۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۸, شنبه

امپریالیسم آمریکا و فتنه گری تازه در خاورمیانه(2)



امپریالیسم آمریکا و فتنه گری تازه در خاورمیانه(2)

با راست و ریست کردن در دوم خرداد 98

مقابله با طبقه کارگر و انقلاب مردمی ایران اساس تحرکات امپریالیسم آمریکاست
اما بخش زیرین قضیه که بخش اصلی و مهم آن است، مقابله امپریالیسم آمریکا با جنبش انقلابی جاری تمامی طبقات مردمی و در راس شان طبقه کارگر ایران است. جنبشی که در تبدیل به یک انقلاب بزرگ و تداوم آن می تواند خاورمیانه را به آتش بکشد و منافع امپریالیستها را در این منطقه با خطرات جدی و استراتژیک روبرو سازد. پیش از اینکه به این مسئله بپردازیم، بی مناسبت نیست که با توجه به تجارب اخیر در خاورمیانه و شمال افریقا نگاهی گذرا به علل دخالت های امپریالیستها درکشورهای زیر سلطه و تجاوز آنها به این کشورها کنیم.
نگاهی گذار به علل دخالت امپریالیستها در کشورهای زیر سلطه
دلایل و اسباب گوناگونی می تواند دخالت امپریالیستها در کشورهای زیر سلطه را موجب گردد.اینها عموما عبارتند از تضاد با جنبش هایی که در این کشورها پدید می آید، تضاد با امپریالیسم رقیب و برای گسترش منطقه نفوذ و نو مستعمرات و بالاخره تضادی در این چارچوب که نوکر، نوکر خوبی نیست و باید جای خود را به نوکر شایسته تری بدهد که بتواند منافع و امور امپریالیستها را در کشور پیش ببرد.
برخی زمانها یکی از این تضادها عمده اند و بقیه غیر عمده و برخی زمانها نیز تعادلی بین این تضادها بوجود می آید. مثلا تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا و بقیه امپریالیستهای غربی به افغانستان و عراق(به ویژه عراق)عمدتا در چارچوب تضاد با امپریالیسم روسیه بود. امپریالیستهای غربی از ضعف امپریالیست رقیب استفاده کرده و کشورهای نیمه مستعمره وی را از دست وی درآوردند. روشن است که در مورد عراق، صدام و طبقه حاکم بر این کشور، روابط خوبی با غرب داشت، اما جزو بلوک روسها به شمار می آمد. از این رو در مورد این شخص، این گونه نبود که مثلا نوکر خوبی نباشد.
در مورد انقلابات کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، مشهور به بهار عربی، وضع فرق می کند. در برخی از این کشورها همچون مصر، تونس و بحرین این نوکران خود امپریالیستها بودند که حاکم بودند. در ضمن آنها نوکران بدی هم نبودند. بنابراین در این کشورها، تضاد آنها با انقلابات مردمی بود، و دخالتشان کاملا به دلیل به وجود آمدن انقلابات و جنبش های طبقات زحمتکش و میانی صورت گرفت. در اینجا امپریالیستها آمریکایی و اروپایی در سیر رشد و تکامل این انقلابات دخالت کردند و آنها را یک به یک خفه کردند. آنها این انقلابات را به کجراه انداختند و آن را یا خفه کردند(مانند مورد انقلاب بزرگ خلق مصر) و یا انرژی های آن را با دادن برخی امتیازات ظاهری گرفتند(تونس) و یا با سرکوب بی امان، شرایط پیشین را بی تغییری نگه داشتند(بحرین).
مورد لیبی و سوریه با موارد بالا فرق می کنند.آنها وضعی شبیه به کشور عراق داشته و جزو بلوک روسیه به شمار می آمدند. اما در این کشورها بر خلاف عراق در زمانی که مورد تجاوز قرار گرفت، جنبشهای انقلابی و انقلاب بوجود آمده بود. به این ترتیب در این موارد، دو تضاد امپریالیستها با رقبا و امپریالیستها با جنبش های خلقی و انقلابات، هر دو وجود داشت و تا حدودی می توان گفت که این دو تضاد در این دو کشور در تعادل نسبی به سر می بردند.
گفتنی است که در مواردی هم که دو تضاد امپریالیستها با یکدیگر برای گسترش مستعمرات و نیمه مستعمرات، و تضاد با انقلابات طبقه کارگر و خلقی، در تعادل نسبی با یکدیگر قرار گیرند، برای آنها تضاد مهم تر و اساسی تر، تضاد آنها با امپریالیستهای رقیب یا حکومت های کشورهای زیر سلطه نیست، بلکه با انقلابات مردمی است. زیرا این انقلابات بسیار بیشتر، و به وجهی غیر قابل قیاس با تسلط رقیب امپریالیست بر یک منطقه، به گونه ای استراتژیک منافع آنان را تهدید می کند.
امپریالیستهای غربی در لیبی و سوریه نیز در حالی که با روسیه امپریالیست درگیر بودند، اما مشکل اصلی شان تقابل با انقلابات در این دو کشور و ایجاد انحراف در مسیر انقلاب بود.آنها مستقیما و یا غیر مستقیما در سرکوب این انقلابات شرکت کردند(در مورد سوریه آنها واقعا از سپاه پاسداران که همکاری های فشرده ای با آنها نیز داشتند، تشکر می نمایند که به بشار اسد در سرکوب انقلاب خلق سوریه یاری داد)و شرایطی به وجود آوردند که مردم این کشورها آرزومند حکومت و یا شرایط پیش از انقلاب شوند.
مورد ایران
مورد ایران با هیچکدام از این موارد نمی خواند. ایران نه ملک طلق امپریالیسم شوروی و یا اینک امپریالیسم روسیه بوده و هست و نه حکام آن نوکرانی مانند حسنی مبارک و فعال مطلق در چارچوب منافع امپریالیستها. این حکام تضادهایی با امپریالیستها داشته و دارند که اساسا در جهت پذیرش استراتژیک آنها بوسیله امپریالیستها و سرمایه گذاری روی بقای آنها است. امری که به واسطه تضاد شدید تمامی ملت ایران با حکومت و تشدید فضای انقلاب از یک سو و تلاش هایی که خامنه ای و پاسدارانش در منطقه، با دسته بندکردن های مذهبی و فرقه بازی، برای تثبیت بقا و پیشبرد منافع استراتژیک خود می کنند از سوی دیگر، همواره عدم توافق امپریالیستها را برانگیخته است. با وجود بسیاری سازش ها و همکاری ها، در مجموع، از نظر امپریالیستها، سرمایه گذاری روی این حکام، سود آور نیست. زیرا آنها ایران را امن برای حرکت سرمایه های خویش و استخراج فوق سود و نیز دارای نقش و مسئولیت های معینی در نظم منطقه می خواهند و این حاکمین نمی توانند آن را برایشان امن نگه دارند و از عهده چنین مسئولیت هایی برآیند.
این است که امپریالیستها اینجا با دو مسئله روبرو هستند. یکی طبقه حاکم و به ویژه باند خامنه ای و سپاه پاسدارانش است، که از یک سو در داخل، دست تمامی دسته ها و گروها و باندهای دیگر را در تمامی زمینه ها بسته و اجازه برخی بازگشایی ها در فضای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را نمی دهد- امری که رفسنجانی این عنصر تا حدودی محبوب در نزد امپریالیست ها و حزب کارگزارانش مایل به انجام آن بود و اصلاح طلبان نیز در با تفاوتهایی در چارچوب های معینی می توانستند انجام دهند- و از سوی دیگر، برای نگه داری پایه ها و حفظ بقای خود، و به اصطلاح برای اینکه با دست پر بر سر میز مذاکره با امپریالیستها بنشیند و آنها را قانع کند که باید روی آنها حساب باز کند، با فعالیتهای مذهبی - نظامی دست به ماجراجویی در منطقه می زند؛(1 )به کشورهای گوناگون نیرو می فرستند، گروه هایی منطبق با منافع خود از میان شیعیان این مناطق سر و سامان می دهد و برخی تضادها و جنگ ها را که امپریالیستها نمی پسندند، حاد می کند.(2) اینها به مذاق امپریالیستها خوش نمی آید. آنها نوکری خود انتخاب کرده، مطیع و باب میل می خواهند که «مثل بچه آدم بنشیند» و به حرف آنها گوش کند و هر مسئولیتی به وی سپردند، به آن عمل کند، نه نوکری خود سر، که در شرایط ویژه ایران و منطقه آتش بیار انقلاب و هرج و مرج است و بدتر از آن گردنکش و خود بین و پر مدعاست و می خواهد خود را به زور و با شرایط ویژه ای که طلب می کند، مورد پذیرش آنها گرداند.
امپریالیسم آمریکا دست از سر انقلاب ایران بر نمی دارد و بر نخواهد داشت
اما آنچه برای امپریالیستها اساسی است و تهدیدی بیشتر از حکام، برای منافع استراتژیک آنها به شمار می آید، انقلاب ایران، انقلاب طبقه کارگر، خرده بورژوازی شهری و روستایی و کلا تمامی طبقات خلقی ایران است. آنها از هر چه خوششان بیاید از انقلاب های مردمی خوششان نمی آید. و حکومت کنونی، خواه به سبب انحصار طلبی های اقتصادی و سیاسی باند خامنه ای و سپاه پاسداران، خواه به دلیل خفقان کشنده ای که در ایران و در تمامی جهات برقرار کرده است و خواه به سبب تعلقات فرهنگی - مذهبی قرون وسطایی خود، دیگر مطلوب مردم ایران نیست و نقش برانگیزاننده چنین انقلابی را بازی می کند. اکنون سه دهه است که خلق ایران درگیر مبارزه ای برای تغییر این حکومت شده است. از سالهای آغازین دهه هفتاد و تا اکنون که سالهای پایانی دهه نود را طی می کنیم.
بروز این انقلاب برای ایران، یعنی بروز امکانات ناشناخته، بروز آینده ای نا روشن برای امپریالیستها. بروز احتمالی طبقه کارگر در صدر انقلاب آینده ایران. بروز گروهها و سازمان های انقلابی اصیل چپ و دموکرات انقلابی. بروز و یا رشد امکان برقراری حکومتی دموکراتیک و مدافع منافع اساسی خلق ایران و مخالف وطن فروشی و ساخت و پاخت با امپریالیستها. بروز انقلاب در ایران یعنی تشویق و یا تقویت انقلاب در ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه، اردن، مصر، بحرین و تقویت انقلاب فلسطین و حتی برانگیختن مخالفتهای مردمی در عربستان سعودی و بحرین. این انقلاب بدون تردید به نفع طبقه کارگر و تمامی طبقات مردمی در کشورهای منطقه خواهد بود. چنین انقلابی می تواند منافع استراتژیک امپریالیستها را در منطقه تهدید کند؛ و این چیزی است که اساسا امپریالیستها را خوش نمی آید. و بیشتر به این دلیل است که آمریکا به ماجراجویی و فتنه گری نوینی در منطقه دست زده است.
مائو در مورد منطق امپریالیستها و منطق خلق چنین می نویسد:
« فتنه‌گری، شکست، باز هم فتنه‌گری، باز هم شکست... و سرانجام نابودی ـ چنین است منطق امپریالیستها و تمام مرتجعین جهان نسبت به امر خلق؛ آنها هرگز خلاف این منطق عمل نخواهند کرد و این قانونی است مارکسیستی. وقتی‌که ما می‌گوییم «امپریالیسم وحشی و درنده‌خوست»، منظورمان این است که سرشت امپریالیسم هرگز تغییر نخواهد کرد. امپریالیستها حتی تا دم مرگ هم ساطور قصابی خود را به زمین نمی‌گذارند و هیچگاه به بوداییان نیک صفت تبدیل نمی‌شوند.
مبارزه، شکست، باز هم مبارزه، باز هم شکست، باز هم مبارزه ... و به همین گونه تا پیروزی ـ چنین است منطق خلق؛ و خلق نیز هرگز خلاف این منطق عمل نخواهد کرد. این نیز قانونی است مارکسیستی. انقلاب خلق روسیه از این قانون پیروی کرد و انقلاب خلق چین نیز پیرو این قانون است.»(پندارهای واهی را به دورافکنید و خود را برای مبارزه آماده کنید،آثار منتخب، جلد چهارم،ص 622- 623 ، به نقل از کتاب سرخ، بخش پنجم)
پندارهای واهی خام اندیشان هوادار تجاوز امپریالیسم به ایران
گروه ها و دسته هایی که یا هواخواه سلطنت طلبان هستند و یا بی مایگانی غرب پرست و در خواب کمک امپریالیستها، و یا روشنفکرانی گیج و سرگشته که از چپ رویگردان و به راست امیدوارند، برای حمله امپریالیسم آمریکا به ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی، آب از دهانشان راه افتاده و به بشکن زدن پرداخته اند. آنها دقیقه شماری می کنند و منتظرند تا ترامپ و سربازانش بیایند و آنها را از شر جمهوری اسلامی رهایی بخشند. آنها چیزی از امپریالیسم و سرمایه داری نمی دانند و در بهترین حالت برده و بنده نادانی و گیجی خود و در بدترین حالت، بنده و برده حقارت، ترس و بی جربزه گی خود هستند.
بسیاری از آنها بی ریشه گانی خودباخته اند. بی باوری به مردم سرزمین خود و حتی ناآگاه نسبت به تاریخ این سرزمین و مردم آن. بی باوری و عطوفت و انسی به طبقات مردمی ایران و در راسشان طبقه کارگر. پوچ، تهی، بی مقدار و حقیر. تصور آنها از مردم کشور خویش، مردمی است ضعیف، بی اراده، ناتوان، مفلوک و حقیر که چشم به دیگران دوخته تا بیایند و وی را از فقر، ستم، بدبختی، فلاکت و بیچارگی نجات دهند! آنها به هیچوجه نمی دانند که ملت بزرگ ایران سنگهایی بسیار بزرگتر از اینها را از جلوی پای خویش برداشته است.
از سوی دیگر، آنها گمان می کنند که امپریالیستها عاشق چشم و ابروی مردم ایران هستند و به خاطر مردم ایران حاضرند موجب به زمین ریختن خون هزاران سرباز خود بشوند و یا حداقل مبالغ گزاف میلیاردها دلاری خرج کنند. برخی از این دسته ها و افراد به دلیل روحیه و تفکر شدیدا ضد کمونیستی خود از آینده انقلاب ایران هراسناک اند. آنها دخالت امپریالیستها را بهتر می بینند تا انقلاب مردمی در ایران و رو آمدن طبقه کارگر را.آنها گمان می کنند که مردم با دیدن نیروهای امپریالیستها در خاک ایران به آنها شیرینی خواهند داد و از آنها بابت اینکه به فکرشان بوده اند و جان و مال کشور خود را برای آزادی مردم ایران از چنگال خونخواران مرتجع و برقراری دموکراسی کرده اند، تشکر خواهند کرد! براستی که چقدر این افراد و دسته ها دچار کوته بینی علاج ناپذیر و حس حقارت نسبت به امپریالیست ها و انقیاد پرستی هستند.
نگاهی ساده و سطحی به تاریخ دخالتهای امپریالیستهای غربی و شرقی در کشورهای زیر سلطه در آسیا، افریقا و آمریکای لاتین نشان می دهد که امپریالیستها هرگز واله و شیدای هیچ خلق در بند و زیر ستمی نبوده و حاضر نشده و نیستند که یک شاهی برای آزادی مردمی از چنگال ارتجاع خرج کنند و یک قطره خون از دماغ سربازانشان جاری شود، چه برسد که میلیاردها هزینه کنند و یا مجبورگردند که کشته های زیادی دهند. امپریالیستها خود خونخواران بزرگ و غارتگران بزرگند و در تمامی جهان همواره پشتیبان ارتجاعی ترین حکومتها و استثمار و ستم بر خلقها بوده اند. آنها خود این حکومتهای ارتجاعی را بر سرکار آورده اند و تا جایی که چنین حکومتهایی منافع آنها را برآورده کرده اند، از آنها پشتیبانی به عمل آورده اند.امپریالیستها و « دولت های مدرن غربی»(یعنی همان امپریالیستهای اروپایی) در بیشتر کشورها از کهنه پرست ترین مرتجعان پشتیبانی کرده اند. در همین خاورمیانه آنها مسبب اصلی درست شدن گروههایی مانند طالبان، بن لادن، جریان های ارتجاعی اخوان المسلمین در مصر، داعش و بقیه هستند. آنها حکام عربستان سعودی را که در ارتجاع و تعفن و گنداب کهنه پرستی، پهلو به پهلوی ارتجاع حاکم بر ایران می زنند، تا دندان مسلح می کنند، تا بر خلق خود و کشورهای کوچک منطقه مسلط باشند. آن «آزادی» و «دموکراسی» را که آنان برای عراق، لیبی، سوریه، بحرین و دیگر کشورهایی که در آنها مداخله کردند، به ارمغان آوردند، ما اکنون به روشنی داریم می بینیم! اگر در کشورهای امپریالیستی رفاهی نسبی برای طبقات میانی و بخشهایی از طبقه کارگر فراهم است و سروصدای آنها بلند نمی شود، برای این است که از حلقوم تمامی طبقه کارگر و زحمتکشان کشورهای زیر سلطه، زنان و مردان تهیدست و ستمدیده دنیا می گیرند و پاره ای ناچیز از آن را به دهان بخشهایی از طبقه کارگر و زحمتکشان کشور خود می ریزند.آنها هرگز چنان رفاه نسبی را برای طبقه کارگر و زحمتکشان کشورهای زیر سلطه فراهم نخواهند کرد.
در ایران خودمان، از امپریالیسم انگلستان گرفته که  از گذشته تا به حال، همواره با ارتجاعی ترین گروهها و دسته های مذهبی و غیر مذهبی مرتجع در هیئت حاکمه ایران کنار آمده( کافی است که به نوکران سرسپرده امپریالیسم انگلستان در ایران و از جمله رضا شاه بکنیم که انگلیسی ها وی را زمانی که دیگر به دردشان نمی خورد همچون موجود حقیر و تفاله ای بی ارزش به دور انداختند و یا در همین دوران اخیر که جاسوسان وی اردشیر لاریجانی و دختر صادق لاریجانی بوده اند) تا آمریکا که دست در دست آیت الله کاشانی مرتجع، کودتای ضد حکومت ملی مصدق را رهبری کرد، و یا شاه سابق یعنی نوکری حقیر و حلقه به گوش را بیش از دو دهه پشتیبانی کرد که با دستور امپریالیستها، به دلیل ترسشان از کمونیسم، به تقویت مذهب و ارتجاعی ترین مذهبیون دست زد، و یا در کنفرانس گوادالوپ به دلیل ترس از طبقه کارگر و زحمتکشان ایران و سازمان های چپ، دست به سازش با همین حکام مرتجعی که اینک تنفر این حضرات را برانگیخته اند، زد و مهره های کلیدی و با تجربه اش در ساواک و ارتش را مسئولیت داد که به این نورسیده های مرتجع تمامی شیوه های سرکوب انقلاب و گروههای سیاسی را یاد دادند، و خود نیز در قبال تمامی کشتارهای آنها- به ویژه کشتار 67-  یا پشتیبانی کرد و یا خفقان گرفته و مهر سکوت بر لب زد و حتی  با برخی بده و بستان های اقتصادی و سیاسی آشکار و پنهان، دست آنها را در ترور برخی از مخالفین حکومت در کشورهای امپریالیستی باز گذاشت، همه و همه، نشانگر این است که امپریالیستهای«مدرن»برای پیشبرد منافع خود و سرکوب خلق، تا آنجایی که شده و جواب داده، از عقب مانده ترین ارتجاعیون و پلیدترین نیروها در کشور ما پشتیبانی کرده اند.
باری، بس است دیگر چنین هذیان گویی ها و چرندیاتی را سرهم کردن!
ادامه دارد.
هرمز دامان
نیمه دوم اردیبهشت 98
یادداشتها
1-    روشن است که برخی از این درگیری های منطقه ای به نفع امپریالیستها و در چارچوب منافع استراتژیک اقتصادی- سیاسی آنها هم هست. برای نمونه درگیریها در یمن می تواند بهانه خوبی برای فروش تجهیزات مدرن نظامی از سوی آمریکایی ها به عربستان سعودی و دیگر کشورهای منطقه باشد. هم اینک نیز این بد نیست که حوثی های یمن نقش لولوی سر خرمن را برای گسیل نیروهای آمریکایی به منطقه بازی کنند. عموما، امپریالیستها به این نوع درگیری های منطقه ای در آفریقا و آسیا برای فروش سلاحهای خود و تجهیز تسلیحات کشورهای زیر سلطه خود نیاز دارند، مشروط بر اینکه اینها در چارچوبهای قابل کنترل جریان یابند، تضادهای فرعی را دامن زنند و به انقلابات مردمی و تضاد های اساسی بین استثمار شدگان و استثمار کنندگان، بین ستمدیده گان و ستمگران کشیده نشوند. درصورتی که به این وضع کشیده شوند، امپریالیستها صلح و آرامش را به درگیری و جنگ ترجیح می دهند. نگاهی به تاریخ 50 سال اخیر کشورهای آمریکای جنوبی که همواره حیات خلوت امپریالیسم آمریکا خوانده شده است، نشان می دهد که چنین درگیریهایی در این مناطق بسیار کم بوده است. یکی از دلایل آن این است که در این منطقه به دلیل سابقه و تاریخ مبارزات انقلابی مسلحانه خواه چریکی و خواه توده ای، چنین درگیریهایی همواره می تواند موجبات رشد و گسترش سازمانهای انقلابی مسلح و تبدیل درگیری های فرعی به تضادهای اساسی را پیدا کند. در همین حال، در افریقا وضع کاملا برعکس است.یعنی به دلیل ساختار عقب مانده قبیله ای در بیشتر این کشوره و تضادهای قبیله ای و قومی، چنین درگیریهایی، می تواند مدتهای درازی جریان یابد، بی آنکه به مبارزات مسلحانه انقلابی در مسیر تضاد اساسی تبدیل شود.
2- تصور اینکه آخوندها و پاسداران، واقعا بنیادگرا و خواهان انقلاب مذهبی و برگشت به آنچه که خود از دین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی و بطور کلی ریشه های مذهبی ،آیه ها و احادیث می گویند و تبلیغ می کنند(آنچه صوفیان در مکاتب عرفانی در مورد مذهب گفته اند و یا انسانهایی که اندیشه هایی غیر دگماتیک در مورد مذهب دارند، یا آنها که به مومنین راستین معروفند، از دین و مذهب ارائه می دهند) در منطقه و جهان باشند، اینک و پس از چهل سال تجربه آشکار ملت ایران از این قوم، به کلی مضحک می نماید. این اساسا نه با واقعیات درونی یعنی ریاکاری، پول پرستی، مال پرستی، نزول خواری، قدرت و جاه پرستی، دزدی، اختلاس، فساد وحشتناک، جاسوسی برای امپریالیستها از جمله امپریالیسم انگلستان که در مورد لاریجانی ها دو بار گندش درآمد، بردگی حقیرانه نیازها و شهوات از جمله تجاوز به دختران و زنان و لواط با کودکان و نوجوانان، کشتار مخالفین از هر گروه و دسته و حتی شیعیان غیر دوازده امامی، متدینین سنی، صوفی مسلک ها،عارفان و درویشان، ستم به تمامی مذاهب، خلقها، زنان، جوانان و حتی کودکان و نوجوانان، استثمار و ستم به تمامی طبقات زحمتکش، کارگران، دهقانان، خرده بورژوازی و حتی اسلامی ترین بورژواهای ملی همچون بازرگان و بنی صدر و ترور و کشتن آنها همچون سامی، فروهر، سحابی و دخترش و نه بیرون یعنی ایجاد جدایی و افتراق در جنبشهای مردمی، تلاش برای به انزوا و به شکست کشاندن جنبش های انقلابی(مورد فلسطین) بر مبنای اساس قرار دادن دین و مذهب، سرکوب انقلابات، یاری گرفتن از امپریالیست ها برای سرکوب خلقها، همکاری های بی پایان با امپریالیست ها و... اصلا و ابدا نمی خواند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر