۱۳۹۷ آذر ۲۸, چهارشنبه

هنرمندان و سیاست


هنرمندان و سیاست

 جامعه ما در شرایط حساسی به سر میبرد. جنبش های طبقات مختلف و گروه های زیر ستم گوناگون در جریان است. اعتصابات یکی پس از دیگری شکل میگیرد و تظاهراتها و گردهمایی های توده ای مداوما برقرار میگردد. گروه و طبقه ای نیست که زیر ستم، فشار و بحران باشد و واکنشی از خود نشان ندهد و هر گونه عواقب آن را به جان نخرد. بحران اقتصادی در ایران که ریشه های ژرفی دارد میرود تا به یک بحران تمام عیار سیاسی تبدیل شود. این وضع گرچه از گذشته وجود داشت و روز به روز هم بدتر میشد، اما تحریم های امپریالیستی نیز به آن دمید و وضع را بدتر از پیش کرد. اکنون تقریبا نه تنها طبقاتی و لایه هایی که زیر فشار شدید اقتصادی زندگی میکنند، مانند کارگران، کشاورزان، رانندگان، آموزگاران و بازنشستگان به میدان آمده اند، بلکه طبقات میانی و بالایی که زیر ستمها و فشارهای گوناگونی هستند نیز به میدان نبرد وارد شده اند.
 این فشارها تنها اقتصادی نیست، بلکه سیاسی و فرهنگی  نیز هست. ترور مخالفان از هر طبقه و صنف و دسته به شکلهای گوناگون بوسیله سازمان های اطلاعاتی دولتی و سپاهی، بازداشت، زندانی کردن، شکنجه، بریدن زندان های دراز مدت بوسیله دستگاه قضایی برای محیط زیستی ها، دراویش، زنان و دختران جوان، دانشجویان و غیره اقتصادی نیست، بلکه سیاسی و فرهنگی است.
 آنچه جای تامل دارد این است که هنرمندان ما، نویسندگان داستان و رمان، شاعران، نمایشنامه و فیلمنامه نویسان، کارگردانان تئاتر و سینما و تمامی دست اندرکارانی که در پشت صحنه این هنرها هستند، نقاشان و موسیقی دانان، بازیگران تئاتر و سینما و نیز مترجمین و بطور کلی تمامی کسانی که بشکلی درگیر فعالیت هنری و فرهنگی، خواه پیش و خواه در پس هستند ... جدای چند تن از ایشان که به گونه ای فردی مواضعی در پشتیبانی از اعتصابات کارگری و جنبش های عمومی گرفته اند، در مقابل این وضع، عکس العمل متحد، همگانی، آشکار و چشمگیری از خود نشان نداده اند. سکوت غریبی بر این بخش حاکم است. این مسئله در مورد ورزشکاران نیز صدق میکند.
این در حالی است که بخش هنر، خواه از جانب سانسور، خواه از جانب دستگاههای اطلاعاتی و قضایی حاکم و دارودسته های حزب اللهی وابسته به آنها، خواه از جانب بخش دولتی و خصوصی، طی چهل سال اخیر در زیر بدترین نوع فشارها و ستم های فرهنگی و سیاسی( وهمچنین اقتصادی) بوده است و حتی کار تا آنجا پیشرفته که یکی از پروژه های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی سرنگونی اتوبوسی با بیش از پنجاه سرنشین هنرمند در دره بوده است. هم اینک نویسندگان و مترجمین زیر فشار هستند، کتابهاشان یا سانسور میشود و چاپ نمیشود و سالها در وزارت ارشاد خاک میخورد. کارگردانان جوان سینما یا در زندان بسر میبرند و یا آواره میشوند و اگر کسی حرفی بزند با محرومیت از کار و تحریم و غیره روبرو میشود. کتاب نوشتن و موسیقی، رو به زیر زمینی بودن فعالیت آورده است و بسیاری مسائل دیگر. بنابراین هنرمندان و روشنفکران فعال در فرهنگ نیز همچون بقیه بخش ها زیر انواع ستم های سیاسی و فرهنگی هستند و از مصایبی متحمل فشار و رنج میشوند که تمامی مردم و هر طبقه و دسته و گروه به نوعی متحمل آن میشوند و از آن رنج میبرند.
اما چه دلایلی موجب میگردد که هنرمندان از چنین پشتیبانی ها و پیوستن به توده های طبقه کارگر و مردم زحمتکش  و گروه های زیر ستم دوری کنند؟
نخستین دلیلی که میتوان نام برد این است که فشار و خفقان بالاست و هر گونه فعالیت سیاسی ساده و اصلاح طلبانه بشدت سرکوب شده و بدنبال خود در شرایط عادی- اگر فرد ترور و یا ناپدید نشود - بازداشت، شکنجه، زندانهای دراز مدت، از دست دادن موقعیت  مالی و شغل و چیزهای دیگر را در پی دارد. اکنون در ایران نمیتوان گفت که وضع هنرمندان از همه این جنبه ها عالیست- زیرا آنها نیز مسائل خود را دارند- اما برای برخی از هنرمندان هواخواه مال و جاه وشهرت پرست این دلیل قانع کننده ای است که آنها را عافیت جو کند و مهر سکوت بر لبانشان زند. و این البته برخلاف گروه هایی از هنرمندان در زمینه های گوناگون است که بی محابا و بدون اندیشیدن به عواقب آن، دست به فعالیت هایی در پشتیبانی از جنبش توده های مردم و از جمله کارگران میزنند.
گروهی دیگر این چنین میگویند که هنر ربطی به سیاست ندارد و یا در سیاست دخالت نمیکند. این نیز برای خودش دلیلی است.
 اما آیا ما زمان انتخابات 1376 و پس از آن در انتخاباتهای دیگر تا همین انتخابات ریاست جمهوری 96 ندیدیم که هنرمندان بسیاری رشته ها(و ورزشکاران نیز)از شرکت در انتخابات و رای دادن به گزیده های اصلاح طلبان دفاع کردند و به تبلیغات وسیع  برای نمایندگان ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر روی آوردند و با نام خود و به نام هنرمند و با استفاده از شهرت خویش(و نه همچون یک شخص عادی که به رای دادن دست میزند) مردم را دعوت به شرکت کردند و حتی بخشهایی از آنها برای کاندیداها، فیلمهای تبلیغاتی درست کرده و در ستادهای آنها فعالیت کردند؟
 بنابراین این عذر یا بهانه نمیتواند قانع کننده باشد. زیرا اگر حتی آن را درست بدانیم، آنگاه باید قرار از این باشد که هنر مطلقا هیچگونه دخالتی در سیاست نکند و بنابراین  باید این وضع در مورد تمامی اوضاع و احوال و از جمله انتخاباتها نیز صدق کند. اما ما حتی در این خصوص کم نشنیدیم که هنرمندی  آشکارا بگوید که مثلا دلیلی نمی بیند که در انتخابات شرکت نکند، زیرا وی رای دارد و میخواهد از رای خود استفاده کند.
 در مورد انتخاباتها، که یکی از شکلهای دخالت در سیاست است، ظاهرا برخی هنرمندان بر این باورند که گویا هیچ انتخاباتی را نباید تحریم کرد. لابد حتی اگر قرار باشد در ایران بین  فلاحیان و محسنی اژه ای یکی انتخاب شود، باید در انتخابات شرکت کرد و یکی را انتخاب کرد. چرا که هر فردی رای دارد و باید از حق رای دادن خود استفاده کند!؟
از این گذشته، میتوان پرسید که آیا همواره باید توده ها از اندیشه های سیاسی هنرمندان پشتیبانی و تبعیت کنند و بدنبال آنها راه افتند و یا اینکه هنرمندان نیز وظیفه دارند که از مبارزات و جنبشهای طبقات استثمار شدن و زیر ستم به سهم خویش پشتیبانی کنند و به آنها بدمند و نقش خویش را به عنوان هنرمند پیشرو و مردمی اجرا نمایند؟
در واقع، وضع کنونی مانند دوره های انتخاباتی نیست. میتوان گفت که برعکس شده است. اگر آن زمان این هنرمندان بودند که تلاش داشتند که مردم را قانع کنند که بدنبال آنها آمده و به فلان و بهمان شخص یا اشخاص رای دهند، اکنون این هنرمندان هستند که باید فروتنانه از مردم تبعیت کرده و از جنبشهایی آنها پشتیبانی کنند و به آن بپیوندند و در عین حال بوسیله اندیشه و هنر خویش برای ارتقای آن کوشش کنند و هنر و فرهنگ را از موضع بی تفاوتی بیرون کشیده و به یک جبهه مبارزاتی  مهم برای سرنگونی این حکومت استبدادی تبدیل کنند. مبارزه کنونی نیاز به گشودن جبهه هنر دارد و هنرمندان باید مبارزین صف نخست این جبهه باشند.
افزون بر این دلایل، نمیتوان منکر این شد که بخشی از هنرمندان به این دیدگاه محافظه کارانه روی آورده اند که اساسا تغییرات آرام، تدریجی و اصلاح طلبانه بهتر از تغییرات انقلابی سریع است و بهتر نتیجه میدهد و نتایج آن ملموس تر است و بهتر میماند. از دیدگاه آنها تحولات و یا تغییرات انقلابی که  اعتصابات و جنبش های کارگران که هم اینک در ایران در جریان است نمونه هایی از آن به شمار میروند، سریع به نتیجه نمی انجامد و نتیجه عکس میدهد و به کشت و کشتار می انجامد و یا به رژیم های دیکتاتوری ختم میگردد.
اما مردم ما دوره ای چهل سال حکومت کریه کنونی را تحمل کرده اند و بیش از بیست سال برای تغییر آن از راه اصلاحات اقدام کرده اند. اما اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و در این زمینه  وضع هنر نیز، نه تنها بهتر نشده بلکه بدتر نیز شده و بدترین جناح ها و جانی ترین عناصر و باندها و دزدترین افراد تمامی سر نخ های کنترل کشور را بدست گرفته اند. تا کی باید متحمل دردها و محنت ها شد. آیا زخمی را که چرکین شده و نیاز به عمل جراحی سریع دارد منتظر میمانند تا با مسکن درد آرام شود و بدین گونه و به تدریج بیمار را بکشد، چون از جراحی  می ترسند؟ 
 در ارتباط با امر بالا، دلیل دیگری که میتواند مانع از  پشتیبانی هنرمندان از جنبش توده ها گردد، ترس از رفتن این جنبش ها براه برقراری حکومت های کارگران و زحمتکشان است. گویا بخش های قابل توجهی از هنرمندان بیشتر هواخواه حکومت های طبقات سرمایه دار و مرفه هستند تا طبقات فقیر و زحمتکش.
اما این نیز نه قانع کننده است و نه با سیر تاریخ هنر در ایران تطبیق میکند.
 قانع کننده نیست زیرا در تمامی کشورهایی که این طبقات بر سر کار بوده اند و حتی در مرفه ترین آنها- اکنون میتوان همین فرانسه درگیر در جنبش توده های ستمدیده را نمونه آورد-  همواره استثمار و ستم اکثریت باتفاق اهالی وجود داشته است وهنرمندان نیز از زیر فشار و ستم آزاد نبوده اند. اشکال و ایراد این حکومتها هرگز رفع شدنی نیست زیرا بر بنیان استثمار و ستم طبقاتی استوار است و بدون آن نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد. اما ایراد و نواقص حکومت های کارگران وزحمتکشان رفع شدنی است زیرا بر بنیان استثمار و ستم استوار نیست، بلکه بویژه در نو بودن این حکومتها، محاصره آنها بوسیله رژیم های سرمایه داری و امپریالیستی و ندانم کاری ها و اشتباهات پیشروان برای ساختن یک جامعه  شایسته برای بشر نهفته است. 
با تاریخ هنر ایران بویژه در صد سال اخیر نیز وفق نمیدهد. میتوان برشمرد که بخش مهمی از شعر و شاعری در ایران وصف مردمان کارگر، زحمتکش و ستمدیده و مبارزان راه آنها بوده است، داستانها و رمانهای نه چندان کمی در وصف زحمتکشان نگارش یافته، نقاشی و موسیقی های فراوان مردمی و فولکلوریک  تولید شده و تاترها و فیلم های مستند و سینمایی نه چندان کمی بوسیله با اندیشه ترین و کاراترین  فیلمسازان و بازیگران دهه های اخیر در وصف مصایب و مشکلات این طبقات بوجود آمده است. این همه کار و تلاش و رنج نمیتواند با این دیدگاه توام باشد که حکومت سرمایه داران و مالداران و زیر استثمار و ستم  بودن بهتر از حکومتهای مردمی و حکومت کارگران و زحمتکشان است.  
م - دامون
بیست و نهم  آذرماه 97


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر