۱۴۰۲ دی ۶, چهارشنبه

بیانیه ی مشترک به مناسبت صدم و سی امین سالگرد تولد آموزگار بزرگ طبقه ی کارگر

 



زنده باد مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم !
اعلامیه مشترک
به مناسبت صد و سی امین سالگرد تولد معلم بزرگ مارکسیست رفیق مائوتسه دون
 
پرولتاریا و مردم ستمدیده جهان بیایید تا متحد شویم !
 
بیایید به آموزگار بزرگ مارکسیست، رفیق مائوتسه دون به مناسبت یکصد و سی امین سالگرد تولدش ادای احترام کنیم. بیایید به دختران و پسران قهرمان مردم ستمدیده در سراسر جهان که جان‌های خود را در مبارزات انقلابی [ از دست داده ] و برای جامعه‌ای نوین عاری از استثمار و ستم و سوسیالیسم- کمونیسم، قهرمانانه با مرتجعین جنگیده و قربانی داده اند، ادای احترام کنیم.
هدف اعلامیه مشترک، در اهتزاز نگه داشتن شهرت و الزامات مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم  در پیشبرد جنبش های آزادیبخش ملی، جنبش های گسترده ضد امپریالیستی، انقلاب های سوسیالیستی پرولتری در کشورهای سرمایه داری- امپریالیستی و انقلاب های دموکراتیک نوین است. بدین مناسبت، درک این نکته مهم است که انقلاب و ساختمان سوسیالیسم بدون تکامل و توسعه مارکسیسم – لنینیسم که به وسیله ی آموزگار بزرگ مارکسیست رفیق مائو تکامل و حفظ گردید غیرممکن است. برجسته ترین رهبران پرولتاریای بین المللی، مارکس، انگلس، لنین، استالین و مائوتسه دون مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم  را چارچوب بندی نمودند. ما مائوئیسم را به عنوان سومین و عالی ترین مرحله کیفی مارکسیسم – لنینیسم تصدیق نمودیم. مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم  پیشرفته ترین نظریه است.  به مناسبت صد و سی امین سالگرد تولد رفیق مائوتسه دون، بیایید قاطعانه به پرولتاریای بین المللی و مردم ستمدیده وجهان اعلام کنیم که مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم ایدئولوژی راهنمای ماست.
زنده باد مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم 
مارکسیسم یک علم فعال است، نه یک دگم بی جان. با پراتیک در ارتباط است و به آن یاری می رساند. در روند تکامل مبارزه طبقاتی، مبارزه برای تولید و آزمون های علمی دائماً تکامل می یابند و غنی می شوند. ایدئولوژی، تئوری یا علم مارکسیسم ( – لنینیسم – مائوئیسم  ) ترکیبی از تجربیات مبارزه طبقاتی همه کشورها و در همه بخش‌ها در نزدیک به ۱۷۵ سال گذشته است. این یک مجموعه جامع از فلسفه، اقتصاد سیاسی و سوسیالیسم علمی یا مبارزات طبقاتی پرولتری است.
مارکس، انگلس، لنین، استالین و مائو این مجموعه را از کوره مبارزات طبقاتی و مبارزاتی تئوریکی علیه ایدئولوژی بورژوائی، رویزیونیسم و بازتاب های آن و دیگر گرایش های بیگانه در طی ۱۷۵ سال گذشته تکامل داده اند. م ل م یک سلاح شکست ناپذیر در دست پرولتاریای بین المللی و مردم استثمار شده می باشد. این سلاحی است که به پرولتاریا یاری می رساند تا جهان را درک کند، انقلاب کند و آن را تغییر دهد. این ایدئولوژی علمی است پر جنب و جوش که به طور مداوم در روند عملکرد انقلابی در جنبش بین المللی کمونیستی تکامل یافته و غنی می شود.
«مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم سلاح شكست ناپذيري است كه پرولتاريا را قادر به فهم جهان و تغيير آن از طريق انقلاب می كند. مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم ايدئولوژي علمي و زنده اي است كه پيوسته تكامل مي يابد و كاربردي جهانشمول دارد. كاربست اين ايدئولوژي در انجام انقلاب و نيز پيشرفت عمومي دانش بشر، آن را غني تر مي كند. مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم دشمن هر شكلي از رويزيونيسم و دگماتيسم است. اين ايدئولوژي قدرتي عظيم دارد زيرا حقيقت است.»  (از سند زنده باد مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم – کنفرانس ۱۹۹۳ – جنبش انقلابی انترناسیونالیستی)
کارل مارکس – مارکسیسم:
کارل مارکس همراه با همکار نزدیک خود فریدریش انگلس فلسفه ماتریالیسم دیالکتیکی را به عنوان یک متد و دیدگاه تکامل داد. آنها برای شناخت قواعد حرکت تکامل اجتماعی از روش دیالکتیکی استفاده کردند. این ماتریالیسم دیالکتیکی است. مارکس قواعد حرکت سرمایه داری از جمله تضادهای طبقاتی و منشأ استثمار را آشکار کرد، ارزش اضافی را که پایه استثمار است تئوریزه نمود و تئوری اقتصاد سیاسی را تکامل بخشید. او سوسیالیسم علمی را بسته به تئوری مبارزه طبقاتی تکامل داد. او اصولی را تدوین نمود که استراتژی و تاکتیک های مبارزات طبقاتی پرولتری را هدایت می کند. او گفت: «فلاسفه تنها جهان را به طرق گوناگون تفسیر کرده اند. نکته این است که آن را تغییر دهیم.»
مارکس دانشی را که بشر برای سده ها به دست آورده بود ترکیب نمود. مارکس عمدتاً بسته به مسائل عقلانی فلسفه کلاسیک آلمان، اقتصاد سیاسی کلاسیک انگلستان و تئوری مبارزه طبقاتی انقلاب فرانسه و تئوری های سوسیالیستی، مفهوم ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی را ابداع کرد. او ذات انسان را نهاد روابط اجتماعی تعریف نمود.
او در سند معروف خود «سرمایه» تئوری ارزش اضافی را توضیح داد. مارکس با اتکاء به نقش تضاد، به تضاد اساسی در سرمایه داری پی برد. مارکس و انگلس دریافتند که پرولتاریا به عنوان انقلابی ترین طبقه اجتماعی و نیروی محرکه تکامل اجتماعی ظهور کرده است. پرولتاریا در روند دستیابی به رهایی از بردگی مزدی، کل جامعه را از انواع استثمار و ستم طبقاتی و پیشروی به سوی جامعه بدون طبقات رها خواهد کرد. آنها متوجه شدند که برای این منظور، باید سازمان مترقی خود یعنی حزب پرولتاریایی را ایجاد کنند و همین کار را هم کردند.
آنها توضیح دادند که تضاد بین نیروهای مولده و مناسبات تولیدی در جامعه طبقاتی بازتاب تضاد طبقاتی است و تاریخ جامعه طبقاتی تاریخ مبارزات طبقاتی است. مارکسیسم در دوران تغییرات بزرگ در تاریخ بشر و زمانی که چند دولت سرمایه داری غربی در حال ایجاد هژمونی بر جهان بودند متولد شد. مارکس و انگلس نقش مهمی در تشکیل احزاب کمونیست و انترناسیونال اول و راهنمایی آن داشتند و شعارشان چنین بود: «کارگران سراسر کشورها متحد شوید!» و چشم انداز بین المللی و همبستگی رفیقانه را برای کارگران کشورهای مختلف فراهم نمودند.
مارکس و انگلس چگونگی تولد، رشد و پژمرده شدن دولت را در پروسه تکامل اجتماعی از جامعه برده داری تا به کمونیسم توضیح دادند. مارکس و انگلس تمام تئوری های سوسیالیستی اتوپیایی خرده بورژوازی را در هم شکسته و اصول سوسیالیسم علمی را شالوده گذاری کردند. متد مارکسیستی برای درک و تکامل تقریبا تمامی علوم از علوم معمولی گرفته تا استراتژی و تاکتیک انقلابی مورد پذیرش قرار گرفت.
دیدگاه انقلابی، تئوری سیاسی و متد دیالکتیکی که به وسیله ی مارکس تکامل داده شد، نخستین قله عظیم در مسیر تکامل ایدئولوژی علمی پرولتاریاست.
ولاديمير ايليچ لنين – لنینیسم :
لنین آموزه های انقلابی مارکس و انگلس را در میان شعله های انقلاب سوسیالیستی در شرایط تاریخی دوران امپریالیسم به ارث برد. آنها آموزه های به ارث رسیده را محکم حفظ نمودند. لنینیسم مارکسیسم مربوط به دوران امپریالیسم و انقلابات پرولتری است. رفیق لنین کمک های بزرگی برای غنای سه مولفه مارکسیسم نمود. او درک حزب پرولتاریا، قهر انقلابی، دولت، دیکتاتوری پرولتاریا، امپریالیسم، مسئله دهقانان، مسئله زنان، مسئله ملیت‌ها، جنگ جهانی و تاکتیک های پرولتری مبارزه طبقاتی را به مرحله بسیار بالاتری ارتقا داد.
تئوری ماتریالیستی که به وسیله ی لنین ایجاد شد و تعریف او از ماده، پایه های ماتریالیسم فلسفی مارکسیستی را بیشتر تقویت کرد. تحلیل باشکوه امپریالیسم لنین افزوده بزرگی به مارکسیسم است. او تبیین علمی تبدیل سرمایه داری به مرحله سرمایه داری پیش از انحصار آن به مرحله انحصار و اینکه چگونه این مرحله عالی سرمایه داری به جنگ و انقلاب می انجامد را روشنی بخشید. وی خاطرنشان کرد: جنگ امپریالیستی ادامه سیاست امپریالیستی، بالاترین و آخرین مرحله سرمایه داری است. که بنا به گفته وی آغاز انقلاب پرولتری است.
افزوده بزرگ دیگر رفیق لنین تاکید وی بر نابود کردن قطعی ماشین دولتی بورژوازی توسط پرولتاریا و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا به جای آن می باشد.
از آنجایی که سرمایه داری در کشورهای گوناگون به طور نابرابر گسترش یافته است، سوسیالیسم ابتدا در یک حلقه ضعیف در زنجیره امپریالیستی در یک یا چند کشور برقرار می شود. کشورهای سرمایه داری همچنان وجود خواهند داشت. اینها به امپریالیست ها کمک خواهند کرد تا علیه دولت های سوسیالیستی تازه تکامل یافته عمل کنند. دولت های سوسیالیستی باید حفظ شوند و انقلاب سوسیالیستی جهانی محقق شود. بنابراین، مبارزه طولانی خواهد شد. و این درکی است که توسط رفیق لنین ارائه گردید.
 [لنین] با آمدن به سازمان حزب چنین گفت: حزب باید دارای یک شبکه عضویت بسیار گسترده و هسته ای از انقلابیون حرفه ای باشد. چنین حزب سیاسی قطعاً باید با مردم آمیخته شود و به ابتکار خلاقانه مردم در ساختن تاریخ اهمیت زیادی بدهد.
درک لنینیستی در مورد مسئله ملیت از نظر کیفی مرحله بالاتری است. رفیق لنین توضیح داد که همه ملیت ها حق برابری کامل، حق تعیین سرنوشت از جمله جدایی و در نهایت ایجاد یک فدراسیون از همه ملیت ها را دارا هستند. او توضیح داد که چگونه مسئله ملی و استعماری جزء جدایی ناپذیر مسئله عمومی در انقلاب جهانی پرولتری است. طبق تز ملی و استعماری رفیق لنین، جنبش‌های انقلابی پرولتری و مستعمرات کشورهای کاپیتالیستی باید با جنبش‌های آزادی‌بخش ملی متحد شوند. این اتحاد می تواند مستعمرات و همچنین اتحاد نیروهای ارتجاعی امپریالیست، فئودال و بورژوا- کمپرادور را در کشورهای وابسته از بین ببرد. بنابراین، در نهایت امر ناگزیر به نظام امپریالیستی حاکم در سراسر جهان پایان خواهد داد.
رفیق لنین بلافاصله پس از پایان جنگ، انترناسیونال سوم را تشکیل داد. او آن را به سلاح قدرتمند پرولتاریای بین المللی در مبارزه با امپریالیسم تبدیل کرد.
در حالی که مارکسیسم تئوری دورانی است که سرمایه داری نسبتاً مسالمت آمیز تکامل یافت، لنینیسم تئوری مربوط به دوران امپریالیسم و انقلابات پرولتری است.
همکار نزدیک لنین، رفیق استالین، به مدت سه دهه پس از مرگ رفیق لنین، جنبش بین المللی کمونیستی را رهبری نمود. او نقش باشکوهی در پیروزی بر فاشیسم هیتلر در طول جنگ دوم جهانی ایفاء کرد. رفیق استالین مارکسیسم – لنینیسم را خلاقانه [با شرایط خاص مبارزه ی طبقاتی در شوروی] تطبیق داد، حفظ کرد و آن را [ به عنوان دومین قله عظیم در تکامل ایدئولوژی پرولتری ] گسترش داد.
استالین مارکسیسم – لنینیسم را در مبارزه با دشمنان لنینیسم مانند تروتسکی ها، ژنووی ها، بوخارینی ها و دیگر عوامل بورژوازی و انواع اپورتونیسم حفظ و گسترش داد. او از طریق نوشته‌های تئوریک مختلف خود به جنبش بین‌المللی کمونیستی کمک شایانی نمود.
مائو – مائوئیسم:
رفیق مائو انقلاب چین و انقلاب پرولتاریای بین‌المللی را با حقیقت جهانی مارکسیسم- لنینیسم ترکیب کرد، مارکسیسم- لنینیسم را به ارث برد، حفظ کرد و تکامل داد، او مارکسیسم- لنینیسم را به مرحله‌ای جدید و بالاتری در بخش‌های فلسفه، اقتصاد سیاسی، علوم نظامی و سوسیالیسم علمی ارتقا داد. رفیق مائو تاکتیک های مارکسیستی- لنینیستی را تکامل داد و مفهوم جنگ طولانی مدت خلق را در روند ۲۸ سال مبارزه انقلابی در چین مستعمره – نیمه مستعمره – نیمه فئودالی و با شرایطی کاملا متفاوت از شرایط اروپای کاپیتالیستی در چین گسترش داد. تئوری دموکراسی نوین نیز افزوده ای متمایز به تجهیز بیشتر مارکسیسم – لنینیسم به شمار می رود.
انقلاب چین در سال ۱۹۴۹ موفقیت آمیز بود. بعدا در پروسه مبارزات جهانی علیه رویزیونیسم خروشچف و رویزیونیسم مدرن توانست مارکسیسم را غنای بیشتری دهد و این مبارزات تئوریک به طور برجسته منحیث « بزرگترین مباحث [تئوریک]» در جنبش بین المللی کمونیستی شناخته شد و در تجهیزات مارکسیسم – لنینیسم علاوه گردید. او انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی را آغاز نمود و رهبری کرد که جهان را تکان داد. تئوری ادامه انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا با هدف جلوگیری از احیای سرمایه داری در یک کشور سوسیالیستی، تقویت سیستم سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا و پیشروی به سوی کمونیسم در سراسر جهان را اشاعه داد. در کل علم مارکسیسم – لنینیسم را به مرحله سوم و عالی ترین مرحله جدیدی از نظر کیفی تکامل داد.
مائو خدمات ارزشمندی را در تکامل ماتریالیسم دیالکتیکی، فلسفه پرولتاریا، از جمله تئوری شناخت، ارائه کرد. او اصول تضادها را تکامل داد و یک جهش مفهومی به ارمغان آورد. او این اصل تضاد را بر پایه وحدت و مبارزه اضداد به عنوان قانون بنیادی ارائه نمود. حرکتی که طبیعت، جامعه و تفکرات انسانی را کنترل می کند. او گفت :« … سوسیالیزم علمی، فلسفه و اقتصاد سیاسی سه مولفه بنیادین مارکسیسم هستند. مبارزه طبقاتی زیربنای علوم اجتماعی است. … »او همچنان درک دیالکتیکی به طرف نیروهای مولده، روابط تولیدی، بین تئوری و عمل، بین زیربنا و روبنای اقتصادی، بین ماده و شعور و سایر پدیده ها تکامل داد. مفاهیم « خدمت به خلق » و «خط توده ای» اجزای اصلی هستند که [ما را ] به درک پراتیک کل آثار مائو  [قادر می سازد]. انقلاب کبیر فرهنگی پرولتری که برای شکل دادن حزب و کل جامعه به منظور مبارزه با ارزش‌های فئودالی و بورژوازی و هدف قرار دادن مراکز بورژوازی در درون حزب انجام یافت،  این روش تحقیقی را ژرفای بیشتری بخشید.
او تحلیل انتقادی عمیقی از اقتصاد شوروی انجام داد، از تجربیات مثبت و منفی ساختمان سوسیالیستی در روسیه شوروی درس گرفت و قواعد خاص حرکت کنترل کننده ساختمان سوسیالیستی را تحلیل کرد. وی گفت: باید با شعار «روی دو پا راه رفتن» تعادل مناسبی بین رشد نیروهای مولده و تغییر مناسبات تولیدی برقرار گردد. او استنباط کرد که  روبنا و آگاهی می‌تواند زیربنا را تغییر دهد و سیاست باید در همه بخش‌ها حاکم باشد تا روابط تولیدی به‌طور مداوم تکامل یابد. یکی دیگر از افزوده های عالی مائو این است که سرمایه بوروکراتیک با امپریالیسم و فئودالیسم در هم آمیخته و دارای خصلت کمپرادوری است.
مائو نه تنها مفهوم لنینیستی «انقلاب در دو مرحله» را در زمینه سوسیالیسم علمی، بلکه اصول دگرگونی سوسیالیستی را نیز تکامل داد. دموکراسی نوین نه تنها نظام فئودالی بلکه امپریالیسم را نیز هدف قرار داد. او تأیید کرد که وظایف بورژوایی دموکراتیک در مرحله کنونی تنها با رهبری پرولتاریا به عنوان بخشی از انقلاب جهانی سوسیالیستی تکمیل خواهد شد. برای اولین بار، مائو مفهوم دولت را با دگرگونی سوسیالیستی که شامل دیکتاتوری دموکراتیک خلق چهار طبقه به عنوان اولین مرحله در تبدیل به دیکتاتوری پرولتری است، پایه گذاری کرد. بعدها مائو همچنین پایه های تئوریکی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را برای تبدیل از مرحله انقلاب دموکراتیک به مرحله سوسیالیستی ایجاد کرد. مائو درک انقلابی را در مورد چگونگی توسعه سوسیالیسم از مرحله اولیه تا مرحله عالی آن، کمونیسم، واضح توضیح داد.
او با رسیدن به تاکتیک های پرولتری، «جنگ طولانی مدت خلق» را به تجهیزات انقلاب اضافه کرد. این یک کمک حیاتی به استراتژی- تاکتیک های انقلابی است. این از نظر کیفی نو است. او نه تنها درک لنینیستی از حزب پرولتاریا را تکامل داد و نوع جدیدی از حزب را بر اساس سانترالیسم دموکراتیک شالوده گذاری کرد، بلکه نوع جدیدی از حزبی را بنیان گذاشت که می‌تواند انتقاد- انتقاد از خود، کمپن اصلاح [سبک کار] را در پیش بگیرد و می‌تواند از طریق مبارزه دو خط تکامل یابد. او تئوری جامع جبهه متحد و اصول آن را ایجاد نمود. مائو تئوری نظامی را به پرولتاریای بین المللی تقدیم نمود. او تئوری و پراتیک انقلابی را با مفهوم جنگ خلق به مرحلۀ بالاتر و جدیدی ارتقاء داد. او ثابت نمود که می توانیم با قواعد جنگ چریکی به طور موثر با نیروی قوی نیز مقابله کنیم؛ مانند: «زمانی که دشمن حمله می‌کند، ما عقب‌نشینی می‌کنیم. زمانی که دشمن توقف می‌کند، ما او را خسته می‌کنیم. زمانی که دشمن عقب‌نشینی می‌کند، ما او را تعقیب می‌کنیم».
چه انقلاب مسیر طولانی مبارزه را طی کند و چه قیام عمومی، مفاهیم اساسی جنگ خلق در سراسر جهان اعمال می شود. تصرف قدرت از طریق نیروهای مسلح، نابود کردن دستگاه دولتی موجود، وظیفه اصلی هر انقلاب است. کل تمرین باید در مرکز مبارزه مسلحانه ایجاد شود، در غیر این صورت اقدامات مقدماتی برای شورش عمومی باید تسریع شود. حتی در حال حاضر، جنگ خلق جامع ترین روش برای شکست دشمن است. جنگ خلق از رویه انقلابی ملموس انقلاب چین به یک اصل جهانی برای کشورهای مستعمره – نیمه مستعمره – نیمه فئودالی تبدیل شده است. این اصل جنگ است که از نظر علمی در دست پرولتاریا برای از بین بردن امپریالیسم، فئودالیسم و بورژوازی تکامل یافته است. این یکی از سلاح های اصلی در جنگ علیه امپریالیسم در سراسر جهان است.
تئوری جدید دیگری که مائو مطرح کرد این است که حزب، ارتش و جبهه متحد «سه سلاح معجزه آسا» هستند. وی گفت: تجربه ۱۸ ساله ما نشان می دهد که جبهه متحد و مبارزه مسلحانه دو سلاح اساسی برای شکست دشمن هستند. جبهه متحد باید به مبارزه مسلحانه ادامه دهد. حزب جنگجوی جسوری است که این دو سلاح جبهه متحد و مبارزه مسلحانه را به دست گرفته و پایگاه های دشمن را در هم می پاشد. این راهی است که این سه به یکدیگر مرتبط هستند. سانترالیسم دموکراتیک سهم قابل توجهی در رابطه با تئوری قواعد ایجاد حزب پرولتری است.
مائو درک مسئله زن را درباره هنر و فرهنگ و امپریالیسم و مسئله ملی توضیح داد. مبارزه تئوریک حزب کمونیست چین در رهبری مائو علیه رویزیونیسم مدرن خروشچف که در روسیه مطرح شد به عنوان «بحث بزرگ» شناخته شد. مائو انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی را به عنوان یک جهش کیفی در حفظ و اجرای دیکتاتوری پرولتری رهبری کرد. او «مبارزه طبقاتی در روبنا» را با شعار «بمباران ستاد مرکزی» آغاز کرد. بنابراین او این علم را در مرحله ای جدید، کیفی و بالاتری در روند ترکیب حقیقت عام مارکسیسم- لنینیسم با عمل ملموس انقلاب چین تکامل داد.
از دیدگاه امروزی، مائوئیسم به ویژه برای درک «عقب نشینی از سوسیالیزم» ضرورت دارد. برمبنای مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم است که می‌توانیم عقب‌نشینی‌های جامعه سوسیالیستی را توضیح دهیم و علاوه بر این، می‌توانیم به سلاح ضرورت «انجام هزاران انقلاب فرهنگی» مانند انقلاب کبیر فرهنگی پرولتری به رهبری رفیق مائو علیه خطر عقب نشینی مسلح شویم.
مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم بعنوان مرحله جديد، سومين و عالي‌ترين مرحله ماركسيسم:
مفهوم « مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم – عمدتا مائوئیسم » جامع بودن مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم را درک نمی کند. این برخلاف درک تئوری پرولتار، تفرقه انگیز و پر جنب و جوش است و تمام آنچه را تا کنون به طور جهانی از برخورد انقلابی پرولتاریا به دست آمده را درین امر گنجانده است. همچنین به مفهوم نفی سوسیالیسم علمی نسبت به گذشته و عملکرد آن در مشارکت مائوتسه دون است. این [م – ل – م ] قدرتمندترین سلاح است. با این سلاح می توانیم با انواع رویزیونیسم در پرده مائوئیسم و ایدئولوژی طبقاتی بورژوایی مبارزه نموده و آن را درهم بشکنیم
مارکسیسم همچون علم طبیعت، جامعه و پروسه تفکرات انسانی و به عنوان علم انقلابی ظهور نمود. زمانی که پرولتاریا بعنوان یک طبقه انقلابی که قادر بود آینده جامعه را همراه با آینده خود بسازد، تولد یافت. سپس به مرحله جدید و بالاتری به مارکسیسم – لنینیسم تکامل نمود. بعدها به مراحل عالی تری [گام گذاشت] و به مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم تکامل کرد. این یک سیستم جامع فلسفی، اقتصاد سیاسی ، سوسیالیسم علمی و استراتژی و تاکتیک برای درک جهان هستی و تغییر آن از طریق انقلاب است.  
نهمین کنگره حزب کمونیست چین که در سال ۱۹۶۹ به رهبری رفیق مائو برگزار شد، تحلیلی تاریخی و جامع در مورد اندیشه مائو (مائوئیسم کنونی) ارائه کرد. بر اساس آن، اندیشه مائو از زمان مناظره بزرگ به رسمیت شناختن مارکسیست- لنینیست های جهان به اهمیت تاریخی دست یافت، و در زمان برگزاری کنگره نهم، به مرحله کیفی، جدید و عالی تری در تکامل ایدئولوژی پرولتری تبدیل شد.
مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم یک موجودیت جامع و کامل است. مائوئیسم ، مارکسیسم- لنینیسم امروزی است. انکار مائوئیسم انکار مارکسیزم- لنینیسم است. مائوئیسم در زمینه‌های فلسفه، اقتصاد سیاسی، علوم اجتماعی، حزب سازی، انقلاب دموکراتیک نوین از طریق جنگ خلق، انقلاب سوسیالیستی، سازمان و چندین موضوع دیگر مانند انقلاب فرهنگی پرولتاریایی سهم مشخصی داشت.
شکست رویزیونیسم مدرن بخشی از تکامل مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم است:
از زمانی که سوسیال امپریالیسم شوروی دیگر ابرقدرت نبود، تئوری‌های نئو رویزیونیستی آواکیان مبنی بر این که «ایالات متحده تنها ابرقدرت هژمونیک است» و پراچاندا مبنی بر اینکه «ایالات متحده یک دولت امپریالیستی جهانی شده است» مطرح شد. نظریه «اولترا امپریالیستی» کائوتسکی مبنای همه این نظریه‌های اپورتونیستی «مدرن» است. بر اساس این تئوری، پیروزی بر امپریالیسم غیرممکن است. بر این اساس، حزب مائوئیست نپال دست به دست طبقات حاکم کمپرادور داده و به انقلاب نپال، جنگ خلق، جنبش جهانی کمونیستی، به ویژه جنبش انقلابی جنوب آسیا خیانت کرد. درک تئوری مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم به عنوان یک موجودیت باید جنبه ای حیاتی برای شکست این گونه تئوری های نادرست رویزیونیسم مدرن باشد.
خط مرز بین مارکسیسم و اپورتونیسم این است که بدانیم در دیکتاتوری پرولتاریا مبارزه طبقاتی گسترش یافته و حتی پیچیده تر می شود.
امروزه، کسانی که آن را گسترش می دهند– برای درک وجود طبقات و تضادهای طبقاتی انتاگونیستی در سراسر دوره سوسیالیسم تا رسیدن به کمونیسم، پی بردن به وجود طبقه بورژوازی در درون حزب، و برای تحقق انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، مارکسیست- لنینیست- مائوئیست‌های واقعی هستند.
بنابراین، می بینیم که ما می توانیم این علم پرولتاریایی مارکسیسم – لنینیسم – مائوئیسم را تنها در پروسۀ کاربرد خلاقانه آن و در پروسۀ سنتز آن از طریق تجربیات انقلابی خود غنی کنیم.
اوضاع بین المللی:
در سطح بین المللی، سه تضاد اساسی روز به روز تشدید می شود. بحران اقتصادی که در سرتاسر جهان گسترش یافته است، مردم تحت ستم را به سمت فقر بیشتر سوق می دهد. ثروت در مقیاس بزرگ با طبقات استثمارگر انباشته می شود. بیکاری، تورم، بیماری ها، بحران های محیط زیستی و غذایی و غیره، مردم ستمدیده ی جهان را در تنگناهای وصف ناپذیری قرار داده است. مشکلات اساسی مردم هر روز در حال افزایش است. این وضعیت را نه تنها در کشورهای زیرستم بلکه در کشورهای سرمایه داری – امپریالیستی نیز مشاهده می کنیم. امپریالیسم در تلاش برای غلبه بر بحران خود، سرکوب بیشتری را بر مردم و ملیت های زیر ستم در سراسر جهان اعمال می کند. بحران اقتصادی جهان همه تضادها را تشدید می کند و شرایط مساعد عینی را برای موج جدیدی از انقلاب ها ایجاد می نماید. آلترناتیو انقلابی به صورت بی سابقه ای به عنوان یک ضرورت فوری مطرح می شود که مسئولیت تحقق آن بر عهده احزاب مارکسیست- لنینیست- مائوئیست است.
مناقشه در میان امپریالیست ها برای بازارها و منابع جهانی در حال افزایش است. نمونه اخیر حمله تجاوزکارانه اسرائیل به فلسطین با حمایت امپریالیسم آمریکاست. حمله حماس، سازمان مبارزات آزادی‌بخش ملی فلسطین به پایگاه‌های نظامی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی فلسطین، چرخش جدیدی در این مبارزات است. اسرائیل مرتجع با بمباران مردم فلسطین به نام «جنگ با تروریسم» مقابله می کند. حمایت از مبارزات عادلانه آزادیبخش ملی فلسطین در حال به دست آوردن حمایت های متعددی است که تاکنون از سوی مردم سراسر جهان از جمله مردم کشورهای امپریالیستی دیده شده است. اعتصاب کارگران موترسازی که از ایالات متحده آغاز شد و به کانادا سرایت کرد، تضاد فزاینده بین پرولتاریا و بورژوازی را در کشورهای سرمایه داری– امپریالیستی آشکار می کند. مبارزات کارگری در کشورهای دیگر مانند آلمان و بریتانیا ادامه دارد. مردم آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به طرق و روش‌های مختلف با امپریالیست‌ها و طبقات حاکم مطیع آنها می‌جنگند. همه این‌ها نشان از مساعد شدن شرایط به نفع انقلاب دارد.
روسیه جنگ تجاوزکارانه به اوکراین را در نتیجه جدال امپریالیستی بین آمریکا و روسیه و هژمونی امپریالیستی آمریکا آغاز کرد. جنگ نیابتی در ۲۰ ماه گذشته ادامه دارد. تنش ها بین آمریکا و چین در مورد تایوان در حال افزایش است. از سوی دیگر، همکاری – نزاع – عمدتا نزاع در میان همه شان در غرب آسیا تشدید می شود. آمادگی کشورهای امپریالیستی برای جنگی بخاطر تقسیم مجدد کشورها، افزایش خطر جنگ جهانی سوم را در پی دارد. ایالات متحده موقعیت خود را به عنوان یک ابرقدرت هژمونیک و ظهور یک جهان چند قطبی در خطر می بیند و با سایر کشورهای رقیب امپریالیستی عمدتا چین و روسیه در تضاد جدی قرار دارد.
در همین حال، چین و روسیه به نام چندجانبه گرایی در حال تثبیت جهان چندقطبی هستند. راهبردهای خطرناک آمریکا – ناتو در حال افزایش تنش در نقاط مختلف جهان است. این وضعیتی را تشدید می کند که منجر به جنگ جهانی سوم می شود.
کاربرد جنگ خلق:
اصل « کسب قدرت از طریق قوای مسلح و حل مسئله از طریق جنگ» در موقعیت‌های مختلف به اشکال مختلف در جهان اعمال می‌شود. بر اساس درک م ل م ، مسیر مردم کشورهای سرمایه داری- امپریالیستی شورش مسلحانه عمومی و مسیر مردم کشورهای نیمه مستعمره – نیمه فئودالی جنگ طولانی مدت خلق است. اصولی که رفیق مائو در درک جنگ خلق توصیف کرد، در هر دو مسیر در سراسر جهان اعمال می شود [ و ] اینها باید اعمال گردد. به دلیل این اهمیت جهانی، مبارزه طبقاتی در کشورهای سرمایه داری- امپریالیستی و جنگ طولانی مدت خلق در کشورهای نیمه مستعمره ، نیمه فئودالی از نظر دیالکتیکی به هم مرتبط هستند.
شاهراه استراتژی جنگ خلق کاملا به انبوهی از مردم وابسته است که اکثریت را در هر کشوری تشکیل می دهند تا بر دشمنان طبقاتی که به وسیله ی اقلیت بسیار کوچکی از نیروهای مسلح مزدور دولت محافظت می شوند، درهم شکنند. صدر مائو بر رهبری حزب و خط توده ای در جنگ خلق با این جمله تاکید ورزید: « تا زمانی که حزب و توده ها وجود دارند، می توان انواع معجزه ها را ایجاد کرد.» حزب کمونیست و توده‌ها مایه حیات جنگ خلق هستند. همان گونه که رفیق لنین در «دولت و انقلاب» گفت:« ضرورت تربيت سيستماتيک توده‌ها به شکلى که با اين نظريه و همانا با اين نظريه انقلاب قهرى مطابقت داشته باشد، همان نکته‌اى است که شالوده ی تمام آموزش مارکس و انگلس را تشکيل مي دهد.» با اتکاء به خلق، مسلح کردن خلق برای مقابله با دشمن، می توانیم دشمن را در چالش قرار دهیم، چنانچه آنها بی وقفه در منطقه خود به کار خود ادامه دهند. اگر قواعد جنگ چریکی که مائو مطرح کرده است به کار بندیم یعنی : « زمانی که دشمن حمله می‌کند، ما عقب‌نشینی می‌کنیم و از او دوری می‌جوییم. زمانی که دشمن توقف می‌کند، ما او را خسته می‌کنیم. زمانی که دشمن عقب‌نشینی می‌کند، ما او را تعقیب می‌کنیم.» می توانیم به طور موثر با یک نیروی قوی مقابله نماییم و قادر خواهیم بود با متمرکز کردن نیروهای بسیار بزرگ در جنگ ضد تاکتیکی و جدا کردن دشمن از توده ها، دشمن را قطعه قطعه و پارچه پارچه نابود کنیم.  
جنگ طولانی مدت خلق که توسط رفیق مائو فرموله شد از سه مرحله استراتژیک عبور می کند: دفاع استراتژیک – تعادل استراتژیک – تعرض استراتژیک. مائو قواعد جنگ چریکی، متحرک و موضعی و رابطه بین آنها را به شیوه ای دقیق تدوین کرد. اگرچه جنگ خلق طولانی است، اما او گفت که اقدامات با تصمیمات فوری باید اصول پایه ای در مبارزات و جنگ ها باشد. او نوع جدیدی از سیستم رهبری را ایجاد کرد که با فرماندهی استراتژیک متمرکز و فرماندهی غیرمتمرکز تشکیل شده بود. مائو به مفاهیم جنگ خلق، تعرض استراتژیک – دفاع شخصی، حذف دشمن، وظایف جنگی، تمرکز و تمرکززدایی نیروها، بسیج سیاسی مردم و مشکلاتی مانند بین افسران و سربازان، ارتش خلق و مردم توجه کرد. شرط اولیه تشکیل ارتش خلق به عنوان شکل اصلی نهادینه خواهد بود. جنگ چریکی برای یک نیروی نسبتا ضعیف در مبارزه با نیروهای مسلح دولت، اصلی است.
جنگ چریکی شهری و روستایی در حال استفاده بود و مقاومت مسلحانه خلق درست در زمان جنگ جهانی دوم و در دوره ابتدایی فاشیسم آغاز شد. در سرتاسر اروپا و به ویژه در ایتالیا، فرانسه و اسپانیا، چریک‌ها با روش‌های چریکی به طور مؤثر با نیروهای فاشیست مبارزه کردند. جدا از کمونیست ها، وطن پرستان نیز در این نوع مبارزه شرکت داشتند. حتی پس از جنگ جهانی دوم، مبارزات آزادی‌بخش ملی می‌توانست با روش‌های چریکی و مبتنی بر استراتژی جنگ خلق به مبارزه خود ادامه دهد. آنها می توانستند از طریق مسلح کردن مردم که تاکتیک های چریکی را اجرا می کردند به مبارزات خود ادامه دهند.
پس از جنگ جهانی دوم، امپریالیست‌ها به‌ویژه امپریالیست‌های آمریکا ضربات سختی را از جنگ‌های خلق در چین، ویتنام، کره شمالی، کوبا و هند و چین خوردند. این جنگ های خلق ترس دائمی [ برایشان ] ایجاد کرد.
اخیراً مردم عراق، افغانستان و سایر کشورها از تاکتیک های چریکی در مبارزه با امپریالیست های آمریکا و انگلیس استفاده کردند. آنها می توانند به طور پیوسته امپریالیست ها را برای چندین دهه مهار کنند.
با افزایش بحران امپریالیسم، فاشیسم بار دیگر در سراسر جهان در حال ظاهر شدن است. این در حالی است که از یک سو دسته ها و احزاب فاشیستی در حال افزایش هستند و از سوی دیگر، ایالات و دولت ها به شخصیت فاشیستی بیشتری دست می یابند. مکانیسم های سرکوبگر، شبکه های اطلاعاتی در روش های فناوری پیشرفته، چندین کشور را به دولت های پلیسی تبدیل می کند. شوونیسم نژادپرستی، هژمونی ناسیونالیستی، کاستیسم، جنون مذهبی و مواردی از این قبیل در حال تبدیل شدن به سکوهایی برای حکومت فاشیستی هستند. در چنین شرایطی، ما می‌توانیم به طور مؤثر تنها از طریق جنگ خلق با حاکمان استثمارگر که از دولت بسیار متمرکز، سلاح‌های فوق مدرن (مانند موشک‌های فناوری پیشرفته، بمباران از طریق هواپیماهای بدون سرنشین)، فناوری اطلاعات (مثل 4G و 5G)، هوش مصنوعی استفاده می‌کنند، مقابله کنیم. جنگ خلق که توسط احزاب مائوئیست در کشورهایی مانند فیلیپین، ترکیه، هند و پرو انجام می‌شود، با یک ماشین دولتی قوی مبارزه می‌کنند و از روش‌های چریکی برای نابودی آن استفاده مینمایند و تجربیات جدیدی در بسیج مردم از طریق جنگ خلق ارائه می‌دهند.
نتیجه:
در چنین شرایطی، پرولتاریا باید متحدانه علیه جنگ های امپریالیستی بجنگد. در شرایطی که پایگاه سوسیالیستی وجود ندارد، اگر جنگ رخ دهد، همانطور که آموزگار مارکسیست بزرگ لنین در انقلاب روسیه نشان داد، ما باید تاکتیک «تبدیل جنگ [امپریالیستی] به جنگ داخلی» را اتخاذ کنیم. راه حل نهایی برای بحران های گوناگونی که جهان با آن مواجه است در جامعه کمونیستی به دست خواهد آمد.
انقلاب‌های دموکراتیک نوین در مسیر جنگ طولانی مدت خلق در کشورهای نیمه مستعمره – نیمه فئودالی در جریان است. جنگ‌های خلق در فیلیپین، ترکیه، هند، پرو و سایر کشورهایی از این قبیل ادامه دارد که با کمپین‌های سرکوبگرانه طبقات حاکم استثمارگر کشور با پشتیبانی اربابان امپریالیست خود مواجه هستند. تدارکات در برخی از کشورهای دیگر در حال انجام است. در شرایط کنونی، پرولتاریای جهان وظیفه دارد مبارزات طبقاتی را در کشورهای نیمه مستعمره – نیمه فئودالی و کشورهای سرمایه داری- امپریالیستی گسترش دهد و احزاب پرولتری را تقویت نماید. امروزه ضرورت است که ما با حملات تئوریک انواع رویزیونیست ها، نئو رویزیونیست ها و مرتجعین،  به کمونیسم، م ل م و جنبش های انقلابی مواجه شویم. ما باید با درک مائوئیستی تئوری‌های اپورتونیستی و انواع تئوری‌های خرده بورژوایی انحلال‌طلبانه انقلابیون قلابی که اذهان مردم را آلوده می‌کنند، با هدف منحرف کردن آنها از جنگ و مسیر انقلاب و انحلال تئوریک سرمایه‌داری – امپریالیستی مقابله نماییم. ما باید احزاب بلشویکی مصمم بسازیم که قادر به ساختن ارتش پرولتری، جنگ طبقاتی، جنگ انقلابی، جنگ طولانی مدت خلق و جبهه متحد انقلابی باشند. ما باید جنبش های انقلابی را با موفقیت پیش ببریم.
برای انجام این وظایف، برای آزادی و رهایی مردم از امپریالیسم، کلیه طبقات مرتجع و کل سیستم ستم و سرکوب، بخاطر تاسیس سوسیالیسم – کمونیسم، بیایید تئوری مائو تسه دون را در مورد جنگ خلق به عنوان سلاح اصلی که برای مدت طولانی ادامه دارد، تکرار کنیم. این ادای احترام واقعی به رفیق مائو خواهد بود.
مائو گفت: «…مردم در کشورهای مختلف پیوسته جنگ‌های انقلابی را برای شکست دادن متجاوزان به راه انداخته‌اند. خطر یک جنگ جهانی جدید هنوز وجود دارد و مردم همه کشورها باید آماده شوند. اما انقلاب جریان اصلی در جهان امروز است – «مردم جهان، متحد شوید و متجاوزان ایالات متحده و همه سگ های زنجیری شان را شکست دهید» (۲۳ می ۱۹۷۰)
زنده باد انترناسیونالیسم پرولتری!
زنده باد انقلاب سوسیالیستی جهانی!
زنده باد اتحاد احزاب و سازمان‌های انقلابی پرولتری کشورهای مختلف!
زنده باد مارکسیسم- لنینیسم- مائوئیسم
 
 26 دسامبر 2023 - 6 دی 1402
امضاء کنندگان:
1.    حزب کمونیست هند (مائوئیست)
2.    حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان
3.    حزب کمونیست ترکیه – مارکسیست – لنینیست  (TKP-ML)
4.    اتحادیه کارگران کمونیست ( مارکسیست – لنینیست – مائوئیست) کلمبیا
5.    کمیته ساختمان حزب کمونیست مائوئیست گالیسیه *
6.    حزب مائوئیست کمونیست – ایتالیا **
7.    حزب پرولتری پوربابنگلا – بنگلادیش ***
8.    حزب کمونیست انقلابی نپال
9.    گروه مائوئیستی راه سرخ ایران
10.                        
پیوست
* کمیته ساختمان حزب کمونیست مائوئیست گالیسیه این اعلامیه را با قبول اکثریت محتوی آن امضا نموده است؛ تنها در قسمت دفاع از جهانی بودن « جنگ طولانی مدت خلق» نظریات شان را داده اند.
** حزب مائوئیست کمونیست – ایتالیا، معتقد است که آموزه های مائوتسه دون در مورد جنگ خلق جهانی است، اگر چه باید به اشکال خاص و متفاوت در کشورهای سرمایه‌داری/ امپریالیستی و کشورهای زیر ستم امپریالیسم اعمال شود.
*** حزب پرولتری پروبابنگلا – بنگلادیش با حفظ بایگانی اعلامیه را امضاء نموده است.
سایر احزاب و سازمان‌های م ل م می توانند این بیانیه مشترک را نیز امضا کنند.

 

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر