۱۴۰۰ اسفند ۱۸, چهارشنبه

جنگ کنونی و تبلیغات امپریالیست های غربی علیه کمونیسم

جنگ کنونی و تبلیغات امپریالیست های غربی علیه کمونیسم
 
با تهاجم امپریالیسم روسیه ی به اوکراین بوق های تبلیغاتی امپریالیسم آمریکا و شرکای غربی اش که خود آتش بیاران این جنگ و یک سوی آن می باشند علیه روسیه به کار افتاد. تبلیغات آنها تنها متوجه سران روسیه نیست که از همپالگی های خودشان هستند بلکه تا آنجا پیش می رود که به نژاد روس و تحقیر آن هم می رسد.
در عین حال، این تبلیغات تنها علیه امپریالیسم روسیه نیست بلکه تا حدودی علیه چین نیز هست که نه تنها مخالفتی با حمله روسیه نکرده بلکه گویا خودش آماده ی حمله به تایوان می شود. در این چین مورد بحث نیز اکنون مشتی رویزیونیست فاسد سرمایه دار حاکم اند یعنی دوستان خود سرمایه داران غربی. البته در مورد چین رسیدن تبلیغات امپریالیست ها به نژاد یا ملل چین و تحقیر آن به ساده گی نمی تواند طرح شود و این احتمال هست که به ضد خودش تبدیل گردد.
از سوی دیگر این تبلیغات و جوسازی در مورد این دو کشور تا آنجا پیش می رود که این دو نماینده گان کمونیسم معرفی می شوند:
«روسیه ی( و نژاد روس) که بانی کمونیسم در جهان شد موجد شر است و چین «کمونیستی» نیز موجد شر است. پس این کمونیسم است که موجد شر است و این جنگ ها را به وجود می آورد!» و لابد حمله ی روسیه به اوکراین، «حمله ی کمونیسم به دنیای آزاد» و حمله ی «جهنم کمونیستی» به «بهشت سرمایه داری» است!
اما به راستی« ... چه ربطی به شقیقه دارد!»
نگاهی به تاریخ نشان می دهد که نخست همین کشورهای امپریالیست غربی بودند که پس از درگذشت استالین رهبر بزرگ طبقه ی کارگر شوروی و جهان و روی کار آمدن خروشچف رویزیونیست دله و حقیر و نطق وی در کنگره ی بیستم سر از پا نمی شناختند و با دم شان گردو می شکستند. آنها در تبلیغات خود خروشچف را نماینده ی شکست دادن کمونیسم که آن را به سبک رویزیونیست های خروشچفی« استالینیسم » نام گذاشته بودند معرفی می کردند.
حضرات امپریالیست های غربی پس از روی کار آمدن گورباچف نیز همین حکایت را به گونه ای دیگر تکرار کردند. یعنی این بار حکومت سوسیال امپریالیسم شوروی به عنوان حکومتی «کمونیستی» مطرح شد و اصلاحات گورباچف هم به عنوان اصلاحات ضد کمونیستی، و بنابراین دوباره«شکست کمونیسم» در بوق و کرنا شد.
پس از آن هم که اتحاد شوروی از هم پاشید و روسیه هم کلی تحولات به خود دید و حتی حزب رویزیونیست این کشور از قدرت کنار گذاشته شد، باز اکنون روسیه و پوتین اش شده اند نماینده ی «کمونیسم گذشته».
روشن نیست که کمونیسم در شوروی چند بار شکست خورده است!؟
 تاریخ می گوید که نخست اتحاد شوروی سوسیالیستی لنین و استالین تبدیل به سوسیال امپریالیسم شوروی خروشچف و برژنف شد و حزب این کشور از یک حزب کمونیست به حزبی رویزیونیستی و از حزب طبقه ی کارگرشوروی به حزب طبقه ی بورژوازی نوخاسته ی و هار تبدیل شد.
سپس حزب رویزونیست و کشور سوسیال امپریالیسم شوروی از هم پاشید و روسیه امپریالیستی و بسیاری کشورهای دیگر سرمایه داری و امپریالیستی به وجود آمد. در همه ی در این کشورها، سرمایه داران بوروکرات حزبی و اعضا سازمان های پلیسی مانند ک گ ب و همه رانت خواران و دغل ها و شیادان حزبی رنگ عوض کردند و شدند سرمایه داران طرفدار دموکراسی و آزادی غربی.     
اما امپریالیست های غربی هر کدام از این تغییرات و تحولات را را با تبلیغات علیه کمونیسم و شکست کمونیسم  پیوند دادند و حرف نگفته ای در این مورد که کمونیسم تمام شد و سرمایه داری( که آنها اسم آن «دموکراسی» می گذارند) پیروز شد باقی نگذاشتند.
در مورد چین نیز همین حکایت به گونه ای دیگر تکرار شد. پس از درگذشت مائو تسه دون رهبر طبقه ی کارگر چین و جهان، کودتای ضد حزبی دارودسته ی رویزیونیست تنگ سیائو پینگ صورت گرفت و موجب این شد که حزب طبقه ی کارگر چین به حزب رویزیونیست های طرفدار سرمایه داری تغییر کند. این بار نیز امپریالیست های غربی بشکن می زدند و از شادی در پوست خود نمی گنجیدند. آنها به یاری تنگ سیائوپین فاسد شتافتند و با بستن بسیاری از موسسات و  کارخانه ها در کشور خود خیل سرمایه هایشان را روانه چین کردند و قفل و بند سرمایه داری وابسته به غرب را در چین محکم کردند. آنان هرگز از تبلیغ علیه بیست و هفت  سال حکومت طبقه ی کارگر در چین و به ویژه انقلاب بزرگ فرهنگی – کارگری باز نایستادند و «شکر خدا»یشان را به جای آوردند که بساط کمونیسم در چین جمع شد و دوستان سرمایه دار آنها در قاموس رویزیونیست های تنگ سیائو پینگی بر سر کار آمدند و آنها توانستند حدود یک ونیم میلیارد جمعیت کارگر و دهقان ارزان را استثمار کنند و بازار این کشور را به محل صدور کالاهای خود تبدیل نمایند.
 اما اکنون برای این امپریالیست های شارلاتان، سران امپریالیسم روسیه و سران چین رویزیونیستی که رهبرشان تنگ سیائوپین از عشاق سرمایه داری غرب و از هواداران سینه چاک باز کردن درهای کشور به روی سرمایه های غربی بود شده اند «نماینده ی کمونیسم».
 از نظر آنها  این جنگ بین امپریالیست های غربی و شرکای اوکراینی آنها با امپریالیسم روسیه برای تقسیم مجدد سرزمین اوکراین که سرمایه داران غربی ها قرق اش کرده اند و روس ها هم می خواهند آن را از آن خود کنند نیست، بلکه بین روس ها و استبداد روس که ریشه اش در کمونیسم روسی(و در کنار آن چینی) است از یک سو و «دموکراسی» و «حقوق بشر» امپریالیست های غربی از سوی دیگر می باشد. غرب می شود نماینده ی «آزادی و دنیای آزاد و دموکراسی»، و شرق یا «کمونیسم» روس و چین می شوند نماینده ی استبداد و تجاوز و اشغال.
 در کشور ما نیز این تبلیغات، یعنی به نوعی وصل کردن روسیه و چین به کمونیسم، به وسیله ی سلطنت طلبان مزدور و تاریک فکران ایضا مزدور و همچنین برخی جریان های ظاهر لیبرالی رواج داده می شود که ممکن است تا حدودی موثر واقع شود. امکان چنین تاثیری، گرایش حکومت استبداد دینی ولایت فقیه خامنه ای و پاسداران دزداش به کشورهای روسیه و چین و اتکا به این دو کشور و باز کردن هر چه بیشتر پای آنها به کشور است.
در واقع، حکومتی که اساسا با زدو بند امپریالیست های غربی و در راس شان امپریالیسم آمریکا با خمینی و بریدن سر انقلاب بزرگ ایران به روی کار آمد، به دلیل برخی تضادها با امپریالیست های غربی به دو کشور روسیه و چین رو می آورد و برای بقای خود هر گونه قرارداد اسارت آور و استعماری را با آنها امضا می کند. این رو آوری و این قراردادها موجب  بیزاری و نفرت و کینه ی به حق توده های مردم ایران از این دو کشور می شود. این میان حضرات سلطنت طلبان وابسته به امپریالیسم آمریکا و غرب نیز نهایت سالوسی و شارلاتینیسم سیاسی خود را به کار می برند تا از احساسات مردم علیه آنها استفاده کرده و دو کشوری را که  در آن سرمایه داران پلید حاکم اند، کشورهایی جا بزنند که «نماینده کمونیسم» بوده اند و یا هستند.
هم فال و هم تماشا! هم علیه روسیه و چین به نفع امپریالیست های آمریکا و غرب در این جنگ بین غرب و شرق، و هم علیه کمونیسم و کمونیست ها و طبقه ی کارگر به نفع سرمایه داری و سرمایه داران .   
کمونیست ها و پیشروان طبقه ی کارگر ایران باید با مبارزه ای درخور، تبلیغات امپریالیست های غربی را که روسیه و چین کنونی را به عنوان کشوری «برآمده از کمونیسم» و یا «نماینده کمونیسم» جا می زنند خنثی کنند. نه روسیه ی کنونی نماینده ای از دوران کمونیسم است( در حقیقت نماینده تزارهای روس و یا تزاریسم به روز شده است) و نه چین کشوری کمونیستی است. نه زیوگانف رویزیونیست مرتجع نماینده ی کمونیسم است و نه سرمایه دارانی فاسد و مستبدی که حزب رویزیونیست چین را رهبری می کنند.
 نام طبقه ی کارگر روس با نام لنین و استالین گره خورده است و نه با نام رویزیونیست های امپریالیستی مانند خروشچف و برژنف و نماینده گان الیگارشی روس گورباچف و یلتسین و اکنون پوتین.
 نام طبقه ی کارگر چین نیز با نام مائوتسه تونگ رهبر طبقه ی کارگر جهانی گره خورده است و نه  با امثال تنگ سیایوپینگ رویزیونیست و این دگوری های ایضا رویزیونیست که اکنون حزب را می چرخانند و از جمله شی جین پینگ فاسد و جاه طلب دبیر کل حزب و رئیس جمهور این کشور.
روسیه و چین کنونی به اردوگاه سرمایه داری تعلق دارند و هیچ نشانی از کمونیسم در آنها نیست
افرادی مانند خروشچف و برژنف و گورباچف و یلتیسین و پوتین همه به دارودسته ی سرمایه داران استثمارگر و ستمگر تعلق دارند و جنگ کنونی در اوکراین نیز جنگ سرمایه داران امپریالیست روسیه و غرب است و ربطی به طبقه ی کارگر روس و اوکراین ندارد. توده های طبقه ی کارگر و زحمتکش تنها وسیله ای در دست سرمایه داران برای پیشبرد این جنگ هستند. آنها برای منافع سرمایه داران به جنگ فرستاده می شوند و نه برای منافع خودشان. طبقه ی کارگر روس آن است که نخستین انقلاب بزرگ پرولتاریایی جهان را بر پا کرد و حکومت سوسیالیستی ای را بنا نمود که وجودش لرزه بر اندام امپریالیست ها و نوکران شان می انداخت. یکی کردن این طبقه با این استثمارگران و جنگ طلبان حاکم بر روسیه و اوکراین کاری است که تنها از عهده ی فریبکارترین و شارلاتان ترین ایدئولوگ های بورژوازی خود این کشورها و امپریالیسم غرب بر می آید.
نباید اجازه داد که کینه و نفرت به حق  طبقه ی کارگر، کشاورزان و خرده بورژوازی ایران از قرادادهای استعماری روسیه و چین در ایران که به واسطه ی حکومت وطن فروش خامنه ای و پاسداران فاسد و دزداش صورت گرفته، به وسیله تبلیغات امپریالیست های غربی و نوچه های سلطنت طلب و تاریک فکرانی که از زمره ی عشاق امپریالیسم غرب هستند گمراه شده و به این دو کشور به مثابه کشورهایی که نماینده و یا تداعی گر کمونیسم (روسیه) و یا اکنون کمونیست هستند( چین) نگاه شود.
 هرمز دامان
نیمه ی دوم اسفند 400
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر