۱۴۰۲ مهر ۲۰, پنجشنبه

انقلاب ایران و مساله ی چگونگی تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر(2)

 
 
    انقلاب ایران و مساله ی چگونگی تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر(2)
بخش نخست: قهر انقلابی و الگوهای تاریخی انقلاب
 
دو الگوی اساسی انقلاب
طی صد و اندی سال اخیر پیشبرد انقلاب قهرآمیز و تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر و حزب کمونیست وی به دو شکل اساسی صورت گرفته است که به عنوان دو الگو و یا دو راه انقلاب برای انقلابات دموکراتیک نوین به رهبری طبقه ی کارگر و انقلابات پرولتری شناخته می شوند. این دو الگو در عین این که در جنبه هایی با یکدیگر وحدت دارند اما به گونه ای کیفی با یکدیگر اختلاف دارند و از جنبه های اساسی کاملا در جهات متضاد یکدیگر قرار می گیرند.
الگوی انقلاب اکتبر- از اعتصاب های اقتصادی و سیاسی سراسری تا شورش ها و قیام های مسلحانه
الگوی نخست انقلاب اکتبر 1917 روسیه می باشد که یکی از آگاهانه ترین و تکامل یافته ترین انقلاب ها در تاریخ بشر است. اوج این انقلاب یعنی قیام مسلحانه اکتبر به وسیله ی لنین رهبر حزب کمونیست روسیه( بلشویک) طراحی و رهبری شد. انقلاب اکتبر و نقطه ی اوج آن قیام اکتبر و پیش از آن انقلاب فوریه 1917 هر دو در تداوم و تکامل انقلاب 1905- 1907 روسیه و بنابراین در راستای آن قرار می گیرند و ویژگی های اساسی این سه انقلاب که در آغاز در نخستین انقلاب خود را نشان داده و سپس در فوریه تکرار گردیده و در اکتبر آگاهانه به اجرا در آمد مشخص کننده ی راه اکتبر می باشد.
شکل تکامل این انقلاب از اعتصابات کارگری شروع می شود و به همراه گردهمایی ها و راهپیمایی ها و تمامی اشکال مبارزات توده ای به سوی خیزش ها و شورش های توده ای و قیام های مسلحانه شهری گام برمی دارد. بر همین مبنا شکل تصرف قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر راه قیام مسلحانه ی شهری و یا از اعتصاب تا قیام نام گرفته است.
این اعتصاب ها و شورش ها و قیام های مسلحانه نخست در مراکز و شهرهای بزرگ صنعتی و کلیدی که طبقه ی کارگر صنعتی پیشروترین بخش طبقه ی کارگر، متمرکزتر و از نظر سیاسی آگاه تر است و سازمان های صنفی و سیاسی وی به ویژه حزب کمونیست اش قوی تر و تاریخ مبارزات و جنبش های وی در آن شهرها دارای سابقه ی تاریخی بیشتر است صورت می گیرند و پس از قیام مسلحانه و تسخیر قدرت سیاسی در شهرهای اصلی و مراکز صنعتی، طبقه ی کارگر به مرور قدرت سیاسی خود را در شهرهای متوسط و کوچک و روستاها گسترش می دهد و به تدریج سراسر کشور را به تصرف خود در می آورد.
در کنار این شکل شهری مبارزه یا اعتصاب های کارگری و قیام مسلحانه ی کارگری، شکل شورش ها و قیام های دهقانی علیه فئودال ها در روستاها و تصرف زمین های فئودال ها و تقسیم آن میان دهقانان نیز وجود دارد که عموما مکمل مبارزات انقلابی طبقه ی کارگر شهری است و نقش جنبی را در تصرف قدرت سیاسی اجرا می کند. این شکل تنها در کشورهایی صورت می گیرد که بافت ناهمگون سرمایه داری صنعتی و فئودالی دارند.
در هر صورت این شکل به طور خلاصه گرفتن قدرت سیاسی نخست در شهرهای بزرگ و پرجمعیت صنعتی که کارگران کارخانه های آنها از نظر سیاسی آگاه تر و سازمان یافته تر و مبارزه ی طبقاتی کارگران تکامل یافته تر است و سپس در شهرهای متوسط و کوچک و روستاها و یا از مراکز صنعتی تکامل یافته به پیرامون و مراکز کمتر صنعتی و کمتر تکامل یافته است. به این ترتیب سیر حرکت از پیشرفته ترین مناطق صنعتی به دورافتاده ترین و عقب مانده ترین نقاط روستایی است.
روشن است که این شکل تصرف قدرت سیاسی مستلزم کشوری است که از نظر اقتصادی سرمایه داری صنعتی باشد( و یا سرمایه داری صنعتی جهت عمده ی ساخت اقتصادی آن را در شهرهای بزرگ و کلیدی تشکیل دهد)، طبقه ی کارگر آن از نظر کمی حداقل در شهرهای مورد بحث زیاد و دولت طبقه ی سرمایه دار دارای مرکزیت سیاسی و نظامی باشد. همچنین نیاز است که مبارزه ی طبقاتی بین کارگر و سرمایه دار بتواند تا حدودی آشکارا رشد و تکامل یابد و بنابراین درجه ای از دموکراسی بورژوایی و آزادی های سیاسی احزاب و سازمان های صنفی و شرایط برای کارعلنی و بالا بردن آگاهی توده ها و انتخابات پارلمانی و تشکیل مجلس موجود باشد. چنین شرایطی در جهان پس از رشد سرمایه داری و تبدیل آن به امپریالیسم می توانست در کشورهای سرمایه داری پیشرفته و امپریالیستی به وجود آید و نه در کشورهای تکامل نیافته و یا زیرسلطه ی امپریالیسم.
شکل تصرف قدرت سیاسی در هنگام تجاوز امپریالیستی
آنچه در بالا به آن اشاره شد شکل تصرف قدرت سیاسی در شرایط عادی تکامل اجتماعی - سیاسی و نظامی و جنگ داخلی در کشورهای امپریالیستی است. در شرایط حمله ی یک امپریالیست به امپریالیست دیگر، مبارزه ی طبقه ی کارگر برای تصرف قدرت سیاسی از شکل مبارزه سیاسی به شکل نظامی و مبارزه ی پارتیزانی و یا در صورت امکان جنگ منظم تغییر می یابد.
برای نمونه شکل مبارزه ی طبقه ی کارگر و احزاب کمونیست در برخی از کشورهای سرمایه داری غربی و بیشتر کشورهای اروپای شرقی در جنگ امپریالیستی جهانی دوم و هنگامی که فاشیست های هیتلری به آنها حمله و آنها را اشغال نظامی کردند چنین اشکالی را یافت. در آن شرایط شکل تصرف قدرت سیاسی از شکل دست زدن به قیام های مسلحانه ی شهری به شکل مبارزات و جنگ های پارتیزانی در روستاها و شهرها تبدیل گردید.
در کشورهای اروپای شرقی طبقه ی کارگر عمدتا از طریق جنگ و نبردهای پارتیزانی روستایی و شهری قدرت سیاسی را تصرف کرد. این امر به معنای نفی امکان قیام های مسلحانه ی شهری در چنین شرایطی نمی باشد اما در کشور اشغال شده و تمرکز دشمن در شهرهای کلیدی تصرف شده، چنین شکلی نمی تواند نقش عمده را در تصرف قدرت سیاسی اجرا کند و بنابراین جهت عمده راه تصرف قدرت سیاسی را تشکیل دهد.       
الگوی انقلاب چین- جنگ دراز مدت خلق و محاصره ی شهرها از طریق روستاها
الگوی دوما الگوی انقلاب دموکراتیک نوین و کمونیستی چین است که از سال 1924 و به ویژه از سال های 1928 یعنی پس از شکست انقلاب در آن مقطع آغاز شده و تا 1949 به درازا کشید. خصلت ویژه ی این انقلاب، نمایان شدن در شکل جنگ خلق درازمدت است. این جنگ یا «انقلاب در شکل جنگ» و یا چنان که استالین به روشن ترین شکل طرح کرد:«انقلاب چین انقلاب مسلح در مقابل ضد انقلاب مسلح است» به وسیله ی ارتش سرخ کارگری - دهقانی و زیر رهبری حزب کمونیست طبقه ی کارگر به پیش رفت.
شکل تکامل این انقلاب یا جنگ از مکان هایی که مبارزات طبقاتی میان دهقانان و فئودال ها تکامل یافته تر است و بنابراین مبارزات دهقانی قوی تر و جنبش ها و قیام های دهقانی وجود دارد و در نتیجه با رهبری مبارزات دهقانان به وسیله ی طبقه ی کارگر و حزب کمونیست وی و از روستاها آغاز شده و در این مراکز روستایی پایگاه های انقلابی و مناطق سرخ به وسیله ی حزب کمونیست برپا می شود و دولت دموکراتیک نوین خلق به رهبری طبقه ی کارگر برقرار می گردد. سپس طبقه ی کارگر به مرور از روستاهای دور از دسترس که نیروی دولتی غیر متمرکز و ضعیف و ناتوان است با اتکا به ارتش سرخ کارگری - دهقانی نیروی خود و سرزمین های خود را گسترش می دهد و به مرور و طی یک جنگ دراز مدت خلق به تصرف مراکز اصلی دست می زند و در نهایت قدرت سیاسی را در شهرهای بزرگ کشور به دست می آورد. این شکل محاصره شهرها از طریق روستاها از طریق دست زدن به جنگ دراز مدت خلق نام گرفته است.
در کنار این شکل اصلی کسب قدرت سیاسی، در شهرهای مرکزی و مهم یا مناطق سفید از هر گونه امکان قانونی و علنی و یا غیرقانونی و مخفی برای آگاه کردن و سازمان دادن طبقه ی کارگر و دیگر توده ها استفاده می شود و مبارزات کارگری و دیگر طبقات اجتماعی از اعتصاب و گردهمایی و راهپیمایی با رهبری حزب کمونیست به پیش می رود و به مرور که جنگ دراز مدت خلق به مراحل نهایی خود می رسد این اشکال نیز به گسترش و رشد نهایی خود می رسند و می توانند به قیام های مسلحانه ی شهری نیز تکامل یابند.
به این ترتیب در این الگو یا راه انقلاب، اعتصاب و گردهمایی و راهپیمایی، و در مراحل عالی مبارزه در سطح کشور شورش ها و قیام های مسلحانه وجود دارد اما تحرک و پیشروی آنها تابع منطق و پیشروی جنگ خلق درازمدت است و به دلیل نیروی متمرکز و قوی دشمن در شهرها نمی تواند در خود و با تبدیل به شورش و قیام امکان کسب قدرت سیاسی به وسیله ی طبقه ی کارگر را فراهم کند و چنانچه تجارب مبارزات در چین نشان داد به شکست کشیده می شود.
علل اساسی دست زدن به این شکل مبارزه نخست این است که کشور از نظر اقتصادی عقب مانده است. در کنار سرمایه داری بوروکراتیک - کمپرادور نظام تولیدی فئودالیستی وجود دارد که یا جنبه ی عمده ی ساخت اقتصادی است و یا کماکان نقش پررنگی در ساخت اقتصادی دارد( از همین رو این کشورها «نیمه فئودال- نیمه مستعمره» و یا «سرمایه داری بوروکراتیک با بقایای فئودالی» و این گونه ترم ها خوانده می شوند). در این گونه کشورها رشد اقتصاد به شدت ناموزون است و در برخی نقاط تا حدودی پیشرفته و در بسیاری نقاط که در سراسر کشور پخش هستند بسیار عقب مانده و دورمانده از پیشرفت می باشد. طبقه ی کارگر از نظر کمی زیاد نیست و بخش صنعتی آن ناچیز است و برعکس وی دهقانان جمعیت اصلی کشور را تشکیل می دهند. در کشور استبداد سیاسی( از دیکتاتوری های نظامی گرفته تا استبداد سلطنتی و یا دینی) و فرهنگی حاکم است و هیچ نوع آزادی احزاب و اجتماعات و حتی عموما تشکل های صنفی یا انتخابات آزاد و پارلمان و بنابراین امکان فعالیت سیاسی درازمدت برای افشاگری و پرورش سیاسی طبقه ی کارگر و توده ها وجود ندارد.(1)
وحدت و تضاد میان دو شکل
به این ترتیب اشکال اساسی مبارزه یعنی اعتصاب و گردهمایی و شورش و قیام و جنگ در هر دو شکل وجود دارند با این تفاوت که در یکی یعنی الگوی انقلاب اکتبر، اعتصاب سیاسی و تبدیل آن به شورش و قیام مسلحانه وجه عمده است و نخست تصرف شهرهای بزرگ و سپس روستاها در دستور کار قرار می گیرد. در حالی که در الگوی انقلاب کمونیستی چین برعکس، این جنگ دراز مدت خلق در دو شکل جنگ منظم و جنگ پارتیزانی است که نقش تعیین کننده را در تمامی جهات از سرنگونی مرتجعین و تصرف قدرت مرکزی تا مبارزه با تجاوز امپریالیست ها( برای نمونه تجاوز امپریالیسم ژاپن به چین تغییری در شکل اصلی تصرف قدرت سیاسی و مبارزه ی اصلی به وجود نیاورد بلکه تنها دشمن عمده را برای مدت زمانی معین تغییر داد) به عهده دارد؛ و اما اعتصاب ها و شورش ها و قیام ها در شهرها که در تکامل مبارزه ی سراسری و در مناطق سفید شدت می گیرند جهت غیرعمده را تشکیل داده و از استراتژی جنگ دراز مدت خلق که از روستا به شهر گسترش می یابد تبعیت می کنند.(2)
تمامی انقلابات در سده ی بیستم و بیست و یکم یا یکی از این دو الگو بوده اند یا تلفیقی با نسبت های متفاوت از آنها و البته با تسلط نسبی یکی بر دیگری.
هرمز دامان
نیمه ی دوم مهر 1402
یادداشت ها
1-    در مورد این اشکال تصرف قدرت سیاسی نکات حاشیه ای وجود دارد که ما در ادامه ی این مقالات به آن می پردازیم.
2-    باید به این عمده بودن به شکل درصدی نگاه کرد. یعنی ممکن است نسبت 80 به 20 باشد و یا 70 به 30 و یا 60 به 40. مساله ی درصد هر یک از این دو شکل نسبت به دیگری در چارچوب وجود هر دو شکل مساله ی مهمی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر