگر ما با یک دوران تکامل هنری و ادبی در دوران پیشرفت آرام و «صلح آمیز» مبارزه ی طبقاتی روبرو نیستیم (مانند قرن هیجدهم و دوران پیش از انقلاب بورژوایی 1789 فرانسه که ادیبانی برجسته را پدید آورد و یا  قرن نوزدهم و دوران پیش از انقلاب 1905 روسیه که ده ها هنرمند و منتقد ادبی و هنری طی یک قرن پرورش داد) که هنرمندان فرصت تکامل هنر خود را در فضایی درگیرانه و به نسبه طولانی داشته باشند. برعکس در این دوران برای نخستین بار در کشور ما و آن هم پس از قرن ها استبداد یک انقلاب توده ای شکل می گیرد و فضای نسبتا باز سیاسی پدید می آید و به یکباره قرار می شود که همه امور فرهنگی و سیاسی با هم پیش رود. از این رو بیشتر به نیازهای فوری توده ها که حول مضمون است توجه می شود تا پرورش اشکال بیان احساسات و اندیشه ها. اگر این هنرمندان در دهه های پیش از مشروطیت - مثلا یک سده یا پنج دهه پیش از آن- دست به کار شده بودند و فرصت پرورش همه جانبه ی خود را در فضایی مملو از مبارزات ادبی و هنری داشتند(همچون مورد فرانسه و یا روسیه) شاید می توانستند که هنر خود را از جهات گوناگون تکامل دهند و ما با تکامل هنری و ادبی بهتری روبرو بودیم.   
تردیدی نیست که در این روی آوری به توده ها و طبقه ی کارگر نقش نویسندگان دموکرات انقلابی و چپ بسیار پررنگ است. در واقع هم هنر و ادبیات کارگری و توده ای در ایران بر خلاف برخی از کشورهای دیگر که ممکن است پیش از ظهور هنرمندان طبقه ی کارگر به وسیله ی هنرمندان طبقات غیر کارگر پیش برده شده است( مثلا می توان از چارلز دیکنز در انگلستان که در مورد کارگران نوشت و یا از تولستوی در روسیه که به زندگی دهقانان توجه کرد نام برد) در ایران از همان آغاز عمدتا به وسیله هنرمندان وابسته به طبقه ی کارگر به پیش برده شد واین بخشا مربوط به این است که این هنر و ادبیات در دورانی به وجود آمد که اندیشه ی مارکسیستی شکل گرفته و انقلاباتی مانند کمون پاریس و یا انقلاب 1905 روسیه پیش آمده بود.
 افزون بر اینها خواه در قفقاز و باکو و خواه در استانبول، کارگران و روشنفکران با اندیشه های کمونیستی آشنا شده بودند. گفتنی است که  در دوره ی دوم رشد هنر و ادبیات ایران یعنی 32- 20 نیز نقش روشنفکران عضو حزب توده انکار ناپذیر است.
شخصیت های کارگری و دهقانی و مسائل آنها
به طور کلی در هنر و ادبیات و به ویژه در تاتر و سینما و همچنین رمان ها و داستان هایی که از موضع طبقه ی کارگر به جامعه توجه می شود سه گونه به وجود می آید:
 گونه هایی که در آنها پرداخت به  طبقه ی کارگر و دهقان و کلا توده های استثمار شده و زیر ستم عمده است و پرداخت به طبقات استثمارگر و ستمگر مالک و سرمایه دار غیر عمده. به بیان دیگر شخصیت های محوری و حوادث و موقعیت ها بیشتر مربوط به این طبقات است. برای نمونه داستان فردا از صادق هدایت و یا عزداران بیل از غلامحسین ساعدی از این زمره است.
گونه هایی که در آنها شرح زندگی طبقات استثمارگر عمده است و شرح زندگی طبقه ی کارگر و زحمتکشان غیرعمده و در سایه شرح زندگی طبقات دارا قرار دارد.  برای نمونه ی ای از این گونه داستان ها می توان از حاجی آقا اثر هدایت و یا آرامش در حضور دیگران در مجموعه داستان واهمه های بی نام و نشان از ساعدی نام برد.
بالاخره گونه هایی که در آنها تعادلی در پرداخت به زندگی این طبقات به وجود می آید و شخصیت ها، موقعیت ها و حوادث هم جداگانه هر یک را در بر می گیرد و هم تداخل پدید می آید. برای نمونه ی ای از این گونه می توان به فیلم نفرین اثر ناصر تقوایی اشاره کرد.
از سوی دیگر همچنان که پیش از این هم اشاره کردیم برخی آثارهنری و  ادبی هستند که هم زندگی رنجبار کارگر و دهقان را با تمام وجوه اش نشان می دهند و هم مبارزه این طبقات را برای دگرگونی زندگی اجتماعی. در مقابل برخی آثار صرفا به وضع طبقه ی کارگر و یا دهقان می پردازند و شرایط فلاکت بار این طبقات را از نظر مادی و معنوی شرح می دهند.
و بالاخره برخی آثار ادبی و هنری مسائل اجتماعی و سیاسی را غیرمستقیم  پیش می کشند در حالی که در مقابل آثاری نیز وجود دارند که این مسائل را به گونه ای مستقیم تصویر می کنند.
بر مبنای این دو گونه آثار معمولا دو نوع کارگر یا دهقان در آثارهنری و ادبی ترسیم شده است: یکی کارگر و دهقان عادی و عموما میانه فکر از نظر اجتماعی و سیاسی و دوم کارگر و دهقان اندیشمند و پیشرو.( در موارد اخیر به نمونه هایی که در بخش های گذشته آوردیم، نگاه شود).
در مورد زندگی عادی طبقات استثمار شده و زیر ستم نیز عموما دو نوع آثار وجود دارد:
 برخی این زندگی عادی را آنچنان که هست به تصویر می کشند و وجه برجسته در آثار آنان نمونه وار( یا تیپیک) بودن شخصیت ها و روابط و موقعیت های اقتصادی و اجتماعی و  تقابل ها و درگیری ها در آنهاست. در این گونه آثار طبقه کارگر و دیگر طبقات زحمتکش اسیر وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موجود هستند و در فقر و فلاکت و بدبختی و بی فرهنگی و ... دست و پا می زنند و له و خرد می شوند و عاقبت هم نمی دانند که چرا در چنین وضعیتی به سر برده اند و چنین سرنوشتی داشته اند. برخی از این آثار به موضوعات گوناگونی که زندگی کارگران را زیر تاثیر خود قرار می دهد و برخی دیگر به شغل های گوناگون و عوارض جسمی و روانی این شغل ها توجه می کنند.
در مقابل آثاری هستند که وقتی به زندگی عادی این طبقات توجه می کنند، برخی مسائل جانبی و گاه نه چندان مهم از نظر فرایند تحول و تکامل را پیش می کشند و با بزرگنمایی آنها وضع و موقعیت های واقعی را مخدوش می کنند. مثلا قهرمانان را غرق در نواقص و بیماری ها جسمی و روانی، غرق در فسادهای اجتماعی همچون  اعتیاد، تن فروشی، پااندازی، ولگردی، جرم و جنایت و یا به سر بردن در تنهایی هایی تحمیل شده به آنان و یا در افسرده گی و یاس و ناامیدی و بیشتر تبدیل اثر هنری به هذیان گویی هایی بی مایه تصویر می کنند. خلاصه این گونه افراد برخی جنبه های منفی را که واقعا وجود هم  دارند و یا برخی واقعیت های استثنایی و غیرعمده را برجسته و محور داستان و رمان و نمایشنامه می کنند، چندان که چنان واقعیاتی که در وجودشان تردیدی هم نیست سایه بر فرایندهای عمومی زندگی اقتصادی- اجتماعی طبقه ی کارگر و یا زحمتکشان می اندازد.
برای نمونه رمان هایی مانند همسایه ها( که رمانی اجتماعی و سیاسی است) و یا جای خالی سلوچ( که رمانی اجتماعی است) تمامی جنبه های زندگی طبقه کارگر یا فرد زحمتکش را تصویر می کنند بی آنکه یک وجه از آن را چنان برجسته سازند که مانع از درک کلیت زندگی این طبقات شود و برعکس سنگ صبور چوبک که آن را باید یک نمونه از این نظر به شمار آورد، برخی جنبه های منفی را چنان پر رنگ می کند که آن تصویر عمومی زندگی طبقه و آن مسائل اساسی و کلیدی که طبقه ( خواه کارگر و خواه دهقان)با آن روبرو است کم رنگ می شود و تقریبا به چشم نمی آید.(1)
مسائلی این چنین در داستان های کوتاه کارگری نیز وجود دارد. مثلا داستانی که محور آن زندگی و مبارزه ی طبقه کارگر است و جنبه ی انتقادی اجتماعی و سیاسی دارد با یاس و ناامیدی قهرمان یا قهرمانان کارگر پایان می یابد و این یاس و ناامیدی، نه اثر برانگیزاننده و در اندیشه فروبرنده، بلکه عموما دلزننده و خمودی آور است.
بخشی از آن به دلیل این است که خود نویسنده تضادهای شدید فکری داشته و تکلیف خودش را با تضادهایش روشن نکرده است. جلال آل احمد که نقش مهمی در هنر داستان نویسی داشته از این زمره است.(2)
البته این حقیقتی است که برخی از کارگران پیشرو گاه به دلیل شکست و گاه به دلیل آنکه مجموعه ی درگیر در مبارزه را ایده آل نمی یابند، از مبارزه سرخورده می شوند و دچار ناامیدی و افسرده گی شده و به اعتیاد و یا دیگر امور منفی پناه می برند؛ اما در داستان و رمانی که به طبقه ی کارگر می پردازد اگر چنین افرادی نشان داده می شوند یا نباید به تیپ عمده ی داستان و رمان تبدیل شوند و یا اگر تبدیل می شوند و قرار است سرمشقی باشند برای درس گرفتن باید به گونه ای نشان داده شوند که این درس گرفتن دریافت شود و یا در کنار آنها و به طور غیرعمده، تیپ هایی که راه مبارزه را ادامه می دهند تصویر شوند.( شاید بتوان رمان سه رفیق گورکی را به عنوان نمونه آورد). زیرا واقعیت مبارزه ی طبقه ی کارگردر تاریخ چنین نشان داده که حتی اگر دچار رکود و عقب گرد شود، اما توقف پذیر نیست و علیرغم برخی از کارگران پیشرو که به دلایل گوناگون از آن بیرون می روند، نیروهای نو و زنده ای وارد آن می گردند و آن را به پیش می برند.
 به این ترتیب صرف پرداختن به طبقات زحمتکش نشانگر پرداختن به طبقه ی کارگر و یا موضع درست و اصولی هنرمند نیست بلکه آنچه که مهم و اساسی است چگونه پرداختن به این طبقات است و آنچه از اثر هنری بیرون می آید و یا تاثیر آن به عنوان عنصری ذهنی برمبارزه ی طبقاتی جاری و متداوم.
در بخش های بعدی این مقالات ما به چند داستان و فیلم ایرانی که در مورد کارگران و مبارزات آنهاست می پردازیم.
ادامه دارد.
 م- دامون
اردیبهشت 1401
یادداشت ها
1-    این تا حدودی فرق میان واقعیت گرایی و طبیعت گرایی نیز هست. اما نه تنها در سبک  طبیعت گرایی، بلکه در عین حال در آثار هنری مکاتب غیر آن نیز چنین وجوهی برجسته شده است و گاه کاملا ناآگاهانه و به سبب تجارب اجتماعی و یا گرایش هنرمند که با چنین چیزهایی روبرو شده است، و گاه به عمد و برای تحقیر طبقه ی کارگر و دیگر طبقات زحمتکش از آن استفاده شده است.
2-    شکی نیست که ما باید آل احمد هنرمند را ازآل احمد سیاسی تفکیک کنیم. آل احمد در سیاست نوسان زیاد داشت و کارش به حمایت از مذهبیون مرتجع کشیده شد. اما در هنر گرچه این نوسانات تاثیر داشت اما نه بدانسان که آثار هنری وی را بی اهمیت کند. برعکس آل احمد در آثار خود و از جهات گوناگون نقش موثری در تکامل داستان نویسی ایران داشت. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر