۱۳۹۸ مرداد ۳, پنجشنبه

امپریالیسم آمریکا و فتنه گری تازه در خاورمیانه(6)



امپریالیسم آمریکا و فتنه گری تازه در خاورمیانه(6)

نشانه هایی در تکامل اوضاع
توقیف یک کشتی حامل نفت ایران به وسیله امپریالیسم انگلستان و نیز توقیف یک کشتی با پرچم انگلستان به وسیله سپاه پاسداران، روابط جمهوری اسلامی با امپریالیست ها را وارد مرحله تازه ای نمود. در همین مدت، یک پایگاه حشدالشعبی( شبه بسیج عراق و ساخته فرماندهان سپاه پاسداران) در عراق مورد حمله هواپیمای ناشناس قرار گرفت که احتمال داده می شود که از آن عربستان سعودی و یا امارات بوده باشد.
شکی نیست که چنین اقداماتی بجای آنکه وضع را به نفع نشستن پشت میز مذاکره سنگین کند، به نفع جنگ سنگین می کند و یا نشانه هایی به نفع جنگ هستند. با این وجود، همچنان، دو روند مذاکره و جنگ به عنوان دو روند متضاد، پای به پای هم پیش می روند.
 البته برخی از اقدامات و کنش هایی نیز هستند که در حالیکه در چارچوب مذاکره و یا جنگ به نظر می رسند، بیش از آنکه اقدامات واقعی و عملی باشند، بیشتر خود را همچون حرف و یا بازی کردن با مذاکره یا جنگ نشان می دهند و نه گامی عملی در جهت مذاکره و یا جنگ. با این همه، گرچه مذاکره و جنگ، رشدی ناموزون می یابند، اما با توجه به گفته های مداوم سران کشور آمریکا و جمهوری اسلامی در مورد اینکه دنبال جنگ نیستند، هنوز حالت بینابینی کماکان حالت مسلط است و گاه این سو و گاه آن سو رشد می یابد.
آنچه از ظواهر امر پیداست، دو دلیل اصلی برای آغاز نشدن جنگ از سوی امپریالیسم آمریکا، از یکسو، تمایل سران این کشور برای اثر گذاشتن نهایی تحریم ها و ضعیف شدن کامل اقتصاد ایران و به اصطلاح قرار گرفتن دستهای باند خامنه ای و شرکاء در پوست گردو است، و از سوی دیگر، مسائلی که به هر حال در دست زدن به چنین جنگی با آن روبرو هستند. یکی از مهمترین این مسائل، پیوستن امپریالیست های اروپایی به امپریالیسم آمریکا برای آغاز کردن جنگ و یا در صورت بروز چنین جنگی است.
گویا همین مشکلات و مسائل پیش پا، اساس تحلیل های استراتژیست های جمهوری اسلامی و سپاه را بر اینکه که آمریکا دست به جنگ نمی زند، تشکیل می دهند. خامنه ای و فرماندهان پاسداران بر این اندیشه اند که هر کاری  انجام دهند، امپریالیسم آمریکا دست به واکنش نظامی و جنگ نخواهد زد. این است که خود را تا حدودی بی محابا، وسط میدان انداخته و هل من مبارز می طلبند.(1) مروری بر برخی روندها نشان دهنده این است که این دیدگاه- چنانچه واقعا حاکم باشد- دیدگاهی خودفریبانه بیش نیست.   
سناریو محتمل
 چنانچه کمی به گذشته بازگردیم می بینیم که آمریکا به تنهایی از برجام بیرون رفت. 12 شرط گذاشت و گفت که سران جمهوری اسلامی می توانند با پذیرش این پیش شرط ها سر میز مذاکره بنشینند. این اقدام آمریکا، در تضاد با دیگر امپریالیست های اروپایی قرار گرفت که خواهان تداوم برجام بودند. آمریکا نخست به تنهایی  دست به تحریم اقتصادی ایران زد، اما در همان حال می خواست که نه تنها تمامی امپریالیست های اروپایی، بلکه تمامی کشورهای دنیا به وی بپیوندند. آمریکا این کار را با تهدید تمامی کشورها به قطع رابطه اقتصادی خود با آنها و یا بستن جرائم سنگین به آنها انجام داد. طی فرایندی که مدتی به طول انجامید، تمامی امپریالیست های اروپایی یک به یک به وی پیوستند. زیرا جدا از آنکه امپریالیست های اروپایی اساسا آمریکا را رها نمی کنند، طرف ایران را بگیرند، در عین حال، منافعی که در ارتباط اقتصادی با آمریکا داشتند به هیچ وجه قابل مقایسه با ایران نبود.
 اما آمریکا گرچه می توانست با تهدید منافع اقتصادی این کشورها در ارتباط با آمریکا، آنها را به تحریم اقتصادی ایران بکشاند، اما کشاندن آنها به خلیج فارس و از آن بدتر جنگ ( با آوردن ناتو و یا حداقل نیروهای نظامی چند کشور عمده عضو ناتو و غیره) کار ساده ای نبود. این جا دیگر با تهدید آنها، نمی توانست این کار را انجام دهد. نیاز به یک سناریو داشت. سناریویی که عملا آنها را( و یا شاید اساسا افکار عمومی را) مجاب کند که به این منطقه، نیروی نظامی بفرستند. فرستادن پهپاد و اجازه داده به ایران که آن را بزند و به اصطلاح «شیر» شود و عدم واکنش به آن، و سپس ترغیب انگلستان(2) به توقیف کشتی انگلیسی و دادن این امکان به سپاه پاسداران که در پی زدن پهپاد آمریکایی، کشتی ای انگلیسی هم توقیف کند، بخشی از این سناریو بود که تا کنون به واسطه حماقت های بی چون و چرای رهبری حاکم بر ایران و سپاه پاسداران  به خوبی و درست طبق نقشه پیش رفته است.
 ناگفته نماند که خامنه ای و فرماندهان سپاه بر سر یک دو راهی قرار گرفته اند؛ اگر عکس العمل نشان ندهند و تلاش کنند که برای عادی کردن روابط  و برداشته شدن تحریم ها از راه دیپلماتیک و چک و چانه زدن، و بدون نشستن پای میز مذاکره، کار خود را پیش ببرند، نه تنها توفیقی به این زودی ها نصیبشان نخواهد شد( توقیف کشتی ایران برای مدت یک ماه تمدید شد) بلکه اثرات تحریم ها بیشتر شده و نه تنها خود آنها نیز در مضیقه های شدید مالی قرار خواهند گرفت، بلکه مردم بزودی زیر فشارهای بیشتری قرار گرفته و عاصی تر از گذشته خواهند شد. از سوی دیگر، نشستن پای مذاکره، گر چه می تواند آنها را نوکر خوب و سر عقل آمده امپریالیست ها کند و شاید، در صورتی که همه چیز به خوبی پیش رود و آنها با امپریالیست ها و امپریالیست ها با آنها راه بیایند، در کوتاه مدت، ثباتی را بر آنها بیاورد، اما عجالتا خفت و ذلت داخلی و بین المللی، برای آنها خواهد داشت. ضمن آنکه باید پایه های حزب اللهی شان را خواه در داخل کشور و خواه بیرون از آن توجیه کنند؛ امری که به نظر ساده نمی رسد. اما اگر واکنش نشان می دادند، که دادند، درست در چارچوب برنامه های امپریالیسم آمریکا پیش رفته بودند. خامنه ای و فرماندهان سپاه، راه دوم را انتخاب کردند و به این ترتیب، به بازیگران سناریویی شدند که به وسیله امپریالیسم آمریکا و احتمالا انگلستان طرح ریزی شده بود.
 می گویند زمانی که می خواهید، درست بودن و یا نادرست بودن نظری و برنامه ای را بفهمید به نتایج آن نگاه کنید. نتایج زدن پهپاد و گرفتن کشتی انگلیسی، این می شود که  آرام آرام نیروهای نظامی قدرت های امپریالیستی به اسم حفاظت از کشتی ها و منافع خود وارد خلیج فارس شوند.(3) و در عین حال افکار عمومی بین المللی علیه ایران شکل بگیرد.
این رویدادها را نمی توان خود بخودی پنداشت. شما کاری می کنید و من کاری دیگر؛ نه شما از پیش نقشه ای دارید و نه من. همه چیز بدون نقشه و برنامه به طرف درگیری و یا جنگ پیش می رود. خیر! امپریالیسم آمریکا و امپریالیست ها اروپایی هرگز حاضر نمی شدند که چنین هزینه های سنگینی به دوش خود بار خود کنند، در حالیکه می توانستند با حکام ایران راه بیایند و به همان برجام بسنده کنند. پس به احتمال باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد. 
مشکلات باند ترامپ
کنش ها و رویدادهایی که یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندند، تماما در جهت رفع مشکلاتی است که در راه رام کردن سران جمهوری اسلامی و یا در صورت لزوم دست زدن به جنگ در راه امپریالیسم آمریکا وجود داشته است. به این مشکلات در بخش های پیشین- به ویژه بخش های چهار و پنج-  این نوشته اشاره کرده ایم. تمامی تلاش های صورت گرفته طی این دو سال برای رفع آنها بوده است.
 در بخش های مورد اشاره، برخی از مشکلات را مسائل ترامپ و باند وی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده و به ویژه دو مسئله مهم وضع اقتصادی و اقناع افکار عمومی در آمریکا برای آغاز جنگ دانستیم. در زیر اشاره ای به راه های طی کرده امپریالیسم آمریکا برای حل آنها می کنیم.
مشکل نخست ظاهرا تنها از طریق سبک کردن بار جنگ که بر دوش آمریکاست و کشاندن امپریالیست های اروپایی به جنگ در کنار آمریکا و همین گونه کشورهایی همچون عربستان، امارات، بحرین، عراق و احتمال پاکستان می توانست حل شود. دو کشور نخست اهمیت ویژه ای دارند و احتمالا هم بخشی از بار مالی و هم تا حدودی نظامی را به دوش خواهند کشید. روشن است که درگیر کردن تمامی این کشورها، بار مالی و جانی آمریکا را به حداقل ممکن خواهد رساند. همچنین تمامی برنامه جنگی که- حداقل تا کنون- صحبت آن شده است، گرد برق آسا و سهمگین بودن ضربات در آغاز جنگ و پایان دادن سریع آن چرخیده است. شدت و سرعت، می تواند بار مالی و هزینه های جانی آن را به حداقل برساند.
 در مورد اقناع افکار عمومی درون آمریکا و نیز افکار بین المللی، پروژه های زدن پهپاد و توقیف نفتکش به وسیله سپاه پاسداران، در این راستا عمل کرده است. این احتمال که پروژه های دیگری نیز در راه باشد، و به سپاه پاسداران باز هم اجازه «میدان داری» و«نفس کش طلبیدن» داده شود، دور از ذهن نیست.
مشکل دیگر آنها این است که دو جنگ آمریکا در منطقه یعنی حمله به افغانستان و عراق، نه تنها  پیروزی دندان گیر و نتایج حداکثری که آمریکا می خواست، به همراه نداشت، بلکه مشکلات بسیاری به ویژه در بخش اقتصاد داخلی برای آن تولید کرد. از این رو بی گمان در مورد آغاز جنگی دیگر در منطقه «دست به عصا» خواهد بود.
این «دست به عصایی» تا کنون به چند شکل تجلی کرده است. یکی  دست نزدن به واکنش فوری و حداقل تا کنون. این امر نشانه عدم تمایل آنها به درگیر شدن در یک جنگ طولانی و پرهزینه است و دلیلی برای اینکه تا جایی که ممکن است تلاش کنند تا مسئله را از راه مذاکره پیش ببرند. همچنین این امر، موجب تمایل آنها به گسترده کردن صف جنگ به نفع خودشان گردیده است؛ و نیز تکرار فراوان این فکر که اگر آنها بخواهند جنگ بکنند، جنگ هایی همچون افغانستان و عراق نخواهد بود، کار به فرستادن نیروی زمینی نخواهد کشید و جنگ به سرعت پایان خواهد یافت. 
مشکل دیگر که در راه امپریالیسم آمریکا بوده است، کشاندن امپریالیست های اروپایی به ویژه هم پیمانان خود در ناتو به منطقه و به احتمال در جنگ پیش رو است که در بالا به آن اشاره کردیم.
اکنون و پس از توقیف کشتی انگلیسی نیز، آنها مشغول برنامه ریزی برای اسکورت کشتی های خود در خلیج فارس هستند. تا کنون انگلستان، ایتالیا و دانمارک آمادگی خود را اعلام کرده اند و کشورهای دیگر نیز در حال گفت و گو و تصمیم گیری در مورد آن هستند. در همین حال گفته شده که نیروی هوایی نیز برای مراقبت از کشتی ها به منطقه فرستاده می شود. حضرات خامنه ای و فرماندهان سپاه کماکان می توانند به هل من مبارز طلبیدن خود ادامه دهند!
پنداشت های نادرست در مورد «مدارا»ی آمریکا
برخی از سران سپاه بر این باورند که یکی از دلایل آمریکا برای نشان ندادن واکنش های عجیب و غریب، این است که «ایران دست بالای نظامی را در منطقه دارد و آمریکایی‌ها اصراری برای درگیرشدن در چنین شرایطی ندارند». عده ای نیز این  نظر را به عنوان یکی از دلایل آمریکا برای عدم نشان دادن واکنش می دانند.
 این نظر بسیار نادرست است. آمریکا و هم پیمانان وی در معادلات جاری، جای زیادی برای قدر قدرتی سپاه باز نکرده و نمی کنند. طی همین روزهای اخیر بود که ترامپ در مورد افغانستان گفت که اگر ما میخواستیم جنگ را شدت ببخشیم، چیزی به نام افغانستان باقی نمی ماند. ترامپ تهدیدهایی ظاهر توخالی همانند این را در مورد کره شمالی به کار برد و در مورد ایران نیز زمزمه هایی کرد و بطور کلی شاید بتوان چنین تهدید هایی را برای ترساندن ایران دانست.
 اما باید توجه داشت که حداقل برنامه های آمریکا در صورت مجبور شدن به واکنش و یا اساسا آغاز جنگ، این است که به سرعت جنگ را پایان دهد. از این رو اگر تمامی این حرفهای ترامپ را حتی شوخی فرض کنیم( آنها در گذشته در مورد همین ایران شوخی نکردند. کما اینکه در مورد بسیاری کشورهای دیگر که دخالت کردند همچون جنوب شرقی آسیا از پیشرفته ترین تکنولوژی و تجهیزات نظامی خود استفاده کردند) اما قدر مسلم این است که آنها تلاش خواهند کرد در همان آغاز جنگ ضربات سنگینی به ایران بزنند به گونه ای که نیروهای ایران نتوانند قد راست کنند. از این دیدگاه، این اندیشه که مثلا قدر قدرتی جمهوری اسلامی در منطقه بتواند مانعی در برابر آنها باشد و اگر بخواهند جنگ را آغاز کنند، به این دلیل آن را آغاز نکنند و یا مثلا مدارا کنند، اندیشه پوچی است.
اگر این مجموعه را کنار یکدیگر بگذاریم، این تصویر را که اقدام سپاه پاسداران به توقیف کشتی انگلیسی، برخلاف تصور خودشان، وضع را برای آنها بدتر خواهد کرد، دور از ذهن نیست. گویا یکی از نمایندگان مجلس چندی پیش  چیزی مانند« آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب» به زبان آورده است. و نیز شریعتمداری از اینکه «شتر سواری دولا دولا نمی شود»، صحبت کرده است. این سخنان نشان می دهد که وضع تحریمها و در مضیقه قرار گرفتن سران جمهوری اسلامی بد جوری بوده است و وضع آنها را نه تنها در ایران، بلکه در منطقه و میان نیروهای هواخواه شان بد جوری تخریب کرده است. بیشتر توپ و تشرهایی که باند خامنه ای و فرماندهان پاسداران می زنند، مطلقا نه از موضع قدرت، بلکه از موضع ضعف، درماندگی و یاس است.
هرمز دامان
نیمه نخست مرداد 98
1-    در بخش پنجم این مقاله چنین نوشتیم:
«اولین تصور و یا اندیشه ای که بر خامنه ای و سران پاسداران که ظاهرا تحلیل گران اصلی نظامی باید میان آنها باشند، مسلط می باشد، این است که آمریکا به سبب مشکلات فراوان جنگ را آغاز نخواهد کرد.» به نظر می رسد،همین  یقین مسلط موجب «شیر» شدن حضرات مقابل آمریکا و متحدین گشته است. روشن است که اینجور هارت و پورت ها تا زمانی است که آنها اقدامات جنگی ای را آغاز نکرده اند.
2-    این کشور در میان کشورهای اروپایی نزدیک ترین رابطه را با آمریکا دارد و به ناچار برای چیزی بودن در میان اروپاییان باید پشت به آمریکا داشته باشد. به احتمال خود انگلستان نیز باید در جریان سناریو آمریکا و اقدام به توقیف کردن کشتی ایران بوده باشد.این احتمال که برخی از کشورهای اروپایی هم در جریان اقدامات آمریکا باشند، بعید نیست. طی دو سال اخیر سفرهای زیادی به وسیله باند ترامپ به این کشورها صورت گرفته است.  
3-   برخی می گویند که مثلا ترامپ و باند حاکم بر دولت آمریکا می تواند از وضعیت نا امن کشتیرانی در خلیج راضی باشد، زیرا قیمت نفت بالا رفته است . تو گویی کل این پروژه و این همه فعالیت های دیپلماتیک سران آمریکا به ویژه پمپئو و بولتون که به دفعات  طی همین دو سال اخیر این طرف و آن طرف رفته اند و با سران بسیاری از کشورها به ویژه در منطقه، برای بالا رفتن قیمت نفت بوده است!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر