۱۳۹۷ دی ۷, جمعه

آواکیانیست ها سر به راه شده اند!


آواکیانیست ها سر به راه شده اند!
چه خوب! چه عالی!
آواکیانیست ها «سر براه» شده اند!
«آسته برو، آسته بیا که گربه شاخت نزنه»! گویا این شعار پنهانی آنهاست.
***
به گفته آواکیانیست ها، آنها اقلیتی هستند که به یک سری نظرات پیشرو رسیده اند آیا نباید گفت که چشم حسود کور!
 آنها به این حکم درست استناد می کنند که همیشه این اقلیت است که به نظرات پیشرو می رسد و سپس اکثریت نظرات آن اقلیت را می پذیرد و آن وقت اقلیت هم تبدیل به اکثریت می شود.
حالا این آواکیانیست ها به این مرتبه رسیده و «اقلیت پیشرو» شده اند. آنها چیزهایی را درک کرده اند که هنوز بقیه ...( این بقیه گویا مائوئیست ها!؟ در دیگر کشورها هستند، اما در ایران خوب لابد ترتسکیست ها و رویزیونیست ها!؟)  به آن پی نبرده اند!
 آنها سال هاست (حدود ده پانزده سال) در آن جلو جلوها هستند و بقیه این عقب عقب ها!
***
این بسیار سنگین است و مشکل بزرگی که  افراد پیشرو را درک نکنند و آنها همین جور درک ناشده باقی بمانند!
و خوب، این به گردن آواکیانیست ها نیست؛ گناه خود اکثریت است که عقل اش به آن چیزهایی که آواکیانیست ها رسید، نرسیده است!
آیا به آنها ربطی دارد که بقیه این مسئله را نمی فهمند؟ گناه آنها چیست که بقیه «اقلیت پیشرو» آفریده نشده اند!
با این حال، این «پیشروان»امیدوارند که این وضع زیاد طول نکشد و بقیه هر جور شده آنها را درک کنند و آنگاه به عنوان پیشرو به رسمیت شناسند و به دنبال آنها راه بیفتند؛ و گرنه، این همه از«سنتز نوین» آواکیان و «دنیای بنیادا متفاوتش» سخن گفتن چه معنا دارد!
***
آواکیانیست ها دست به یک مبارزه ایدئولوژیک زده اند. مبارزه ایدئولوژیکی که خیلی ویژه است!
 مدت هفت هشت ده سالی، ارگان رسمی و ارگان های غیر رسمی را محلی برای شرح و توضیح نظرات آواکیان قرار دادن، و چپ و راست از او و تمام دور بری هاش مقاله و کتاب گذاشتن در وصف «سنتز نوین» مگر چیز کمی است؟
 سال هاست که قافیه تمام مقالات و تحلیل های این حزب در«حقیقت» و «آتش» و... همین آواکیان (باید نگارنده را بخشید که نمی گوید «مارکس زمانه»!) است. باید پذیرفت که این مبارزه ایدئولوژیک بزرگی و یگانه ای است!
قدیم ترها که حضرات هنوز آواکیانیست نشده بودند، یا پنهانی بودند و به کسی نمی گفتند با برخی از این جریان های«چپ»(منظورمان ترتسکیست ها و رویزیونیست هاست) درگیر می شدند و مقالاتی در تقابل با آنها می نوشتند، اما از وقتی که آواکیانیست و «اقلیت پیشرو» شدند، دیگر خود را ملزم نمی بینند که دست به این کارها زنند.
 آدم وقتی «اقلیت پیشرو» میشود، باید رفتارش تغییر کند! قطعا همین طور است!
باید دلایل آنها را برای این رویه  قبول کرد!
 اصلا مگر این وظیفه «اقلیت پیشرو» است که همه چیزها را توضیح بدهد؟
 پر روشن است که خیر!
 برای همین است که آواکیانیست ها که الان «پیشروند»، درست نمی دانند با دیگر جریان های «چپ»(منظورمان همان هاست که پیش از این نام بردیم)که عقب مانده اند و هنوز آنها را درک نکرده اند و مقام شامخ پیشرو بودن را برای آنها و پیش از آن برای «صدر» باب آواکیان، به رسمیت نشناخته اند، تقابلی داشته باشند(اگر با نام دیگری، و عمدا بدون رو کردن نامی یا کدهای روشنی که هویت تشکیلات را مشخص کند، و یا با نام برخی هواداران شان که خیلی «توی باغ نیستند»، اینجا و آنجا تقابل هایی همچینک جزیی ای با کمونیسم کارگری و راه کارگری ها و آن هم نه از یک موضع درست، داشته اند گردن خودشان). یعنی درست نمی دانند  که با آنها مبارزه ایدئولوژیک کنند. آنها تنها وظیفه ای که برای خود قائل هستند این است که نظرات خودشان را روشن کنند و بدون درگیر شدن با گروه های دیگر. مگر فکر می کنید این چیز کمی است؟!
***
اما این وضع خیلی خوب نیست! ممکن برخی گمان کنند که آنها از ترس اینکه مبادا طرد و منزوی بشوند، از مبارزه ایدئولوژیک طفره می روند.
 اما هر کس هر گمانی که می خواهد بکند. به آنها هیچ گونه ربطی ندارد. مگر آنها مسئول گمان های دیگران هستند؟!
از این گذشته، آنها پاسخ هایی به یکی از احزاب بیرون جنبش ایران داده اند. آنها از آواکیان و نظرات ش که مورد نقد جنبش چپ مائوئیستی جهانی قرار گرفته بود، در آن «مبارزه ایدئولوژیک» دفاع کردند.
 آیا کسی می تواند فکر کند که این کارها را باید با داخلی ها هم انجام دهند!
خیر! آنها همین که نظرات شان را شرح می دهند، خودش یک مبارزه ایدئولوژیک است!
آنچه که آنها می خواهند این است که بقیه بپذیرندشان و هواشان را داشته باشند. برای همین هم هست که در اینجا دیگر کار به کار کسی ندارند.
حقیقتا می پرسیم که آیا این خوب است که کسی بخواهد یک نظریه جدید را رواج بدهد و آن وقت به پای همه بپیچد!
قطعا پاسخ خیر است! باید هوای دیگران را داشت تا یواش یواش مورد پذیرش قرار گرفت.
«آسته برو، آسته بیا!»
***
...البته این اشتباه بزرگی است که گمان کنیم «دیگران» (منظورمان از دیگران همان ها است که در بالا نام بردیم. بابت این تکرار جدا پوزش می طلبیم) آنها را نپذیرفته اند.
 در واقع، بیشتر شبه چپ ها از جمله ترتسکیست ها و رویزویونیست ها  آنها را با برخی اما و اگر ها پذیرفته اند. خیلی خوب هم پذیرفته اند!
 اما متاسفانه نه آن گونه که خودشان تصور می کردند، یا شاید می خواستند بقیه این گونه تصور کنند و به نام «اقلیت پیشرو»!
 خیر! با پوزش خواهی تمام، اینها، به این عنوان، آنها را نمی توانند به رسمیت بشناسند. و بنا به دلایل بسیار!
 یکی مثل خودشان! و از شما چه پنهان به نام «اقلیت پس رو». این گونه ای است که آنها می توانند این«اقلیت پیشرو» را به رسمیت شناسند. گروهی که دیرتر از آنها آمده و برای تغییر نظرات ش زیر یک نامی پناه گرفته است- و می خواهد زودتر از آنها برود!
آنها می اندیشند که آن «اقلیت پیشرو»کذایی خودشان بوده اند که خیلی زودتر از آواکیانیست ها به چیزهایی مانند این نظرات «سنتز نوین» رسیده اند. و اگر قرار است اقلیتی «پیشرو» بوده باشد، این گروه آنها رویزیونیست ها و از آنها بیشتر ترتسکیست ها بوده اند که چنین جایگاهی دارند. و از دید آنها، حالا این گروه هم پس از سال ها پی برده که حق با این ترتسکیست ها و رویزیونیست ها بوده است!؟
م- دامون
دی ماه 97


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر