۱۴۰۲ مهر ۲۶, چهارشنبه

نگاهی به برخورد فرج سرکوهی به قطب های جنگ بین فلسطینی ها با اشغالگران صهیونیست

 
نگاهی به برخورد فرج سرکوهی به قطب های جنگ بین فلسطینی ها با اشغالگران صهیونیست 
در نوشته اش با نام «راهی برای شکستنِ این بن‌بست هست؟»
 
فرج سرکوهی مدت هاست شده یارغار بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و تلویزیون اینترناشنال و حضرات روزی نامه نگار اینترناشنالی و اصلا یکی از آنها و وظیفه ی آوردن نظرات این بنگاه های امپریالیستی را به درون جنبش دموکراتیک و چپ ایران به عهده گرفته است.
سرکوهی می داند که هر کس سن اش بالاتر رود لزوما خردمندتر نمی شود! و احتمالا باید بداند که در داستان پیری آدمی دو گونه پیر پیدا می شود که یکی از آن دو پیری است که هر چه بر سن و سال اش افزوده می شود ذهن اش بسته تر و خودش محافظه کارتر(و اینها نرم ترین واژه ها در زبان وادبیات ماهستند!) و دنیایش کوچک تر و تنگ تر می گردد.
از سوی دیگر سرکوهی نمی خواهد بداند که احساس و خرد و آرمان طبقاتی است و اگر در جوانی آرمانی و خردی و شور شری به نفع طبقات زحمتکش داشت که احتمالا داشت اکنون وضع برعکس شده و دیگر نه آرمانی دارد و نه شور وشری و نه خردی در خدمت توده های زحمتکش؛ و اگر هم اخیرا عقلی در خودش رویت کرده که لابد کرده این عقلی است همسوی استثماگران و ستمگران و مرتجعین و امپریالیست ها و برای آنها می تپد و می اندیشد؛ عقلی فرصت طلب و معاش اندیش که نتیجه ی تغییرات درونی نظری سرکوهی و همنشینی اش با دارودسته های سلطنت طلب و مزدور امپریالیست ها است.
برای این که به آنچه گفتیم اندکی جان بخشیم نگاهی می اندازیم به موضع گیری سرکوهی در مورد مساله جنگ خلق فلسطین و دولت صهیونیست اسرائیل در نوشته اش با نام راهی برای شکستنِ این بن‌بست هست؟
 این نوشته که نمایشی پر آه و درد و ناله سردادن برای مردم فلسطین دارد اما از درون بی خاصیت و پوچ است نشان می دهد که موضع سرکوهی به نفع صهیونیست ها و امپریالیست هاست و با مواضع سلطنت طلبان در مورد مردم فلسطین و دولت اسرائیل تفاوت اساسی ندارد.
در اینجا دو نیرو مقابل هم صف آرایی کرده اند. یک سو فلسطینی هایی که سرزمین شان غصب شده و زندگی شان به یغما رفته است و دیگری صهیونیست ها که سرزمین ملتی را به یاری امپریالیسم انگلیس و دیگر امپریالیست ها غصب کردند. نزدیک به 75 سال است این نبرد برای باز پس گیری سرزمین ادامه دارد و مشکل تا به هم خوردن توازن در مبارزه ی طبقاتی در سطح منطقه ای و جهانی به نفع طبقه ی کارگر بتواند به این زودی ها پایانی داشته باشد.
حال ببینیم که موضع سرکوهی در مورد این دو صف در نوشته اش چگونه است.
موضع سرکوهی در مورد حماس
 یک - «گروه تروریستی و بنیادگرای حماس، که ساکنانِ غزه را به گروگان گرفته‌ و سدِ انتخاباتِ آزاد در غزه است، جنایت می‌کند...»
دو - «تا سازمان‌های تروریستی چون حماس و سازمان‌های دلال‌صفت چون فتح، آزادی و سرنوشتِ مردمِ فلسطین را به گروگان گرفته‌اند...»
سه - «بازیگرانِ موثرِ موقعیتِ کنونی... سازمان‌های بنیادگرا... و جنگ‌طلب و تروریستی هستند نه مردم.»
چهار- «سازمان‌های تروریستی چون حماس و سازمان‌های دلال‌صفت چون فتح، آزادی و سرنوشتِ مردمِ فلسطین را به گروگان گرفته‌اند...»
پنج - «اگر مردمِ فلسطین... گردنِ خود از طنابِ دارِ تروریست‌ها... ، بنیادگرایان، جنگ‌طلبان و سودجویان رها کنند...»
به این ترتیب نخست گروه حماس «تروریستی» نامیده می شود و در یک نوشته کوتاه پنج بار این واژه  و در کنار آن واژه ی «جنگ طلبان» تکرار می گردد. و این در حالی است که سازمان حماس و جنگجویان آن جزیی از مبارزات خلق فلسطین می باشند و در مردم فلسطین به درجه ای صاحب نفوذ و اقدامات نظامی آنها در چارچوب مبارزه ی خلق فلسطین با صهیونیست های قرار می گیرد و نه جدا از آن. و این علیرغم دیدگاه ما در مورد ارتجاعی بودن نظرات این سازمان است.  
حماس در میدان عمل علیه اسرائیل مبارزه ی مسلحانه می کند. و این امری است که از نظر امثال سرکوهی و به همراه وی وراجان «شبه چپ قرن بیست و یکمی» ایران، « تروریستی» و«جنگ طلبی» نامیده می شود و مضموم است و دهه ها هم هست که این «شبه چپ» لیبرال و یا در بهترین حالت سوسیال دموکرات با آن در نظر و عمل وداع کرده و در همه جا خواهان مبارزه ی «غیر جنگ طلبانه» یعنی «مبارزه ی مسالمت آمیز» پارلمانی شده است.(1)
چند نکته درباره ی حماس
حماس از نظر جهانبینی ارتجاعی است و چنین جریان ارتجاعی ای طبعا در اعمال نظامی و سیاسی دارای موازین انقلابی اخلاقی و متانت و حد نگه داری نیست و تر و خشک را با هم می سوزاند و از جمله در همین عملیات اخیرشان که شواهد نشان می دهد که به زنان و کودکان و افراد غیرنظامی نیز آسیب زدند. این امر گرچه «کاه» نبود اما به طور قطع آن گونه که اسرائیل و امپریالیست های غربی در بوق و کرنا کردند«کوه» هم نبود.
روشن است که شکل و شیوه ی مبارزه ی طبقه ی کارگر و کمونیست ها و جریان های دموکرات انقلابی و مترقی با امپریالیست ها و مرتجعین و از جمله صهیونیست های مرتجع اسرائیلی با مبارزه ی جریان هایی که جهان بینی ارتجاعی دارند تفاوت اساسی دارد و مقایسه ای بین مبارزات گروه های چپ فلسطینی در گذشته با صهیونیست های اسرائیلی با مبارزات حماس این را به خوبی نشان می دهد.( برای نمونه ای دیگر والبته زیاده روانه نگاه کنید به حمله سازمان چپگرای توپاک آمارو به محل اقامت سفیر ژاپن در لیمای پرو در سال 1996 و گروگان گیری 450 نفر به وسیله ی آنها. چریک ها آن قدر خوی انسانی نسبت به دشمنانی که در حال حفر کانال به درون سفارت بودند از خود نشان دادند که همه گی فدا شدند!).  
حماس همسو با حکومت ارتجاعی ایران اما سیاست هایش مستقل از آن است و اساسا به وسیله ی خود وی تعیین می شوند. در این تعیین سیاست مواردی بوده که یا راه اش از حکومت ارتجاعی ایران جدا شده و یا در مقابل آن قرار گرفته است. 
میان مبارزه با جمهوری اسلامی و مبارزه با حماس نبایدعلامت تساوی گذاشت. دستگاه خامنه ای و جمهوری اسلامی دشمن عمده ی کنونی خلق ایران است اما حماس دشمن عمده در چارچوب مبارزات خلق فلسطین و دولت صهیونیستی اسرائیل و پشتیبانان امپریالیست اش نیست.
     با حماس باید در جنبش خلق فلسطین مبارزه کرد و آن را از نقش داشتن در رهبری این خلق انداخت و به جای آن یک جبهه ی متحد از مبارزان آزادیخواهان فلسطینی از نیروهای کمونیست تا دموکرات انقلابی وجریان های مترقی تشکیل داد. راه پیشبرد این کار اما نفی مطلق مبارزه ی حماس و ضربات آن به دولت صهیونیستی اسرائیل و به ویژه نفی مبارزه ی مسلحانه به وسیله ی خلق فلسطین و گروه های انقلابی آن نیست.
     باید درعمل نشان داد و با پذیرش مبارزه ی مسلحانه و دست زدن عملی به آن، همپای حماس قرار گرفت و در برنامه های سیاسی و فرهنگی و نظامی نظرات نادرست و اعمال ارتجاعی حماس و نتایج بد آنها را برای خلق فلسطین آشکار کرد و نشان داد که حماس تنها نماینده ی بخشی ناچیز از خلق فلسطین است و بنابراین نمی تواند نماینده ی واقعی و رهبر تمامی خلق فلسطین و یا حتی بخشی مهم از آن باشد. این یک فرایند آگاه سازی و مبارزه ی عملی است و تا زمانی که طی آن، توازن نیروها در درون خلق فلسطین و در منطقه تغییر نکند امکان حصول نتایج آن یعنی تغییر موقعیت و جایگاه کنونی حماس در جنبش فلسطین وجود ندارد.
سرکوهی علل به وجود آمدن این وضع را چنین بیان می کند:   
«اغلبِ سازمان‌های سکولارِ فلسطینی سال‌ها است که به خاطره‌ای از گذشته‌های دور تبعید و سازمانِ فتح به نهادی دلال‌صفت و فاسد بدل شده‌است.»
 اما سرکوهی اشاره ای به این نکته نمی کند که بخش مهمی از این «سازمان های سکولار فلسطینی» سازمان های انقلابی مسلح فلسطینی بودند که با صهیونیست ها در نبرد نظامی بودند. با این اوصاف، از نظر سرکوهی تنها مساله و مشکل سکولار بودن و سکولار نبودن سازمان های فلسطینی است و نه چیزی دیگر. از نظر سرکوهی کافی است سازمان های فلسطینی سکولار باشند و دست به مبارزه مسلحانه و جنگ هم نزنند و به عبارت دیگر لیبرال باشند تا مردم فلسطین آزادی خود را به دست آورند!
باری فردی که حماس را«تروریستی» می نامد باید صدها بار بیشتر از آن دولت اسرائیل را تروریستی بنامد!
موضع سرکوهی در مورد دولت صهیونیستی اسرائیل
یک - «حزب‌های راستِ افراطی و بنیادگرا، بر بسترِ تغییرِ ترکیبِ جمعیتی اسرائیل پس از مهاجرت‌های بعد از فروپاشی بلوکِ شرقِ سابق و…، زمامِ سیاست را در اسرائیل در انحصار گرفته‌اند...»
دو- «تا گرایشِ راستِ و بنیادگرای افراطی، که با صلحِ پایدار و عادلانه و «دو کشور، دو دولت» مخالف است، در اسرائیل در قدرت است...»
 سه - «اگر مردمِ ...اسرائیل گردنِ خود از طنابِ دارِ... راست‌های افراطی، بنیادگرایان، جنگ‌طلبان و سودجویان رها کنند،»
چنان که می بینیم به اسرائیل که رسیدیم آن غلاظ و شداد بودن در مورد حماس آب رفت و شل شد!
به این ترتیب مشکل دولت اسرائیل این نیست که تروریست است، که 75 سال است سرزمین فلسطینی ها را غصب کرده و آنها را و پیشروان مبارز فلسطین را می کشد. خیر! جنس دولت اسرائیل از جنس گروه «تروریستی» حماس نیست. اصلا دولت صهیونیستی اسرائیل تروریست نیست. حتی ارتجاعی هم نیست.  مشکل این دولت تنها این است که در دست «راست افراطی» قرار گرفته است. راست افراطی پس از آن روی کار آمد که «حزب‌های چپ و لیبرالِ اسرائیلی، که پیمانِ صلح بر اساسِ «دو کشور، دو دولت» را امضا کردند، از صحنه سیاسی اسرائیل حذف شد...»ند؛ و اگر در دست راست افراطی قرار نگرفته و در دست احزاب «چپ»( منظور حزب رویزیونیست اسرائیل است) و یا  احزاب لیبرال( اینجا دیگر سرکوهی راه آینده را تصویر می کند!) قرار گرفته بود این وضع پیش نمی آمد و احتمال  نورعلا نور می شد.
چنان که دیده می شود سرکوهی که شمشیر تیز و بُران خود را برای حماس دور سر چرخانده و فریاد وا تروریست سر داده بود اینک آن را در غلاف گذاشته و زبان تند و تیز در کام کشیده و مشکل دولت اسرائیل را تنها حضور یک «راست افراطی» در قدرت و نبودن لیبرال ها می داند. از این نرم تر و شل تر و بی خاصیت تر نمی شد به صهیونیست ها برخورد کرد و یک جوری مسئله ی موضع در مورد صهیونیسم اسرائیل را از سر وا کرد!  
چند نکته در مورد اسرائیل
اسرائیل یک کشور کاملا مستقل و برای خود صرف نیست بلکه با حدودی داشتن استقلال، نماینده ی قدرت های امپریالیستی و حافظ منافع آنها در منطقه ی خاورمیانه است. بخش مهمی از وظیفه ی دولت صهیونیستی اسرائیل حفظ امنیت خاورمیانه برای قدرت های امپریالیستی غربی و در صدرشان امپریالیسم آمریکا است. در این راستا است که می بینیم که تمامی امپریالیست های غربی و در صدر آنها آمریکا به پشتیبانی از اسرائیل مقابل خلق فلسطین برخاسته اند. این ها به این معنا نیست که اسرائیل مثلا لابی در کشورهای امپریالیستی ندارد و یا مطلقا استقلال ندارد.
و اما فردی که حماس را«تروریستی» می نامد باید هزار بار بیشتر از آن امپریالیست ها را تروریست بنامد.
موضع سرکوهی در مورد امپریالیست ها
یک - «و قدرت‌های جهانی که بر آتش فاجعه می‌دمد، در بازارِ خون و اشک و دردِ مردمِ فلسطین و اسرائیل سودِ خود می‌جویند و می‌برند.»
دو- «تا ...قدرت‌های جهانی، مستقیم یا با بهره‌گیری از بازوهای فلسطینی و اسرائیلی خود، به زیانِ مردمِ فلسطین و اسرائیل و علیه صلحِ عادلانه و  پایدار، تنها سودِ خود می‌جویند، تا مولفه‌های اصلی موقعیتِ کنونی برجا است و در بر همینِ پاشنه بچرخد که می‌چرخد، راه حلی در چشم‌انداز دیده نمی‌شود.»
چنان که می بینیم اینجا دیگر حتی شمشیر کندی هم در کار نیست و زبانی که چنان تند و تیز به  حماس می تاخت و «تروریست» و «جنگ طلب» خطابش می کرد به امپریالیست ها که می رسد چندان تفاوتی با  زبان خود امپریالیست ها ندارد. امپریالیست ها اینجا صرفا می شوند«قدرت های جهانی»! این «قدرت های جهانی» نه تروریست هستند و نه جنگ طلب و نه حتی مرتجع! بلکه تنها «قدرت جهانی» هستند که دنبال سود خود می باشند. و اما سرکوهی از این که این «سود» کذایی چیست و مثلا این «قدرت های جهانی» با چگونه برنامه ها و اعمالی این «سود» را دنبال می کنند هیچ سخنی به میان نمی آورد.
القصه شمشیر سرکوهی که غیب شد به کنار، حتی برای زبان اش هم که همه ی انرژی خود را وقف حماس کرده بود دیگر نیرویی نمانده که علیه امپریالیست ها به کار برد و بنابراین از تب و تاب می افتد!؟
سرکوهی امپریالیست ها را دوست دارد و خوش ندارد که آنها را تروریست و جنگ طلب و مرتجع بنامد.
موضع در مورد دولت های منطقه
یک - «و ... دولت‌های منطقه، از جمله جمهوری اسلامی که بر آتش فاجعه می‌دمد، در بازارِ خون و اشک و دردِ مردمِ فلسطین و اسرائیل سودِ خود می‌جویند و می‌برند.»
دو - «دولت‌های منطقه نیز هر یک سودِ خود می‌جویند و انگار سودِ هیچ‌ یک از اینان در حلِ مساله نیست.»
سه - «تا دولت‌های منطقه و قدرت‌های جهانی، مستقیم یا با بهره‌گیری از بازوهای فلسطینی و اسرائیلی خود، به زیانِ مردمِ فلسطین و اسرائیل و علیه صلحِ عادلانه و  پایدار، تنها سودِ خود می‌جویند، تا مولفه‌های اصلی موقعیتِ کنونی برجا است و در بر همینِ پاشنه بچرخد که می‌چرخد، راه حلی در چشم‌انداز دیده نمی‌شود.»
 اینجا دولت های منطقه از عربستان و مصر و اردن و سوریه و امارات و ... نیز ارتجاعی و تروریست نیستند. آنها هم تنها دنبال «سود» خود هستند! جالب این که حتی از ارتجاعی و یا تروریست نامیدن جمهوری اسلامی هم پرهیز شده است. مشکل جمهوری اسلامی این است که «تنها بر آتش فاجعه می دمد»!
موضع در مورد مردم
«بازیگرانِ موثرِ موقعیتِ کنونی قدرت‌ها و دولت‌های حاکم و سازمان‌های بنیادگرا، راستِ افراطی و جنگ‌طلب و تروریستی هستند نه مردم. مردم در موقعیتِ کنونی قربانی هستند نه برسازنده موقعیت.»
«اگر مردمِ فلسطین و اسرائیل گردنِ خود از طنابِ دارِ تروریست‌ها، راست‌های افراطی، بنیادگرایان، جنگ‌طلبان و سودجویان رها کنند، اگر مردمِ منطقه از شرِ دولت‌های کنونی خود رها و دولت‌هایی دموکرات، سکولار و صلح‌طلب برسازند، به ویژه اگر مردمِ ایران با گذر از جمهوری اسلامی کشوری دموکراتیک، سکولار و صلح‌طلب برپا کند، مولفه‌های مهم در موقعیتِ کنونی دگرگون خواهد شد…  »
زمانی که کسی مواضع اش در مورد دولت صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست ها چنان باشد که در بالا آمد آن گاه این فرد و یا جریان نمی تواند داعیه ی چندانی در دفاع از مردم داشته باشد. در بهترین حالت خواست وی این است که از راه مبارزه مسالمت آمیز پارلمانی( البته اگر امکان و فرصت اش را یافت و یا به وی دادند!) در اسرائیل و فلسطین یک دولت لیبرال و یا سوسیال دموکرات و یا «شبه چپ» از قماش توده ای- اکثریتی و دیگر دارودسته های همانند سرکار آید و مشکلات پایان پذیرد!
 برآمد نظرات سرکوهی
نگاهی به مواضع سرکوهی نشان می دهد که وی در انتقاد از حماس درست در کنار نیروهای امپریالیستی قرار می گیرد و موضعی را می گیرد که آن دولت ها می گیرند؛ یعنی حماس را «تروریست» و« جنگ طلب» می نامد؛
 اما برعکس در انتقاد از دولت صهیونیستی و مرتجع اسرائیل و به ویژه دولت های امپریالیستی که او آنها را«قدرت های جهانی»می نامد به هیچ وجه در کنار توده های فلسطینی قرار نمی گیرد. توده هایی که نفرت و کینه ی صهیونیست های اسرائیلی و امپریالیسم آمریکا و کشورهای اروپای غربی که پشتیبانان اصلی صهیونیست ها هستند را در دل دارند و خواهان مبارزه با آنها تا رسیدن به خواست های خود هستند.
 در نگاه کلی نقد سرکوهی از حماس نقدی همسو با دیدگاه امپریالیست هاست که حماس را «تروریست» می نامند اما در نقد صهیونیست ها با اشاره به قرار گرفتن دولت در دست«راست افراطی» و در نقد امپریالیست ها با خواندن آنها با نام«قدرت های جهانی» رویه ای را دنبال می کند که در بهترین حالت لیبرال ها در مورد صهیونیست ها و امپریالیست ها در پیش می گیرند.
گرایش سرکوهی به امپریالیست ها و مخالفت اش با کاربرد مفهوم امپریالیسم در مورد آنها و نیز هوار کشیدن در مورد«جهان چند قطبی» نشانگر گرایش او به  امپریالیست های غربی و سلطنت طلبان و برنامه ها و طرح های آنها برای چپ است.
پی نوشت
شاید سرکوهی بدش نیاید و دنبال فرصتی می گردد که آشکارا بابت مخالفت اش با شاه و قبول انقلاب 57 هم از سلطنت طلبان عذرخواهی کند!
 م- دامون
مهر 1402
یادداشت ها
1-    سرکوهی این اواخر علاقه ی سوسیال - لیبرالی خود را به احزاب پارلمانتاریستی در کشورهای آمریکای جنوبی بیان کرده و از «شبه چپ» کذایی خواسته بود دست مثلا از شیوه های انقلابی مبارزه بردارد و شیوه های لیبرالی سندیکاها و احزاب آمریکای جنوبی را فرا راه خود قرار دهد. برای نمونه نگاه کنید به دو ویدیوی «چپ سنتی ناتوان از پوست اندازی» و «چند نکته درباره ی چپ- خطاب به چپ» در یوتیوب. نگارنده در بخش هایی از مقاله ی خود با نام چند نکته درباره ی«روشنفکران» و برج نشینان«شبه چپ»ایران و خطاب به«شبه چپ» های سوسیال دموکرات و فریبکاران تحریف گر به دیدگاه های فرج سرکوهی اشاره کرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر