۱۳۹۸ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

پرسش های فقر از ثروت در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی


پرسش های فقر از ثروت
در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی

خبرها ساده بودند. کلیسای مشهور نوتردام در پاریس آتش گرفت و بخشی از آن تخریب شد. برای بازسازی آن دولت بورژوا- امپریالیست فرانسه از نیکوکاران( و در واقع عمدتا از ثروتمندان بورژوا) خواست که برای بازسازی کلیسا، در ازای بخشودگی مالیاتی تا 90 درصد، کمک کنند. حضرات نیکوکاران یا در واقع ثروتمندان مشهور که  برخی از آنها شماره های یک و دو در فرانسه هستند، خدا خواسته، دست ها در جیب نازنین خود(گویا باید گفت کارت های اعتباری) کردند و البته در چشم و همچشمی و رقابت با یکدیگر صد میلیون و دویست میلیون دلار و یورو کمک های خود را برای بازسازی کلیسا تقدیم دولت فرانسه نمودند. مبلغ گردآوری شده گویا به یک میلیارد یورو رسیده است.
 البته ثروتمندان فرانسه تنها نبوده اند. از کشورهای دیگر نیز کمک ها برای بازسازی کلیسا راهی فرانسه شدند و این میان از کشورهای زیر سلطه و فقر زده ای همچون مراکش نیز، که رئیس جمهوری آن به بازسازی کمک کرده است، بدون آن که مبلغ آن را فاش کند!  
هم فال و هم تماشا! هم خدمت در راه بازسازی ساختمان های مذهبی و رفتن به بهشت رویایی و هم بهره بردن از معافیت های مالیاتی! چه چیزی بهتر از این!
از آن سوی، خیابانهای فرانسه چندین ماه است که شاهد گردهمایی ها و تظاهرات جلیقه زردها است که علیه افزایش مالیات و قیمت سوخت(بنزین و گازوئیل) که تاثیر زیادی روی درآمد و زندگی این بخش که عمده  کارشان با ماشین هایشان است، گذاشته است، دست به مبارزه زده اند و دولت بورژوا - امپریالیست فرانسه، هر کاری که از دستش برآمده انجام داده تا این جنبش را که عمدتا به لایه های پایین خرده بورژوازی فرانسه تعلق دارد، سرکوب کند. در این جنبش مردمی تا کنون عده ای کشته و تعداد زیادی نیز مجروح شده اند.
 حال مردمی که این جنبش را برپا کرده اند به روشنی می بینند که ماه هاست در حال مبارزه با دولت حاکم فرانسه هستند، آن هم بر سر مسئله افزایش سوخت و مالیات و پایین آمدن سطح زندگی و دچار نداری و فقر بیشتر شدن، و هیچ یک از این ثروتمندان حتی حالشان را نپرسیده که هیچ، دولتشان را هم با نیروهای نظامی به سرکوب آنها فرستاده است، و اکنون که کلیسا دچار خرابی شده است، ثروتمندان، چنان برای خدمت به مذهب، دست در جیب می کنند که این توده های زحمتکش پاک به حیرت می افتند. باری، ظاهر قضیه این است که ثروتمندان خدای و مذهب خود را دوست می دارند، و اما خلق را، دوست نمی دارند!
 این است که در سراسر فرانسه از میان جلیقه زردها و همچنین از میان اقشار فقیر طبقه کارگر  فرانسه پرسش هاست که یکی پس از دیگری به میان می آید:
 چرا این ثروتمندان طی این مدت به جلیقه زردها که دچار نداری و زیر فشار هستند، کمک نکردند؟
چرا اینها طی سالهای سال به تهیدستان و ندارهای کشور خودشان کمک نکرده اند؟
چرا اینها طی سالها و دهه ها به مردمان تهیدست و فقیر آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین کمک نکردند؟
چرا میگویند پولی برای حل بحران ندارند؟
 و اصلا اینها این همه پول را از کجا می آورند که برای بازسازی به یک کلیسا حاضرند میلیون دلاری کمک کنند؟
اینجا و در گیرودار یک حادثه، تضادی که در ژرفای نظام اجتماعی سرمایه داری بین ثروتمندان و بی چیزان، بین بورژوازی و طبقه کارگر و اقشار زحمتکش وجود دارد، به یکباره رو می آید و موضوع اساسی بحث و گفتگو می شود.
در این کشورها و به ویژه  در فرانسه که طی پنجاه سال اخیر مرکز چندین جنبش بزرگ طبقه کارگر و زحمتکشان، کشاورزان، لایه های پایین خرده بورژوازی و دانشجویان بوده است، همواره این امکان بوده و هست که طی چنین رویدادهایی برخی چیزهای نهفته و پنهان رو آیند و مردم زحمتکش پی ببرند که ثروت انبوه از «ژن خوب» و صرف تلاش و زحمت  بدست نمی آید. امری که ثروتمندان از هزار و یک راه تلاش می کنند در ژرفای ذهن مردم بی چیز بکارند. مردم ندار، بدون «ژن خوب» نیستند! تمامی ثروت موجود در جامعه محصول تلاش و زحمت آنهاست.
البته همه چیز روشن و آرمانی نیست! فرهنگ  سرمایه داری حاکم چنان پرنفوذ است و شستشوی مغزی چنان موثر، که نظرات انتقادی که در این باره داده میشود، عموما در چارچوب وجود طبیعی ثروتمند و فقیر است.
برای نمونه فیلسوفی به نام اولیویه پوریول که بالاخره باید نماینده بخشی از روشنفکران باشد، پیدا میشود که خود را به میان گود انداخته و از نظر ویکتور هوگو نویسنده کتابهای گوژپشت نوتردام و بینوایان می گوید که «ویکتور هوگو قطعا از تمام نیکوکارانی (منظور ثروتمندان است، زیرا فقرا «کی گور داشتند که کفن داشته باشند!»- دامان)که برای نجات نوتردام همت کردند تشکر کرده اما همزمان به آنها پیشنهاد می‌کند که برای بینوایان هم همین کار را بکنند.»(سایت یورو نیوز، چرا ثروتمندان فرانسه مانند بازسازی نوتردام به فقرا کمک نمی‌کنند؟ 19- 4 - 2019 )


و این بسیار تاسف بار است! در حالیکه در میان مردم این پرسش طرح است که این ثروتمندان، این پولها را از کجا می آورند، این روشنفکر فیلسوف که در خدمت نظام سرمایه داری حاکم است، نمی گوید: چرا اصلا باید بینوا داشته باشیم و ثروتمند، و این چه نظامی است که در آن ثروتمند باید از فقیر که همواره باید وجود داشته باشد، دستگیری کند؟ ظاهرا او همان خطی را دنبال می کند که ویکتور هوگوی بورژوا  دنبال می کرد.
و یا فیلیپ مارتینز که رئیس بزرگ‌ترین تشکل سندیکایی فرانسه موسوم به س‌ژت  است می‌گوید: «[عده ای] با یک کلیک ۲۰۰ میلیون یا ۱۰۰ میلیون یورو کمک می کنند. این نشان دهنده نابرابری است. همان چیزی که ما دائم از آن انتقاد می کنیم: نابرابری در این کشور!» ( یورو نیوز، بازسازی نوتردام؛ اعتراض هواداران جلیقه زردها به کمک‌های مالی «بحث برانگیز»17- 4- 2019)
هم او  باز می گوید:
«تصور کنید، ۱۰۰ میلیون، ۲۰۰ میلیون تنها با یک کلیک! این چیزی است که نابرابری در جامعه ما را نشان می‌دهد. اگر اینها می‌توانند ده‌ها میلیون به بازسازی نوتردام کمک کنند، پس حق ندارند به ما بگویند که دیگر پولی برای رفع نابرابری اجتماع (و یا رفع بحران فعلی در فرانسه) در کشور باقی نمانده.»(همانجا)
گویی این ثروتمندان همان گونه که پولی برای بازسازی کلیسا اهدا کردند باید برای رفع نابرابری ها بین طبقات نیز پولی اهدا کنند!
و یا اینکه جلیقه زردها می پرسند که چرا دولت هوای ثروتمندان را دارد، اما هوای تهیدستان را ندارد؟(همانجا)
 نتیجه نیز باید این باشد: دولت نه تنها باید هوای ثروتمندان را داشته باشد، بلکه باید هوای فقرا را هم داشته باشد!
 و این نتیجه ای بغایت  خام، انحرافی و نشانگر خرافات نسبت به دولت سرمایه داری است که ظاهرا در فرانسه تلاشی هم نمی کند که بگوید مستقل از طبقه حاکم سرمایه داران است.
دولت خود ارگان سرمایه داران و ثروتمندان است. دولت و تمامی ارکان بوروکراسی و نظامی آن در خدمت سرمایه داران  است. و چاقو دسته خود را نمی برد. دولت سرمایه داران هرگز بار بحران را به دوش طبقه سرمایه دار نمی اندازد، بلکه آن را به روی دوش کارگران و زحمتکشان می اندازد. پس این خرافات است که گمان کنیم که دولت مستقل از طبقات حاکم است(این که دولت مستقل از طبقات حاکم باشد، تنها می تواند بطور استثنایی و کوتاه مدت بروز کند) و در پی آن بخواهیم که دولت تنها از ثروتمندان پشتیبانی نکند و گوشه چشمی هم به فقرا داشته باشد.
باری  صحبت ما این است که این اتفاقات، روندهایی را رو می آورد که نشانگر ضرورت هستند. بدون تردید، زمانی فرا خواهد رسید که این پرسش ها، دیگر تنها پرسش نخواهند بود. توده هایی که پاسخ این پرسش ها را بروشنی بدانند، تحمل وجود ثروتمند و فقیر را نخواهند کرد!
 این را هم بیفزاییم که در تاریخ جوامع طبقاتی و مبارزه طبقات، هر زمان و هر جا که فقر و ثروت در مقابل هم، خواه به شکل نظری و خواه به شکل عملی، صف آرایی کرده اند، و فقر درباره ثروت به بحث پرداخته و آن را مورد چون و چرا قرار داده است، بوی برابری و کمونیسم به مشام رسیده است. 
هرمز دامان
نیمه نخست اردیبهشت 98


 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر