۱۳۹۸ شهریور ۲۷, چهارشنبه

مبارزه طبقاتی و فرصت ها نکاتی درباره مبارزه کارگران هپکو و نقد برخی شیوه های استفاده شده به وسیله کارگران


 مبارزه طبقاتی و فرصت ها

 نکاتی درباره مبارزه کارگران هپکو و نقد برخی شیوه های استفاده شده به وسیله کارگران

حکومت مرتجعین اختلاس گر و دزد در برابر کارگران هپکو
 در روز 25 شهریور، حکام کنونی که خود را پشت دین پنهان کرده اند، نیروهای گارد ویژه را برای سرکوب کارگران مبارزهپکو گسیل داشتند تا با تهاجم به کارگران هم آنان را از پیگیری حق خود منصرف کنند و هم از تبدیل جنبش کارگران مبارز هپکو اراک به یک جنبش گسترده شهری و کشوری پیشگیری کند. این تهاجم  منجر به زخمی و خونین کردن عده ای از کارگران گردید. افزون بر آن تعداد 28 تن از کارگران به وسیله عمال کثیف رژیم بازداشت شدند تا کنار دیگر هم طبقه ای های خود در بازداشتگاهها و زندان های رژیم سرمایه داران حاکم مرتجع قرار گیرند. و این در حالی است که کارگران خواست هایی مانند حقوق های عقب افتاده خویش و نیز واگذاری هپکو به دولت  و تامین کار برای خود را داشته و دارند، ده روز به دولت مهلت دادند تا پاسخگوی خواست های آنها گردند و پس از این ده روز اقدام به بستن راه آهن شهری شمال جنوب اراک کردند.
 به این ترتیب، یک بار دیگر و پس از هفت تپه و اهواز، حکومت سرمایه داران مرتجع و تا مغز استخوان وابسته به انحصارات امپریالیستی، از آخوند تا کت پوش و از ولی فقیه تا پاسداران در برابر کارگران  استثمار شده و ستمدیده قرار گرفتند و منافع دو طبقه که آشتی ناپذیرند، با یکدیگر تصادم یافت.   
گسترش مبارزه طبقاتی و فرصت ها
  نکته ای که در این مقال مد نظر ماست این است که رویدادهای کنونی و تقابل کارگران هفت تپه، فولاد اهواز و اکنون دوباره هپکو با حکام مرتجع، نشانه هایی دال بر گسترش مبارزه طبقاتی در ایران دارد. این مبارزه در رشد و تکامل خود فرصت های مناسبی برای کارگران می سازد تا ژرفتر در مورد منافع طبقه خود، آینده خود و فرزندان خود بیندیشند و راه کارهایی برای پیشرفت مبارزات حق طلبانه خود بیابند.
آنچه که بسیار مهم و اساسی است این است که کارگران نخواهند خود را در چارچوب حق و حقوقی  مقطعی و برخی خواست ها( در مورد کارگران هپکو واگذاری کارخانه به دولت و یا دادن حقوق های عقب افتاده) محدود کنند. درک این مسئله وظایف مهمی به دوش کارگران و به ویژه کارگران پیشرو و مبارز می گذارد.
 نخست اینکه، کارگران هپکو اراک و همچنین  فولاد ملی اهواز و نیز تمامی کارگرانی که در طول سالهای اخیر دست به اعتصاب های صنفی زده اند، برای مبارزه دراز مدت و حفاظت از منافع صنفی و طبقاتی خود نیاز به تشکل های صنفی و سیاسی دارند. بدون تشکل و با دست خالی و گرد آمدن برای اهدافی خاص، نمی توان امور یک طبقه زیر استثمار و ستم را پیش برد و حتی از منافع صنفی و کوتاه مدت طبقه دفاع کرد.
  کارگران نیازمند تشکلات صنفی خود هستند
ابتدایی ترین تشکیلاتی که در حال حاضر کارگران- حداقل در پیشرفته نقاط جنبش کارگری - به آن نیاز دارند و شرایط عینی یعنی اتحاد نسبی کارگران در آن مناطق و و وضعیت نابسامان رژیم امکان آن را فراهم می نماید، همانا تشکلات صنفی ای چون سندیکا و اتحادیه های کارگری می باشد. کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه اکنون سندیکا دارند، اما هم کارگران شرکت ملی فولاد اهواز و هم هپکو اراک و نیز کارگران آذرآب همین شهر که مبارزات آنها گسترده تر و طولانی تر از سایر مناطق بوده وعموما با دولت و برنامه های آن درگیر شده اند- به همراه دیگر کارگران ایران- هنوز از آن محرومند.
چنین محرومیتی، مبارزات طبقه کارگر و از جمله کارگران کارخانه های مورد بحث را با پراکندگی  و خرده کاری روبرو کرده است. تقریبا تمامی کارخانه ها و کارگاه ها و موسساتی که دست به مبارزه و اعتصاب برای حقوق ساده خود مانند گرفتن حقوق ماهانه، از دست ندادن کار و یا قراردادهای سفید می زنند، در 99 درصد موارد، این کار را به تنهایی به پیش می برند و عموما از یاری کارگران دیگر کارخانه ها و موسسات بی بهره اند. بسیاری ازآنها در چنین وضعیتی حتی نمی توانند خواستهای حداقل خود را پیگیری کنند. حکومت سرمایه داران دلال و وابسته کنونی، نه تنها در بیشتر موارد از نبود اتحاد و وحدت در میان کارگران بیشترین استفاده را برده است، بلکه مبارزات کارگران را با شکست روبرو کرده و شرایط خود را به کارگران دیکته و تحمیل کرده است. تلاقی مبارزه کارگران شرکت نیشکر هفت هفت تپه و فولاد اهواز و اتحاد نسبی بین این دو کارخانه که موجب تداوم نسبی مبارزات آنها شد، جزو رویدادهایی است که تمامی کارگران باید آن را مد نظر قرار داده، به خوبی از آن درس بگیرند.
  از زوایه ای دیگر، دست یابی کارگران به خواست های خود در این مرحله، آینده آنها را حتی در این رژیم و یا رژیم های همانند بیمه نمی کند. کارگران چنانچه به گونه ای اساسی به منافع صنفی خود بیندیشند، باید به این نکته محوری برسند که تنها با ایجاد تشکلات صنفی خود و استحکام آنها می توانند از منافع صنفی و محدود سیاسی خود( حق اعتصاب، حق گردهمایی و تظاهرات برای گرفتن حقوق خود و ...) دفاع و نگهداری کنند. گرچه این رسیدن به این تشکل ها، به هیچوجه به معنای نجات کارگران از شرایط استثمار و ستم نیست.
 کارگران در مقابل سرمایه داران که سازمان یافته ترین تشکیلات یعنی دولت یا حکومت با نیروهای اداری و نظامی آن را در دست دارد، بدون وحدت و تشکیلات هیچ نیستند و سرمایه داران برای آنها تره هم خرد نمی کنند. و این نکته اساسی است. نباید گذاشت که فرصت های مناسب ایجاد تشکیلات محلی، منطقه و سراسری صنفی کارگران از دست برود. برعکس باید از این فرصت ها استفاده کرد و تشکلات خود را ساخت. این نخستین وظیفه ای است که در مقابل تمامی کارگران تمامی کارخانه ها، کارگاه ها و موسسات صنعتی و خدماتی به ویژه پیشروترین کارگران قرار دارد.
طبقه کارگر نیازمند حزب سیاسی خود، یک حزب کمونیست اصیل است
 اما در عین حال، اوضاع کنونی مناسب است که پیشروترین کارگران در سطح کشوری دست به دست هم دهند و حزب سیاسی طبقه خود، یک  حزب کمونیست اصیل و انقلابی را تدارک ببینند. و این دومین وظیفه ای است که اوضاع و فرصت های کنونی در اختیار طبقه کارگر قرار می دهد.
 گفتنی است که طبقه کارگر حتی با بهترین سندیکاها و اتحادیه ها، آن هم در کشوری زیر سلطه سرمایه داران امپریالیست و دزدان و غارتگران بین المللی نمی تواند از زندگی توام با آزادی و رفاه برخوردار گردد. این طبقه همواره زیر استثمار و ستم خواهد بود و همواره بحران ها زندگی و آینده وی و فرزندان وی را تهدید خواهد کرد.
آیا در تونس سندیکا و اتحادیه کارگری وجود ندارد؟ آیا در کره جنوبی و ترکیه وجود ندارد؟ خیر! در این کشورها کارگران هم سندیکا دارند و هم اتحادیه؛ اما کارگران  این کشورها هم زیر استثمار و ستم زندگی می کنند، گرچه ممکن است وضعشان اندکی بهتر از کارگران ایران باشد که زیر سلطه سرمایه دارانی با تفکر و نظامی عقب مانده و مرتجع مربوط به هزار و پانصد سال پیش زندگی می کنند.
برای همین کارگران پیشرو باید از  فرصت ها و امکانات بدست آمده، یعنی از شرایطی که مبارزه طبقاتی کنونی برای آنها به وجود می آورد و از ضعف های حکومت و حفره های ایجاد شده، استفاده کنند و  به یاری روشنفکران هوادار طبقه کارگر، حزب طبقه خود را بسازند. این نظام های استثماری و ستمگرند که مسبب تمامی  فلاکت و بدبختی این طبقه هستند. پس باید این نظام های استثماری و ستمگر را سرنگون کرد و به جای آن نظامی برقرار کرد که در آن از استثمار و ستم اثری نباشد. یعنی نظام سوسیالیستی و کمونیستی. وظیفه رهبری تمامی زحمتکشان و ستمدیدگان شهری و روستایی برای بر پایی یک نظام برتر که در آن رفاه و آزادی برای همه زحمتکشان باشد، تنها به عهده طبقه کارگر است که از نظر کمی و کیفی شرایط آن را دارد که به پیشرفته ترین اندیشه یعنی کمونیسم مسلح گردد.
 نقد شیوه استفاده از آداب و سنن مذهبی در مبارزه طبقاتی
 و اما نکته پایانی: برخی از شیوه هایی که کارگران هپکو به دلیل ماه محرم و به انگیزه قیاس وضع خود با اسطوره های مذهبی و نشان دادن مظلومیت خود و یا هر انگیزه ای دیگری، اتخاذ کردند، به ویژه بیان اعتراض و خواست خود به شکل نوحه خوانی و سینه زنی، مبارزه در چارچوب فرهنگی است که اختلاس گران و ریاکاران چهل سال است پشت آن پنهان شده و کمر تمامی طبقات استثمار شده و زیر ستم را پشت این اسطوره ها، آداب و سنن و فرهنگ شکسته اند. پیش گرفتن چنین روش هایی که ماهیتا تدافعی بوده و به رنگ های مورد تمایل رژیم در آمدن در مبارزه طبقاتی است، کوچکترین تاثیری روی سرمایه داران مرتجع که به دروغ و ریاکارانه « مذهب را پله» کرده اند، ندارد. این منافع اقتصادی و سیاسی است که محرک آنهاست و آنها تنها و تنها به منافع خود فکر می کنند. به کار بردن ده ها نوع  از این روش ها،  گر چه ممکن است موجب آن گردد که مثلا سران نظام، دستگاههای قضایی و یا پاسداران، نتوانند کارگران را مثلا به داشتن اندیشه های چپ (یا منسوب به سازمان های چپ و یا بیگانه) معرفی کنند - گرچه در این امر هم آنچنان موثر نیست- اما تاثیری هم به روی عملکردهای آنها در دفاع از منافع خود و سرکوب کارگران ندارد. شاهد مثال آنکه، با وجود  پیش گرفتن چنین شیوه ای از سوی کارگران، نیروهای گارد ویژه به آنها حمله کردند و جدای از زخمی و خونین کردن عده ای، تعدادی را هم بازداشت و روانه زندان ها کردند.
 از سوی دیگر، کارگران هپکو و دیگر موسساتی که درگیر مبارزه اند، باید با دقت به تاریخ این نظام و سران آن توجه کنند. آنان به مذهبی ترین سران و هم کیشان خود رحم نکردند. تعدادی بسیار زیادی آیت الله و حجت الاسلام و افرادی از میان خودشان را که آنها را قبول نداشتند، مخفیانه و یا آشکارا کشتند و باز هم خواهند کشت. اکنون نیز کارگران با بکار بردن چنین شیوه هایی در مبارزه طبقاتی خود، کوچکترین تاثیری به روی آنها نخواهند گذاشت. ممکن است که برخی از کارگران بگویند که «ما این شیوه های را به کار می بریم و اینان چنین به ما حمله می کنند وای به اینکه چنین شیوه هایی به کار نمی بردیم».
اما پیشروی کارگران و عقب نشینی حکام ربطی به این شیوه ها ندارد. کارگران مبارز نیشکر هفت تپه از این شیوه ها به کار نبردند، اما به واسطه وحدت و انسجام نسبی و نیز یاری گرفتن از مردم، توانستند حکام کنونی  را مدتی در حالت منفعل نگاه دارند. اگر هم حکام و پاسدارانشان موفق شدند که اعتصاب را به پایان برسانند، بیشتر به علت این بود که - جدا از پرداخت چند ماهی حقوق عقب افتاده کارگران- کارگران نیشکر هفت تپه هم بطور کلی و بجز همراهی نسبی کارگران شرکت ملی فولاد اهواز با آنها،  تنها بودند. حکومت سرمایه داران مرتجع آخوند و مکلا زمانی، خواه از نظر تاکتیکی و خواه از نظر استراتژیکی عقب می نشیند که قدرت و نیروی کارگران را قوی تر از خود ارزیابی کند. و طبقه کارگر تنها از طریق وحدت و تشکیلات صنفی و سیاسی سراسری است که تبدیل به طبقه شده و قوی می شود.
 همچنین باید به تجربه کارگران فولاد توجه کنیم که به نیت نشان دادن مظلومیت خویش، شعارهایی مانند«مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر» دادند، اما کارگران مبارز هفت تپه آن را آنچنان که شایسته و بایسته بود تغییر دادند و گفتند که «مرگ بر ستمگر، درود بر کارگر». می دانیم که دادن شعار مزبور از سوی کارگران- باز هم به هر قصد و نیتی حتی تمسخر آن- نتیجه ای برای کارگران فولاد اهواز نداشت و مانع از تهاجم نیروهای پاسدار به گردهمایی کارگران و بازداشت و زندانی کردن آنها نشد.
 در یک کلام، کارگران در یکی از پیشرفته ترین کارخانه های ما نباید« شتر سواری دولا دولا» کنند. کارگران باید در تاکتیک های خود آنچه واقعا در فکر و دل خود دارند، رویه طبقه خود و فرهنگ طبقه خود را پیش گیرند و آن را برای همه طبقات نمونه کنند و نه اینکه خود را به  رنگ آن چیزی در آیند که حکام کنونی پشت آن پنهان شده اند. مذهب و باورهای مذهبی، امر شخصی افراد است و نباید آنها را وارد در مبارزه طبقاتی کرد.     
 هرمز دامان
28 شهریور 98    


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر