۱۳۹۶ دی ۱۶, شنبه

موانع و اشکال سرکوب جنبش مبارزاتی کنونی

موانع و اشکال سرکوب جنبش مبارزاتی کنونی

موانع  حکومت در سرکوب جنبش
گرچه جنبش کنونی مراحل تکاملی نخستین خود را طی میکند، اما طی همین مدت نیز شیوه برخورد حکومت کنونی به آن، نشانگر شوکه شدن، سردرگمی و آشفتگی ها در شیوه ی رویارویی با آن و سرکوب آن بوده است؛ و این بیش از هر چیز به جهش کیفی این جنبش به مرحله نوین و ابعاد گسترده آن است که تا کوچکترین و دورترین شهرهای ایران را دربر گرفته است.
 موانع عمده و بازدارنده حکومت را در سرکوب جنبش، جدای از خود جنبش که شوک وار و غافلگیرانه بوده است، باید درون خود حکومت جستجو کرد. ما در زیر میکوشیم به دو مسئله موانع حکومت در سرکوب و نیز اشکال سرکوب تا زمان کنونی بپردازیم.
جدای از تضادهای درون جناح های مختلف که در بررسی های پیشین به آن اشاره کردیم باید موانع زیر را موانع عمده حکومت ارزیابی کرد.
تضاد درون سپاه و بسیج
 تا کنون و طی بیست سال اخیر سپاه و بسیج دو ارگان اساسی حکومت  در سرکوب جنبش ها، اعتراضات و شورش ها بوده اند. بخش های مهمی از رده پایین و میانی این دو ارگان(بویژه بسیج) از فرزندان کارگران و زحمتکشان شهری و روستایی هستند. این دو ارگان، خواه ناخواه تمامی تغییرات و تحولات جاری را در خود بازتاب میدهند. با شدت یافتن شکاف ها و تضادها در میان جناح های حاکم، این تضادها خواه ناخواه در بسیج و سپاه بازتاب یافته و بیش از این نیز می یابد. برای همین میتوان مطمئن بود که نه سپاه یکدستی نسبی پیشین را دارد و نه بسیج؛ و در صورت گسترده شدن مبارزات و شدت یافتن آن، این تضادهای درونی شدت گرفته و موجب پیوستن بخشهای مهمی از رده های پایین و میانی بسیج و سپاه به مردم خواهد شد.
همچنین این نکته قابل ذکر است که در این دو نیرو بویژه در سپاه، یک بخش اصلی که افراد آن همواره تصفیه میشوند، به عنوان مورد اعتماد ترین بخش هوادار حکومت وجود دارد.(هسته قوی ای همانند گارد شاهنشاهی) و این بخشی است که عموما تا پایان وفادار به حکومت باقی میماند و در صورت تداوم جنبش و شرایط مقتضی وارد میدان خواهد شد.   
تضاد در ارتش
درارتش نیز همچون سپاه، تضاد بین رده های بالا و میانی و پایین آن وجود دارد.
بخش اصلی نیروی ارتش از سربازان تشکیل شده که عمدتا فرزندان کارگران و کشاورزان هستند. در زمان شاه مستبد سابق، بدلیل یکدستی نسبی حکومت (در قیاس با حکومت فعلی) و نیز نبودن ارگانهای موازی نظامی مانند سپاه و بسیج، مدت زیادی طول کشید تا شکافهای طبقاتی درون ارتش منجر به ریزش ارتش و پیوستن رده های پایین و میانی آن به مردم شد(جدای از همافران که بخش آگاهتر ارتش بودند). اما در این دوره و بواسطه تضاد ببین ارتش و سپاه از یکسو و نزدیکی فکری بیشتر بین سربازان عادی که دوران وظیفه خود را میگذرانند و مردم از سوی دیگر و نیز نفرت عمومی از حکومت مذهبی، در صورت به میدان آوردن ارتش، مدت زیادی طول نخواهد کشید  که این ارگان سرکوب، دچارریزش شده و بخش های پایین و میانی آن به مردم بپیوندند. یکی از علل ترس همیشگی حکومت از مداخله ارتش در امور داخلی، همین وضع نابسامان ارتش و امکان ریزش آن بوده است. دور از انتظار نیست که سربازان مسلح با اسلحه خود به مردم بپیوندند، و این امری است که مانع عمده بازدارنده نظام در استفاده از ارتش در سرکوب های داخلی خواهد بود.
چنین امری در مورد رده های درجه داران میانی وجود دارد که سطح زندگی معمولی دارند و شاهد دزدی ها، اختلاس های کلان آخوندها، مکلاهای وابسته به آنان و نیز افراد رده بالای سپاه و ارتش بوده اند.
از سوی دیگر، علیرغم تصفیه های فراوان درون ارتش، نظام کنونی بازهم آنقدر که به سپاه اعتماد دارد، به ارتش ندارد. آنان نه تنها از پیوستن سربازان وظیفه و درجه داران عادی به مردم میترسند، بلکه در عین حال از نفوذ امپریالیستها  و سازمان های جاسوسی امپریالیستها، سر سپرده شدن برخی از سران یا رده ی دوم مقامات بالای ارتش به کشورهای امپریالیستی و وجود برخی هسته ها و گروه های وابسته به امپریالیسم در ارتش بیمناکند. آنان از این هم میترسند که در صورت مداخله ارتش، بخشهایی از آن آمادگی برای دست زدن به کودتا کسب کنند و بدتر آن را به اجر در آورند.    
 تضاد بین ارتش و سپاه
 بین ارتش و سپاه همواره تضاد وجود داشته است و این تضادها علیرغم تلاش حکومت برای پنهان نگه داشتن آن، بعضا و در زمانی که جامعه دچار اختلالات شدید میشود، بیرون زده و آشکار شده است. تضاد بین ارتش و سپاه  دلایلی همچون تعدد مراکز تصمیم گیری، تداخل وظایف و مسئولیت ها، مداخلات فرماندهان ارشد سپاه در مورد ارتش و امر و نهی کردن به مسئولین بالای آن، تحقیر ارتش بوسیله برخی از افراد وابسته به حکومت که همین اواخر صدای برخی افراد رده بالای ارتش را در آورد، امتیازات ویژه مالی، سیاسی، اقتصادی هسته های مرکزی سپاه نسبت به ارتش و مسائل ریز و درشت در سطح فرماندهان دارد، و همین ها هم موجب شکاف های افزاینده ای میان ارتش و سپاه شده است. این تضاد ها حتی در طول جنگ با عراق نیز وجود داشت و بخشهایی از آن نیز در معرض دید همگان قرار گرفت.
برای سرکوب گسترده، حکومت نیازمند به پشتیبانی امپریالیستهاست
گذشته از موارد بالا، آوردن نیروهای سپاه و ارتش با تجهیزات سرکوب به خیابان، و سرکوب گسترده جنبش در ابعاد وسیع و همه جانبه، نیازمند پشتیبانی امپریالیستهاست. نظام مستبد شاهی برای سرکوب جنبش،  پشتیبانی همه جانبه امپریالیستها غرب و شرق و بیشتر حکومتهای زیر سلطه را داشت و با خیال راحت از وضع بیرونی، تقریبا یکسال به سرکوب جنبش، در اشکال گوناگون و به شدیدترین شیوه ها، پرداخت. در حالیکه برای نظام مستبد مذهبی چنین امکانی به همان راحتی که برای شاه سابق وجود داشت. وجود ندارد.
 برای نظام مستبد کنونی کاملا روشن نیست که در صورتی که سپاه و ارتش به اشغال خیابانها دست زنند و جنگ و گریزهای خیابانی روزانه و شبانه آغاز گردد، و جدای از این که هر آن امکان دست بردن مردم به سلاح و شورش ها و  قیام های مسلحانه وجود دارد، امپریالیستها بویژه امپریالیسم آمریکا و حزب ترامپ در راس آن  چه واکنشی نشان میدهند. تجارب دوره اخیر در کشورهای عربی همچون لیبی و چگونگی دخالت امپریالیستها ( در درجه نخست برای انحراف انقلابات و در درجه دوم سرنگونی حکومتهای وابسته به بلوک روسیه) وجود دارد؛ و همین تجارب، همچون اموری بازدارنده برای نظام، محضوراتی بوجود میاورد.
به همین دلایل، نظام برای سرکوب گسترده، نیازمند جلب پشتیبانی کامل و یا تا حدودی کامل بیرونی است.  جلسه اخیر شورای امنیت که به پیشنهاد آمریکا و البته مخالفت روسیه برگزار شد، نشادهنده این است که بیشتر کشورها، در عین اینکه  از تظاهرات مسالمت آمیز دفاع کرده و در عین حال از سرکوب خونین تظاهرات بوسیله  حکومت ایران انتقاد کرده اند، مبارزات خیابانی را «مسئله داخلی ایران» دانسته و حداقل تا مرحله کنونی، موضعی جدی و بازدارنده نسبت به حکومت ایران نگرفته اند. با این حال هیچ روشن نیست که در صورت وارد شدن جنبش به مراحل بالاتر، امپریالیستها و حکومتهای زیر سلطه همین موضع کنونی را ادامه دهند.       
موانع در شکلهای سرکوب
عمده ترین مانع سرکوب جنبش بوسیله نظام استبدادی کنونی، تضادهای درونی خود نظام است. اما جدای از این تضادها که موجب نبود یکدستی و وحدت یکپارچه نظام میگردد، وضع کنونی جنبش نیز هست. آنان بخوبی دوره 57- 56 به یادشان هست که با یک مشت بزرگ به دهان حکومت مستبد شاه سابق یعنی قیام بزرگ تبریز آغاز شد و پس از یک وقفه کوتاه مدت 40 روزه در قم به جریان افتاده و بسرعت همه جا گیر شد. آنان بخوبی بیاد دارند که تمامی تلاشهای شاه برای سرکوب و کشتارهای وسیع او با شکست روبروشد و پس از هر سرکوب، جنبش  گسترده تر و قوی تر از پیش گشته و به مرور تا دورترین روستاها را در بر گرفت.
افزون براین، در اشکال جنبش، خواه در تکامل  درونی آن و خواه در نتیجه این سرکوبها، تحول و تکاملی همه جانبه صورت گرفت که نقطه اوج آن  اعتصابات سرتاسری کارگری و شورشهای پی در پی در شهرهای گوناگون و قیام مسلحانه(بویژه قیام مسلحانه تهران) بود. طی همین جنبش گسترده و عمق یابنده بود که شوراهای کارگران و کارمندان و دیگر کارکنان موسسات دولتی و خصوصی تشکیل شد و اشکال حکومت مردمی آینده را نشان داد. حکومتی که به آن خیانت شد و بوسیله «شورای انقلاب » (و در واقع شورای ضد انقلاب) از بالا غصب گردید.
 تجربه خود آنان نیز، و بویژه در دو سرکوب بسیار مهم 18 تیر 78 و دوره پس از خراداد 88، همین درس ها را به آنها داده است. این دو سرکوب بسیار مهم، بویژه سرکوب های سال 88، نه تنها نتوانست نسل کنونی را بی تفاوت و«خنثی» کند، بلکه نتیجه عکس داده و اینک جوانان دلاور دختر و پسر، مبارزه جویانه عرصه خیابانها را قرق کرده اند.  
اشکال سرکوب
جدای از فرستادن نیرویهای انتظامی و بسیج و سپاه به خیابان و ایجاد یک سلسله موانع برای تظاهراتهای ضد نظام و درگیر شدن با تظاهر کنندگان جوان و کتک زدن آنها با انواع و اقسام وسایل مدرن، حکومت مستبد مذهبی تا کنون سه وسیله برای سرکوب جنبش کنونی بکار برده است.
نخستین شکل رویارویی حکومت برای سرکوب اعتراضات خیابانی، دستگیرهای گسترده است. هدف نخستین و فوری این دستگیریها، حذف بخشی از نیروهای پیشرو در این اعتراضات خیابانی است. به گمان نیروهای سرکوبگر، با حذف این نیروهای پیشرو، جنبش رو به افت و خاموشی  میرود. در حالیکه جنبشی چنین دامنه دار و گسترده را نمی توان با دستگیری عده ای افراد پیشرو، دچار افت کرد. چنین جنبشی در هر لحظه و دقیقه از خود نیروهای پیشرو میدهد. اگر در نظر بگیریم که این سرکوبگران، نه تنها بسیاری از نیروهای پیشرو را در جریان جنبش 88  کشتند، شکنجه های«مذهبی – اسلامی» (که کهریزک نمونه برجسته شده آن است) دادند، زندان کردند و  مجبور به خروج  از کشور کردند،  به این امید که از نسل کنونی «زهره چشم» بگیرند و خانواده ها را مجبور کنند که دیگر فرزندانشان را نگذارند به خیابان بیایند، وبا  وضع کنونی جنبش مقایسه کنیم، که بنا به اعتراف خودشان(که میدانیم  به عمد و برای اینکه  بگویند مشتی بی تجربه و بازیچه شده  در این تظاهراتها شرکت دارند و همچنین توجیه سرکوب  جنبش دروغ میگویند. می بینیم  که در این مبارزات، از هر رده سنی در این مبارزات شرکت دارند)اکثریت باتفاق دستگیر شدگان زیر 25 سال سن دارند، آنگاه درک می کنیم که چه بی ثمر آب در هاون کوبیده اند.
دومین هدف حکومت همان نکته ای است که در بالا اشاره کردیم. یعنی این مسئله  که خانواده ها، با توجه به تجارب سال 88 و اینکه با چه نظام کثیفی طرف هستند، اجازه ندهند فرزندانشان در تظاهراتها شرکت کنند.
 سومین هدف حکومت شناسایی افرادی از گروههای اجتماعی و سیاسی مبارز است که سابقه بازادشت و بویژه زندانی در این نظام دارند. در صورت تداوم سرکوب و یا افت و خاموشی جنبش، از نظر خود نظام کنونی  دستش برای سر به نیست کردن و اعدام این افراد بازتر از بقیه است.
همچنین و به احتمال فراوان یکی از برنامه های نظام  برای سرکوب این است که عده ای از افراد دستگیر شده را برای شوهای تلویزیونی بیاورد و آنها را مجبور کند که بگویند از کدام عناصر بیرونی دستور و پول گرفتند و خلاصه همانگونه که تا کنون نشان داده اند، آنرا به اسرائیل و آمریکا و انگلیس ببندند. درحالیکه خود بیشترین عوامل سیا و اینتلجنت سرویس و وموساد را در میان رده های بالای حکومتی و نظامی خود دارند که دختر لاریجانی نمونه بسیار کوچکی از آنهاست.
البته بستن  وسایل ارتباطی و از جمله تلگرام و نیز اینستاگرام از مهمترین اقدامات نظام بوده که درباره آن صحبت زیاد شده و ما دیگر به آن نمیپردازیم. در این مورد باید توجه داشت که جنبش کنونی انقلابی ایران، ادامه انقلاب 57  و خواستهای آن میباشد؛ و باید به یاد داشته باشیم که در انقلاب 57، نه تلگرام و اینستاگرام بود و نه اینترنت،  اما جنبش توانست تا اعماق دورترین روستاها نفوذ کند. تردید نیست که در صورت تداوم جنبش، پیشروان وفعالین جنبش راههای ارتباط را پیدا خواهند کرد.
فرمان شلیک در شهرهای کوچک
حکومت برای آماده شدن برای سرکوب در شهرهای بزرگ و استان های مرکزی، نخست  در شهرهای کوچک مانند درود، شاهین شهر و قهدریجان دست به این کار زده است. جدای از اینکه  از نظر حکومت، شهرهای کوچک  دارای اهمیت خبری و تاثیر کمتری هستند(که این باید با برجسته کردن خبر هر جانباخته ای بوسیله جنبش پاسخ داده شود) و در عین حال در این کشتارها میتواند به بررسی واکنش توده ها( مثلا کمتر به خیابان میایند و یا بیشتر) بپردازد و غیره، درعین حال با این کار زمینه را برای سرکوبهای بزرگتر و در شهر های بزرگ آماده میکند.
 این کار در ابعاد وسیعتر و در نخستین مراحل سرکوب بزرگ، ممکن است در استانهای بلوچستان، کردستان، خوزستان و آذربایجان یعنی استانهایی صورت گیرد که خلقهای بلوچ، کرد، عرب و ترک و غیره  وجود دارند که زیر ستم مضاعف بسر میبرند و جدای از نفرتشان از نظام استبدادی مذهبی که آنها را در کنار خواهران و برادران فارس خود قرار میدهد، در عین حال خواستهای برحق  خود را دارند و بدین سبب از نیروی بالایی برای شورش و انقلاب برخوردارند.
تردیدی نیست که همانگونه که  دستگیریها نمیتواند تاثیر قابل توجهی بر روند تداوم تظاهراتها بگذارد، کشتار و خون ریختن، نیز نمیتواند مانع گسترش و تکامل این جنبش بزرگ شود. اگر دستگیر کردن و کشتن میتوانست تاثیر بگذارد، اکنون نباید کسی در خیابان باشد؛ زیرا حکومت مستبد مذهبی نزدیک به چهل سال است که دستگیر میکند و میکشد و با این حال نه تنها نتوانسته است مانعی برای بروز جنببشی این چنین بوجود آورد؛ بلکه برعکس، چنین جنبشی خود از نتایج چنان سرکوبهایی نیز میباشد.

سرنگون باد حکومت استبداد مذهبی
بر قرار باد حکومت دموکراتیک مردمی
جمعی از مائوئیستهای ایران
شانزدهم دی ماه 96
      


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر