۱۳۹۸ فروردین ۱۸, یکشنبه

نگاهی به نظرات «اسطوره شناسان» اقتصاد ایران(23) (بخش دوم - قسمت هشتم) درباره «اسطوره» خرده بورژوازی


نگاهی به نظرات «اسطوره شناسان» اقتصاد ایران(23)
(بخش دوم - قسمت هشتم)
درباره «اسطوره» خرده بورژوازی

جدایی نهاد دین از نهاد دولت
 «امروزه مطالبه جدایی نهاد دین از نهاد دولت نه یک خواست بورژوازی بزرگ یا متوسط ، بلکه عمدتا خواست طبقه کارگر است که در کوتاه کردن دست مذهب از زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه  بیش ترین منافع را دارند. من بر استفاده از این فرمول اصرار دارم...»(دفتر بیست و چهارم، ص 16) و
« من در اینجا ادعا و ثابت میکنم ، که در سال 2010 دیگر مطالبه ی جدایی نهاد دین از نهاد دولت نه یک خواست خرده بورژوازی و طبقه متوسط، بلکه خواست طبقه کارگر است. هیچ جناح سرمایه و نمایندگانش جدا خواستار این جدایی نیستند.»(همانجا، ص 23، تاکیدها از متن است )
1-   جدایی  نهاد دین از نهاد دولت در بهترین و رادیکال ترین شکل خود، خواستی دموکراتیک - بورژوایی در مقابل یک خصلت فئودالی حاکمیت سیاسی است.
2-   از قضا نه تنها طبقه کارگر، بلکه تمامی طبقات خلقی غیر کارگر یعنی دهقانان، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی خواستار جدایی دین از دولت هستند.
3-   براستی مگر غیر از بورژوازی که در جمهوری اسلامی حاکم است ما بورژوازی بزرگ و متوسطی( بورژوازی متوسط!؟) هم داریم؟!
4-   این «بورژوازی بزرگ و متوسط » کدام «جناح  سرمایه» هستند که گیریم نه«جداً» بلکه غیر«جداً» خواستار جدایی  دین از دولت می باشند!؟
5-   به نظر می رسد که در اینجا( در سال 2010 )یک خرده بورژوازی هم وجود دارد که آن هم خواست جدایی دین از دولت دارد!؟ (یا این که خرده بورژوازی مذکور متعلق به گذشته است و در حال حاضر موجودیت ندارد)!
آزادی و دموکراسی
«مطالباتی از قبیل آزادی بی حد و حصر بیان و تشکل و مردم سالاری و حفظ حرمت زندگی شخصی و خصوصی شهروندان هم محکم ترین مدافعان خود را در طبقه کارگر پیدا میکند؛ نه در میان بورژوازی یا طبقه متوسط...»(همانجا، ص 25 )
1-    خواستهای آزادی و دموکراسی نیز در نهایت جز خواستهای دموکراتیک بورژوایی چیز دیگری نیستند.
2-   اینکه خواست های دموکراتیک - بورژوایی محکم ترین مدافعین خود را در میان طبقه کارگر پیدا کند، ماهیت آنها را تغییر نمی دهد.
3-   این نکته جالب است که حضراتی که قرار است انقلاب سوسیالیستی کنند و همان گونه که خواهیم دید یک دفعه اقتصاد«هر کس به اندازه کار داوطلبانه اش و به اندازه نیازش»(!؟) را برقرار سازند، تمام خواست هایی را که مدافع محکم آنرا طبقه کارگر می دانند، در بهترین حالت به انقلاب دموکراتیک - بورژوایی تعلق دارند.
4-   بازهم« بورژوازی و طبقه متوسط» ! گویا بشارت به میدان آمده بود تا طبقه متوسط را «اسطوره» کند، اما به جای آن و به جز بورژوازی حاکم، بورژوازی بزرگ و متوسط را نیز با نام «جناح های سرمایه» خلق کرد!
خواستهای اقتصادی کارگران
«مطالبه ی جدایی نهاد دین از نهاد دولت، فقط یکی از مطالبات سیاسی و اقتصادی ضد سرمایه داری طبقه کارگر ایران است. هر کس که به بهانه ی ضرورت مبارزه برای جدایی نهاد دین از نهاد دولت و دموکراسی، مطالباتی از نوع تامین شغلی، دریافت مزد مکفی برای یک زندگی راحت و شایسته ی انسان و بالاخره حقوق بیکاری ای برای تامین همان سطح از زندگی برای بیکاران و خانواده هاشان را از دستور کار حذف کند و نادیده بگیرد، بی هیچ استثنایی در خدمت سرمایه و سرمایه داری است. تکرار این مطالبات در موارد مختلف  در سی سال گذشته احتیاجی به اثبات ندارد...»(دفتر بیست و چهارم، ص 16، تمامی تاکیدها از متن است)
1-    بشارت، در تقابل با بورژوازی بزرگ و متوسط  و برای اینکه آنها را از صحنه سیاسی بدر کند، نه تنها مدافع محکم خواست های دموکراتیک - بورژوایی را طبقه کارگر میداند(که به خودی خود ایرادی ندارد)، بلکه اینک خواستهای«کمونیستی» طبقه کارگر را نیز پیش می گذارد!
2-    بشارت میخواهد« رادیکالیسم» خود را نشان دهد، هنگامی که میگوید خواست جدایی دین از دولت( و دموکراسی)«فقط یکی از مطالبات سیاسی و اقتصادی ضد سرمایه داری طبقه کارگر ایران است»!؟ گفتنی است که خواستهایی همچون جدایی دین از دولت و یا آزادی و دموکراسی (بورژوایی) به هیچوجه ضد سرمایه داری نیستند، در حالی که از جانب بشارت به عنوان ضد سرمایه داری جا زده میشوند.
3-    و باز وی میخواهد « رادیکالیسم» خود را نشان دهد، هنگامی که میگوید جدایی دین از دولت نباید تنها خواست طبقه کارگر باشد!؟ وی ضمن توپ و تشر به حضرات ترتسکیست ها به آنها می گوید که نباید بقیه خواستهای طبقه کارگر را- که گویا خواستهای انقلابی «کمونیستی» هستند- به خاطر این خواستها کنار بگذارند و طرح نکنند.
4-   آنچه که بشارت کنار این خواستها میگذارد، یعنی «مطالباتی از نوع تامین شغلی، دریافت مزد مکفی برای یک زندگی راحت و شایسته ی انسان و بالاخره حقوق بیکاری ای برای تامین همان سطح از زندگی برای بیکاران و خانواده هاشان» جز بخشی از حداقل خواستهای صنفی- اقتصادی طبقه کارگر چیز دیگری نیست. به این ترتیب،« رادیکالیسم» بشارت دروغین، مضحک و مسخره از آب در می آید.
5-   اگر جریانی نه تنها آن خواست جدایی نهاد دین از نهاد دولت، بلکه تمامی این خواستهایی که بشارت طرح می کند، پیش بگذارد،«بی هیچ استثنایی» باز هم «خدمت سرمایه و سرمایه داری» است. زیرا هیچ کدام از این خواستها، اساس نظام سرمایه داری را هدف قرار نمی دهند. اینها در بهترین حالت و در صورتی که طبقه کارگر در کشوری زیر سلطه امپریالیسم بتواند آنها را بدست آورد، می توانند زندگی طبقه کارگر را در نظام سرمایه داری تا حدودی قابل تحمل تر کنند.
6-   اینکه این خواست ها و خواست هایی همانند، در سی چهل سال گذشته از سوی کارگران طرح شده اند، دلیل آن نیست که اینها تنها خواستهای کارگران هستند و یا با مبارزه در راه بدست آوردن این خواستها، آنها با سرمایه و سرمایه داری مبارزه کرده اند. بدست آوردن تمامی این خواستها به همراه دیگر خواستهای اقتصادی طبقه کارگر، تنها به معنای فروش نیروی کار به قیمت بالاتر به طبقه سرمایه دار است.
7-   ترتسکیسم اکونومیستی و رادیکالیسم دروغین از این روشن تر کجا دیده شده است!؟
مبارزه با سرمایه از دید یک ترتسکیست
«قریب به سی سال است که کارگران در ایران منظما با سئوال «مزد ما کو؟» مبارزه کرده اند. امثال موسوی و لشگر هم راه اش، اعم از «صدای آمریکا» و «بی بی سی»تا لیبرال های رنگارنگ، ملی – مذهبی ها و غیره، زبانشان لال شده و قلم شان شکسته تا این مطالبه را مطرح کنند. در عوض از فرط تکرار اشاره و پناه بردن به «رای من کو؟» خود را به مسخرگی کشانده اند.»(دفتر بیست و چهارم، ص21 و 22 )
1-   این مسخره، فضاحت، پایین آوردن، مضحک کردن و به لجن کشیدن تمامی مباحث سیاسی و مبارزات طبقه کارگر و در عین حال شارلاتانیسم سیاسی است که کسی ژست رادیکال در مقابل «موسوی و لشگر هم راه اش، اعم از «صدای آمریکا» و «بی بی سی»تا لیبرال های رنگارنگ، ملی - مذهبی ها و غیره» بگیرد و آنگاه آنها را صرفا به این دلیل که «مزد ما کو؟» کارگران را طرح نکرده اند، مورد انتقاد قرار دهد. آیا اگر این دسته ها این کار را میکردند، یعنی «مزد ما کو؟» را طرح می کردند، آنوقت دیگر نه «زبانشان لال» و نه «قلمشان شکسته» بود؟
2-   دفاع از «مزد ما کو؟» (که این را نیز انجام نمیدهند) ژرفای خواستهای بشارت و شرکا را نشان میدهد. 
خواستهای اقتصادی کارگران- ادامه
« برای کسی که مبارزات یک سال و نیمه گذشته را ادامه ی سی سال مبارزه لاینقطع کارگران و زنان آن کشور علیه نظام سرمایه داری و حاکمیت اسلامی آن در ایران میداند، بر شمردن اساسی ترین این مطالبات کار سختی نخواهد بود. این مطالبات بارها و بارها به اشکال و زبان مختلف در اعتصابات، تظاهرات، راه بندان ها، عریضه نویسی ها، تحصن ها، سایر اشکال نافرمانی اجتماعی و بد «حجابی» در سی سال گذشته عنوان شده و بخشا هم در اطلاعیه های اول ماه مه امسال مطرح گشته اند. اهم این مطالبات و نه همه ی آن ها - که لیست طولانی ای خواهد بود و پرداختن به آن ها نیت این مقاله نیست- عبارتند از:
-         تامین شغلی؛
-         دست مزد کافی برای یک زندگی راحت، امن و شاد؛
-         بیمه بیکاری و اجتماعی مکفی برای یک زندگی راحت، امن و شاد؛
-         برابری کامل حقوقی، اجتماعی و اقتصادی زن و مرد؛
در اینجا نیازی به شرح و تفصیل درباره ی این مطالبات نیست. در سی سال گذشته به اندازه کافی کارگران زن و مرد در موردشان نوشته و فریاد کرده اند. این مطالبات و بقیه ی مطالبات کارگری از جمله الغای کار کودکان و مجازات اعدام و غیره، مطالباتی عمیقا انسانی، به حق و فورا در جامعه قابل اجرا هستند. و هر کارگر و مزد بگیر زن و مرد خواستار اجرای فوری آن ها است. (همانجا، ص 25)
1-    این مطالبات، تماما(بجز خواست برابری زن و مرد- که تنها تیتر آن طرح شده است- و خواست اعدام) جزو خواستهای اقتصادی طبقه کارگرند.
2-   توجه کنیم که از این خواست ها به عنوان« اساسی ترین خواستها» و «اهم ...مطالبات» طبقه کارگر طی «سی سال مبارزه لاینقطع » نام برده شده است.
3-   تحقق تمامی این خواستها طبقه کارگر را از نظام سرمایه داری بیرون نمی برد.
4-   آنچه بشارت  با توجه به خواستهای پیش گذاشته میخواهد «یک زندگی  راحت، امن و شاد» برای کارگران در نظام سرمایه داری است.
5-   تحقق کمابیش این خواستها، حتی در کشورهای امپریالیستی نیز موجب «یک زندگی راحت، امن و شاد» برای طبقه کارگر اینگونه کشورها، که شرایط  زندگیشان به هر حال بسیار بهتر از طبقه کارگر در کشورهای زیر سلطه است، نشده است. در این کشورها، تورم، بیکاری و بحران اقتصادی و نیز قدرت سیاسی سرکوبگر بورژوازی امپریالیستی یا دیکتاتوری بورژوازی، طبقه کارگر بویژه لایه های زیرین و میانی آن را  همواره زیر فشار قرار داده است.
6-   پیش نهادن این شعارها، عمق اکونومیسم  بشارت - که مشتی است نمونه خروار از جریانهای ترتسکیستی-  و همراهی کلامی و شعار وی را با عقب مانده ترین لایه های طبقه کارگر نشان میدهد.
مبارزات «ضد سرمایه داری» و کاربرد «زور»
«مطلقا نباید گذاشت، که این مطالبات زیر تشبثات«سبزها» و رسانه های بین المللی بورژوازی به فراموشی سپرده شوند. اما همین کارگران باید خود را آماده متحقق کردن مطالبات شان با اتکاء به زور و تشکل ضد سرمایه داری خود بکنند.»(همانجا، همان ص)
1-   روشن نیست که منظور از این «زوری» که کارگران باید بکار برند برای اینکه به این خواست ها برسند چگونه «زوری» است و این تشکلهای «ضد سرمایه داری» که قرار است «زور» بکار برند، کدام هایند؟ 
2-   برای رسیدن به این خواستها در بیشتر کشورها نیازی به تشکل «ضد سرمایه داری» نیست، بلکه تشکلهایی که حتی در چارچوب سرمایه داری فعالیت کنند، مانند سندیکاها و یا اتحادیه های کارگری کافی خواهند بود.
3-   در شرایط فعلی در بیشتر کشورهای زیر سلطه و حتی در کشورهای امپریالیستی نیز گاه رسیدن به خواستهای اقتصادی نیاز به «زور» دارد. این «زور» عموما در حد همان اعتصاب و میتینگها و تظاهراتهای مسالمت آمیز خیابانی است. گر چه در برخی موارد حتی در کشورهای امپریالیستی ممکن است که رسیدن به این خواستها با درگیری نیز همراه گردد. اعتصاب کارگران معدن در انگلستان در دهه هشتاد یک نمونه است.
4-   بکار بردن «زور»برای دست یافتن به خواست های اقتصادی و صنفی با «زور»ی که برای ضدیت با نفس سرمایه داری و برانداختن آن لازم است، فرق می کند. برای برانداختن نظام های ارتجاعی سرمایه داری امپریالیستی و سرمایه داری بوروکراتیک زیر سلطه،« زور» سلاح لازم است.
5-   بورژوازی حتی اگر بخواهد نمیتواند کاری کند که کارگران خواستهای اقتصادی خود را فراموش کنند، زیرا این خواستها با بقای جسمی و بود و نبود طبقه کارگر سروکار دارند. در کشورهای زیر سلطه عموما با زور سرنیزه کارگران را وادار به تمکین می کنند.
6-    بورژوازی بیشتر تمایل دارد که کارگران خواستهای سیاسی انقلابی خود را «فراموش» کنند، تا خواستهای اقتصادی را، که حتی در شرایط معینی حاضر است آنها را به کارگران بدهد، برای اینکه آنها را منحرف کند تا درپی خواستهای سیاسی انقلابی و سرنگونی حکومتش نباشند.
7-   در اینجا ما وارد این بحث نمی شویم که در سال 1388- 1389 و بویژه در کوران مبارزات سیاسی آن دوره، این نوع مطالبات اقتصادی در درجه نخست اهمیت قرار داشت یا مطالبات مبارزات دموکراتیک و آزدایخواهانه ضد استبدادی.
گذشتن از چهار چوب نظام سرمایه داری!
«امروزه کم تر سرمایه دار، دولت زن و دولت مرد بورژوا پیدا میشود که برای مثال به صراحت اعلام کند: نخیر! کارگران لازم نیست مزدی شایسته ی یک زندگی امن، مرفه و شایسته انسان قرن بیست یکم بگیرند! سرمایه داران و گردانندگان دولت هاشان، به هم راه امکان گرایان و«واقع بینان» در جنبش کارگری، در پاسخ به این مطالبات کارگران معمولا می گویند: حق با شماست. اما مشکل این است که در شرایط جهان گستری سرمایه داری و تولید سرمایه داری، اگر ما به شما مزد و بیمه بیکاری در این سطح بدهیم، آن وقت قدرت رقابت با کالای چینی و هندی و کره ای را از دست خواهیم داد، واحدهای تولیدی و خدمات ورشکست خواهند شد و آن وقت همین مقدار امروز هم گیرتان نخواهد آمد! در چهارچوب مناسبات سرمایه داری و با منطق سرمایه، اینان درست میگویند. در این جا است، که کارگران باید آماده ی فرا رفتن از چهارچوب سرمایه داری و تحقق تمام مطالبات خویش در نظامی شایسته زندگی انسان قرن بیست و یکمی باشند.»(همانجا، ص 26 تاکید از متن است)
1-   می بینیم که بورژوازی نه تنها عموما تلاش نمی کند تا خواستهای اقتصادی کارگران فراموش شود- زیرا هم چنانکه گفتیم حتی اگر بخواهد، نمی تواند- بلکه برای اینکه این خواستها را به عقب اندازد- در شرایطی که صرفا خواستها اقتصادی پیش گذاشته میشود- انواع و اقسام توجیهات ردیف میکند و وعده های سرخرمن می دهد.
2-    این شیوه ها، کاربرد زور و سرنیزه را برای عقب راندن کارگران از خواستهای اقتصادی و مجبور کردنشان به حداقل وسائل معیشت و تمکین آنها به شرایط  نکبت بار، خواه در کشورهای امپریالیستی و خواه بویژه در کشورهای زیر سلطه منتفی نمی کند.
3-   از نظر جناب بشارت، تنها زمانی کارگران نیاز پیدا می کنند از چارچوب سرمایه داری فراتر روند که پی می برند نمی توانند به خواستهای اقتصادی خود در نظام سرمایه داری دست یابند و سرمایه داران آن ها را سر می دوانند!؟
4-    از«تحقق تمام مطالبات خویش»گویا این بر می یاید که کارگران بجز خواستهای اقتصادی خواستهای دیگری نیز دارند!
گذشتن از چارچوب نظام سرمایه داری- دنباله
«مادام که کارگران خود را طالب و آماده ی برانداختن نظام سرمایه داری و بازسازی جامعه بر اساس نیاز و رفاه انسان نشان ندهند، دست یابی به جزیی ترین مطالبات اگر نه غیر ممکن بلکه بسیار ناپایدار و مطلقا برگشت پذیر خواهد بود.»(همانجا)
1- درست نیست بگوییم نمی فهمد چه می گوید، بلکه باید بگوییم بخوبی می فهمد و میان نظرات مختلف جولان داده، موش و گربه بازی می کند!؟
«بدیل اجتماعی اقتصادی سیاسی » نوع بشارتی!
« در راه شکستن چهارچوب سرمایه داری، اساسی ترین ابزار و نیازها عبارتند از:
1-   ارائه بدیل اجتماعی اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر برای دگرگونی جامعه در تمایز صریح و همه فهم از مدل های سرمایه داری دولتی شوروی و چین؛
2-    این چیزی نیست به جز کنار گذاشتن کار اجباری و مزدی و جایگزین کردن آن با کار داوطلبانه با اصل توزیع ثروت به هر کس به اندازه نیازش؛
مهم این است که همان طور که بورژوازی حتا برنامه های عسرت اقتصادی و به فقر کشاندن مزد بگیران را برنامه ای به نفع کل جامعه و حتا خود کارگران ارائه میدهد، طبقه کارگر هم با ادعا و حق به جانبی کاملا محق و انسانی، برنامه فوق را برنامه ای به نفع کل جامعه و حتا طبقه ی متوسط  یا خود بورژواها معرفی کند.»(همانجا، تاکید از متن است)
1-   تا حالا برخی خواستهای اقتصادی بود، حالا یک دفعه پریده شد به «کار داوطلبانه با اصل توزیع ثروت به هر کس به اندازه نیازش»!
2-   هیچ چیزی از سیاست در میان نیست!
3-   بشارت، به«طبقه متوسط»( که گویا  قرار بود«اسطوره» باشد) و بورژواها می گوید که  در«بدیل اجتماعی اقتصادی و سیاسی» وی که نظام «غیر سرمایه داری غیر دولتی» خواهد بود،«اصل اجباری بودن و مزدی بودن کار» فی الفور برچیده خواهد شد و اصل «داوطلبانه بودن» کار برقرار خواهد شد. و لابد حضرات« طبقه متوسطی ها و بورژواها» ی جناب بشارت(ما نمی دانیم که هنوز هستند یا نه!) می توانند چنانچه دلشان خواست کار کنند و چنانچه دلشان نخواست کار نکنند! (مگر منظور از«اجباری» نبودن و «داوطلبانه بودن کار» نوع بشارتی، در چنین فرایندی، جز این می تواند باشد؟) در هر صورت چون در این «بدیل اجتماعی ...»، بشارت و هم کیشان به «اصل توزیع ثروت به هر کس به اندازه نیازش» و «کمونیسم»(ظاهر تاس کبابی تر از کمونیسم خروشچف) وفادار خواهند بود، آنها خواهند توانست به اندازه نیازشان از صندوق برداشت کنند!
4-   در چنین صورتی، مشکل که همه طبقه متوسطی ها و بورژواها با تمام وجود با حرف بشارت در مورد اینکه نظامش به «نفع کل جامعه» است، موافق نباشند و برای وی نه تنها بشکن بزنند، بلکه رقصی هم چاشنی آن بکنند!  
اکونومیسم در مسئله تشکل های طبقه کارگر
«از نظر سازمان گری می باید دو قطبی حزب- سازمان مبارزه اقتصادی و صنفی صرف کنار گذاشته شود. وجود این دو قطبی تشکیلاتی یک عامل عدم اتحاد ضد سرمایه داری مزد بگیران بوده است. در تاریخ تشکل های کارگری، از جنبش بابوف گرفته تا چارتیست ها و شوالیه های کار، همگی تشکل هایی سیاسی و متکی به خواست برانداختن بردگی مزدی بوده اند. نمونه «جامعه ی بین المللی کارگران» که در زمان مارکس درست شد، آن نمونه متاخری است که می تواند الگوی مورد استفاده ی کارگران  در ایران و جهان قرار گیرد؛»(همانجا)
1-   خواست یگانه بودن تشکل سیاسی و اقتصادی(یا صنفی) یک خواست تماما اکونومیستی است و درست به این دلیل پیش گذاشته می شود که تشکل سیاسی به نفع تشکل اقتصادی ضعیف گردد.
2-   جریانهای بابوفی ها و چارتیستها در شرایط ابتدایی تکامل جنبش طبقه کارگر شکل گرفتند و عمدتا هم سیاسی بودند. تکامل مبارزه در فرانسه و در انگلستان وضع را به گونه ای درآورد که سندیکاها و اتحادیه های کارگری امر مبارزه اقتصادی و احزاب کمونیستی امر مبارزه سیاسی را پیش بردند؛ ضمن آنکه احزاب نقش رهبری سندیکاها و اتحادیه ها را به عهده داشتند. جریان شوالیه های کار یک جریان آنارشیستی بود و شکست هم خورد. جامعه بین المللی کارگران نه یک تشکل اقتصادی- سیاسی بلکه یک تشکل سیاسی بود که برای برانداختن نظام سرمایه داری مبارزه می کرد.
3-    وجود تشکلات جداگانه صنفی و سیاسی که در تکامل مبارزه طبقه کارگر پدید آمد، نه تنها مانع امر اتحاد کارگران نیست، بلکه برعکس، در هر کشوری که این دو قطب وجود داشته و وظایف خود را بدرستی انجام داده اند، اتحاد طبقه کارگر در عالی ترین درجه خود تامین شده است. اتحاد طبقه کارگر در روسیه و یا چین نمونه بارزی از این امر می باشد. در هر دو این کشورها طبقه کارگر  دارای تشکلات صنفی و سیاسی مجزا از یکدیگر بود. در ایران کارگران اتحاد کاملی ندارند آن هم در شرایطی که نه تشکل صنفی دارند و نه تشکل سیاسی. آنجا که اتحاد کارگران وجود ندارد، باید دلایل آن را در امور دیگری جستجو کرد.
4-   در حقیقت حتی دوگانه بودن تشکلات کارگری نیز به تنهایی دردی را دوا نمی کند. در کشورهای امپریالیستی و نیز در کشورهای زیر سلطه، تشکلات سیاسی ای جدا از تشکلات اقتصادی طبقه کارگر وجود دارند، اما برنامه های این تشکلات سیاسی عموما رویزیونیستی (یا ترتسکیستی)است، و در نتیجه، اینها عملا با تشکلات اقتصادی - صنفی کارگران چندان تفاوت ماهوی ندارند. پایه و اساس مسئله، سیاست حاکم بر احزاب است.   
5-   دوگانه بودن تشکل اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر که نشانگر سطوح متفاوت سازمان یابی طبقه کارگر است، درست به این دلیل می باشد که این دو مبارزه، دو خصلت متفاوت دارند. مبارزه اقتصادی عموما در چارچوب نظام می تواند صورت گیرد، درحالیکه هدف مبارزه سیاسی انقلابی(و نه اصلاح طلبانه) برانداختن نظام حاکم است. تشکل صنفی می تواند تمامی لایه های طبقه کارگر را در برگیرد، در حالیکه تشکل سیاسی انقلابی تنها پیشروترین لایه های طبقه کارگر را دربرمی گیرد.
6-   تشکلهای اقتصادی بسته به شرایط کشورها می توانند آشکار و قانونی بوده و در چارچوب قانون فعالیت و مبارزه کنند، درحالیکه تشکل سیاسی انقلابی عمدتا باید پنهان و مخفی کار، و فعالیت عمده اش غیر قانونی و برای برانداختن نظام حاکم باشد. 
بشارت، بورژوازی را سرنگون میکند؟!
«بورژوازی در ایران و جهان چندین دهه است، که حمله ای همه جانبه و دائم را به تمام بخشهای مزد بگیران پیش برده و می برند. به کودک و مسن و بازنشسته هم رحم نمی کنند. این کارزاری سراسری، سیاسی، طبقاتی و همه جانبه از جانب بورژوازی به نفع کل سیستم سرمایه داری است، اگر قرار نیست مزد بگیران این بردگی را ماندگار و ابدی بدانند، باید در مقابل جوابی هم به همان اندازه سراسری، سیاسی ، طبقاتی و همه جانبه در این کارزار داشته باشند. چنین جوابی را با پراکندگی و پذیرش چند دستگی نمیتوان آماده کرد.»(نگاه، دفتر بیست و دوم)
آن گاه شاخ شمشاد جناب بشارت که اینک در جلوی کارزار سیاسی و طبقاتی تمامی مزدبگیران فکری و یدی اش و لابد با«مشتهای گره کرده»( نه! بدون مشت های گره کرده) ایستاده است و با«خشم»(نه! با مهربانی و لطافت!) هر چه تمامتر میگوید: 
«نمی توانید خواسته های  به حق ما را بدهید، بروید کنار! خودمان جامعه و تولید را با از بین بردن نظام بردگی مزدی به شکلی انسانی سازمان میدهیم.»(همانجا)
1-   این نتیجه «کارزار سراسری، سیاسی، طبقاتی و همه جانبه ی بشارت و شرکاء(از ذکر واژه کارگر یا کارگران جدا معذوریم!) به حمله همه جانبه و دائم ...  بورژوازی در ایران و جهان به تمام بخشهای مزد بگیران از جمله کودکان، مسن ها و بازنشسته ها است!
2-   باید خوشحال بود که جناب بشارت  به بورژوازی نگفته است که« لطفا خواهشمندیم که کنار بروید»!؟ و یا «اگر اجازه میدهید ما حکومت کنیم»!
3-   براستی خطاب بشارت کدام بورژوازی است: بورژوازی امپریالیستی یا بورژوا - کمپرادورهای اسلامی ایران یا بشار اسد؟
4-   به نظر می رسد آن «زور» کذایی، همین «بروید کنار»! بوده است.
5-   روشن نیست که اگر بشارت میخواست «زور» بکار نبرد، نمایش وی چگونه ادامه می یافت!؟
بشارت در ستایش و رثای جواب بشارت به بورژوازی!؟
 «تنها چنین جواب و اعتماد به نفس طبقاتی یی است که میتواند به شکست ها و عقب نشینی های چند دهه ای خاتمه دهد و سنگری محکم و صاحب چشم انداز و برنامه اجتماعی در این کارزار فعلا نابرابر ایجاد کند. برای  ایجاد اتحاد و تشکلی کارا برای این نبرد، یک بار برای همیشه باید تفرقه مضر و ضد کارگری بین کارگر موسوم به «یقه سفید» و «یقه آبی» را بر انداخت. و این تلاشی است که باید در سطوح تئوریک، سیاسی، مطالباتی و سازمان گرانه به طور همزمان پیش برده شود.»(همانجا)
1-    واقعا که ته اعتماد به نفس است! ما هم اگر جا بورژوازی بودیم قالب تهی می کردیم! و زود کنار می رفتیم!
2-   گمان نمی کنیم که «سنگری محکم» تر از این بتوان در کارزارهای نوع بشارتی و ترتسکیستی پیدا کرد!؟
3-    چشم انداز و برنامه اجتماعی یعنی همان «سازمان دادن تولید انسانی» نیز رودست ندارد!
4-   برای چنین «نبرد» فوق العاده ای نیازی به هیچ اتحادی نیست! با تفرقه هم می توان آنرا پیش برد!
5-   آیا اینها تصادفی است؟ نگاهی به مقاله دوم میتواند این پرسش را پاسخ دهد.
ادامه سرنگونی بورژوازی بوسیله بشارت!
«کارگرانی که از هم اکنون صفوف تمام بخش های خود را در یک تشکل ضد سرمایه داری فراگیر متحد کرده اند، در همین لحظات تاریخی قدرت خواهند داشت تا به بورژوازی و دولت و حاکمیت اش بگویند: نمی توانید این مطالبات را بدهید، بروید کنار! ما خود، جامعه و تولید را برنیاز و رفاه انسان، و نه سودآوری و رقابت سرمایه، بازسازی خواهیم کرد و به هر کس به اندازه نیازش خواهیم داد!(دفتر بیست و چهارم، ص 26، تاکیدها از نویسنده است)
1-   بدون شرح!
2-   اینها را نه اینکه خوشمان بیابد- زیرا جدا از اتلاف وقت،  نقل اش نقدش هم چندش آور است- بلکه برای این بیان می کنیم تا برخی از کسانی که نسبت به این جریانها و کلا جریانهای ترتسکیستی و کارمزدیان توهم دارند، ببینند که چه کسانی و چه جریان هایی از طبقه کارگر 50 میلیونی و تقسیم جامعه به دو طبقه دفاع میکنند و طبقه خرده بورژوازی( یا به بیان اینان طبقه متوسط) را اسطوره می دانند! 
ادامه دارد.
هرمز دامان
 نیمه دوم فروردین 97


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر