۱۴۰۲ اردیبهشت ۶, چهارشنبه

خروش توده ها در فنوج

 
 
خشم توده های فنوج از پاسداران و نیروهای انتظامی جنایتکار
 
خروش توده ها در فنوج
در فنوج بلوچستان نیروهای پاسدار و انتظامی دو موتورسیکلت را دنبال می کنند و آن ها را زیرمی گیرند. یک بلوچ جوان جان می بازد و سه نفر دیگر به سختی مجروح می شوند که حال یکی از آنها وخیم گزارش شده است.
توده های بلوچ در فنوج از این اقدام نیروهای پاسدار و انتظامی به خشم و خروش آمده و در اعتراض به آن پیرامون پاسگاه شهر جمع می شوند( ما هنوز نمی دانیم که در پی این جمع شدن جز شعار دادن چه اتفاقی افتاده است). نیروهای پاسگاه دست به تیراندازی با گلوله جنگی می زنند که در نتیجه ی این تیراندازی ها سه نفر مجروح می شوند کنند که حال یکی از آنها نیز خوب نیست.
در این که نیروهای سپاه و انتظامی دیواری کوتاه تر از بلوچستان و کردستان و به اصطلاح کم هزینه تر از کشتار توده های ستمدیده ی بلوچ و کرد نیافته اند شکی نیست. آنها به بهانه های گوناگون در این مناطق و به ویژه در بلوچستان کشتار می کنند و مردم بیشتری را به خاک و خون می کشند.
 در کنار این کشتارها که همه روزه انجام می شود بیدادگاه ها و قاضیان خونخوار و جنایتکار بلوچستان و کردستان مداوما حکم اعدام برای جوانان مبارز بلوچ و کرد می دهند. و این تازه جدا از حملات شیمیایی ای است که به وسیله سازمان حفاظت سپاه و اطلاعات جمهوری اسلامی به مدارس این مناطق به ویژه کردستان می شود.
به این ترتیب خامنه ای و سران پاسدارش برای این که کشتارعمومی توده ها در سراسر ایران قطع نشود، از یک سو بار اصلی کشتار را به این دو منطقه و به ویژه بلوچستان کشانده اند و از سوی دیگر به وسیله ی احکام اعدام برای جوانان بلوچ و کرد آن را شدت بخشیده اند. اگر این کشتارهای و صدور احکام اعدام را در مناطق اشاره شده در کنار حملات شیمیایی به مدارس و افتادن به جان زنان برای بی حجابی قرار دهیم آن گاه این مساله بیشتر خود را نشان می دهد که  خامنه ای و سران پاسدارش تلاش می کنند که ابتکار عمل را در مقابل توده ها از دست ندهند و مرکز این ابتکار عمل هم باید سرکوب متوالی و به شکل های گوناگون جنبش توده ها و به ویژه پیشروان آنها و گرفتن هر گونه تحرک در مسیر تکامل انقلاب از جانب آن ها باشد.  
واکنش توده های فنوج  و گردآمدن در مقابل پاسگاه شهر در اعتراض به چنین کشتارهایی است و در آینده به جای این که این کشتارهای و اعدام ها و حملات شیمیایی بتواند توده ها را مرعوب سازد این توده ها خواهند بود که دست به مرعوب کردن سران حکومت خواهند زد.   
 
ترور یک امام جمعه و عضو مجلس خبرگان در بابلسر
عباسعلی سلیمانی عضو کنونی مجلس خبرگان و به مدت 17 سال از( از سال 80 تا 97) نماینده خامنه ای در بلوچستان و امام جمعه زاهدان و سپس امام جمعه کاشان بوده است. آخوندی از مریدان ابلیس و فاسد و کثیف و هرزه که نفرت و خشم و کینه ی بسیاری را در میان مردم بلوچ و بابلسر برانگیخته بود.
وی امروز در بابلسر به وسیله ی فردی که گفته می شود از نگهبانان بانک بوده است ترور و به دیار مریدان ابلیس فرستاده شد.
از اخباری که تا کنون رسیده کمتر به نظر می رسد که این اقدامی از جانب خود حکومت یعنی  تسویه حساب های درونی و یا خودزنی برای آتو کردن آن برای سرکوب بیشتر جنبش توده ها و اعدام ها باشد؛ هرچند که این امکان ها را در مورد هر تروری که شکی در آن می  رود می توان در نظر داشت. 
ترورهای انقلابی و نیرو بخش
در کل این ترورها را خواه خود به خودی و خلق الساعه ای و عکس العملی( که به نظر می رسد این ترور که فردی بازنشسته ی نیروهای انتظامی و مسن آن را انجام داده است از این زمره  باشد) به دلیل خشم  و کینه و نفرت انباشته شده در توده ها از حکومت باشند، و خواه آگاهانه و با برنامه و به وسیله ی گروه های مبارز انقلابی - نظامی خودجوش و یا سازمانی، باید یکی از شکل های مهم اما هنوز غیرعمده ی مبارزه در انقلاب کنونی دانست. مبارزه ای در جبهه ی نظامی. جبهه ای که بهترین شکل حرکت آن در حال حاضر می تواند همین ترورها و حمله به پاسگاه های کوچک دور از مرکز برای به دست آوردن سلاح و به آتش کشیدن مراکز حکومت آخوندی باشد. می توان یورش توده ای به کلانتری ها و پاسگاه ها در متن خود جنبش را که از حوزه ی«مبارزه ی مسالمت آمیز» و «نافرمانی مدنی» خارج می شود و به حوزه ی مبارزه ی قهرآمیز و«غیرمدنی» پا می گذارد نیز از این زمره دانست.
این جبهه  تا آنجا که آگاهانه و کنترل شده و با برنامه پیش می رود، در شرایط کنونی از تکامل مبارزه ی توده، باید از هر گونه عملیات گسترده  که نیاز به جمعی زیاد داشته باشد دوری کند و به وسیله ی گروه های بسیار کوچک، پراکنده و پخش شده در تمامی کشور صورت گیرد. گروه هایی که مسائل پنهانکاری را به شدیدترین شکل خود عملی می کند و به عملیاتی همانند آنچه که در بالا بیان شد دست می زنند.
مرگ بر عوامل و مزدوران ولایت فقیه
زنده باد انقلاب توده ها
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
ششم اردیبهشت 1401
  

 

۱۴۰۲ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

جدال درنده ترین گرگ ها

 
جدال درنده ترین گرگ ها
و رانده شدن خامنه ای و دفتر رهبری به گوشه ی انزوا
 
این تنها مردم نیستند که علیه خامنه ای و دفتر رهبری و سران پاسدار و بسیج شعار می دهند. و باز این تنها جریان های اصلاح طلبی نیستند که بخش های بیشتری از آنها به قول خودشان از ولایت فقیه و خامنه ای و جمهوری اسلامی می گذرند و خواهان یک حکومت سکولار می شوند، بلکه هر روز که می گذرد بخش هایی بیشتری از نمایندگان اصلی جناح های گوناگون طبقه ی حاکم نیز در مقابل خامنه ای می ایستند و او مجبور است که پاسخ دهد و هر پاسخ اش، وی و دفتر رهبری را بیشتر در انزوا قرار می دهد.
جدال بین گرگ ترین گرگ ها
ما در این جا از احمدی نژاد که وی را«شیطان» خطاب می کند( ببینیم که کار به کجا رسیده که کسی که خود را به و او را به خود«نزدیک ترین فرد» می داند و بنابراین باید وی را خوب بشناسد«شیطان» خطاب اش می کند) صحبت نمی کنیم و از مهدی نصیری نیز که سالیان دراز در رکاب خامنه ای بود صحبت نمی کنیم بلکه از محسنی اژه ای رئیس دستگاه قضایی و یکی از جانیان و جلادان حاکم صحبت می کنیم. او در پی نصایح پایان ناپذیر و بی خاصیت خامنه ای که از سه دستگاه قانونگذاری و قضایی و اجرایی خواسته بود که مانع کار یکدیگر نشوند و با هم کنار بیایند با صراحت بی مانندی می گوید که:
«هماهنگی قوای سه گانه با حرف زدن(بخوانید با نصایح صد من یک غاز تو خامنه ای!) قابل تحقق نیست.»
منظور از این «هماهنگی» چیست؟
منظور از«هماهنگی» نرفتن بخش مهمی از منابع اقتصادی به کام یک باند در کنار خامنه ای یعنی دارودسته ی رئیسی و علم الهدی و تمامی شبکه ی خانواده ها، فامیل و اقوام و نزدیکان و دوستانی است که گرد آنها جمع شده اند. این باندها در حال حاضر گرد سران سه دستگاه و معاونان و سردمداران شان جمع شده اند و نمی توانند ببینند که مثلا در دولت عده ای حریصانه در حال قورت دادن منابع( برای مثال قورت دادن منابع گرد وزیر صمت) هستند و سر آنها از این خوان یغما بی کلاه مانده باشد.
روشن است که از میان سه دستگاه، دستگاه اجرایی دارای پست های بسیار نون و آبدارتری است و دعوا بر سر این دستگاه بسیار بیشتر از دعوا بر سر دستگاه های دیگر مثلا مجلس و یا دستگاه قضایی و دیگر ارگان های حکومتی است. زیرا شریان های حیاتی اقتصادی کشور و مال خوری های بسیار کلان در دست این دستگاه است و بنابراین درآمد آن از منابعی که در اختیار دارد قابل مقایسه با مجلس و دستگاه قضایی نیست. تازه این در حالی است که امثال اژه ای یا قالیباف و باندهای پیرامون آنها نیز تا حلقوم شان خورده اند.
اما مال خور کردن منابع به وسیله ی باند رئیسی و علم الهدی و خانواده و فامیل ها و ... خطری دهشتناک برای دو دستگاه دیگر دارد. چنانکه این ها پروارتر از اینی که هستند بشوند که خواهند شد، آنها نیز خواهان «حاکمیت یکدست» شده و به احتمال چندان بیمی از دست درازی به موقعیت اقتصادی دم و دستگاه های دیگر نخواهند داشت. به عبارت دیگر فردا که این ها توانستند جای خود را در دستگاه دولت و وزارت خانه ها محکم کنند، نوبت گسترش حکمرانی آنها به دستگاه های دیگر می رسد آنگاه دیگر باندهای گرد آمده در این دم و دستگاه ها نمی توانند در امان باشند. بنابراین امثال قالیباف و اژه ای و باندهای مربوطه نمی توانند نسبت به آینده خود بیمناک نباشند.
یعنی در حقیقت این امکان در پیش روست که همان بلایی که خود خامنه ای به سر رقبای اقتصادی و سیاسی اش از رفسنجانی و احمدای نژاد گرفته تا روحانی و برادران لاریجانی آورد فردا به وسیله ی باند رئیسی و مجتبی که به احتمال با وی متصل است بر سر این رقبای امروزی بیاورند. تاریخ اسلام تاریخ فرقه گری و فرقه بازی بوده است و این در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی به وسیله ی دعواهای پایان ناپذیر دسته ها و باندها و جناح ها بر سر قدرت و ثروت خود را نشان داده است.
بر این مبنا در جمهوری اسلامی هیچ شخص و نیرو و قدرت و باندی در امان نیست. همه علیه یکدیگر در حال توطئه هستند و با توجه به رشد جنبش توده ها، این توطئه ها و برای یکدیگر زدن ها به اوج خود رسیده است.  از این رو ناراحتی اژه ای و زدن چنین حرف هایی علیه ولی نعمت خویش قابل درک است. این جنگی است بین گرگ ترین گرگ ها.
جنبش کنونی هر روز که پیش می رود و حتی همان زمان که به نظر می رسد متوقف است در حال شخم زدن زمین سیاست ایران است. فعل و انفعالات در اصلاح طلبان و در میان جریان هایی که روز به روز بیشتر فکرشان متوجه آینده می شود و نیز در میان باندهای حکومتی نشان از تکامل رو به پیش اوضاع دارد و نشانگر قطب بندی طبقات و مهر خوردن نقش هر طبقه و گروه در میدان مبارزه ی طبقاتی جاری است. این اوضاعی است که در آن خامنه ای و دفتر و باند رئیسی و علم الهدی در مقابل عزیز دُردانه هایی مانند محسنی اژه ای و قالیباف قرار می گیرند و به دریدن و تکه و پاره کردن یکدیگر روی می آورند.
این وضع طبعا شکاف در میان نیروهای مسلح حکومت به ویژه سپاه و بسیج و تکه پاره شدن آنها را بیش از پیش کرده و نیروی تقابل با جنبش توده ها و سرکوب از جانب آن ها را به حداقل ممکن خواهد رساند.
در عین حال این احتمال را که این چند پاره گی ها منجر به حرکاتی کودتا مانند از جانب طبقه ی حاکم علیه خامنه ای و دفتر رهبری شود بیش از پیش به میان خواهد آورد. طبقه ای که باید بخشی از خود را قربانی کند تا بتواند در قدرت بماند.
مرگ بر ولایت فقیه
سرنگون باد جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
پنجم اردیبهشت 1402

اعتصاب کارگران پروژه ای نفت و گاز و پتروشیمی و...



اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای نفت و گاز و پتروشیمی و...
 
 
مبارزه کنونی کارگران پروژه ای رشته ی نفت و گاز و پتروشیمی علیه شرایط ناگوار اقتصادی جزیی از تکامل مبارزه علیه جمهوری اسلامی و برای سرنگونی آن است.
 
خواست های کارگران اعتصابی خواست تمامی کارگران ایران است
خواست های اساسی کارگران اعتصابی در بخش نفت و گاز خواست های تمامی طبقه ی کارگر ایران است.
 
خواست لغو افزایش 30 درصدی شورای عالی کار که حدود یک سوم آن افزایشی است که باید اعلام می شد خواست تمامی طبقه ی کارگر و مزدبگیران زحمتکش است.
 
خواست دستمزد و توانایی سامان دادن شرایط زندگی منطبق با استانداردهای پیشرفته ی زندگی در زمان کنونی و افزایش مزد منطبق با بالا رفتن تورم و افزایش هزینه ها ی زندگی، خواست تمامی طبقه ی کارگر ایران، مزدبگیران و حقوق بگیران زحمتکش است.
افزایش دستمزد کارگران اثری در بالا و یا پایین رفتن قیمت کالای ارائه شده و تورم ندارد
این دروغ و فریب بزرگی است که افزایش دستمزد کارگران منجر به افزایش تورم می شود و بنابراین نباید آن چنان که کارگران می گویند افزایش یابد. افزایش تورم ربطی به افزایش دستمزد کارگران ندارد. افزایش دستمزد، تنها از سود سرمایه دار و پیمانکار مربوطه و دزدی های آنها می کاهد و به دستمزد کارگران می افزاید. یعنی تنها در رابطه ی دستمزد و ارزش اضافی(که شکل سود به خود می گیرد) موثر است. این افزایش، تاثیری در قیمت کالای ارائه شده ندارد. قیمت کالای ارائه شده به وسیله ی میانگین ارزش کاری که صرف آن شده( کار اجتماعا لازم) و در شرایط سرمایه داری به وسیله ی ارزش بازار تعیین می شود. بنابراین چه پیمانکار و سرمایه دار آن کالا که در رقابت با دیگر کالاهای مشابه پا به میدان بازار می گذارد به کارگرش برای 8 ساعت کار 300 هزار تومان داده باشد و چه 600 هزار تومان، آن کالا در رقابت با دیگر کالاها از همان قیمت بازار که برای دو کالای مشابه، همانند خواهد بود تبعیت خواهد کرد. اگر کارگران در کارخانه سرمایه داری که به کارگران برای هشت ساعت کار 300 هزار تومان می داد اعتصاب کنند و پس از پیروزی اعتصاب برای هشت ساعت کار 600 هزار تومان بگیرند کالای آن کارخانه کماکان همان ارزشی و همان قیمت بازاری را دارا خواهد بود که پیش از این داشت و ریالی بالا نخواهد رفت. به عبارت دیگر چه دستمزد کارگران بالا باشد و چه پایین و چه سود سرمایه دار بالا باشد و یا پایین، آن کالا نمی تواند بیشتر از ارزش بازار آن که به وسیله عواملی مانند عرضه و تقاضا بالا و پایین می رود( شرایط اقتصادی و سیاسی ای که جمهوری اسلامی درست کرده ویژه است. صحبت ما عام است و این عام در جمهوری اسلامی هم اساس است) به  فروش رسد. اگر هم در صورت افزایش دستمزد کارگران و بنابراین بالا رفتن قدرت خرید آنها، کالاها در بازار کمیاب شود و قیمت آنها بالا رود این موقتی بوده و بازهم با عرضه لازم آن کالا قیمت آن ها پایین می آید. بنابراین در صورت افزایش دستمزدها تنها از سودها و دزدی های پیمانکاران در رشته ی مربوطه( نفت، گاز و پتروشیمی و نیروگاه ها و ...) کم خواهد شد و کارگران سهم بیشتری از ارزش کالایی که تولید کرده اند دریافت خواهند کرد.
 
خواست 8 ساعت کار در روز( و 40 ساعت در هفته) و در مجموع منطبق به شرایط کار کارگران در هر رشته و بخش، خواست تمامی کارگران و مزدبگیران زحمتکش است.
 
خواست بهبود شرایط کار و ایمنی آن در هر رشته و صنعت و بخش خواست تمامی کارگرانی است که شرایط آنها منطبق با استانداردهای شرایط کار در آن رشته و صنعت و کارخانه و کارگاه نیست.
 
خواست عقب نیانداختن حقوق و پرداخت به موقع آن خواست بخش بزرگی از طبقه ی کارگران ایران است.
 
خواست های کارگران اعتصابی  خواست های تمامی و یا بخش های اصلی و مهمی از طبقه ی کارگر ایران و تمامی مزدبگیران زحمتکش است.
 
پیوستن کارگران رشته ها، بخش ها، کارخانه ها و کارگاه ها به این اعتصاب و تبدیل آن به  یک اعتصاب عمومی به تمامی کارگران یاری می کند تا به خواست های خود دست یابند.
 
پشتیبانی تمامی جنبش های اجتماعی و سیاسی و طبقات مردمی از کارگران جزء ضروری تکامل اوضاع است
همه ی ما - و در راس ما جنبش های دانشجویی و زنان - باید با پشتیبانی بی دریغ نظری و عملی از این اعتصاب به آن یاری دهیم و به کارگران در رسیدن به اهداف اعتصاب شان کمک کنیم.
پشتیبانی عملی نه تنها یاری به کارگران در مشکلاتی که دارند بلکه به شکل پیوستن به جمع های آنها در هر شهر و محل و جایی است که جمعی و اعتراضی را در مقابل دستگاه های حاکم سازمان دادند.

این اعتصاب می تواندکلید تکامل اوضاع سیاسی کنونی به اوضاع و شرایطی بالاتر باشد.

طبقه ی کارگر تنها طبقه ای است که در صورت رهبر انقلاب شدن می تواند آن را به سوی پیروزی هدایت کند.

حکومت
حکومت چند راه بیشتر ندارد:
یا باید اعتصاب را به دو شکل خشن و یا توطئه چینی سرکوب کند. 
برخورد خشن، حمله به کارگران در هر جا آنها تحرک بیشتری داشته باشند و ضرب و شتم آنها و بازداشت و زندانی کردن کارگران اعتصابی و یا رهبران آنها است.
برخورد توطئه گرانه، پراکندن دروغ و شایعه و یا ایجاد جدایی در بین کارگران وابسته به قوم ها و خلق های گوناگون است که در اطلاعیه ی شورای اعتراضات کارگران پیمانی نفت به آنها اشاره شده است.
 
و یا باید تمامی و یا بخشی از خواست ها را بپذیرد( این بستگی به توازن نیروی کارگران و حکومت دارد).
در این صورت حتی اگر در اوضاع کنونی این اعتصاب نتواند آن جور که باید و شاید به دیگر رشته ها و بخش ها و کارخانه ها گسترش یابد، بدون تردید پس از پیروزی نسبی و یا مطلق آن به رشته های دیگر گسترش خواهد یافت و کارگران بسیاری را به حرکت در خواهد آورد.
 
پیروز باد اعتصاب کارگران نفت و گاز و پتروشیمی
درود به کارگران مبارز
سرنگون باد حکومت ولایت فقیه
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
پنجم اردیبهشت 1402

۱۴۰۲ اردیبهشت ۲, شنبه

آغاز اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای در بخش نفت



آغاز اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای در بخش نفت
 
کمپین 1402 نامی است که کارگران به مبارزات بزرگ خویش داده اند و اکنون و هر لحظه بیش از پیش  کارگران بسیاری از پروژه ها و پیمانکاری هایی دست به اعتصاب زده و به این کمپین پیوسته اند و یا خواهند پیوست.
 جدا از هر چیز دیگری این اعتصابی است علیه افزایش ناچیز دستمزد کارگران به وسیله ی حکومت که تاثیری در شرایط زندگی کارگران با گرانی هولناک کنونی و نیز ابر تورم سال 1402 نخواهد داشت. کارگران خواهان افزایش دستمزد منطبق بر لیست پیشنهادی خود شده ی و خواهان افزایش 79 درصدی می باشند.
خواست های کارگران به قرار زیر است:

79درصد افزایش دستمزد با در نظر گرفتن نرخ واقعی تورم

کاهش ساعات کار روزانه از 10 ساعت به هشت ساعت

واریز به موقع حقوق

 واریز حق بیمه متناسب با عنوان شغلی

 تحویل یک نسخه قرار داد بر روی سربرگ شرکت به کارگر

حذف دوره 15 روزه کار بدون مزد پیش از استخدام

حذف بندی از قرار داد کار که کارگران را از اعتراض به شرایط کار منع می کند

از شواهد کنونی به نظر می رسد که در صورت تداوم، این یکی از اعتصاب های بزرگ تاریخ جنبش کارگری در پس از انقلاب باشد. و نیز این مساله مهم است که در بخش های وابسته به مهم ترین صنایع ایران یعنی نفت و گاز و پتروشیمی و همچنین صنایع فولاد به وقوع می پیوندد. چنانچه این اعتصاب تداوم یابد تاثیر زیادی بر دیگر بخش های طبقه ی کارگر و به ویژه بر بخش صنعتی طبقه ی کارگر خواهد گذاشت.
آنچه این اعتصاب علیه آن است شرایط زندگی در حکومت استبداد دینی جمهوری اسلامی می باشد و آنچه بر طبقه ی کارگر و تمامی مزدبگیران و دیگر طبقات زیرستم می رود.
وظیفه مرکزی همه ی ما، همه طبقات، گروه ها و بخش های خلق ما پشتیبانی بی دریغ از اعتصاب بزرگ کارگران پروژه ای نفت و پتروشیمی است. هر گونه کوتاهی در این امر به این بهانه که مبارزه ای است اقتصادی و صرفا برای منافع کارگران پروژه ای است، اشتباهی است بزرگ. حتی اگر این مبارزات خواه به دلیل عقب نشینی حاکمان و پذیرفتن تمامی خواست های کارگران و یا پذیرفتن نسبی آنها دیر نپاید و کارگران پیروز شده و به اعتصاب خود پایان دهند اما دست زدن به آن و حرکت کارگران با یکدیگر برای گرفتن بخشی از حقوق خود تاثیر خود را در رشد بعدی اشکال مبارزه ی طبقه ی کارگر خواهد گذاشت.
 از سوی دیگر شکل تکامل مبارزه طبقه ی کارگر در ایران به دلیل استبداد وحشتناک جمهوری اسلامی حرکت از مبارزه ی اقتصادی است اما این مبارزات به دلیل این امر که انگیزه های محرک آن تنها خواست های اقتصادی نیست و با بسیاری خواست های ابراز نشده و نفرت و کینه از حکومت اسلامی قرین است می تواند در آینده ی نزدیکی به مبارزات سیاسی علیه حکومت مستبد تبدیل شود و نیروهای توده های مردم را برای سرنگونی حکومت هزاران بار افزایش دهد و گذار خیزش و انقلاب کنونی را به یک انقلاب توده ای واقعی فراهم سازد.
  
زنده باد کمپین 1402 کارگران
درود به طبقه ی کارگر
پیروز باد مبارزات طبقه ی کارگر
مرگ بر سرمایه داران بزرگ و سالوسان و دزدان حاکم
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم اریبهشت 1402
 
  
 

درباره ی نشست «گفتگو برای نجات ملی» و سیاست طبقه ی کارگر


 
 
درباره ی نشست «گفتگو برای نجات ملی» و سیاست طبقه ی کارگر

همان گونه که می شد پیش بینی کرد گرایش های گوناگون خواه در سرمایه داران ملی لیبرال و خواه میان اصلاح
 طلبان حکومتی میل به گردهمایی پیدا کرده اند و دیر یا زود احزاب اصلی و خرده جریان های این طبقه به یکدیگر نزدیک و متحد می شوند. تشکیل جلسه ی «گفتگو برای نجات ایران» در فضای مجازی گامی است در این راه.
نزدیک شدن اصلاح طلبان به جریان های جبهه ی ملی
در واقع اگر در گذشته جریان های جبهه ی ملی و نهضت آزادی که نماینده گان اصلی سرمایه داران ملی در کشور ما هستند دنباله رو جریان های اصلاح طلبان حکومتی( حزب کارگزاران و جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) بودند اکنون وضع تا حدودی می رود تا برعکس شود و این جریان های گوناگون اصلاح طلبان حکومتی هستند که کمابیش خط مشی احزاب جبهه ی ملی و نهضت آزادی و دیگر احزاب این جریان طبقاتی را دنبال می کنند. نکته اصلی این اتحاد گذر از خامنه ای و حکومت ولایت فقیه و قانون اساسی آن، برگزاری همه پرسی، انتخابات آزاد و تشکیل مجلس مؤسسان و در بهترین حالت تشکیل یک جمهوری دموکراتیک بورژوازی( دقیق تر دیکتاتوری سرمایه داران ملی) می باشد.
دو گرایش اساسی در جبهه ی نجات ملی
 گرایش اول: تقابل با دو قطب راست دینی و سلطنت طلب
این جریان نخست در مقابل دو جریان راست قرار می گیرد:
یکی در مقابل طبقه ی حاکم بر ایران یعنی سرمایه داران وابسته ی حاکم که از نظر اقتصادی اساسا مزدور و نوکر انحصارات امپریالیستی غربی هستند اما به دلیل شرایط خاص این حکومت که استبدادی دینی است و همچون وصله ای ناجور به اقتصاد و سیاست و فرهنگ کشور و بنابراین نه آن جور و آنچنان که امپریالیست ها می خواهند، این طبقات تا حدودی و در حد مانور بین قدرت های غربی و شرقی نوسان می کنند و با برخی ماجراجویی های جانبی در منطقه برای فشار بر امپریالیست ها برای بقای خود تلاش می کنند.
و دوم در مقابل دارودسته های سلطنت طلب یا سرمایه داران وابسته به امپریالیسم که اکنون در خارج از کشور متشکل هستند و نماینده ی اصلی آن ها رضا پهلوی است و به طور کلی در مقابل امپریالیست های غربی. شکی نیست که آنها در این مبارزه دچار تردید و تزلزل بسیار هستند و توان مورد نیاز برای مبارزه با امپریالیست ها و نوکران سلطنت طلب آنها را ندارند. گفتنی است که در میان سرمایه داران ملی، جریان های مشروطه خواه و سلطنت طلب موجود است اما این ها مانند پنجاه سال پیش قوی نیستند.
گرایش دوم : تقابل با طبقه ی کارگر
گرایش اساسی دوم جریان های شرکت کننده در نشست «گفتگو برای نجات ایران» در مقابل طبقه ی کارگر، کشاورزان و لایه های خرده بورژوازی است. این جریان تلاش می کند با برخی شعارها علیه دو قطب بیان شده در بالا این طبقات را به دنبال خود بکشد و رهبری انقلاب ایران را به دست خود بگیرد. روال کار چنین است که این جریان ها تلاش خواهند کرد که لایه های مرفه خرده بورژوازی را به دنبال خود بکشند( هم اکنون بخش هایی از نمایندگان این لایه ها که عنوان سوسیال دموکرات و«چپ» را یدک می کشند به این جریان پیوسته اند و در صورت استحکام بیشتر دیر یا زود عده ی بیشتری و احتمالا جریان های بیشتری از «شبه چپ» رویزیونیستی به سوی آن کشیده می شوند) و از طریق این ها لایه های میانی و تهیدست و در نهایت و به دنبال اینان طبقه کارگر و کشاورزان را به زیر رهبری خویش کشانند. هدف اساسی اینان از این مبارزه، پیشگیری از تبدیل  خیزش و انقلاب جاری به یک انقلاب دموکراتیک نوین به رهبری طبقه ی کارگر و ایجاد نظامی است که به محض رسیدن به قدرت رو به سوی تغییرات سوسیالیستی داشته باشد.
سیاست ما در قبال جریان های متشکل شده در جبهه ی نجات ملی
سیاست ما در قبال این جریان از دو بخش اتحاد و مبارزه تشکیل می شود: از یک سو از تشکیل این جریان در مقابل دو قطب حکومت استبدادی دینی و سلطنت طلب و تمایل برای برقراری یک دموکراسی بورژوایی استقبال می کنیم و از سوی و از موضع ایجاد یک جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر با آن مبارزه خواهیم کرد.
پشتیبانی از مبارزه علیه حکومت اسلامی و سلطنت طلبان و امپریالیست ها
الف - قطب نخست پشتیبانی از هر مبارزه ی عملی است که این جریان ها علیه ولایت فقیه و طبقه ی مسلط بر ایران و در درجه ی نخست علیه باند و جناح خامنه ای و دفتر وی انجام می دهند. در کنار این، طبقه ی کارگر همچنین از هر مبارزه ی عملی این طبقه علیه جریان های سلطنت طلب و امپریالیست ها پشتیبانی می کند و در عین حال هر گونه سازشکاری، تردید و تزلزل و عقب نشینی در مبارزه با این دو جریان ارتجاعی را افشا کرده و با آن خواهد جنگید.
مبارزه با گرایش های ضد کارگری
ب - قطب دوم مبارزه با گرایش های ضد کارگری و تلاش برای کشاندن طبقه ی کارگر به زیر رهبری این جریان است. ما باید با تمامی نیروی خود خط فاصل روشنی بین هر گونه مبارزه ی طبقه ی کارگر با مبارزات این طبقات خواه با خامنه ای و باند و جناح اش و خواه با سلطنت طلبان بکشیم و با تمامی تلاش های آنها برای تحمیل راه های اصلاح طلبانه، گذار مسالمت آمیز و مقاومت مدنی صرف و تلاش های مماشات جویانه ی آنها فائق آییم.
 وظیفه ی ما جذب لایه های تهیدست و میانی طبقه ی خرده بورژوازی و به دنبال آن کشیدن لایه های مرفه این طبقه به زیر رهبری طبقه ی کارگر برای برقراری یک جمهوری دموکراتیک خلق یعنی یک دموکراسی توده ای به رهبری طبقه ی کارگراست.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم اردیبهشت 1402

خامنه ای و رفوگری های بی خاصیت در جناح خود

 
خامنه ای و رفوگری های بی خاصیت در جناح خود
 
در مورد تضادهای باندهای درون جناح خامنه ای، وی به وصله و پینه کردن دعواهای پایان نیافتنی این باندها ادامه داد. باندهایی و خانواده ها و فامیل هایی که گرد سه دستگاه قضایی به ریاست اژه ای و اجرایی به ریاست رئیسی و قانونگذاری به ریاست قالیباف جمع شده اند و بر سر سهم از ثروتی که در اختیارشان قرار گرفته است در کار یکدیگر مانع ایجاد کرده و کارشکنی می کنند. او به سران این سه قوه گفت که دست از دعوا با یکدیگر بردارند و مانعی در راه یکدیگر ایجاد نکنند. او نقش همیشگی اش را ترک نکرد و کماکان به عنوان هیچکاره ی ناصح باقی ماند.
اما همان قدر که این نصایح تا کنون مانع از تضادها شده است از این پس نیز خواهد شد. این دعواها هم نه تنها نشانگر عدم تسلط خامنه ای به جناح خودش و به اصطلاح خریدار نداشتن حرف اش حتی در میان این جناح است بلکه در عین حال نشانگر پوشالی و پوسیده بودن دستگاه های حاکم است.
روشن است که هر چه که جنبش توده ها پیش رود و تکامل یابد این جنگ و دعواها بین گرگ هایی که می خواهند غنائم را بین خود تقسیم کنند شدت خواهد یافت. امری که به فروپاشی سریع تر دستگاه حاکم منجر خواهد شد.
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم اردییهشت 1402

خاندان پهلوی مزدور و نوکر صفت بوده اند!

 
خاندان پهلوی مزدور و نوکر صفت بوده اند!
به بهانه ی سفر رضا پهلوی به اسرائیل
 
 رضا پهلوی این موجود نوکرصفت که تو باغ دوران شاهی زندگی می کند، خیال برش داشته که «شاه» شده و راه افتاده این ور و آن ور و بازدید از کشورها و حالا دیگر دولت صهیونیستی اسرائیل دست ساز و ژاندارم امپریالیست های غربی در خاورمیانه!
این سفرها تماما با برنامه ریزی امپریالیسم آمریکا و دولت های غربی صورت می گیرد و این فرد جز ابزار و وسیله ای در دست آنها نیست. دارودسته یی سلطنت طلب از جمله حزب ایران نوین و فرشگردی ها و ققنوسی ها تنظیم کنندکان برنامه های وی هستند.
در این مورد مشخص و با توجه به شرایط منطقه می توان گفت جناح مسلط بر دولت کنونی اسرائیل هم از این سفر بهره می برد. هم بهره  ی داخلی و در مقابل دیگر جناح ها و نیز توده های مردم این کشور و هم بهره ی خارجی و در مقابل جمهوری اسلامی. اسرائیل به دنبال ضربه زدن های پی در پی به جمهوری اسلامی است و به نظر این سفر هم جزیی از این ضربات به شمار می آید. 
اما این که آیا برنامه هایی برای حمله به ایران از سوی امپریالیست ها و اسرائیل وجود دارد یا خیر، هنوز روشن نیست.  در صورت تکامل انقلاب ایران و ورود جدی طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش به انقلاب این امکان هست که چنین اقدامی در دستور روز امپریالیست ها قرار گیرد. بخشی از اهداف این سفر می تواند در این چارچوب باشد.
گنده دماغان پهلوی نوچه های امپریالیست های غربی
خانواده ی پهلوی نوکر صفت و خود بزرگ بین بوده و هستند. نوکر صفتی برای امپریالیست ها و خود بزرگ بینی برای خلق ایران.
رضا خان نوکر و مزدور امپریالیسم انگلیس بود و خواهان نوکری و مزدوری آلمان هیتلری هم شد که جنگ جهانی دوم پیش آمد.
«انگلیسی ها خودشان او را آوردند و خودشان هم بردندش». این را خودشان هم می گویند. این شخص بسیار خود بزرگ بین بود چندان که کمتر مانندش در تاریخ ایران دیده می شود.
محمدرضا شاه نوکر زاده و نوکر امپریالیسم انگلیس و سپس نوچه ی جان نثار امپریالیسم آمریکا و نیکسون و کارتر و دیگر اربابان اش بود.
آمریکا با کودتای مرداد 1332 آوردش و با انقلاب 57 به وی دستور داد که بساط اش را جمع کند و راه خارج پیش گیرد زیرا دیگر به وی نیازی ندارد.
رضا پهلوی هم دست پرورده ی سازمان سیای آمریکا است. در نمک خوابانده شده برای روز مبادا.
این خانواده وطن فروش هستند و حاضرند کف کفش اربابان شان را بلیسند تا جایی در ایران بیابند.
سفر رضا پهلوی به اسرائیل در همین چارچوب است. در چارجوب گنده کردن یک مزدور و تبدیل آن به مزدوری آماده به خدمت. این سفر هم برای اسرائیل و برنامه های اخیرش مهم بود و هم برای رضا پهلوی.
اما وی تنها نیست.
او دارودسته های کاسه لیس خود را دارد که در تلویزیون های انترناشنال و فردا و بی بی سی و من و تو و مشتی رادیو و تلویزیون متعفن دیگر می خواهند به مردم بقبولانند که رضاخان و پسرش نوکر نبوده اند و افرادی مستقل و خدمتگزار ایران و منافع ایران بوده اند. به ویژه خبرنگاران تلویزیون انترناشنال که پاچه لیس رضا پهلوی هستند از این زمره می باشند.
یکی از دارودسته ی مزدوران در تلویزیون انترناشنال یکی از برنامه های خود را که در مورد سفر این نوچه است چنین آغاز می کند:
«ورود یکی از نمایندگان صدای خیزش انقلابی مردم ایران- شاخه خارج کشور به فرودگاه بن گورین اسرائیل با کلید واژه ی ایران»!
و جالب این که این فرد برنامه ی دیگری را که در مورد جبهه نجات ملی و یا کارگران است هم با لحنی همانند و واژه هایی کمابیش مشابه آغاز می کند.
منظور از داخل و خارج فرقی ندارند چیست؟
این که اینها می گویند فرقی بین داخل و خارج نیست برای همین چیزهاست. شما داخلی ها مبارزه کنید و ما خارجی ها هم برای شما شاه و دولت درست می کنیم.
جدایی حامد اسماعلیون از گروه شش نفره
حامد اسماعیلیون با کناره گیری خود از گروه هشت یا شش نفره منشور مهسا و دلایلی که ارائه داد نشان داد که رضا پهلوی بر خلاف ژست های دمکراسی خواهانه اش از همین اول جوجه دیکتاتور بودن خود را نشان داده است.
رویدادهای چندماه اخیر نشان داد که دارودسته ی سلطنت طلبان از جمله حزب ایران نوین و ققنوسی ها و فرشگردی ها و نیز خدمتگزاران سلطنت در کیهان لندن تنها چیزی که بر نمی تابند ایستادن در مقابل باند سلطنت طلب است.
ما امیدواریم که حامد اسماعیلوین با تجاربی که به دست آورده راه درستی در پیش گیرد و در جبهه ی انقلاب برای دادخواهی خانواده های جانباخته گان هواپیما و سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه کند.
 
نابودباد سلطنت طلبی و مزدوری امپریالیسم
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
دوم اردیبهشت 1402