۱۴۰۱ مهر ۲۴, یکشنبه

شنبه های انقلاب

 
شنبه های انقلاب
 
انقلاب دموکراتیک نوین ایران در حال شخم زدن ایران است و هر روز زمین های تازه ای را شخم می زند.
شنبه های انقلابی یکی از روزهایی است که جوانان دختر و پسر و دانشجویان و توده های زحمتکش هر بار در آن یا به خیابان می آیند و یا در محل تحصیل خود عهد خود را با انقلاب بزرگ خویش تجدید می کنند و آن را به پیش و حکومت را باز هم گامی به پس می رانند.
اکنون دیگر انقلاب در حال گسترش خود به مناطقی است که یا تا کنون نرفته بود و یا جسته و گریخته رفته بود. اردبیل یکی از استان هایی است که در این هفته به گونه ای توفانی به پا خاست و توده های مردم یکی از بزرگ ترین روزهای انقلاب را برای شهر و استان خود ورق زدند.
اسرا پناهی کودکی که خامنه ای قربانی خودپرستی های خود کرد
خامنه ای در خودپرستی و خودبزرگ بینی سرآمد مستبدین و دیکتاتورهاست. این موجود کودن و پلید در سخنرانی اخیر خود که برای مشتی ابله تر از خودش کرد، انقلاب کنونی را به این نسبت داد که گویا « جهانی شدن» ناسرود « سلام فرمانده» اش یکی از دلایل این انقلاب بوده است. این است که به مشتی احمق تر از خودش دستور می دهد که نوجوانان را جمع کنند و به آنها دستور اجرای این ناسرود مشئمز کننده را بدهند.
در پی این امر، در اردبیل دختران مدرسه ی شاهد این شهر را گرد می آورند و از آنها می خواهند که این مدح نامه ی دروغین را اجرا کنند. دانش آموزان از اجرای آن سر باز می زنند و به شعار دادن علیه  دیکتاتور می پردازند. آن گاه لباس شخصی های خامنه ای که از مطمئن ترین عناصر پاسدار و اطلاعاتی نظام هستند و اکثریت به اتفاق آنها با اسلحه به دست در میان نیروهای سرکوب کننده ظاهر می شوند، به مدرسه حمله کرده و در گیرودار بازداشت دانش آموزان به  ضرب و جرح آنها دست می زنند. یکی از این دانش آموزان به نام اسرا پناهی که به شدت آسیب دیده به بیمارستان منتقل و در آن به سبب جراحات وارده به سرش جان می بازد.
این امر موجب خشم توده های اردبیل و مبارزه و شورش در این شهر شده و توده ها با لقب« کودک کش» به حکومت خامنه ای با نیروهای سرکوب درگیر می شوند. این شورش شهر اردبیل را دربر می گیرد چندان که در این روز اردبیل یکی از بزرگ ترین کانون های شورش و مبارزه در ایران می شود. این مبارزه به تبریز نیز گسترش می یابد و دانشجویان و جوانان و توده ها در این شهر به پشتیبانی توده ها در اردبیل دست می زنند.
 زندان اوین
شامگاه شنبه همچنین لحظاتی پر اضطراب و رنج آور برای توده های مردم تهران و ایران بود. صدای انفجار و گلوله که از زندان اوین به گوش می رسید و همچنین آتش سوزی بزرگی که به چشم دیده می شد موجب نگرانی عمیق مردم تهران و ایران شد و توده های بسیاری در تهران به سوی زندان اوین روانه شدند و در اطراف آن تجمع کردند.  
مقامات حکومت علت این حوادث را درگیری زندانیان بند سرقت و بند زندانیان مالی دانسته اند و آتش سوزی را نیز در کارگاه خیاطی زندان. تا زمان نگارش این متن به گفته مقامات قضایی جمهوری اسلامی که به هیچ سخن شان اعتماد نیست 4 نفر از زندانیان سرقتی کشته شده و بیش از 61 زندانی آسیب دیده اند. و این گفته ها درباره ی آنچه روی داده با ابعاد آتشی که مردم دیده و صدای شلیک ها و انفجارهایی که شنیده اند تطبیق نمی کند. با این همه، چند و چون این حادثه در زمان نگارش این متن هنوز به حد کافی روشن نشده است و از این رو نظر دادن در مورد آن را به روشن شدن جنبه های بیشتری از این واقعه می سپاریم.   
حکومتی که نمی داند چه بکند!
حکومت دست و پاچه ی خامنه ای به راستی که در تنگنا افتاده است. آنها نمی دانند چه بکنند و تمامی راه ها را بسته می بینند. هر راهی که بروند توده ها پادزهر آن را در دست دارند.
عقب نشینی کنند که تا به حال مجبور شده اند بسیار آن را انجام دهند توده ها جلوتر می آیند؛ سرکوب را شدیدتر کنند توده ها خون هر مبارز قربانی را به گسترده کردن ابعاد مبارزه و بلند شدن هزاران مبارز دیگر و گسترش انقلاب بدل می کنند.
 وضع کنونی را حفظ کنند به این امید که جوانان و توده ها خسته شوند، توده ها با دلبستگی به آینده ای که از این موجودات مومیایی های خونخوار در آن اثری نباشد، روز به روز شورو شوق بیشتری می یابند.
پس روز به روز رویاهای این موجودات متعفن که گویا تاریخ به آنها فرصتی، فرصتی برای قدرت و مال اندوزی و جنایت داده و آنها باید این فرصت را به سده ها حکومت خود تبدیل کنند رنگ می بازد؛ و همین هم  از یک سو موجب ریزش های بیشتری در میان شان شده و می شود و از سوی دیگر بغض و دشمنی برخی از آنها را با انقلاب و توده ها بیشتر می کند و این دسته ها را که جانی ترین و کثیف ترین و فرومایه ترین آنها و در عین حال بی شعورترین و احمق ترین آنها هستند وا می دارد که به کشتارهای بیشتری دست زنند.
آنچا اینان نمی دانند این است که نیامدند که بمانند بلکه آمدند که بروند؛ و تاریخ  نیاوردشان که برای سده ها نگه شان دارد بلکه درست برای این آوردشان که نشان مردمی دهد که هنوز به آنها باور داشتند و نشان دهد که آنها کهنه و گندیده و بی رنگ و بو و بی خاصیت هستند و  شایسته اند که ببردشان و نیز همراه آنها تمامی اندیشه ها و نهادهای پوسیده و گندیده و متعفن را و این همه را در گور جای دهد.
توده های مردم ایران به ندای تاریخ گوش می دهند و این موجودات خونخوار و مشمئز کننده را به گور خواهند سپرد.
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
24 مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۲۲, جمعه

تبر انقلاب و درخت پوسیده ی خامنه ای

 
تبر انقلاب درخت پوسیده ی خامنه ای را قطع خواهد کرد!
 
هر روز در پی روز دیگر می آید و چشم اندازهای آینده را آشکارتر می کند.  انقلاب توقف پذیر نیست و همچنان پیش می رود. هر روز بخش ها و گروه های تازه ای به خیزش بزرگ می پیوندند و در آن نقش می گیرند. روز گذشته توده های زاهدان، اهواز، شیراز، تبریز، یزد و اردبیل ... جنبش را به پیش بردند.
بلوچستان
 در روز جمعه توده های رنج کشیده بلوچستان پس از آن جمعه خونین، دست به راهپیمایی  زدند و شعارهای خود و از جمله «مرگ بر این ولایت» را از سر گرفتند.
بلوچستان محروم ترین استان ایران است. توده ه ی بلوچ ستمدیده ترین خلق های ایران است. ستمی که جمهوری اسلامی به خلق بلوچ کرده است در تاریخ مانند ندارد. خامنه ای و حکومت اش نه تنها هیچ گونه حقی برای ملیت های ستمدیده قائل نیست بلکه در عین حال عمیقا ضد سنی مذهبان است. و همین ستم های چند جانبه است که مردم بلوچ را به  خشم و عصیان آورده و به یکی از مبارزترین خلق های ایران تبدیل کرده است.
طبقه ی کارگر و کشاورزان و دیگر زحمتکشان و طبقات مردمی ایران پشتیبان خلق بلوچ و کرد است و تمامی توطئه ها علیه این خلق ها و سرکوب هایی که هدف اش به کجراه بردن انقلاب است را خنثی  خواهند کرد.
خامنه ای و پاسداران اش بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند در عشق و علاقه ی تاریخی خلق های ایران به یکدیگر خللی وارد کند. 
شعار«سنندج، زاهدان، چشم و چراغ ایران» که توده های مردم در شهرهای دیگر سر دادند، نشانگر عشق بزرگ مردم ایران به خلق های این دو سرزمین و همدردی عمیق با آنهاست. خلق ایران هرگز اجازه نخواهد که هیچ قدرتی آنها را از یکدیگر جدا کند.
اهواز
 در اهواز نیز توده های مردم به فراخوان ها نیروهای انقلاب پاسخ دادند و به گردهمایی و راهپیمای دست زدند.
آنچه شهر اهواز را از بسی شهرهای دیگر متفاوت می کند ترکیب پیچیده ی قومی این شهر است. تقریبا بیشتر خلق ها و قوم های ایران در این شهر نماینده دارند. خلق عرب و ترک، بختیاری، شوشتری و دزفولی و اصفهانی و لر در کنار یکدیگراند. زمانی که این شهر متحدا به مبارزه برخیزد نشانگر این است که خلق ها و قوم های گوناگون در اتحاد با یکدیگر به مبارزه برخاسته اند.
 از سوی دیگر اهواز یعنی شهر کارگران؛ شهر طبقه ی کارگر. از کارگران نفت و فولاد و ... گرفته تا کارگران پروژای. به دلیل وجود طبقه ی کارگر و نیز خلق زیر ستم عرب در این شهر و کلا استان خوزستان، این شهر و استان همچون انقلاب 57 و جنبش های کارگری و توده ای سال های اخیر در روند انقلاب نقش بزرگی را بازی خواهد کرد.
تبر بزرگ خلق بر درخت خشک خامنه ای و شجره اش
درخت خامنه ای و شجره اش از همان آغاز مصنوعی و بی ریشه و فاسد و پوسیده بود و از همان زمانی که برآمد نیز بی برگ و خشک بود.
 این درخت بی بار و بر، اکنون تکیده تر و بی سایه تر از آن است که حتی بتواند آنها را که گردش طواف می کردند را پیرامون خود گرد آورد. 
این درخت چهل سال مانع رشد نهال های بیشمار گردید و چندین نسل را به نابودی کشاند، و تبری لازم داشت تا بر پیکر آن فرو آید و آن را قطع کند و فرو ریزد! و این درخت که فرو افتد میلیون ها نهال نورس برخواهند آمد و باغ بزرگ ایران را سبز خواهند کرد. 
این تبر بزرگ، تبر انقلاب است که زنان و جوانان دانشجو و دانش آموز و کارگران و کشاورزان و دیگر طبقات خلق ایران همه با هم آن را در دست گرفته اند و می خواهند بر پیکر خامنه ای و بیت رهبری و حکومت اش فرود آورند.
خامنه ای و راه های پیش رو
اما در مقابل خامنه ای تنها سه راه وجود دارد:
یکم: سرکوب را شدیدتر کند و «میدان ژاله» شاه جنایتکار و مزدور را دوباره به وجود آورد.
و وای به روزگارش اگر چنین کند و توده های بیشتری را به خاک و خون بکشد! در چنین صورتی توده ها به شعار بزرگ شان« بجنگ تا بجنگیم» محتوی حقیقی و واقعی آن را خواهند بخشید و او را به صلابه خواهند کشید.
دوم، عقب نشینی کند.
البته تا هم اکنون نیز خلق ایران با مبارزات خویش وی را مجبور به عقب نشینی های زیادی کرده است و این «درخت تناور» خامنه ای و این «ایستاده گی» خودش و بیت اش و سپاه پاسداران اش و سازمان های اطلاعاتی اش زود زوارشان در رفت و بد جوری پیزوری از آب درآمدند!
 آری! اکنون و یک ماه پس از آغاز انقلاب، ایران، دیگر ایران یک ماه پیش نیست.
و سوم همین میزان از سرکوب را که تا کنون انجام داده است و با اندکی شل و سفت کردن آن در برخی مناطق ادامه دهد.
چنانکه تا کنون روشن شده است این نیز نتیجه ای نخواهد داد. خلق تازه نفسی چاق کرده و هوای تازه ای به ریه های خود فرو داده است.
خلق تازه عاشق انقلاب خود شده است!   
درود بر خلق مبارز ایران
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرارباد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
22 مهر 1401
 

به یاد گودار

 

 

به یاد گودار
و دوره ی مائوئیستی وی  
و به احترام تمامی هنرمندان زندانی و همچنین هنرمندان چپ، آزادیخواه و میهن دوستی که از ته دل و با عشق و علاقه به توده های مردم و یکی همچون دیگران به خیزش و انقلاب توده ها پیوستند!
ژان لوک گودار در تاریخ 13 سپتامبر 2022 در سن 91 سالگی درگذشت و ما تا کنون فرصتی برای نوشتن یادنامه ای برای وی نداشته ایم. و نگران بودیم که شاید بیش از این دیر شود اگر می خواستیم مطلبی در یاد او نوشته باشیم!
گودار فیلمسازی سیاسی بود و به ویژه در دوره ای که اوج نوآوری و خلاقیت وی بود؛ یعنی دهه ی شصت و نیمه ی نخست دهه ی هفتاد و بخصوص در دوره ای که با ژان پیر گورن فیلمساز و ایدئولوگ مائوئیست، گروه ژیگاورتوف را برپا کرد و فیلم های زیادی که در پایین خواهد آمد در مورد مبارزه ی انقلابی طبقه ی کارگر و خلق های زیر سلطه ساخت.
این دوره در عین حال تلاقی داشت با جنبش بزرگ دانشجویی - کارگری 1968 در فرانسه که متاثر از انقلاب بزرگ فرهنگی- پرولتاریایی چین و مائوئیسم بود. دوره ای که مائوئیست ها در اروپا در مقابل اندیشه ها و سیاست های مبتذل و بورژوایی مارکسیسم غربی و کمونیسم اروپایی و در فرانسه مقابل حزب کمونیست و در واقع رویزیونیست فرانسه به مبارزه ای بزرگ دست زدند و ضربات شدیدی به این حزب بورژوایی وارد کردند.  گودار و گورن به عنوان هنرمندان طبقه ی کارگر نقش بزرگی در این مبارزه داشتند.
جز این گودار در سال 1985 فیلم سلام بر مریم را ساخت. فیلمی که خشم و غضب پاپ و کشیش ها و سران متعصب مذهبی مسیحی را بر انگیخت و اینها گردهمایی هایی را در مقابل سینماهای نمایش دهنده برگزار کردند و به جار و جنجال پرداختند. 
 به هر حال شایسته بود که مقاله ای در خور وی نگارش می یافت اما به دلیل شرایط انقلابی و فضای موجود بر ذهن همه ی ما، به یکی از مهم ترین نوشته های خود وی بسنده کردیم.
فیلم های دوره ی مائوئیستی گودار
چینی 1967
فیلمی همچون فیلم های دیگر1968
پراودا ( درباره ی شناخت ماتریالیستی) 1969
باد شرقی 1369
مبارزه در ایتالیا ( درباره ی مبارزه ایدئولوژیک درون یک فرد مبارز) 1369
تا پیروزی ( درباره ی جنبش فلسطین و الفتح)
نامه ای به چین 1369
صداهای بریتانیایی یا در مائو می بینمت see you at mao 1969
مبارزه در ایتالیا 1969
ولادیمیر و روزا ( درباره ی رویزیونیسم) 1971
همه چیز بر وفق مراد است( درباره ی اعتصاب کارگران یک کارخانه) 1372

 
گودار
 
چه باید کرد؟
ما باید فیلم های سیاسی بسازیم.
 
ما باید به گونه ای سیاسی فیلم بسازیم.
 
اولی و دومی در تعارض با یکدیگرند و به دو مفهوم مخالف از دنیا تعلق دارند.
اولی به مفهوم ایده آلیستی و متافیزیک دنیا تعلق دارد.
دومی به مفهوم علمی و دیالکتیک دنیا تعلق دارد.
فلسفه ی علمی علیه ایده آلیسم مبارزه می کند، و دیالکتیک علیه متافیزیک.
این مبارزه، مبارزه ای بین کهنه و نو، بین اندیشه های نو و کهنه است.
شیوه ی زندگی آدمیان، شیوه ی فکر و اندیشه ی آنان را تعیین می کند.
مبارزه بین کهنه و نو مبارزه ی بین طبقات است.
انجام اولی به معنای عضوی وابسته به طبقه ی بورژوا باقی ماندن است.
 انجام دومی به معنای گزینش و پیوستن به جبهه ی طبقه ی کارگر است.
 انجام اولی، به معنای توصیف موقعیت ها است.
 انجام دومی، به معنای تجزیه و تحلیل دقیق موقعیت های واقعی است.
انجام اولی، به معنای ساختن فیلم «صداهای بریتانیایی» است.
انجام دومی، به معنای مبارزه برای نشان دادن «صداهای بریتانیایی» در تلویزیون انگلیس است.
انجام اولی به معنای درک قواعد و قوانین دنیای عینی به منظور توضیح آن دنیا است.
انجام دومی به معنای درک قواعد و قوانین دنیای عینی به منظور فعالانه تغییر شکل دادن آن دنیا است.
انجام اولی به معنای توصیف نکبت و بدبختی دنیا است.
انجام دومی به معنای نشان دادن خلق های دنیا در مبارزه است.
انجام دومی به معنای نابود کردن اولی با سلاح انتقاد از و انتقاد از خود است.
انجام اولی به معنای ارائه منظره ی کاملی از رویدادها به نام خود حقیقت است.
انجام دومی به معنای جعل کردن تصاویر بیش از حد کامل دنیا به نام حقیقت نسبی نیست.
انجام اولی به معنای صحبت از این است که پدیده ها چقدر واقعی است.( برشت)
انجام دومی به معنای صحبت از چقدر واقعی بودن پدیده ها است.( برشت)
انجام دومی به معنای تدوین فیلم پیش از فیلمبرداری آن، ساختن آن در حین فیلمبرداری و پس از فیلمبرداری است.( ژیگا ورتف)
انجام اولی به معنای پخش یک فیلم پیش از تهیه ی آن است.
انجام دومی به معنای تهیه ی فیلم پیش از پخش آن، آموختن رموز تهیه ی آن در دنبال این اصل است که: عامل تهیه است که بر پخش تسلط و نظارت دارد.
انجام اولی به معنای فیلمبرداری از دانشجویانی است که می نویسند: اتحاد – دانشجویان- کارگران.
 انجام دومی به معنای دانستن این است که اتحاد، کشمکش و مبارزه ی اضداد است برای آگاهی از این نکته که هر دو، یکی هستند.
انجام دومی به معنای مطالعه و بررسی تناقض های موجود بین طبقات مردم با تصاویر و صدا است.
انجام دومی به معنای مطالعه و بررسی تضادهای موجود بین روابط تولیدکننده و نیروهای مولد است.
انجام دومی به معنای جرات و شهامت به خرج دادن برای آگاهی از این که آدمی در چه مرحله ای قرار دارد و از کجا آمده، دانستن و آگاهی از موقع خود در فراگرد تولید به منظور بعدا تغییر دادن آن است.
انجام دومی به معنای آگاهی از تاریخ مبارزات انقلابی و مصمم شدهن است.
 انجام دومی به معنای ایجاد دانش و معرفتی علمی از مبارزات انقلابی و تاریخ و شرح وقایع آنهاست.
انجام دومی به معنای دانستن و آگاهی از این که فیلمسازی، فعالیتی ثانوی، پیچ و مهره ای کوچک در انقلاب است.
 انجام دومی به معنای استفاده از تصاویر و صداها به منزله ی لب و دندان برای گاز گرفتن است.
انجام اولی به معنای تنها بازکردن چشم ها و گوش ها است.
انجام دومی به معنای خواندن گزارش های « کیانگ تسینگ» است.
 انجام دومی به معنای انقلابی بودن است.
ژان لوک گودار- ژانویه ی 1970
 
از کتاب استعمار و ضد استعمار در سینما
برگردان پرویز شفا
ص 145-143
م- دامون
شهریور و مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۲۱, پنجشنبه

نبردی که ادامه دارد!

 
نبردی که ادامه دارد!
 
روز چهارشنبه 20 مهر به روزهای پرشکوه مبارزات توده های مردم ایران برای سرنگونی حکومت فساد و جنایت تبدیل شد. در بسیاری شهرها، زنان و مردان، جوانان مبارز، دانشجویان، دانش آموزان و کارگران و زحمتکشان در همبستگی با تودهای کرد و بلوچ به میدان نبرد آمدند و  با حکومتی ها درگیر شدند و جنبش را با اتحاد و مبارزه ی خود پیش بردند.
حکومت نیز در این روز با افزایش نیروهای خود در شهرها و با حملات وحشیانه به زنان، جوانان و دانشجویان دختر و پسر و کارگران و وکلا و بازداشت بسیاری از مبارزان تلاش کرد که در سرکوب این مبارزات دست بالا را پیدا کند و به خیال خود ضرباتی شدید وارد کند اما ضرب شست مبارزان نشان داد که این امر نه تنها برای حکومت به ساده گی مقدور نیست بلکه هر گونه ضربه ای از جانب حکومت و وحشی گری های بی پایان آن اراده ی یگانه ی مردم را برای تداوم مبارزه قوی تر می کند.
از مهم ترین نکات این روز پشتیبانی کارگران اعتصاب کننده ی نفت و پتروشیمی و سندیکای کارگران هفت تپه و دیگر کارگران از فراخوان جوانان پیشاهنگ محلات برای به خیابان آمدن مردم در این روز بود.
در این روز کانون وکلای مبارز نیز فراخوانی برای گردهمایی داد و توده نیز به پشتیبانی از آنها برخاست و طبق معمول حکومت«اهل گفتگو» نتوانست مبارزه ی بسیار مسالمت آمیز آنها را تحمل کند و برای پراکنده کردن وکلا و مردم به تهاجم و زدن گاز اشک آور دست زد.
 خامنه ای ابلیس و امیدهای واهی
در این روز خامنه ای این ابلیس شماره یک در تقابل با توده های مبارز به عربده کشی های خود ادامه داد. وی مبارزات گسترده و منظم و متداوم  و بسیار حرفه ای سازمان داده شده ی توده های مردم در سراسر ایران و در شهرهای کوچک و بزرگ را که اکنون و بدون رهبری متمرکز و تشکیلات سیاسی سراسری هم حیرت انگیز است، «اغتشاشات پراکنده» و« طراحی انفعالی و ناشیانه» و «جزیی» خواند و از طبقه ی استثمارگر و آزادی کش حاکم و نیروهای مزدور آن خواهان« ایستاده گی » در مقابل آن شد.
شکی نیست که خامنه ای بدجوری در زیر فشار نیروهای اصول گرای مخالف اش قرار گرفته و تنها برای قانع کردن آنها برای این که اوضاع زیر کنترل او و نیروهای پاسدار و بسیجی است چنین چرندیاتی می بافد و چنین عربده کشی هایی می کند، و گرنه هر ناظری که حتی جهت گیری خاصی نداشته باشد می بیند که چگونه طبقات گوناگون مردم و پیشاهنگان دانشجو و جوان آنها در زیر استبداد و خفقانی همه جانبه و شدید 40 ساله که در تاریخ بی مانند است توانسته اند جنبشی را که به دلیل همین استبداد همه جانبه امکان داشتن رهبری و تشکیلات متمرکز نداشته است، هم دارای رهبری و هم دارای تشکیلات کنند و با نظمی اعجاب آور به مبارزاتی که تا کنون یک ماه طول کشیده تداوم بخشند.
خامنه ای از این رهبری که او نمی تواند آن را بگیرد و بکشد و یا به زندان اندازد، از این« پراکنده گی» و نبرد فرسایشی عامدانه ای که بسیار حرفه ای و حساب شده سازمان داده می شود و نیروهای او را به هته پته انداخته و از این  نظم حیرت انگیز تاریخی توده است که«گله مند» است و حرص اش در آمده است؛ و برای همین هم از روی کینه و عقده و حرص اش آن را« اغتشاشات پراکنده» و « طراحی انفعالی و ناشیانه» و « جزیی» می خواند. خامنه ای دیر یا زود خواهد دید که آنچه او چنین می نامد چگونه دودمان او و مشتی پاسدارش را به باد خواهد داد.
پیشرفت های جنبش
اکنون و نسبت به روزهای آغازین این خیزش انقلابی نوین وضع از نظر کمی و کیفیت تا حدود زیا دی فرق کرده است. خیزش انقلابی فراگیرتر و جان دارتر و استخوان دارتر از پیش شده است و به اصطلاح بیشتر روی ریل افتاده است.
اکنون دختران و پسران جوان پیشرو و همچنین دانشجویان و دانش آموزان بیشتر نیروهای خود را در تقابل با نیروهای دشمن محک زده اند و از نیرو و قدرت واقعی خود بیشتر آگاه شده و در نتیجه بسیار پرجوش و خروش تر از گذشته شده اند و روزی نیست که یک گروه دانشجویی( و در آینده دانش آموزی) پیشرو و مبارز مخفی اعلام موجودیت نکند.
اکنون و با اعتصاب کسبه که روز به روز به تعداشان در اعتصاب ها افزوده می شود، نیروهای جنبش بیشتر از روزهای آغازین شده است.
اکنون در کردستان این چشم و چراغ ایران، جنبش توده ها فراگیر شده و به اوج نوینی رسیده است.
اکنون و با آغاز اعتصاب کارگران خون تازه ای به  جنبش داده شده و جنبش به تحرک بیشتری کشانده شده است و دیر نیست که با پیوستن اکثریت طبقه ی کارگر به جنبش، رادیکالیسم و اعتلا و تکامل بیشتری در آن به وجود آید.
 اکنون و با پیوستن وکلا که دیگر به دادن بیانیه بسنده نکرده و دست به گردهمایی زدند امید آن می رود که لایه های میانی و مرفه جامعه در مبارزات انقلابی کنونی فعال تر شده و به اقدامات عملی بیشتری دست به زنند.
چنانکه دیده می شود خامنه ای و هسته ی سخت قدرت که مرکز آن بیت رهبری است، سخت مچل شده و در آینده مچل تر از این نیز خواهد شد. شدت کنونی سرکوب نتوانسته جنبش را به رکود بکشاند و بنابراین آنها ناچارند یا سرکوب را به شدیدترین اشکالی که توانایی آن را دارند برسانند و یا دست به عقب نشینی زنند. تمامی توده ها آماده اند تا در صورت دست زدن به هر کدام از این اقدامات، واکنشی در خور را سازمان دهند.
 
درود بر دانشجویان و دانش آموزان دختر و پسر این پیشگامان جنبش بزرگ
درود بر توده های مبارز کرد
درود بر کارگران مبارز اعتصابی
درود بر کسبه ی آزادیخواه
درود بر وکلای مبارز
مرگ بر خامنه ای
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران

21 مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۲۰, چهارشنبه

کارگر نفت ما، رهبر سر سخت ما

 

کارگر نفت ما، رهبر سر سخت ما

شعار بسیار مهم دانشجویان دانشگاه خلیج فارس بوشهر


 

 

درود به کارگران، درود به طبقه ی کارگر ما که با اعتصاب سیاسی خود انرژی تازه ای به انقلاب داد!

 

تنها طبقه ای که می تواند باید رهبری انقلاب را در دست بگیرد و آن را به پیروزی برساند و یک 

جمهوری دموکراتیک انقلابی به رهبری طبقه ی کارگر

را  برپا کند!

آینده ی ایران در دستان پرقدرت طبقه ی کارگر و نزدیک ترین متحدش کشاورزان است!

 

 

کارگران زن 

 کارگران زن در کارخانه هایی که یا تمامی و یا بخش اصلی و عمده ی آن زنان کارگر هستند و همچنین در دیگر کارخانه ها و موسسات، باید با خواست ها و شعارهای خود دست به اعتصاب های سیاسی و اقتصادی بزنند.

 

 

هر چه اعتصاب سیاسی بیشتر گسترش یابد هر چه بیشتر کارخانه های صنعتی را در سراسر ایران در بر گیرد لایه های بیشتری از کارگران پیشرو شکل می گیرند و امکان ایجاد تشکل های صنفی - سیاسی سراسری طبقه ی کارگر و همچنین حزب پیشرو و انقلابی این طبقه بیشتر فراهم می شود و بر چنین مبنایی هر چه بیشتر امکان رهبری طبقه ی کارگر بر انقلاب آماده می گردد.

 و نیز این اعتصابات هر چه بیشتر توده های میانی و ساده ی طبقه ی کارگر را که به ویژه در رشته ی ساختمانی در حال کارند در بر بگیرد امکان توسعه ی آن به روستاها و زحمتکشان روستا به ویژه کشاورزان بی زمین و کم زمین را بیشتر در بر خواهد گرفت. ورود زحمتکشان روستاها به انقلاب، به این انقلاب نیرویی خواهد بخشید که هیچ قدرتی نتواند در مقابل آن ایستاده گی کند. این نیرو تمامی قدرت های مرتجع را از پیش پای خود خواهد روفت و خود را برای برپایی یک حکومت دموکراتیک و انقلابی که از آن تمامی طبقات خلقی ایران می باشد و بر اتحاد کارگران و کشاورزان متکی است آماده خواهد کرد.

 گروه مائوئیستی راه سرخ

ایران

20 مهر 1401

۱۴۰۱ مهر ۱۹, سه‌شنبه

نقش تهاجم در مبارزه ی انقلابی کنونی

 
 
 
نقش تهاجم در مبارزه ی انقلابی کنونی
 
تدافع و تهاجم در خیزش بزرگ خلق
جنبش کنونی خلق تنها تدافعی نبوده بلکه در عین حال تهاجمی است.
«دفاع مشروع» یکی از دو جنبه را می بیند و جنبه ی دیگر را از نظر فرو می گذارد و یا چشم بر آن می بندد.
تمامی حملات خلق به پایگاه ها و حوزه های مقاومت بسیج( آخرین آن تا چند روز پیش در نازی آباد تهران بوده است) کلانتری ها، فرمانداری ها، زندان ها و دیگر محل های حکومتی و تسخیر آنها در چارچوب تدابیر و اقدامات تهاجمی قرار می گیرد.
تمامی شناسایی و تهاجم  به نیروهای پاسدار، بسیجی و انتظامی و لباس شخصی ها و به درک واصل کردن برخی از تنفربرانگیزترین آنها در چارچوب تهاجم قرار می گیرد.
برخی شورش ها در بلوچستان و کردستان در این راستا قرار می گیرد.
جنبش ها و خیزش های انقلابی که به ناچار باید به سمت شورش ها و قیام های مسلحانه و یا جنگ ها برای کسب قدرت سیاسی و استقرار حکومت نوین سوق یاید اساسا تهاجمی است. بدون وجود تهاجم در حرکات ریز و درشت و کوچک و بزرگ خلق و در کنار حرکات تدافعی، مبارزات خلق نمی تواند به شورش و قیام های مسلحانه برای سرنگونی حکومت تکامل یابد.
 در حقیقت از این چنین حملاتی است که شورش ها و قیام های مسلحانه آینده زاده می شوند.
اما این خود به خودی نیست بلکه مشروط به این است که از میان کارگران و زحمتکشان و توده های ستمدیده و دیگر گروه ها به ویژه جوانان، دسته ها و گردان های مسلح انقلابی که برای یک جمهوری دموکراتیک انقلابی می جنگند، شکل بگیرد. 
در زمان انقلاب 57، دسته های مسلح در همان دوران یک ساله ی انقلاب شکل گرفتند. همچنین سازمان هایی مانند چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق که مسلح بودند و نیز تا حدودی پیوستن برخی دسته های مسلح ارتش به جبهه ی انقلاب پس از بازکردن انباراسلحه، این خلاء را پر کردند.
در حال حاضر در مناطقی مانند کردستان، بلوچستان، خوزستان این چنین دسته هایی وجود دارند. همچنین برخی از قوم ها مانند لرها، بختیاری ها و قشقایی ها دست به سلاح شان حرف ندارد. باید برنامه ریزی برای  بالابردن آگاهی سیاسی- انقلابی و سازماندهی این دسته های مسلح توده ای داشت و به آنها برای روز شورش و قیام آموزش داد. 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
20 مهر 1401

سیاست های رذیلانه و شیادانه ی حکومت

 
سیاست های رذیلانه و شیادانه ی حکومت
 
جنگ روانی حکومت
یکی از سیاست های کثیف این دیوسیرتان و عفریت های تاریخ در مقابله با جنبش توده ها، جنگ روانی است.
جنگ روانی با اهداف گوناگون صورت می گیرد که مهم ترین آنها، برهم زدن تمرکز نیروهای مبارز و تیره و تار کردن اهداف آنها، تخریب خود باوری و اعتماد به نفس، گرفتن خرد و تعمق از  نیروهای مبارز و عصبی کردن و به انفعال فکری و عملی کشاندن آنهاست.
تمامی گونه های جنگ روانی را می توان در دو بخش جا داد: تهاجمی و تدافعی.
جنگ روانی تهاجمی
 شکل نخست جنگ روانی جنگ روانی تهاجمی است که به طور مختصر تمامی اقدامات تبلیغی را شامل می شود که به اتهام واردکردن و انگ زدن به جنبش توده ها می پردازد.
از این که آنها را اقلیت و یا تعدادی ناچیز (مثلا اگر 1000 نفر بودند را 10 نفر) بشمارند تا اینکه آن را به نیروهای خارجی نسبت بدهند و یا این که به خود افراد و جریان های تشکیل دهنده جنبش انواع اتهامات از روانی گرفته تا جنسی نسبت دهند در چارچوب این گونه اقدامات قرار می گیرند.
 از خامنه ای و دفتر و سران پاسدارش گرفته تا برخی مزدبگیران حکومتی و نیز روزنامه بنویس ها این نوع سیاست های تبلیغی را به کار برده اند. یکی از کلاشانی که وظیفه اش این نوع جنگ است، حسین شریعتمداری معروف به حسین بازجو است که از کثیف ترین عناصر نیروهای حاکم است.
جنگ روانی تدافعی
شکل دوم جنگ روانی، دفاعی است. این نوع جنگ تمامی اقداماتی را شامل می شود که دیگر به اتهام و انگ زدن به  مبارزان نمی پردازد بلکه برعکس به نوعی در مورد وضعیت خودی است. در این نوع جنگ تمامی این نیروهای گفته شده و یا برخی از نمایندگان ارشد آنها خود را به «موش مرده گی» می زنند و به اصطلاح ما ایرانی ها«ننه من غریبم» بازی و «من بیگناهم» و مظلوم نمایی و غیره در می آوردند. و در مقابل نوعی باد در آستین نیروهای مخالف می کنند و قدرت شان و اعمال شان را زیاد جلوه می دهند.
از این گونه تبلیغات است:
 «مگر ما چه کردیم که شما با ما اینچنین می کنید!»، «هر چه شما انجام دهید بازهم ما شما را دوست داریم»، «ما همه ی وجودمان خدمت به شما بوده است» و «بیایید با هم گفتگو کنیم»( مثلا محسنی اژه ای که خود از فاسدترین و کثیف ترین و جانی ترین افراد حاکم است و بلاهای ناگفته بر سر بسیاری از دستگیرشده گان اصلاح طلب حتی روحانیون آنها آورده دست به این گونه تبلیغات می زند). شکلی از این خود را به«موش مرده گی» زدن همین سخنان اخیر حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران است که به توده ی انقلابی می گوید« چرا بسیجی را می زنید». یعنی ما شما را نمی زنیم، شما ما را می زنید!
اهداف جنگ روانی
 در شکل اول جنگ روانی هدف اساسی عصبی کردن نیروهای انقلابی است. گرفتن تمرکز و اعتماد به نفس از آنها و تخریب یگانگی آنها در دنبال کردن اهداف شان و به گیجی کشاندن شان است.
در شکل دوم، تخلیه ی کینه و نفرت، ایجاد دلسوزی در نیروهای مقابل و یا حداقل راندن آنها به موضعی منفعل، خالی کردن انرژی های درونی انقلابی و به انفعال کشاندن نیروهای مبارز است. اگر این گونه ی جنگ روانی موثر افتد نیروهای انقلابی به جای دفاع از خود یا تهاجم به نیروهای حکومت به موضعی انفعالی می افتند و این به نیروهای مقابل زمان می دهد که حملات پیاپی خود را از سر گیرند و آنها را از پای درآورند.
افزون بر این این گونه جنگ روانی گونه ای تبلیغ برای رژیم است و یک وجه تهاجمی دارد که این وجه آن در سوی دیگری دنبال می شود. یعنی در درجه ی نخست به نیروهای نظامی خود و در درجه ی دوم به پایه های اجتماعی خود. در این وجه، نیروهای حاکم گونه ای قیافه ی حق به جانب می گیرند و می گویند که ما این ها را دعوت به مدارا کردیم اما آنها گوششان بدهکار نبوده و نیست و بنابراین موجه است که ما به آنها حمله کنیم و آنها را از سر راه برداریم.
هدف هر دو شکل در نهایت عصبی کردن و تخلیه ی نیروی روانی و خشم و نفرت و کینه ی توده هاست و نتایجی که دنبال می کند به انفعال کشاندن مبارزان و تضعیف روحیه ی مبارزاتی و تقلیل نیروهای شرکت کننده در جنبش به ویژه جوانان است.
این دو شکل بیان خاصی از دو شکلی است که در سیاست کلی نیروهای ارتجاعی به عنوان سیاست «چماق و شیرینی» معروف است. یک دست «چماق» یا همان تهاجم و یک دست «شیرینی» که در اینجا همان «موش مرده گی» و «بیایید صحبت کنیم» و غیره است. هر دو سیاست هم جداگانه و هم توامان به کار می روند ومی توانند با وجوه دیگری و در زمینه های گوناگون که به آنها افزوده می گردد تکمیل شوند.
در این مورد نیز که حکومت در مورد جان باخته گان می گوید مثلا «بیماری جسمی زمینه ای داشتند» و یا «خودکشی کردند» دو هدف را دنبال می کند: یکی از آنها طبعا این است که از خود سلب مسئولیت کرده و بگوید که نقشی در مرگ آنها نداشته است. اما وجه مهم تر آن این است که وی با آنکه می داند که مردم چنین حرف هایی را باور نمی کنند به تکرار آن می پردازد و به این ترتیب به نوعی جنگ روانی دست می زند که قصد اساسی اش سرگرم کردن مردم با جستجوی علت مرگ، اتلاف ساعت ها و روزها و بالاخره عصبی کردن آنهاست.
در دوره ی کنونی آگاهی توده های مردم و به ویژه جوانان از  سیاست های کلاشانه ی سران حکومت بسیار بالاست و این سیاست ها تاثیری در آنها ندارد. با این همه، تجزیه و تحلیل دقیق تمامی کنش ها و رفتارهای این حکومت و تجهیز ذهنی و روانی خود به ما یاری می دهد که تاکتیک های تکامل یافته تری را در مورد آنها در پیش گیریم. 
 گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
20 مهر 1401