۱۳۹۶ دی ۱۲, سه‌شنبه

امپریالیسم آمریکا و جنبش نوین انقلابی ایران

امپریالیسم آمریکا و جنبش نوین انقلابی ایران

سخنگویان  دولت آمریکا- ما ملت ایران را «تنها » نمی گذاریم!
اخیرا، مایک پنس معاون رئیس جمهور آمریکا  در مورد شیوه برخورد آمریکا به جنبش نوین اعتراضی چنین گفته است:
«تا زمانی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکاست و من معاون رئیس جمهور هستم، ایالات متحده اشتباه شرم‌آور گذشته‌مان را تکرار نخواهد کرد، زمانی که دیگران (دولت قبلی) کنار ایستادند و مقاومت دلیرانه مردم ایران را که علیه رژیم بی‌رحمشان می‌جنگیدند، نادیده گرفتند... مقاومت جسورانه و روزافزون امروز مردم ایران به تمام کسانی که برای آزادی و در مقابل استبداد می‌جنگند، امید و ایمان می‌دهد. ما نباید آنها را تنها بگذاریم و این کار را نخواهیم کرد.»(سایت های خبری)
منظور مایک پنس از «تنها نگذاشتن»ملت ایران چیست؟
منظور مایک پنس از این که «ما نباید آنها را تنها بگذاریم و این کار را نخواهیم کرد» چیست؟
قطعا منظور این نیست که آنها از نظر تبلیغی و مواضع رسمی، ژست حمایت از جنبش انقلابی مردم ایران را خواهند گرفت. این کار را همین الان هم، با هزار و یک توصیه به جنبش مردم که «مسالمت آمیز» مبارزه کنند دارند انجام میدهند و این لحاظ فعلا مردم ایران را «تنها نگذاشته اند».
اما منظور مایک پنس از «تنها نگذاشتن» چیزهای دیگری است. برای اینکه ببینم منظور وی چیست باید نگاهی به امکانات دولت آمریکا برای اشکال دخالت یا رویایی با این جنبش بکنیم.
امپریالیسم آمریکا از هر چه جنبش و شورش و انقلاب محرومان است، بیزار است
بطور کلی آمریکا و نه تنها آمریکا بلکه تمامی امپریالیستها از جنبش ها، شورش ها و انقلابهای طبقه کارگر، تودهای ستمکش و خلقها بیزارند و همواره در مقابل آنها ایستاده و می ایستند.  در مورد کشور خود ما، جدای از کودتای 28 مرداد، که در همین دوران اخیر و با بیرون دادن اسناد دخالتشان، بالاخره خود اعتراف به دخالت و سرنگونی دولت ملی مصدق و روی کار آوردن شاه خائن کرده اند، نمونه ها فراوانند.
نمونه هایی از «تنها نگذاشتن » های پیشین ملت ایران بوسیله دولت آمریکا
 در مورد انقلاب 57 ملت ایران، مردم به چشم خود دیدند که چگونه آمریکا تا آنجا که توانست از شاه مزدور و تمامی اقدامات وی در سرکوب خونین توده ها و از جمله سرکوب 17 شهریور میدان لاله تهران و بروی کار آوردن حکومت نظامی و غیره و غیره حمایت کرد و جنبش مردم ایران را به تحمل چه رنجها  ومشقات درد آوری کشاند. اگر آمریکا و امپریالیستهاغربی و شرقی از شاه حمایت نمیکردند، مردم ایران بسیار زودتر از آن تاریخ، که بنا به صلاحدید همین امپریالیسم آمریکا مجبور به ترک خاک ایران شد و با قربانیان بسیار کمتری، وی را از قدرت پایین میآوردند.
از  سوی دیگر،آمریکا به همراه انگلستان امپریالیست(یار غار دیرینه بخشی از روحانیت، از مشروطه به این سو) و دیگر امپریالیستهای غربی، خود یکی از مسببین اصلی روی کار آمدن استبداد مذهبی (آخوندها- ملاها - روحانیون) در ایران است. آنها عمدتا و بخاطر ترس شان از اوج گرفتن و قدرت یافتن نیروهای دموکرات و چپ انقلابی در ایران و نیز به سبب تضادهایشان با شوروی امپریالیستی، به سازش با خمینی دست زدند و پذیرفتند که با وی کنار آیند.
 آنها بدین درجه باز هم راضی نبودند؛ در فردای انقلاب، آمریکا و دیگر امپریالیستها و نوکران بازمانده از سابقشان در داخل، به هزار و یک شکل  در سرکوب مردم(حمله به کردستان به وسیله ارتش شاهی با فرماندهی ظهیر نژاد نوکر امپریالیسم آمریکا و سرکوب خلق دلاورکرد که بخاطر خواستهای برحقش ایستاده بود، یکی از این موارد مهم است)به همین حکومت استبداد مذهبی و آخوندها و در ثبات یافتن حکومت اینها کمک کردند.
اما این نیز آنها را راضی نکرد. آنها  در همدستی با امپریالیسم شوروی و بوسیله صدام و عراق، تدارک جنگ بزرگ علیه ملت ایران را دیدند و به اجرا در آوردند. علت اساسی حمله عراق به ایران، وجود استبداد و رژیم مذهبی  کنونی نبود، بلکه تداوم انقلاب 57 بوسیله مردم ایران و ورود آن به مراحل نوینی دموکراسی خواهی بود. آنان میخواستند که تمامی انرژی انقلابی مردم ایران را به مسیر های انحرافی بیندازند و آنرا نابود کنند. کاری که برای مدتی موفق به انجام آن شدند. همین جنگ بود که بیشترین کمک را به حکومت استبداد مذهبی کنونی کرد تا تمامی  جنبش تمامی طبقات مردم و تمای سازمانها و گروه های  دموکراتیک و انقلابی طبقات مختلف بویژه طبقه کارگر را سرکوب و نابود کند.
 و بازپس ازآن، همین امپریالیسم آمریکا بود که از یکسو به هواپیمای مسافری بری، که بیش از 200 نفر مردم معمولی در آن بودند، شلیک کرد و بدینوسیله خواست خود مبنی بر پایان جنگ  را به حکومتگران کنونی دیکته کرد و از سوی دیگر، با دسته گل و قرآن و غیره در دستان مک فارلین بدیدار خمینی و حکومتگران مستبد کنونی آمد و در پروژه ای که بعدها به «ایران گیت» مشهور شد، با همین حکومت عهد «خواهر- برادری» دوباره بست. 
 و بازهمین امریکا و دیگر امپریالیستها بودند که با چراغ سبز نشان دادن به کمپرادورهای روحانی - مکلای حکومت مستبد مذهبی ایران  و در راس آنها رفسنجانی، راه ارتباط آنها را با صندوق بین المللی پول و بانک جهانی باز کرد و با دیکته کردن سیاستهای «تعدیل ساختار اقتصادی» بوسیله این موسسات امپریالیستی، زحمتکشان و مردم رنجدیده ایران را به فقر و فلاکت و بدبختی هر چه بیشتر کشانید. شورش مشهد، اسلام آباد، اراک و شیراز هنوز یادمان هست که عمدتا در واکنش به همین وابستگی رژیم کنونی به سیاستهای امپریالیستها و همین سیاستهای اقتصادی امپریالیستی شکل گرفت. اینها نمونه هایی است از دشمنی و ضدیت امپریالیسم آمریکا با مردم دلاور ایران. اینها از زمره «یاری های »امپریالیستهای خیر خواه مردم ایران است.
 دلایل دولت آمریکا برای «تنها نگذاشتن» ملت ایران
اما اکنون آنها چه برنامه ای دارند؟ از آستین امپریالیستها بوی همه گونه  برنامه ای به مشام میرسد.  ما برخی از موارد را در زیر مینویسیم.
 آمریکا به هیچوجه  نه از جنبش کنونی خوشش میآید و نه میتواند آن را- اگر ادامه دار و گسترده تر و عمیق تر شود- تحمل کند. این کار سه دلیل اصلی دارد:
 یکم: اینکه هر گونه گستردگی ، عمق و رادیکال شدن جنبش، موجب میشود که دگرگونی های عمیق فکری، سیاسی، فرهنگی و تشکیلاتی در توده ها ایجاد شود. اوج آفرینندگی توده ها در جنبش ها، شورش ها و انقلابات است. فضایی که جنبش و شورش و انقلاب ایجاد میکند، درست کاملا در مقابل فضایی است که استبداد ایجاد میکند. هر چه در استبداد، فضای تنفس تنگ میشود، جنبش و انقلاب برعکس، آن را باز میکند و استعدادها و خلاقیت های توده ها را شکفته و بارور میسازد. برای همین گفته اند«انقلاب جشن توده هاست»! جشن توده ها، عزای مرتجعین (از هر رنگی) و امپریالیستهاست .چنانچه جنبش اصیل کنونی تداوم یابد، دیری نخواهد پایید که طبقات مردمی بویژه طبقه کارگر، دهقانان و دیگر طبقات زحمتکش به آگاهی های بیشتری برسند، بسیار بیشتر از گذشته خود را از افکار و اندیشه های کهنه رها سازند، تشکلات نوینی بسازند و خواستهای بسیار پیشرفته تر، خواست یک حکومت دموکراتیک و مردمی را که از نمایندگان واقعی خودشان باید ایجاد شود، طرح سازند و شکل دهند. حکومت دموکراتیک مردمی. این آینده ای است  که امپریالیستها از آن بیمناکند. آنها در ایران «منافع» کلان دارند و بخاطر همین «منافع» حاضر نیستند برقرار شدن چنین حکومتی را در ایران تحمل کنند.
دوم: تداوم مبارزات کنونی مردم ایران علیه استبداد قرون وسطایی مشتی آخوند و ملا، که همچون اختاپوسی، پاهای کثیف خود را در تمامی  مجاری جامعه قرار داده اند و خون مردم ایران را در شیشه کرده و میمکند، و تمایل عمیقشان برای نوکردن (مدرن کردن) کردن جامعه، میتواند بروی منطقه  پیرامون و کشورهایی همانند ترکیه، افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، مصر و دیگر کشورهای عربی خاورمیانه تاثیر عمیق بگذارد و آنها را به مبارزه برای خواستهای برحق دموکراتیک و ضد امپریالیستی شان برانگیزد. بنابراین از نظر امپریالیستها هر چه این جنبش محدودتر و سطحی تر باشد، به نفعشان است.
سوم: امپریالیستهای غربی با امپریالیسم روسیه در تقابل هستند. سست شدن قدرت کنونی در ایران، که خود تا حدودی با تضادهای امپریالیستها بازی هم کرده است و همین تا حدودی امپریالیسم آمریکا را- جدای از روابط پنهانی که با آن داشته است- وادار کرده که مقابل آن «دست به عصا» رفتار کند، آینده ناروشنی را برای این کشور رقم میزند. این امر میتواند روسیه را که اکنون نسبت به دخالت خارجی در ایران هشدار داده است، در ایران صاحب قدرت و نفوذ کند؛ و این امر نیز خوشایند امپریالیستهای غربی نخواهد بود.
حدس هایی در مورد برنامه های فوری امپریالیستها
آنچه برنامه فوری امپریالیستها است، و در صورتی که  تداوم جنبش، ادامه حکومت فعلی را دشوار و غیر ممکن سازد، این است که نخست یک  جایگزین حکومتی یعنی حکومت سلطنتی و یا جمهوری  وابسته به آمریکا را به جای حکومت فعلی ترتیب دهند و تا جایی که بتوانند از طریق نیروهای نفوذی خویش در ارتش و یا در سپاه، گرفتن قدرت را برای آنها آماده سازند. 
اما در صورتی که کار بدین ترتیب پیش نرود، پروژه حمله  سریع و کوتاه مدت و یا کند و دراز مدت را ببیند. این کار را میتوانند هم از ترتیب دادن جنگی دیگر بویژه از جانب کشورهایی همچون عربستان دنبال کنند و یا خود مستقیما بدان جامه عمل پوشانند.
امپریالیستها هنوز ملت ایران را نشناخته اند!؟
اما امپریالیستها و در راس آن آمریکا باید بدانند که اگر آنها چنین کنند، آنگاه وجه ضد امپریالیستی انقلاب دموکراتیک ایران، که قوانین معینی بر گسترش و تکامل آن حکمروایی میکند را برجسته و تقویت خواهند کرد.
اگر انحراف بسوی حکومت مذهبی قرون وسطایی کنونی در سال 57، خواستهای مدرن فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دموکراتیک مردم ایران را در انقلاب بزرگشان رو آورد و تقویت کرد و رشد و تکامل داد، آنگاه هرگونه اقدام امپریالیستها، میتواند به تقویت وجه ضد امپریالیستی آن کمک کند، آنرا روآورد و تکامل بخشد.
امپریالیستها باید بدانند ملت ایران، مردمی هستند با تاریخ و فرهنگ ویژه خود؛ آنان کشور خود را دوست دارند و به تاریخ و فرهنگ خود میبالند. آنان مردمی بوده اند که  طی قرون و اعصار طولانی، خویشتن را از گردابهای و باتلاقهای عظیم، و به شکلهای مختلف  بیرون کشیده اند. امپریالیستها هرگز نباید فریب صورت ظاهری برخی نظرات را که میگویند «زمان شاه سابق وضع بهتر بود» و یا شعارهایی مانند «ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم» و یا «ای شاه ایران، برگرد به ایران»(در حالیکه همه میدانند که شاه مرده است) را بخورند. ماهیت واقعی این شعارها، تمسخر آخوندهاست که انقلاب را غصب کردند!  چنانچه امپریالیستها  بیایند و حتی بتوانند قدرت را درایران بگیرند، دیری نخواهد پایید که وجه ضد امپریالیستی انقلاب ایران رو آمده ، نفرت عمیق مردم ایران از آنها عمیق تر شده و زیر آب آنها را خواهند زد.
مردم ایران،  به مدت 50 سال، استبداد حکومت سلطنتی پدر و پسر، وابسته به امپریالیسم انگلستان و امپریالیسم آمریکا را با گوشت و پوست خود چشیدند. طبقه کارگر، دهقانان و تمامی زحمتکشان، طبقه خرده بورژوازی و بورژوازی ملی، همه و همه در این حکومتها، زیر بدترین فشارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بودند. اگر از نظر بخشهایی از مردم، حکومت کنونی روی آنها را «سفید» کرده است، اما اکثریت باتفاق آنها هرگز نخواهند خواست که به آن رژیم ها برگردند.
تمامی طبقات مردمی ایران علیه نظام سلطنتی برخاستند. تردید نیست که آن یک انقلاب دموکراتیک و ضد امپریالیستی بوده و هست. این نکته ای بسیار مثبت بود. اما بنا به دلایل فراوان- از جمله همانگونه که در بالا اشاره کردیم، سازش همان پشتیبانان شاه سابق با همین آخوندها و حکومت مذهبیشان-  گرفتار این حکومت شدند. اگر چه برای طبقه کارگر و زحمتکشان و تمامی مردم ایران این 40 سال، سالهای پر درد و رنجی بوده و هست، اما آنها را بسیار به پیش برده و آبدیده کرده است، و اینک آنان از تمامی مظاهر عقب مانده این حکومت که تجلی حکومت های مذهبی قرون وسطا است، بیزاری عمیق دارند. آنها این حکومت را به اوج قدرت رساندند تا چنان پایینش بیاورند تا دیگر نتواند برخیزد. مردم با آوردن این حکومت فهمیدند که چگونه باید جامه نو سیاسی و فرهنگی به تن کنند.  مردم این وجه مهم انقلاب دموکراتیک را که علیه هر چیز کهنه است، بخوبی آموختند و اکنون به مرحله عمل در میاورند.
اما مردم ایران با انقلاب علیه حکومت  استبدادی سلطنتی  وابسته به امپریالیسم شاه سابق، به دام حکومت استبداد مذهبی آخوندها افتادند. آنها هرگز نخواهند خواست که  در انقلاب علیه حکومت استبداد مذهبی آخوندها و روحانیون،  دوباره به دام حکومت استبداد سلطنتی یا جمهوری وابسته به امپریالیسم بیفتند و آزموده 50 ساله را دوباره تکرار کنند.


پردوام باد جنبش انقلابی کنونی
برقرار باد حکومت دموکراتیک مردمی

جمعی از مائوئیستهای ایران

12 دی ماه 96 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر