درباره ی مائوئیسم (16)
تمامی مرتجعین و
امپریالیست ها ببر کاغذی هستند
( بخش دوم)
اغلب این مساله که امپریالیست ها و برخی قدرت های دیگر بمب اتمی در اختیار دارند و می توانند جهان را نابود کنند در مقابل این تز که آنها ببر کاغذی هستند قرار داده می شود و گفته می شود «مگر می شود امپریالیست ها را با داشتن بمب اتمی ببر کاغذی نامید؟»
نخست باید بگوییم که سوسیالیسم امپریالیسم شوروی بمب اتمی در اختیار داشت و نتوانست از آن استفاده کند و فرو ریخت. البته در روسیه کنونی نیز سرمایه داران امپریالیست حکومت می کنند اما نکته این است که اگر سوسیالیسم امپریالیسم شوروی این تحول را از بالا صورت نمی داد، قدرت حاکم از پایین یعنی از جانب طبقه ی کارگر شوروی و توده های زحمتکش این کشور به زیر کشیده می شد. این نوع تحولات از بالا همیشه نمی تواند صورت گیرد و یا لزوما با نتایجی که در شوروی امپریالیستی پایان پذیرفت، پایان پذیرد.
دوم این که روشن است که امپریالیست ها بمب اتمی در اختیار دارند و می توانند با آن جهان را نابود کنند اما این به نفع شان نیست. زیرا در درجه نخست این به معنای نابودی نیروهای مولده ای است که با استثمارشان، سرمایه داران بهشت روی زمین را برای خود ساخته اند. این یعنی پایان جهنم برای کارگران و پایان بهشت بودن زمین برای استثمارگران و ستمگران. در اینجا به نظر زنده ماندن و نان از کار خویش خوردن گزینه ی بهتری برای سرمایه داران است.
اما اگر غیر از این شود یعنی تنها بخش هایی نابود شوند، یا در بخش های باقیمانده نظام سوسیالیستی برقرار خواهد شد(1) و یا اگر حتی چنین نشود آنچه از طبقه ی کارگر و زحمتکشان باقی می ماند در مقابل امپریالیست ها، استثمارگران و ستمگران خواهد ایستاد و برای برقراری کمونیسم در روی زمین مبارزه خواهد کرد و بنابراین دوباره نظریه ی ببر کاغذی رو خواهد آمد. مائو برای همین در مقابل علم کردن بمب اتمی برای ترساندن و باج گرفتن از طبقه ی کارگر و توده ها برای تسلیم شدن به این زندگی جهنمی در اعلامیه در پشتیبانی از مبارزه عادلانه و میهنپرستانه خلق پاناما علیه امپریالیسم امریکا (12 ژانویه 1964) گفت: «آنهایی که به بردگی تن در نمیدهند هرگز مرعوب بمبهای اتمی و هیدروژنی امپریالیسم امریکا نخواهند شد.»
بخش هائی از سخنرانی در حاشیه نمایندگان احزاب کمونیست و کارگری مسکو، منتخب آثار جلد پنجم
خواهیم شد. مارکس و انگلس دو نفر بیشتر نبودند، اما در همان موقع اعلام کردند که سرمایهداری در جهان مضمحل خواهد شد. ولی در برخورد با مسائل مشخص و در برخورد با یکایک دشمنان اگر ما آنها را جدی نگیریم، مسلماً به ماجراجوئی کشانده خواهیم شد.
ببر کاغذی نامیدن امپریالیسم و مرتجعین از دیدگاه استراتژیک است و نه از دیدگاه تاکتیکی و بنابراین تنها از نظر استراتژیک درست است و نه از نظر تاکتیکی؛ و این مساله ای بسیار اساسی است. از نظر تاکتیکی امپریالیست ها و مرتجعین ببرهای واقعی هستند و البته می توانند جهان را به نابودی بکشند. مائو در این مورد به دفعات صحبت می کند و هم علیه راست ها که مردم را از امپریالیست ها و مرتجعین می ترسانند و خواهان باج دادن به آنها و مبارزه صرفا رفرمیستی هستند و هم علیه چپ رو ها که تحلیلی غیر واقعی از وضع کنونی آنها ارائه می دهند و قدرت موجود آنها را دست کم می گیرند و بنابراین طبقه ی کارگر را به ماجراجویی می کشانند مبارزه می کند.
امپرالیسم امریکا ببر کاغذی است، منتخب آثار، جلد پنجم
وقتی که می گوئیم امپریالیسم آمریکا یک ببر کاغذی است، از نقطه نظر استراتژیک صحبت می کنیم . اگر آن را در کلیت در نظر گیریم، باید او را خوار بشماریم . اما در مورد هر بخش آن باید او را جدی بگیریم. او چنگ و دندان دارد و ما باید او را قطعه به قطعه از بین ببریم . به طور مثال، اگر ده دندان دارد، اول یکی را در آورید و نه تا باقی می ماند. وقتی که تمام دندان ها از بین رفت، هنوز چنگ خواهد داشت. اگر ما گام به گام و با جدیت با او رفتار کنیم قطعا در آخر موفق خواهیم شد .
ما از نظر استراتژیکی، امپریالیسم آمریکا را به کلی خوار می شماریم اما از نظر تاکتیکی باید او را جدی بگیریم . در حال حاضر ایالات متحده نیرومند است و اما در چشم اندازی وسیع، از نظر کلی و از نقطه نظر درازمدت، امپریالیسم آمریکا فاقد پشتیبانی توده ای است، سیاست هایش مورد بیزاری مردم است، چون که مردم را مورد ستم و استثمار قرار می دهد. بدین دلیل این ببر محکوم به نابودی است. از این رو این ببر چیزی نیست که باید از آن ترسید. باید آن را خوار شمرد. اما امروز ایالات متحده هنوز قدرت دارد؛ سالی بیش از ١٠٠ میلیون تن فولاد تولید می کند و به همه جا ضربه می زند. به این علت است که ما باید مبارزه علیه او ادامه دهیم، با تمام نیروی خود با او بجنگیم و او را موضع به موضع عقب رانیم؛ و این طول می کشد...
سخنرانی در جلسه شورای عالی اتحاد شوروی به مناسبت چهلمین سالگشت انقلاب کبیر اکتبر سوسیالیستی 6 نوامبر 1957- کتاب سرخ( از بخش 6 امپریالیسم و کلیه ی مرتجعین ببر کاغذی هستند)
ما چینیها در توصیف راه و رسم تهی مغزان ضربالمثلی داریم که میگوید: سنگی را که بلند کردهاند، عاقبت روی پای خودشان خواهد افتاد. مرتجعین جهان همانند این گونه تهی مغزان اند. تعقیب و سرکوب مردم انقلابی از طرف آنها سرانجام خلق ها را به انقلابی شعله افروزتر و پردامنهتر برمیانگیزد. مگر تعقیب و سرکوب مردم انقلابی از طرف تزار روسیه و چانکایشک نبود که باعث برانگیختن انقلاب کبیر روسیه و انقلاب کبیر چین گردید؟
امپریالیسم آمریکا بخشی از خاک چین ، تایوان را مورد تجاوز قرار داد و 9 سال تمام است که آن را تحت اشغال خود نگاه داشته است. چندی پیش امپریالیسم امریکا برای تجاوز و اشغال لبنان نیروی نظامی به آنجا اعزام کرد. ایالت متحده امریکا در بسیاری از کشورهای
جهان صدها پایگاه نظامی برپا ساخته است. تایوان چین، لبنان و... همه پایگاه های نظامی
امریکا در خارج چون حلقههای طنابی هستند که بر گردن امپریالیسم آمریکا افتادهاند. این طناب را هیچ کسی به جز امپریالیسم آمریکا نبافته است، و این امپریالیسم امریکاست که این طناب را به دور کردن خود گره زده و سرش را به دست خلق چین و خلق های کشورهای عربی و مردم صلح دوست جهان که علیه تجاوز در پیکارند، داده است. متجاوزین امریکایی هر قدر بیشتر در این مناطق بمانند گره این طناب ها به دور گردن شان محکم تر خواهد شد.
مصاحبه با مخبر خبرنگاری سین خوا 29 سپتامبر 1958- کتاب سرخ
دیری نخواهد پایید که امپریالیسم به خاطر فجایعی که مرتکب میشود به گور سپرده شود. امپریالیسم در پرورش و حمایت مرتجعین کشورهای مختلف که علیه خلق برخواسته اند، اصرار و سماجت می ورزد؛ امپریالیسم با توسل به جبر و زور بر بسیاری از مستعمرات، نیمه مستعمرات و پایگاههای نظامی چنگ انداخته و صلح جهانی را با جنگ اتمی مورد تهدید قرار داده است. بدین سان امپریالیسم بیش از 90 درصد مردم جهان را وادار ساخته است که علیه او برخیزند و یا خود را برای مبارزه با او آماده کنند. هنوز امپریالیسم برجاست و هنوز در آسیا، آفريقا و در امریکای لاتین ترکتازی می کند. امپریالیست ها در غرب هنوز از تعدی و تعرض نسبت به تودههای مردم کشور خود دست نکشیدهاند. این وضع باید تغییر یابد. این وظیفه خلق های سراسر جهان است که به تجاوز و مظالم امپریالیسم و به طور عمده امپریالیسم آمریکا خاتمه دهند.
سخنرانی در جلسه بوروی سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در اوچان 1 دسامبر 1958 آثار منتخب جلد 4 نقل شده در توضیح بر مصاحبه باخبرنگار امریکایی آنا لوئیز استرانگ
تصورات واهی ره به دور افکنید، و خود را برای مبارزه آماده کنید 14 اوت 1949 آثار منتخب جلد4
فتنهگری، شکست، بازهم فتنهگری ، باز هم شکست... و سرانجام نابودی ـ چنین است منطق امپریالیست ها و تمام مرتجعین جهان نسبت به امر خلق؛ آنها هرگز خلاف این منطق عمل نخواهند کرد و این قانونی است مارکسیستی. وقتیکه ما میگوییم «امپریالیسم وحشی و درندهخوست»، منظورمان این است که سرشت امپریالیسم هرگز تغییر نخواهد کرد. امپریالیست ها حتی تا دم مرگ هم ساطور قصابی خود را به زمین نمیگذارند و هیچ گاه به بوداییان نیک صفت تبدیل نمیشوند.
مبارزه، شکست، باز هم مبارزه، باز هم شکست، باز هم مبارزه ... و سرانجام پیروزی ـ چنین است منطق خلق؛ و خلق هرگز خلاف این منطق عمل نخواهد کرد. این نیز قانونی است مارکسیستی. انقلاب خلق روسیه از این قانون پیروی کرد و انقلاب خلق چین نیز پیرو این قانون است.
نقطه چرخش در جنگ جهانی دوم 12 اکتبر 1942 آثار منتخب جلد 3
در تاریخ بشریت همواره نیروهای مرتجع که در شرف زوال ونابودیاند، به آخرین مبارزه نومیدانه علیه نیروهای انقلابی پناه میبردند، و اغلب بعضی از انقلابیون تا مدتی مجذوب این قدرت ظاهری که در پس آن ضعف باطنی پنهان است، گردیده و از درک این حقیقت عاجز میمانند که دشمن نزدیک به زوال و خود درآستانه پیروزی اند.
جمهوری اسلامی و خامنه ای و آخوندهای جلاد و سپاه پاسدارانی که تا توانسته اسلحه قورت داده، اینها نیز گر چه از نظر تاکتیکی می توانند های و هوی کنند، رعب و وحشت به راه بیاندازند و تلاش کنند مردم را از قدرت خود بترسانند و بخش هایی از مردم ما را بکشند، اما از نظر استراتژیک ببر کاغذی هستند؛ مشتی لولوی سرخرمن.
وحدت این دو دیدگاه تاکتیکی و استراتژیکی بسیار مهم است و در مقابل آن دیدگاه هایی وجود دارد که به یکی پر بها می دهد و دیگری را نادیده می گیرد و یا به آن بهای لازم را نمی دهد.
برخی بر این نظرند که خامنه ای جمعیت زیادی را در سپاه و بسیج جای داده و تا توانسته به آنها خورانده و سیرشان کرده و به جانی و آدمکشانی تمام عیار تبدیل شان کرده و بنابراین توده های مردم حریف این جانیان و آدمکشان تا دندان مسلح نمی شوند و باید نیروی خارجی به یاری مردم ما بیاید و برای ما این ها را نابود کند. این ها دل به امپریالیست ها( به ویژه به آمریکای دوران ترامپ) بسته اند و امید داشته و دارند که امپریالیست ها بیایند و برای خاطر ایشان کار خامنه ای و پاسداران اش را بسازند. جز خود سلطنت طلبان و دارودسته های پیرو آنان و از جمله دارودسته های حکمتی( کمونیسم کارگری و اعوان و انصارش) برخی از افراد مستقل در طبقات میانی و مرفه نیز چنین نظری را داشته و دارند و آن را تبلیغ می کنند.
برخی دیگر نیز با پیروی از همین دیدگاه بزرگ کردن قدرت خامنه ای و پاسداران، تسلیم این رعب و وحشت شده و هر گونه مبارزه ی انقلابی را با حکومت خامنه ای نفی کرده و مبارزات تدریجی، مسالمت آمیز و رفرمیستی مردم را موعظه می کنند. دارودسته های توده ای- اکثریتی از این جمله اند. امثال رویزیونیست های راه کارگری نیز وجود دارند که از« دفاع مشروع» حرف می زنند. اما منظورشان از «دفاع مشروع» (و حتی قهر)، به کار گیری سلاح و نبرد مسلحانه ی متقابل و دفاعی نیست چه برسد به تهاجم مسلحانه.
در مقابل گروه های کوچکی هستند که گمان می کنند این ها هیچ پخی نیستند و می توانند با دست خالی و یا با چند گروه مسلح با آنها مبارزه کرد و با چند ضربت ترتیب شان را داد.
دیدگاه نخست وجه تاکتیکی یعنی آدمکش و جانی بودن خامنه ای و پاسداران اش و نیز مسلح بودن شان را برجسته می کند و آن را به وجه استراتژیک آن تعمیم می دهد و بنابراین تهی و پوشالی بودن این حکومت را از نظر استراتژیک انکار می کند. در کل این نظر برای نیرو، خلاقیت و توانایی خلق ارزشی قائل نیست. برخی از آنان چنان که گفتیم دل به امپریالیست ها بسته اند و برخی دیگر نیز با عباراتی چون «واقع بین بودن» و دوری از کاربرد سلاح و قهر مسلحانه و از جنگ و خونریزی، یا مبارزات مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه را دنبال می کند و یا در نهایت غرغرکنان و فرصت طلبانه دنبال توده ها راه می افتند تا ببیند چه می کنند و سپس وسط میدان بیاید و «هل من مبارز» سر دهد.
دیدگاه دوم وجه پوشالی بودن حکومت را از نظر استراتژیک به وجه تاکتیکی آن بسط می دهد و نیروی جنبش کنونی مردم را زیاد و نیروی کنونی حکومت را دست کم می گیرد و متوجه نیست که اکنون اینان حریصانه منتظر حرکت مسلحانه ی عده ای معدود و جدا از حرکت و شرایط تکامل مبارزه ی خود توده ها در کشور و یا در یک منطقه هستند تا به شدیدترین وجه ممکن سرکوب اش کنند و به این ترتیب تخم یاس و ناامیدی در میان توده های مردم بپاشند و مانع از تکامل مبارزه ی خود توده ها شوند.
از میان این دو دیدگاه، دیدگاه نخست وجه غالب است در حالی که دیدگاه دوم پیروان بسیار معدودی دارد.
ما باید از نظر استراتژیک دشمن را خوار شماریم اما از نظر تاکتیکی آن را جدی بگیریم. این لب کلام مائو است. خوار شمردن دشمن، ایمان به حقانیت توده ها و مبارزه و خلاقیت و توانایی آنها برای پیروزی نهایی بر دشمنی تا دندان مسلح و وحشی است. این دیدگاه، تلاش برای آگاهی بخشیدن و سازمان دادن به مبارزه ی آن ها را نیز در بر می گیرد. بدون این تلاش و سازمان دادن مبارزه ی خود توده ها، هیچ سخنی از پیروزی استراتژیک در میان نخواهد بود. جدی گرفتن تاکتیکی همان است که ما آن را دارای دندان و چنگ بدانیم و بر بستر آگاه کردن و سازمان دادن مبارزه ی توده ها و از جمله مبارزه ی مسلحانه توده ای که ناگزیر خواهد بود، این چنگ و دندان را جزء به جزء نابود کرده و شرایط را برای پیروزی نهایی فراهم کنیم.
م- دامون
آذر 1400