۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

درباره ی قتل یک جوان چگونه تعصب و تنگ نظری، بلاهت و حماقت به وجود می آورد و اینها به قتل می انجامد!

 

 

درباره ی قتل یک جوان 

چگونه تعصب و تنگ نظری، بلاهت و حماقت به وجود می آورد

 و اینها به قتل می انجامد! 

1
قتل یک جوان به دلیل همجنس گرا بودن!
در روز سه شنبه 14 اردیبهشت 1400 یک جوان عرب  20 ساله به نام علی فاضلی منفرد ساکن محله مسیر تصفیه شکراهواز را چند مرد از افراد خانواده اش(گویا برادران وی) به بیرون شهر به منطقه ی برومی اهواز بردند و با بریدن گردن وی، جانش را گرفتند.
علت این قتل همجنس گرا بودن علی فاضلی منفرد بوده است. یعنی وی نه جرمی مرتکب شده بود و نه کسی را آزار داده بود، بلکه صرفا هویت جنسی اش یعنی همجنس خواهی، موجب به قتل رسیدن وی شده است.
گفته می شود که پاکتی که در آن کارت معافیت علیرضا پست شده بود به وسیله ی برادران وی باز شده و آنها به هویت همجنس گرا بودن اش که دلیل معافیت وی بوده است( دلیل معافیت با اشاره به بندهایی در کارت قید می شود، و این امر در مورد برخی اقلیت ها موجب محرومیت از حقوق اجتماعی می شود) پی برده اند و همین موجب این شده که تصمیم به کشتن وی بگیرند.
 البته در مواردی این چنین می توان گمانه هایی دیگر( گمانه و نه استنتاجی متکی به فاکت های انکار ناپذیر) را نیز طرح کرد و مثلا اندیشید که پیش از بازکردن پاکت مزبور، این افراد از گرایش جنسی وی آگاهی داشته اند( زیرا پنهان کردن این مساله در مقابل عموم به ویژه خانواده و اقوام اگر ممکن باشد کار بسیار دشواری است) و احتمالا برنامه ی کشتن وی از پیش در فکرشان بوده است؛ منتها باید قتل را به گونه ای انجام می دادند که دلیل و مدرک محکمه پسندی برای انجام آن داشته باشند و بدانند که پس از انجام این کار مجازاتی نخواهند داشت. بنابراین پیش از انجام قتل، افراد مطلعی را در دادگاه ها دیده اند و از آنها شرایط این کار را پرسیده و سپس نه به شکل فردی بلکه به شکل گروهی از افراد خانواده یا فامیل و اقوام که وجه دیگر به قتل رساندن شخص مزبور برای گریز از مجازات است، آن را انجام داده اند.
 این روال بسی از این گونه قتل ها در جمهوری اسلامی و نوع «خدمت» دادگاه های این حکومت به خانواده و یا فامیل و اقوامی است که می خواهند یکی از بستگان خود را (دختری که در رابطه ای بیرون از ازدواج آبستن شده باشد، دختری که با ایجاد روابط آزاد با دوستان پسر، از نظر خانواده، خود را متعهد به «عرف» و نگه داری «شآن» و « آبروی» خانواده نمی بیند، افراد همجنس خواه و غیره که موارد بسیاری از اینها آشکار شده است) به قتل برسانند. به این ترتیب «احکام شرعی» برای اجرای خود به جای دادگاه رسمی و«قانون» از افراد بیرون از دادگاه و به شیوه ای غیرقانونی استفاده می کنند. 
2
چگونه اقدام به این قتل ها توجیه می شود
در کشور ما باورهای عقب مانده ی دینی و مذهبی و احکام و قوانین متحجری که دین و مذهب جاری و تدوین می کند، آداب و سنن کهنه و رایج و روابط حاکم پدرسالارانه و مردسالارانه، بسی از این قتل ها را مجاز می شمارد.
در این گونه مسائل، معمولا خون چشمان شان خانواده فرد مزبور را می گیرد( برادر، پدر، پسر عمو و عمو و غیره) و رگ های گردن شان باد می کند و از آن پس هیچ چیز برای کشتن جلودارشان نیست.
 در موردی که صحبت بر سر آن است باید گفت اینکه فردی از افراد خانواده، به ویژه برادر و نه حتی خواهر( شاید پنهان کردن همجنس گرایی زنان به سختی مردان نباشد) نسبت به جنس موافق خود گرایش و کشش داشته باشد، در کنار رابطه ی بیرون از ازدواج دختران، می تواند  یکی از سنگین تر«جرم ها» به شمار آید. اینها در میان خودشان، از اینکه چنین «بلایی» بر سرشان آمده، «سر در گریبان» می برند و دچار«شرم» و «خجلت زدگی» و «اندوه» و«افسردگی» می شوند. می اندیشند که چگونه« سر خود را میان دروهمسایه بلند کنند»!؟ و از نگاه شماتت بار همسایه ها که متاسفانه در بسیاری موارد همچون آنها پای بند افکار کهنه و متحجراند، بگریزند:
«خواهر شما، دختر شما بیرون از ازدواج آبستن شده( و یا با مردی که وی را دوست دارد گریخته...) و شما بنشینی و نگاه کنی! خونت به جوش نیاید و نشان ندهی که«مردانگی» داری!؟ اگر زورت به پسر نمی رسد که وی را مجبور به ازدواج با خواهر و دختر... خود کنی( معمول این است که در مواردی که عشقی در میان نیست، پسر از زیر مساله در می رود و می گوید ممکن است بچه مال او نباشد!) زورت به دخترت و خواهرت می رسد که وی را بکشی و این «لکه ی ننگ» را از خانواده ات پاک کنی!
اگر برادر و پسر شما هویت جنسی اش یک همجنس گرا بود و به جای این که یک «مرد» باشد، فردی که خود و درو همسایه ات وی را با واژه هایی ضد زن و تحقیر آمیز همچون  ... و ... و... می نامید، بود، چه جای این است که بنشینی و نگاه کنی!
پس«دادگاه» خانواده و فامیل و اقوام را همانجا تشکیل می دهی و خود دادستان و قاضی می شوی و حکم مرگ برادر و پسر همجنس گرای خود را صادر می کنی. آن گاه افرادی را از میان خود انتخاب و نقش جلاد را به آنها می دهی و«ننگ» را از روی خود پاک می کنی! بدان که از این پس هم  در خودت و هم میان اهل محل و شهر می توانی سرت را بلند کنی! تو«مرد» بوده ای! و اکنون دیگر کسی در این امر شکی نخواهد داشت»!؟  
3
باورهای متحجر مذهبی و تسلط روابط پدر سالارانه و مرد سالارانه
 رنج آور و تاسف بار است که در جامعه ی ما هنوز بسیاری مسائل حل نشده است و از جمله ساده ترین آنها؛ اینکه ما حق نداریم که به واسطه گرایش جنسی شخصی( و یا روابط بیرون از ازدواج خواهر و یا دخترمان)، خواه خود نپسندیم و خواه در و همسایه نپسندند، حکم به مرگ فردی دهیم و زندگی را از وی بستانیم.
نخستین امر در این مورد اعتقادات دینی و مذهبی است. نه تنها دین اسلام که همجنس گرایی را امری مذموم می داند - و این در حالی است که از همان آغاز این گونه روابط میان آخوندها کم نبوده است و به ویژه در محل های تدریس که افراد محروم روستایی بخشی از طلاب را تشکیل می داده اند - بلکه در باورهای زرتشتی نیز این رابطه همچون امری کریه قلمداد شده است. این نوع نگاه و باورها در نگرش بسیاری از مردم تداوم یافته و به شکل یک تابو بر جامعه حاکم شده است. جمهوری اسلامی که مذهب را بر کرسی فرمانروایی فرهنگ نشاند، این باورها و تابوها را با شدتی بسیار رو آورد و به آنها غلظت و قوت و قدرت بیشتری بخشید.
 آداب و سنن مردم و اندیشه هایی که از تصورات فلسفی نادرست و غیرعلمی بر می خیزد نیز به این باورها یاری کرد تا خود را سفت و سخت تر گردانند. این باورها بر مبنای تصورات نادرست از «مردی» و «زنی» استوار گشته و چگونگی توضیح و تبیین خود اینها نیز اساسا بر پایه ی روابط پدرسالاری و مردسالاری صورت گرفته است؛ و از آنجا که این روابط اخیر در تاریخ سفت و سخت بوده و هزاران سال تداوم یافته به مرور در امور و روابط دیگر نیز متجلی گشته است.
عام ترین و رواج یافته ترین و پیش پا افتاده ترین این باورها این است که مردان متکی به عقل و منطق، دارای شعور و فهم بالاتر و اراده ی قوی بوده و قدرت تحقق بخشیدن به اندیشه هایشان را دارند، در حالی که زنان متکی به احساس و عاطفه، دارای سطح پایین تر اندیشه و تعقل، اراده ای ضعیف و ناتوان از اشکال عام تحقق بخشیدن به اندیشه ها و خواسته هایشان را دارند( و چنانچه بخواهند آنها را تحقق بخشند به«مکر و حیله» پناه می برند). بنابراین از مرد خواسته می شود که همواره «مرد» و«فاعل» باشد و به «زن» تبدیل نشود زیرا این نزولی بزرگ و تحقیری بزرگ برای وی خواهد بود!
به نظر درک و فهم اینکه چگونه این دیدگاه های مردسالارانه می تواند در نوع نگاه به همجنس گرایی به ویژه همجنس گرایی مردان موثر باشد، خیلی مشکل نباشد. روشن است که از این دیدگاه، همجنس گرایی زنان- همچون اندیشه ها و علائق فکری شان- اساس امری بیرون از اهمیت آنچنانی برای مردان و جامعه است و همچنین اگر در روابط همجنس گرایی مرد،«مرد مردخواه» نباشدیعنی از دیدگاه مردسالارانه و تعصب آلود، حکم«مفعول» را نداشته باشد، اهمیت آن کمتر است.
4
طبقه ی کارگر و همجنس گرایان
گرایش های همجنس گرا، دو جنس گرا و ترانس جندرها جزو اقلیت های زیر ستم در ایران هستند. حکومت مستبد دینی کنونی از همان آغاز بیشترین فشارها را به روی آنها وارد کرده و همچون پیروان ادیان و مذاهب دیگر، یا آنها را در زیر انواع آزارها و محرومیت ها قرار می دهد و یا مجبورشان می کند از کشور بیرون روند و به کشورهای دیگر پناهنده شوند. افکار و باورهای مردم نیز آنها را مجبور کرده است که یا گرایش های خود را پنهان کنند و یا به انزوا گرایند و درون گروه های خود مهجور به سر برند.
همان گونه که طبقه کارگر باید از حقوق زنان، ملیت ها، اقلیت های دینی و مذهبی دفاع کند باید از حقوق اقلیت های جنسی نیز که در خود این طبقه هم وجود دارند، دفاع کند و به آنها در دست یابی به حقوق شان یاری کند.
 در بیشتر کشورها اقلیت های جنسی هر روز بیشتر رو به سوی طبقه کارگر می آورند و امید به این طبقه می بندند که در راه برداشتن آزارهای فیزیکی و روانی از روی آنها به ایشان یاری  کند. یکی از بهترین روزها برای اقلیت های جنسی روز برگزاری روز اول ماه روز کارگر است. آنها به گردهمایی ها و راهپیمایی های طبقه ی کارگر می پیوندند و در کنار کارگران احساس آرامش و اطمینان می کنند.
در ایران، طبقه کارگر باید دیدگاه ها و مواضع خود را بر مبنای احترام به حقوق همجنسگراها، دو جنسگراها و ترانسجندرها استوار کند. باید در مقابل هر تابو، هر آداب و سنن، هر نوع دیدگاه دینی و مذهبی، هر نوع گرایش های متعصابه و تنگ نظرانه رایج که این روابط را تحقیر می کند، آن را طرد می کند، این افراد را مجبور به خروج از کشورمی کند، با آن برخوردهای تحقیرآمیز و دشمنانه تا حد اعدام و کشتن می کند و یا با کاربرد هر واژه ای در نامیدن همجنس خواهان که جنبه ی تحقیرآمیز و سرکوب گر داشته باشد و موجب آسیب روانی به شخص و تخریب وی شود، به مبارزه برخیزد و آن ها را طرد و دفع کند. مبارزه برای حقوق هر اقلیت زیر ستمی، بخشی از وظیفه ی بزرگی طبقه ی کارگر در راه برقراری جمهوری دموکراتیک خلق و جامعه سوسیالیستی و کمونیستی است و طبقه ی کارگر باید این وظیفه را به شکلی شایسته و قدرتمند اجرا کند.
م دامون
اردیبهشت 1400
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر