۱۴۰۱ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

جرقه های آغازین اعتصابات و شورش های سراسری

 

به هم پیوستن اعتصابات و شورش ها و

جرقه های آغازین اعتصابات و شورش های سراسری

 
اکنون تقریبا یک هفته است که جنبش توده ای تازه ای علیه قیمت افزایش یافته ی نان و حذف سیاست ارز ترجیحی آغاز شده است. جنبشی که نخست در شهرهای خوزستان بود و اکنون به بسیاری از استان های کشور گسترش یافته است.
این جنبش اساسا متکی است به کارگران، کشاورزان و زحمتکشان شهری و روستایی و نیز لایه های تهیدست طبقه ی خرده بورژوازی.
حکومت خامنه ای و سران پاسدار دزد و جنایتکار و آخوندهای لاشخورش پیش از هر چیز و بیش از هر چیز این طبقات را زیر فشارهای خرد کننده ی اقتصادی و سیاسی خود قرار داده اند و بنابراین با جنبش این طبقات روبرو هستند. این طبقات استخوانبندی اصلی جنبش دموکراتیک انقلابی ایران را تشکیل می دهند.
شعارهای کنونی جنبش نشاندهنده ی رشد سطح آگاهی عمومی توده ها است؛ شعارهای «مرگ بر خامنه ای» و «مرگ بر رئیسی» و شعار تازه و فوق العاده ی « دیکتاتور سپاهی، داعش ما شمایی» به سرعت سر داده شد. و این می رساند که جنبش از پشتوانه ی آگاهی قوی تری برخودار شده و دشمن اصلی خود را کل حکومت اسلامی قرار داده و بنابراین خود را معطل  نمی کند. به ویژه شعار«مرگ بر رئیسی» مهم است به این سبب که هنوز یکسال از دولت اش نگذشته است اما برای توده ها به خوبی روشن شده که این دولت جز برای خانه خراب کردن و به فلاکت کشیدن بیشتر آنها نیامده است. افزون بر آن شعار«دیکتاتور سپاهی» که اشاره به نقش نظامی پاسداران در دولت رئیسی و نیز در سرکوب توده ها دارد. گسترش این شعار پرده ی ای که این جنایتکاران مالخور بر خود کشیده صاحب جان و مال مردم شده اند، بیشتر پس خواهد زد؛ تضادهای درونی آن را بیشتر گسترش خواهد داد؛ و آن را بیشتر زیر تیغ قرار داده و میل توده ها را برای گرفتن سلاح و نبرد بیشتر برخواهد انگیخت.   
موج کنونی جنبش نشان می دهد که یک همراهی و دو تبدیل بزرگ در پیش است:
همراهی عبارت است از رشد همزمان حرکت اعتصابات  و شورش ها، و در پی آن پشتیبانی اعتصاب کننده گان از شورش های مردمی و همراه شدن با آن ها. این گونه همزمانی از فشار بی پایانی که به طبقات تهیدست وارد می شود و تداوم آنها بر می خیزد. این همراهی ها در گذشته وجود داشته است اما اکنون اشکال تکامل یافته تری به خود گرفته است.
اعتصاب کنونی کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و همچنین کارگران پیمانی نفت و نیز جنبش فرهنگیان هم همزمان با شورش ها شده اند و هم از آنها پشتیبانی می کنند. این نشانه ی حرکتی سریع تر به سوی به هم پیوستن این دو حرکت یا جویبارهایی است که عموما جدا از یکدیگر تحرک داشتند و تبدیل شدن شان به یک سیل بنیان کن است.
تبدیل اعتصابات کارگری شهری و منطقه ای به سراسری و کشوری
اعتصابات کنونی در حال گذار به سراسری شدن هستند. این جدا از این که نتیجه ی فشار حکام دزد و سالوس به توده های طبقه ی کارگر است در عین حال نشانگر رشد سطح آگاهی عمومی کارگران نیز می باشد. اکنون کارگران شرکت واحد و پیمانی نفت و هفت تپه و فولاد اهواز می توانند بیشترین تاثیر را به روی جنبش عمومی اعتصابی در ایران بگذارند.
 کارگران باید جایگاه و نقش تاریخی خود را درک کنند؛ آنها تنها طبقه ای هستند که شیشه ی عمر این دیوان را در دستان خود دارد و می تواند با اعتصابات سراسری خود آماده شود تا این شیشه را به زمین بزند و به این حکومت چندش آور که مایه ی ننگ ملت ایران است پایان دهد. طبقه ی کارگر تنها به عنوان یک طبقه ی آگاه می تواند نقش خود را بر انقلاب دموکراتیک نوین ایران حک کند و رهبر انقلاب شود. بدون رهبر شدن طبقه ی کارگر هیچ امکان پیروزی بخشی وجود ندارد و چنانچه حتی این نظامی کثیف و خونخوار از بین برود هر نظامی هم به جای آن بیاید، حتی دموکراتیک ترین نظام ها، پس از مدتی تغییر هویت خواهد داد و به نظامی ارتجاعی و استبدادی تبدیل خواهد شد و قدرت خود را علیه توده ها به کار خواهد برد.   
تبدیل موج های کنونی محلی استانی و منطقه ای و قومی به شورش های سراسری
چنانچه ما به مرکز ثقل کنونی جنبش نگاه کنیم، دایره اصلی حرکت آن را- یا حداقل آغاز آن را - در استان های جنوبی می بینیم. یعنی استان های خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و لرستان. این که این استان ها، پیشرو کنونی مبارزات هستند به جز این که به فقر و مسکنت توده ها به ویژه خلق های عرب و بختیاری( بخش های شمالی خوزستان) و لر و قشقایی و نزدیکی های قومی، اقتصادی و فرهنگی آنها برمی گردد به این نیز بر می گردد که استان خوزستان شاهد جنبش های بزرگ توده ای از جانب خلق عرب و طبقه ی کارگر بوده است.
جدا از شورش برای آب باید به دو دهه مبارزات کارگران هفت تپه و نیز کارگران فولاد اهواز اشاره کرد. این مبارزات و کشتارها و دستگیری ها و زندان هایی که به دنبال  داشت سطح آگاهی توده ها را بسیار بالا برد و به ویژه در جریان مبارزات کارگران هفت تپه، فولاد و نیز مبارزات متداوم خلق عرب در تابستان سال 1400، اتحاد میان توده های عرب و بختیاری که جمعیت اصلی این استان و همچنین اکثر کارگران این استان را تشکیل می دهند، بیشتر کرد. تاثیرات این مبارزات در استان های همجوار به ویژه استان کهگیلویه و بویراحمد و چهار محال و بختیاری بسیار زیاد بوده است. زیرا بسیاری از توده های محلی در این استان ها روابط قومی، طایفه ای و نیز موقعیت های طبقاتی یک سانی دارند.
در حقیقت بیشتر توده هایی که جنبش را به پا کرده اند یا به طبقه ی کارگر تعلق دارند یا به نیمه پرولتاریا( کارگران فصلی و دیگر شاغلین زحمتکش خرد) و یا به کشاورزان و خرده بورژوازی تهیدست شهری( فرهنگیان و تولید کنندگان و کسبه کوچک شهری). این جنبش، جنبش زحمتکشان این مناطق است.
شکی نیست که این موج ها از یک منطقه به منطقه ی دیگر گسترش خواهد یافت و خیزش ها،  سرعت و گستره و تداوم بیشتری پیدا خواهد کرد.
روستاها و شهرهای کوچک
هجوم به پایگاه های کوچک بسیج و برخی مراکز نظامی از جمله حرکاتی است که نشانگر امکانات تبدیل خیزش ها به شورش ها و قیام های مسلحانه و تسخیر کل روستا و شهرهای کوچک است. اسلحه ی مورد نیاز برای پیشرفت جنبش و تبدیل آن به جنگ مسلحانه برای تسخیر سراسری قدرت از دل همین  تهاجم های توده ای به مراکز کوچک سپاه و بسیج و همچنین نیروهای انتظامی به دست خواهد آمد.
روشن است که نیروهای اصلی سپاه و بسیج در شهرهای بزرگ به ویژه تهران متمرکز شده و خواهند شد. البته اگر چنین شورش ها و قیام های مسلحانه روستایی و شهری صورت بگیرد اما گسترش نیابد و استانی و منطقه ای نشود، سرکوب آن برای سپاه و بسیج کار مشکلی نخواهد بود. باید توجه کرد که سران و کادرهای سپاه تجارب فراوان در سرکوب توده ها خواه در ایران و خواه در کشورهایی مانند سوریه و عراق دارند و در عین حال می توانند از تجارب نیروهای وابسته به خود در کشورهای دیگر نیز بهره گیرند. 
ملیت ها و قوم های مسلح
هم اکنون در ایران افراد نه چندان کمی از خلق عرب و قوم های بختیاری، لر، چهارمحالی و بویراحمدی( به ویژه یاسوجی ها و دهدشتی ها) و همچنین قشقایی ها دارای سلاح هستند. در آینده آنها از سلاح های خود که اکنون در پنهانگاه گذاشته شده اند، استفاده خواهند کرد. این می تواند به این معنا باشد که احتمالا نخستین محل هایی که کاربرد سلاح در آنها صورت گیرد استان هایی باشند که یا ملیت های زیر ستم در آنها زندگی می کنند، خوزستان( خلق عرب) بلوچستان، کردستان و آذربایجان و یا قوم هایی که در گذشته زندگی عشایری داشته اند، بختیاری ها، لرهای بویراحمد، لرستان و همچنین قشقایی ها.   
اهمیت سلاح برای جنبش
طبقه ی کارگر و توده های ستمدیده باید دریابند که داشتن سلاح کلید کسب قدرت است. این دزدان و غارتگران و این موجودات کریه و مشمئز کننده ای که به نام آخوند و پاسدار بر ایران مسلط شده اند برای بقای خود دست به هر جنایتی می زنند. آنها قطعا خود را برای بدترین شرایط آماده کرده اند و نقشه های چندگانه ای در آستین دارند.
 شادی از پیروزی حق توده هاست اما باید هشیار و بر این امر آگاه بود که طبقه ی کارگر و توده ها نمی توانند دل به پیروزی ها و به خصوص پیروزی های کوچک ببندند. هر چند در دشمن شکاف ها روز به روز زیادتر می شود و دیر نیست که از هم بپاشد، اما اکنون و در لحظه فعلی سراپا مسلح و بسیار قوی است و می تواند جنبش را سرکوب کند. آنچه که به دشمن اطمینان می دهد که جنبش کنونی بی سرانجام خواهد بود و یا فروکش می کند و یا چنانچه رشد کند نمی تواند آسیبی به آنها بزند دو نقطه ضعف بزرگ جنبش توده ای است: یکی این که جنبش رهبری و سازمان هدایت کننده ندارد و دوم اینکه جنبش سلاح ندارد. این دو نقطه ضعف جنبش در حال حاضر تبدیل به دو نقطه ی قوت حکومت آخوندی و پاسداران اش شده است.
با این وجود چنان که اشاره شد، این دشمنی است زوال یافته و از درون پاشیده و این پاشیده گی در هر دور و چرخش جنبش و نیز تحرکات ادواری خودشان در حکومت بیشتر خواهد شد.
پرقدرت و پاینده باد جنبش طبقه ی کارگر و توده های زحمتکش
مرگ بر جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه ی کارگر
گروه مائوئیستی راه سرخ
ایران
 28 اردیبهشت 1401
 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر