۱۴۰۲ مهر ۹, یکشنبه

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(14)اشاره ای به رهبری کنونی خلق بلوچ و ...

یادداشت های کوتاه پیرامون مسائل جاری(14(
 
اشاره ای به رهبری کنونی خلق بلوچ
و اتحاد نسبی جهان بینی های متضاد درون صف طبقات خلق
 
تجربه ی تلخ انقلاب دموکراتیک سال 57-56 از ریاکاری و تقیه و خدعه ی رهبری مذهبی شرایطی را به وجود آورده تا توده ها در بیشتر نقاط ایران نه تنها دل خوشی از رهبری دوباره ی مذهبی بر هیچ جنبشی را نداشته باشند بلکه عموما آن را طرد و علیه آن مبارزه کنند. و این به دلیل نقش خمینی و رهبری متحجر مذهبی در زیر پا گذاشتن شعارها و خواست های اساسی انقلاب 57 یعنی استقلال و آزادی و نیز کودتای خمینی و حزب جمهوری اسلام علیه انقلاب در خرداد 60 می باشد. امری که در نهایت به برقراری یک حکومت ارتجاعی استبدادی مذهبی انجامید که تا مغز استخوان وابسته به امپریالیست های غربی و شرقی است و چهل سال است خون مردم ایران را مکیده است.
در واقع این رهبری فریبکار ارتجاعی آمال ها و آرزوهای توده هایی را که نظام استبداد سلطنتی روی دوش و فداکاری آنها و جانباختن هزاران نفر از میان آنها سرنگون شد پایمال کرد و با سرکوب طبقات خلق یعنی کارگران و دهقانان و طبقات میانی و پیشروان انقلابی و مترقی آنها به روی دریایی از خون بنا شد. اکنون نیز حدود سی سال است که توده ها برای سرنگونی این ارتجاع متحجر که در پس دین خود را پنهان کرده و جز به قدرت و ثروت نمی اندیشد می رزمند تا آن را سرنگون کنند.
بر مبنای این چنین رویارویی طبقات مردمی ایران با یک حکومت مرتجع استبدادی مذهبی و دینی که اکنون حاکم است و جان و مال مردم را به گروگان گرفته و تلاش برای مبارزه با حکومت به وسیله ی یک رهبری غیرمذهبی انقلابی و مترقی ممکن است رهبری سران مذهبی بر جنبش توده های بلوچ-  و یا ترکمن صحرا و حتی مبارزه ی برخی از اقلیت های مذهبی مانند دراویش- برای برخی به ویژه مبارزان جوان تر، چندان کششی ایجاد نکند و به آن با شک و شبهه نگاه کنند و این امر نیز در پشتیبانی آنها از جنبش خلق بلوچ تاثیر گذارد.
***
مساله ی رهبری مذهبی و بنابراین جهان بینی مذهبی بر جنبش یک طبقه و لایه ای از یک طبقه و یا یک خلق دربند را نه تنها از دیدگاه محدودیت های آن رهبری و جهان بینی مذهبی حاکم بر آن و نقد آن بلکه باید از دیدگاه گستره و بافت طبقات خلقی در انقلاب دموکراتیک ایران و بنابراین روابط میان شان در جبهه ی متحد آنها، جهان بینی های گوناگون حاکم بر آنها و چگونگی روابط میان جهان بینی های متضاد حاکم بر آنها نگریست.
نخست این که که اکثریت بلوچ ها سنی مذهب هستند و با توجه به این که سنی مذهبان زیر ستم طبقات حاکم بر جمهوری اسلامی به ویژه باند خامنه ای و سران همسو با وی در سپاه پاسداران هستند، طبعا حق آزادی از ستم مذهبی شیعه مذهبان حاکم را دارند. روشن است که پشتیبانی از حق اقلیت مذهبی زیر ستم و در اینجا حق آزادی سنی مذهبان و احترام به حقوق آنها در یک دموکراسی انقلابی توده ای جزو وظایف طبقه ی کارگر و کمونیست ها به عنوان نماینده گان این طبقه خواه در انقلاب دموکراتیک و خواه در انقلاب سوسیالیستی است.  
دوم این که جنبه ی مذهبی مقابله ی مردم بلوچ و پیشوایان آنها جنبه ی مسلط بر مبارزات آنها نیست؛ یعنی رهبران و توده های بلوچ ها از این دیدگاه که سنی مذهب چه می گوید و شیعه مذهب چه می گوید با حکومت در تقابل نیستند( به عبارت دیگر اینجا جنگ بین مذاهب نیست و ماهیت مذهبی ندارد) بلکه از دیدگاه حق آزادی مذهبی خود و بسیار مهم تر حق آزادی ملی خود و بیرون آوردن خود از ستم مذهبی و ملی یعنی اساسا آزادیخواهی با حکومت در ستیز اند. بنابراین جنبه ی سیاسی مبارزات خلق بلوچ یعنی خواست رهایی از استبداد مذهبی و خواست حق تعیین سرنوشت خلق بلوچ بر جنبه ی کشاکش بین دو مذهب - سنی مذهبی اکثریت بلوچ ها و شیعه مذهبی حکومتیان- تقریبا به طور کامل مسلط است.
از این دیدگاه می توان گفت که رهبران مذهبی - سیاسی بلوچ تا کنون مبارزه را با حکومت مستبد و آزادی ستیز خامنه ای و پاسداران اش اساسا پیرامون خواست های سیاسی آزادیخواهانه ی خلق بلوچ و در راه مجموعا درستی ادامه داده و در حالی که خطرات گوناگون زندگی آنها را تهدید کرده از سازش و مماشات با پلیدانی همچون خامنه ای و سران سپاه خودداری کرده، در راستای انقلاب دموکراتیک ایران پیشروی کرده اند و جنبش بلوچ و خیزش انقلابی-  دموکراتیک کنونی را زنده و پایدار نگه داشته اند، آن هم در شرایطی که برخی از اشکال جنبش در دیگر نقاط ایران دچار افت گردیده است.
و سوم، این رهبری نشانگر سطح کنونی آگاهی توده های بلوچ با توجه به نقش قبایل و سنت های قبیله ای و مذهبی در میان بخش عمده ای از مردم بلوچ و درجه ی توازن طبقات مردمی در بافت طبقاتی این سرزمین محروم و عقب نگاه داشته شده است. بر این مبنا رهبری کنونی را باید تلفیقی از رهبری بخش هایی میانی و بالایی خرده بورژوازی سنتی و مدرن و بورژوازی کوچک سنتی و مدرن بر جنبش بلوچ دانست.
این لایه های طبقاتی در شرایط کنونی نه تنها در بلوچستان بلکه در سراسر ایران بخشی از خلق به شمار می آیند و متحد طبقه ی کارگر هستند. بنابراین وظیفه ی ماست که با جنبش بلوچ متحد باشیم و از رهبری آن تا جایی که این رهبری مبارزه با حکومت را در راستای پیشرفت خیزش انقلابی و برقراری یک جمهوری دموکراتیک سکولار هدایت می کند و از مماشات و سازشکاری و معامله بر سر حقوق خلق بلوچ خوداری کرده و از آن دفاع می کند پشتیبانی کنیم.  
***
نکته ی اساسی این است که در انقلاب دموکراتیک ایران طبقات کارگر و کشاورز و خرده بورژوازی جزو خلق قرار می گیرند و اکثریت این طبقات هم به زمره ی طبقات زحمتکش تعلق دارند. در میان این طبقات و لایه های گوناگون آنها جهان بینی های گوناگونی رواج دارد که برخی از آنها جهان بینی دینی و مذهبی است. همچنان که بین منافع اقتصادی و سیاسی طبقات خلق وحدت و تضاد وجود دارد میان جهان بینی های حاکم بر آنها نیز وحدت و تضاد وجود دارد.
ما بر این باوریم که در کل کشور و نه تنها در میان خلق فارس بلکه در میان خلق های زیر ستم کرد و ترک و ترکمن و حتی بلوچ گرایش به آتئیسم بیش از پیش شده و طبعا یک وجه سیاست ما تبلیغ و ترویج این گرایش ماتریالیستی و تقویت آن است، اما ما نمی توانیم و نباید به این دلیل که در انقلاب دموکراتیک 57 رهبری مذهبی موجب بازگرداندن یک ارتجاع مذهبی به ایران شد هر گونه جهان بینی مذهبی و یا رهبری مذهبی مخالف ارتجاع و استبداد مذهبی حاکم را در میان طبقات خلق تخطئه و ممنوع کنیم و بگوییم چون انقلاب 57 چنین شد پس هر گونه جهان بینی و رهبری مذهبی درمیان هر طبقه و هر جایی میان خلق ممنوع است و ما پشتیبانی نمی کنیم. نه چنین رویکردی درست است و نه کسی به حرف ما گوش خواهد داد.
شکی نیست که در میان جهان بینی های حاکم بر جنبش طبقات خلقی و در چارچوب تضادهای درون طبقات خلق یعنی تضادهای میان طبقه ی کارگر و کشاورزان و لایه های گوناگون خرده بورژوازی و حتی درون یک طبقه و از جمله طبقه ی کارگر ما باید با تمامی جهان بینی های دیگر به ویژه با جهان بینی های لیبرالی در زیرهر نام و هر پوشش به ویژه زیرنام و پوشش مارکسیستی و جهان بینی های نماینده ی دموکراسی خرده بورژوایی زیرهرنام و هر شکل به ویژه زیر نام مارکسیستی و همچنین جهان بینی های حامل دیدگاه های متعصب مذهبی و ضد کمونیستی و واپسگرا و ارتجاعی( هر چند ممکن است برخی از حاملین این دیدگاه ها با نظام حاکم مبارزه ی مسلحانه نیز بکنند و ما با آنها در اموری اتحاد داشته باشیم) مبارزه کنیم و از جهان بینی انقلابی پیشرفته ی کمونیستی دفاع کرده و آن را مسلط بر انقلاب و قطب نمای آن کنیم -  امری که با رهبری طبقه ی کارگر بر جنبش طبقات خلق و انقلاب ممکن می گردد - اما نمی توانیم و نباید از تمامی لایه های طبقه ی کارگر و یا طبقات خلق بخواهیم که تمامی جهان بینی های خود را کنار گذارند و جهان بینی کمونیستی ما را بپذیرند؛ امری که در شرایط کنونی تکامل شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی طبقه ی کارگر و خلق نه تنها مطلقا امکان ندارد بلکه جز به هم ریختن و از هم پاشیدن اتحاد طبقه ی کارگر و خلق و ایجاد ضعف در صفوف طبقه ی کارگر و خلق در مقابله اش با ارتجاع حاکم و امپریالیست ها نتیجه ی دیگری به بار نمی آورد.
از این رو ما نه تنها باید با تمامی جهان بینی های غیر پرولتری و ضد مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی درون صفوف خلق و درون طبقه ی کارگر بستیزیم( و درون طبقه ی کارگر به ویژه با دیدگاه های رویزیونیستی و ترتسکیستی که تلاش می کنند طبقه ی کارگر را دنباله رو و زائده ی طبقات بورژا و یا امپریالیست ها کنند) بلکه در عین حال باید در امر وحدت درون صفوف طبقه ی کارگر و طبقات خلق بکوشیم و این جز با اتحاد نسبی با عناصر مثبت و مبارزه جو و یا ترقیخواه جهان بینی های گوناگون غیر پرولتری موجود در میان طبقات خلقی و یا عناصری از این جهانبینی ها که حاملین آنها را در مقابل طبقات ارتجاعی حاکم قرار می دهد ممکن نمی گردد.
ما بر آنیم که سیاست طرد مطلق تنها باید در مورد جهان بینی هایی درون صفوف خلق به کار رود که به طور کامل و عملا نقش نفوذی طبقات مرتجع حاکم را اجرا می کنند و جز به طبقات حاکم خدمت نمی کنند.
از سوی دیگر مبنای اتحاد نسبی میان ما کمونیست ها به عنوان نماینده گان سیاسی طبقه ی کارگر و جهان بینی هایی که هم در میان خلق وهم در میان طبقات حاکم وجود دارد(مثلا جهان بینی دینی) تا آنجاست که تفسیر طبقات ستمدیده و استثمارشده از این گونه جهان بینی های رایج و مضمونی که در مبارزه با ستمگران به آن می بخشند با تفاسیر ستمگران و استثمارگران از آنها تفاوت کیفی اساسی داشته باشد. خطوط اساسی چنین تفاوتی که مبنای آن منافع متضاد طبقاتی و بنابراین مبارزه طبقاتی برای پیشبرد این منافع است می تواند مبنای برخی اتحادهای نسبی میان کمونیست ها و حاملین چنین جهان بینی هایی در میان خلق باشد.
 هرمز دامان
نیمه ی نخست مهر 1402 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر