۱۴۰۱ آذر ۱۶, چهارشنبه

نبرد مشترک دانشجویان و توده ها با ارتجاع در روز دانشجو

 
نبرد مشترک دانشجویان و توده ها با ارتجاع در روز دانشجو
 
سومین روز تاریخی
سومین روز از سه روز تاریخی در مبارزات آزادیخواهانه ی مردم ایران، روز 16 آذر بود. این روز در عمل از روز دانشجو به روز دانشجویان و توده ها تبدیل شد. یعنی نه همچون روزهایی که دانشجویان عموما در دانشگاه ها و به وسیله ی خودشان آن را بزرگ می داشتند و مبارزات خود را پیش می بردند، بلکه با توجه به قرارگرفتن آن در متن انقلاب دموکراتیک کنونی به روزی که روز مشترک دانشجویان و توده ها و یکی از روزهای بزرگ انقلاب بود ارتقا یافت. در پایان این روز بزرگ تلاش توده ها در تهران برای به هم پیوستن و برپا کردن یک گردهمایی بزرگ در میدان آزادی، که دشمن از هزار و یک راه مانع آن شد، ستایش انگیز بود.
شعارهای دانشجویان و توده ها
جدا از شعارهای دانشجویان و توده ها علیه حکومت به ویژه علیه بسیجی ها، شعارهای به نسبت تازه ای در برخی از گردهمایی های دانشجویان داده شد که« دانشجو، کارگر، اتحاد، اتحاد» و «ما فرزندان کارگرانیم، در کنارشان می مانیم» از آن زمره بود.
جدا از این شعارهای بسیار مهم، آنچه به نظر می رسد در جنبش دانشجویی نو است شعارهایی است که برای روشن کردن بیشتر دلایل مبارزه با حکومت مستبد داده می شود. پس از تسلط تقریبا مطلق شعار«زن، زندگی، آزادی» به عنوان شعار مرکزی در مراحلی از تکامل جنبش و نقش بسیار مهمی  که این شعار در پیشرفت و تداوم انقلاب بازی کرد و می کند، نیاز به شعارهایی بود که بتوانند همپایه ی این شعار و دوشادوش آن عمل کرده و توده های بیشتری را گرد خود آورند.
شعار« فقر، فساد، گرونی، می ریم تا سرنگونی »یکی از مهم ترین این شعارها بود و به نظر می رسد که جنبش و انقلاب نیاز به شعارهای بیشتری همچون این شعار دارد تا لایه های میانی و پایینی توده های کارگر و کارمند زحمتکش و مزد بگیر، خواست های خود را در آنها ببینند و بیشتر جذب مبارزه و انقلاب شوند.
سیاست خامنه ای و سران پاسدارش در مورد روز دانشجو
سیاست خامنه ای و دولت پاسداران اش این بود که این روز را به نفع خود غصب کرده و اجازه ندهند این روز در دانشگاه ها و به وسیله ی دانشجویان مبارز و آزادیخواه برگزار شود. این بود که رئیسی و شیادان کثیف دیگر را به دانشگاه های کلیدی فرستادند تا در سالن هایی که تنها نیروهای خودشان حضور داشتند، این روز را در تصاحب خود و دانشجویان بسیجی هوادار خود در آورده و مبارزات دانشجویان مبارز و آزادیخواه را تحت الشعاع  قرار دهند.
هدف دیگر آنها این بود که  نیروهای هوادار خود یعنی بسیجی های دانشجو را در دانشگاه ها عمده کرده و در بوق و کرنا کنند که این ها بخش اصلی دانشجویان هستند و دانشجویان مبارز مشتی «اغتشاش گر فریب خورده» هستند؛ و بالاخره سومین هدف آنها این بود که به این دانشجویان بسیجی شان روحیه بدهند تا آنها بتوانند نقش خود را در سرکوب دانشجویان تداوم بخشند.
دیکتاتوری جانیان و ستمگران و موازین مبارزه ی ستمدیده گان
یکی از نکاتی که رئیسی جلاد در سخنرانی خود در دانشگاه با قیافه ای حق به جانب در مورد آن داد سخن داد این بود که در کردستان، توده ها کاسب شیرینی فروشی را که در سفر سالوسانه ی رئیسی به کردستان، به وی شیرینی تعارف کرده بود مجبور کردند که از عمل و رفتار خود انتقاد به عمل آورده و از توده های کردستان و ایران عذرخواهی کند. رئیسی جلاد آن گاه از این اقدام نتیجه گرفت که حکومت خامنه ای و خودش و سران پاسدار دیکتاتور نیستند! بلکه این مبارزین مخالف حکومت یا در واقع توده ها هستند که دیکتاتوری اعمال می کنند.
اگر از سخنان رئیسی جلاد که حکومت جمهوری اسلامی دیکتاتوری نیست بگذریم، نکته ی درستی دراشاره ی او وجود دارد. این که توده ها هم موازین و قوانین خود را در مبارزه داشته و آنها را اعمال می کنند؛ اما بر چه کسانی و به چه شکلی!
توده های ستمدیده ی کردستان چهل سال است به گونه ای مداوم مورد ستم ملی و مذهبی حکام کنونی هستند و به شدیدترین شکل ممکن زیر فشار استبداد مذهبی حاکم بر سراسر ایران قرار گرفته اند. چهل سال است که آدمکشان پاسدار چکمه های خود را روی گلوی خلق کرد گذاشته و نفس وی را بند آورده اند. چهل سال است که این جانیان جوانان کرد را می کشند و زندگی را به توده های زحمتکش کرد تنگ و تلخ می کنند. حال اگر یک کرد بیاید و به یکی از قاتلین حاکم و نماینده ی حکومت شیرینی بدهد جز این که خون این همه را لگد مال کند و بر زخم خلق ستمکش نمک بپاشد کاری نکرده است. روشن است که خلق طبق موازین و قوانین مبارزه ی توده ای از او خواهد خواست که یا آشکارا از خود انتقاد به عمل آورد و از رفتار نادرست خود عذرخواهی کند و یا این که مردم از مغازه ی وی خرید نخواهند کرد.
این رفتار نمی تواند دیکتاتوری خوانده شود، زیرا دیکتاتوری توده های ستمدیده و رنج کشیده که اکثریت اند( برخلاف دیکتاتوری ستمگران واستثمارگران که اقلیت اند) تنها بر علیه دشمنان خلق و خیانتکاران و آنها که به نوعی در خدمت دشمن خلق در می آیند اعمال می شود و نه در مورد توده های خلق.
موازین و قوانینی که در مورد اشتباه درون خود خلق وجود دارد از جنس دیگری است. این موازین بر آن است که اگر فردی از درون خلق که به هر دلیل اشتباه کرده است از خود آشکارا و در پیشگاه خلق انتقاد صادقانه به عمل آورد و قول دهد که اشتباه خود را جبران کرده و در عین حال تلاش خواهد کرد که دیگر چنین اعمالی از وی سر نزند، در مورد وی بخشش صورت خواهد گرفت و آغوش خلق برای وی باز خواهد بود.
مساله ی اعدام ها        
تا کنون حکومت خامنه ای و سران پاسدار و دیگر جانیان اش بر کشتن استوار بوده است. اکنون نیز تنها کاری که آنها بلد هستند بازداشت، شکنجه، زندان کردن و اعدام کردن است. چهل سال از این راه حکومت شان را حفظ کرده اند و گمان می کنند که می توانند نه تنها چهل سال دیگر بلکه برای قرن ها با همین شیوه حکومت شان را حفظ کنند.
این است که  سران جنایتکار دستگاه قضایی 16 نفر را به جرم کشتن یک بسیجی« محاکمه» می کنند و از این 16 نفر برای 5 نفر حکم اعدام می برند.
هدف اساسی صدور احکام اعدام و به دستور خامنه ای جفت و جور کردن اش به عنوان «قصاص» به چند دلیل است: نخست وحشت آفرینی و سرکوب جنبش جوانان و خلق و مجبور کردن آن ها به عقب نشینی؛  دوم پیشگیری از به درک واصل کردن نیروهای خامنه ای و در نهایت دست بردن به سلاح به وسیله ی جوانان و توده ها برای نبرد با دشمنی که در مقابل خلق بی سلاح مسلح است و تا می تواند می کشد؛ سوم برای پشتیبانی از نیروهای خودی بسیجی و سپاهی و اطلاعاتی که تعدادی از آنها به وسیله ی توده ها در مبارزات سه ماه اخیر به هلاکت رسیده اند.
اما خامنه ای و سران جنایتکار دستگاه قضایی این بار را کور خوانده اند. چنانچه دست به اجرای احکام صادره بزنند بی شک توده ها را به مقابله ی به مثل خواهند راند.
اگر در این مدت سه ماهه توده های مردم تعدادی ناچیز از نیروهای دشمن را به دیار نیستی فرستادند، چنانچه اعدامی صورت بگیرد خود به خود موجب افزون شدن کینه و نفرت خلق از حکومت جانیان و افروختن بیشتر شعله ی انقلاب خلق خواهد شد و بنابراین هم گستره ی مبارزات را بیشتر خواهد کرد و هم مبارزین را به سوی تلافی کردن و به هلاکت رساندن تعدادی بیشتری از نیروهای دشمن خواهد راند.
درود بر دانشجویان و توده های مبارز
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
16 آذر 1401
    
 
 
  

۱۴۰۱ آذر ۱۵, سه‌شنبه

دومین روز از سه روز بزرگ

 
دومین روز از سه روز بزرگ
 
نخستین مارش طبقه ی کارگر در اصفهان
کارگران دو کارخانه ی بزرگ ذوب آهن و سیمان سپاهان اصفهان می روند که برای خود به یک مرکز ثقل انقلابی تبدیل شوند!
کارگران ذوب آهن مدتی پیش اعتصاب خود را آغاز کردند. آنها در محوطه ی کارخانه به گونه ای منظم و با شکوه راهپیمایی کردند و شعارهای خود مانند« فکر نکنید امروزه، وعده ی ما هر روزه » و « مشکل ما حل نشه، کارخانه تعطیل می شه» را سر دادند.
در کنار آنها از امروز 15 آذرماه کارگران سیمان سپاهان اصفهان نیز دست به اعتصاب زدند. آنها سه نفر از مدیران کنونی کارخانه را که از اعضاء هولدینگ غدیر و از مزدوران سپاه پاسداران بودند از کارخانه بیرون کردند.
در مورد مبارزات طبقه ی کارگر باید گفت که با وجود پیشرفت هایی نسبت به دوران گذشته، هنوز بسیار جا دارد تا مبارزات کلان یک طبقه در حد و اندازه ی طبقه ی کارگر شود. در همین اصفهان کارخانه های بزرگ دیگر وجود دارند که هنوز پای اعتصاب نرفته اند و در آینده خواهند رفت.
در کل، دیر یا زود موج های تازه ی مبارزات کارگران در شهرهای بزرگ و صنعتی ما برخواهد خاست؛ موج هایی که یکی از یکی گسترده تر و توفنده تر خواهد بود. در این مبارزات سترگ، طبقه ی کارگر خود را باز خواهد یافت و همچون پتکی فولادین بر سر این حکومت متحجر و جنایتکار فرود خواهد آمد.
 
«وقتی می گن اعتصاب الگوت باید شهر بانه باشه!»
 این ها سخنان یکی از کسانی است که از اعتصاب در شهر بانه در کردستان سخن  می گوید و چه خوب می گوید.
 او دلیل گفته ی خود را باز نبودن حتی یک مغازه در بانه ( احتمالا منظور داروخانه ها نیست)عنوان می کند. و این دلیلی است بس اقناع کننده! به راستی بانه با باز نبودن حتی یک مغازه می تواند الگویی باشد برای تمامی شهرهای ایران و برای تمامی کسبه و بازاریان.
نکته ای را که در مورد محافظه کار نبودن کسبه و بازاریان در اطلاعیه های پیشین گفتیم به گونه ای آشکار در کردستان و بلوچستان دیده می شود. کسبه و بازاریان شجاع این دو استان محروم اما مبارز در همکاری با جنبش دموکراتیک خلق کرد و خلق بلوچ سنگ تمام گذاشتند. آنها از همان آغاز اعتصابگر بودند و در همراهی با جنبش خلق کرد و خلق بلوچ شهرهای کردستان و بلوچستان را به تعطیلی کامل کشاندند. آنها از یک سو خود بخش مهمی از جنبش بوده و هستند و از سوی دیگر با اعتصاب های خود نه تنها آتش جنبش توده ها را در این دو منطقه همواره شعله ور نگه داشتند بلکه به روی تمام کسبه و بازاریان و مردم سراسر ایران تاثیر به سزایی گذاشتند.
 
درود به توده های مبارز اکباتان
 به راستی اگر قرار باشد یک محل در سراسر ایران( به جز کردستان) به عنوان پیشروترین و پیگیرترین محل در مبارزه و انقلاب کنونی انتخاب گردد این محل اکباتان تهران خواهد بود.
توده های این محل با آنکه بیشتر از لایه های طبقات میانی جامعه هستند( البته اگر این نظر ما در مورد بافت طبقاتی این محل اشتباه نباشد) اما مبارزانی بودند که از همان نخستین روزهای دور تازه ی نبردها، جنبش و انقلاب را در این محل و به سهم خود در تهران زنده نگه داشتند.  توده های این محل جان و مال خود را برای انقلاب گذاشتند. حکومت کثیف تا توانست به این محل لشکر کشی کرد، تا توانست بازداشت کرد و تا توانست به ساختمان ها و ماشین ها و دیگر اموال مردم آسیب زد اما نتوانست اکباتانی های انقلابی و پرشر و شور را آرام کند و به سکوت وادار سازد. آنها در همین دو روز اخیر نیز جزو فعال ترین و مبارزترین توده ها در تهران بودند.
 
روز تاریخی  16 آذر 
جنبش دانشجویی دارای دو خصلت برجسته است که یکی خصلت ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه و دیگری خصلت ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه آن است.
 رویدادهای مهم دانشجویی در ایران نشانگر این است که این دو خصات همواره وجود داشته است. گاه خصلت ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه آن عمده شده و گاه خصلت ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه آن.
جنبش دانشجویی از همان رویداد تاریخی برجسته نخستین خود یعنی 16 آذر1332خصلت برجسته ی ضد امپریالیستی و استقلال طلبانه خود را نشان داد. این رویداد فوق العاده پس از کودتای امپریالیستی - ارتجاعی 28 مرداد32 و در اعتراض به ورود نیکسون به ایران شکل گرفت؛ یعنی یکی از سران کشوری که کودتای ضد ملی را علیه دولت ملی مصدق و جنبش دموکراتیک و استقلال طلبانه مردم ایران سازمان داده بود، و اینک برای سان دیدن از جانب نوکران خود، شاه حقیر و سران مزدور کودتاگر ارتش به سرکردگی فضل الله زاهدی و گرفتن جشن پیروزی به ایران آمده بود.
در عین حال خود این مبارزه، روی دیگری هم داشت که همانا رویه ی ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه آن بود؛ یعنی مبارزه علیه شاه و دم و دستگاه سلطنتی که با طرح ریزی های دستگاه های امنیتی آمریکا و انگلیس روی کار آمده بود.
 به دستور نوکر و سگ زنجیری امپریالیست ها یعنی شاه سابق این جنبش به خون کشیده شد و سه مبارز دانشجو جان خود را از دست دادند و این روز به یاد مبارزه ی دانشجویان روز دانشجو خوانده شد.
به طور کلی، تلاشی که از جانب مستبدین و مرتجعین، خواه نوع شاهی و خواه نوع مذهبی آن صورت گرفته نشان می دهد که آنان تلاش می کنند که این خصلت ها را در این جنبش بکشند. هم اکنون حکومت جمهوری اسلامی می خواهد وجه ضد امپریالیستی آن را- و روشن است که بدون آن هویت انقلابی ای که در نزد دانشجویان دارد – رو آورد و برعکس دارودسته سلطنت تلاش می کنند وجه ضد استبدادی آن را - و باز هم بدون آن هویت انقلابی ای که در نزد دانشجویان دارد- برجسته کنند.   
قطعا با توجه به وجود استبداد دینی و مذهبی حاکم، آن خصلتی که اکنون در جنبش دانشجویی عمده است همانا خصلت ضد استبدادی، دموکراتیک و آزادیخواهانه آن است. دانشجویان در مبارزه ی 16 آذر خود بی گمان این خصلت آن را برجسته خواهند کرد. اما آنها باید وجه غیر عمده ی آن را نیز به اندازه ی سهم اش در دوران کنونی یادآوری کنند تا سلطنت طلبان و مزدوران قدرت های امپریالیستی نتوانند پشت مبارزات دانشجویان پنهان شوند.
 
درود بر دانشجویان مبارز
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
15 آذرماه 1401 
 
 
 

۱۴۰۱ آذر ۱۴, دوشنبه

اعتصاب تاریخی کسبه و بازاریان علیه جمهوری اسلامی

 
 
 اعتصاب تاریخی کسبه و بازاریان علیه جمهوری اسلامی
 
اعتصاب تاریخی
در نخستین روز از فراز نوین انقلاب دموکراتیک ایران در بیشتر استان ها و شهرهای ایران کسبه و بازاریان اعتصاب کردند و اتحاد تاریخ ساز خود را نشان دادند.
این اعتصابی بوده و هست علیه حکومت خامنه ای و بیت رهبری و سران پاسدار و بسیج و علیه حکومت استبداد دینی ای که چهل سال است خون تمامی خلق را مکیده است.
در این روز تاریخی در کنار اعتصاب کسبه و بازاریان اعتصاب کامیون داران و رانندگان کامیون و کارگران نیز تداوم یافت و دومین مرحله ی انقلاب را پیش راند.  
گام های استوار در مرحله ی دوم انقلاب
وجه عمده ی این مرحله، اعتصابات اقتصادی و سیاسی است و در کنار آن مبارزات خیابانی و دیگر اشکال مبارزه تداوم خواهد یافت. اهداف مهم در این مرحله این است که اولا اعتصاب ها هرچه بیشتر گسترده شده و استمرار یافته و تثبیت شود. یعنی درهر جا که لازم است پایان نیافته و ادامه یابد و در هر جایی که بنا به دلایلی پایان می یابد در شرایط مقتضی به ساده گی قابل حصول باشد. امر قابل حصول بودن نه تنها وابسته به درجه ی رشد انقلاب و نیز شکل ها و شدت سرکوبی که حکومت در پیش می گیرد بلکه همچنین وابسته به توانایی رهبری اعتصاب ها دارد؛
 و دوما اعتصاب ها از اعتصاب هایی که به گونه ای ناآشکار سیاسی است به سوی اعتصاب های سیاسی آشکار سوق یابد. امر اخیر کاملا تابع رشد و تکامل این مرحله از انقلاب یعنی گستره و قدرت اعتصاب ها، درجه ی رشد دیگر اشکال مبارزه و نیز اشکال سرکوب حکومت و به طور کلی توازن بین قدرت خلق وقدرت دشمنان خلق است.
اشاره ای به تفاوت بین اعتصاب کسبه و بازاریان با کارگران
یکی از تفاوت های بین اعتصاب کسبه و بازاریان و طبقه ی کارگر این است که اعتصاب کسبه و بازاریان اعتصابی سیاسی است و نه اقتصادی. اما اعتصاب کارگران در این مرحله آشکارا اقتصادی است و عموما خواست های اقتصادی مشخصی نیز پیش می گذارد.
 در مورد اعتصاب کسبه و بازاریان می توان گفت که آنها گرچه خواست های اقتصادی نیز دارند اما در این اعتصاب ها هیچ خواست مشخص اقتصادی ای پیش نگذاشته اند. از سوی دیگر اعتصاب های کنونی شان نیز به دلیل استبداد وحشتناک مذهبی حاکم و بگیر و ببند های موجود، همراه با خواست های مشخص سیاسی نیست و این در حالی است که همه می دانند که چرا کسبه و بازاریان دست به اعتصاب زده اند. آنچه در خصوص سیاسی بودن این اعتصاب ها باقی می ماند شعارهای سیاسی تندی است که در برخی بازارها داده می شود. بنابراین، این اعتصاب ها را باید اعتصاب سیاسی ناآشکار یا غیرمستقیم دانست. امری که دیر یا زود باید تغییر کرده و این اعتصاب ها از حال سیاسی غیرمستقیم و ناآشکار به آشکارا و مستقیما سیاسی تبدیل شوند.
امر اعتصاب سیاسی غیرمستقیم، در مورد اعتصاب های کارگران و به ویژه در مراکز صنعتی  نیز صدق می کند. این اعتصاب ها گرچه برخلاف اعتصاب های کسبه و بازاریان، با خواست های اقتصادی است اما در شرایط کنونی آنها نیز به واقع سیاسی هستند و اساسا در مقابل حکومت شکل گرفته اند.
به این ترتیب وجه مشترک اعتصاب کارگران با اعتصاب کسبه و بازاریان در همان اعتصاب سیاسی ناآشکار است و دلیل این که این اعتصابات مستقیما سیاسی نیست نیز همان استبداد دینی و تسلط دو سازمان وزارت اطلاعات و حفاطت اطلاعات سپاه و بگیر و ببندهای آنهاست.
اکثریت کسبه و بازاریان محافظه کار نیستند!
در اینجا باید به اندیشه ی نادرستی که در مورد کسبه و بازاریان وجود دارد اشاره کرد و آن این است که همه ی کسبه و بازاریان محافظه کار هستند و تنها اکنون این محافظه کاری را کنار گذاشته اند و به انقلاب پیوسته اند.
 این نظر در مورد بخش هایی از این گروه اجتماعی درست است اما در مورد اکثریت آن درست نیست. کسبه و بازاریان لایه هایی گوناگون دارند. لایه های پایینی آن یعنی کسبه و تولیدکنندگان جزء اساسا محافطه کار نبوده بلکه برعکس دموکرات انقلابی و بنابراین خواهان انقلاب اند. دسته های میانی تا حدودی مبارز و انقلابی هستند و تنها لایه های بالای آن یعنی کسبه و بنکداران مرفه که بخش کوچکی از کسبه و بازاریان را تشکیل می دهند آغشته به محافظه کاری اند.  به این ترتیب آنچه در مورد کسبه و بازاریان گفته می شود بیشتر در مورد لایه های مرفه کسبه و بازار درست است که آنها نیز لایه ای ناچیز از کل این بخش از طبقات میانی جامعه را تشکیل می دهند. در مجموع به جز لایه هایی ناچیز از تجار بزرگ که به  اتاق بازرگانی و حکومت وصل اند، اکثریت این گروه اجتماعی مخالف جمهوری اسلامی و خواهان سرنگونی آن هستند. 
« کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم»
جدا از اعتصاب ها در این روز مبارزات خیابانی نیز در بیشتر شهرهای ایران ادامه یافت.
شعار« کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم» از شعارهای مهمی بود که در کنار«مرگ بر خامنه ای» و نیز «مرگ بر بسیجی» و «مرگ بر سپاهی» در گردهمایی های خیابانی سر داده شد.
شعار مزبور و در کنارش« فقر فساد گرونی، می ریم تا سرنگونی» که در کل در نفی هر گونه سازش و نیز تداوم انقلاب تا سرنگونی حکومت اسلامی است پاسخی بودند به بازی های شیادانه ی آخوندها و سران پاسدارشان با مسائل توده ها و به ویژه در مورد این دروغ و فریب که گویا حجاب اجباری لغو شده است.
 
درود بر کسبه و بازاریان آزادیخواه و میهن دوست
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر بیت رهبری
مرگ بر سران سپاه و بسیج
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
14 آذرماه 1401

 

۱۴۰۱ آذر ۱۳, یکشنبه

سه روزی که می تواند انقلاب را بسیار به پیش راند!

 
سه روزی که می تواند انقلاب را بسیار به پیش راند!
 
قرار انقلابیون آزادیخواه ایران و توده های مردم بر این است که در روزهای چهارده و پانزده و شانزده آذرماه اعتصابات و مبارزات خیابانی به گونه ای گسترده و همگانی برگزار شود. چنانچه اعتصاب ها که نسبت به ماه های گذشته گام های رو به پیشی برداشته بتوانند در این روز گسترده تر شوند و خواست های اعتصاب کننده گان صراحت و روشنی بیشتری یابند و نیز چنانچه گردهمایی ها و مبارزات خیابانی بتوانند با شوروهیجان و گستره ای توده ای برگزار گردند بی شک انقلاب گام های تعیین کننده ای به پیش بر خواهد داشت .
اهمیت اعتصاب ها
در مورد اعتصاب ها باید گفته شود که آنها را باید ارج گذاشت و در گسترده شدن و توده ای شدن هر چه بیشتر آنها کوشید.
 دلایلی که اعتصاب های صنفی و اقتصادی حال حاضر را دارای اهمیتی دو چندان می کند این است که این اعتصاب ها موجب می شوند که نه تنها لایه های پیشروی هر طبقه ( از طبقه ی کارگر گرفته تا دانشجویان و کسبه و بازاریان و به طور کلی طبقات میانی و مرفه) و در هر بخش( از موسسات دولتی و خصوصی صنعتی تا بخش حمل و نقل و مراکز اداری و درمانی و تجاری و...) بتوانند در مبارزه فعال تر از آنچه اکنون هستند بشوند، بلکه لایه های میانی و عقب مانده ی طبقات نیز به مبارزه کشیده شده و فعال شوند.
باید توجه کرد که اداره ی اعتصاب و پایدار نگه داشتن اتحاد اعتصاب کننده گان( به خصوص بین لایه های پیشرو از یک سو و میانه و عقب مانده از سویی دیگر و نیز یک اعتصاب با اعتصاب در بخش های دیگر یا شهرهای گوناگون و...) و نیز رفع موانع مقابل اعتصاب و  پیشبرد آن در مقابله با حکومت سرکوبگر، فعالیتی به مراتب بیشتر از بسیاری از دیگر شکل های مبارزه را طلب می کند و این موجب می شود که نه تنها لایه های پیشرو طبقات به فعالیتی بیش از زمان ها و شرایط عادی کشیده شوند بلکه لایه های میانی و نسبتا عقب مانده ی هر طبقه نیز فعال شوند. این فعال شدن خود توده ها و دیر یا زود فعالیت سیاسی آنها، موجب توده ای شدن هر چه بیشتر مبارزه می گردد و این هم امری است که اهمیت حیاتی در ژرفش و رشد و تداوم انقلاب و تکامل آن به مراحل بالاتر دارد.    
از سوی دیگر اعتصاب ها می توانند لایه هایی را که در دیگر شکل های مبارزه به ویژه مبارزات خیابانی، به دلیل درگیری های کاری و یا برخی سبک و سنگین کردن ها و محافظه کاری ها تا حدودی و یا به کلی غیرفعال هستند، فعال کند. در حقیقت بخش هایی از گروه هایی که«بی تفاوت ها» و« بخش ساکت» و« قشر خاکستری» خوانده می شوند در همین لایه ها قرار دارند.
و بالاخر در اعتصاب ها به مرور خواست های صنفی و اقتصادی به خواست های سیاسی تبدیل می شوند و در مراحل نخستین چنین اعتصاباتی از طریق این خواست ها تا حدودی برخی خطوط سیمای حکومت آینده روشن خواهد خواهد شد( برای نمونه می توان نگاه کرد به خواست های سیاسی مشترک بین کارگران و کارمندان شرکت نفت در انقلاب 57). چنانچه این تبدیل صورت گیرد خواست های سیاسی که بین طبقات مردمی ایران مشترک است و نیز تفاوت و توان طبقات گوناگون آشکار خواهد شد.
مبارزات خیابانی
 مبارزات خیابانی نه تنها نقطه ی آغاز مبارزات کنونی بوده اند بلکه در کل پیش برنده ی آن نیز هستند، هر چند که در مرحله ی کنونی گسترده شدن و پیشرفت بیشترشان در گرو رشد اعتصاب های سراسری است.
مبارزات خیابانی جایی است که مردم در حال حاضر با شعاریشان آنچه را که نمی خواهند فریاد می زنند و به نبرد با مزدوران حکومت می پردازند. این مبارزات در کنار دیگر اشکال مبارزه به ویژه یورش های مداوم به مراکز بسیج و نهادهای مذهبی حکومت( دفتر امامان جمعه، دفتر نمایندگان مزدور و کریه مجلس خامنه ای، حوزه های علمیه، خانه های افرادی که نقشی در سرکوب خلق داشته و مورد نفرت عمیق توده ها هستند...) نقش نهایی را در سرنگونی حکومت اسلامی اجرا خواهند کرد. البته با این شرط که این مبارزات که اکنون غیرمتمرکز و پراکنده است، به هم پیوسته و متمرکز شوند و با جذب لایه های میانی و نسبتا عقب مانده جامعه در هر طبقه و گروه اجتماعی، به گردهمایی ها و راهپیمایی های صدها هزار نفری و میلیونی تکامل یایند.
در مورد اشکال کنونی تهاجم به مراکز بسیج و سپاه و دیگر نهادها باید گفت که چنانچه انقلاب نتواند با اعتصابات و گردهمایی های بزرگ خیابانی حکومت را سرنگون کند و حکومت دست به قهر و سرکوب و کشتارهایی بیشتری بزند، آنگاه بسیاری از این گروه های کوچک مهاجم به گروه های مسلح شورشی تکامل خواهند یافت و بخشی از نخستین هسته های قیام های مسلحانه  را شکل خواهند داد.
«وعده شان سرابه، جواب اش انقلابه»
این شعار درست و به جا به گونه ای شسته و رفته واکنش انقلاب است در مقابل سیاست های این کلاشان سیاسی.
 سیاستی که این شارلاتان ها در کنار سرکوب های گسترده شان در پیش گرفته اند وعده و وعیده هایی است دروغین به توده ها. وعده هایی که عموما نه حتی مستقیم و از زبان خودشان، بلکه به گونه ای غیرمستقیم و در حاشیه داده می شود و یا دقیق تر وانموده می شود که وعده هایی وجود دارد. این ها فریب هایی که قرار است توی دل توده ها را خالی کنند و به ویژه لایه های میانی غیر فعال در مبارزات را به خوشبینی در مورد این که این سالوسان دارند کارهایی می کنند بکشانند. خوشبینی ای کاذب که می تواند این لایه ها را به فعالیت و تلاش در جهت اقناع مبارزین و متوقف کردن مبارزه وادار کند.
بسیاری از سیاست هایی که خامنه ای و سران پاسدار و اطلاعاتی اش در این سه ماه به کار برده اند تا توده ها را به این خوش خیالی کاذب بکشانند که یا گام های در جهت حل مشکلات برداشته اند و یا در حال برداشتن این گام ها هستند از این زمره اند. سخنان محسنی اژه ای جنایتکاری که در راس دستگاه قضایی است در این مورد که خواهان «مذاکره» است، راه دادن به اصلاح طلبان حکومتی که در روزنامه ها هر روز مقاله ای بنویسند و نصیحتی بکنند، برگزاری جلساتی با آنها برای دانستن نظرشان در مورد چگونگی تغییر شرایط ، سفر هیئت خامنه ای به بلوچستان و اکنون رئیسی به کردستان، صحبت های فریب دهنده ی منتظری دادستان جانی کشور که گویا «گشت ارشاد ربطی به دستگاه قضایی ندارد و به وسیله ی عده ای گذاشته شد و اکنون هم به وسیله ی همان عده جمع شده است»، حرف های تهوع آور و مشمئزکننده ی مردک سلامی فرمانده پاسداران که« ما ناز مردم را می خریم ...» و ... تمام این ها سیاست و حرف ها و  رفتارهایی برای شیره مالیدن سر توده ها و خالی کردن آنها از روحیه ی مبارزه جویانه و انقلابی و دل خوش کردن شان به این که آری حکومت دارد کارهایی می کند و شاید امور به گونه ای دیگر جریان یابد نه به آن گونه که تا کنون جریان یافته است.
 اما آنچه ملاک و معیار است نه حرف های پوچ  و برخی سیاست هایی که هیچ گونه عملی از آنها در نمی آید بلکه اعمال و رفتاری است که حکومت در این سه ماه و اندی انجام داده و اکنون نیز در حال انجام دادن آن است. یعنی سرکوب به وحشیانه ترین شکل ممکن و در کنارش بازداشت ها و گروگان گرفتن جوانان مردم، کشتارهای پایان نیافتنی به ویژه در بلوجستان و کردستان، راه انداختن اعدام ها نخست در بلوچستان با درهم کردن اعدام شده گان و از جمله با کسانی که سال های پیش به اعدام محکوم شده یودند و اکنون هم در مرکز با کسانی که به گفته ی دستگاه قضایی جاسوس اسرائیل بوده اند و خلاصه تیز کردن ساتور قصابی برای سلاخی جوانان مبارز خلق و ... این است آنچه این ها انجام داده و می دهند و ملاک داوری هم این اعمال است و نه آن وعده های شیادانه و دروغین و پوچ.
از سوی دیگر توده های مردم آنانی نیستند که در 88 و 96 و 98 در خیابان ها بودند. اکنون جنبش و انقلاب تکامل یافته است و طبقات و توده های مردم از بسیاری از خطوط آن زمان ها گذر کرده اند. اکنون مردم ما نه تنها به هیچ وجه به این سالوسان اعتمادی ندارند بلکه بر استواری حکومت شان بر دروغ و ریا و پستی و دنائت آگاه شده اند و به این پی برده اند که این ها اگر کوچک ترین فضای تنفسی به دست آورند از آن برای پس گرفتن هر آنچه توده ها در این مدت و با جانباختن گرامی ترین فرزندان شان به دست آورده اند استفاده کرده و حکومتی بسیار بدتر از آنچه تا کنون برقرار کرده اند برقرار خواهند کرد.
 پس باید شعار«وعده شان سرابه، جواب اش انقلابه» را فشرده ی نظرات توده ها در مورد آنچه حکومت می گوید و آنچه توده ها در پاسخ به آن پیش گرفته و پیش خواهند گرفت دانست. سرنگونی این حکومت، جوهر و مایه ی اصلی این شعار می باشد.
مرگ بر این حکومت سالوس و مردم فریب
مرگ بر خامنه ای جنایتکار و سران پاسدارش
هر چه گسترده تر باد اعتصابات توده ای
زنده باد انقلاب
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران 13
13آذر 1401
 

 

 

۱۴۰۱ آذر ۱۱, جمعه

جنبش و انقلاب به پیش می رود!

 
جنبش و انقلاب به پیش می رود!
 
سوگ های انقلابی
انزلی - مهران سماک
 در پی شکست تیم خامنه ای در انزلی توده های مردم به خیابان ها آمدند و به جشن و پایکوبی پرداختند. این در عین حال پاسخی بود به آن های و هوی پوشالی و مسخره بازی هایی که نیروهای کشتار در پی پیروزی ایران در بازی پیشین به راه انداخته بودند.
در این مبارزه ی توده ای، مهران سماک در حالی که در ماشین خود در همراهی با شادی توده ها بوق می زد به وسیله ی این کفتارها به گلوله بسته شد و جان خود را از دست داد.
توده های انزلی و گیلان جنبش خیز و سرفراز برای این جوان مبارز در روز سوم اش آیین سوگ برگزار کردند و طبق روال انقلاب آن را با شعارهای«هر یک نفر کشته شه، هزار نفر پشت شه» و«امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» به مبارزه ای سترگ با حکومت خامنه ای و پاسداران اش تبدیل کردند.
 آنچه به این واقعه وجهی تاثر آور بخشیده این است که برادر مهران برای این که نیروهای سپاهی خامنه ای، جنازه برادرش را شبانه ندزدند خود آن را گویا با درگیر شدن با کادر بیمارستان از آنها گرفته و در ماشین گذاشته و شب تا صبح در خیابان ها رانندگی کرده تا بتواند آن را از دست این دزدان اجساد انقلابیون، ایمن نگه دارد.
 مهران سماک جوانی مبارز و پیشرو بود. آخرین توئیت های وی گواهی است بر این که وی در متن مبارزه بوده و در پیشرفت آن می کوشیده است.
او در این توئیت گفته بود که «مسائل تیم فوتبال... تمام شد. تنها به فکر مبارزات خیابانی و اعتصابات باشیم!»
ایذه - حامد سلحشور
حامد سلحشور دیگر جوان مبارزی بود که به دلیل فعالیت های سیاسی اش و هنگام تردد در مسیر اصفهان به ایذه بازداشت شده و زیر ضرب و شتم و شکنجه ی پاسداران و اطلاعاتی ها قرار گرفته و جان می بازد. پس از آن پلید مغزان و دیوسیرتان پاسدار خامنه ای از ترس توده ها، وی را در مکانی دور از محل تولدش به نام قلعه تل خاک می کنند اما خانواده و بستگان حامد با اطلاع از محل دفن وی گور را شکافته و حامد را از آن بیرون آورده و به محل آرامگاه خانواده گی وی در راسوند ایذه مال میر انتقال داده و به خاک می سپارند.
مراسم  سوم سوگ این جوان بختیاری مبارز نیز با گرد آمدن توده ها برگزار و با شعار«مرگ بر خامنه ای» و « امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه»برگزار شد.
توده ها پس از جان باختن هر جوان شان به خامنه ای و نیروهای پلیدش پیام می دهند که این مبارزه پایان یافتنی نیست و تا سرنگونی حکومت این جنایتکاران ادامه خواهد یافت.
مبارزات در بلوچستان
انتشار بولتن خبرگزاری فارس، در بلوچستان بازتاب بیشتری داشت و به کنش عملی شدیدتری از جانب توده انجامید و این به سبب توصیه ی خامنه ای به نیروهای سپاه و اطلاعاتی بود که «مولوی عبدالحمید را بازداشت نکنند بلکه بی آبرو کنند».
توده های بلوچ در دفاع از مولوی عبدالحمید در بیشتر شهرهای بلوچستان و پس از نماز جمعه به راهپیمایی دست زدند و به دادن شعار علیه خامنه ای و نیروهای بسیج و سپاه پرداختند. آنچه که به این راهپیمایی های جلوه ای تازه داد تداوم مبارزات زنان بلوچ با شعار«چه با حجاب، چه بی حجاب می ریم به سوی انقلاب» بود.
چنانکه در اطلاعیه های پیش از این گفته ایم یک ویژگی برتر جنبش در بلوچستان امکانات راهپیمایی های گسترده به وسیله ی توده های بلوچ است. این امری است که تا حدودی در برخی از شهرهای کردستان نیز صورت گرفته، اما تا کنون در بقیه ی نقاط ایران به جز مواردی همچون چهلم حدیث و سورینا در کرج و کمی هم در فولاد شهر اصفهان صورت نگرفته است. بی گمان در آینده آنچه اکنون در مناطق مرکزی ایران استثناء است به قاعده تبدیل خواهد شد اما به نظر تا آن زمان باید مراحلی طی شده و پشت سر گذارده شود.
 
درود به جوانان دلیر و پیگیر
درود به توده های مبارز
زنده باد انقلاب
مرگ بر خامنه ای و پاسداران اش
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
12 آذرماه 1401
 
 

مسمومیت: پیام سران جنایتکار سپاه به دانشجویان

 
 
مسمومیت: پیام سران جنایتکار سپاه به دانشجویان در آستانه ی برگزاری روز تاریخی 16 آذر
 
خبرهایی که مبنی بر مسموم شدن دانشجویان چندین دانشگاه (دانشگاه الزهرا، دانشگاه صنعتی اصفهان، صنعتی اراک، خوارزمی کرج و علامه تهران) از غذای سلف سرویس می باشند گواهی است بر این که حکومت جنایتکاران و جلادان می خواهد پیشاپیش پیامی به دانشجویان مبارز بدهد.
این پیام این است که«ما نمی خواهیم اجازه دهیم که شما روزهای 14 و 15 و 16 آذر را برگزار کنید و به جنبش توده ها نیروی تازه ای بدمید! اکنون ما شمه ای از روی« خطرناک» مان را به شما نشان می دهیم!».
گرچه اکنون و پس از مسموم شدن دانشجویان در دانشگاه های مزبور که دانشجویان نام آن را مسمومیت زنجیره ای گذاشته اند، خبری دال بر کشنده بودن سم مزبور بیرون نیامده، و از این رو در حال حاضر می توان آن را یک مقدمه ای برای ترساندن دانشجویان و توده ها دانست، اما قطعا باید آن را جدی گرفت و هوشیار بود.
این جنایتکاران توطئه گر و پلید برای دفاع از ثروت و قدرت خود که خوابش را هم نمی دیدند تا آنجا که بتوانند هر کاری از دست شان برآید انجام می دهند. چنان که در حمله به دانشجویان دانشگاه شریف کردند؛ در جمعه ی زاهدان کردند؛ در حمله به زندان اوین و و گروگان گرفتن زندانیان سیاسی کردند و در کشتار شاه چراغ و نیز حمله وحشیانه به کردستان کردند.
 این اقدام اخیر که کاملا عامدانه و طبق طرح ها و نقشه های توطئه گرانه ی عموما از پیش تنظیم شده بوده و به وسیله ی خامنه ای و بیت رهبری هم تایید گردیده نیز در راستای آن اقدامات جنایتکارانه و ننگین پیشین قرار دارد. هدف اصلی آن فلج و زمین گیر کردن جنبش دانشجویی است که در کنار کردستان در حال حاضر دو بخش پیشروی جنبش و انقلاب را تشکیل می دهند.  
از این رو دانشجویان و خلق باید مراقب هر گونه دسیسه و توطئه ای از جانب این جانیان بوده و پیشاپیش خود را برای آنها آماده کنند.
باید به این نکته اشاره کرد که در صورت دست زدن به هر گونه اقدام جنایتکارانه ای از جانب این موجودات پلید که به فاجعه ای تبدیل شود، گورشان سریع تر از آن چه می توانند تصور کنند کنده خواهد شد؛ به این معنا که موجب خواهد شد خلق بخروشد و با غرش توفانی خود این تفاله های قرون و اعصار را زودتر از آنچه گمان می کنند بروبد.
 چنین اقداماتی اما یک بازتاب درونی شدید درون صفوف خودشان هم خواهد داشت و ریزش های درون شان را بسیار شدیدتر از آنچه تا کنون بوده است خواهد کرد. یعنی نه تنها پایه های ناچیز اجتماعی و رده های پایینی و میانی نیروهای بسیج و سپاه و حتی نیروهای اطلاعاتی را بیشتر به گریز از این ها خواهد کشاند، بلکه شدیدترین شکاف ها را در بین سران آنها ایجاد خواهد کرد.
از این رو سلامی و دیگر سران پاسدار و سران سازمان های اطلاعاتی و در راس همه ی اینها خامنه ای جنایتکار و بیت کثیف و متعفن اش باید بدانند که چنانچه این «خطرناک» بودن شان را غلاف نکنند، آنها از یک سو در حاکمیت در انزوایی شدید قرار خواهند گرفت و از سوی دیگر خلق بلایی صدها بار هولناک تر بر سر آنان خواهد آورد.
 
زنده باد مبارزه دانشجویان و جوانان پیشرو خلق
زنده باد انقلاب
مرگ بر سالوسان و جنایتکاران
مرگ بر خامنه ای و بیت رهبری مرکز اصلی توطئه ها
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
11 آذرماه 1401
     

۱۴۰۱ آذر ۱۰, پنجشنبه

برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی(6) ویژگی های مبارزات انقلابی کنونی

 
 
برخی مسائل در خیزش انقلابی کنونی و موضع طبقه ی کارگر(6)
 
ویژگی های مبارزات انقلابی کنونی( بخش اول)
 
اشاره ای به ساخت اقتصادی ایران
دو نوع ساخت اقتصادی در حال حاضر در جهان وجود دارد:
ساخت سرمایه داری در کشورهای امپریالیستی. این ساخت اقتصادی از کشورهای پیشرفته و ثروتمند مانند آمریکا و آلمان و فرانسه و انگلیس تا کشورهایی مانند یونان و بلغارستان را که به نسبت عقب مانده و فقیر به شمار می آیند در بر می گیرد.
و ساخت اقتصادی کشورهای زیر سلطه ی امپریالیست ها که از سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور تا ترکیب های گوناگون از سرمایه داری بوروکراتیک و ساخت های نیمه فئودالی را شامل می شود.
در کشور ما سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور حاکم است. دو ویژگی اقتصادی اساسی این ساخت در کشور ما یکی وابسته بودن به تولید مواد خام (در ایران نفت) است و دیگری تسلط صنایع مونتاژ. در این ساخت، یک طبقه ی سرمایه دار با تسلط بر دولت( مجلس، دستگاه قضایی، دستگاه اجرایی) تمامی رشته های اصلی اقتصاد را در انحصار خود گرفته و از رانت ها استفاده می کند. نکته ی اساسی دیگر وابسته بودن جناح ها و باندهای گوناگون این سرمایه داران بوروکرات به امپریالیست های گوناگون غربی و شرقی است.
به این ترتیب اقتصاد وابسته به مواد خام و صنایع مونتاژ، وجود سرمایه داران انحصارگری که حکومت و  تمامی رشته های اقتصاد را در دستان خود گرفته و در عین حال وابستگی جناح ها و باندهای گوناگون این سرمایه داران به امپریالیست ها ویژگی های اساسی این ساخت اقتصادی- اجتماعی می باشند.
 روشن است که این ساخت اقتصادی مانند ساخت های کشورهای امپریالیستی حتی عقب مانده ترین آنها هم نیست، اما شبیه ساختار اقتصادی کشورهای نیمه فئودال - نیمه سرمایه داری بوروکراتیک سابق در کشورهای زیرسلطه هم نیست.
طبقات در ساخت اقتصادی ایران
این ساخت اقتصادی طبقات گوناگونی را در بر می گیرد که  به دو جبهه تقسیم می شود: جبهه ی طبقات ضد خلق که خواهان حفظ نظام کنونی و دشمنان تحول و انقلاب هستند و جبهه ی طبقات خلق که علیه نظام اقتصادی و سیاسی- فرهنگی کنونی بوده و خواهان انقلاب و تغییر و تحول اساسی در تمامی وجوه جامعه اند.
صف دشمنان خلق
روحانیون و سپاه پاسداران سرمایه داران بزرگ کشور
جبهه ی طبقات ضد خلق و دشمنان انقلاب و تحول، تمامی سرمایه داران بزرگی( ما آنها را سرمایه داران بوروکراتیک - کمپرادور نامیدیم) را که وابسته به امپریالیست ها هستند شامل می شود. سرمایه داران بوروکرات حاکم که عمدتا آخوندهای راس سازمان روحانیت و همچنین سران اصلی نیروهای پاسدار و بسیجی می باشند، از نظر اقتصادی وابسته به تراست ها و کمپانی های بزرگ غربی و شرقی هستند. نفت را می فروشند و با استفاده انحصاری از آن برای خود قدرت و ثروت و موقعیت های افسانه ای فراهم می کنند. بر مبنای وابستگی به تراست ها و کمپانی های بزرگ غربی و شرقی، میان این سرمایه داران جناح ها و باندهای گوناگون وجود دارد که به جناح ها و یا باندهای یک امپریالیسم و در کل به امپریالیست های گوناگون غربی( آمریکا و اروپای غربی) و شرقی( عمدتا روسیه و در کنار آن چین) وابسته اند.
ساخت سیاسی- فرهنگی
از نظر سیاسی حکومت این سرمایه داران بوروکراتیک ، استبدادی است. این استبداد، استبداد ولایت فقیه است یعنی استبدادی مذهبی است. بر مبنای ولایت فقیه، نهاد روحانیت همچون یک نهاد فئودالی بر ارکان جامعه مسلط است و بنابراین آخوندها خواه از نظر ایدئولوژیک و خواه از نظر موقعیت اقتصادی که خود امتزاج موقعیت های دوگانه ی فئودالی- سرمایه داری است، نقش رهبر را در میان سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور حاکم پیدا می کنند. به عبارت دیگر سازماندهی طبقه ی سرمایه داران بوروکراتیک وابسته به امپریالیسم( زیرا این طبقه مستقل نیست و نمی تواند در عرصه ی اقتصاد مستقل باشد) از طریق یک نهاد اقتصادی، اجتماعی و مذهبی فئودالی صورت گرفته و با جهان بینی مذهبی تسلط خود را اعمال می کند.
 به گونه ای فشرده، حکومت مذهبی یعنی تسلط دین اسلام و مذهب شیعه که شکلی از جهان بینی فئودالی است بر روساخت فرهنگی جامعه و از این جا به تمامی ارکان سیاسی و اقتصادی جامعه.
تفاوت اساسی حکومت روحانیون و مذهب در قرون وسطی و حال حاضر
نکته بسیار مهم این است که این حکومت به هپچ وجه نتوانسته از نظر اقتصادی مستقل باشد. به این معنا که هم تکیه به تولید و فروش نفت و دیگر مواد خام معدنی و کشاورزی و هم اساس تحرک اقتصادی حاکم بر ساختار اقتصادی آن( صنایع مونتاژ، لوازم یدکی کارخانه ها، مواد خام صنعتی موردنیاز برای تولید و...)  در چارچوب وابسته گی به امپریالیست ها بوده است.
اینجا دیگر برخلاف قرون وسطی ساختار فئودالی غالب نیست و روحانیون در کنار فئودال ها بر طبقه ی دهقانان که در آن زمان اکثریت اهالی را تشکیل می دادند حکومت نمی کنند، بلکه ساختار سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور غالب است و تحرکات اقتصادی فئودالی نهاد روحانیت به عنوان یک نهاد مذهبی و سازمان های وابسته به آن همچون اوقاف نقشی اساسی در اقتصاد ندارند و آنچه که به طور عمده بر حرکات اقتصادی این سازمان ها که آستان قدس رضوی یکی از برجسته ترین آنهاست، مسلط است همان سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور است.
اما این حکومت در حالی که در ساختار اقتصادی خود کاملا وابسته است در ساختار سیاسی و فرهنگی خود به سبب وجود باندهای وابسته به امپریالیست های گوناگون شرقی و غربی و از سوی دیگر ویژگی خواست بقای خود به عنوان یک حکومت مذهبی، تا حدودی استقلال دارد.  
این نکات را که به فشرده ترین شکل بیان شد ما بارها در مقالات خود شرح داده ایم.
سرمایه داران مزدورسلطنت طلب و جمهوری خواه
جدا از این دشمنان انقلاب که اکنون حکومت را در دست دارند، یک دسته سرمایه داران کمپرادور و نیز نظریه پردازان خائن و تاریک فکر وابسته به امپریالیست های غربی نیز وجود دارند که دشمنان انقلاب و تحول انقلابی هستند. برخی از این ها که عموما در کشورهای غربی ساکن هستند، بازمانده های دم و دستگاه پهلوی دوم و برخی دیگر اصلاح طلبانی هستند که پس از سال ها 80 به خارج کشور رفتند و بیشترشان مزدور کشورهای امپریالیستی شدند. از این دارودسته ها دولت های امپریالیستی پشتیبانی می کنند و تعدادی رادیو و تلویزیون فعال هم دارند. هدف اساسی این ها این است که در خلال روند تلاش و انقلاب توده ها برای سرنگونی جمهوری اسلامی برنامه هایی را تدارک ببینند که بتوانند به جای این حکومت بنشینند و دوباره یا رژیم سلطنتی را بازسازی کنند و یا یک جمهوری وابسته به امپریالیست ها. بنابراین تفاوت این دو جناح اساسا در شکل حکومت است. برنامه ی اساسی آن ها این است که در عین حال که دولتی  غیرمذهبی تشکیل دهند اما همین روابط نابرابر کنونی را با کشورهای امپریالیستی غربی برقرار کنند. برای آنها به هیچ وجه استقلال ایران مهم نیست و منظور از شعار آزادی شان نیز تماما آزادی های اجتماعی است و نه آزادی های سیاسی. 
چنانچه به شاخه ی سلطنت طلب نگاه کنیم می بینیم که آنها آزادی های سیاسی و دموکراسی را نه در تمامی 45 سال استبداد رضا خان و پسرش اجازه دادند و نه اکنون حتی شعارش را مطرح می کنند. در عین حال آنها برنامه ی برقراری رژیم سرمایه داری بوروکراتیک-  کمپرادور را دارند و بنابراین برایشان طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش تنها گوشت دم توپ است و اگر چنانچه بتوانند به قدرت برسند پشیزی برای شعارهای کارگران ارزش قائل نخواهند بود کما اینکه در دوره ی 50 ساله ی سلطنت پهلوی قائل نبودند و این طبقه و دیگر طبقات زحمتکش را به دستور امپریالیست ها به شدیدترین وجه استثمار و سرکوب کردند. 
به طور کلی این ها هدف شان این است که انقلاب را در سطحی ترین وجوه و شعارهای آن متوقف کنند و به هیچ وجه اجازه ندهند عمیق و توده ای شود. برای آنها شعارهایی کلی همچون«زن، زندگی، آزادی» شعارهایی است که می توان از آن ها تفسیری مطلوب خود و بر مبنای برنامه هاشان داد.
صف خلق
صف خلق طبقات معینی دارد. طبقه ی کارگر، کشاورز، خرده بورژوازی( سنتی یعنی کسبه و تولید کنندگان خرد و مدرن یعنی تمامی کارمندان ادارات دولتی و خصوصی و آنها که شغل آزاد دارند و همچنین دانشجویان و...) و بورژوازی ملی( سرمایه داران دارای سرمایه ی متوسط و غیرانحصاری و در عین حال تا حدودی مستقل از امپریالیست ها) نیروهای اجتماعی ای هستند که در مرحله ی کنونی در صف طبقات خلقی هستند و کم و یا بیش و به نسبت های گوناگون جنبش های موجود را که علیه سرمایه داران بوروکراتیک و امپریالیست هاست به حرکت در می آورند. این طبقات به نسبت های متفاوت برای آزادی و استقلال ایران مبارزه می کنند. (برای شرح بیشتری از این طبقات نگاه کنید به مقاله ی نگارنده با نام طبقه ی کارگر و جنبش دموکراتیک).
نیروهای محرکه ی اساسی انقلاب
 طبقه ی کارگر، کشاورز و خرده بورژوازی نیروهای محرکه ی اساسی آن هستند. زنان  مبارزی که در صفوف نخستین مبارزه هستند به این طبقات تعلق دارند. جوانان دختر و پسر یعنی در درجه ی نخست دانش آموزان و دانشجویان که در حال حاضر در جنبش نقش پیشرو را دارند خود در لایه های طبقه ی خرده بورژوازی قرار می گیرند. سرمایه داران ملی لیبرال نیز به هر درجه که به پیشرفت آن علیه استبداد و امپریالیسم یاری کنند در کنار این نیروها جای می گیرند. آنها در مراحلی با  انقلاب همراهی می کنند چنان که در این مراحل کنونی کرده اند و در مراحلی مقابل آن می ایستند. برای نمونه آنها در دوره ی پس از انقلاب 57 مقابل تحولات انقلابی و کارگران و دهقانان و دانشجویان ایستادند و در شکست انقلاب نقش داشتند.
مراحل انقلاب
این انقلاب دو مرحله دارد. مرحله ی دموکراتیک نوین و مرحله ی سوسیالیستی. این دو مرحله به یکدیگر وابستگی دارند و دو روی انقلاب به رهبری طبقه ی کارگر را می سازند.
مرحله دموکراتیک نخست و مرحله ی سوسیالیستی پس از آن می آید. در حالی که در مرحله ی دموکراتیک عناصر سوسیالیستی وجود دارد و موجب گذار این مرحله به مرحله ی بعدی یعنی سوسیالیستی می شود.
ماهیت انقلاب در مرحله ی کنونی و تفاوت های آن با انقلاب های پیشین
ماهیت و خصلت انقلاب در مرحله ی کنونی دموکراتیک و ضد امپریالیستی است. یعنی در عرصه ی اقتصاد علیه سرمایه داری بوروکراتیک- کمپرادور است و علیه وابستگی به هر قدرت امپریالیستی که پیش آید. اما در سیاست و فرهنگ اساسا علیه استبداد و مذهب است. ویژگی ضد استبداد مذهبی آن که اکنون عمده است به این دلیل است که استبداد حاکم، استبداد مذهبی است. برای همین انقلاب علیه حکومت آخوندها و خواهان جدایی مذهب از حکومت است. این ویژگی، خود را در زمینه ی ایدئولوژیک - فرهنگی، در مخالفت با و نفی باورهایی که امر تسلط مذهب را درست می دانند و در عرصه ی سیاسی در مخالفت با تسلط نهاد روحانیت و آخوندها بر حکومت نشان می دهد. این مخالفت ها به گرایش های آته آییستی در میان توده ها پا داده و قطعا در فرایند عمیق شدن انقلاب بیش از پیش پا خواهد داد.
اما این انقلاب در اقتصاد علیه حکومت سرمایه داران بوروکرات- کمپرادور است که در جلد مذهب فرو رفته یا لباس مذهب بر تن کرده اند و پشیزی هم برای دین و مذهب ارزش قائل نبوده و نیستند.
به این ترتیب یک ویژه گی انقلاب دموکراتیک ایران این است که علیه حکومت استبدادی در شکل مذهبی است؛ و این مساله انقلاب دموکراتیک ایران را با وظیفه ی خاصی که راندن مذهب و نهاد مذهبی از سیاست و فرهنگ است روبرو می کند.
این ویژگی در انقلاب های دموکراتیک نوع کهن یعنی انقلاب های به رهبری بورژوازی( مانند انقلاب مشروطه که علیه استبداد سلطنتی بود) تا حدودی به گونه ای جانبی وجود داشت، اما در انقلاب های دموکراتیک نوین (انقلابات در کشورهای زیر سلطه به رهبری طبقه ی کارگر) به این شکل سابقه نداشته است. آن انقلاب ها در حالی که علیه روابط فئودالی بود اما به طور عمده علیه حکومت روحانیون نبوده بلکه علیه استبداد یا دیکتاتوری های سکولار بوده است.
در حقیقت در این انقلاب آن وجهی عمده است و آن را گسترش می دهد که در انقلاب مشروطه، بخشی جانبی بود. یعنی مشروعه طلبی بخشی از روحانیون و در راس شان شیخ فضل الله نوری که توده ها به دارش زدند. جمهوری اسلامی تجلی، انکشاف و رشد همین وجه مشروعه طلبی و قدرت گیری تمام و کمال روحانیون و برقراری حکومت استبداد دینی بود و برای همین هم این وجه ضد حکومت دینی را هم به وجه غالب جنبش های دهه ی اخیر و انقلاب کنونی تبدیل کرد.
به این ترتیب یک تفاوت مهم انقلاب دموکراتیک ایران با انقلاب های دموکراتیک کهن یا نوین در کشورهای زیر سلطه این است که آن انقلاب ها عمدتا علیه روابط فئودالی حاکم و همچنین روابط سرمایه داری بوروکراتیک- کمپرادور بودند اما علیه استبداد دینی نبودند( یه با طور عمده نبودند)، اما انقلاب ایران علیه روابط اقتصادی فئودالی به شکل کلاسیک آن نیست و علیه روابط سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور است اما در عین حال انقلابی عمدتا علیه حکومتی فئودالی و فرهنگی مذهبی - فئودالی است.
درباره ی مفهوم «انقلاب مدرن»
در این مورد باید توجه کرد که مفهوم «انقلاب مدرن» کمی غلط انداز است. زیرا در پنجاه سال حکومت استبداد سلطنتی پهلوی ها، گرچه مذهب  در ارکان ایدئولوژیک حاکم نقشی بسیار مهم و اساسی داشت و نهاد روحانیت نیز تا حدودی دارای قدرت بود، اما این حکومت ها نه حکومت مذهبی بودند و نه حکومت روحانیون. و این به این معناست که پس از انقلاب مشروطه سرمایه داری بوروکراتیک و وجوه فرهنگی و سیاسی آن و در کنارش سرمایه داری ملی تا حدود زیادی در زندگی اقتصادی - اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مردم ایران رشد کرد( کارخانه های صنعتی، طبقه ی کارگر، دانشگاه ها، خرده بورژوازی مدرن و...)؛ و حتی این حکومت نیز در زمینه هایی مانند اقتصاد نه می خواست و نه می توانست آن را نابود کند.
 از این رو اگر وجه مدرن برای انقلاب کنونی قائل می شویم این نه از این بابت است که مثلا ما پیش از این و به طور مطلق در قرون وسطی و روابط فئودالی زندگی می کردیم و حال برای نخستین بار قرار است با این انقلاب از قرون وسطی و روابط فئودالی بیرون بیاییم، یعنی آنچه در مورد انقلاب های بورژوایی در انگلستان، هلند و بعدها فرانسه صدق می کند. از دیدگاه «نخستین انقلاب مدرن» که برخی سر می دهند، گویا مبارزات توده های مردم ما در سال های 32- 20 در چارچوب مدرن جا نمی گرفته و یا در انقلاب 57 توده های مردم یک «انقلاب» مذهبی انجام داده بودند. روشن است که از نظر آنان که این نظر را ارائه می دهند تنها مساله تغییرحکومت مذهبی به غیرمذهبی است حتی اگر به جای آن، حکومت سرمایه داران بوروکرات - کمپرادور سلطنت طلب یا جمهوری خواه بنشیند.     
به طور کلی انقلاب دموکراتیک به رهبری بورژوازی ملی و یا به رهبری طبقه ی کارگر در کشورهای زیر سلطه دارای ماهیت مدرن است، خواه علیه حکومت روحانیون و مذهب باشد و خواه علیه حکومت غیرمذهبی، خواه علیه فئودالیسم باشد خواه علیه سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور. این دیدگاه در مورد انقلابات بورژوا- دموکراتیک در کشورهای عربی که به «بهارعربی» مشهور شد نیز صادق است که آماج عمده ی حمله ی آنها نه حکومت مذهبی بود و نه حکومت روحانیون.
هرمز دامان
نیمه ی نخست آذرماه 1401