۱۳۹۸ دی ۱۳, جمعه

درباره ترور قاسم سلیمانی سرکرده سپاه قدس

درباره ترور قاسم سلیمانی سرکرده سپاه قدس

با تصحیحات – 20 دی ماه 98

در مقاله ای که بخش پایانی نوشته ما زیر نام جهش های تازه در جنبش دموکراتیک و ضد استبدادی بود، به تحرکات تازه ای که سران حکومت به ویژه باند خامنه ای و شرکای پاسدارش به آن دست زدند، اشاره کردیم. بخشی از این تحرکات که باید به آن به عنوان یکی از تاکتیک های همیشگی رژیم اشاره کرد، شدت بخشیدن به تضادهای بیرونی برای منحرف و خاموش کردن مبارزه درونی بین طبقه کارگر و توده های زحمتکش مردم و نظام بوده است. در آنجا نوشتیم که:
« زدن پایگاه آمریکایی ها در عراق و کشتن یک پیمانکار آمریکایی به وسیله عمال شان در عراق و پس از آن حمله متقابل آمریکایی ها به مقرهایی از حشدالشعبی و کشتار نیروهای آنان و بالاخره حمله به سفارت آمریکا در عراق به وسیله این نیروها را باید در این راستا دید. به اصطلاح ایر ضد آمریکایی شان گل کرد! چه موقع؟ موقعی که در داخل مورد نفرت عمیق مردم کشور خویش قرار گرفته اند. ظاهرا آنها دارند سر دولت آمریکا تلافی «توطئه آبان» و «برانگیختن لایه های حاشیه نشین» علیه حکومت شان را در می آورند. اما واقعیت آن است که آنها تلاش می کنند دوباره قیافه دروغین« ضد امپریالیستی» به خود گیرند. قیافه ای که اینک دیگر کسی از مردمان کارگر و زحمتکش ایران را نمی فریبد.»( بخش 8)(1)
 اکنون این تقابل ها که در میان آنها حمله به سفارت آمریکا در عراق جایگاه ویژه دارد و حمله به سفارت آمریکا در ایران و تمامی آن گذشته را یاد دولت آمریکا می آورد، با واکنش دولت امپریالیستی آمریکا و ترور قاسم سلیمانی جهش کرده و وارد مرحله تازه ای شده است. واکنش و تروری که سران خوش خیال و ابله جمهوری اسلامی با تحلیلی که از ترامپ و «تاجر منشی» وی داشتند، تصور آن را نیز نمی کردند. آنها تنها در باد زدن یک پهپاد و توقیف یک کشتی و چند فقره عملیات دیگر خوابیدند و روی دیگر قضیه را ندیدند و حتی نتوانستند حدس بزنند. 
 از سوی دیگر، این را که سران دولت امپریالیستی آمریکا و از جمله ترامپ یک دفعه یادشان آمده که قاسم سلیمانی خیلی از سربازان آمریکایی را کشته است، و برای همین- و البته برنامه هایی دیگر که به وی منسوب می کنند- وی را ترور کرده اند، از عجایب روزگار است. اگر قاسم سلیمانی این جلاد خلق سوریه و عراق، یار و مدد کار آمریکا و اسرائیل در لبنان، سوریه و عراق نبود و با آنها انواع و اقسام بده بستان نداشت، به راستی که آنها هرگز به مدت بیست سال با وی مفارقت نمی داشتند.(2) آیا حکایات سران دولت آمریکا نباید انسان را به یاد طالبان، بن لادن و داعش بیاندازد؟! جریان هایی که زیر بال و پر آنها بزرگ شدند و بعد به یکباره با اربابان خود درافتادند.
به هرحال، اینک مرحله ای آغاز شده است که پایان آن را، از یک سو به سبب نیروها، جناح ها و باندهای متضاد در طبقه حاکم در ایران و وجود دو خط متقابل و در حال جدال مذاکره یا جنگ، و از سوی دیگر به سبب نبود رهبری در جنبش دموکراتیک کنونی طبقات مردمی در ایران، به روشنی نمی توان پیش بینی کرد.
اما تضاد  طبقات حاکم بر جمهوری اسلامی با امپریالیسم آمریکا از چه جنسی است؟
به طور کلی ما چند تضاد مهم در جامعه داریم:
1-    تضاد بین طبقه کارگر و توده های زحمتکش شهر و روستا و طبقه خرده بورژوازی و بورژوازی ملی با سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور و استبداد مذهبی حاکم. تبلور این تضاد در مبارزات طبقاتی داخل کشور، و نقاط اوج آن جنبش های سال 88، دی ماه 96 و آبان 98 بوده است.
2-   تضاد بین طبقات خلق با امپریالیست ها به ویژه امپریالیست های غربی و در راس آنها امپریالیسم آمریکا. این تضاد نه تنها در مبارزات با سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور و استبداد مذهبی حاکم که خود عموما مورد پشتیبانی امپریالیست ها بوده است، موجود بوده، بلکه در مبارزات مشخصی که علیه نئولیبرالیسم که سیاست حاکم امپریالیست ها است، جریان یافته، خود را نشان داده و می دهد.
 روشن است که مبارزه علیه این سیاست که از جانب صندوق بین المللی پول و بانک جهانی یعنی دو نهاد اقتصادی امپریالیستی به کشورهای زیر سلطه توصیه می شود و از جانب دولت های آنها به کار گرفته می شود، نه تنها مبارزه علیه اشکالی ویژه از سیاست اقتصادی امپریالیست، بلکه درعین حال مبارزه با امپریالیست هاست. این مبارزات از همان آغاز دهه هفتاد و در مبارزه با سیاست های اقتصادی پس از جنگ رفسنجانی که آن زمان «سردار سازندگی» بود، شروع شد و تا مبارزات اخیر کارگران هفت تپه، فولاد و هپکو و آذر آب، علیه انتقال کارخانه ها به بخش خصوصی، نیز ادامه یافته است.(3)
3-   تضاد بین سرمایه داران کمپرادور حاکم بر ایران با امپریالیست ها. بنیان این تضاد پیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی و فرهنگی(مذهبی) است. این تضاد از سویی از ترس حکام کنونی که همواره بقای خویش را در معرض خطر می بینند و از سوی دیگر از زیاده خواهی های های فرهنگی، سیاسی و نظامی و ماجراجویی های آنها در منطقه سرچشمه گرفته است.
 در شرایطی که ما پس از جنبش آبان امسال، که بر بستر تضاد بین طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا و رژیم مستبد مذهبی حاکم روی داد، با گسستگی و شکاف هر چه بزرگتری بین طبقات مردمی و حکومت روبرو بودیم، با توجه به تلاش سران جمهوری اسلامی برای برجسته کردن یک تضاد خارجی یعنی تضاد خودشان با امپریالیسم آمریکا، و به سبب واکنش آمریکا نسبت به پروژه سران حکومت اسلامی، گذاری از تضاد پیشین به این تضاد اخیر شد و یا می رود که بشود.
 اکنون این تضاد با ترور قاسم سلیمانی سرکرده سپاه قدس جهش کرده است و می تواند در شرایط نوینی که محصول این جهش است، رشد بیشتری کرده و کار را به جنگ امپریالیسم مرتجع با حکومت مرتجع بکشاند. جنگی که جدای از احتمالات دیگر، این احتمال نیز می رود که بازندگان واقعی آن در شرایط کنونی وضعیت جنبش طبقه کارگر و خلق، این طبقات باشند.
 البته رشد تضادهای ارتجاعی و بین جانی ترین و کثیف ترین مرتجعین می تواند به سود طبقه کارگر و خلق زحمتکش و تمامی طبقات مردمی باشد، مشروط به اینکه جنبش طبقه کارگر و توده های مردم رهبری داشته باشند و به وسیله سازمان های پیشرو خود هدایت شوند.
و بالاخره همچنان که تضاد بین طبقات مردمی و طبقات مرتجع حاکم بر ایران در اثر کوشش سران حکومت می تواند به تضاد بین سران حکومت ارتجاعی با امپریالیست های ایضا ارتجاعی تبدیل شود، به همان سان تلاش آگاهانه تمامی رهبران عملی طبقه کارگر و دیگر طبقات مردمی و اتخاذ مواضع درست در قبال وقایع و رویدادها، می تواند تضاد مزبور را به تضاد این طبقات با سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور و استبداد مذهبی حاکم و نیز تضاد با امپریالیست ها بکشاند و یا به آن تبدیل کند.
هرمز دامان
13 دی ماه 98    
یادداشت ها
1-     البته تداوم بخشیدن به این برخوردها در شرایط کنونی، تنها برگرفته از شرایط مبارزه در ایران نبوده، بلکه در عین حال نگاهی به وضع جنبش مردمی عراق و ضدیت طبقه کارگر و زحمتکشان عراق با جمهوری اسلامی  داشته است. دو تیر با یک هدف! هم جنبش در ایران و هم در عراق از سمت و سوی خود منحرف شده و در کانال یک تضاد ارتجاعی بین نیروهای مرتجع جمهوری اسلامی و امپریالیست ها افتاده و به هرز رود. 
2-    مشکل بتوان این داستان های مراقبت های اطلاعاتی از رفت و آمد سلیمانی را که از یک سو سران جمهوری اسلامی و از سوی دیگر برخی سران دولت اسرائیل و آمریکا، ردیف می کنند، باور کرد. بیست سال در منطقه رفت و آمد کنی و با این همه دم و دستگاه های مدرن جاسوسی و این همه نفوذ در سازمان های یکدیگر، کسی نتواند تو را پیدا کند!؟
3-  در اینجا صحبت ما این نیست که مثلا واگذاری به بخش خصوصی بد است و نگاه داشتن در بخش دولتی خوب است. صحبت بر سر این است که مقابله با امپریالیست ها و سیاست های اقتصادی آنها در حال حاضر در چه اشکال خاصی نمودار می گردد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر