۱۴۰۰ آذر ۱, دوشنبه

مبارزه ی کشاورزان زحمتکش و مردم اصفهان و جایگاه اتحاد عملی در مبارزه ی خلق ایران

 
مبارزه ی کشاورزان زحمتکش و مردم اصفهان
و جایگاه اتحاد عملی در مبارزه ی خلق ایران
 
روز 28 آبان 400 را باید یکی از روز های باشکوه در تاریخ مبارزات توده های مردم اصفهان علیه ستم و ادبار حکومت تا مغز استخوان فاسد و منفور خامنه ای و شرکای پاسدارش به شمار آورد. در این روز توده های زن و مرد نشان دادند که می خواهند متحد شوند و متحد می شوند و متحد خواهند شد تا این که حق خود را بستانند و در نهایت بساط ستم و جور و ریا و جهل پروری و جنایت را بر چینند. توده های اصفهان همچنان که پیش از این در انقلاب 57 نشان داده بودند که مردمی توفنده و دلیر و مبارزاند - و بی دلیل نبود که  نخستین حکومت نظامی شاه مزدور به وسیله تیمسار ناجی در این شهر برقرار شد و آغازگر حکومت های نظامی در دیگر شهرها گردید - اینک بار دیگر نشان دادند که مردمی بیباک و پیشرو اند و هیچ نیرویی را یارای آن نیست که آنان را مهار و به تمکین به ستم وادار کند و مانع مبارزه ی آنها برای احقاق حق خود گردد.
دانایی و درایت رهبران کشاورزان و زحمتکشان این طبقه و نیز توده های مردم اصفهان در خور احترام، تحسین و ستایش فراوان است. آنان یک اجتماع بزرگ حدودا صدهزار نفری را از طبقات خلقی تشکیل دادند و خواست های خود را که گرد حق آبه، خشک شدن زاینده رود و فرونشست زمین و به طور کلی آسیب های سختی که به محیط زیست و شهر اصفهان وارد شده و تماما محصول سیاست های نفع طلبانه ی حکام مالپرست و بی توجهی آنان به مسائل توده ها و محیط است، به وسیله ی این اجتماع بزرگ و شکوهمند خود بیان کردند. آنان به روشنی گفتند که به مبارزه ی خود ادامه خواهند داد و اگر حکومت به خواست های آنان توجه نکرده و آن ها را پاسخگو نباشد، مسئولیت تمامی پیش آمدهای آتی به عهده ی خود حکومت خواهد بود. این تهدید کردن خامنه ای و حکومت اش به تداوم مبارزه  و درپیش گرفتن اشکال عالی تری در مبارزه، خود نشانگر زمینه های گذار مبارزه ی توده به مراحلی بالاتر است.
فرازی نوین در مبارزات کشاورزان و توده های روستایی
مبارزه ی کنونی کشاورزان و توده های اصفهان در عین حال جایگاه مهمی در فرایند جنبش دموکراتیک دارد. این مبارزه به همراه مبارزات کشاورزان و دامداران زحمتکش خوزستان فرازی نوین در مبارزه ی ملت ایران و سرمشق هایی تازه برای توده های روستایی است و می تواند راهگشای مبارزات کشاورزان و توده ها به ویژه در مناطقی باشد که توده های روستایی تا کنون خود مستقلا دست به مبارزه نزده اند و تا حدود زیادی مبارزات آنها تابع مبارزات در شهرها و در چارچوب های خواست های عمومی بوده است. این مساله ای است که در زمان انقلاب نیز وجود داشت و تنها پس از قیام بهمن 57 و در سه ساله ی پس از آن در سال های 58 تا 60 بود که دهقانان مستقلا و با خواست های ویژه ی خود به میدان آمدند.  
بدون شک در آینده نزدیک توده های زحمتکش روستایی مستقل از شهرها و بر مبنای ایستادن به روی پای خود و خواست های خود به حرکت درخواهند آمد و مردم مراکز استان ها و شهر- روستاهایی که به گردشان روستاهای بی شمار موجود است و توده های روستایی بیشتری در آنها زندگی می کنند - همچون شهرکرد و استان چهار محال و بختیاری که اکنون در حال مبارزه اند - وضعیت و شرایط نوینی را در انقلاب دموکراتیک و ضد امپریالیستی ایران به وجود خواهند آورد.
هر نبرد بزرگی، اتحادی بزرگ را می طلبد
هر گونه مبارزه ای علیه استثمار و ستم و جنایات باند خامنه ای و شرکای پاسدارش و کلا طبقه ی حاکم سرمایه دار پنهان شده در پس دین و مذهب باید همچون بخشی از مبارزه ی کل مردم ایران تلقی شود و هر طبقه و گروه و دسته ای باید این مبارزه را پشتیبانی و همیاری کند، به سهم خود به آن بدمد و آن را دامنه دارتر و پرخروش تر و با دوام تر کند.
نبرد بزرگ با کفتاری همچون خامنه ای و پاسداران لاشخورش و نظام فاسد و کهنه ای که به وجود آورده اند، نبردی بزرگ برای آفریدن ایران نو است و اتحادی بزرگ را در میان خلق می طلبد. مبارزه ی مردم اصفهان پاره ای از این مبارزه ی بزرگ است و باید هر طبقه و گروه و دسته ای در سراسر ایران از آن پشتیبانی کند. 
اتحاد طبقه ی کارگر با کشاورزان پایه و اساس اتحاد خلق در انقلاب دموکراتیک نوین ایران است
طبقه ی کارگرباید خواهان اتحاد بزرگ تمامی طبقات مردمی ایران و خود پیشگام در این زمینه باشد. طبقه ی کارگر به ویژه با طبقاتی که در این انقلاب به وی نزدیک ترند و در درجه ی نخست طبقات زحمتکش، استثمار شده و زیر ستم کشاورز و خرده بورژوازی پیوند و وحدتی استراتژیک دارد.
پیوند بین طبقات استثمار شده و زیر ستم و در درجه ی نخست پیوند کارگران با کشاورزان زحمتکش، پایه و اساس وحدت خلق را در انقلاب دموکراتیک نوین ایران تشکیل می دهد. این ها دو طبقه ی اصلی زحمتکش جامعه هستند و بیشترین مردم ایران را تشکیل می دهند.
بر این مبنا هر گونه مبارزه ای از سوی کشاورزان زحمتکش و به ویژه کشاورزان تهیدست و بر سر هر مساله ای با طبقه ی حاکم باید از سوی طبقه ی کارگر به گسترده ترین شکل ممکن مورد پشتیبانی قرار گیرد.
اتحاد صرفا برنامه ای و خواستی نظری نیست، بلکه باید در عمل پیش برده شود. باید که هر لحظه و گام به گام زمینه های اتحاد عملی طبقه ی کارگر خواه درون خود این طبقه و خواه بین طبقه ی کارگر و کشاورز و دهقان فراهم گردد و در هنگامه ی مبارزات پیش رود و استحکام یابد. چنانچه این اتحادها گسترده شود و عمق یابد، شرایط اتحاد گسترده تر خلق آماده می گردد. برعکس چنانچه اتحاد طبقه ی کارگر با کشاورزان زحمتکش شکل نگیرد و عمق نیابد، امر اتحاد خلق دچار نقصان شده و هر کدام  از این دو طبقه که کانون ها و نیروهای اساسی و عمده ی انقلاب دموکراتیک ایران اند، به زیر رهبری سیاسی طبقات دیگر از سرمایه داران ملی گرفته تا سرمایه داران کمپرادو سلطنت طلب سابق خواهند رفت و انقلاب به نتایجی که منافع اساسی این طبقات را برآورده سازد، نخواهد رسید. باید توجه داشت که شرایط کنونی جنبش با شرایط انقلاب 57 به کلی متفاوت است و شکل اتحاد طبقات نه بدان گونه که در آن انقلاب به وجود آمد، بلکه به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد.
 همچنین طبقه ی کارگر مبارزه ی هر طبقه و گروه و دسته ای را با طبقه ی سرمایه دار بوروکرات- کمپرادور مذهب مسلک و باند خامنه ای و پاسداران اش که سران این طبقه و دشمن عمده ی کنونی خلق ایران هستند مورد سنجش قرار داده و جایگاه آن را با توجه به معیارها و برنامه ی حداقل خود که برنامه ی انقلاب دموکراتیک نوین ایران و هدف آن برقراری جمهوری دموکراتیک تمامی طبقات خلقی یعنی برقراری آزادی و دموکراسی خلق و استقلال ایران است مورد ارزیابی قرار می دهد و به نسبت خواست ها، برنامه و نوع و گستره ی مبارزه ای که انجام می دهد با وی در اتحاد قرار می گیرد.
 از این دیدگاه، طبقه کارگر از یک سو متحد تمامی طبقات خلقی در مبارزه شان با نظام حاکم است و از سوی دیگر منتقد این طبقات. طبقه ی کارگر از یک سو از هر مبارزه ای هر چند کوچک و ضعیف علیه طبقه ی حاکم پشتیبانی می کند و از سوی دیگر ضعف های هر دسته و گروه و طبقه ای که در خلق جای دارد و به مبارزه دست می زند و کمبودها و نوسانات آن طبقه را خواه در مساله ی آزادی و دموکراسی خلق و خواه در مساله ی  استقلال از امپریالیست ها در این مبارزه مورد نقد قرار می دهد و نیز هر نقد درست و معقولی را به خویش از جانب هر طبقه و گروه، به گوش جان می شنود و درعمل خود به کار می بندد.
 تمامی طبقات خلقی ایران و بیش از همه طبقات زحمتکش خواهان سرنگونی این حکومت هستند و می دانند که این امر مهم بدون اتحاد بزرگ شان پیش نخواهد رفت. خلق ایران در فقدان سازمان های سیاسی نماینده طبقات و از دل مبارزات خود به مرور بیش از پیش به جایگاه اتحاد بزرگ پی می برد. اتحاد به وجود آمده ی کنونی نشان می دهد که نسبت به اتحادهای پیش از آن، کمتر شکل خود انگیخته و واکنشی دارد و بیشتر به اتحادی آگاهانه تبدیل می شود.  
مبارزات مسالمت آمیز و مبارزات قهر آمیز
مبارزه ی توده مردم اصفهان و در پیشاپیش آنها کشاورزان رزمنده ی در زمره ی مبارزات مسالمت آمیز جای می گیرند. اما این مبارزات مسالمت آمیز توده هاست و با مبارزات مسالمت آمیز سیاسی ای که زیر رهبری اصلاح طلبان حکومتی پیش می رفت تفاوت کیفی دارد. آنجا توده ها به اصلاح طلبان و رهبری آن ها متکی بودند و اینجا به مبارزه ی خود و به خود اتکا دارند.
این مبارزات، حداقل در حال حاضر و با توجه به وضعیت دو طرف یعنی خلق و حکومت خامنه ای بیشترین درجه ی امکان رشد را دارند. علت این است که خامنه ای و پاسداران اش نمی توانند خواست هایی را که در این مبارزات پیش گذاشته می شوند، نفی کنند؛ زیرا در این مبارزات خواست هایی صنفی و اقتصادی پیش گذاشته می شود که به خودی خود اصل حکومت را زیر سئوال نمی برند و مساله ی سرنگونی حکومت  را پیش نمی گذارند.
کارگری را که حقوق اش ماه ها و گاه یک سال و بیشتر داده نشده و صرفا حقوق خود را می خواهد و یا می خواهد که بیکار نباشد و یا این خواست را که کارخانه ی خصوصی شده دوباره دولتی شود پیش می گذارد و یا نهایتا می گوید تورم بالا رفته و سفره ی من بسیار کوچک شده و حقوق مرا نسبت به تورم افزایش دهید، نمی توان به جرم ضد انقلاب مورد مواخذه قرار داد. کشاورز و دامداری را که می گوید زمین من خشک شده و دام های من مدام می می میرند و نمی توانم معاش خود را تولید کنم، کشاورزی که حق آب خود را می خواهد، آموزگار و یا بازنشسته ای که حقوق و یا پرداختی اش منطبق با قیمت های ده سال پیش است و یا مردمی را که می گویند زاینده رود خشک شده و یا اصفهان در حال نشست کردن است، به دادش برسید، نمی توان به ساده گی به «ضدانقلاب» متهم یا متصل و سرکوب و منکوب شان کرد.
 از سوی دیگر هر گونه برخورد خشونت آمیز با مبارزات مسالمت آمیز می تواند شرایط را برای خامنه ای و پاسداران سخت تر کرده و این مبارزات را به سوی مبارزات قهرآمیز سوق دهد و عملا هم سوق خواهد داد. همچنان که مبارزات مسالمت آمیز خرداد 88 بر سر رای مردم به مبارزاتی قهرآمیز کشیده شد و یا  شورش هایی همچون دی ماه 96 و یا 98 در نتیجه به توجهی به خواست های توده ها به وجود آمد و یا مبارزات توده های کشاورز و دامدارعرب خوزستان به دلیل شیوه ی برخورد حکومت چنین اشکالی را ایجاد کرد.
به این ترتیب هر چند حکومت در رویارویی با این مبارزات از هر گونه دسیسه و توطئه برای تخریب اتحاد مردم و برنامه ریزی برای شناسایی پیشروان خودداری نکرده و امر مسدود کردن چنین مبارزاتی را پیش می برد، اما حداقل تاکنون نتوانسته و نخواسته همچنان که شورش ها را به گلوله بست، اینها را نیز به همان راحتی به گلوله بندد. به این ترتیب دامنه ی تداوم و گسترش مبارزات مسالمت آمیز در حال حاضر بیشتر است و مردم بیش از پیش در این اشکال مبارزه شرکت می کنند.
 اما این رویه نیز تا حدودی می تواند از جانب خامنه ای و پاسداران تحمل گردد. تحمل این مبارزات به این دلیل است که دولت رئیسی تازه کار است و قرار است«دولت امام زمان» و نماینده ی«رأفت» و«محبت» باشد و زود گنداب و فساد و تعفن درونی را بروز و جلادی خودش را آشکار نکند؛
و بخشا به این دلیل که مستاصل و درمانده شده و نمی داند چه کند، زیرا هر چه کرده به خودش برگشته و وضع بدتر از آن که بود شده؛
 و بخشا به این دلیل که دنبال فرصت برای حل مسائل میان خود و امپریالیست هاست و امید دارد که در قبال به «پابوسی» امپریالیست ها رفتن و نوکری شان را پذیرفتن، پشت اش را بگیرند و حمایت اش کنند.
بنابراین در نهایت این نوع مبارزات مسالمت آمیز و خطری که خواه پیوستن گروه ها و طبقات به مبارزات و گسترش آنها و خواه تکامل و تبدیل آنها به مبارزات سیاسی مسالمت آمیز، جمهوری اسلامی را تهدید می کند، خامنه ای را ناچارمی کند که دست به مقابله با آنها بزند.
 معمولا هم این گونه مواقع  چنانچه خطر شدید باشد( مانند اکنون که یک سخنران حکومتی در اجتماع  اصفهان آرزوی سلامتی برای خامنه ای می کند و مردم با هو کردن جواب می دهند و یا آشکارا شعار «مرگ بر خامنه ای» و «مرگ بر سپاه پاسداران» در حضور نیروهای خودشان در تظاهرات خانواده های جانباخته گان هواپیما داده می شود) زمینه چینی هایی صورت می گیرد و عناصری از میان شان، از تجارب پیشین مثلا چگونگی کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 و این که اگر خمینی و دیگران چنین و چنان نمی کردند چه بر سر جمهوری اسلامی می آمد و یا از مبارزات سال 88 و یا سال 96 و 98 سخن می گویند و جو سازی می کنند که اگر حکومت سرکوب نکند امروز اصفهان است و فردا استان دیگر و پس فردا نیز شهر و روستایی دیگر و در آینده نزدیک تمامی ایران و این ها هم تهدیدی جدی برای آینده ی طبقه ی حاکم خواهند بود. به این ترتیب فضا برای جلوگیری از این مبارزات و رویارویی در اشکال مختلف با آنها و نهایتا سرکوب قهر آمیز آنها آماده می گردد و این نیز به ناچار مبارزات مسالمت آمیز را به مبارزات سیاسی قهرآمیز تبدیل خواهد کرد.   
حکومت نمی تواند پاسخگوی خواست های توده ها باشد
 از سوی دیگر روشن است که این حکومت تا مغز استخوان ریاکار و فاسد نمی تواند پاسخ گوی نیازهای مردم باشد و بنابراین این مبارزات عموما و حداقل در شکل های کنونی خود از نقطه نظر رسیدن به اهداف خود همچنان که مبارزات مشابه طی این سال ها نشان داده اند، نه مطلقا، اما عموما بی نتیجه خواهد شد و چنانچه نتایجی به بار آورند این نتایج و حاصل بسیار اندک و یا کوتاه مدت خواهد بود. مردم به مرور درخواهند یافت که همچنان که اصلاح طلبان نخواستند و نتوانستند کاری برای آنها صورت دهند و به همین دلیل هم در یک فرایند طولانی و پر از تجارب گوناگون، مردم از اصلاح طلبان بریدند، چون این مبارزات نیز در جمهوری اسلامی به نتایجی که مردم مایل اند نخواهند انجامید، مردم خواه به وسیله ی سیاست های حکومت و خواه خود از روی بی حاصلی مبارزات مسالمت آمیز، از این مبارزات به مبارزات قهرآمیز گذر خواهند کرد.
شرط پذیرش برخی خواست های اقتصادی و صنفی طبقات مختلف و به خصوص کارگران و کشاورزان، حداقل افتادن اقتصاد جمهوری اسلامی روی ریل عادی است. و اما افتادن اقتصاد روی ریل عادی تنها با تسلیم محض شدن در مقابل امپریالیست ها و به خاک افتادن ولی فقیه خامنه ای و پاسداران پُر های و هوی و به اصطلاح تند و تیزش در مقابل آنها و پذیرفتن شروط شان برای برداشتن محاصره ی اقتصادی و نه تنها محاصره ی اقتصادی بلکه در عین حال پمپاژ پول و سرمایه به اقتصاد داغانی است که اینها در ایران ساخته اند. باید که آنها به این حکومت کمک کنند که از تنگنای کنونی در آید و در بقای این حکومت از نظر اقتصادی و سیاسی بکوشند و این جز با پا لیسی امپریالیست های به وسیله ی سران حکومت ممکن نیست.
 به این ترتیب آنجا که پای حکومت در میان است همه چیز به کنار گذاشتن زیاده خواهی های خامنه ای و شرکا و مساله ی رفتن پای برجام گره خورده است.
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
30 آبان 400
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر