۱۴۰۱ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

افزایش فشارها از جانب حکومت، فلاکت توده ها و گسترش مبارزه ی طبقاتی

 
افزایش فشارها از جانب حکومت، فلاکت توده ها و گسترش مبارزه ی طبقاتی
 
برنامه های اقتصادی دولت فاسد رئیسی و وزرای پاسدارش تا کنون نتیجه ای جز افزایش قیمت های کالاهای مورد نیاز مردم به ویژه مواد غذایی نداشته است. در نتیجه ی این سیاست ها توانایی خرید توده های کارگر و زحمتکش و لایه های تهیدست طبقات میانی پایین آمده و به فقر و فلاکت بیشتری دچار شده اند. راندن بیشتر توده به فقر و فلاکت از یک سو و فساد عمیق و فراگیر حکومت و تداوم سرکوب ها که دامنه و شدت بیشتری به خود گرفته موجب شده است که جنبش های کارگران، فرهنگیان و بازنشسته ها که سه ضلع مهم جنبش اعتصابی و اعتراضی بوده اند نسبت به گذشته گسترش بیشتری پیدا کنند و نیز به رادیکالیسم نسبی و تندی و تیزی بیشتری بگراید.
جنبش طبقه ی کارگر
 در مورد جنبش کارگران این گسترش و پیشرفت بیشتر کمی بوده است تا کیفی. در مورد گسترش کمی باید به این اشاره کرد که کارگران بیشتری در کارگاه ها و کارخانه های دولتی و خصوصی و نیز موسسات و پیمانکاری هایی که برای دولت کار می کنند دست به اعتصاب و گردهمایی و راهپیمایی زده اند. موارد مهم  این گسترش اعتصاب کارگران پیمانی نفت و اکنون برخی پالایشگاه ها و پتروشیمی ها و نیز کارخانه های کلیدی و بزرگ مانند تراکتور سازی و کیان تایر و ... بوده است.
 از سوی دیگر پیشرفت هایی نسبی در خواست های اقتصادی دیده می شود. یعنی اکنون خواست ها بیشتر در مورد مزد کار و شرایط کار است و گاه در مورد ساعات کار(مانند کارگران پیمانی نفت)؛ و این تا حدودی برخلاف گذشته است که خواست ها اغلب گرد عقب افتادن حقوق ها بود. روشن است که این پیشرفت در خواست ها ارتباط تنگاتنگی با تداوم بحران اقتصادی و تورم و رکود و نیز فساد همه جانبه حکومت و در نتیجه سقوط هولناک و کیفی سطح زندگی توده های کارگر دارد.
 اما این گسترش نه آن چنان از نظر اتحاد عمومی بین کارگران رشد بیشتری داشته است و نه از نظر شکل گیری سازمان های صنفی و توده ای کارگری و نه در یک نگاه کلی در خواست ها یا شعارهایی که به وسیله ی اعتصاب کنندگان داده می شود. در نتیجه، ضعف جنبش طبقه ی کارگر همانا پراکنده گی و فقدان اتحاد سراسری، منطقه ای و حتی در سطح کارگاه ها و موسساتی است که کارگران شان در یک زمان دست به اعتصاب زده اند و همچنین چرخیدن شعارها به گرد خواست های ابتدایی اقتصادی.
 این ایرادات و کمبودها در درجه ی نخست نتیجه ی تسلط استبداد مذهبی خامنه ای و پاسداران اش است، اما نمی تواند صرفا به آن تقلیل یابد بلکه باید در عین حال آن را ناشی از سطح پایین آگاهی عمومی طبقه ی کارگر، تسلط نسبی جریان های اکونومیستی  در میان خود کارگران، محفلیسم و پراکنده کاری فعالین کارگری در میان این طبقه و تسلط جریان های رویزیونیستی و ترتسکیستی بر فعالین کارگری و نبود یک سازمان مبارز و جنگاور کمونیستی دانست.
 مقایسه میان پیشرفت ها و ضعف ها و کمبودها  و دلایلی که موجب تحرک و تداوم هر یک است نشان می دهد که جنبش همچنان که در گذشته گسترش داشته به دلیل شرایط بحرانی و رکود و تورمی که به این گسترش و پیشرفت ها پا داده است، در آینده نیز تداوم داشته و پیشرفت خواهد کرد و گسترش کمی، بیشتر شاخص این پیشرفت خواهد کرد بود تا تکاملی کیفی. و چنانچه تکاملی کیفی رخ دهد این تکامل بخشی خواهد بود و نه همه جانبه.
کمبودها و ضعف ها یعنی فقدان آگاهی سیاسی - انقلابی کمونیستی حتی در لایه های پیشرو طبقه ی کارگر، نبود سازمان های صنفی و به ویژه سیاسی طبقه ی کارگر که به دلایلی که در بالا به آن اشاره کردیم به احتمال تداوم خواهند یافت موجب این خواهد شد که طبقه ی کارگر نتواند مهر رهبری خود را بر جنبش کوبد و آن را به پیروزی برساند.
جنبش فرهنگیان
جنبش فرهنگیان  برخلاف جنبش طبقه ی کارگر در حالی که از نظر کمی گسترش داشته و روز به روز کارکنان بیشتری از آموزش و پرورش و به ویژه معلمان مدارس( و تا حدودی استادان دانشگاه) را در بر گرفته در عین حال از نظر کیفی به اتحاد و انسجام بیشتر توده های آن و به ویژه در عرصه سازماندهی دست یافته است به شکلی که اکنون در اکثریت استان ها و شهرها رهبران و سازمان های رهبری کننده این لایه ها که در عین حال دارای نفوذ توده ای هستند به وجود آمده اند. همچنین آگاهی و خواست ها و شعارهای این لایه ها نسبت به گذشته از درجات بالاتر و عمق و شدت بیشتری برخوردار شده و نمایندگان آنها با شور و شوق بیشتری بیانگر این عمق و شدت می شوند. نمونه ی برجسته ی این سطح آگاهی سیاسی و تیزی و تندی را در بیان یکی از پیشروان آنها می بینیم که خطاب  به توده های گردآمده می گوید:
« شک نکنید! شک نکنید! این ظالمان را ما از میدان خارج می کنیم» و« رئیسی، قالیباف، این آخرین پیام است، جنبش فرهنگیان آماده ی قیام است!»
یعنی به روشنی به این نکته که هدف اساسی اعتصابات فرهنگیان و دیگر توده ها از میدان به در کردن یا سرنگون کردن حکومت آخوندها و پاسداران است اشاره می کند.
بر مبنای جوانب مورد اشاره، تا جایی که صحبت از مقایسه ی جنبش طبقه ی کارگر و جنبش فرهنگیان که بیانگر جنبش لایه های تهیدست خرده بورژوازی است مطرح می گردد باید گفت که این لایه ها در حال حاضر فعال ترند، تشکلات بهتری دارند و نیز درگیری هاشان نه همچون کارگران، اما رو به شدیدتر شدن دارد و خواست ها و شعارهاشان از حدت و شدت بیشتری برخوردار است در راس جنبش های جاری همگانی اقتصادی قرار گرفته اند. این امر به خصوص در اول ماه مه و فعال تر بودن فرهنگیان نسبت به کارگران خود را نشان داده است. همین ها موجب این گردیده که فشارها بر پیشروان این لایه ها وارد مرحله ی شدیدتری گردد؛ از سرکوب در محل و ضرب و جرح معلمان گرفته تا بازداشت و شکنجه و زندانی بریدن های دراز مدت. در عین حال تمامی این اشکال گوناگون و به ویژه  سرکوب از طریق بازداشت رهبران و پیشروان و فعالین نتوانسته مانع از جانشین شدن آنها به وسیله ی افراد دیگر گردد و در نتیجه تداوم و گسترش بیشتر یافته و این احتمال را که این جنبش وارد مراحل نوینی از تندی  و تیزی شود بیشتر کند.
احساس خطر شدید حکومت از شدت مبارزه ی فرهنگیان کار را به تهدید مستقیم و غیرمستقیم  آموزگاران مدارس به بیکارشدن کشانده است. از جمله تبلیغات بی پایان در مورد ورود آخوندها به مدارس خواه به صورت جزیی و برای تبلیغ مذهب شیعه و خواه به صورت کلی یعنی ورود طلاب حوزه ها به مدارس به جای معلمان. که اگر مورد دوم عمل شود بدون تردید مدارس به مکتب خانه تبدیل خواهد شد و فرایند رابطه ی حوزه و دانشگاه که به برتری کنونی حوزه بر دانشگاه و ایجاد دانشگاه های حوزه گونه کشیده شده است اینجا نیز تعمیم یافته و مدارس مکتبخانه ای شکل، به وجود خواهد آمد.     
با این وجود و بر مبنای نگاهی به تاریخ مبارزات دموکراتیک و کمونیستی ایران باید پذیرفت که جنبش فرهنگیان و معلمان در عالی ترین درجه ی رشد خود نخواهد توانست به آنچه طبقه ی کارگر، خواه در مضمون خواست ها و اهداف سیاسی و خواه در شعارها و خواه در کیفیت و ماهیت تشکیلات  سیاسی ای که می تواند پدید آورد، دست پیدا کند. مرزهای تحرک سیاسی و انقلابی تهیدست ترین لایه های خرده بورژوازی خواه کشاورزان و خواه معلمان و خواه کسبه  ی جزء توان رسیدن به کیفیت و مضمونی که جنبش طبقه ی کارگر می تواند دارا شود، ندارد و برای همین است که چنانچه طبقه ی کارگر توان رهبری جنبش این لایه ها را پیدا نکند خود این لایه ها نخواهند توانست منافع استراتژیک سیاسی خود را که تنها در یک انقلاب دموکراتیک به رهبری طبقه ی کارگر و برقراری دیکتاتوری دموکراتیک خلق محقق خواهد شد تحقق بخشند.
مبارزات بازنشسته ها
آنچه در مورد جنبش فرهنگیان گفته شد، همچون سازماندهی نسبی و سراسری بودن، کمابیش در مورد جنبش بازنشسته گان نیز صدق می کند با این تفاوت که اینجا آن نیرو و بُردی که مبارزات فرهنگیان و البته کارگران دارند مبارزات بازنشسته ها از کارگر و کارمند و شاغلین ادارات دولتی و خصوصی ندارد. نقش ویژه ی جنبش بازنشسته ها را باید در این دیده که آنها با گردهمایی و راهپیمایی های مداوم خود موجب زنده نگه داشتن جنبش های دیگر گشته اند. در عین حال اینجا و در مورد بازنشسته ها حکومت نتوانسته آن سرکوبی را که در مورد کارگران( از بستن به گلوله تا ضرب و جرح و شکنجه و زندان) و یا فرهنگیان انجام می دهد به واسطه ی ویژگی های سنی و برخی خصوصیات ویژه ی مبارزه ی بازنشسته ها انجام دهند.
حکومت خامنه ای و سران پاسدار
نگاهی به تغییراتی  که خامنه ای و دارودسته اش در مجلس و دولت و دیگر ارگان های حکومتی ایجاد کردند نشان می دهد که این تغییرات به هیچ وجه در جهت حل و فصل مشکلات و مسائل حتی در چارچوب منافع استراتژیک طبقات سرمایه دار بوروکرات- کمپرادور مذهبی حاکم نبوده و نیست- و برای همین هم حتی میان جناح اصول گرا تضادهای شدیدی بروز کرده است و پته ی یکدیگر را روی آب می ریزند- بلکه اساسا برای تحمیل یک دولت شبه نظامی به مردم، ترساندن و وحشت زده کردن مردم و داشتن آماده گی متحد و یکدست برای سرکوب های خشن جنبش های توده ای، تربیت کادرهای جوان و مطیع برای دوران ولی فقیه بعدی که به احتمال مجتبی خامنه ای خواهد بود می باشد.
در واقع تضادهایی که حاکمان فاسد و گندیده با آن روبرویند یکی و دوتا نیست بلکه معجونی بی مانند است. حل و فصل نهایی این تضادها خواه درون باندهای حاکم و خواه بین جریان خامنه ای( و سپاه) و امپریالیست ها به ساده گی مقدور نیست. برجام هم چنانچه به نتیجه برسد با وجود این کفتارها و لاشخورهایی که به جان اقتصاد و کشور افتاده اند، تاثیری آن چنانی بر اقتصاد نخواهد گذاشت و گشایشی در زندگی عادی توده های استثمار شده و ستمدیده ایجاد نخواهد کرد    . از این رو خامنه ای و دارودسته ی پاسدارش در مقابل رشد جنبش های طبقه ی کارگر و دیگر طبقات ستمدیده و میانی به سرکوبی همه جانبه تر و شدیدتر رو خواهند آورد. این از معدود اموری بوده است که تا کنون در مورد آن متحد بوده اند.
به این ترتیب در سال جاری از یک سو راه ها و اشکال بازشدن و گسترش جنبش و مبارزات  طبقه ی کارگر و دیگر طبقات استثمار شده و زیر ستم جلوه گر خواهد شد و از سوی دیگر اشکال تکراری و نیز تازه ی سرکوب حکومت خود را نشان خواهد داد.
وضع کنونی نشان می دهد که لایه های میانی و مرفه خرده بورژوازی نیز به اشکال گوناگون به مبارزات کنونی خواهند پیوست، اما این را که در مجموع جنبش دموکراتیک و انقلابی کدام طبقه خواهد توانست فعال تر، سازمان داده تر و منظم تر گشته و جهان بینی و دورنمای سیاسی خود را در توده ها جا بیندازد، نشان نمی دهد.
هرمز دامان
نیمه ی نخست اردیبهشت 1401
      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر