۱۳۹۶ دی ۱۴, پنجشنبه

جهش در تکامل جنبش مبارزاتی مردم ایران

جهش در تکامل جنبش مبارزاتی مردم ایران

جنبش انقلابی دموکراتیک کنونی را، حداقل تا کنون، خواه از جهت شکل و خواه از جهت محتوی و در هر کدام از اینها از جهات معینی، باید جهشی در تکامل جنبش دموکراتیک خلق ایران ارزیابی کرد.
از جهت محتوی این جنبش روند «تدریجی» پیشین را شکست و گامی جهش گون و غول آسا به پیش برداشت.
تبدیل روش های اصلاحی به روش های انقلابی
 در جنبش های گذشته و بویژه در جنبش دموکراتیک 88 ، مردم خواهان «اصلاح» حکومت بودند. جایگزین حکومتی، از «درون همین حکومت» انتخاب شده بود؛ و هرچند شیوه رویارویی حکومت با جنبش، آن را به گونه ای خودبخودی به دادن شعارهایی همچون «مرگ بر خامنه ای» و غیره سوق داد، اما این در حالی بود که رهبری جنبش این شعارها را نداده بود. جنبش در چارچوب خواست رهبری اصلاح طلب و سازشکار آن باقی ماند، و این رهبری از فرصتها استفاده کرده و تیغ آن را کند کرده و به مرور به سوی خاموشی سوق داد.
اما جنبش کنونی از همان آغاز بروز خود، بیکباره نشانگر گسستی عینی از همه این وجوه اساسی جنبش های دموکراتیک پیش از آن، از خرداد 76 به این سو و بویژه جنبش 88 بود. مردم این بار دیگر خواهان «اصلاح» نبودند، بلکه مستقیما راس حکومت  یعنی خامنه ای را نشانه گرفته بودند و نیز تسلط مذهب و روحانیون بر حکومت و برقراری استبداد مذهبی، و سرنگونی همه  اینها را هدف قرار داده بودند؛ افزون بر این، تمایل خود به برقراری حکومتی که«آخوندی و ملایی» نباشد، یعنی دین از دولت جدا باشد، یا برقراری حکومت دموکراتیک (و سکولار) راکه در شعار هنوز ناپخته ی«جمهوری ایرانی» تجلی میافت، بیان کردند.
 به این ترتیب روند تدریج« اصلاح» شکست و جهش به سرنگونی یا تغییر انقلابی که در تمامی خواست های اصلاح طلبانه پیشین پنهان بود، صورت گرفت.
گسست از رهبری اصلاح طلب و سازشکار
از وجهی دیگر، این جنبش از رهبری اصلاح طلب حاکم بر آن، که مدت بیست سال  آن را در خدمت و چارچوب مقاصد و منافع خود در درون نظام در آورده بود، گسست  کرد و آن را از جهت عمده به جهتی غیر عمده و حاشیه ای تبدیل کرد.
جنبش از این رهبری گسست و در حالیکه هیچ رهبری مشخصی نداشت و کاملا خود بخودی بود  بسیار روشن بین تر از جنبش های پیشین بود و گرچه هنوز تصویر روشنی از آنچه میخواست نداشته و ندارد، اما این بار بر خلاف گذشته تا حدود زیادی میدانست که چه چیز را نمیخواهد. این جنبش بدون رهبری، در گسست بنیادی خود، و از نظر ذهنی هیچ ذکری از رهبران گذشته حتی آنان که در حصر بودند، یعنی موسوی و کروبی نکرد.گویی جنبش همه این گذشته خویش را به فراموشی مطلق سپرده بود و اینک امر نوینی را خلق میکرد که چندان گذشته خویش را نمیشناسد. در حقیقت، این «فراموشی» گذشته نیست، بلکه گسست از آن و  تبدیل آن از جهت عمده به جهتی غیر عمده و در حاشیه قرار گرفتن آن در روند جاری است.
گسست از شعارهای با صورت مذهبی
از جهت محتوی شعارها نیز، در این جنبش شعارهای مذهبی و دینی اساسا شنیده نشد. شعارهایی که به دین و مذهب متوسل میشوند مانند «الله اکبر» و چیزهایی مانند آن به حاشیه رفت و باز بنوعی، در این گسست از «لایه های ظاهری مذهبی»، شعارهایی کاملا فارغ از مذهب و دین داده شد. و ازاین نظر نیز گسست همه جانبه از گذشته صورت گرفت. بدینسان، این جنبش، خواه از نظر نشانه گرفتن کل نظام، خواه از نظر رهبری و خواه از نظر شعارها، گسستی در روندهای پیشن و یک جهش بزرگ به شمار میآید.
جهش در اشکال عینی مبارزه
از نظر اشکال عینی، باز در این جنبش ، گسست هایی از اشکال پیشین مشاهده میشود.
از نظر کیفی، در اشکال پیشین، جنبش بشدت  دفاعی و عمدتا (حداقل در مراحل نخستین) مسالمت آمیز بود. این جنبش برعکس از همان آغاز تهاجمی و شورش گون بوده و بسرعت و در نتیجه تهاجم نیروهای ارتجاع، به اشکال  تهاجمی تبدیل میشد.
 از نظرکمیت نیز، گسترش آن نیز از سرعت بالایی برخوردار بود و سریعا از شهر به شهر گسترش یافته و حتی شهرهای نیمه روستایی ایران را نیز در بر گرفت. در حالی که در جنبش پیشین مردم(خواه در یک شهر و خواه در کل کشور) بسا در تردید بسر برده و شرکت خود را سبک و سنگین میکردند(بجز روزهای نخستین پس از تقلب در رای گیری سال 88 که تظاهرات مسالمت آمیز برقرار گردید)، این بار این سبک و سنگین کردن ها و «استخاره ها» بسیار کم و  سرعت تصمیم گیری برای  شرکت بسیار زیاد بود.
به این ترتیب، خواه از نظرمحتوی  و شکل، و خواه از نظر کیفی  و کمی این جنبش در برخی وجوه خود از روند «تدریجی» پیشین گسست و بمرحله نوینی «جهش» کرد.
باید توجه داشت که در جهش، آنچه در گذشته مسلط بوده، به غیر مسلط و آنچه غیرمسلط و پنهان بوده، به آشکار و مسلط تبدیل میشود. زمانی که امری از مسلط به غیر مسلط تبدیل میشود، آن امر یا به مرور از بین رفته و جای خود را در تکامل از دست داده و فنا و نابود میشود، و یا با دگردیسی های معینی به حیات خود ادامه داده و در شرایط معینی دوباره به جهت عمده تبدیل میشود.
 زمانی که  انقطاع و گسستی صورت میگیرد و امری، خواه بصورتی جزیی و خواه بصورتی کلی جهش وار از زیر به رو میآید، این چنین به نظر میرسد که گویی هیچ گونه رابطه ای بین امر رخداده کنونی و گذشته وجود نداشته است؛ و امر کنونی همچون تافته ای جدا بافته است و در نظر برخی خیالبافان بیگانه با تغییر و تحولات اجتماعی، گویی از آسمان به زمین آمده است.  پس این افراد در با تعجب و شک و تردید به آنچه که اینک در مقابل آنها قد راست کرده مینگرند؛ در حالیکه در واقع این گونه نیست و این رابطه وجود داشته و دارد.
مردم در تمامی بیست سال گذشته تمامی راههایی را که میتوانستند برای تغییرات در این نظام بروند، رفتند و بی ثمری و اصلاح ناپذیری حکومت مستبد مذهبی را دیدند. رفتن این راهها ودیدن این بی ثمری ها، در در حافظه ی توده ها، انباشت کمی شده و این انباشت در لحظه معینی، از نظر ذهنی و عینی، تبدیل به جهشی کیفی به دیدگاه و واقعیت نوینی، خواه از نظر مضمون و خواه از نظر شکل موجودیت عینی جنبش گردید.
بطور کلی، در فرایند جنبش دموکراتیک در ایران، اصلاح و انقلاب، در حالی که دو سوی  شیوه های رویارویی جنبش های اجتماعی با نظامهای حاکم(و یا دو شیوه ی نظامهای انقلابی و در تغییراتی که میخواهند بوجود آورند) هستند، با یکدیگر در تقابل بسر میبرند و در جهش های اجتماعی- سیاسی، جای خود را با توجه به بروز شرایط معین، با یکدیگر عوض میکنند. اگر در روند بیست سال گذشته  روش های اصلاحی(یا اصلاح) عمده و روش های انقلابی(یا انقلاب) غیر عمده بود، این وضع، با جهش کنونی برعکس شده و اصلاح غیر مسلط و انقلاب مسلط گردید. بنابراین همچنانکه انقلاب به عنوان مضمون و شکل غیر مسلط و پنهان در بطن روند های اصلاحی وجود دارد، برعکس اصلاح نیز بگونه ای پنهانی در بطن روشهای  انقلابی وجود دارد و با وقوع شرایط معین لازم رو میآید. مثلا چنانچه حکومت دست به عقب نشینی دامنه دار بزند این امکان وجود دارد که جنبش به اشکال اصلاحی و تغییرات تدریجی روی آورد. برای نمونه شعار «برگزاری رفراندوم» که در یکی از تظاهراتهای تهران داده شده، در صورت تحقق و برگزاری یک شکل اصلاحی است. در حال حاضراین چنین شعارهایی(که پیش از این بارها پیش گذاشته شده بود) گرچه میتواند به عنوان شعار تاکتیکی بکار رود، اما روشن است که عملی نخواهد شد و نظام حکومتی استبدادی فعلی هرگز زیر بار آن نخواهد رفت.           
البته، همانگونه که در آغاز این نوشته گفتیم این جهش از جهات معینی میباشد. زیرا این جنبش هنوز اشکال گستردگی را از نظر محتوی و شکل به سوی کمال و به طور کامل طی نکرده است. هنوز طبقات مختلف از جمله طبقه کارگر، در حالیکه در شکل، بدون نام در جنبش شرکت دارند(شکی نیست که بخش بزرگی از شرکت کننده  های جوان کارگر و یا فرزندان کارگران و زحمتکشان هستند) با اشکال مبارزاتی ویژه خود پای به این مبارزات نگذاشته اند. همچنین این امر در مورد زحمتکشان روستا، دانشجویان، آموزگاران، دبیران، استادان، پرستاران و کارکنان بیمارستانها و نیز طبقه خرده بورژوازی( تولید کنندگان و فروشندگان جزء ) بازار، وکلا، پزشکان وغیره  و غیره صورت نگرفته است. باید دید که آیا جنبش به پیش خواهد رفت و در صورت پیشرفت،چگونه توسعه و تکامل میابد و با شرکت این طبقات و لایه های  طبقاتی چگونه تغییراتی صورت میگیرد.

جمعی از مائوئیستهای ایران
سیزدهم  دی ماه 96

          

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر