۱۴۰۰ اسفند ۲۸, شنبه

یادداشت هایی در مورد جنگ امپریالیستی در اوکراین(2)


 

یادداشت هایی در مورد جنگ امپریالیستی در اوکراین(2)


 

معنای «جنگ ادامه ی سیاست است به اشکال دیگر» چیست؟

این روزها مرتب این عبارت را به کار می برند بی آنکه در معنای آن به درستی بیندیشند و یا پیگیر نتایجی که از آن برمی خیزد باشند. آنها کلی در اطراف مسائل و تضادهای اقتصادی و سیاسی ریز و درشتی که به این جنگ منجر شد داد سخن می دهند اما آنجا که باید این تحلیل ها به موضع گیری بینجامد ناتوان از آن می باشند. این امر از مواضعی که در مورد جنگ می گیرند آشکار است. یک بار تنها امپریالیسم غرب را محکوم می کنند و با عنوان کردن «موضع دفاعی» روسیه (و مبارزه اش با نازیسم در اوکراین) به روی اهداف توسعه طلبانه و پلید امپریالیستی آن و تمایل اش برای ایجاد «امپراطوری روسیه ی کبیر» پرده می کشند. یک بار تنها امپریالیسم روسیه را محکوم می کنند و نقش غرب متجاوز را در سایه و پس و پشت قرار می دهند و یک بار هم جنگ را صرفا در حد «تجاوز روسیه  اوکراین» محدود می کنند و ربطی میان این جنگ با تضاد میان امپریالیست ها نمی بینند و یا این ربط را بسیار کم رنگ  کرده و در حاشیه قرار می دهند.

خلاصه یا به نفع یکی از این دیدگاه ها موضع می گیرند و یا همچون پاندول ساعت میان این موضع گیری ها نوسان می کنند و ناتوانند از این که  پایه و اساس نظر خود را به روی  دیدگاهی معین متکی کنند. بنیان چنین  جهت گیری ها و نوساناتی هیچ نیست مگر ناتوانی در درک و یا رد تئوری امپریالیسم لنین و تضادهایی که در عصرامپریالیسم  جهت حرکت آن را تعیین می کنند.

 این جنگ یا امپریالیستی است و یا امپریالیستی نیست و صرفا «تجاوز» یک کشور یعنی روسیه است به کشور«مستقل» و دارای «حاکمیت  ملی» دیگری مانند اوکراین.

در صورتی که امپریالیستی باشد هم می توان آن را میان دو امپریالیسم روسیه و اوکراین دانست و هم میان امپریالیست های روسیه و غرب. روشن است که به هر کدام از این دیدگاه ها باور داشته باشیم مواضع ما با آن دیدگاه هماهنگ خواهد بود.

ما می گوییم این جنگ امپریالیستی است و نه صرفا حمله ی روسیه به اوکراین «مستقل»؛ در عین حال نمی توان آن را محدود به جنگ بین دو امپریالیسم روسیه و اوکراین کرد و از نقش تضاد میان امپریالیسم روسیه و غرب و جنگ های دامنه دار میان آنها که هر از گاهی در منطقه ای سر باز می کند چشم پوشید. در چارچوب این تضاد نیز نمی توان زیر نام« دفاع روسیه» از خود و در برابر «نازیسم در اوکراین» خصلت «دفاعی» و «ملی» برای تهاجم روسیه به اوکراین قائل شد.

وقتی می گوییم جنگ ادامه ی سیاست است به طرق دیگر به این معناست که تهاجم روسیه به اوکراین یکباره از زیر زمین بیرون نزده است بلکه در چارچوب سیاست ها و تضادهای دامنه دار امپریالیستی بین روسیه و غرب و رقابت میان آنها شکل گرفته و در تکامل آنها به وجود آمده است. این تضاد بین امپریالیست ها درحال حاضر در شکل تهاجم آشکار روسیه به اوکراین جلوه گر شده است.

 در حقیقت این تهاجم یا تجاوز نظامی یا باید ادامه ی اشکال تهاجم سیاسی واقتصادی خود روسیه به اوکراین و یا در مناطق دیگر باشد و یا در مقابل تهاجم اقتصادی و سیاسی غرب به اوکراین و اهداف نهایی آن که رسیدن به مرزهای روسیه، یعنی از دیدگاه امپریالیسم روسیه به نوعی تهاجم و تجاوز به حدوحدود وی است، به وجود آمده باشد.  

 به بیان دیگر، گسترش یافتن حد و حدود نفوذ سیاسی باید تبدیل به گسترش حد و حدود نظامی شود و این یک هم عموما برای گسترش نفوذ اقتصادی است. این حدو و حدود زمانی که از وضع مشخصی عبور کرد تبدیل به تهاجم می شود.(1)

چنانچه وضع را ازجانب امپریالیسم روسیه نگاه کنیم این تهاجم در چارچوب توسعه طلبی های تازه ی روسیه و رقابت با امپریالیست های غرب برای سهم بری بیشتر از کشورهای زیر سلطه صورت گرفته است. در مورد خاص اوکراین، دولت روسیه به دنبال رویای خویش برای بازگرداندن وضع به زمان«روسیه کبیر» است.  

از سوی دیگر این تهاجمی است در مقابل تهاجمی دیگر. این تهاجم دیگر از جانب امپریالیست های غربی نسبت به امپریالیسم اوکراین اعمال شده است. امپریالیست های غربی برای این که اقتصاد و سیاست اوکراین را مال خود کرده و به کشورهای عضو ناتو ملحق کنند از هیچ اقدامی فروگذار نکرده اند. شکی نیست که اقدامات آنها در دو دهه ی اخیر تهاجم به حریم مردم این کشور بوده است. منتهی تهاجمی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی؛ گرچه این تهاجم یا تجاوز به میل سران اوکراین و همراهی افکار عمومی صورت گرفته شده باشد. آنها تقریبا این کشور را از دست روسیه در آورده و پشیزی هم برای استقلال آن ارزش قائل نبوده و نیستند.

چه «استقلالی» و چه «حاکمیت ملی» ای؟ زمانی که سران اوکراین متمایل به امپریالیست های غربی اند و از هر گونه اقدامی برای این که این کشورها اوکراین را به منطقه ای از آن بلوک خود تبدیل کنند فرو گذاری نمی کنند جایی برای استقلال و حاکمیت ملی مردم اوکراین( به معنایی که برای یک امپریالیسم درجه دو وجود دارد) باقی نمی ماند. اوکراین مال طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش اوکراین نیست، مال سرمایه داران امپریالیست اوکراین و غرب است و ایستادن در طرف سیاست های طبقه ی حاکم ایستادن در طرف امپریالیست های غرب است.(2)

پس از جانب امپریالیسم روسیه تهاجم نظامی این کشور به اوکراین در حرکت میان امپریالیست ها می تواند این گونه تفسیر شود که این از یک سو در تکامل تمایلات توسعه طلبانه ی روسیه صورت گرفته و از سوی دیگر گامی متقابل است در مقابل تهاجم اقتصادی و سیاسی امپریالیست های غربی به اوکراین که در صورت تداوم می تواند به تهاجم و تجاوز نظامی یعنی پیوستن اوکراین به ناتو نیز منجر شود. دیدن تهاجم نظامی روسیه به اوکراین و ندیدن تهاجم سیاسی و اقتصادی امپریالیست های غربی به اوکراین و اهداف نهایی آنها و برعکس، نفهمیدن این قضیه ساده است که جنگ ادامه ی سیاست است به طرق دیگر.

بر مبنای نظرات گفته شده در بالا ما هم امپریالیسم روسیه را مهاجم و تجاوزگر می دانیم و هم امپریالیسم غرب را؛ این ها هر دو مهاجم و تجاوزگر و«مقصر» هستند(3). از سوی دیگر این جنگ از جانب اوکراین نمی تواند جنگی ملی و برای استقلال به شمار آید زیرا دولت این کشورعملا زیر نفوذ امپریالیست های غربی است و وحدت میان آن و دولت های امپریالیست غربی وجود دارد. برمبنای دیدگاه ما در نهایت این جنگی است بین امپریالیسم روسیه و غرب که از تضاد میان امپریالیست ها و تمایلات و رقابت آنها برای گسترش نفوذ و الحاق مناطق دیگر به خود بر می خیزد. تضادی که یکی از تضادهای مشخصه ی عصر امپریالیسم است. تضادی که اکنون در کشوری مشخص گره خورده و یا عجالتا به این منطقه و کشور خاص انتقال یافته است و همچنان که در گذشته در کشورهای دیگر و مناطق دیگری گره خورده بود در آینده نیز به مناطق و کشورهای دیگر انتقال خواهد یافت. ما بر این باوریم که این تضاد میان مردم یک کشور مستقل و یا زیرسلطه و امپریالیسم و برای استقلال و آزادی نیست( زیرا اوکراین نه تنها خودش کشور امپریالیستی است بلکه سیاست حاکم بر جدال کنونی اش با امپریالیسم روس نیز امپریالیستی است و تهاجم روسیه به اوکراین مثل آن می ماند که امپریالیسم آلمان در چارچوب تضاد میان امپریالیست ها به امپریالیسم اطریش و یا بلژیک حمله کند و در این کشورهای اخیر هم این تضاد یعنی تضاد میان امپریالیست ها نقش عمده، مسلط و تعیین کننده را بازی کند) بلکه میان امپریالیست های روسیه و غرب است که اکنون بر سر اوکراین بروز کرده است. تبدیل زمین اوکراین به زمین جنگ میان امپریالیست ها، از یک سو در پی توسعه طلبی های تازه ی روسیه و آرزوهای سران آن برا بازگرداندن آن به زمان امپراطور ی روسیه ی بزرگ، و از سوی دیگر جهت گیری سران بورژوا- امپریالیست اوکراین به سوی غرب و تبدیل اوکراین به محل نفوذ و زائده ی چند قدرت بزرگ غربی و رسیدن امپریالیست های غربی به مرزهای روسیه صورت گرفته است.

پس با این دیدگاه، وضع خلق اوکراین چه می شود؟  

 

 هرمز دامان

نیمه ی دوم اسفند 400

یادداشت ها

1- گفتنی است که جابجایی و پس و پیش کردن حدو حدود اقتصادی، سیاسی و نظامی( و فرهنگی نیز) و این که کدام اول و کدام دوم و کدام سوم باشد تغییری در اصل مساله به وجود نمی آورد. گاه نخست سیاسی است و سپس اقتصادی و در موارد مورد نیاز این ها به اشکال نفوذ نظامی تبدیل می شود. گاه نخست نظامی است و سپس سیاسی و نهایتا اقتصادی و غیره.

2-  تهاجم به اوکراین برخلاف تهاجم به یک کشور مستقل و زیر سلطه قرار داذن و مستعمره کردن آن است. در چنان وضعی تضاد میان خلق و امپریالیسم نسبت به تضاد های درونی در صورتی که تابعی از تضاد میان خلق و امپریالیسم مهاجم نباشند و نیز نسبت به تضاد میان امپریالیست ها می تواند فعال تر و عمده تر شود.

3-  در سطحی این چنین تعبیر«مقصر» عموما محل و بُرد ندارد. چنین تعبیری به این معناست که اگر فلان سرمایه دار و امپریالیسم دچار «حرص و آز» و یا  مثلا«اشتباه» نمی شد و چنین و چنان نمی کرد فلان رویداد هم پیش نمی آمد. اما تضاد میان امپریالیست ها امر و تضادی عینی است که بر طبق ضرورت های گسترش سرمایه جهانی و بیرون از اراده ی امپریالیست ها حرکت می کند و پیش می رود. چنان که در یادداشت یک به نقل از مارکس اشاره کردیم سرمایه است که سرمایه شخصیت یافته یا سرمایه دار را پیش می راند و نه سرمایه شخصیت یافته سرمایه را؛ سخن راندن از «تقصیر» خوش خیالی محض خرده بورژوایی و به این معناست که می توان فرد یا کشور خاطی و مقصر را یافت و پس از مجازات، وی را مجبور کرد که از این پس رفتار و اعمال درستی انجام دهد!؟ مثلا منطبق با موازین و قوانین بین المللی رفتار کند که این ها نه تنها موازین و قوانین سرمایه حاکم بر روابط بین المللی است بلکه در شرایطی که با منافع سرمایه داران در تضاد قرار گیرد و یا در شرایط حاد شدن تضادهای منطقه ای و جهانی به ساده گی از سوی خود دولت های سرمایه داری و امپریالیستی زیر پا گذاشته می شود.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر