۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

رانده شده گان از درگاه خامنه ای و کاندید شدن برای ریاست جمهوری

 

رانده شده گان از درگاه خامنه ای و کاندید شدن برای ریاست جمهوری

بخش مهمی از خیل رانده شدگان از بارگاه خامنه ای یکی پس از دیگری خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرده اند. از تاج زاده اصلاح طلب مغضوب دستگاه ولایت و حمید مطهری یکی به میخ و یکی به نعل زن و محمود صادقی و امثال محسن هاشمی گرفته تا احمدی نژاد دزد؛ و این یکی نه تنها خودش بلکه حمید بقایی و دیگر افراد دار و دسته ی آدمخوارش نیز، که هیچ  یک از او کم نداشتند. و این دار و دسته تا همان لحظه ای که دوره شان به پایان رسیده بود و داشتند از قصر ریاست جمهوری بیرون می آمدند هر چه دم دست شان بود برای روز آخرت شان توی کامیون می ریختند، مبادا دقیقه ای از زمان در دست داشتن این غنیمت به دست آمده هدر برود؛ و باز نه تنها اینها بلکه جهانگیری که برادرش از زمره ی اختلاس گران است و بسی مختلسین و دزدان و حریصان قدرت و ثروت دیگر؛ خلاصه اینها یکی  پس از دیگری برای ریاست جمهوری ثبت نام کرده اند.
 بسیاری از این افراد به خوبی می دانند که مطلوب خامنه ای و جناح او نیستند و بنابراین شورای نگهبان، حتی چنانچه مصوبه ای را که همین تازگی ها داده و در آن شرایط جدیدی برای کاندید شدن از آستین درآورده، نداده بود و خیلی بی پرده و صریح به آنها نگفته بود که:«ای حضرات ثبت نام نکنید! زیرا شما شرایطی که  برای نامزد ریاست جمهوری شدن نیاز است ندارید!» بازهم طبق سیاست های همواره ی این شورا که همه می دانند که مطیع و «نگهبان» اوامر خلیفه ی اعظم است، آنها را رد صلاحیت خواهد کرد.
اگر این شورا این مصوبه را داد و به وزارت کشور ابلاغ کرد به این دلیل بود که نمی خواست زحمت رد کردن آنها را هنگام بررسی کاندیداها درون شورای نگهبان به عهده گیرد. می خواست با همین اعلام شرایط که هر کدام اش یکی دو تا از کاندیداها را از معرکه بیرون می کند مساله را حل و فصل کند.
 افزون بر این همان گونه که در مقاله ای دیگر اشاره کرده ایم می خواست بار این رد کردن را به دوش روحانی و وزارت کشور بیندازد و خلاصه قضیه را پیش از آنکه حاد و معضلی شود و مثلا در طول مدت بررسی کاندیداها در شورای نگهبان،« توطئه ای» از سوی جریان «انحرافی» جدیدی، صورت گیرد، در سکوت حل و فصل کند.
وانگهی، گیریم که شورای نگهبان مخالف نظر خود و مصوبه اخیرش عمل کرد و اینها را تایید صلاحیت کرد - مثلا ارزیابی ای از اوضاع به عمل آورد و متوجه شد که کاندیدا شدن این افراد، نه تنها حضرات را متضرر نخواهد کرد و به این نخواهد انجامید که اینها رای بیاورند بلکه موجب این خواهد شد که انتخابات به اصطلاح آزاد به شمار آورده شود و رقابتی تر شده تعداد بیشتری و از جمله پایه های این افراد هم شرکت کنند - چگونه می خواهند در این وضع رای بیاورند؟ آن هم زمانی که این درجه نفرت و کینه ی تمامی مردم، از طبقات پایین گرفته تا میانی، از این حکومت وجود دارد و تازه پس از آن شرکت نکردن تقریبا اکثریت واجدین شرایط در انتخابات مجلس در اسفند 98.
 روشن است آنها که در انتخابات شرکت می کردند و به این امید که شاید اینها بتوانند کاری برای آنها انجام دهند، به آنها رای می دادند، اکنون دیگر به این ساده گی ها و راحتی ها پای صندوق رای نمی آیند. بیشتر آنها از هر گونه تغییری از بالا ناامید شده اند؛ 8 سال اصلاحات خاتمی و 8 سال «خدمت محرومان» احمدی نژادی و 8 سال اعتدال روحانی را دیده اند؛ یعنی 24 سال. و دیده اند که یا حضرات انتخاب شده از ریاکاران و دزدان بارگاه خامنه ای اگر ریاکارتر و دزدتر نباشند کم تر هم نیستند (احمدی نژادی ها) و یا به صرف دادن وعده و وعید بسنده می کنند و پای عمل که می رسد مواضع آنها صد و هشتاد درجه تغییر می کند و«غنیمت» به دست آمده را به خدمت ملت ترجیح می دهند( روحانی) و اگر حتی چنانچه همه شان و به طور کامل حل هم نشدند و مثلا ذره ای هم خواستند اصلاحی بکنند، خلیفه اعظم و «سپاه»اش اجازه ی چنین اصلاحی را نیز به آنها نخواهد داد.
در نتیجه، این وضعی خواهد بود با حداقل تعداد شرکت کنندگان، یعنی تقریبا محدود به همان پایه ها و هوادارانی که هر کدام از اینان دارند!
حال چگونه می توانند مطمئن باشند که حتی اگر تایید شوند، کسانی باشند که به آنها رای دهد و آنها را پیروز این میدان کنند! آن هم در شرایطی که مثلا رئیسی که اکنون کاندید شده است حداقل پایه های اجتماعی جناح خامنه ای و بخش عمده ی اصول گرایان را خواهد داشت!
از این ها گذشته، چگونه می توان از دست این انتخابات«مهندسی» شده قسر دررفت و انتخاب شد. خامنه ای و دم و دستگاه اش از مدت ها پیش برنامه ی دولت آینده را چیده اند و می خواهند همین دولت را سر کار بیاورند. مجلس شان را درست کردند و دولت شان را نیز می خواهند درست کنند.
این میان ممکن است اگر و اماهایی در بین خودشان بوده باشد و جدال هایی درونی بر سر این دولت در میان خودشان در گرفته باشد. شاید به دلیل وجود همین جدال ها است که خامنه ای اینک«دولت جوان حزب اللهی اش» را تعدیل کرده و «جوان» بودن را به معنای سنین سی تا چهل تعبیر نمی کند، و یا در مورد برداشت درست از «تحول» ( که شعار سعید محمد پاسدار کاندید شده است) و شیوه ی درست «تحول» اسلامی در کشور، کلی برای دانشجویان بر سر منبر می رود!
با وجود اینکه چنین جدال هایی درون جناح خامنه ای و باندهایی که از آنها تشکیل شده هنوز ادامه دارد و کاملا حل نشده و به این ساده گی ها هم حل نخواهد شد، اما نتیجه انتخابات از نظر آنها روشن است. یکی باید انتخاب شود که خودشان انتخاب کرده اند.
این نکته پایانی ما را به سوی مساله ای دیگر می کشاند:
 حضراتی که می خواهند رئیس جمهور شوندهمه به خوبی می دانند که پست ریاست جمهوری یک « تدارکات چی» بیشتر نیست و آنها اجازه کوچک ترین کاری خلاف نظر خامنه ای و«دولت پنهان»اش نمی توانند بکنند. این نه تنها در مورد اصلاح طلبان صدق می کرد، بلکه در مورد 8 سال دولت احمدی نژاد هم که به خامنه ای «نزدیک تر» بود صدق کرد و در مورد  8 سال روحانی نیز. همه ی این حضرات از این شکایت داشته اند و نتوانسته اند کوچک ترین تغییری در دوران خود در امر مزبور ایجاد کنند.
 
انگیزه های اصلی کاندید شدن مغضوبین
حال پس از این نکته ها، پرسش این است که پس چرا اینها خود را کاندید می کنند؟
 در این مورد می توان نکات زیر را برشمرد:
یکم: اینها همه از همین دم و دستگاه بوده اند. بیشتر آنها مزه ی داشتن قدرت را چشیده اند و دیده اند که چگونه می توان از مزایای مادی آن بهره مند شد. آنها چنانکه در بالا اشاره کردیم آن را «غنیمتی» گرانبها و نان و آبدار می دانند که باید به دست آورد. این در مورد هر سه جناح اکنون مورد غضب یعنی اصلاح طلبان، احمدی نژادی ها و جریان اعتدالی روحانی صادق است.
دوم: اینها همه می دانند که افراد جناح و باند خامنه ای همه در حال «بُردن» هستند. آنچه مردم به عنوان افشاگری اختلاس ها و دزدی ها می شنوند و یا می خوانند، نوک کوه یخ است. توده ی انبوه یخ پایین در آب است و تا کنون رو نشده است. اما آنچه برای مردم رو نشده است برای امثال جهانگیری، احمدی نژاد و بقایی و اصلاح طلبان حکومتی رو شده است. بیشتر آنها کاندید نشده اند که رئیس جمهور شوند- زیرا می دانند این ممکن نیست-  بلکه کاسه به دست به دور خامنه ای حلقه زده اند و با استغاثه و التماس خواهان آن هستند که راهی به درگاه پیدا کنند. آنها سهم می خواهند.
سوم: این رانده شدگان از بارگاه می خواهند توی روی خامنه ای بگویند که آنها هم جزو همین دم و دستگاه بوده اند و برای روی کار آمدن و بقای آن کلی خدمت کرده اند( در انقلاب و جبهه بوده اند، جوانان مردم را کشته اند! در خارج از کشور مخالفان را ترور کرده اند!) و اگر وی آنها را در این دزدی ها و«بُردن» ها و این دم و دستگاه شریک نکند، آنها هزینه این کار را برای او بالا خواهند برد.
در صدر این عده احمدی نژاد است که با توجه به اینکه باند وی نماینده ی بخشی از جناح های حاکم را تشکیل می دهد از موقعیت کنونی باند خود و اندازه ی مال و اموالی که دزدیده است رضایت ندارد و سهم مادام العمری می خواهد. وی از همین الان گفته که «اگر شورای نگهبان وی را رد صلاحیت کند، در انتخابات شرکت نخواهد کرد و به کسی هم رای نخواهد داد». در کنار وی روحانی و اعتدالی ها هستند که بسی از وزرایشان( وزرای دولت روحانی) کاندید شده اند و آخر از همه اصلاح طلبان حل شده در حکومت ایستاده اند.
چهارم: این حضرات سهم می خواهند. یا باید رئیس جمهور شوند و دولت تشکیل دهند و یا اینکه  
جایگاهی که جناح خود را شایسته  آن می دانند به دست آورند. یعنی از حال طرد شده گی بیرون آیند و به کار گرفته شوند. بخشی از این سروصداهایشان برای همین است. چنانچه پست ریاست جمهوری به نام رئیسی نوشته شده باشد - که شواهد کنونی یعنی توافق نسبی جناح اصول گرا به روی وی و تبلیغات صدا و سیما برای او چنین نشان می دهد - و این شخص این مقام را به دست آورد، این سرو صداها و التماس ها ممکن است به این نتیجه بینجامد که دست احمدی نژادی ها و برخی از وزرای دولت اعتدالی روحانی را در دولت اش جایی بند کنند.( بعید نیست که کاندید شدن شخص جلیلی که گویا گفته بود اگر رئیسی بیاید کاندید نخواهد شد، برای به دست آوردن رای های  جریان احمدی نژاد و یا برخی زد و بندها باشد)
پنجم: تمامی موارد بالا شامل بخش اصلی اصلاح طلبان نیز می شود، گرچه اینها شاید زورشان از احمدی نژاد کمتر باشد و تیغ شان مانند وی نبُرد.
 افرادی مانند تاج زاده نیز که کم و بیش تلاش کرده اند با حضور در عرصه ی سیاسی و بیان هر از چند گاهی مخالفت ها و اعتراضات خود، به نفع جریان اصلاح طلبان تبلیغات کنند و این جریان را که مرده است زنده کنند، کاندید شدن خود را نیز در همین راستای زنده نگه داشتن این جریان انجام می دهند. این میان البته اگر کاندیدای اصلاح طلبی تایید شد، امثال وی می توانند مردم را ترغیب کنند تا در انتخابات شرکت کرده و به وی رای دهند.
 
لاریجانی
به جز این دسته ها که صحبت شان شد، علی لاریجانی است که تایید صلاحیت خواهد شد و از آنچه تا کنون صورت گرفته می توان حدس زد که دو فردی که قرار است با هم رقابت را پیش ببرند ابراهیم رئیسی و جواد لاریجانی هستند.
افراد فامیل لاریجانی همه به نحوی مساله دار بوده اند که در دعواهای جناحی و به ویژه باند احمدی نژاد با آنها، رو شده است. یا جاسوسی برای انگلستان( جواد لاریجانی و این اواخر دختر وی)، یا گذاشتن وثیقه هایی که در اختیار دستگاه قضایی بود در بانک و بالا کشیدن سودهای کلان آنها و همچنین داشتن یک معاون رشوه گیر و دزد در کنار خود( صادق لاریجانی رئیس پیشین دستگاه قضایی و عضو کنونی شورای نگهبان) و یا کارچاق کنی و اختلاس و رشوه گیری و رشوه دهی( فاضل لاریجانی). گویا فردی که هنوز فساد وی رو نشده همین علی لاریجانی است.
در کل جناح این شخص و برادرانش از سوی دیگر باندها تضعیف شده اند و از آنجا که توافقی میان اصلاح طلبان بر سر رای دادن به وی نیست، مشکل بتواند با رئیسی رقابت کند. با این همه، در مورد لاریجانی و رقابت وی با رئیسی باید دید اینها چگونه چنگال هاشان را به صورت یکدیگر خواهند کشید!

رئیسی
ابراهیم رئیسی یکی از اعضای «دولت پنهان» بوده و هست و با آمدن وی بخشی از دولت پنهان رو خواهد آمد.
به نظر می رسد که بخش هایی از جناح راست با روی کار آمدن یک دولت نظامی مخالف بوده است. این اواخر بادامچیان عضو هیئت موتلفه به صراحت مخالفت خود را با روی کار آمدن دولت پاسداران اعلام کرد و احتمالا برخی از عقلای صاحب نفوذ این جناح - امثال ناطق نوری و دیگر سران روحانیت مبارز- با نظر بادامچیان موافق هستند.
از اخبار نیز پیداست که در خود سپاه نیز تضادها برای اینکه کدام جناح و باند پاسدار سر کار بیاید تشدید شده است. کاندید شدن سعید محمد و شیوه ی تبلیغات وی این امر را آشکار کرد که این باندها در حال مشاجره هستند.
بنابراین چنانچه فرض را بر این بگذاریم که تعدیلی در نظر خامنه ای صورت گرفته- و این تا زمانی که نام معاونان و وزرای رئیس دولت مشخص نشود روشن نیست- دو دلیل اساسی برای چنین تعدیلی یکی مخالفت بخش هایی از جناح راست با وی در مورد چنین دولتی است و دیگری تشدید اختلافات درون سپاه برای اینکه کدام یک از جناح های آن دولت را به دست گیرد و تاثیرات آن بر یگانگی این نیرو.
از این ها گذشته، ممکن است که یک دولت از نظامیان پاسدار برای پیش بردن برجام چندان مناسب نباشد و به اصطلاح دایره تاثیر و نفوذ سران سپاه را در میان بسیجی ها و پایه های حزب اللهی خامنه ای کاهش دهد و به اصطلاح جای مانور را برای خامنه ای و سپاه خواه در ایران و خواه در منطقه تنگ کند.
از اینها چنین بر می آید شخص رئیسی که در انتخابات پیشین ریاست جمهوری  تمامی رای پایه ی جناح راست را مال خود کرد، اکنون نیز توانسته بیشتر جریان و افراد این جناح را با خود همراه کند.
 بنابراین آن چه باید دولت جوان و حزب اللهی و ضد فساد و ... خواه تا زمانی که خامنه ای زنده است و خواه دوران انتقالی پس از مرگ وی انجام دهد، وظیفه ی دولت رئیسی است.
 
و نکته ی آخر:
آیا رئیسی از هر شخص دیگر به خامنه ای«نزدیک تر» است؟
حتی چنانچه فرض بر این گذاشته شود که رئیسی به خامنه ای از هر شخص دیگر «نزدیک تر» است و رسالت وی یک دست کردن کامل کل حکومت، یعنی تصفیه ی باندها و جناح های حاکم و رها کردن آن از این همه تضاد، با این حال و با توجه به تجربه ی 24 ساله ی اخیر و دولت های خاتمی، احمدی نژاد و روحانی و اینکه هر کدام از این دولت ها بخش هایی از تضادهای درون طبقه ی حاکم در ایران را رو آوردند و آشکار کردند، به احتمال زیاد این دولت نیز به سهم خود می تواند بخش های مهمی از تضادهای درون باندهای« دولت پنهان» را رو بیاورد و جدال هایی تازه در هسته ی مرکزی قدرت برانگیزد.
 هرمز دامان
نیمه دوم اردیبهشت 400 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر