۱۳۹۸ فروردین ۲۵, یکشنبه

نگاهی به نظرات «اسطوره شناسان» اقتصاد ایران(24) (بخش دوم - قسمت نهم) بخش پایانی


  نگاهی به نظرات «اسطوره شناسان» اقتصاد ایران(24)


(بخش دوم - قسمت نهم)
 بخش پایانی

نکاتی درباره بخش های طبقه کارگر و لایه های زحمتکش خرده بورژوازی
در این بخش که بخش پایانی این نوشتار خواهد بود، ما به  بیان نکاتی چند درمورد کارگران مولد و غیر مولد و برخی «چپ روی» ها در اهمیت کارگران مولد صنعتی می پردازیم.                                                                                                                   1- بخش مهم طبقه کارگر کار مولد انجام میدهد. این بخش، کارگران صنعتی کارخانه ها، کارگاهها و موسسات بزرگ خصوصی و دولتی هستند. این بخش از طبقه کارگر با تولید بزرگ، متمرکز و پیشرفته اجتماعی سر و کار دارد و دارای بهترین شرایط برای جذب اندیشه های کمونیستی است.
این بخش نقش اساسی و کلیدی در کل مبارزه طبقاتی برای انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی دارد. افراد این بخش از طبقه می توانند رهبران، کادرها و اعضا حزب کمونیست طبقه کارگر و نیز سندیکاها، اتحادیه ها و همچنین شوراهای کارگری را در شرایط انقلاب و خیز برداشتن برای کسب قدرت سیاسی بسازند.  
2- رهبری این بخش بر مبارزه طبقه کارگر با طبقه ارتجاعی حاکم سرمایه دار در کشورهای امپریالیستی و با طبقات حاکم ارتجاعی بورژوا- کمپرادورها و همچنین با طبقات ملاکین و فئودالها(در هر کشوری که وجود دارند) در کشورهای زیر سلطه، از اهمیت بالایی برخوردار است. بخش های دیگر طبقه کارگر در قسمتهای مولد صنعت و کشاورزی به گرد این بخش از طبقه حلقه خواهند زد. آنها می توانند بخش های میانی و لایه های زیرین طبقه کارگر، لایه های گوناگون خرده بورژازی و در شرایط معینی  که بورژوازی ملی در مبارزه با استبداد سیاسی و یا تهاجم امپریالیسم در جبهه مردم می ایستد، این طبقه را به دنبال خود کشانده و رهبری کنند.  
 3- در ایران بخش مهمی از طبقه کارگر در موسسات دولتی کار می کند. برخی از این موسسات در حالیکه خدماتی هستند، مانند شرکت اتوبوسرانی واحد یا سازمان هایی همچون آب و برق، مخابرات و یا پست، نقش  اساسی و کلیدی در اقتصاد و اجتماع دارند. برخی از این بخشها در حالیکه تعلق به تولید اجتماعی بزرگ ندارند، یعنی کارگران در آنها بشکل گروههای متمرکز و بزرگ کار نمی کنند، اما به واسطه خصلت سازمانی سراسری آنها و روابط نسبتا یکدستی که به سبب ارتباطات سازمانی و کاری، و برهمین مبنا هم آگاهی های نزدیک و همدلی ها، در میانشان وجود دارد، از دیدگاه یک سازمان دولتی کلان سراسری، به گونه اجتماعی کار می کنند و دارای حساسیت های سیاسی بالایی هستند.
کار درمیان این بخش ها حائز اهمیت ویژه است. نمی توان گفت که چون این بخش ها، خدماتی هستند، کارگران آنها دارای شرایط کارگران صنعتی کارخانه های بزرگ نیستند. در این بخش ها بویژه در سازمان هایی مانند آب و برق یا مخابرات و ... بخشی از کارگران ماهر و فنی وجود دارند، و هر چند که اینها به شکل گروههای کوچک - کار می کنند، اما اهمیت  کار آنها و موسسه خدماتی آنها به واسطه نقشی است که در اقتصاد کشور و اجتماع دارند. چنانچه به انقلاب 57 توجه شود- جدا از کارگران نفت-  کارگران این موسسات دولتی نقش بسیار مهمی در اعتصابات سراسری داشتند و کمر دولت وقت را شکستند.    
 4-  گفتنی است که زمانی که ما از کارخانه های بزرگ صحبت می کنیم، منظورمان  در درجه نخست بجز شرکت نفت که کارگران صنعتی آن جایگاه ویژه ای در طبقه کارگر ایران داشته و دارند، صنایع فولادها، پتروشیمی ها، نیروگاهها، ذوب آهن، کارخانه های ماشین سازی بزرگ و واگن سازی ها است و نه کارخانه ها و کارگاههای متوسط و کوچک صنعتی خصوصی که  عموما در شهرک های صنعتی و یا در حواشی کارخانه ها و موسسات بزرگ وجود دارند.                                                     
5-  پاره های غیرمولد طبقه کارگر که در بخش خدمات مجتمع هستند نیز به نوبه خود، به سه بخش پیشرو، میانه و لایه زیرین تقسیم می شوند. این کارگران گرچه تولید کننده کالا نیستند، اما کار اضافی میکنند و استثمار میشوند.                                                   
6- در بخش خدمات، کارگران ماهر یا فنی شهری و روستایی، نقش اصلی را در گروه کارگران خدمات به عهده دارند. البته لایه های میانی و زیرین بخش غیر مولد که عموما یا در کارخانه، کارگاهها و موسسات متوسط و کوچک صنعتی کار می کنند و یا در موسسات خدماتی، و خصلت کار هم در این موسسات اخیر در قیاس با کارخانه های بزرگ، اجتماعی نبوده، بلکه انفرادی یا دسته ای است، نسبت به لایه های میانی و زیرین بخش مولدی که در کارخانه ها، کارگاهها و موسسات بزرگ خصوصی و یا دولتی کار میکنند، از سطح آگاهی کمتری برخوردارند. با این وجود آنها نیز دنبال بخش ماهر و فنی خواهند بود و از رهبری آنان پیروی خواهندکرد.                                                                                        
7- از این مسئله مهم که طبقه کارگر مولد صنعتی، پیشرفته ترین بخش طبقه کارگر و آماده ترین بخش آن برای جذب اندیشه های کمونیستی و تشکل یافتن در مبارزه طبقاتی است، این نکته بر نمی آید که بقیه بخش های طبقه کارگر مهم نیستند و یا توانایی جذب اندیشه های کمونیستی را ندارند. خواه در بخش مولد و خواه در بخش غیر مولد، از نقطه نظر شغلی، کارگران ماهر، میانی و زیرین نیز هستند. بسیاری از این کارگران به واسطه شرایط تحصیلی، محیط شهرهای بزرگ و غیره، آمادگی جذب اندیشه های کمونیستی را دارند.                                                             
8- همچنین از مسئله بالا بر نمی آید که چون کارگران بخش های غیر صنعتی و غیر مجتمع(مثلا ساختمانی و یا کارخانه ها، کارگاهها و موسسات تولیدی کوچک و با تعداد کم کارگر) که  برخلاف کارگران بخش صنعتی، به تولید اجتماعی متمرکز، بزرگ و پیشرفته  تعلق ندارند، نه توان جذب اندیشه های کمونیستی را دارند و نه توانایی مجتمع  شدن و تشکل یافتن و قدرت داشتن نقش در مبارزه طبقاتی برای جمهوری دموکراتیک و سوسیالیسم.
برای نمونه نمی توان گفت که چون کارگران ساختمانی مثلا در پی آن هستند که روزی استاد شده و خود کار بردارند و پیمانکار شوند، پس این کارگران نمی توانند اندیشه های کمونیستی را جذب کنند. نکته مهم این است که بسیاری از این گروه کارگران، تنها می توانند آرزوی پیمانکار شدن را داشته باشند. زیرا پیمانکار شدن صرفا به درجه ماهر بودن شخص در کار مربوط نمی شود، بلکه جدا از آن نیاز به امکانات اجتماعی، روابط با مهندسان، صاحبان کاران، دم و دستگاههای دولتی و گاه سرمایه اولیه  دارد.                                  
 بیشتر این کارگران تنها میتوانند به شکل فامیلی، قومی، گروهی و غیره با یکدیگر کار کنند و هر کس بسته به درجه فنی بودن خود دستمزد بگیرد. سر دسته گروه کارگری که عموما شخص ماهرتری است(بنا، سیمان کار و گچ کار، کاشی کار و موزاییک کار و ...) و کار را از صاحب کار می گیرد، دستمزد بیشتری بر می دارد، و اگر زورش برسد، یعنی کار را با قیمت خوبی بردارد، می تواند بقیه گروه را تا حدودی استثمار کند؛ این  بخشا به واسطه موقعیت حرفه ای و فنی ممتاز وی، و بخشا به سبب وجود روابط خونی فامیلی و قومی و جان سختی روابط فئودالی در روابط میان کارگران ساختمانی است که بیشتر آنها از روستا و از میان دهقانان و کشاورزان می آیند.                                                                     
از سوی دیگر بسیاری از کارگران ساختمانی که پس از مدتی برای خود کار میکنند، به دلیل وجود رقابت شدید در این عرصه ها، عموما نمی توانند دستمزد خود را که عموما به شکل کنترات به آنها پرداخته میشود، از حدود معینی بالاتر ببرند. زیرا صاحبکار معمولا یا کار را به مناقصه می گذارد و یا با چند سر دسته از چند گروه کارگری که بیشتر زمانها با آنها کار میکند، وارد گفتگو میشود و عموما بهترین و ارزانترین را انتخاب میکند.  نقش وی گردآوری گروههای کاری است و چون وی صاحب قرارداد با موسسه است، باید از هر کدام از کنترات کاران، با مبالغی کمتر از مبلغ اصلی که در قرارداد صاحب کار با شرکت اصلی آمده، قرارداد ببندد تا به اصطلاح در ته آن چیزی برای وی بماند و ارزش اضافی ای به جیب بزند. 
بطور کلی بسیاری از کارگران ساختمانی تا آخر عمرشان همان بنا و گچ کار و برقکار و کاشی کار و غیره باقی می مانند؛ گرچه برخی از آنها، بویژه فنی های ساختمانی مانند برقکاران  لوله کش ها و ... میتوانند با زدن دکانی و کار برای خود، شرایط زندگی بهتر و مرفه تری را برای خود و فرزندانشان فراهم کنند.
آنچه در مورد کارگران صنعتی متعلق به تولید اجتماعی بزرگ صدق می کند، این است که زودتر آگاهی کمونیستی را جذب می کنند، زودتر مجتمع می شوند و تشکل می یابند، در مبارزه طبقاتی عموما دارای غریزه و شم قوی تر و پیشروتری هستند، زودتر می توانند ضرورت حزب سیاسی را درک کنند و به آن بپیوندند و...  
اینها به این معناست که کارگران غیر متمرکز شهری و کارگران میانی و زیرین مولد و غیر مولد، دیرتر آگاه می شوند، دیرتر متشکل می شوند، و از اینها بر می آید، که بنابراین عموما، کار نخست باید در میان کارگران صنعتی متمرکز شود و تا رسیدن به نتیجه و ریشه دواندن، تا آنجا که ممکن است از پراکندگی نیروها اجتناب شود. 
9- در بخش کارگاههای کوچک تولیدی و خدماتی نیز وضع تقریبا به همین روال است. اینجا نیز کارگر میخواهد در آینده برای  خود کارگاهی بزند و دیگر نه برای کسی دیگر، بلکه برای خودش  کار کند.
اما در اینجا نیز اولا، درجه رشد یک کارگر و تبدیل وی به صاحب کارگاه و دارای کارگر شدن به دلیل نیاز به سرمایه برای تامین وسائل کارگاههای با بیش از پنج و یا ده کارگر، عموما زیاد نیست، و دوما، علیرغم تمام جابجایی ها، به این دلیل که این بخش همواره به کارگر نیاز دارد، یک ثبات نسبی در وجود کارگران در این بخش بوجود می آید.
همچنین در بسیاری از کارگاههای خدماتی شهری و روستایی مانند تعمیرگاههای تولیدات و لوازم صنعتی( ماشین های سبک و سنگین، ابزارهای صنعتی کارخانه ای و خانگی و ...) کارگر عموما نمی تواند بیشتر از یکی دو وردست داشته باشد. در صورتی که بخواهد مجتمع های تعمیراتی بزند که دهها کارگر در آن کار می کنند، وی نیاز به سرمایه دارد. گرفتن نمایندگی تعمیرات ماشینها  و یا وسایل الکترونیکی، آماده کردن کارواش ها، اجاره محل یا تهیه تجهیزات و وسایل کار برای کارگاه هایی با پنج یا ده  کارگر به بالا. بیشتر اینها نیاز به سرمایه دارد و هر کارگری از عهده آن بر نمی آید.
به این دلیل، پیش کشیدن این مسئله که کارگران همه در آرزوی داشتن کارگاه مستقل هستند و بنابراین کار سوسیالیستی در میان آنها نتیجه ای ندارد، زیرا آماده جذب این اندیشه ها نیستند و یا نمیتوانند شورا بزنند و در ساختن سوسیالیسم نقش داشته باشند و غیره، نادرست است. 
10- یک حزب کمونیست که می خواهد طبقه کارگر را متشکل کند باید در تمامی بخش های این طبقه از مولد تا غیر مولد و از کارخانه ها و موسسات بزرگ صنعتی گرفته تا کارگران ساختمانی، کارگاههای تولیدی متوسط و کوچک، کارگران بخش کشاورزی و خدمات (کارگران موسسات تجاری، بانکی، فرهنگی، بهداشتی و هنری دولتی و خصوصی و غیره)  و خلاصه هر کجا که کارگران شهری و روستایی هستند، نیرو بگذارد و در جهت بالا بردن آگاهی و  تشکل آنها فعالیت کند.
 درجایی که حزب طبقه کارگر باید در میان دهقانان و کشاورزان و یا در میان  خرده بورژوازی شهری( بویژه لایه های زیرین و میانی آن) که کاملا روشن است که جذب اندیشه های سوسیالیستی برای آنها نسبت به کارگران، مشکل است، کار کند، آنگاه تمامی بخش های طبقه کارگر که جای خود دارد.
11- چنین حزبی باید نه تنها در میان کارگران، بلکه در میان نیمه پرولتاریای شهری و روستایی و همچنین لمپن پرولتاریا نیز کار کند. بخاطر بیاوریم که لنین در چه باید کرد و آنگاه که دیگر حزب در میان طبقه کارگر ریشه دوانده و برنامه کار در میان دیگر طبقات را داشت، از کارگر پیشرویی نقل میکند که به حزب پیشنهاد داده بود، ما باید در میان زنان تن فروش نیز کار کنیم. این امر برای هر حزب کمونیست واقعی که میخواهد حزب طبقه کارگر، حزب ستمدیدگان و رنجبران باشد، صدق میکند. 
12- باید در این مورد روشن بود که بدون آگاهی بخشیدن و متشکل کردن هر چه بیشتر تمامی کارگران و آوردن آنها زیر رهبری حزب، اولا حزب نمی تواند بگوید بواقع حزب طبقه کارگر است، زیرا طبقه کارگر، تنها بخش صنعتی آن نیست، و دوما بدون رهبری بخش صنعتی بر بخش بزرگ طبقه کارگر، این طبقه اساسا نمی تواند رهبری خود را بر طبقه دهقانان و یا خرده بورژوازی اعمال نماید.
 13- نکته بسیار مهم این است که خواه در بخش مولد و خواه در بخش غیر مولد، تنها کارگران حضور ندارند، بلکه لایه هایی از خرده بورژوازی نیز فعال هستند. طبقه کارگر یک طبقه است و بخش صنعتی آن تنها بخشی از آن و البته مهمترین بخش و مغز و قلب آن. اما این بخش به هیچوجه نباید تبدیل به همه طبقه کارگر شود. باید تاکید کرد که خواه در بخش مولد و خواه در بخش غیر مولد ما هم کارگر داریم و هم خرده بورژوا. 
14- بافت طبقه کارگر ایران نشان میدهد  که سطح آموزش و تحصیلات در آن رشد یافته است. اگر پنجاه سال پیش پیدا کردن دیپلمه در کارگران بسیار سخت بود، اکنون امر بسیار آسانی است. و حتی در میان کارگران، افرادی که فوق دیپلم و یا لیسانس دارند، کم کم زیاد میشوند.
15- در کار فکری و کار یدی نیز دو قطب وجود دارند که یک قطب کار فکری است و قطب دیگر کار یدی. اما میان این دو قطب درجاتی بسیار وجود دارد. بخش هایی مهم از کسانی که کار فکری انجام میدهند، به لایه زیرین خرده بورژوازی تعلق دارند.
در لایه های زیرین طبقه خرده بورژوازی مدرن (در مقابل سنتی) برخی بخش ها هستند که هم استثمار میشوند و هم زیر انواع ستم بسر میبرند.  مانند آموزگاران و یا دبیران مدارس، لایه های از کارکنان بخش های هنری و فرهنگی، کارمندان جزء موسسات اداری دولتی و خصوصی، روزنامه نگاران جزء و یا  پرستاران. 
16- در مورد این بخش ها نیز خطاست که بگوییم چون اینها  به تولید بزرگ تعلق ندارند و یا بطور کلی جزء طبقه کارگر نیستند، پس نمی توانند اندیشه های کمونیستی را درک کنند و در ساختن سوسیالیسم نقش داشته باشند. گرچه نقش بخش صنعتی طبقه کارگر در رهبری تمامی طبقه، و از طریق طبقه کارگر، تمامی طبقات در برپایی جمهوری دموکراتیک خلق، انقلاب سوسیالیستی و ساختن سوسیالیسم، اساسی است و بطور کلی این بخش، هسته مرکزی قابل اتکاء  حزب طبقه کارگر، و کل طبقه کارگر تکیه گاه اساسی اجتماعی یک حزب کمونیست واقعی طبقه کارگر است، بخش های پایین خرده بورژوازی سنتی و مدرن شهری و روستایی نیز به سهم خود متحد استراتژیک طبقه کارگر در ساختن جمهوری دموکراتیک و سوسیالیستی  به شمار می آیند، و بدون آگاه کردن و آوردن آنها بزیر رهبری طبقه کارگر، سخنی هم نه از انقلاب دموکراتیک و نه از سوسیالیستی، نمی تواند در میان باشد.
 جدا از اهمیت این بخشها در انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی، در تمامی این بخش ها که بسیار نزدیک به طبقه کارگر هستند و بخشی از زحمتکشان زیر ستم را تشکیل میدهند، افرادی یافت میشوند که اندیشه های کمونیستی را میتوانند جذب کنند و به عضویت حزب طبقه کارگر در آیند و به آرمانهای طبقه کارگر خدمت کنند.
17 - طبقه کارگر هم باید استقلال طبقاتی خود را حفظ کند و همچون مردمک چشم از آن مراقبت به عمل آورد و خط و مرزهای دقیق و روشنی با دیگر طبقات، حتی نزدیکترین آنها به خود بکشد، و هم با حفظ این استقلال، با دیگر طبقات از نزدیکترین آنها به خویش که  دهقانان و کشاورزان تهیدست و لایه های پایین خرده بورژوازی سنتی و مدرن است تا لایه های میانی و مرفه خرده بورژوازی و بورژوازی ملی، به درجات گوناگون وحدت و مبارزه را توامان به پیش برد.
هرمز دامان
نیمه دوم فروردین 98   
    
  
    


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر