۱۳۹۸ خرداد ۱, چهارشنبه

نکاتی درباره فساد، افشاگری ها و از هم پاشیدگی حکومت(3 - بخش پایانی)


نکاتی درباره فساد، افشاگری ها و از هم پاشیدگی حکومت(3 - بخش پایانی)

سازمان های موازی
مسئله دیگری که موجب گسترش باندها و افشاگری های پی درپی می شود، وجود سازمان های موازی با یکدیگر در بیشتر زمینه های برنامه ریزی، اجرایی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و امنیتی در حکومت اسلامی کنونی است؛ چندان که تقریبا هیچ سازمان یگانه ای در زمینه های اساسی اداره کشور، که جفتی نداشته باشد، وجود ندارد.
 جدا از اینکه این بوروکراسی گسترده دولتی(به معنای کل حکومت) که عملا «دوبل» و « سوبل» است(1) مخارج کمر شکنی که در تصور نمی گنجد، بر طبقه کارگر و زحمتکشان و طبقات میانی ایران تحمیل کرده و می کند و از جیب این طبقات، برای مشتی «لاشی» مفت خور، سفره ای مفت و مجانی فراهم کرده و به ده ها شغله بودن بسیاری از این حضرات روسای جامعه، یکی دیگر هم افزوده کرده است، این سازمان های موازی عملا بلای جان یکدیگرند و موجبات تلاشی درونی نظام را بیشتر فراهم کرده اند.
دلیل این امر این است که خود این سازمان های موازی، سبب ساز تضادهای بسیاری در امور برنامه ریزی و اجرا می شوند. اینها همواره در رقابت و تقابل با یکدیگر برای گرفتن بودجه و رانت و درگیر باند بازی هستند. از سوی دیگر هر سازمان برنامه ای می ریزد و سازمان دیگر آن را تخریب می کند. این سازمان ها، حتی آنجا که در اختیار یک جناح واحد هم هستند، همچون سازمان اطلاعات و اطلاعات سپاه که هر دو در اختیار خامنه ای است و روسای آنها به وسیله وی تعیین می شوند(وزیر اطلاعات و رئیس اطلاعات سپاه) باز هم اینها رقبای سرسخت یکدیگر هستند. اینها نیز به سهم خود در مورد بودجه، وجود باندها و غیره و بهره بردن از رانت ها در رقابت با یکدیگرند و در عین حال در مسائل گوناگون در کار یکدیگر(روشن نیست که مسئولیت های هر کدام و حدود و دامنه اختیارات آنها تا کجاست!؟) دخالت کرده و یا کار یکدیگر را تخریب می کنند و در صورت دسته گل به آب دادن، آن را به گردن دیگری می اندازند.
 روشن است که چنین اختاپوسی که به جاری هشت پا، بیش از شانزده پا دارد، بجای اینکه قوی تر شود، به دلیل تضادهای درونی که مانند خوره به جان ارگانهای آن افتاده، ضعیف تر گشته است.
افشاگری های اخیر در مورد اطلاعات سپاه
افشاگری های اخیر سرفراز رئیس صدا و سیما را نیز باید در این چارچوب ها دید. شخصی که انتصابی بوده، و به احتمال با سازمان های اطلاعاتی و امنیتی همکاری داشته است، به همراه خانم میرقلی خان که همسر یکی از همین نیروهای امنیتی بوده - و احتمالا خودش هم بوده است-  و به همراه همسر خویش، پروژه هایی چون تهیه دوربین دید در شب را برای سازمان های اطلاعاتی ایران سامان داده است، اکنون دست به افشاگری از طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه و کلا برخی از رهبران و مسئولین  این نهاد امنیتی- نظامی و مجتبی خامنه ای زده اند و نظام را حتی تا آن حد تهدید می کنند که بگویند با افشاگری های خویش بند روی بند باقی نخواهند گذاشت. 
 حتی اگر ما فرض را بر این بگذاریم که این یک عروسک خیمه شب بازی است و برای فریب مردم و انحراف در افکار عمومی به وسیله سازمان اطلاعات سپاه اجرا می شود،(2)باز هم نمی توان از ارزش فزون از حد چنین افشاگری هایی غافل بود. خیمه شب بازی هایی این چنین- اگر این چنین باشد- در شرایط ویژه ایران بیشتر به ضد خودشان تبدیل می شوند و مصداق«بریده شدن کارد به وسیله دسته خودش» هستند.
این نوع افشاگریها بیشتر از وجود باندهایی در اطلاعات سپاه و کلا سپاه حکایت می کنند. باندهایی که یکی دوتا نیستند و البته سرنخ بعضی شان هم دست امپریالیستها است. اینک که اینها یکی پس از دیگری اطمینان خود نسبت به آینده را از دست می دهند، خواه اطمینان نسبت به وضع خود در دستگاه به دلیل رشد باندهای رقیب و مال خورهای تازه نفس یا قدیمی، و خواه به دلیل رسوخ دهها و صدها شکاف در نظام کنونی و به اصطلاح به روی آب ریخته شدن پته آن، تقی به توقی بخورد، اگر همه آنچه می دانند به روی دایره نریزند، اطلاعات زیادی را از دزدی ها، اختلاس ها و کثافتکاری های درون نظام بیرون می دهند.
 روشن است که برخی از سران پرنفوذ تر این باندها، افرادی را پیش می اندازند و از آنها می خواهند که پروژه افشاگری ها را پیش برند و در ضمن به آنها اطمینان می دهند که خطری آنها را تهدید نخواهد کرد و آنها در تمامی فرایند افشاگری و پس از آن از آنها پشتیبانی خواهند کرد.(3) بروز این موارد در عین حال می توانند نشانگر تضادهای سازمان اطلاعات با اطلاعات سپاه نیز باشند. تضادهای این دو سازمان موازی در موارد زیادی به بیرون درز کرده و دیده شده است.
البته این میان حکومت و دستگاه قضایی نیز به گونه مداوم مشغول محاکمه برخی از این باندها بوده است. به نظر میرسد که این فرایند اهداف چندگانه ای را دنبال کرده است. یکی اینکه به مردم بگویند که در حال مبارزه با فساد، اختلاس و دزدی ها هستند و  سرو صدای مردم را بخوابانند؛ دیگر این که این فرایند را به تسویه حساب باندها با یکدیگر تبدیل کنند و برخی از کله کوچک ها را فدای کله گنده ها کنند. همچون برخی از اعدام های سریع اختلاس گران، و به این سبب که طرفی که اعدامش کردند، می خواست افشاگری از همکاران  و یا باندهای رقیب قدر قدرت تر بکند. از سوی سوم، برخی از باندها را که روتر هستند و برخی از اختلاس ها و دزدی هایشان بیشتر مخل چرخش و جریان یافتن اقتصاد هستند، از مسیر بیرون بیاورند. اگر ما فرایند تشکیل دادگاهها را با فرایند تشکیل نشدن دادگاههای سران یا معاونان باندهایی که با پولهای دزدی از ایران فرار کردند و به کشورهای دیگر پناه بردند، مقایسه کنیم می بینیم که  آنچه حضرات محاکمه کردند، یک هزارم اختلاس ها و دزدی ها نیست.
برخی نتایج از افشاگری ها
 وحدت و مبارزه اضداد، تعادل و تضاد(در اینجا تعادل همان معنای وحدت را دارد)اساس حرکت تمامی اشیاء و پدیده های مادی و ذهنی است. تضاد مطلق و تعادل نسبی است. تعادل همواره بر مبنای حل نسبی تضادها به وجود می آید؛ خواه این پدیده هنوز به دوران تغییرات کیفی نهایی خود پا نگذاشته باشد و یک دوران تدریجی از تغییر و تحول را سپری می کند و خواه وارد دوران تغییرات کیفی خود و جهش به پدیده دیگر شده باشد.
تعادل در شرایط نخستین، تعادل در یک نظام است برای ادامه تدریجی بقای آن تا جایی که این حرکت تدریجی امکان پذیر است؛ و در مورد دوم، تعادل عبارت است از تغییری جهشی و تبدیل شدن به پدیده دیگر و ایجاد تعادل بر مبنای تغییری کیفی، یعنی جایی که دیگر تغییرات تدریجی پاسخ نمی دهند و برای تداوم پدیده ،دگرگونی اساسی آن و ایجاد تعادل های نوین ضروری است.
 تضادها در حال پدید آمدن، حرکت، رشد و گسترش هستند و باید برای آنها راه حلی یافت شود. یافتن را حل ها و عمل به آنها، در شیء یا پدیده ایجاد تعادل می کند و امکان تداوم آن را ممکن می سازد. تضادها مطلق و متوقف نشدنی هستند، تعادل ها نسبی و از دست رفتنی هستند و در هر شیء و پدیده با ویژگی های معین خود ظاهر می گردند. در پویش هایی که تضادها نیاز به آنتاگونیسم ندارند، تعادل ها با بررسی جوانب گوناگون و سنتز  تضادها صورت می گیرند. در پدیده هایی که تضادها برای حل خود، نیاز به آنتاگونیسم دارند، تعادل در شیء یا پدیده با آنتاگونیسم و گذار شیء و پدیده به  پدیده ای دیگر صورت می گیرد. به بیانی دیگر، اگر چنانچه تعادل های لازم در هر برهه زمانی بین اضداد به وجود نیاید، آنگاه این نشانگر حرکت اضداد به سوی از هم گسستن شیء یا پدیده و نیاز آن به گذار به شیء یا پدیده نوینی است که بتواند چنین تعادلی را ایجاد  کند.
بر مبنای آنچه که آمد، می توان بر این نکته تاکید کرد که نظام های اجتماعی- سیاسی  تا آنجا حرکت تدریجی در تداومشان عمده است، به واسطه بروز دائمی تضادها، نیاز به حل آنها و ایجاد  تعادل های معینی دارندکه بتوانند به تحرک و زندگی خود ادامه دهند. این تعادل ها باید بر مبنای حل تضادهای موجود و در زمینه هایی گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره ایجاد گردد. همین تعادل ها باز باید بر مبنای حل تضادهای بین طبقات حاکم، جناح های درون و باندهای پر قدرت درون هر جناح نیز، به سهم خود بوجود آید. البته تضادها بطور مطلق از بین رفتنی نیستند، اما در صورت برخی توازن ها می توان با سهمیه دادن به هر طرف تضاد، بر مبنای عمده و غیرعمده تا حدودی به حل نسبی تضاد و ایجاد تعادل دست یافت و حرکت پدیده را تداوم بخشید.
 در نظام های دموکراسی بورژوایی غربی  که تفاوتی کیفی بین سرمایه داران از نقطه نظر نفس سرمایه دار بودن و امپریالیست بودن  وجود ندارد، برمبنای توافق بین جناح ها، مثلا 4 سال یا 7 سال یک بار، جای جناح مسلط در قدرت تغییر می کند و هر بار گروهی از سرمایه داران که بر رشته یا رشته هایی از اقتصاد تسلط دارند، به نوع معینی از سیاست داخلی و خارجی باور دارند و نوع ویژه از پروژه های فرهنگی را پیش می برند، عمده می شود.
 در کشورهای زیر سلطه، چون اساسا تغییرات سیاسی درونی با نظر امپریالیستها صورت می گیرد، این جابجایی ها درون هر کشور خاص، با توجه به وضع اقتصادی- سیاسی و فرهنگ و سنت آن متفاوت است. در برخی کشورها(به ویژه آمریکا جنوبی و مرکزی) این تغییرات ممکن است هر از چند سال یک بار باشد. در زمانی که امپریالیسم آمریکا با کودتای نظامی گروهی را به جای گروهی دیگر می آورد، گاه این زمان طولانی و گاه بسیار کوتاه است. در کشورهای زیر سلطه که نظام استبدادی دارند، تسلط جناح حاکم ممکن است برای چندین دهه به درازا بکشد.
 به هر رو، عموما این گونه است که از میان طبقات استثمارگر و ستمگر حاکم، یک طبقه، از میان جناح های آن طبقه، یک جناح و از میان جناح ها، یک دسته یا باند تسلط می یابند. این جناح حاکم، باید نه تنها منافع خود را تحقق بخشد، بلکه در عین حال منافع جاری و استراتژیک جناح های درون طبقه خود و طبقات دیگر را برآورده سازد. این برآورده کردن است که ثبات مورد نیاز کل طبقات حاکم را تثبیت کرده و تعادل معینی در کار کرد اقتصاد، فرهنگ و وجوه آن( علم، مذهب ، آداب و سنن) و غیره به وجود می آورد و موجب آن می گردد که این نظام برای دوران معینی بدون اختلال اساسی، به کارکرد خود ادامه دهد و از پس مشکلات، مسائل اقتصادی، برنامه های راهبردی، و غیره در کشور خود و منطقه بر آید.
 حال اگر وضع به گونه ای باشد که طبقه حاکم یا جناح حاکم نه تنها نتواند چنین تعادلی را در میان جناح خود با دیگر جناح ها، طبقه خود با دیگر طبقات و بطور کلی در نظام حکومتی، و بر این مبنا حل تضادهای مداوما پدید آینده در اقتصاد و اجتماع، فرهنگ و غیره و ایجاد تعادل های تازه پدید آورد، و تضادها را به درستی و در چارچوبی که منافع تمامی طبقات درگیر به نسبت قدرت و نیرویشان، و همچنین منافع استراتژیک کل نظام، در آن منظور شده باشد، حل و فصل کند، وضع بهم می ریزد. در اینجا به مرور تضادها بر تعادل ها غلبه می کنند.
این وضعی است که در میان طبقات حاکم بر ایران و نظام حاکم بر آن حکم فرماست. خواه از نظر درونی و خواه از نظر بیرونی و پذیرش امپریالیست ها و یا نوکران منطقه ای آنها، وضع همواره پر تضاد، پر تنش و متزلزل است. 
وضعیت کنونی تلاشی و تضاد با آمریکا
شکی نیست که امپریالیسم آمریکا نه تنها از بیرون، بلکه از درون نیز به وسیله عوامل زیادی که درون سازمان های اطلاعاتی و نظامی دارد، به وضعیت کنونی از هم پاشیدگی این نظام آگاهی دارد. او اگر از عهده اش بر می آمد، تلاش می کرد تا جناح ها را به گرد یک جناح گرد آور آورد. برای نمونه و هم چنانکه به اشاره در مقالات خود گفته ایم، رفسنجانی و حزب کارگزاران بهترین گزینه امپریالیستها برای اداره امور داخلی و سیاست های بیرونی بودند. در واقع بسیاری از پروژه های اقتصادی و سیاسی( درونی و بیرونی) و فرهنگی را رفسنجانی و حزب کارگزاران در ارتباط با ساخت رابطه ای هم جانبه و ادامه دار با امپریالیستها پیش بردند.
از تصفیه ها و حذف های داخلی گرفته تا روابط پنهان با آمریکا که در جریان مک فارلین رو شد، از عقد قرارداد صلح با عراق پس از حملات آمریکا، تا پیاده کردن سیاستهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و تا نطق های غرا درباره  تغییر سبک زندگی حزب اللهی ها و خلاصه  پروژه های تازه فرهنگی. اما سرمایه گذاری روی رفسنجانی به واسطه رشد و قدرت گیری جریان خامنه ای بی حاصل شد و خامنه ای و باند وی نیز بنا به دلایل گوناگون نتوانستند نیرویی باشند که امپریالیستها آنها را بدرد سرمایه گذاری درازمدت بدانند.
 در واقع یکی از امور مشوق امپریالیسم آمریکا در تهدیدها و ماجراجویی های اخیر همین اطمینان داشتن از پوسیدگی و از هم پاشیدگی درونی نظام اقتصادی- سیاسی کنونی است. آمریکا و هم پیمانان غربی آن به واسطه این از هم پاشیدگی درونی نظام، از یک سو نسبت به آینده آن بیمناکند و نمی دانند وضع به کجا کشیده خواهد شد، و این امر همواره مورد تشویش و نگرانی آنهاست؛ و از سوی دیگر اگر بخواهند این نظام را کاملا مطیع اوامر و منافع خود کنند و یا اساسا آن را تغییر دهند و نظام دیگری- سلطنتی یا جمهوری وابسته به امپریالیسم- را بجای آن آورند بهترین زمان همین زمان است که این نظام از هم پاشیده است.
هرمز دامان
 نیمه نخست خرداد98

یادداشتها
1-   حتی یک دولت در کشور با بوروکراسی گسترده مخارج زیادی تحمیل می کند، چه برسد به دو دولت. و این در جایی است که از سالهای 70 طبق طرح های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی قرار بوده به همراه امر خصوصی سازی، به گونه ای مداوم از امور دولتی کاسته شود. گویا این امر نه شامل کل دولت(حکومت) بلکه صرفا تنها شامل بخش دولت به عنوان دستگاه اجرایی شده است.
2-   اگر فرض را بر چارچوب پروژه اطلاعاتی بودن این افشاگری بگذاریم باید بگوییم که غرض این بوده است که عده ای را برای یک افشاگری تقلبی  و فریبکارانه پیش بیندازند و  پس از آن بگویند که از موقعیت های پیشین آنها و حرف های پر تضادی که می زنند روشن است که دروغ می گویند(و یافتن چنین دروغ هایی در سخنان خانم شهرزاد میرقلی خان کار سختی نیست) و قصدشان تخریب است. آنگاه بیفزایند که اینها  جاسوس و عوامل امپریالیستها و کسانی هستند که طائب و یا مجتبی را متهم می کنند. روشن است که آنچه رئیس مستعفی صدا و سیما و خانم مزبور می گویند تمامی حقایق نیست. به ویژه آنچه در مورد خود می گویند، اساسا با اطلاعات دیگران خوانایی ندارد و راست و دروغ با هم آمیخته است. اما اینکه کل این برنامه، پروژه ای از جانب سازمان اطلاعات سپاه باشد، دور از ذهن است و تا حدودی و بیشتر نشانگر باندها است.
3-   اکنون که آمریکا سپاه را در لیست سازمان های تروریست جای داده است، ترور این افراد نیز هزینه زیادی دارد. بعید نیست که این امر که تا حدودی موجب انفعال در برخی سیاستهای ترور نیروهای مخالف به ویژه در کشورهای خارجی از جانب سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی می شود، بتواند برای برخی باندهای درون حکومت، حاشیه امنی برای افشاگری های بیشتر و نترسیدن از ترور شدن و یا دیگرعواقب چنین کارهایی فراهم کند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر